يكشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۵
متن دفاعيه دكتر موسي نجفي در جلسه دفاع از رساله دكتري
فلسفه مدني در تمدن اسلامي
003855.jpg

ما در زمينه فلسفه سياست، تفكر سياسي و مسائل مستحدثه و جديد دچار نوعي بحران و سردرگمي در «صورت مسئله» هستيم. حداقل از صد سال پيش به اين طرف، يعني از اوائل دوران مشروطه كه فرهنگ جديد غرب به كشور ما آمد اين صورت مسئله براي ما يك نوع حيراني و سرگشتگي پيرامون تمدن و تفكر غربي پيش آورد ، رجوع به اين سنت گذشته مي تواند تا حدي بين ما و مفاهيم جديد «نسبت» مقبولي برقرار نمايد
اشاره: مطلبي را كه پيش رو داريد متن نظريه محققانه دكتر موسي نجفي تحت عنوان «مراتب ظهور فلسفه سياست در تمدن اسلامي» است كه به عنوان رساله دكتري رشته علوم سياسي با گرايش انديشه سياسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي دفاع گرديد. اساتيدي همچون دكتر رضا داوري اردكاني، دكتر كريم مجتهدي، دكتر صادق آئينه وند، دكتر منوچهر محمدي و دكتر سعيد زاهد زاهداني به عنوان اساتيد راهنما، مشاور و داور در جلسه دفاعيه حضور داشتند كه باعث تقويت و جامعيت تركيب علمي جلسه دفاعيه شد. اين رساله كه بنيادهاي نويني درباره فلسفه سياست تاريخ تمدن اسلامي را مكشوف و نمايان ساخته، در صورت چاپ مي تواند اثري ارزشمند و منبعي سرشار براي محققان انديشه سياسي تلقي شود. از آنجا كه مطالعه مباحث مطروحه در جلسه دفاعيه اين رساله، مي تواند خط كلي و فضاي حاكم بر رساله را معلوم سازد توجه شما خوانندگان گرامي را به متن دفاعيه دكتر نجفي به نقل سايت باشگاه انديشه جلب مي كنيم.
گروه انديشه
موضوع اين رساله، «مراتب ظهور فلسفه سياست در متون فرهنگ و تمدن اسلامي» است. منظور من از كاربرد لفظ «مراتب» يك نوع طبقه بندي و رده بندي بوده كه حالت ارتقايي و استعلايي دارد و براي «حضور» و بروز سياست به آن معنا كه در ذهنم بوده از كلمه «ظهور» استفاده كردم، هر چند در انتخاب يكي از اين دو لفظ يعني ظهور و حضور قدري مردد بودم اما جناب آقاي دكتر داوري (استاد راهنما) فرمودند، «لفظ ظهور» براي اين مقصود، مناسب تر به نظر مي رسد. تأكيد داشتم از عبارت «فلسفه سياست» استفاده كنم نه فلسفه سياسي كه تنها يك گروه خاص مدنظر نباشد و شامل همه گروه ها و علوم اسلامي شود. در فلسفه سياست نيز دو نگاه «اولي» و «ثانوي» به سياست را لحاظ كردم كه در جاي خود توضيح خواهم داد. «متون فرهنگ و تمدن اسلامي» نيز همان چيزي است كه امروزه به آن «سنت» گفته مي شود و آنچه از اين عبارت مورد توجه و بحث من است همان سنت ها در زمان گذشته مي باشند. نتيجه اي كه مي خواهيم از ارتباط اين رساله با زمان فعلي بگيريم، تنها اين نيست كه ما در گذشته صاحب متوني بوده و مفاخر ارزشمندي داشته ايم كه اگر فقط اين باشد ارتباط ما با زمان حاضر و دهه هاي فعلي قطع خواهد شد و ما تنها يك موزه تاريخي با ارزشي خواهيم داشت؛ در حالي كه بحث من نه تنها افتخار به گذشتگان و نظريات آنان است بلكه برقراري نوعي نسبت ميان گذشته و حال بوده كه شناخت آينده را هم امكان پذير مي سازد. در حقيقت با شناخت گذشته و آن سنت ها، ما مي توانيم وضعيت خود را در ميزان حال بسنجيم.
ما در زمينه فلسفه سياست، تفكر سياسي و مسائل مستحدثه و جديد دچار نوعي بحران و سردرگمي در «صورت مسئله» هستيم. حداقل از صد سال پيش به اين طرف، يعني از اوائل دوران مشروطه كه فرهنگ جديد غرب به كشور ما آمد اين صورت مسئله براي ما يك نوع حيراني و سرگشتگي پيرامون تمدن و تفكر غربي پيش آورد ، رجوع به اين سنت گذشته مي تواند تا حدي بين ما و مفاهيم جديد «نسبت» مقبولي برقرار نمايد.
بحثي كه در طبقه بندي متون اسلامي وجود دارد و به عنوان يك اصل مهم و اساسي مطرح بوده بحث «عدالت»است. اين بحث از زواياي مختلف در شمار مباحث اصلي متون و منابع اسلامي بوده است.
در تحقيقي كه انجام داده ام بحث عدالت به مثابه يك منشور بر علوم مختلف اسلامي تابيده و متون مختلفي را پديد آورده است. اين متون به ده قسمت اعتباري تقسيم مي شود. پيش از پرداختن به اين ده قسمت و به منظور روشن شدن اين مطلب كه چگونه بحث عدالت مي تواند بين ما و تفكر جديد، به نحوي «نسبت» برقرار كند و براي انديشه قديم و جديد به منزله يك نوع تنظيم رابطه باشد، مثال تاريخي مي آورم صد سال پيش نهضتي به نام نهضت عدالتخانه، در كشورمان به وقوع پيوست. اين نهضت در اثر جريانات سياسي آن دوران به نهضت مشروطيت تبديل گرديد و با تشكيل پارلمان و دموكراسي وضعيت جديدي در ايران به وجود آمد. در تبديل نهضت عدالتخانه به نهضت آزادي و ايجاد پارلمان در ايران اين نكته وجود دارد كه از زمان مشروطيت به بعد و با جايگزيني بحث آزادي به جاي بحث عدالت، تنظيم رابطه و نسبت ها در متون مختلف بر هم خورد، در صورتي كه با نگاهي به متون گذشته در مي يابيم كه بحث عدالت مانند رشته تسبيحي است كه دانه هاي متفرق را به هم وصل كرده و به آن معنا مي دهد. با اين توصيف، در پي بحث هاي جديدي كه پيش آمد، نه تنها سامان جامعه در هم ريخت و ما ديگر نتوانستيم ريشه بحث هاي جديد را در متون گذشته پيدا كنيم، بلكه با عقب كشيدن بسياري از متون اسلامي و متون متفكرين جا براي عقايد ديگر باز شد. وقتي به بحث عدالت برمي گرديم، مي توانيم نسبت مان را بين قبل و بعد از مشروطه تنظيم كرده و به خوبي اين صد سال را درك كنيم. هر گاه از زاويه انديشه سياسي به متون تفكر اسلامي نگاهي بياندازيم، مي توانيم ۱۴۰۰ سال را به چهار دوره عمده تقسيم كنيم:
003858.jpg
فارابي

دوره اول از صدر اسلام شروع شده و تا زمان سقوط يا فتح بغداد ادامه مي يابد. با فتح بغداد در سال ۶۵۶ به دست هلاكوخان مغول اين دوره در تمدن اسلامي به پايان مي رسد، در اين زمان يعني دوره اول، متون اسلامي حال و هواي خاصي دارد.
دوره دوم كه تقريباً ۲۵۰ سال به طول انجاميد. براي ما ايراني ها اين دوره حداقل تا ظهور سلطنت صفويه است كه حدود سال ۹۰۶ يعني در اوايل قرن دهم برقرار گرديد. اين ۲۵۰ سال در متون ما رابطه ويژه اي را به وجود مي آورد. البته ظهور دو امپراتوري عثماني و هند (مسلمان هند) در همين فاصله زماني وضعيت خاصي را در دنياي اسلام پيش آورد.
از سال ۹۰۷ تا دوران مشروطيت يعني نزديك به ۴۰۰ سال متون انديشه سياسي ما در ايران و برخي كشورهاي اسلامي، دوباره به سامان و نظم جديد دست يافت كه با دوره هاي قبلي متفاوت مي باشد.
از صد سال پيش به اين طرف هم در انديشه و فلسفه سياست دوره چهارمي پديد آمد كه ظهور اين دوره تفاوت هايي را با گذشته نشان مي دهد، به نظر مي رسد رشته اصلي كه اين چهار دوره را به همديگر پيوند مي دهد بحق «عدل و عدالت» مي باشد كه در طول چهار دوره متون اسلامي جريان داشته است.
منابع انديشه سياسي و آن رده بندي كه در اينجا برشمردم ده مرتبه است: مرتبه اول- انديشه سياسي و ظهور سياست در متون حكمت عملي. دوم - انديشه سياسي و ظهور سياست در متون شريعت نامه. سوم - انديشه سياسي و ظهور سياست در اندرزنامه ها، خردنامه ها، فتوت نامه ها و متون ادبي. چهارم - انديشه سياسي در متون سياست نامه، دستور الوزرا و آثار الوزرا. پنجم - انديشه سياسي در سفرنامه ها و متون تاريخ. ششم - انديشه سياسي در متون عرفاني و رساله هاي صوفيه و شهودي(رسائل شهودي). هفتم - انديشه سياسي در متون فلسفه تاريخ. هشتم- انديشه سياسي در متون كلامي. نهم - انديشه سياسي در متون سياسي نويسان و مصلحان اجتماعي. دهم - انديشه سياسي در شاخه جديدي با عنوان متون جامعه چند بعدي و چند روشي. اينها ده گروهي هستند كه هر يك به نحوي رده بندي و مراتب ظهور سياست را نشان مي دهند. در حقيقت وقتي به اين متون نگاه مي كنيم علاوه بر غناي متوني كه در تمدن اسلامي وجود دارد در مي يابيم كه بيشتر واژه ها و بحثهاي مطرح شده در اين ده رده مي توانند در دو سطح نيز قرار بگيرند يعني يكي در انديشه سياسي مسلمين و ديگري به صورت رابطه اي كه بين زمين و آسمان و عالم طبيعت و عالم قدس برقرار است. البته در متون مختلف و رده هاي متفاوت، اين رابطه به شكل خاصي تنظيم نشده است و تفاوتهايي را نشان مي دهد. با بررسي بيشتر اين متون به غناي واژه هاي سياسي و فرهنگ سياسي بسيار بالايي مي رسيم. «توجه به مردم»از جمله بحث  هاي جاري زمان ما به شمار مي رود اما ما مي بينيم در متون كهن و در سنت خود ما نيز واژه هاي زيادي از سوي عرفا، فلاسفه و شعرا به كار رفته است كه هر يك به نحوي در ارتباط با مردم و مردمداري مي باشد. سلطنت دل، حوايج ارباب طلب، رعايت حقوق عباد، (البته اين واژه ها بيشتر مربوط به دوره مغولي است، يعني سخت ترين و بدترين دوره تاريخ ما از نظر حكومتي)، حالا ببينيم «توجه به مردم» در متون ايران اسلامي چگونه است: صيد دل، التفات عامه، دلجويي سر و پا برهنگان، تسخير قلوب مردم، مالك شدن دل ها، ترفيع رعايا، رفاه عباد، مصالح خلق، ارادت خلق، تسويه بين رعايا، تخفيف با رعايا.
هر گاه نخواهند در اين متون درباره مفهوم «بحران» صحبت كنند، از فرهنگ لغت بسيار بزرگي كه بيشترين ريشه در قرآن دارد استفاده مي كنند. براي بحران اين واژه ها را به كار مي برند: ابر فتنه، تراكم ابر فتنه، تيرباران بلا، تغيير روزگار، تأثير فلك دوار، گردش گردون، اختلاف عالم بوقلمون، قحط سال مروت و فتوت، ايام محنت، بدعهدي دنياي ناپايدار، بي وفايي سپهر مكار، خلل عظيم در ملك و واژه هاي ديگري از اين قسم كه بسيار است.
در برخي از اين متون مانند «اخلاق ناصري» از خواجه نصير طوسي از واژه محبت بسيار استفاده مي شود. در حقيقت براي رسيدن به اين عدالت، «محبت» ضروري به نظر مي آيد. دوره، دوره مغولي است و زمان، زمان پس از فتح بغداد است. وحشت از هم پاشيدگي امپراتوري بزرگ اسلامي همه جا را فراگرفته بنابراين خواجه تأكيد بسياري بر «محبت» دارد.
در نوشته هاي بعدي مانند «دره التاج» رسيدن به اين عدالت «مدينه فاضله» مي خواهد. البته روي اين مسئله اصرار زيادي كرده و پيرامون آن بحث مفصلي هم مي كند.
در برخي از متون علماي اخلاق بحث «عدالت» را تقسيم مي كنند. به عنوان مثال مرحوم نراقي در معراج السعاده عادل اكبر، عادل اوسط و عادل اصغر را مطرح مي كند كه در معاملات طلا و نقره در مقابل جابر اعظم، جابر اوسط و جابر اصغر قرار مي گيرد. جابر اعظم كسي است كه از حكم شريعت بيرون مي رود، جابر اوسط به معناي ياغي و طاغي است و جابر اصغر يعني خائن، كسي كه در معاملات خيانت مي كند. در تعدادي از متون، عدالت توأم با داد و آباداني حكومت است، در رساله قابوس نامه عنصرالمعالي آباداني با «داد» همراه مي شود. در رساله «شميم عليه» كه رساله حكومتي دربار قاجار است، مي توان صورت ها و نمونه هاي گوناگوني را ذكر كرد. به عنوان نمونه عدالت با حقوق عباد، التفات عام و رفاه عباد همراه مي شود. در مرصادالعباد كه متني عارفانه از قرن هفتم است عدالت با مصالح خلق توأم است، در رساله تحفه الاخوان في خصائص الفتيان كه از عبدالرزاق كاشي است و متني از فتوت نامه هاي جوانمردان مي باشد عدالت صورت حقيقت وحدت در عالم كثرت است، يعني با اين تعبير خود را به عدالت نزديك مي كند. در سياستنامه ها از خواجه نظام الملك طوسي گرفته به بعد، عدالت، تدبير و سامان به يكديگر نزديك مي شوند. سنت وزراي بزرگ در ايران مانند: برمكي ها در دربار خلفا، بلعميان در دستگاه ساماني، احمد بن حسن ميمندي در عصر محمودي، ابونصر كندري و حسن بن محمد طوسي در عصر سلاجقه و جويني ها و رشيدالدين فضل الله در عهد ايلخانان و اميركبير در عصر قاجار «تدبير» است. آنان براي رسيدن به عدالت «سنت تدبير» را مهم مي شمرند. در يكي از اين متون آمده است: تدبير چيست؟ اول: اوامر و نواهي خالق، دوم: شفقت و عاطفت بر كافه خلايق، سيم: عدل و سرچشمه خيرات و مايه سعادت، چهارم: ادب و شوكت و محاربت با مفسدان و شفقت و عاطفت بر ضعفاي مظلومان، اين تدبر است. ناصرالدين منشي كرماني در نسائم الاسحار من لطائم الاخيار مي گويد: «اگر فتوح بلدان در سايه شمشير امير است، نگهداري و نگهباني آن به تدبير وزير است!»
در متون ديگر تدبير، عدالت و رسيدن به آن با يك نوع مردمداري همراه است كه همان مفهوم بار امانت الهي بر دوش است. به عنوان مثال رشيدالدين فضل الله در توضيح امانت الهي براي رسيدن به عدالت از قول غازان خان مغول، ايلخان مغولي در «تاريخ مبارك غازاني» چنين مي گويد: آنچه شما ايشان را از زن و بچه مي زنيد و مي رنجانيد و انديشه بايد كرد كه زنان و فرزندان نزد ما چگونه عزيزانند، و جگر گوشه! از آن اينان هم اينچنين باشد و ايشان نيز آدميانند چون ما! حق تعالي ايشان را به ما سپرده و نيك و بد ايشان از ما خواهد پرسيد، جواب چگونه گوييم كه ايشان را مي رنجانيم. اين متن در تاريخ غازاني، عدالتي است كه به دنبال اطاعت مي باشد.
همچنين عدالت به قصد قربت و سلوك الي الله نيز وجود دارد و مي بينيم در دوره ايلخانان، متون عرفاني ما از تبديل شدن ملك عاريتي فاني به ملك حقيقي باقي و پيوند زدن بين اين دو، سخن مي گويند و از اين زاويه عدالت را تعبير مي كنند؛ چنانكه مرصادالعباد مي گويد: «پادشاه را از اين اشارت كه ما ملك به تو داديم، انتباهي بود كه از كس ديگر بستد و به تو داد، از تو هم روزي بستاند و به كس ديگر دهد، پس در آن كوشد كه به واسطه اين ملك عاريتي فاني، ملك حقيقي باقي به دست آورد و خود را از ذكر جميل و ثوابت جزيل محروم نگرداند، اگر چنين نكند، نه تنها شايسته ظل اللهي نيست، بلكه ابليس وقت خويش است» هر گاه از اين زاويه به متون اصلي نگاه كنيم، در مي يابيم كه گوهر اصلي «عدالت» است.
در معراج السعاده آمده است: «تظلم رعيت، نشانه عدل پادشاه و به درد دل همه رسيدن، دلجويي سر و پا برهنگان، شكرانه صاحب كلاهي، الا تا به غفلت نخسبي كه نوم حرام است بر چشم سالار قوم»! بعد هم مي آيد كه «حقيقت جاه، تسخير قلوب مردم و مالك شدن دل هاي ايشان است»!
دره التاج نيز مي گويد: «رعايا اصل ملك و پادشاهيند. از براي اينكه تا رعايا نباشند پادشاهي نباشد و چون رعايا نمانند، پادشاهي نماند و چندان كه رعايا بيش بود، ملك و پادشاهي بيش بود، پس رعايا اصل پادشاهيند چون اصل را نگه دارند، فرع بماند و چون رعايت رعايا واجب است آن حاصل نشود الا به عدل».
در قابوسنامه نيز چنين آمده است: «برخلفاي خداي تعالي رحيم باش، بيداد را در دل خويش راه مده كه خانه ملكان دادگر دير بماند و قديمي گردد و خانه بيدادگران زود پست شود، زيرا كه «داد»، آباداني بود و بيداد، ويرانه».
شميم عليه در عصر قاجار مي گويد كه: «پادشاهان را صيد اعظم صيد دل است، قيد محكم، كمند احسان خداوندگاران را بخصوص التفات عام ضرور است».
بحث عدل در متون اسلامي، چه عدل تكويني باشد يا تشريعي و چه عدل اخلاقي يا اجتماعي از اهميت خاصي برخوردار است. به قول مرحوم استاد مطهري: «مسلمانان بخصوص در عدل اجتماعي حواس جمعي داشتند و هميشه نگاه مي كردند كه براي شاهد طلاق، عقد، قاضي و امام جماعت همه بايد عادل باشند.» تعبير ايشان چنين است كه جامعه اسلامي همواره در برابر جايگاهي كه يك مقام عادل بايد اشغال كند، احساس مسئوليت مي كرده است و اين بحث مهمي در عدالت مي باشد.
اما ظهور سياست و جلوه هاي آن در متون اسلامي متفاوت است؛ گاهي سياست جلوه صريحي دارد و آشكارا در متون اسلامي بيان مي شود و گاهي نيز اين صراحت كلام وجود ندارد و شايد در كنار ديگر مباحث مطرح و حتي امكان دارد به هيچ وجه بحث سياسي به نظر نيايد و ما خود از آن برداشت سياسي كنيم. به عنوان نمونه در خطبه كتاب سمط العلي متعلق به اوايل قرن هشتم از چهار خليفه اسم برده مي شود اما وقتي به نام مبارك حضرت امير(ع) مي رسد، اين خطبه يك صفحه ادامه مي يابد و در لابلاي خطبه، بر تقدم حضرت علي(ع) بر سه خليفه ديگر تأكيد مي شود. موقعي كه به زمان نگارش كتاب نگاه مي كنيم، مي بينيم كه ايران در آستانه تحول مذهب از تسنن به تشيع است و ما مي توانيم شاهد اين تحول در خطبه يك كتاب غير سياسي باشيم كه هرگاه نام حضرت علي (ع) مي آيد، جامعه گرايش خود را به تشيع نشان مي دهد.
با بررسي متون مختلف در مي يابيم كه در برخي از اين متون حركت، از جزيي به كلي است و در بعضي ديگر، بيشتر راجع به كليات بحث مي شود. البته ملاكهاي تقسيم بندي هم مد نظر بوده است. مباحث برخي از متون درخصوص ظهور سياست و بحثهاي سياسي بسيار ساده است. در حالي كه ممكن است در متون ديگر بسيار پيچيده و دشوار باشد. يكي از دلايل اين امر «تقيه» اي است كه از حكام زمان صورت مي گرفته و شايد دليل ديگر اين بوده كه نمي خواستند قضيه را دست كم بگيرند و آن را محتاج بحث مي دانستند، با اينكه نه! طرحهاي بزرگي در سر داشتند و در راستاي انجام يك طراحي عظيم نمي خواستند بحث را سريع تمام كنند.
از يك سو فضاهاي حاكم بر اين ده گروه با يكديگر متفاوت است، به قسمي، كه وقتي از يك فضا به فضاي ديگري مي رويم تفاوتهايي را مشاهده مي كنيم. از سوي ديگر در تمام اين متون يك نوع نگاه زميني به آسمان است و ارتباط با عالم قدس در هيچ يك از آنها قطع نشده و در تمام اين متون جاري و ساري مي باشد.
برخي از اين متون تأسيس شده اند و البته مؤسسين اين متون نيز خود قابل تأمل هستند، به عنوان مثال فارابي در فلسفه سياسي، خواجه نظام الملك طوسي در سياستنامه و يا حتي متوني كه عرفاي ما در دوره صفويه با مذاق عرفان شيعي نوشته اند. به نظر مي رسد وحدتي كه بين اين شاخه ها وجود دارد بيشتر از نوع وحدت اعتباري است تا وحدت حقيقي و به همين دليل است كه مسائل اين متون به نحوي با يكديگر تداخل دارند؛ بدين معنا كه ما مي توانيم در يك متن اخلاقي ادبيات سياسي را نيز جستجو كنيم، به برخي مسائل فلسفي و حكمتي هم برخورد بكنيم اما من در تقسيم بندي آنها گرايش غالب را در نظر گرفته ام.
ادامه دارد

گزارش انديشه
معراج و برانگيختگي تخيل عارفان
سرپرست معاونت پژوهشي فرهنگستان هنر در حاشيه همايش هم انديشي «نشانه شناسي هنر» گفت: موضوع معراج همواره موجب برانگيخته شدن تخيل عارفان، شاعران و هنرمندان در بسياري از فرهنگ ها و مذاهب بوده است. اما معراج پيامبر در اين ميان بيش از همه توجه هنرمندان را به خود جلب كرده است.
به گزارش خبرگزاري فارس بهمن نامور مطلق در نخستين هم انديشي نشانه شناسي هنر كه در تالار فارابي برگزار شد، اظهار داشت: من مي  خواهم با رويكردي نشانه شناختي به مطالعه تطبيقي معراج در شعر نظامي و نقاشي منسوب به سلطان محمد بپردازم كه در آنها نشانه هاي زماني، مكاني و حالتي مورد توجه قرار خواهند گفت. وي افزود: در ميان شاعراني كه به موضوع معراج پرداخته  اند نظامي گنجوي داراي جايگاه خاصي مي باشد كه در همه آثارش به معراجع پرداخته است و اين معراج مورد نظر نظامي به دست برخي نقاشان به تصوير كشيده شده كه از زيباترين آنها مي توان به نقاشي مكتب تبريز و منسوب به سلطان محمد اشاره كرد.
بهمن نامور مطلق گفت: موضوع معراج همواره موجب برانگيخته شدن تخيل عارفان، شاعران و هنرمندان در بسياري از فرهنگ ها و مذاهب بوده است اما معراج پيامبر در اين ميان بيش از همه توجه هنرمندان را به خود جلب كرده است. وي در ادامه افزود: اين مطالعه به ما كمك مي كند تا علاوه بر شناخت بهتر شعر و نقاشي درك كنيم تا چه حد متن تصويري به متن شعري وفادار مانده است.
سايت اينترنتي بلاغ
003861.jpg

چكيده نويسي پايان نامه هاي مربوط به قرآن كريم در شبكه هاي اينترنتي طي سال هاي اخير از لحاظ كمي، رشد مناسبي داشته است.سايت بلاغ وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم يكي از اين مراكز است كه نمايش چكيده ها را در دستور كار خود قرار داده است.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران در سايت بلاغ در بخش مربوط به كتاب شناسي حدود هزار پايان نامه دكتري و كارشناسي ارشد در رشته هاي مختلف از جمله فقه و مباني حقوق اسلام، فلسفه و كلام اسلامي، اديان و عرفان، علوم قرآني و زبان و ادبيات عربي، آورده شده است. اين پايان نامه ها مشتمل بر آثار دفاع شده بين سال هاي ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۸ است و از آن تاريخ به بعد روزآمد نشده است.اين مجموعه پيشتر زير نظر دكتر جعفر نكونام، استاد دانشگاه قم و با همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در نمايشگاه بين المللي قرآن كريم به چاپ رسيده بود.
معرفي پايان نامه ها تنها اطلاعاتي است كه مراجعه كنندگان به سايت balagh.net مي توانند در بخش كتاب شناسي قرآني آن ملاحظه كنند.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |