سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۳۷
آينده باشكوه ترين خرس جهان در دست بشر زياده خواه
گريزلي؛ حصار تنگ تر مي شود
جنگل هاي مرتفع آمريكاي شمالي تا چه وقت گريزلي هاي بدنام ولي دوست داشتي را پذيرايي خواهند كرد؟ كسي نمي داند
004530.jpg
بپر تو دهنم!
خرس هاي گريزلي ماهيگيراني ماهرند. در پارك ملي كاتماي آلاسكا، ماهيگيري گريزلي ها به يكي از جاذبه هاي مهم اكوتوريستي تبديل شده است.
روزانه حداقل ۲۰۰ گردشگر از سراسر جهان به اين نقطه مي آيند تا صحنه ديدني ماهي گيري
خرس ها را در ذهن خويش يا بر صفحه حساس فيلم ثبت كنند

ترجمه: رضا غفاريان طوسي 
خرس ها و از جمله خرس سياه ايران، چون ديگر گونه هاي در معرض خطر مورد توجه همه علاقه مندان حيات وحش در سطح جهان قرار دارند.
داگلاس اچ، چادويك از جمله نويسندگان بزرگ وادي وحش است كه گزارش هاي او در مهم ترين نشريات جهان به چاپ مي رسد. چادويك، به ويژه، در رابطه با خرس ها مطالعات فراواني انجام داده. خلاصه اي از گزارش او درباره «گريزلي» اين خرس بدنام ولي دوست داشتني، اين جانور با شكوه وحش كه اكنون سرزمين اش چنان محدود شده كه بسياري از كارشناسان را به انتقادهاي سخت وا داشته - را از مجله نشنال جئوگرافيك انتخاب كرده ايم؛ خواندني است.
ماهي گير زبردست 
در ساحل كوهستاني بريتيش كلمبياي جنوبي، پاييز فرا رسيده و ماهي هاي آزاد براي تخم ريزي از رودخانه گلندل كريك بالا مي روند. يك گريزلي طلايي چون برگ هاي پاييزي سپيدار، به آب زده و راه بر آنها بسته است. روي شانه و سينه اش طوقي نقره اي مي درخشد؛ گردن بندي پهن و پربها از سيم ناب. پوست و پشم اين خرس چنان تفاوت آشكاري با پوشش قهوه اي تيره ديگر گريزلي هاي ساحلي دارد كه دانشمندان او را «پاندا» نام نهاده اند. كريس برايت، يكي از دانشمندان، مي گويد: «اگر از من بپرسيد مي گويم او را حسابي لوس كرده اند، نگاه كنيد!»
اگرچه پاندا يك شكارگر ۱۵۰ پاوندي است، اغلب حتي زحمت تعقيب يك ماهي را هم به خودش نمي دهد، بلكه منتظر مي ماند تا مادرش يكي بگيرد و به ساحل پا گذارد تا او به زور آن را از دهان مادر بيرون كشد. او حتي تنه گردو قلمبه و خيس اش را ضمن خوردن غذاي آماده به بدن مادر مي مالد و مي خاراند و تازه بعد از آن شروع به شير خوردن مي كند، يعني سعي مي كند شير بخورد، اما مادر سخت مشغول نگه داشتن يك ماهي آزاد ديگر است كه دارد دست و پا مي زند و مجبور است آن را با شكم خود نگاه دارد؛ طبيعي است كه در چنين شرايطي نمي تواند به بچه عزيز كرده و ننر خود شير بدهد. وقتي شكم ماهي پاره مي شود و تخم هاي صورتي به شكل قوسي صورتي بيرون مي ريزد، پاندا كه تازه ماهي قبلي را نوش جان كرده، اين يكي را هم مي خواهد. مادر چاره اي جز تمكين ندارد؛ ماهي را براي پاندا جا مي گذارد و خودش به آب مي زند. پاندا هم پس از صرف ماهي به دنبال مادر مي رود و دست ها را روي پشت او مي گذارد و بازي مادر و فرزند آغاز مي شود. آن دو، دنباله بازي را در حوضچه اي كه تا سينه شان عمق دارد ادامه مي دهند. پاندا چنان به شوق آمده كه رسما شروع به رقصيدن مي كند و سر و گردن مي چرخاند. كارهاي عجيب و غريبي مي كند: مي چرخد، پنجه هايش را گاز مي گيرد، حمله مي برد، مي جهد و با هيكل خپله اش روي پا مي گردد.
پاندا واقعا ابله نشده و كارهايش احمقانه نيست، علت دارد: او گريزلي جواني است در فصل ماهي آزاد. در اين فصل گريزلي ها هر كدام خلق و خوي ويژه اي پيدا مي كنند. يكباره پسرم، راسل، به حصار يك خرس نر ۷۵۰ پاوندي به نام تانك تكيه داده بود ودر حالي كه پشتش به حيوان بود داشت با او حرف مي زد و ضمنا سنگريزه هايي از زمين بر مي داشت و به طرف يك قوطي كنسرو خالي پرت مي كرد. وقتي رو به خرس برگشت با صحنه اي شگفت انگيز و باورنكردني مواجه شد: آقاي تانك سنگريزه هاي درشت را از كف حصار جمع كرده، روي هم كپه كرده و داشت با پنجه اش آن را از زير ميله ها به طرف او هل مي داد!
گريزلي؛ بدون پيش بيني 
گريزلي و به طور كلي خرس ها تا حدودي غيرقابل پيش بيني معرفي شده اند. يكبار با يكي از دوستان پژوهشگرم، بري گيلبرت از دانشگاه يوتا، در گلندل كريك بوديم كه او ناگهان مورد حمله يك گريزلي قرار گرفت و با يك ضربه پنجه حيوان نيرومند و عظيم الجثه، نصف صورتش آش و لاش شد. او اين روزها همه را با يك چشم نگاه مي كند!
با اينهمه، اين جانور غول آسا و قدرتمند سخت در معرض انقراض است و آينده اش بستگي به ما و كارهايي كه برايش انجام مي دهيم دارد.
خرس هاي قهوه ايUrsus arctos ، در سراسر نيمكره شمالي پراكنده اند. بعضي از دانشمندان بين خرس هاي قهوه اي بزرگ آلاسكا - كه آنها را به نام خرس هاي گودياك مي شناسند - و گريزلي هاي آمريكاي شمالي تفاوت قايلند. كودياك ها، خرس هايي غول پيكرند كه قد و قواره اي بزرگتر از گريزلي دارند، ولي مردم عادي در قاره آمريكا، معمولاً به همه خرس هاي قهوه اي، گريزلي مي گويند.
بازماندگان 
درحال حاضر تعداد ۵۸ هزار گريزلي در آمريكا و حدود نصف اين تعداد در آلاسكا باقي مانده است. دو قرن پيش دوبرابر اين تعداد در زير ۴۸ درجه زندگي مي كردند. در سال ۱۹۷۵ تعداد آنها به كمتر از هزار قلاده رسيد و در فهرست حيوانات بسيار درخطر قرار گرفت. به نظر مي رسد تعداد آنها در بعضي مناطق ثابت مانده و حتي افزايش مختصري نيز داشته و مجموع آنها به يك هزار و ۱۰۰ قلاده رسيده است. در اين حال، در كانادا خرس ها از سهميه هاي آزاد شكار، سياست سختگيرانه نسبت به حيوانات مزاحم(!) و توسعه شهرها و ساخت و ساز در محيط هاي طبيعي رنج مي برند و اين عوامل باعث جداكردن زيستگاه ها و ايزوله شدن جمعيت خرس ها شده است - همين مشكلات درمورد خرس هاي گريزلي زير ۴۸ درجه كه جزو ليست در معرض خطرند، نيز وجود دارد.
حمله نكنيد! ما هم حق زندگي داريم 
آنها نيمي از سال را در لانه به سر مي برند و در خواب زمستاني مي گذرانند. خرس ها براي اين زمستان گذراني، بايد چربي كافي در بدن خود ذخيره كنند. يكي از بهترين غذاها براي خرس ها حشرات هستند؛ بله حشرات.
در ارتفاعات يلواستون با بيدهايي مواجه مي شوم كه تازه از پيله درآمده و شكم هاشان به بزرگي يك شكلات است!
كريس مك كوري، اكولوژيست، مي گويد: «ما در يلواستون بال، دست و پاي بيدهاي بزرگ را در مدفوع خرس ها به فراواني پيدا كرديم. وقتي در اواخر ژوئن يا اوايل جولاي، بيدها به مناطق مرتفع مي رسند، حدود ۴۰ درصد وزن بدنشان را چربي تشكيل مي دهد. اواخر آگوست اين مقدار به ۷۲ درصد افزايش مي يابد و اين حشرات به غني ترين مواد غذايي با كالري بيشتري در هر گرم نسبت به گوشت (گوزن) الك يا گوزن معمولي. طبيعي است كه گريزلي هاي باهوش اين حشرات را به عنوان غذايي كه مي تواند چربي لازم را براي زمستان گذراني در اختيارشان قراردهد، انتخاب كنند.» حشرات به صورت انبوه در ارتفاعات يلواستون جمع مي شوند و گريزلي  ها با غلتاندن سنگ روي آنها، سهم خود را از اين منابع غذايي پرانرژي مي گيرند. همين تجمع بيدها در ارتفاعات مونتانا و احتمالاً كانادا وجود دارد.
يك خرس بزرگ در زمستان ممكن است ۱۵۰ پاوند وزن كم كند كه بايد جايگزين شود. اندازه جثه و ميزان چربي موجود در بدن خرس ماده بر تعداد توله هايي كه مي تواند توليد كند اثر مي گذارد. در نرها نيز بزرگي جثه امكان جفت يابي را افزايش مي دهد. مشاهده گران برآورد كرده اند كه يك گريزلي مي تواند ۲ هزار و ۵۰۰ بيد را در يك ساعت و ۴۰ هزار بيد را در يك روز بخورد. اگر اين رژيم غذايي يك ماه ادامه يابد، نيمي از انرژي موردنياز يك سال خرس تامين مي شود. در هر منطقه اي اين تعداد غذاي بالدار وجود ندارد، پس بايد به رودخانه و ماهي هاي آزاد روي آورد.
به طور كلي تعداد گريزلي ها و كودياك ها درحال حاضر نسبتاً مناسب است و به همين سبب اجازه شكار آنها در كانادا داده مي شود. با اين وجود، پيشرفت شهرها، ساخت و ساز در محيط زندگي خرس ها و گسترش جمعيت هاي انساني، عرصه را بر اين جانور باشكوه تنگ و تنگتر مي كند و آينده اي مبهم را پيش روي اين گونه بي نظير قرار مي دهد.
جنگل هاي مرتفع آمريكاي شمالي تا چه وقت گريزلي هاي بدنام ولي دوست داشتي را پذيرايي خواهند كرد؟ كسي نمي داند.

رئيس سازمان ايرانگردي وجهانگردي خبر داد
بن سفر، سال بعد
در صورت عملي شدن برنامه هاي كوتاه مدت آينده، مي توانيم سال آينده را سال بن سفر و استانداردسازي هتل ها بناميم
ايمان مهدي زاده 
سفر از ضرورت هاي زندگي مدرن است. به خصوص براي انسان شهرنشين كه ذهن و جسمش درگير كار و پيامدهاي آن است؛ سفر مي تواند يك تجديد قواي مناسب باشد. در ايران تعطيلات نوروز كه مقارن با بهار و هواي مطبوع و خوشايند است، فرصت مناسبي براي اين تجديد قوا است.
در چندين سال اخير البته اين سنت و عادت پسنديده، به خاطر مشكلات فراوان اقتصادي، كم كم به يك محل غيرضروري تبديل شد. سفر به خاطر هزينه هاي گزافش، ضرورتش را از دست داد و در سبد خانوار ايرانيان، در رده هاي آخر ايستاد؛ آنقدر آخر كه برخي نيز به كل آن را فراموش كردند.
در يكي دو هفته اخير، بحث هايي پيرامون پرداخت وام سفر از سوي برخي نهادهاي دولتي مطرح شد. براي اين وام مبلغي حدود ۲۰۰تا ۳۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شد تا بعدها به تدريج از حقوق كارمندان كسر شود. اندكي بعد بحث بن سفر هم مطرح شد. همه اينها نشان از تفكري جديد براي ضروري انگاشتن سفر بود؛ اما به نظر مي رسد كه در شرايط فعلي اين حرف ها در حد وعده باقي بماند.
براي روشن شدن موضوع به سراغ محمدطه عبدخدايي، رئيس سازمان ايرانگردي و جهانگردي رفتيم،وي گفت: «واگذاري بن سفر و پرداخت وام، بار مالي در بر دارد. دولت مسوول پرداخت آن است. اميدوارم سال آينده پرداخت شود. با بانك تجارت مذاكره كرده ايم و قرار شده است پيش از نوروز به ۱۰ هزار نفر وام سفر پرداخت شود، هر چند نسبت به جمعيت كارمندان، بسيار كم است. ولي بالاخره بايد از يكجا شروع كرد. الان خيلي از ارگان ها و نهادها مشغول پرداخت اين وام هستند. آموزش و پرورش و صندوق بازنشستگي وام را پرداخت كرده اند.
مساله توسعه گردشگري فقط مختص سازمان نيست. همه جامعه بايد دست به دست هم دهد، كار ما طراحي، كنترل و نظارت است. معمولا در برنامه ريزي ها هم از مديران و كارشناسان بخش هاي ديگر استفاده مي كنيم. چندين وزارتخانه و سازمان واگذاري «بن سفر» را شروع كرده اند. بن هاي ۲۰۰ هزار توماني توسط وزارتخانه هاي تحقيقات، علوم و فن آوري و صنايع و معادن آغاز شده است. پس از اعلام طرح از سوي سازمان، برخي وزارتخانه ها و نهادها كه به فرهنگ سفر اهميت بيشتري مي دهند پرداخت را شروع كرده اند.»
مساله ديگر سفر، وضعيت اقامتگاه هاست. هتل هاي ايران از كيفيت مطلوبي برخوردار نيستند. اغلب مردم از كيفيت خدمات و قيمت آنها احساس رضايت نمي كنند. به خصوص در ايام نوروز كيفيت خدمات پايين تر مي آيد و در عين حال قيمت آن شديدا بالا مي رود. رئيس سازمان ايرانگردي و جهانگردي در اين باره مي گويد:
«با شركت هاي خارجي وارد مذاكره و گفت وگو شده ايم. قرار است برخي از اين شركت ها به ايران بيايند و هتل هاي ايران را به استانداردهاي جهاني نزديك كنند. هتل ها در ايران ۲۵ سال است كه از استانداردهاي جهاني فاصله گرفته اند. اين شركت ها از سال ۸۳ وارد ايران مي شوند. خود ما هم مي دانيم كه بسياري از هتل هاي ۵ ستاره، سرويس هايي در حد هتل هاي ۲ ستاره دارند. مردم حق دارند از هتل ها ناراضي باشند. ولي در مدت زمان كوتاه نمي شود به همه ايده آل ها دست يافت. در كل بايد گفت هيچ يك از امكانات و ابزار ما در جهانگردي با استانداردهاي جهاني همخواني ندارد.»
عبد خدايي مي گويد:« در صورت عملي شدن برنامه هاي كوتاه مدت آينده، مي توانيم سال آينده را سال بن سفر و استانداردسازي هتل ها بناميم».

روياي بيابان
004539.jpg
آيا «بالخاش» به سرنوشت «آرال» دچار مي شود؟
سازمان ملل متحد هشدار داده است، اگر قزاقستان مديريت آب بهتر را تجربه نكند ممكن است با يك فاجعه زيست محيطي در مقياس خشك شدن درياچه آرال روبه رو شود. برنامه اتحاد شوروي سابق در سال هاي ۱۹۶۰ براي منحرف كردن آب رودخانه هايي كه به درياچه آرال مي ريختند، با هدف آبياري كشت زارهاي پنبه سبب خشك شدن چهارمين درياچه بزرگ جهان شد به طوري كه دو بخش شمالي و جنوبي و نيز برهوتي از نمك آغشته به گل و لاي از آن به جاي ماند.
بالخاش يا «روياي بيابان» دومين درياچه بزرگ آسياي مركزي است كه به گفته برنامه توسعه سازمان ملل متحد، اكنون در خطر است. اين درياچه كه ۴۰ برابر درياچه ژنو است، در ۴۰۰ كيلومتري شمال آلماتي، شهر تجاري قزاقستان قرار دارد. فكرت آكورا، هماهنگ كننده برنامه توسعه سازمان ملل در آلماتي گفت: «اگر كارهاي جاري و روش فعلي قزاق ها تغيير نكند، اين احتمال وجود دارد كه درياچه بالخاش هم به سرنوشت درياچه آرال دچار شود.»
رودخانه «ايلي» مهمترين رود از ۷ شعبه اي كه به درياچه بالخاش مي ريزد از استان شمال غربي چين به نام زين جيانگ سرچشمه گرفته، وارد قزاقستان مي شود و پس از اينكه از آلماتي گذشت، به درياچه بالخاش مي ريزد كه تماما در قزاقستان واقع شده است. اين درياچه كه نيمي از آب شور و نيمي از آب شيرين است، هم اينك از آلودگي صنعتي رنج مي برد، اما بهره برداري بيش از اندازه از رود ايلي در چين مي تواند سرنوشت اين درياچه را به خشك شدن ختم كند.

خالكوبي حيوانات
004542.jpg
خالكوبي سنتي حيوانات كه بيشتر در كشورهاي اروپايي روي گوش و يا سطح داخلي ران حيوان انجام مي شود، ديگر در مقابل خطر دزديده شدن حيوانات كارساز نيست، زيرا بسياري از سارقان، قسمتي از گوش و يا پوست ران جانور را براي ازبين بردن علامت شناسايي، مي كنند كه اين كار باعث ايجاد درد و ناراحتي شديدي براي حيوانات مي شود اما سيستم پيشرفته اي به نام سيستم «رون مريو» به وجودآمده كه شامل وارد كردن سريع و بدون درد يك ردياب كوچك الكترونيكي به بدن حيوان است كه درون يك كپسول كوچك قرار دارد و داراي باركدي مخصوص و واحد است كه كارايي بسيار خوبي دارد.
اين كار به وسيله دامپزشك انجام مي شود و طي آن دامپزشك، مشخصات حيوان و صاحبش را به همراه يك اتيكت به آرشيو ملي حيوانات مي فرستد و نيز دو اتيكت ديگر كه آنها نيز داراي باركد هستند را روي دفترچه واكسيناسيون حيوان و كارت مشخصاتش مي چسباند. لازم به ذكر است كه اين ردياب كوچك در داخل بدن حيوان شناور نمي ماند، بلكه در قسمت چپ گردن و پشت گوش حيوان متوقف شده و مي ماند!! حتي با لمس كردن نيز قابل تشخيص نيست!!
قيمت نصب آن برابر هزينه خالكوبي حيوان است و با كمك يك گيرنده كوچك، فركانس علايم آن در سراسر اروپا (!!) قابل شناسايي است، سپس اين علايم به يك كامپيوتر مركزي داده مي شود كه همچون يك بانك اطلاعاتي با داشتن مشخصات حيوانات به شناسايي آنان مي پردازد.
نصب اين ردياب الكترونيكي براي اسب هاي مسابقه اجباري شده است تا از دزديده شدن آنها كاسته شود، اما درمورد سگ ها و گربه ها اين امر هنوز به طور كامل تحقق نيافته است.

دوستي فيل و فنجان
004545.jpg
فيل آفريقايي با نوعي پرنده كه به اندازه يك سنجاقك است دوستي و بستگي فراواني دارد. اين پرنده كه داراي سينه و شكمي زرد رنگ، چشم هاي قرمز، منقار زرد و دمي طويل است با فيل ارتباطي بسيار نزديك و دوستانه دارد، به اين ترتيب كه از لارو حشراتي كه اغلب موجب عفونت پوست فيل مي شوند و همچنين از انگل هاي پوستي تغذيه مي كنند و بدين ترتيب فيل هاي غول پيكر ديگر زحمت راندن مزاحمان را نمي كشند. همچنين اين پرندگان به محض اينكه از دور دشمن يا شكارچي را مي بينند به سرعت به طرف فيل مي آيند و با جيغ هاي كوتاه و مخصوصي، حيوان را از وجود خطر آگاه مي كنند. فيل به محض شنيدن آواز اين پرنده و آگاهي از وجود دشمن، خرطومش را بلند مي كند و نعره بلندي سر مي دهد و سپس گوشهايش را مثل دو بادبان برافراشته و در دو طرف سرنگه مي دارد. در اين حالت، پهناي دو لاله گوش فيل، گاهي به ۴ تا۵ متر مي رسد.
اين عادت البته در فيل هاي هندي ديده نمي شود، بلكه آنها وقتي احساس خطر مي كنند سكوت اختيار كرده، خرطوم را حلقه وار به زير گردن مي برند و گوش ها را نيز به حال عادي نگه مي دارند و حالت ترس در آنها هويدا مي شود.

جوآ، گوريل امدادگر!
004548.jpg
بينتي جوآ را مي توان قهرمان باغ وحش بروكفيلد در شيكاگو، ايلي نويز به شمار آورد. بينتي جوآ يك گوريل هشت ساله زمين هاي پست غرب آفريقاست كه توانست به طرز قهرمانانه اي بچه سه ساله اي را كه از ريلي بالا رفت و از شش متر ارتفاع به داخل محل نمايش باغ وحش سقوط كرد نجات دهد.
مسوولان باغ وحش به سرعت دست به اقدام زدند، اما بينتي اولين كسي بود كه پسر بچه بيهوش را از زمين برداشت و با احتياط كامل او را به محلي كه قابل رفت و آمد مردم بود و مسوولان مي توانستند او را مداوا كنند، منتقل كرد. در تمام مدت كوچولوي۱۷ ماهه خودش، كولا، به پشت او چسبيده بود.
بينتي جوآ دست پرورده آدمي در باغ وحش سانفرانسيسكو بود. حيوانات دست پرورده، اغلب فاقد مهارت هاي مادري هستند، به همين سبب در سال ۱۹۹۱ براي تربيت مادري به شيكاگو انتقال يافت. به نظر مي رسد بينتي درس هايش را خوب فرا گرفته است.
پسر بچه اي كه به وسيله بينتي نجات يافت چهار روز در بيمارستان به سر برد و صحيح و سالم به خانه رفت. اين عمليات باعث شد نام جوآ در ليست حيوانات قهرمان ثبت شود.
بينتي جوآ، گوريل امدادگر كه طي عمليات نجات، پسر بچه سه سال اي را در باغ حش بروكفيلد شيكاگو نجات داد به همراه كوچولوي ۱۷ماهه اش، كولا، در عكس ديده مي شود. در تمام مدت عمليات نجات كودكش به پشت او چسبيده بود و كارهاي مادر را نظاره مي كرد.

لشكر مورچه هاي گوشتخوار
004551.jpg
نوعي مورچه بسيار خطرناك معروف به «مورچه گوشتخوار» در مناطق مختلف آفريقاي جنوبي، مكزيك و برزيل زندگي مي كند. اين مورچه هاي خوفناك تقريباً تمامي حيوانات (از پرنده ها گرفته تا سوسمارها و حتي مارها و افعي ها) را در سر راه خود از بين مي برند.
وقتي كه مورچه هاي گوشتخوار با سرعت زيادي كه دارند به حركت درمي آيند، در سر راه خود،  به هيچ چيزي رحم نمي كنند، مزارع را نابود مي كنند و حيوانات را مي خورند. سپاه عظيم مورچه هاي گوشتخوار، به هنگام لشكركشي، از چندين ميليون مورچه تشكيل مي شود.
هنگامي كه پرندگان به طور ناگهاني و به صورت دسته جمعي به پرواز درمي آيند و يا اينكه خزندگان و جانواران كوچك، از هر گوشه و كناري فرار مي كنند، اهالي منطقه درمي يابند كه مورچه هاي گوشتخوار حمله خود را آغاز كرده اند و در اين ميان، هر جانوري كه قدرت فرار نداشته باشد،  به وسيله اين مورچه ها قطعه قطعه مي شود و ظرف مدت كوتاهي، جز استخوان چيزي از او باقي نمي ماند. تنها راه جلوگيري از پيشروي مورچه هاي گوشتخوار درست كردن آتش است كه مي تواند سدي در مقابل لشكر مورچه هاي گوشتخوار به وجود بياورد.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
004533.jpg
ريموند ديتمارس 
قسمت يازدهم 
اين چشم ها متعلق به يك راكون بوده و در يك لحظه هر دو از يكديگر مي ترسند.
استنباط من اين است كه جعبه ها در كارخانه چوب بري بريده و جمع و جور شده اند، يك راكون سرگردان هم تصادفا قبل از بارگيري، توي يكي از صندوق ها رفته و جا خوش كرده و پيش از آنكه به خود آيد، سوار كشتي شده و به نيويورك حمل شده و در آن مكان سر از جعبه بيرون آورده است. مامور من با مهارت تمام فورا شرايط را ارزيابي كرده و از يك راننده نعش كش دستكشي چرمي قرض مي كند و با جرات و سرعت تمام خودش را به راكون مي رساند و پشت گردن آنرا مي گيرد. بعد توي كيسه جايش مي دهد و به دفتر من مي آورد.
تازه از گرفتاري راكون و همراه عصباني اش رهايي يافته ام كه خبر مي دهند بايد با نمايندگاني كه از «خانه فيل» آمده اند، ديدار كنم. از همان آغاز كار با اين گروه مشكل داشته ايم.
همانطور كه بسياري از آمريكايي هاي علاقه مند به حيات وحش به خاطر دارند، اولين فيل مجموعه ما «گواندا» نام داشت كه در سال ۱۹۰۴ مستقيماً از آسام وارد شده است. او چندسالي به مدل ستبر پوستي تبديل شده بود، خوشحال و مطيع بود و به نظر مي رسيد از محيط پيرامونش لذت مي برد. ناگهان خلق و خوي اش تغيير كرد و دچار جنون آدم كشي شد؛ اينكه آيا واقعاً اين يك شرايط خاص ذهني بود يا نوعي بيماري ناشناخته ويژه فيل ها آزارش مي داد، هيچوقت معلوم نشد. اما هيچ رازي در اشتياق ديوانه وار او به كشتن آدم ها وجود نداشت.
پس از چند ماجراي ناراحت كننده و خطرناك بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه نگه داشتن اين فيل كار درستي نيست و هر آن ممكن است موجب روي دادن حادثه اي ناگوار شود. اين بود كه دنبال كارل اكلي، شكارچي معروف كه سفرهاي زيادي به آفريقا كرده بود، فرستاديم و او با مهارت تمام - و البته در شرايط غم انگيز حاكم بر خدمه و پرسنل - گلوله اي با روكش فلزي را به مغز حيوان فرستاد و فيل نگون بخت دردم جان سپرد.
به هرحال در صبحگاهي كه ماجراي آن را مي نويسم، جريانات آرام تر به نظر مي رسد، ظاهراً فيل ها تصميم گرفته اند غذا نخورند. با آشنايي كه نسبت به ظرافت طبع و حساسيت اين جانوران دارم فوراً درمي يابم كه مشكل آنها همانقدر كه جسمي است، ممكن است روحي هم باشد. به دنبال شكايت نگهبانان، از كارشناسان «خانه فيل» مي خواهم نگاهي بيندازند و ببينند آيا چيزي باعث افسردگي آنان تا حدي كه اشتهايشان را از دست بدهند شده يا نه. آيا در ساختمان فيل ها مشكلي وجود دارد كه باعث كسالت روحي ساكنانش شده باشد. اما ساختمان بزرگ طبق معمول تميز و روشن است و جو عمومي چندان ساكت و آرام است كه هر حيوان تندخويي را نيز خوش مي آيد.
مي پرسم: «وضع علوفه شان چطور است؟ بگذاريد نگاهي بيندازم.» غذاي اصلي فيل ها را يونجه خشك تشكيل مي دهد.
يك نفر با غرولند جواب مي دهد: «يك دسته علوفه تازه ريخته ايم.» لحن صداي گوينده چنين معنايي را مي رساند: «اين فيل ها خيلي اداواصول دارند. پيش از اين كه من اينجا بيايم بايد نابود شده بودند!»
همان دسته تازه علوفه سرنخ را به دستم مي دهد. بررسي مي كنم؛ از همان علوفه هميشگي است و ظاهراً ازنظر كيفيت هم هيچ تفاوتي ندارد.
برگردان: حميد ذاكري

حيات وحش ايران
۲۴-سمور جنگلي
004536.jpg
گونهMartes martes :
خانواده:راسوهاMASTELIDAE
راسته: گوشتخوارانCARNIVORA
رده: پستاندارانMAMMALIA

شكارچي شجاع و درنده خو و زرنگي است كه از درخت و ديوارهاي سنگي به چالاكي بالا و پايين مي رود وحتي از درختي به درخت ديگر مي پرد.
لكه زير سينه اش زرد طلايي يا كرم است، كف پاها موهاي متراكمي دارد كه پينه ها را مي پوشاند، به همين علت ردپايش كاملا مشخص نيست.
طول سر و تنه اش از ۴۲تا ۵۲ سانتي متر است. بيشتر در ناحيه خزري زندگي مي كند و در ايران تاكنون در مناطق كوهستاني گرگان و بندر تركمن مشاهده شده است. همچنين اطلاعات ثبت نشده اي مبني بر وجود آن در ارتفاعات واقع در جنوب شهرستان تنكابن وجود دارد.
سمور جنگلي در ايران به خصوص با تخريب زيستگاه آن، جنگل هاي شمال كشور، بسيار كمياب شده است. در حدي كه بيم انقراض آن مي رود.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |