شب پر سروصدايي است كه اميدواريم بدون مشكل به پايان برسد. ضمناً مسوولا ن نيز شيوه جديدي را آزمايش مي كنند كه احتمالا ً ثمربخش خواهد بود.
دوره ات مي كنند. در خورجين چرك آلوده شان هر رقم مواد محترقه اي كه بخواهي هست. «سيگارت»، «فشفشه»، «ترقه»، «منور»، «هفت ترقه» و رفته رفته توپشان پر مي شود، «نارنجك»، «موشك» «سه پايه» و... و چقدر ارزان، چقدر بي قيمت!
از جوان ترين شان مي پرسم «اينها را از كجا مي آوري؟» پاسخي نمي دهد. قصد گريز دارد. مي گويم «بيا اين ۲ هزار تومان رو بگير و بگو. نترس من مامور نيستم.» و همان ۲ هزار تومان رامش مي كند. «تمام اينها قاچاقي مي آيد. از روسيه و چين.» از كدام مرز؟ كدام طرف؟ «از طريق مرز افغان»! اسمش آرمان است يا لااقل خودش اينطور مدعي است. مي گويد «رئيسي داريم كه آنها را بين مان پخش مي كند. مردم هم مي خرند. چرا نخرند؟ ارزان نيست كه هست. كيف ندارد كه دارد. از بيكاري كه بهتره!»
آرمان حالا كار و كسبش حسابي گرفته و فرصت سر خاراندن ندارد. مي گويد: «هيچ كس مزاحمم نمي شود و اين چهارراه تنها چهارراهي نيست كه مواد آتش زا را با داد و فرياد حراج كرده اند. كافيست سري به بازار تهران بزني تا فريادهاي مكرر دست فروشان مستقر در مقابل «كوچه مروي» و «گذر ناصرخسرو» را بشنوي كه آتش زده اند به مالشان و عده زيادي از جوانان ونوجوانان را مي بيني كه دور آنها را گرفته اند و بسته هاي كوچك و بزرگ را رد و بدل مي كنند.
آقا سيگارت بسته اي چند؟
بسته اي ۹۰۰، بكسي ۷ هزار و ۵۰۰ تومان. در هر بسته، ۶۰ تا ۱۰۰ عدد مواد سيگارت وجود دارد. زني براي خريدن يك بكس از اين مواد آمده است. مي پرسم «چرا مي خريد؟» مي گويد: «دخترم به شادي علاقه دارد و چون اينها خطرشان كمتر است، برايش مي خرم.»
در كناره هاي برخي از ساختمان هاي نيمه كاره تهران مي تواني جوانان و نوجواناني را ببيني كه با مخلوط كردن برخي از اين مواد آتش زا و چسباندن آن به «لنت»هاي سوخته، صحنه هاي وحشتناكي را در معابر اين روزهاي تهران كارگرداني مي كنند. آيا آنها با شنيدن صداي وحشتناك اين انفجارها، تخليه رواني مي شوند؟
بررسي آمار قربانيان و آتش بازي چهارشنبه سوري نشان مي دهد كه بيشترين درصد قربانيان را نوجوانان و كودكان پسر تشكيل مي دهند و نوع سوختگي اغلب آنها نيز در اثر تماس بدن با شعله مستقيم آتش در فضاي باز بوده است.
بر اساس آمار سازمان آتش نشاني، تعداد مصدومان آخرين چهارشنبه سال گذشته ۱۵ نفر بود، اما سال ماقبل آن، ۴۴ نفر مصدوم شدند. كارشناسان علت كاهش مصدومان اينگونه حوادث را در سال گذشته همزماني روزهاي پيش از چهارشنبه سوري با عاشورا و تاسوعا مي دانند و اين در حالي است كه احتمالا امسال ميزان قربانيان اينگونه حوادث بيش از سال گذشته باشد.
كارشناسان معتقدند ۲۵۰ گرم مواد ساخت ترقه مي تواند تخريب بخشي از ديوارهاي آپارتمان و از جا كنده شدن پنجره ها و شكستن شيشه هاي ساختمان مجاور را در پي داشته باشد.
در يك فرهنگ رنگ و رو رفته نوشته است:چهارشنبه آخر هر سال را چهارشنبه سوري مي گويند و مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت مي گيرد. پيش از اين، رسم بر اين بوده است كه براي انجام مراسم مقداري بوته خار در خانه ها فراهم مي كردند و كوچك و بزرگ از روي آن مي پريدند و مي گفتند:
سرخي تو از من
زردي من از تو
حالا البته از آن مراسم و ديگر مراسم مرسوم در اين شب، خبري نيست ومعلوم نيست كه با ورود انواع مواد منفجره و ترقه هاي جورواجور چطور اين وسايل جانشين سنن كهن شده اند.
***
مرتضي طلايي با همان خنده هميشگي اش به جايگاه مي آيد. لهجه اصفهاني اش مزيد بر علت مي شود تا جو آنقدر هم خشك و جدي نشود. فرمانده از چهارشنبه سوري مي گويد و كشف و ضبط بيش از هشت تن مواد محترقه خطرناك كه براي توزيع در سطح شهر تهران آماده شده بود.
در ماجراي كشف اين هشت تن ۱۵نفر هم به اتهام عوامل تهيه و توزيع مواد محترقه خطرناك در سطح تهران دستگير شده اند. فرمانده مي گويد نيروي انتظامي به هيچ وجه با ابزارهاي نشاط، شادابي و شادماني منطقي و عقلايي در جامعه مخالف نيست. بلكه شادابي و نشاط منطقي رانيز تشويق مي كند.
هنوز جملات فرمانده تمام نشده كه صداي مهيبي از نقطه اي دور شنيده مي شود و فرمانده بي توجه به آن به صحبت هايش ادامه مي دهد. «سلب آسايش عمومي با استفاده از مواد محترقه خطرناك تحت عنوان شادي وشادماني به هيچ وجه قابل قبول نيست. نمي فهمم چرا به جاي شنيدن صحبت هاي فرمانده ياد صحنه اي مي افتم كه پيش از اين در بجنورد ديده ام. اهالي برخي از روستاهاي كرمانج نشين بجنورد يك ماه مانده به ايام آخر سال توپ هاي پارچه اي فشرده اي را تهيه و در مواد سوختي مثل نفت سفيد مي خوابانند تا چهارشنبه سوري. غروب سه شنبه آخر سال توپ هاي پارچه اي يك ماه مانده در نفت را شعله ور مي كنند و با دست به هوا پرت مي كنند. جالب اينجاست كه نوع پارچه اي كه در اين توپ ها به كار مي رود مانع از سوختگي دست در لحظات كوتاه تماس با آن مي شود.
و اين را نمي دانم چي مي نامند. سنت، آئين، فرهنگ. هرچه كه هست در ضمير ناخودآگاه ما است .
از اين آئين ها به مراسم پرسش و پاسخ باز مي گردم و مراسم تمام شده است و همه رفته اند و صداي تق و توق در كوچه و خيابان تمامي ندارد.
بررسي ها نشان مي دهد كه ۶۰ درصد مصدومين حوادث چهارشنبه سوري سال گذشته بين ۱۶ تا۲۰ ساله بوده اند و در همان روزهاي پايان سال هم بيش از ۴۰ گزارش از مصدومين و مجروحين شب چهارشنبه آخر سال در تهران، ۱۷۰ مورد گزارش در اصفهان و بيش از دهها گزارش از صدها شهر ديگر دريافت شده است و با اين حال صداي انفجارهاي مهيب و وحشتناك تمامي ندارد.
اين گزارشات را كنار گزارشاتي كه از كشف و ضبط مواد محترقه و ترقه اي بگذاريد كه در شهرهاي دور و نزديك اتفاق افتاده. ۱۲هزار تا در سمنان. ۲۰۱ هزار تا در بابل و در يك بنگاه باربري. ۸ هزار و ۷۶۰ تا در تبريز و آنهم در بازار صفي اين شهر. ۲۷ هزار تا در بجنورد. همان شهر گلوله هاي آتشي و با اين حال صداي ترقه و سيگارت در شهر امري عادي تلقي مي شود. چرا؟
دكتر عباس توسلي جامعه شناس در اين باره مي گويد: «افراط در استفاده از مواد محترقه توسط جوانان و نوجوانان ناشي از محدوديت راههاي آزاد سازي انرژي و عدم آموزش صحيح آنان است.» او علت جسماني علاقه وافر جوانان را به استفاده ازترقه و مواد محترقه بدست آوردن فرصتي براي تخليه انرژي خود مي داند و مي گويد: «بهانه جشن چهارشنبه سوري در واقع فرصتي مناسب براي رهايي از انرژي هاي متراكم در طول يك سال به آنها مي دهد.» او ممنوعيت و سخت گيري در اينگونه موارد را راهكار مناسبي نمي داند و مي گويد: «به لحاظ رواني ممنوع كردن كودكان و نوجوانان از برخي فعاليت ها موجب ايجاد تعارض هاي رواني مي شود.» او معتقد است مجال بروزدادن به انرژي هاي اين دو گروه سني در جشن هايي چون چهارشنبه سوري موجب عدم تجمع آنها و تبديل شان به عقده هاي رواني مي گردد.
مي خواهم گزارش را تمام كنم كه خبر ورود «ديناميت كوچك» تمام ذهنم را به خود مشغول مي كند. مي گويند اين ماده آتش زا كوچكتر از ديناميت واقعي است اما قدرت تخريب و صداي آن تفاوت چنداني با ديناميت معمولي ندارد.