يكشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۵
القاعده؛ تهديد اروپا
003852.jpg

برگردان: عباس لقماني
انفجارهاي زنجيره اي در مادريد پايتخت اسپانيا بار ديگر نگاه ها را به سوي القاعده برگرداند. اگرچه هنوز به درستي معلوم نيست كه چه كسي مسئول اين انفجارهاست و خود اسپانيايي ها اصرار دارند جدايي طلبان باسك را عامل آن معرفي كنند، بيرون از اسپانيا، بسياري القاعده را مسئول اين كار مي دانند. حاميان اين نظريه معتقدند همراهي اسپانيا با آمريكا در جنگ عراق، اكنون اين كشور اروپايي را كه پيش از جنگ عراق از جنجال هاي بين المللي دور بود، به كانون دشمني مخالفان آمريكا به ويژه القاعده كشانده است. مقاله زيركه يك هفته قبل از انفجارهاي مادريد نوشته شده نگاهي است كه مجله آلماني اشترن به تهديد القاعده براي اروپا دارد:
تصويري آشنا بر صفحه تلويزيون اداره جنايي آلمان ظاهر شد.
تصوير اسامه بن لادن را شبكه تلويزيوني الجزيره نشان مي داد درحالي كه صداي او نيز شنيده مي شد. اين صدا براي متخصصان اين اداره بسيار آشنا بود. او بار ديگر دعوت به جهاد بر ضد كفار و آمريكا مي كرد. همكاران اداره جنايي آلمان ضبط صوت هاي خود را به كار انداختند.
نوار صحبت چهارده دقيقه اي اسامه بن لادن بلافاصله به مركز اين اداره در شهر ويسبادن ارائه شد. در اين مركز كه به جديدترين امكانات فني مجهز است بايد اين نوار مورد بررسي دقيق قرار مي گرفت تا از تجزيه صداهاي پشت صحنه آن شايد سرنخي از محلي كه اين نوار در آنجا تهيه شده بود به دست آيد و علاوه بر آن مشخص شود كه صدا واقعا صداي اسامه بن لادن است يا نه.
زمان حساسي بود .كوتاه زماني پيش از اين در ۳۰ دسامبر به آلمان ها اطلاع داده شده بود كه موج تازه اي از ترور برنامه ريزي شده است كه شهرهاي آلمان هم مي تواند در معرض خطر آن باشد.
در هامبورگ پليس به حال آماده باش درآمده بود زيرا «سيا» گزارشي در اين مورد به آلمان ها داده بود.
خيابان هاي زيادي در اين شهر به خصوص در اطراف مراكز حساس به محاصره پليس درآمده بودند و در قسمتي از شهر حالت فوق العاده اعلام شده بود.
وزير كشور آلمان واكنش مقامات محلي هامبورگ را عجولانه خواند و اعلام كرد كه سناي شهر هامبورگ با اين اقدام خود درحقيقت اگر خطري هم در راه بوده است باعث از بين رفتن سرنخ هاي ممكن نيز شده است.
اكنون پس از گذشت مدت كوتاهي به نظر مي رسد كه نگراني مقامات شهر هامبورگ چندان هم بي مورد نبوده است. مقامات امنيتي آلمان مداركي را از آمريكا دريافت كرده اند كه براساس  آنها القاعده درصدد است اقدام هايي را در انگلستان، اسپانيا، فرانسه و آلمان برنامه ريزي كند. اين اقدام ها شامل انفجار يك اتومبيل بمب گذاري شده در نزديكي يكي از پادگان هاي نيروهاي آمريكايي در فرانكفورت و همچنين يك بيمارستان آمريكايي در هامبورگ بود. در انگلستان قرار بود ساختمان مركزي بورس لندن از سوي يك بمب گذار انتحاري منفجر شود و يك پادگان در نزديكي لندن نيز مورد انفجار قرار گيرد.
سفارت آمريكا در مادريد و كنسولگري اين كشور در بارسلون نيز از هدف هاي ديگري بودند كه سيا در تحليل خود به آن رسيده بود.
هرچند فرانسه در ليست عمليات القاعده قرار نداشت ولي به علت موضع گيري اخير اين كشور در مورد حجاب برنامه براي انفجار برج ايفل نيز به عقيده آمريكايي ها از سوي القاعده تدارك ديده شده بود.
تمام اين اطلاعات را آمريكاييان از منبعي به دست آورده بودند به اسم «ياسر» كه ظاهرا از نزديكان اسامه بن لادن بود. اين اسم اطلاعات تازه اي به آلمان ها نمي داد. آلمان ها با تمام تلاشي كه كردند تا به سرچشمه اين اطلاعات دسترسي پيدا كنند يا آن را بهتر بشناسند، موفق نشدند. آمريكايي ها نام دو برادر ديگر را هم عنوان كردند كه با گذرنامه هاي جعلي ترك به آلمان آمده بودند و قرار بود در عملياتي كه با خودروهاي بمب گذاري شده انجام مي شد شركت كنند. آدرس يكي از اين دو برادر در يك شهر جنوبي آلمان به دست آمد و عملياتي براي تحت نظر گرفتن او توسط پليس آلمان طراحي شده بود. با سرعت تمام مأموران آلماني در پي شناسايي وي بودند زيرا آمريكايي ها به آنها اطلاع داده بودند كه او از اعضاي «انصارالاسلام» است. انصارالاسلام كه يك گروه منشعب شده از القاعده است و اعضاي آن در اردوگاه هايي در افغانستان تعليم ديده اند به نظر مي رسد كه داراي اردوگاه هايي در شمال عراق باشد. اين اردوگاه در زمان جنگ عراق به وسيله بمب افكن هاي آمريكايي بمباران شد و ظواهر امر نشان مي دهد كه تعداد زيادي از اعضاي اين گروه در آنجا به هلاكت رسيدند. پس از حملات آمريكايي ها آنها دشمني خود را با آمريكا تشديد كردند و آمريكايي ها را كه به نام صليبيون جديد مي شناسند به دشمن اصلي خود تبديل كردند. انصارالاسلام براي بمب گذاري در سفارت اردن در بغداد و مركز سازمان ملل در اين شهر مسئول بوده است. به نظر مي رسد حمله انتحاري در زمستان امسال در استانبول نيز تا حدودي كار اين گروه باشد. آنها اكنون ديگر فقط در عراق فعاليت نمي كنند بلكه در اروپا هم مشغول فعاليت هستند. يكي از سران آنها كه اسامه بن لادن از او به عنوان «جواهرالاسلام» نام مي برد اكنون در نروژ بسيار فعال است و حيطه فعاليت او آلمان را هم دربرمي گيرد. مأموران امنيتي آلمان اعتقاد دارند كه بيش از يكصد نفر از طرفداران انصارالاسلام در آلمان مشغول فعاليتند. در دسامبر گذشته در مونيخ، عراقي ۲۹ ساله اي به نام «محمد» به وسيله نيروهاي ويژه آلماني دستگير شد. اتهام او اين است كه تعدادي از هموطنان خود را به طور قاچاق وارد آلمان كرده و مي خواسته از آنها براي حمله به مراكز آمريكايي استفاده كند. او براي اين منظور وسايل مخابراتي نيز خريداري كرده بود. در هامبورگ يك الجزايري ۳۰ ساله مسئول اين شبكه بود. شبكه اي كه به گفته مأموران امنيتي آلمان تا جنوب اسپانيا و ايتاليا را تحت پوشش داشت. «عبدالرزاق» كه به گفته كساني كه او را
003849.jpg
مي شناسند به «شيخ» نيز معروف است در تابستان سال گذشته دستگير شده بود زيرا متهم بود تدارك يك عمليات بمب گذاري را در اسپانيا داده باشد ولي يك قاضي آلماني به دليل كمبود مدارك او را آزاد كرد. حال او دوباره دستگير شده و قرار است به كشورش بازگردانده شود. اين بار ايتاليايي ها كه تلفن هاي او را شنود كرده بودند متوجه شده بودند كه او درصدد به كار گرفتن افرادي براي بمب گذاري انتحاري است و همين مدارك كافي بود تا آلمان ها بار ديگر او را دستگير كنند. به نظر پليس آلمان اين شخص اصلا يك مسلمان واقعي نيست بلكه فردي فرصت طلب است كه از حسن نيت مسلمانان مي خواهد سوء استفاده كند تا شايد از اين راه خود نيز به نوايي برسد. او «محمد عطا» خلباني كه يكي از دو هواپيما را به يكي از برج هاي مركز تجارت جهاني زد را نيز از دوراني كه او در هامبورگ بود مي شناسد و با او در مسجد قدس هامبورگ آشنا شده بود. يك مأمور عاليرتبه پليس آلمان مي گويد كه انصارالاسلام هنوز براي ما گروه ناشناخته اي است ولي به نظر مي رسد دستگيري تعدادي از افرادي كه به نوعي وابسته به اين گروه هستند خللي در برنامه ريزي هاي اين گروه ايجاد نكرده باشد. در يك نامه محرمانه پليس امنيتي آلمان تأكيد شده است كه مجاهدين عرب شبكه اي را با ارتباطات گسترده به وجود آورده اند كه شامل سلول هاي مستقلي است كه مي توانند به تنهايي عمل كنند به همين دليل بود كه پليس آلمان هشدارهاي عنوان شده از سوي آمريكايي ها را جدي گرفت. در هشدارهاي آمريكايي ها حتي به يك مقام عاليرتبه گروه القاعده نيز اشاره شده بود كه ممكن است سرنخ اقدام هايي را كه در پيش است در دست داشته باشد. او كه اصليت اردني دارد يكي از همراهان هميشگي اسامه بن لادن است و مأموران امنيتي آلمان او را تاكنون به عنوان رهبر گروه «التوحيد» مي شناختند، گروهي كه در اردوگاه هاي فلسطينيان فعاليت دارد و برنامه اي را نيز براي حمله به يك مركز يهودي در آلمان تدارك ديده بود. پرسشي كه براي مأموران امنيتي آلمان پيش آمده بود اين بود كه آيا او درصدد است رابطه اي بين انصارالاسلام و التوحيد برقرار كند و اين دو گروه را با هم متحد سازد. اگر چنين اتفاقي بيافتد براي نيروهاي امنيتي آلمان مسئله تازه اي كه به مراتب حادتر از مسائل گذشته است پيش خواهد آمد. حداكثر پس از هشدار آمريكايي ها به آلمان ها در زمستان امسال آلمان ها به اين نتيجه رسيدند كه آلمان نيز در معرض حمله هاي تروريستي قرار دارد. به گفته وزير داخله ايالت باواريا در جنوب آلمان، اين كشور به محلي براي تبادل اطلاعات اين گروه ها تبديل شده است و تنها در اين ايالت بين ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر تحت نظر هستند. افكار عمومي ظاهرا اين خطرات را آن گونه كه واقعا وجود دارد درك نكرده است. آژير خطر نارنجي كه در آمريكا بارها به صدا درآمده است، ممكن است در چنين مواقعي براي آلمان به آژير قرمز نيز تبديل شود، زيرا خرابكاران هنگامي كه آمريكايي ها اقدامات امنيتي خود را تشديد مي كنند براي فرار از چنگال آمريكايي ها به آلمان رومي آورند و هدف هاي آسان تري را در اروپا انتخاب مي كنند. حوادثي مانند آنچه كه تقريبا هر روز در بغداد روي مي دهد مي تواند در اروپا نيز روي دهد.
حتي اگر آمريكايي ها موفق شوند اسامه بن لادن را نيز مانند صدام حسين دستگير كنند، برنامه ريزي براي خرابكاري در آلمان و اروپا خاتمه نيافته است. يك مأمور عاليرتبه امنيتي آلمان اعتقاد دارد كه آنها به راه خود ادامه خواهند داد. به گفته او آينده آبستن حوادث بسيار است.

نشر سياست
امنيت دروغين (بخش پاياني)
بازداشت يك ملت
در سه بخش پيشين انگيزه هاي اسراييل از ديواركشي به دور سرزمين هاي فلسطيني و واكنش ها به اين رفتار را خوانديد. بخش پاياني اين مطلب به شرح زير است:
در كنار سربازان اسراييلي كه به گشت زني مي پردازند افراد عربي نيز وجود دارند كه به عنوان مترجم به اسرائيلي ها كمك مي كنند. مردم مناطق اشغالي به شدت از اين افراد متنفرند. به گفته يكي از آنها براي سركوب كردن مهم نيست كه اخطارها به زبان عربي باشد يا عبري. اهالي اين منطقه زيادتر از همه از كساني متنفرند كه با شركت هايي كه ساخت ديوار حائل را به عهده دارند همكاري مي كنند. وظيفه اين افراد حفظ اموال شركت هاي ساختماني و جلوگيري از دزدي وسايل ساختماني است كه در محل وجود دارد. آنها در وانتهاي خود درحالي كه تفنگ هاي خودكار خود را در دست دارند در كنار ديوار گشت زني مي كنند و از دور مانند سياهي لشكرهاي فيلم هاي سينمايي به نظرمي آيند. به گفته اهالي محلي اسرائيلي ها اين افراد را كه از جوانان قبايل عرب ساكن صحراهاي اطراف هستند براي اين موضوع اجير كرده اند. بيشتر آنها سواد خواندن و نوشتن هم ندارند و بسيار پيش مي آيد كه آنها هنگام كنترل برگه هاي عبور و مرور، آن برگه ها را برعكس دردست مي گيرند. كودكاني كه در اين منطقه به مراقبت هاي پزشكي نياز دارند اكنون ديگر نمي توانند به بيمارستان هاي بين الملل مراجعه كنند. اين موضوع در مورد دكه داري كه دو تن از اطفال او يكي «كر» و ديگري داراي ضايعه چشمي است نيز صدق مي كند. طفل او ممكن است كور شود. در بيت المقدس او مي توانست آنها را معالجه كند اما اكنون بيت المقدس در آن سوي ديوار قرار دارد.
او كه در اثر ساخت اين ديوار سرمايه و هستي اش را از دست خواهد داد هيچ اميدي به كمك هاي خارجي هم ندارد. به گفته او كمك هاي اتحاديه اروپا ممكن است به حكومت فلسطينيان برسد ولي به دست او نخواهد رسيد. قهوه خانه اي كه در اين منطقه وجود دارد نيز تعطيل شده است. مشتري وجود ندارد كه به اين قهوه خانه مراجعه كند و يكي از افراد اين قهوه خانه مشغول جمع كردن وسايل آن و ريختن آن به داخل يك كاميون قراضه است، تاكسي هاي بيت المقدس نيز ديگر هيچ كس را به اين منطقه نمي آورند. به گفته يك راننده تاكسي هيچ كس حاضر نيست با خودروي خود به اين منطقه كثيف بيايد. يك تاكسي كه حاضر مي شود مسافري را به اين منطقه ببرد در ازاي كرايه اي كه قبلا معادل ۴ يورو بود اكنون ۶۰ يورو تقاضا مي كند. از اكتبر سال ۲۰۰۰ تاكنون ۱۵۰ بمب گذار انتحاري، زندگي را براي اسرائيليان به جهنمي تبديل كرده اند و هزاران نفر از اسرائيليان را كشته اند. به گفته يك نويسنده اسرائيلي اين يك طرف قضيه است ولي مشخص نيست كه اسرائيليان تاكنون چندين هزار فلسطيني را كشته اند. در اسرائيل فقط صحبت از بمب گذاران انتحاري فلسطيني مي شود ولي هيچكس از ترور دولتي اسرائيل كه به مراتب قربانيان بيشتري را به دنبال دارد صحبت نمي كند هيچكس هم ديگر در جست وجوي دلايل اين موضوع نيست.
حتي در اسرائيل نيز مخالفت هايي بر ضد ساخت اين ديوار بروز كرده است كه نمونه آن يك استاد يهودي دانشگاه بيت المقدس است كه در اين مورد مي گويد: من مادرم را در بازداشتگاه هاي نازي ها در لهستان در جنگ جهاني دوم از دست دادم و اكنون شاهد ساخت بازداشتگاه ديگري اين بار از طرف اسرائيليان براي فلسطينيان هستم .ما اكنون تبديل به جنايتكاراني شده ايم كه ملتي را مي خواهد بازداشت كند.

گرفتاري هاي دو رقيب
003846.jpg
003843.jpg

از هفته گذشته كه رقابت هاي درون حزبي دمكرات هاي آمريكا براي معرفي نامزد انتخابات رياست جمهوري آينده با پيروزي سناتور جان كري پايان يافت، وي نطق هاي شديدالحن خود را عليه جورج بوش رقيب آينده اش آغاز كرد. مجله انگليسي اكونوميست، مشكلات بوش و رقيب آينده وي را بررسي كرده است.
گزيده اين مطلب كه پيش از پيروزي قطعي جان كري نوشته شده، به شرح زير است:
چهار سال پيش، انتخابات رياست جمهوري آمريكا با صحنه هايي مضحك پشت سر گذاشته شد، ابتدا جان مك كين به سمت كانديداي پيشتازشدن حركت كرد ولي به طور شگفت انگيزي جورج بوش در مسابقه براي معرفي نامزدي جمهوري خواهان برنده شد. سپس در يك انتخابات واقعي فعاليت براي حذف رقيب با نتيجه آراي ۵۰-۵۰ با شكست روبه رو شد.
نهايتا به شرح درام فلوريدا رسيديم كه قبل از اينكه بالاخره بوش به عنوان برنده انتخابات انتخاب شود تمام امور و تصميم گيري به دادگاه عالي احاله شد. اكنون، در سال ۲۰۰۴ انتظار مي رود شاهد نمايش پربرخوردتر و پيچيده تر باشيم. بطور شگفت انگيزي تعداد زيادي از مردم اين رقابت هاي انتخاباتي را صرفا به عنوان جاروجنجال تبليغاتي ناديده خواهند گرفت و در آن شركت نخواهند كرد حتي در ايالات متحده فقط حدود نيمي از افراد واجدشرايط راي دادن زحمت راي دادن را به خود خواهند داد.
هنوز اين مبارزات حساس است كه تنها دليلش اين نيست كه در آن مبارزات مردم مهمترين شخص در جهان را انتخاب خواهند كرد، اين انتخابات به منزله حكمي براي تصميم گيري در اين مورد جنجالي خواهد بود كه بوش به چه نحوي كشور را اداره كرده است. اين انتخابات همچنين زماني به وقوع مي پيوندد كه آمريكا بيشتر از قبل كه به خاطر شكاف نسل ها، دچار دودستگي بوده به تفرقه و دودستگي دچار شده است. اهميت برنده شدن براي دو طرف بالاست براي بوش موفقيت در ماه نوامبر مي تواند شك و ترديدها درمورد انتخابات «دزديده شده» در سال ۲۰۰۰ را برطرف كند و با اين اتهام كه او در جنگ با تروريسم پارا از اختيارات خود فراتر نهاده است مقابله كند.
مبارزات انتخاباتي براي دموكرات ها تداعي كننده چيزي مانند شانس قبلي شان است.
آنها به اين انتخابات چشم دوخته اند تا مجددا قدرت را در كنگره بدست گيرند. در مجلس سنا آنها كرسي هاي حساس تري را نسبت به جمهوري خواهان دردست دارند و در مجلس نمايندگان تلاش ها براي محدودتركردن حمايت از مقامات كاخ سفيد مي تواند به جايگاه جمهوري خواهان فشار وارد كند.
درحالي كه دموكرات ها از اين ترس دارند كه پيروزي بوش در انتخابات به جمهوري خواهان اجازه دهد تا موسسات و ادارات كشوري به ويژه قوه قضاييه را در سالهاي آينده «محافظه كارانه» كنند. اگر آن ترس بي اساس به نظر بيايد ولي منعكس كننده جوي است كه رقابت در آن انجام خواهد گرفت. خط مشي و سياستي كه توسط بوش در قبال اروپا در پيش گرفته شده بود. منجر به جدايي آمريكا از ديگر قسمت هاي جهان شده است. اين درحاليست كه توجه كمتري به اين امر مي شود كه سياست هايي كه بوش در پيش گرفته است كشورش و جهان را به سمت يك قطبي شدن سوق داده است، آمار ميزان موافقت با سياست هاي بوش در نظرسنجي ها نشان دهنده يك شكاف عميق ميان جمهوري خواهان و دموكرات هاست.
اين دوپارگي و شكاف، جغرافيايي نيز مي باشد به اين صورت كه شهروندان بيزار از بوش در طول مناطق ساحلي و به ويژه در كاليفرنيا و نيويورك گسترده شده اند و دوستداران بوش در جنوب و غرب آمريكا زندگي مي كنند. اين اشتباه بوش (در تك قطبي كردن كشورش و جهان) به چه ميزان است؟ سياست هاي آمريكا در طول ربع قرن گذشته از زماني كه جنوب محافظه كار وفاداري خود را از دموكرات ها به جمهوري خواهان منتقل كرده است بيشتر ايدئولوژيك و تعصب آميز شده است حتي رييس جمهور كنوني كه خود يك محافظه كار است به بزرگنمايي اين دودستگي و شكاف تمايل داشته است.
او از ابتدا با خشم گرفتن به دشمنان خود اين موضوع را كه به سختي و با فاصله اندكي نسبت به رقيبش به رياست جمهوري رسيده است ناديده گرفت و سياست دست راستي صريحي را درپيش گرفته و حتي بيش از آن ميزاني كه قولش را داده بود براي كاهش ماليات ها فشار آورد.
تراژدي ۱۱ سپتامبر جمعي را حول رييس جمهوري گردهم آورد ولي بسياري از ليبرال هاي آمريكايي مانند همتايان اروپايي شان با موضع سرسختانه بوش در قبال جنگ با تروريسم عقب رانده شدند. اين انشعاب در بين آمريكايي ها تاثير بزرگي بر روي دو مرحله تماشايي و مضحك سال آينده خواهد گذاشت. در مرحله اول ميزان محبوبيت بوش به همراه تاييد وي از طرف حزبش پايين آمده است.
جورش بوش پسر برخلاف پدرش در سال ۱۹۹۲ كه با يك حركت و خيزش محافظه كاران به رهبري پت بوكانان به باد انتقاد گرفته شد، با چالشي از طرف حزب خود براي نامزدي مواجه نمي باشد و تاكنون در بين جمهوري خواهان چالشي براي بوش ايجاد نشده است. اين درحالي است كه دموكرات ها در انتقاد و بيزاري از بوش و بي اعتنايي او به رهبران دموكرات ها كه در واشنگتن او را تكريم مي كنند با شدت و ضعف و به درجات مختلف به رقابت و مبارزه پرداخته اند.
اما بوش هم گرفتاري هاي خود را دارد. اين رييس جمهور «محافظه كار» كه قاعدتا بايست طرفدار «دولت كوچك» باشد، دولت فدرال را گسترش داده است و كسري بودجه خود را با سرعتي كه كمتر سوسياليست فرانسوي قادر به انجام آن است، كاهش داده است.
به هرحال يك قطبي شدن حداقل داراي يك سودمندي است. اين روند بحثي سخت و طاقت فرسا درمورد اينكه چگونه آمريكا (و جهان) به مكاني امن تر تبديل شود به وجود خواهد آورد. در سه انتخابات رياست جمهوري اخير، سياست خارجي در جايگاه بعدي پس از اقتصاد، خدمات بهداشتي و حقوق بازنشستگي قرار گرفت. در اين انتخابات سياست خارجي بايد حاكم و مسلط شود.
بوش درمورد عدم يافته شدن سلاح هاي كشتارجمعي و عدم موفقيت در برنامه ريزي براي بازسازي عراق شديدا مورد سوال قرار خواهد گرفت كانديداي دموكرات ها نيز مجبور به ارايه برنامه اي كاملا متفاوت با بوش خواهد بود.
اين مبارزه انتخاباتي ممكن است پردردسر، طاقت فرسا و طولاني باشد ولي به سوي هسته مركزي موضوعاتي حركت خواهد كرد و به مسايلي خواهد پرداخت كه مسايل تمام جهان است.
اكونوميست: ترجمه احمد هاشمي

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |