سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۳۷
تهرانشهر
Front Page

از ۲۳ اسفند تا ۲۱ فروردين در فرهنگسراي نياوران
بام شكسته بم
عكس ها تنوع زيادي دارند و همه جور صحنه  اي را مشروط بر آن كه به مصيبت مربوط باشد در آنها مي شود پيدا كرد. ارگ بم، گروه هاي نجات از كشورهاي مختلف، سگ ها، آوارهاي بي پايان، زير آوار مانده ها، جسدهاي كفن پيچ شده، آدم هاي زنده و مرده لاي پتو، مجروح هاي توي بيمارستان يا هواپيماو خيلي چيزهاي ديگر
004560.jpg
حواسش هم كاملا جمع است چون وقتي به عكس مشهور عطاء اله طاهر كناره مي رسند،مي  گويد اين عكس را قبلا ديده اند.
عكس: ساتيار
جواد رسولي 
روي ميزها روميزي سفيد پهن كرده اند و با سليقه رويشان بشقاب و ديس و گل چيده اند. يك نفر با قهوه از ميهمان ها پذيرايي مي كند. توي ديس ها هم پر از شيريني است. پر از كلمپه، كلمپه شيريني بم است. بيرون از اتاق پذيرايي، يعني در تالار اصلي كه عكس ها را به ديوار و پانل آويزان كرده اند اما اين عبارت ناگهان بي معني مي شود. اينجا بم اصلا شيرين نيست. ويران است و پر از گرد و غبار. عكس هاي نمايشگاه نشان مي دهند كه بم از اين تلخ تر نمي شود.
نمايشگاه پر از آدم است. امروز (۲۳اسفند) روز افتتاحيه است و طبيعي است كه مثل روز افتتاحيه همه نمايشگاه ها جمعيت زيادي آمده باشند. بيشتر آنها هم عكاس هستند. آمده اند بعد از مدت ها همديگر را اينجا ببينند و گپي بزنند و عكس هاي خودشان و همكارانشان را تماشا كنند. به خاطر همين هم دست بيشتر آدم ها دوربين است و هي تالار با برق فلاش روشن مي شود. عكس ها در قطع بزرگ چاپ شده اند و اغلب بيشتر از يك متر طول دارند. مثل نمايشگاه هايي كهWorldpress برگزار مي كند. اينطوري شايد ابعاد فاجعه بزرگ تر نشان داده شود. كمي بزرگ تر از آنچه تا به حال ديده بوديم و خيلي كوچك تر از چيزي كه اتفاق افتاده.
پيش از اين كه بشود به در نمايشگاه رسيد راهرو پيچ مي خورد و توي راهرو چهار پنج تا عكس از ارگ بم و خود شهر را گذاشته اند كه سر حال و زنده به نظر مي رسد. مسوولان برگزاركننده نمايشگاه مي خواستند يادآوري كنند كه قرار است در عكس ها، ويرانه هاي چه چيزي را تماشا كنيم. درست دم در و قبل از ورود يك عكس بزرگ از چشم هاي دختر بچه اي است كه نگران و ترسيده دارد جايي را نگاه مي كند. بعد مي شود وارد تالار شد و بم رااز نگاه عكاس ها تماشا كرد. اينها بهترين عكس هايي هستند كه بعد از زلزله از شهر و ساكنانش گرفته اند. بعضي هايشان را قبلا در روزنامه ها و مطبوعات ديده ايم و بعضي ها هم تا به حال ديده نشده اند. عباس كوثري، عطاءاله طاهركناره، محمد فرنود، حسن سربخشيان، مجيد سعيدي و خيلي هاي ديگر با عكس هايشان در نمايشگاه «بام شكسته بم» شركت كرده اند.
سيدمحمود عبدالحسيني يكي از عكاس هايي است كه در نمايشگاه حضور دارد. او با آن ريش انبوهش مثل بقيه، اين طرف و آن طرف مي پلكد و عكس ها را تماشا مي كند. مي گويد عكاس جنگ هم بوده و يكي از عكس هايش - كه پوسترش هم چاپ شده - جزو معروف ترين عكس هاي جنگي است. هماني كه تويش يك بسيجي را مي بينيم كه كلاش دستش است و دارد به جايي بيرون كادر نگاه مي كند. اين جوان، سال ۶۵ شهيد شده. بعد تعريف مي كند كه دو چيز در بم او را ياد جنگ انداخته. يكي آوارگي بچه ها و شيون زن هاي مصيبت ديده و ديگري همت مردم در كمك رساندن به حادثه ديدگان. بعد با تاسف اضافه مي كند ما اينجا داريم اين كلمپه ها را مي خوريم در حالي كه مردم بم امسال عيد شيريني ندارند. يك پسربچه هم همراه مادرش به نمايشگاه آمده و ظاهرا مجبور است عكس ها را نگاه كند. يك هفت تير پلاستيكي توي دستش است كه با آن گاهي به بعضي عكس ها شليك مي كند. لابد به آنهايي كه دوستشان ندارد. گاهي هم از مادرش سوال مي پرسد. مثلا مي گويد: «اگه گفتي توي اينا چيه» و منظورش پتوهايي است كه تويشان جنازه است و اين جنازه ها سوژه يكي از عكاس ها بوده. جلو آن عكس معروف، هماني كه يك بنز كهنه و قديمي را نشان مي دهد كه صندوق عقب اش پر از جنازه هايي است كه پاهايشان بيرون افتاده اند. با شيطنت مي خندد و پاها را به مادرش نشان مي دهد.
حواسش هم كاملا جمع است چون وقتي به عكس مشهور عطاء اله طاهر كناره مي رسند (همان عكسي كه در آن پدري دو تا بچه مرده اش را روي دوش گرفته) دست مادرش را مي كشد و مي  گويد اين عكس را قبلا ديده اند. راست مي  گويد. طبقه بالا همين تصوير از نگاه محمد فرنود هم ثبت شده و به نمايش درآمده پسربچه وسط اين همه غبار و جنازه و سگ حوصله عكس تكراري ندارد.
يك نفر دارد براي دوستش توضيح مي دهد كه عكس ها يك اشكال عمده دارند. آن هم اين است كه نگاه خاصي را دنبال نمي كنند و شتاب زده هستند. عكسي كه اين دو نفر از جلويش عبور مي كنند و نمي رسند به خاطر صحبت هايشان درست آن را نگاه كنند يك خانم خارجي را نشان مي دهد كه سعي كرده تا جايي كه مي تواند مهربان باشد.او دارد با حالت مادرانه اي لبخند مي زند و عروسكي با مزه را جلو يك پسربچه چهار پنج ساله گرفته تا او را خوشحال كند. در عوض پسرك دارد يك جايي پشت عروسك را نگاه مي كند و چشم هايش خالي است. شايد هم دارد به جاي خالي خانه شان نگاه مي كند. عكس ها تنوع زيادي دارند و همه جور صحنه  اي را مشروط بر آن كه به مصيبت مربوط باشد در آنها مي شود پيدا كرد. ارگ بم، گروه هاي نجات از كشورهاي مختلف، سگ ها، آوارهاي بي پايان، زير آوار مانده ها، جسدهاي كفن پيچ شده، آدم هاي زنده و مرده لاي پتو، مجروح هاي توي بيمارستان يا هواپيماو خيلي چيزهاي ديگر. توي تالار، عكاس ها و فاميل هايشان هنوز دارند خوش و بش مي كنند و از كارهاي هم تعريف مي كنند. پسربچه هفت تير به دست دارد اين طرف و آن طرف مي رود و حالا با دختر سه چهار ساله  يكي از عكاس ها دوست شده است پشت عكس ها قايم مي شوند و همديگر را پيدا مي كنند و مي خندند. بيرون فرهنگسراي نياوران دارد باران ملايمي مي بارد و سنگ فرش محوطه را - كه لابه لايش سبزه هاي باريك درآمده - خيس مي كند. خيلي ها بعد از ديدن نمايشگاه در راه برگشتن دوباره به تالار پذيرايي آمده  اند تا با قهوه شان كلمپه بخورند و با دوستانشان خداحافظي كنند. آخر بعد از ديدن عكس ها، شيريني خيلي مي چسبد.

ستون شما
ده دقيقه توفاني 
ساعت نه صبح يك خواننده عقيده داشت عكسي كه براي گزارش «چهار قتل...» در صفحه حوادث كار شده، اصلا مناسب اين مطلب نبود.
پنج دقيقه بعد يك نفر مي گويد: «ميان تيتر را از گزارش هايتان حذف نكنيد.»
ساعت نه و نه دقيقه ساعت روندي است، بنابراين: «به آقاي جواد رسولي، مارمولك اكران نشده بود.»
۱۰:۹ و توضيح اينكه مكالمه بالا خيلي كوتاه بود: شب عيدي ترافيك ما را كشت. ترا به خدا چيزي بنويسيد.
توضيح: خواننده فوق فكر مي كند با نوشتن ما معجزه اي رخ مي دهد!
سند نداريم 
هيات مديره بلوك هاي فاز دوي شهرك اكباتان، در نامه اي گلايه كرده اند كه فكري به حال آپارتمان هاي بدون اسناد مالكيت بكنيم. (البته مخاطب ايشان ما نيستيم كه مسوولان مربوطه اند.)
تشكر
- خانم سودابه اورند، از داستان شما ممنون 
- آقاي حسين غزالي از اصفهان از نامه شما ممنون 
- آقاي مهدي موسوي از مقاله شما ممنون 
- خانم هاله نيساري از شعرتان ممنون 
آنورسال 
«خانم ها و آقاياني كه احتمالا از ايرانشهر چندان راضي نيستند. سال جديد كه برسد حتما بيشتر از خودمان كار مي كشيم تا ۸ صفحه جذابتري به دست شما برسد.» اين پاسخ آقاي كرمي، مدير پروژه ايرانشهر بود به خواننده اي كه عقيده داشت ايرانشهر نوسان دارد.

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
مارمولك، كما و ملاقات با طوطي از امشب (يا در واقع فردا صبح) در سينماها اكران مي شوند. اكران نوروزي بالاخره رسيد و همراهش هم لابد بهار مي آيد و از اين جور حرف ها. درباره سينماهاي نمايش دهنده اين فيلم ها فردا در همين ستون مي توانيد اطلاعاتي به دست بياوريد.
علاقه مندان به فيلم هاي خانم سميرا مخملباف اگر هنوز موفق نشده اند فيلم آخر ايشان يعني پنج عصر را تماشا كنند، چند روز بيشتر فرصت ندارند. فيلم در سينما عصر جديد ۳ روي پرده است و تا پايان سال هم عوض خواهد شد.
اگر طاقت يك فيلم تلخ اما خوب و خوش ساخت و پر از ريزه كاري را داريد بوتيك را ببينيد. قدس، ايران ۳، فلسطين ۱، عصر جديد ۱، گلريز ۱ از جمله سينماهايي هستند كه فيلم را نمايش مي دهند. اعضاي فيلمخانه ملي ايران هم امروز ساعت ۱۸ مي توانند مجموعه اي از مستندهاي منوچهر عسگري نسب را تماشا كنند. پايه مستند اگر هستيد امروز سينما صحرا باشيد.
نگارخانه 
در نگارخانه شيث (چهارراه ولي عصر، ضلع جنوبي پارك دانشجو، كوچه شيرزاد شرقي شماره ۴۱) مي توانيد از يك نمايشگاه نقاشي ديدن كنيد كه به نفع معلولان قطع نخاعي زلزله بم برپا شده است. اين نمايشگاه تا ۲۸ اسفند برقرار است.
در موسسه انديشه هنر (خيابان ولي عصر، طالقاني، جنب هتل انقلاب، كوچه مسعود) هم يك نمايشگاه نقاشي گروهي (هنرمندان تهراني) برگزار شده كه عوايدش قرار است به نفع مجروحان زلزله بم اختصاص پيدا كند.
در گالري گلستان (دروس، خيابان كماسايي، شماره ۴۲) نمايشگاهي از هنرهاي كاربردي گروهي از هنرمندان برقرار است. اشيايي مثل پارچه قلمكار، چراغ و آباژور، زيورآلات، ظروف مختلف، قاب عكس، نقاشي و ... در اين نمايشگاه به نمايش درآمده اند. امروز، روز پاياني نمايشگاه است.
نگارخانه نياوران (فرهنگسراي نياوران) ميزبان نقاشي هاي زهره اعتضاد و جهانبخش صادقي است. اين نمايشگاه در حاشيه مراسم سالروز تاسيس موسسه فرهنگي اكو برگزار شده است.
تلويزيون 
اگر خواستيد درباره برنامه هاي نوروزي شبكه ۲ يك چيزهايي دستگيرتان شود، ساعت ۲۱ برنامه «انتهاي الوند» را تماشا كنيد. بهمن هاشمي مجري برنامه است و با همان انرژي و شوق هميشگي اش برنامه ها را معرفي مي كند. مجموعه پرستاران را هم فراموش نكنيد. اين سريال استراليايي را مي توانيد ساعت ۲۰:۲۲ از شبكه۱ تماشا كنيد. «اين راهش نيست» سريال دوست داشتني ديگري است كه ساعت ۱۵:۲۰ از شبكه ۳ پخش مي شود.
راستي، امروز اگر يك وقت خواستيد ياد گذشته ها و كودكي ها بكنيد، ساعت ۳۱:۱۵ از شبكه ۲ يك قسمت از كارتون دختري به نام نل را تماشا كنيد.در ضمن ساعت ۲۱ از همين شبكه مي توانيد فيلم تغيير چهره را ببينيد.

ذهن زيبا
از نشانه هاي قاضي عادل، يكي اين است كه دشمنان امروز او، ستايشگران ديروز او هستند.
ريچارد هاركنس 
اگر كسي را كه دوست داريد بعد از يك يا چند سال تغيير ديدگاه بدهد، مي گوييد «مرد عاقلي بود، خودش را با شرايط جديد تطبيق داد.»
اما اگر همين كار را كسي بكند كه او را دوست نداريد، مي گوييد «مرد دروغگويي است! روي حرفش نمي ايستد.»
پرمودا بترا
درنظر مرغ، كرم هميشه خطاكار است.
ضرب المثل آلماني 
موفقيت مجموعه ايست از تلاش هاي كوچك روزانه.
مامي مك كالو

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  سفر و طبيعت  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |