يكشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۵
ادبيات
Front Page

در نكوداشت نادر ابراهيمي نويسنده ديروز و امروز
عشق براي عسل بانو
زير ذره بين
عشق به ديگري حادثه است نه ضرورت
عشق به وطن ضرورت است نه حادثه
عشق به خدا تركيبي است از حادثه و ضرورت
003864.jpg
مريم برنجي
نادر ابراهيمي در فروردين ماه ۱۳۱۵ در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در اين شهر گذراند، از دبيرستان دارالفنون ديپلم ادبي گرفت و وارد دانشكده حقوق شد. اما اين دانشكده را پس از دو سال رها كرد و سپس در رشته زبان و ادبيات انگليسي به درجه ليسانس رسيد. ابراهيمي از سيزده سالگي به فعاليت هاي سياسي پيوست كه بارها دستگيري، بازجويي و زندان رفتن را در پي داشت.
ارائه فهرست كاملي از مشاغل ابراهيمي كار دشواري است. او خود در دو كتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل»، ضمن شرح وقايع زندگي، به فعاليت هاي گوناگون خود نيز پرداخته است. از جمله «شغل»هاي او بوده است: كمك كارگري تعميرگاه سيار در تركمن صحرا، كارگري چاپخانه، حسابداري و تحويل داري بانك، صفحه بندي روزنامه و مجله و كارهاي چاپي ديگر، ميرزايي يك حجره فرش فروشي در بازار، مترجمي و ويراستاري، ايران شناسي عملي و چاپ مقولات ايران شناختي، فيلم سازي مستند و سينمايي، مصور سازي كتاب هاي كودكان، مديريت كتاب فروشي، نقاشي روي روسري و لباس، تدريس در دانشگاه ها، دادن مشاوره به سازمان ها و نهادها،...
در تمام سال هاي پركاري و بيكاري يا اوقاتي كه در زندان به سر مي برد، نوشتن را كه از شانزده سالگي آغاز كرده بود كنار نگذاشت. در سال ۱۳۴۲ اولين كتاب خود را با عنوان «خانه اي براي شب» به چاپ رساند كه داستان «دشنام» در آن با استقبالي چشمگير مواجه شد. تا سال ۱۳۸۰ علاوه بر صدها مقاله تحقيقي و نقد، بيش از صد كتاب از او چاپ و منتشر شده است كه در برگيرنده داستان بلند (رمان)، قصه كوتاه، كتاب كودك و نوجوان، فيلم نامه و پژوهش در زمينه هاي گوناگون است. چند اثرش به زبان هاي مختلف دنيا ترجمه شده است.
نادر ابراهيمي چندين فيلم مستند و سينمايي و همچنين دو مجموعه تلويزيوني را نوشته و كارگرداني كرده و آهنگ ها و ترانه هايي براي آنها ساخته است.
او توانست اولين مؤسسه غيرانتفاعي- غيردولتي ايران شناسي را تأسيس كند، كه هزينه و زحمات فراواني صرف سفر، تهيه فيلم و عكس و اسلايد از سراسر ايران و به آرشيو در آوردن آنها كرد، ولي چنان كه بايد شناخته و به كار گرفته نشد و با سختي هاي پس از انقلاب و جنگ متوقف شد.
نادر ابراهيمي فعاليت حرفه اي خود را در زمينه ادبيات كودكان، با همكاري همسرش و با تأسيس «سازمان همگام با كودكان و نوجوانان» در آن متمركز كرد. اين سازمان به منظور مطالعه درباره كودك و نوجوان برپا شد و فعاليتش را در حيطه هاي نوشتن، چاپ و پخش كتاب، نقاشي، عكاسي و تحقيق درباره خلق و خو، رفتار و زبان كودكان و بررسي شيوه هاي يادگيري آنان دنبال كرد. «همگام» عنوان «ناشر برگزيده آسيا» و «ناشر برگزيده نخست جهان» را از جشنواره هاي آسيايي و جهاني تصويرگري كتاب كودك دريافت كرد.
نادر ابراهيمي در زمينه ادبيات كودكان جايزه نخست براتيسلاوا، جايزه نخست تعليم و تربيت يونسكو، جايزه كتاب برگزيده سال ايران و چندين و چند جايزه ديگر دريافته داشته است. وي همچنين عنوان «نويسنده برگزيده ادبيات داستاني ۲۰ سال بعد از انقلاب» را به خاطر داستان بلند و هفت جلدي «آتش بدون دود» به دست آورده است.
نادر ابراهيمي در زندگي پرفراز و نشيب خود، جايگاه خاصي براي ورزش نگه داشته، رشته هاي مختلف ورزشي را تجربه كرده، يكي از قديم ترين گروه هاي كوهنوردي به نام «ابرمرد» را بنيان نهاده و در توسعه كوهنوردي و اخلاق كوهنوردي تأثيرگذار بوده است. او پياده نوردي است كه سراسر ميهنش را در نورديده و كوهنوردي است كه بسياري از قلل مرتفع وطنش را صعود كرده است.
نادر ابراهيمي در حال حاضر كه ۶۶ سال دارد، به علت بيماري در منزل استراحت مي كند. بيماريش آرام آرام رو به بهبود است. اميد كه بتواند انبوه كارهاي ناتمامش را كه شامل تحقيقات، داستان هاي بلند و كوتاه و فيلم نامه ها مي شود، به پايان برساند.
«تو همان گونه اي كه مي تواني روز
را در من بروياني»!
نادر ابراهيمي از نازك انديش ترين اديبان عصر ماست كه با ديد بسيار زيبا و ظريف مسائل سياسي، اجتماعي، عاطفي، خانوادگي و... را مورد بررسي قرار داده و اين موضوع در كتابهاي وي به وضوح ديده مي شود.
استاد را مي توان در «يك عاشقانه آرام» حس كرد و در «بار ديگر شهري كه دوست مي داشتم» به تماشا نشست! وقتي شروع به خواندن كتابهاي استاد مي كني از فرط اشتياق دلت نمي آيد كتاب را بخواني مبادا كه تمام شود. از نيمه هاي كتاب برمي گردي و بارها از اول شروع به بازخواني مي كني. متن كتاب ناخودآگاه ملكه ذهن مي شود در مكالمه هاي دوستانه، جملات استاد براي حرفهايي كه هيچگاه لفظي براي بيان آنها نمي يابي به خوبي حس تو را بيان مي كنند، جريان سيال يك ذهن آگاه تو را به اوج آرامشي مي رساند كه فقط مي توان آن را در يك عاشقانه آرام تجربه كرد. آرامشي كه خالي از طغيان نيست، خالي از تفكر نيست، خالي از رنج نيست.
نادر ابراهيمي تنها يك نويسنده برجسته نيست، يك نقاش فوق العاده هم هست وقتي در «بار ديگر شهري كه دوست مي داشتم» از باغ هاي نارنج، ساحل چمخاله، خيابان ملل، دايه آقا و هليا صحبت مي كند.
- تو كتاب نمي خواني، همه چيز را مصور مي بيني- در شهري كه او دوست مي دارد «زندگي مي كني» وقتي مي گويد: «بخواب هليا! دود ديدگانت را آزار مي دهد، ديگر نگاه هيچ كس بخار پنجره ات را پاك نخواهد كرد.» كلام آنقدر نافذ است كه هليا را مي بيني، غلظت دود را مي بيني، چشمهاي نيمه بسته هليا را مي  بيني و پنجره انتظار را مي بيني. وقتي در عاشقانه آرام كوهپايه ها مي دوي، زمين مي خوري، بلند مي شوي...
وقتي صحنه كتاب فروشي روبروي دانشگاه تهران و حمله گارديها را مي نويسد، تو ديگر يك خواننده كتاب او نيستي- تو مي شوي يكي از همان آدمهايي كه خم مي شوي و «حافظ» را از لگدكوب شدن نجات مي دهي.
اگر او را نويسنده اي بناميم كه به فلسفه هم آشناست اغراق نكرده ايم. وقتي در داستان شليل كرم خورده فلسفه زندگي را آنقدر قشنگ مي خواني چند ثانيه در شوك مي ماني، كه اين انديشه چقدر خلاق مشكلات و معضلات را به كرم تشبيه مي كند، اما گوهر وجود آدمي هسته رسوخ ناپذير يك شليل است كه مي تواند در برابر هر آفتي مقاوم و استوار و «سالم» بماند و از همين هسته مي توان يك درخت سالم و پربار شليل و چه بسا باغي از شليل به دست آورد.
در جاي جاي آثار نادر ابراهيمي ردپاي اميد همواره ديده مي شود. اميد به بهروزي، رسيدن به مدينه فاضله، رسيدن به اوج، رسيدن به قله، عبور از مه:
«عزيز من! رسيدن به هيچ قله اي ممكن و شدني نيست و اين تويي كه با تمرين، برنامه، تدارك و ميل و اراده به سوي قله حركت مي كني تا رسيدن را شدني كني.»
پويايي و تحرك و همواره كوشيدن چه در رمانها و چه در فيلم نامه هايش، هميشه مد نظر بوده است. راه او همواره رو به تعالي دارد. «با خاطره زيستن بريدن از حال است نه غني كردن حال» و آنچه هميشه بايد مورد نظر قرار گيرد ساختن حال و آينده است.
«گذشته را دوست نمي دارم- هر قدر كه مي خواهد شيرين باشد.»
نادر ابراهيمي به ما گوشزد مي كند كه گذشته هرچه قدر شيرين و خاطره انگيز باشد، مقطعي گذرا بوده و نمي توان در خمودي و انزوا فقط به «ياد» گذشته ها شاد بود بلكه بايد همواره كوشيد، همواره رفت، همواره ميل رسيدن داشت و در توهم رسيدن نماند.
و به قول خود استاد «رفتن بهتر از رسيدن است» انساني كه مي رود «همواره» سعي مي كند تا برسد همواره «سعي مي كند» تا برسد!
و اما عشق: مگر مي شود از گيله مرد سخن گفت و از عشق- «اين زيباترين حس زندگي»- چيزي نگفت، كتاب را كه باز مي كني اين كلمات ذهن تو را تسخير مي كنند:
عشق به ديگري حادثه است نه ضرورت
عشق به وطن ضرورت است نه حادثه
عشق به خدا تركيبي است از حادثه و ضرورت
كتاب را براي لحظاتي مي بندي، فكر مي كني، حادثه، ضرورت، عشق، آيا امكان تركيب اين سه واژه در شهري كه او دوست دارد، وجود دارد؟ عميق تر از قبل به كتاب برمي گردي؟ كتاب خيلي زيبا شروع شده و زيباتر ادامه مي يابد. «عاشق زمزمه مي كند، فرياد نمي كشد» همانگونه كه او و همسر فرزانه اش [به معناي واقعي كلام] اينچنين اند. زمزمه وار به خود و كتاب مي پردازي. به اواسط كتاب كه مي رسي ترسي زيبا تو را فرا مي گيرد. از عمر رفته پشيماني، ندامت از اينكه چرا تو اينگونه نيانديشيده اي؟ زندگي نكرده اي؟ در هر برگ كتاب انديشه اي نو، تو را به افقي نو راهنمايي مي كند. كم كم كتاب تمام مي شود [مثل همه چيزهاي خوب كه روزي تمام مي شوند].
اما تو ديگر احساس تنهايي نمي كني حالا عسل هست، كوه هست، گيله مرد هست، تو با آنهايي در رنج و آرامش حالا تو اوج عشق را تجربه كرده اي با او، با آنها در يك عاشقانه آرام، در يك عاشقانه بسيار آرام. اين حس مبهم و عميق تو را به بلندترين ارتفاع ممكن مي رساند و اگر دقيق بنگري اوست كه دست روح تو را گرفته و به زيباترين قله، به شفاف ترين واژه وجود رسانيده.
صحبت از گيله مرد است «مرد بزرگي» كه عشق را در مقدس ترين مفهوم ممكن بر ما مي چشاند. اين عزيز هموست كه وقتي از عشق صحبت مي كند يا اينكه وقتي قهرمان قصه اش كشته مي شود؛ چشمه آبي تمام چهره اش را فرا مي گيرد، چشمه اي كه با آن مي توان تنهايي تمام درختان را شفا داد. چشمه اي كه از بزرگترين اقيانوسها هم قابل ستايش تر است. كسي كه عشق را مي ستايد، قابل ستايش است و استاد نادر ابراهيمي عشق را با نوعي تفكر توأم مي داند. او عاشق كسي است كه عاشق كسي باشد (هر چند چنين كسي را نمي يابد).
به قول او «سخن عاشقانه گفتن دليل عشق نيست». «عاشق كم است سخن عاشقانه فراوان».«عشق عادت نيست، عادت همه چيز را ويران مي كند از جمله عظمت دوست داشتن را» در دنياي آرام او چيزي در شباهت و تكرار و عادت نمي گذرد. چرا كه «از شباهت به تكرار مي رسيم، از تكرار به عادت، از عادت به بيهودگي از بيهودگي به خستگي و نفرت». و باز در تصديق «اول ماخلق ا... العشق» مي گويد: «خداوند پيش از آنكه انسان را بيافريند عشق را آفريد. چرا كه او مي دانست انسان بدون عشق درد روح را ادراك نخواهد كرد و بدون درد روح، بخشي از خداوند را در خويشتن خويش نخواهد داشت.»
... و همه اين توصيفات كامل در باب عشق براي عسل بانوي اوست براي فرزانه او؛ كه به حق شايسته ترين همراز اوست و به قول استاد بدون فرزانه من احساس عميق تنهايي مي كنم حتي عميق تر از آن يعني واماندگي- و اين تأكيد همان جملاتي است كه در عاشقانه او مي خوانيم و در رنگ نگاه مهربان آنها لمس مي كنيم: «عشق به اعتبار مقدار دوامش عشق است نه شدت ظهورش». هرچند كه نادر ابراهيمي هر دو را در حد كمال به عسل بانويش بخشيده و متقابلاً همسرش به وي، همسري كه ما نيز از مصاحبتي هرچند كوتاه با او به خود مي باليم و به اين نتيجه مي رسيم كه:
هر آشنايي تازه اندوهي تازه است
هر سلام، سرآغاز دردناك يك خداحافظي است.

در دانشگاه صنعتي اميركبير برگزار مي شود
نشست تشكيلاتي مجمع كانون هاي شعر و ادب دانشجويان

مجمع كانون هاي شعر و ادب دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور امروز و فردا در محل دانشگاه صنعتي اميركبير نخستين نشست تشكيلاتي خود را برگزار مي كند.
به گزارش مجمع شعر و ادب دانشجويان كشور هدف از اين نشست، سازماندهي كانون هاي شعر و ادب دانشجويي در سراسر كشور براي هماهنگي هاي لازم در برنامه هاي آينده مجمع است.
برنامه هاي آينده اين مجمع، بررسي سير تحول صدساله ادبيات داستاني ايران و برنامه شب شعر است كه شعر ده شاعر دنيا از پنج قاره مقايسه مي شود، اين نشست، ششمين جشنواره ملي دانشجويان داخل و خارج كشور است.
به گفته دانشجوياني كه درحوزه شعر فعال هستند اين نشست ها مي تواند با در نظر گرفتن آنچه مخاطبان امروز نيازمند آن هستند به كمرنگ كردن ركود شعر در جامعه ما منجر شود.

سايه روشن ادبيات

با برگزاري مراسمي در سنندج؛
نفرات برتر كنگره شعر منطقه اي اهل بيت(ع) انتخاب شدند

شش  تن  از شاعران  آذربايجان  غربي  به  عنوان  نفرات  برتر كنگره  شعر و ادب منطقه اي  اهل  بيت  (ع ) كه  در سنندج  برگزار شد انتخاب  شدند.
مسئول  شاخه  ادبيات  حوزه  هنري  سازمان  تبليغات  آذربايجان  غربي  در گفت  و گو با خبرنگار ايرنا با اعلام  اين  خبر افزود: ۱۴ اثر ازشاعران  شركت كننده  در اين  كنگره  به  عنوان  آثار منتخب  معرفي  شدند.
سيد حيدرعلي  آران  افزود: براي  ارائه  در كنگره  يك  روزه  شعر و ادب منطقه اي  اهل  بيت  (ع ) ۲۰۰ نفر از شاعران  استانهاي  كردستان ، كرمانشاه  وآذربايجان  غربي  آثار خود را به  دبيرخانه  اين  كنگره  در سنندج  ارسال  كرده بودند.
اين  كنگره  به  مناسبت  ماه  محرم  در هجدهم  ماه  جاري  با شركت  شاعران منطقه و كشور برگزار شد.
سيد حيدرعلي  آران ، حميد واحدي ، غلامرضا دانش  فروز، فكريه  سلامت ، احدافخمي نيا و حامد صفاجو شاعراني  از آذربايجان  غربي  هستند كه  به  عنوان منتخبين  اين  كنگره  معرفي  و جوايزي  دريافت  كرده اند.
آثار رسيده  به  اين  كنگره  به  زبانهاي  فارسي  و كردي  بوده  است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |