سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۳۷
تلفن همراه من دريچه كوچكي بود كه به دنياي بزرگ شهرت و سرگرمي باز مي شد
مصايب يك تلفن همراه معروف
خدايا من تلفن قديمي كريس راك را خريده ام. ولي اين تلفن آنقدرها هم قديمي نيست، چون مردم هنوز به آن زنگ مي زنند. اين احمقانه ترين اتفاقي بود كه تا به حال براي من رخ داده 
تا به حال تجربه اش را داشته ايد؟ اينكه شماره يك آدم مشهور را بخريد.
ترجمه: عليرضا آشوري 
004509.jpg
تابه حال تجربه اش را داشته ايد؟اينكه شماره يك آدم مشهوررابخريد.

من لورا هستم. چند وقت پيش يك تلفن همراه و سرويس جديد نياز داشتم. چون دو تلفن قبلي ام خيلي زشت و بدتركيب بودند، وقتي براي خريد به مغازه رفتم صرفا برايم زيبايي تلفن مهم بود. حالا هر چقدر كه مي خواست گران باشد. خلاصه بعد از يك دوره طولاني مدت شامل لمس كردن، حس كردن، در دست گرفتن، چنگ زدن، بازكردن، بستن و... تعداد زيادي تلفن در حال كار، با نهايت خوشحالي تلفن مورد نظرم را پيدا كردم. چه تكنولوژي پيشرفته و جذابي داشت. «من و تو، تلفن خوشگل من، ما لحظات خوشي با هم خواهيم داشت...»
همان روز بعد از خريدن تلفن روي تختخوابم نشسته و مشغول خواندن بروشور مربوطه بودم كه يكمرتبه صداي زنگ تلفن بلند شد. آه خدايا! البته زنگ زدن يك تلفن همراه چندان نكته دور از ذهني نيست، ولي مساله اينجاست كه من شماره ام را به كسي نداده بودم!! روي صفحه نمايشگر حرف R (حفاظت شده(ristricted : ديده مي شد كه كمكي به من نمي كرد. گوشي را برداشتم و گفتم: الو؟
- كريس راك (بازيگر و كمدين سياهپوست آمريكايي) آنجاست؟
چي؟ كريس راك؟ البته كه نه، مسخره است، جواب دادم: نه.
پيش خودم فكر كردم شايد او مي خواسته با يكي ازد وستانش شوخي كند و به اشتباه شماره مرا گرفته. ادامه دادم: اين شماره منه، شما شماره را اشتباهي گرفته ايد.
-آه، من بايد اشتباه كرده باشم.
تلفن را قطع كردم و موضوع كاملا فراموشم شد.
دو روز بعد مشغول گشت زدن در پاركينگ يك مركز خريد بودم تا جاي پارك پيدا كنم كه تلفن زنگ زد. شماره روي صفحه نمايشگر ناآشنا بود.
لورا: الو؟
غريبه: كريس اونجاست؟
لورا: (جا خوردم ولي خودم را جمع وجور كردم) ا... كدام كريس؟
غريبه: كريس راك 
لورا: كريس راك؟! منظورت كريس راكه؟ كريس راك معروف؟
غريبه: بله كريس راك معروف 
لورا: خيلي خنده داره! شما دومين نفري هستيد كه سراغ كريس راك را مي گيريد، من اين تلفن را تازه خريدم و اين شماره اي است كه خودشان به من داده اند.
غريبه: (مي خندد) خوب، بهتره شماره تان را عوض كنيد، چون من مطمئنم اين شماره كريس راك است... آه صبر كنيد... الان يادم آمد كه كريس يك چيزهايي راجع به خريدن يك تلفن جديد مي گفت.
خودرو را پارك كردم. مكالمه ما چند دقيقه ديگر طول كشيد. آنقدر گيج شده بودم كه يادم رفت نام آن غريبه را بپرسم.
خدايا من تلفن قديمي كريس راك را خريده ام. ولي اين تلفن آنقدرها هم قديمي نيست، چون مردم هنوز به آن زنگ مي زنند. اين احمقانه ترين اتفاقي بود كه تا به حال براي من رخ داده.
همان موقع به ذهنم رسيد كه اگر تا به حال دو نفر زنگ زده و سراغ كريس راك را گرفته اند، قطعا بازهم افراد ديگري زنگ خواهند زد. اين مي توانست خيلي بامزه باشد.
خلاصه روز يكشنبه ساعت ۳۰:۸ صبح، روي تخت خوابيده و در حال مجله خواندن بودم كه تلفن زنگ زد. چه كسي ممكن است ساعت ۳۰:۸ صبح يكشنبه زنگ بزند؟ بلند شدم و تلفن را برداشتم. روي صفحه نشانگر همان حرفR معروف نقش بسته بود. پيش خودم گفتم حتما با كريس كار دارند.
لورا: الو؟
004512.jpg

غريبه: كريس اونجاست؟
لورا: شما كي هستيد؟
غريبه: من اسپايك هستم.
لورا: از كجا زنگ مي زنيد؟!
غريبه: (بي قرار و ناراحت) من اسپايك لي هستم.
لورا: (زبانش بند آمده، خشك شده، دهانش بازمانده، مانده كه چه بگويد ولي دلش مي خواهد مكالمه را كش بدهد): آه... خوب... درواقع... شما... را... اشتباه گرفته ايد.
جوابي نيامد. اسپايك هنوز آنجايي؟ به صفحه نمايشگر تلفن نگاه كردم. او قطع كرده بود. اين كارگردان بسيار معروف با آن فيلم هاي جنجالي اش اصلاً حس طنز نداشت.
بعد از تلفن اسپايك لي پيش خودم فكر كردم به عنوان يك  شهروند مسوول، بايد تلفني داشته باشم كه افرادي كه بعداً زنگ مي زنند را به آن ارجاع دهم.
از طريق اينترنت و بعد از كلي تلاش و دوندگي بالاخره توانستم مدير برنامه هاي كريس راك را پيدا كنم. مرا به شخصي به نام تاكر وصل كردند. بعد از اينكه با او تماس گرفتم و مشكل مضحك خودم را با او درميان گذاشتم پرسيدم كه كريس راك چندوقت پيش شماره خود را عوض كرده است؟ تاكر جواب داد حدود سه ماه قبل. او گفت كه با «كالي» منشي كريس تماس مي گيرد و قضيه را برايش شرح مي دهد.
روز بعد دوباره تلفن با حرف R زنگ زد. به خودم گفتم: محكم بشين، برو كه رفتيم!
لورا: بله 
غريبه: سلام، من از دفتر جري ساينفيلد زنگ مي زنم. خواستم ببينم امكانش هست دوتا بليت براي نمايش آخر هفته كريس در لوس آنجلس داشته باشيم.
فقط توانستم بگويم؛ متاسفم اشتباه گرفته ايد. دلم مي خواست مي توانستم كمكي بكنم ولي كالي زنگ نزده بود و كاري از دستم برنمي آمد. دوباره به تاكر زنگ زدم و گفتم: «سلام، من همان كسي هستم كه تلفن قديمي كريس راك را خريده. كالي هنوز به من زنگ نزده، من تلفن ديگري داشتم اين دفعه از دفتر جري ساينفيلد، خواستم در جريان باشيد كه جري براي نمايش آخر هفته كريس در لوس آنجلس دوتا بليت مي خواست... ببينيد من فقط دلم مي خواهد به اين افرادي كه زنگ مي زنند تلفن درستي بدهم...» او معذرت خواهي كردو قول داد حتماً اين قضيه را پيگيري خواهد كرد. فردا تاكر زنگ زد و تلفن كالي را به من داد و گفت هركس زنگ زد تلفن كالي را به او بدهم. خيلي دلم مي خواست تلفن كريس را به من مي داد، ولي به هرحال اين كار را نكرد.
تلفن ها ادامه پيداكرد. من به طور متوسط هر هفته ۵ تلفن مشابه داشتم و همه شماره شان با علامتR روي صفحه مي افتاد، ديگر برايم جا افتاده بود كه علامتR مترادف با خواستن كريس راك است. گرچه شايد به نظر خسته كننده و عذاب آور بيايد، ولي من از اين كار بدم نمي آمد. تلفن همراه من دريچه كوچكي بود كه به دنياي بزرگ شهرت و سرگرمي باز مي شد. سرگرمي من اين شده بود كه سردربياورم چه كسي پشت خط است يا از كدام كمپاني و شبكه تلويزيوني تماس مي گيرد و بعد تلفن كالي را به آنها مي دادم. آنها هم بعد از تشكر قطع مي كردند. به هرحال احساس مفيدبودن مي كردم. يكبار حول و حوش ساعت ۱۰ شب تلفن زنگ زد.
لورا: الو
غريبه: سلام، كريس اونجاس؟
لورا: نه، نيست، شما؟
غريبه: من آدام هستم 
لورا: آدام؟
غريبه: آدام سندلر
خودتان حال مرا حدس بزنيد
لورا: سلام 
آدام: سلام 
لورا: خوب شما با كريس چه كار داريد؟
آدام: (جاخورده ولي لحن شاد خود را حفظ كرده و مي خندد) من زنگ زدم تا سلامي بكنم و كمي گپ بزنيم.
خوب... حالا كريس آنجاست؟
لورا: (حالا ديگر زمان اقرار است)، نه... نيست. ببينيد من درواقع به طور كاملاً تصادفي تلفن قديمي كريس راك را خريدم.
آدام (با خنده) اه، چه جالب! حتماً تابه حال خيلي تفريح كردي.
لورا: راستش را بگويم بله، خيلي زياد... ا... من مي توانم تلفني به شما بدهم تا بتوانيد با او تماس بگيريد.
آدام: نه متشكرم خودم يك شماره ديگر دارم... ببخشيد كه مزاحم شما شدم... خداحافظ.
لورا: خواهش مي كنم چه مزاحمتي... خداحافظ.
بعدازظهر روز بعد سوار يك اتوبوس بودم كه دوباره تلفن با حرفR زنگ زد.
لورا: الو؟
غريبه: سلام، كريس آنجاست؟
لورا: ببخشيد شما؟
غريبه: جك نيكلسون 
در زماني كمتر از چندصدم ثانيه احساس مرگ به من دست داد ولي يك لحظه پيش خودم فكر كردم كه آدام سندلر مثل آدام سندلر حرف مي زد اما جك نيكلسون مثل خودش حرف نمي زند. در همين فكرها بودم كه غريبه گفت: «من منشي جك هستم.» فكرش را بكنيد چه مي شد اگر خود نيكلسون زنگ زده بود.منشي نيكلسون ادامه داد: جك براي مسابقه امشب تيم ليكرز دوتا بليت دارد و مي خواست ببنيد كريس مي خواهد با او به استاديوم برود.
من هم كه ديگر از آن شوك اوليه خارج شده بودم همان قضيه تكراري كالي را گفتم و قطع كردم.
اين ماجراي فوق العاده جالب تلفن بازي ۵هفته ادامه داشت. الان ديگر تلفن هاي مرتبط با كريس راك قطع شده است ولي وقتي به آن ماجرا فكر مي كنم ياد حرفي مي افتم كه به تلفنم زدم، كه ما با هم اوقات خوشي خواهيم داشت و اين اتفاق دقيقاً رخ داد.

يك سارق پشت خط است
اگر كسي به شما زنگ زد و گفت۹۰+ يا ۰۹+ را بگير
تماس با تلفن همراه يكي از شهروندان تهراني آغاز ماجرايي عجيب بود. آنور خط يكي كه خود را مهندس شركت... معرفي مي كرد از اين شهروند خواست كه +۹۰ را بگيرد تا او بتواند اختلالات به وجود آمده در شبكه را رفع كند. شهروند از همه جا بي خبر هم اين كار را كرد.
004518.jpg

دو هفته بعد قبض تلفن همراه او به دستش رسيد كه رقم نجومي روي آن ثبت شده بود. رقمي كه غيرمتعارف مي نمود و با ميزان مكالمه او در طول ماه همخواني نداشت. به شركت مخابرات مراجعه كرد تا علت را جويا شود و در نهايت متوجه شد كه چندين و چند تماس با خارج از كشور براي او ثبت شده است. اين شهروند مدعي شد كه تماسي با خارج از كشور نداشته و حتما اشتباهي رخ داده اما كارشناسان شركت مخابرات با كنترل دقيق و دوباره شماره ها به اين نتيجه رسيدند كه تماس خارج از كشور بوده و اشتباهي صورت نگرفته است.
واحد رسيدگي به شكايات شركت مخابرات كم كم متوجه شد شكايت هايي از اين دست وجود دارد و برخي از دارندگان تلفن همراه مدعي هستند كه هزينه مكالمه آنها با آنچه در قبض ارسالي ثبت شده، همخواني ندارد.
با شكايت يكي از دارندگان چنين قبضي به اداره آگاهي، ماجرا وارد فاز ديگري شد.
بررسي ها به اين نتيجه رسيد كه سوءاستفاده هايي صورت گرفته است. تماس ها با خارج از كشور به افراد مشخصي محدود مي شد و سرانجام فردي كه با تماس به شهروندان تهراني از آنها مي خواست ۹۰+ را بگيرند، بازداشت شد.
فرد بازداشت شده كه مهندس مخابرات يكي از نهادها بود با سفر به كانادا و وارد كردن ۵ دستگاه رمزياب تلفن همراه، از طريق آنها دست به سوءاستفاده هايي مي زد. او اعتراف كرد كه ۴ دستگاه رمزياب را به افرادي كه از آنها شناخت چنداني ندارد فروخته است و اين اتفاقات باعث شد تا اخباري در اين زمينه انتشار يابد.
يك خبرگزاري در گزارشي نوشت: «اخيرا مشاهده شده است عده اي سودجو به منظور پرداخت نكردن هزينه مكالمات خود به ويژه مكالمات خارج از كشور، با ورود به مكالمات افراد و با معرفي خود به عنوان مهندس يك شركت به بهانه چك كردن شماره تلفن همراه، از دارندگان تلفن مي خواهند شماره هاي ۹۰+ و يا ۰۹+ را بگيرند. دارندگان تلفن همراه اگر در هنگام مكالمه با چنين وضعي روبه رو شدند بايد بلافاصله مكالمه خود را قطع كنند. خاطرنشان مي شود شركت مخابرات ايران نيز پيشتر با صدور اطلاعيه اي به تمامي مشتركان تلفن همراه و ثابت درباره مكالمات غيرمجاز بين المللي هشدار داده و آن را تهديدي اقتصادي و امنيتي براي كشور بيان كرده بود.
004515.jpg
خبر اين است: ۵ ميليون سيم كارت پيش فروش شد.» و يادت مي آيد صف هاي طولاني ثبت نام موبايل و البته اين نكته كه پولداري بي دردسر چقدر موردعلاقه ما است. يك نفر مي گويد: «ثبت نام غيرمتعارف برخي افراد، در حد ۴۰۰ و ۵۰۰ خط، نشان دهنده بيماري اقتصاد كشور است.» گفت بيماري اقتصاد كشور... گفت بيماري.... اين بيماري فقط مخصوص اقتصاد نيست، به نظر، خود ما هم دچارش هستيم. به خصوص آن دندان بزرگ انتهاي دهان كه سه حرف بيشتر نيست: «طمع» به اينكه دلالي چقدر در روحيه ما ريشه دوانده است، بيشتر فكر كنيد.

در اين اطلاعيه شركت مخابرات به دارندگان تلفن ثابت و همراه كشور هشدار داده بود كه اگر گوشي هاي آنها مجهز به سيستم نمايشگر تلفن تماس گيرنده بود، اگر در زمان برقراري ارتباط با خارج كشور در صفحات نمايشگر خود يكي از شماره تلفن هاي داخل كشور را مشاهده كردند با شركت مخابرات تماس حاصل كنند.»
آقاي رستمي، مسوول مركزSMS در اينباره توضيح مي دهد:
«اين دستگاه بايد الزاماً در مسير لينك ارتباطي شبكه ها قرار بگيرد، وقتي هم قرار گرفت بايد با سوئيچ هاي ما تعامل داشته باشد، ضمناً براي سوئيچ موردنظر هم بايد شماره، تعريف شده باشد تا تماس وصل شود. به عنوان مثال ۰۹۹۹۰ در بانك اطلاعاتي ما تعريف شده اما ۹۰+ يا۰۹+ تعريف نشده و اين شماره در ارتباط بهBTS وBSC وMSC قرار مي گيرد و وقتي نشناخت، پيغامي روي صفحه شما ظاهر مي شود با اين دو كلمه: «شماره غلط وقتي در شبكه ما چنين چيزي تعريف نشده، امكان بروز چنين اتفاقي نيست. البته اين چيزي كه به عقل من مي رسد.»
وقتي از او درباره امكان ورود يك دستگاه مخابراتي به ايران مي پرسيم، جواب مي دهد: «اين دستگاه بايد با يك تجهيزات ديگري غير از شبكه ما در ارتباط باشد. يعني از طريق ديگري ما را دور بزند، مثلاً ماهواره كه البته واقعاً احتمالش ضعيف است. لازمه اش اين است كه ۰۹+ و ۹۰+ خارج از شبكه موبايل عمل كند.»
او اين خبر را در حد يك كلاغ و چهل كلاغ مي داند و به ما توصيه مي كند پي اش را نگيريم.
و البته يك سوال حاشيه اي كه ناگهان به نظرمان رسيد. ماجراي تبليغات جديد روي شبكه  SMS چيست؟
«بنابر تصويب هيات مديره شركت مخابرات و سهامداران، تعيين نرخ شده. اين قابليت در مركزSMS وجود دارد كه پيام  ما را به تعداد انبوه بفرستند. صاحبان كالا مي توانند مطابق تعرفه مصوب، پول به حساب بريزند و پيام تبليغاتي شان را ارسال كنند.»

مجازات براي برچسب هاي تبليغاتي
سازمان زيباسازي شهرداري در آستانه سال جديد تصميمات جالبي در پيش گرفته است كه اميدواريم همه شاهد تحقق آن باشيم. قرار است تلفن متخلفان بر چسب هاي تبليغاتي كه اقدام به چسباندن آگهي هاي خود بر روي در و ديوار ساختمان ها مي كنند، قطع شود.
تقي احمدي به خبرنگار مهر گفت: «طرح پاكسازي برچسب هاي تبليغاتي از در و ديوار شهر از ديروز در شهر تهران آغاز شده و پيمانكاران مناطق با استفاده از محلول هاي حلال چسب ها، مشغول پاكسازي اين برچسب ها هستند و بر اساس برنامه زمان بندي شده و آموزشهاي ارايه شده در مناطق، همه برچسب هاي تبليغاتي تا پايان فروردين ماه پاكسازي مي شوند.»

خانه اي براي بي خانمان
جالب است بدانيم كه همه دستگاه هاي دولتي در كشور بسيج شدند كه در نوروز سال ۸۳ هيچ كس بي خانمان و بدون خانه و كاشانه نباشد! طرح ساماندهي افراد بي خانمان كه چندي پيش در شوراي شهر تهران به تصويب رسيد با هماهنگي شوراهاي اسلامي كلانشهرها به صورت كشوري اجرا مي شود. قرار است سه اردوگاه نگهداري موقت اين افراد در تهران اجرا شود اما بروز مشكلاتي در اجراي اين طرح نشان داد كه اجراي اين طرح به شكل فعلي كارايي لازم را ندارد و لذا براي رسيدن به نتيجه مطلوب بايد به صورت فراگير و در سطح كل كشور اجرا شود. دكتر مهنوش معتمديآذر گفت: جمع  آوري متكديان و افراد بي خانمان در شهر تهران با وجود آماده نشدن اردوگاه نگهداري موقت آنان در منطقه ۱۸ به صورت موقت در سراي احسان كهريزك در حال اجرا است و با راه اندازي اين اردوگاه به صورت كامل تر اجرا مي شود.

يك وعده جديد به معلمان
در پي روزها اعتصاب و تحصن معلمان و حاضر نشدن آنان در كلاس هاي درس، سرانجام وزير آموزش و پرورش، از پيگيري لايحه نظام پرداخت فرهنگيان كشور خبر داد. ظاهرا قرار است اين لايحه پس از تدوين براي تصويب تقديم مجلس شود. حاجي با اشاره به برنامه رسيدگي وضعيت فرهنگيان براي تقويت بنيه علمي آنان يادآور شد؛ طرح نظام ارتقاي شغلي فرهنگيان از سال آينده اجرا خواهد شد. ولي معلوم نيست چرا وزير آموزش و پرورش هرقت كار به جاهاي باريك مي كشد به فكر دادن لا يحه و آئين نامه مي افتد و در ايام آرامش از اين تلا شها به عمل نمي آورد.

معجزه هزار واحدي
بايد به وزارت مسكن و شهرسازي ماشاءالله بگوييم تا چشم نخورد. قرار است پس از ۳ ماه از گذشت زلزله بم، عمليات احداث هزار واحد مسكوني را در بم آغاز كند. حال اينكه مردم مصيبت زده بم اين سه ماه را در كجا اسكان يافته اند، بماند.
البته تا اين طرح هزار واحدي در شوراي عالي شهر سازي ومعماري تصويب شود كمي طول كشيده و تاخير خيلي هم متوجه آقاي عبدالعلي زاده نيست. البته به نظر مي رسد عمليات احداث با مشاركت بخش خصوصي يعني همان انبوه سازان و بعضا مشاركت مردمي صورت خواهد گرفت. ضمنا آقاي عبدالعلي زاده خبر داد كه با اختصاص ۱۰۰ميليارد ريال از اعتبارات ستاد بازسازي شهرستان بم به سازمان توسعه نوسازي وتجهيز مدارس كشور، ساخت مدارس شهرستان زلزله زده بم به زودي آغاز مي شود.

نرم افزارهاي علوم قرآني
در راستاي استاندارد كردن نرم افزارهاي علوم قرآني، ضروري است كه علماي حوزه علوم قرآني و متخصصان حوزه علم داده پردازي، پس از بررسي هاي لازم به تبيين استاندارد توليد در اين زمينه بپردازند. يك استاد دانشگاه در حاشيه همايش قرآن و عترت معتقد است: استانداردي براي توليد نرم افزارهاي علوم قرآني نداريم.محمدولي مددي معتقد است: «همواره استانداردهاي علوم به دست متخصصان غرب و كشورهاي توسعه يافته تببين مي شود، اما ما به عنوان يك كشور مسلمان وشيعه موظفيم استانداردهاي توليد نرم افزارهاي قرآني را خودمان تبيين كنيم و از آنجا كه متخصصان انفورماتيك آشنايي كاملي با علوم قرآني ندارند و از طرفي علماي قرآني با علم داده پردازي آشنا نيستند، لازم است اين دو گروه در كنار يكديگر نرم افزارهاي علوم قرآني را به استاندارد برسانند.

تعميق  ديالوگ
«بنياد كونيگين لويزه» كه اصليتش برليني است خواستار تعميق ديالوگ بين دانش آموزان مدارس اين كشور و ايران شده است.
البته ما آنقدر به زبان آلماني مسلط نيستيم كه متوجه بشويم تعميق ديالوگ ترجمه چه عبارتي است، اما معني فارسي اين دو كلمه، با توضيحات ذيل مشخص شد:
گروتر معاون اين بنياد اعلام كرد: «در ماه مي آينده گروهي از دانش آموزان آلماني به ايران خواهد آمد تا از اين طريق يك پل جديد بين اروپا و ايران به وجود بيايد.
نكته اين است كه پس از گلوباليزه شدن تئوري گفت وگوي تمدن ها، با تئوري جديد «تعميق ديالوگ» گامي در جهت صلح و صفا برداشته مي شود.»

نزديك يكي از ميدان هاي شلوغ شهر
ترافيك در صف ازدواج موقت
اطلاعاتي از قبيل تحصيلات، شغل و محل زندگي و سپس اطلاعاتي درباره همسر دلخواه از قبيل سن و تحصيلات و قبلا ازدواج كرده باشد يا نه. در حين همين صحبت ها مرتب زنگ تلفن به صدا در مي آيد و از آن طرف خط كساني در مورد كار اين دفتر سوالاتي را مي پرسند
004521.jpg
محمد جباري 
نرده هاي قرمز پله ها توي رنگ خاكستري ساختمان بدجور تو چشم مي زند. با احتياط از پله ها بالا مي رويم. واحد يك، واحد دو، واحد سه و بالاخره واحد چهار. هيچ تابلويي بر روي ديوار به چشم نمي خورد و درهم بسته است. كليد زنگ را فشار مي دهيم.پس از چند لحظه مردي ميانسال در را باز مي كند. وقت قبلي نداريم، ولي وارد دفتر دكتر... مي شويم. دفتري در طبقه دوم يك ساختمان نزديك يكي از ميدان هاي شلوغ شهر كه به طور رسمي، امور مربوط به ازدواج موقت را انجام مي دهد.
معلوم است دفتر تازه راه افتاده است. چهار صندلي قرمز، يك صندلي ديگر و يك ميز كه تلفني بر روي آن قرار دارد، وسايل سالن انتظار را تشكيل مي دهند. اينجا در واقع يك واحد آپارتمان است كه آشپزخانه بزرگي هم دارد. مرد ميانسال به داخل اتاق ديگري مي رود و صحبت هايش را با كسي كه آنجاست ادامه مي دهد. به جز مرد ميانسال كس ديگري در دفتر وجو ندارد و او هم، در را باز مي كند و هم به تلفن ها جواب مي دهد و هم به مراجعه كنندگان رسيدگي مي كند. چيزي كه بيشتر از همه در سالن انتظار به چشم مي خورد، مقوايي است كه به ديوار خورده: ۱-حق اشتراك يكساله در ايران ۲۰ هزار تومان ۲-هزينه انجام امور مربوط به عقد ازدواج موقت در ايران ۱۲۰ هزار تومان ۳-مشاوره اوليه (كمتر از ۱۵ دقيقه) يك هزار تومان ۴-مشاوره كامل (۴۵ دقيقه) ۵ هزار تومان. توضيحاتي كه مرد به مشتري داخل اتاق مي دهد اين نوشته ها را كامل تر مي كند: «شما با پرداخت بيست هزار تومان و پركردن فرم به مدت يك سال عضو خواهيد شد. ما در اين يك سال سعي مي كنيم همسر مورد نظر شما را شناسايي كنيم و شما را به عقد دايم يا موقت هم در بياوريم.» براي پر كردن فرم از مشتري سوالاتي مي كند و مرد مراجعه كننده هم كم كم نرم مي شود تا اطلاعات مورد نظر را بگويد. اطلاعاتي از قبيل تحصيلات، شغل و محل زندگي و سپس اطلاعاتي درباره همسر دلخواه از قبيل سن، تحصيلات و قبلا ازدواج كرده باشد يا نه. در حين همين صحبت ها مرتب زنگ تلفن به صدا در مي آيد و از آن طرف خط كساني در مورد كار اين دفتر سوالاتي را مي پرسند. در تراكت هاي تبليغي اين موسسه اين جمله هم به چشم مي خورد كه عقدموقت به صورت شرعي و قانوني با مدرك معتبر و بدون درج در شناسنامه، مرد اينها را هم تاكيد مي كند.
«اين سايت يك محل مطمئن براي تمام انسان ها در هر كجاي دنياست كه مي توانند همسر آينده شان را انتخاب كنند يا عقد دايم يا موقت بكنند يااينكه با ازدواج از نظر اسلام، چه موقت چه دايم آشنايي پيدا كنند. ما با اين سايت سعي كرديم كه دنياي اسلام را وارد يك چيز تازه اي كنيم، يعني استفاده دين از علم و تكنيك...»
اينها مطالبي است كه در سايت اين موسسه به چشم مي خورد. در اين سايت مطالبي درباره دلايل و روايات تاييد كننده ازدواج موقت و همچنين يك بخش همسريابي وجود دارد. البته اين بخش هنوز راه نيفتاده است، ولي در آينده قرار است اطلاعات مراجعه كنندگان در آن قرار گيرد تا هر كس از بين اين افراد، فرد مورد علاقه خود را انتخاب كند. چيزي شبيه سايت هاي خارجي، ولي با رعايت موازين شرعي و اسلامي.
بالاخره مراجعه كننده از اتاق بيرون مي آيد و نوبت ما مي رسد. داخل اتاق يك كامپيوتر به چشم مي خورد كه مرد اطلاعات مراجعه كنندگان و كساني كه تلفن مي زنند را در آن وارد مي كند. اولين شعبه اين موسسه در اهواز ايجاد شده و دكتر روحاني كه نام او در تراكت هاي تبليغي و سايت اين موسسه به چشم مي خورد، در واقع در اهواز است. دفتر اهواز بدون مشكل خاصي مدت زيادي است راه افتاده و آنها مي خواهند شعبه هاي اين موسسه را در همه جاي ايران گسترش دهند و سپس در كشورهاي خارجي هم آن را راه بيندازند.
در اهواز به خاطر اينكه درميان عرب ها اين امر جا افتاده و مقبول است، هيچ مشكلي وجود نداشته و در تهران هم تا به حال تنها يك خانم به كار آنها اعتراض كرده و تابلوي دفتر را هم كنده است. در تهران آنها فقط ۱۰۰ تراكت پخش كرده اند، ولي تا همين الان ۱۷۶ مراجعه كننده داشته اند و كلي تلفن. گاهي شب ها كه دفتر بسته است تا ۸۰ تلفن به اينجا زده مي شود. آمار همه مراجعه كنندگان و كساني كه تلفن مي زنند در كامپيوتر وجود دارد كه چيزهاي جالبي در آن پيدا مي شود. سن مراجعه كنندگان از ۲۱ سال تا ۶۳ سال و تحصيلات آنها هم از بي سواد تا فوق ليسانس نوسان داشته. خانم ها هم بخش عمده اي از مراجعه كنندگان را تشكيل مي دهند. نكته جالب توجه، گستره محل سكونت مراجعه كنندگان است. با اينكه تراكت هاي تبليغاتي فقط در يك نقطه تهران و آن هم در تعداد محدود پخش شده، از همه نقاط تهران مثل سعادت آباد، پاسداران، تهرانپارس، پيروزي، شهران و ... و حتي از شهرستان هايي مثل كرمانشاه، مشهد و زنجان هم تماس داشته اند. با اينكه در اين شهرستان ها هيچ تبليغي صورت نگرفته است. مرد مسوول دفتر تهران كه كار اصلي اش مشاوره است اين همه مراجعه از نقاط مختلف كشور را ناشي از نيازي مي داند كه وجود دارد و زودتر از اينها بايد به آن پرداخته مي شد. او مي گويد ازدواج موقت چيزي است كه خدا گفته و ما هم براي  انجام آن به طور رسمي و قانوني اقدام كرده ايم. ما مي خواهيم يك كار شرعي را درجهان اسلام انجام دهيم و پاي همه چيز آن هم ايستاده ايم. در بين صحبت هاي او باز هم زنگ تلفن به صدا در مي آيد و ابتدا همه مي پرسند چه جوري؟ آمار افراد متاهل هم در ميان افراد بسيار جالب است و بخش زيادي از مراجعه كنندگان مرد را آقايان متاهل تشكيل مي دهند.
شيوه كار هم به اين صورت است كه پس از مشترك شدن و پيدا كردن مورد دلخواه، اگر مورد ازدواج موقت باشد كه تنها توافق طرفين كافي است و عقد موقت انجام مي گيرد و عقدنامه رسمي به آنها داده مي شود، ولي اگر مورد ازدواج دايم باشد، پنج جلسه مشاوره هم انجام مي شود. البته در مورد ازدواج موقت هم مشاوره در صورت درخواست مراجعه كنندگان انجام مي گيرد.
مراجعه كننده بعدي آمده است و منتظر است تا كار ما تمام شود. تلفن باز زنگ مي زند و اطلاعات جديد وارد كامپيوتر مي شود. در چشم هاي مرد مراجعه كننده نگراني همراه با شرم به چشم مي خورد. انگار مي خواهد خودش را در صندلي ها پنهان كند.

بازگشت روزنامه هاي رنگي به افغانستان
004524.jpg
در سرزميني كه شرايط دشوار و سخت معيشتي، كودكان افغاني را مجبور مي كند تا به سختي كار كنند، مجله پرواز تنها دريچه اي براي بازگشت به دنياي كودكانه اين افراد است.
شهر كابل در غبار و دود ماشين ها گم شده است. ترافيك و گرماي آگوست غيرقابل تحمل است، اما ۵۰ متر آن طرف تر از اين آشوب شهري، مركز رسانه اي افغانستان(AINA) قرار گرفته. جايي كه با يك فضاي كاري براي ۷۰ روزنامه نگار افغاني روبه رو مي شويد كه هشت مجله و روزنامه منتشر مي كنند. روبه روي باغ محوطه اين مركز، دفتر «پرواز» قرار دارد، مجله اي كه براي كودكان افغانستان منتشر مي شود. اين دفتر يك اتاق كم نور است كه در و ديوارش را تصويرهايي از بچه ها و نقاشي هاي رنگ و وارنگ شان پوشانده. پرواز، اولين مجله تمام رنگي است كه براي بچه هاي افغاني به صورت دو ماه نامه چاپ مي شود. مطالب مجله به دو زبان دري و پشتو است و گروه سني ۷ تا ۱۴ سال را در بر مي گيرد. اين نشريه آگوست ۲۰۰۲ شروع به كار كرد و هدفش آموزش و سرگرمي براي كودكان و پر كردن شكاف بين والدين و فرزندانشان بوده.
در آن روزي كه براي تهيه گزارش به دفتر مجله پرواز رفتيم، همه به شكلي فعال در حال انجام كار بودند. مريم، دختري ۲۲ ساله كه در خصوص آداب و سنن ايل كوچي تحقيق مي كرد، پشت كامپيوتري نشسته بود كه سرعت اينترنت آن بسيار پايين بود. در بخش طراحي مجله، چند جوان را ديديم كه در حال طراحي صفحات بودند. تصميم، در حال طراحي برج پيزا براي مقاله اي در خصوص جهانگردي بود. مدير هنري ۲۵ ساله مجله نيز كه در ميان اعضاي تحريريه و مجله يك حرفه اي محسوب مي شد، در حال نظارت بر صفحات و طراحي ها بود.
مجله پرواز به شكل دو ماهانه و تمام رنگي در ۶۴ صفحه منتشر مي شود. چاپ رنگي در كابل بسيار گران است، به همين دليل پرواز در تهران چاپ و منتشر مي شود، سپس از طريق خطوط هواپيماي افغانستان و آريانا، مجلات چاپ شده به كابل حمل مي شوند. به همين دليل مجله در بسياري از موارد با تاخيرهاي فراوان چاپ و منتشر مي شود، اما تاخير در چاپ اين مجله مساله خيلي مهمي نيست. مجله در كابل و ۱۶ استان افغانستان توزيع مي شود. با اين حال بچه هاي افغاني كه مخاطبان اصلي اين مجله هستند، براي خواندن آن ولع فراواني دارند. قيمت مجله ۱۰ افغان است، معادل ۲ بسته آدامس كره اي در افغانستان. به همين دليل، مجله به سرعت به فروش مي رسد.
روي جلد شماره اخير پرواز، دو كودك افغاني را نشان مي دهد كه دست درگردن يكديگر در حال خنديدن  هستند. اين شماره درباره دوستي است. عكاس اين عكس، مسعود واثق، دانش آموز ۱۳ ساله اي است كه همكاري منظمي با مجله پرواز دارد.
گروه مجله، تركيبي از روزنامه نگاران، تصويرگران و عكاسان است. سن اعضاي مجله از ۱۳ تا ۴۶ سال است. همه اعضاي مجله در جلسات شوراي تحريريه در روزهاي شنبه گردهم مي آيند تا درباره مسايل روزنامه و سوژه هاي به درد بخور بحث و گفت وگو كنند.
تقريبا ۸۰ درصد مطالب مجله در كابل توليد مي شود. مطالب روزنامه به دو زبان دري و پشتو كه دو زبان رسمي افغاني هستند نوشته مي شود. بخش پشتو يك دبير تحريريه و بخش دري دبير تحريريه مجزايي دارد. البته عمده مطالب به زبان دري نوشته مي شود و به همين دليل بخش عمده مطالب پشتو، ترجمه مطالب دري هستند. مجله بسيار متنوع است و به همين دليل كودكان از خواندن آن بسيار لذت مي برند. عمده مطالب مجله به مسايل اجتماعي و شهري مي پردازند. مسايلي مثل حقوق كودكان، آموزش براي دختران، مسايل ترافيك و عابران پياده.
يكي از بخش هاي جذاب مجله بخش داستان و افسانه است. در اين بخش افسانه هاي كهن افغاني به زباني كودكانه نوشته مي شوند. از ديگر بخش هاي خواندني مجله، مقالات علمي، بازي و سرگرمي، سنت هاي فرهنگي و ... است.

پنتاگونو از گور برمي خيزد!
همه چيز زير سر پنتاگونو مرحوم است كه اين بازي را شروع كرد و تابه حال با اسم ها و عنوان هاي مختلف ادامه پيدا كرده، روش كار هم يك جور است. مقداري پول به شركت پرداخت مي كنيد و بعد شما بايد چند نفر ديگر را به اين كار واداريد و اگر اين زنجيره ادامه پيدا كند، در نهايت شما پول هنگفتي را مي بريد.
معمولاً هم نفرات اولي كه كار را شروع مي كنند، سود زيادي مي برند و بقيه شركت كنندگان متضرر مي شوند، ولي هرچه روزنامه ها بنويسند و هرچه درمورد ضررهاي اين كار بگويند، هرچند وقت يكبار سروكله اين كار از يك جايي پيدا مي شود و اين يعني هنوز اين كار مشتري هاي خودش را دارد. اين دفعه موسسه زنجيره اي كه شماره ثبت هم دارد با اين روش مردم زيادي را به سمت خود جذب كرده است. روش كار هم بدين صورت است كه فرد جديد با پرداخت ۲۵۰۰ تومان عضو زنجيره و موسسه مي شود.
اين فرد موظف است كه چهار نفر ديگر را به عضويت اين زنجيره درآورد و همان داستان بالا. البته يك جمله جالب هم در برگه هاي اين موسسه به چشم مي خورد: «اينجانبان افراد امضاكننده زير، با هدف ايجاد انگيزه و سرمايه مناسب در بهبود وضع اشتغال، با رضايت كامل مبالغ، ۲۵۰۰ تومان به عنوان هديه به شاغلان فردا تقديم كرده ايم» اين جمله هم قرار است از لحاظ قانوني و شرعي كار اين موسسه را توجيه كند. با اينكه بانك مركزي و ديگر مراجع مسوول بر غيرقانوني بودن اين كارها تاكيد كرده اند و هر دفعه يك  جورهايي بساط پنتاگون، دياموند و... را برچيده اند، ولي معلوم نيست چطور هرچند وقت يكبار اين شركت ها، چه با منشا داخلي و چه با منشا خارجي، سردرمي آورند. نظرات يكي از كارشناسان اقتصادي هم دراين زمينه، نكات قابل توجهي دارد؛ حجت الاسلام عليرضا مصباحي در اين زمينه مي گويد: «همانطور كه مي دانيم براي مشروع بودن درآمد، در ازاي آن بايد فعاليت اقتصادي (چه توليدي، چه خدماتي) صورت بگيرد، ولي در اين نوع معاملات زنجيره اي، هيچ نوع فعاليت اقتصادي صورت نمي گيرد. در اينجا فقط از جابه جايي پول بين افراد و كارگزاران ديگر در مقابل كاري كه انجام نشده، سود دريافت مي شود.» او ادامه مي دهد: «اين نوع معاملات مانند هرمي است كه قاعده آن با اعضاي جديد گسترش مي يابد.
افراد آخر زنجيره كه قاعده هرم را تشكيل مي دهند، پولي دريافت نمي كنند و افرادي كه به راس هرم نزديك تر هستند، پول بيشتري دريافت خواهند كرد. اين نوع سودبردن به نوعي قمار تلقي مي شود و از باب قمار حرام است. ضمن اينكه براي جامعه بحران هم به وجود خواهد آورد. استفاده از عنوان هديه، فقط پوششي براي اين نوع معاملات است.»

تب ويژه نامه روي كيوسك
اگر اين روزها به كيوسك هاي مطبوعاتي سري بزنيد، چيزي كه بيشتر از همه روي جلد مجله ها و صفحه اول روزنامه ها به چشم مي خورد «ويژه نامه هاي نوروزي» نشريات است. هر مجله اي بنابر طبيعتش ويژه نامه اي را تدارك ديده. مجله هاي جدول، تعداد جدول هاي خود را افزايش داده اند، مجلات سينمايي مثل مجله فيلم، با بخش هايي مثل معرفي چهره هاي سينمايي سال و پرونده هايي مثل پرونده سه گانه ارباب حلقه ها و مجله هاي خانوادگي كه معمولا عكس كودكي بر روي جلد آنها خودنمايي مي كند با اضافه كردن صفحاتي شامل داستان و گفت و گو و اين چيزها. روزنامه ها هم به نوبه خود سعي كرده اند در روزهاي آخر اسفند ضميمه هايي را ويژه عيد براي خوانندگان خود آماده كنند. باني فيلم، شرق، نسيم صبا و همين همشهري خودمان از جمله روزنامه هايي هستند كه به اين كار دست زده اند.
البته روزنامه هاي ورزشي هم در اين ميدان حضور داشته اند و شنيده ها حكايت از رقابت سنگين بين آنهاست. عكسي كه قرار بوده روي جلد ويژه نامه روزنامه ورزشي نود كارشود سر از صفحه اول خبر ورزشي درآورده و جو بين دو روزنامه  را حسابي خراب كرده. خلاصه اگر خواستيد روزهاي عيد بيكار نمانيد، ازتهيه روزنامه ها و مجلات در روزهاي آخر اسفند غفلت نكنيد كه كلي مطلب براي خواندن پيدا مي كنيد.

ستون ما
نامه اي به مسوولا ن راه آهن
اخيرا يكي از بزرگترين فاجعه هاي راه آهن كه به دليل فرار قطار و خارج شدن آن از خط رخ داد، باعث صدها ميليارد ريال خسارات مالي، ضربه به حيثيت ملي و از همه مهمتر از دست رفتن جان صدها نفر از هموطنان عزيزمان گرديد كه همه برادران و خواهران از بروز آن غمگين و ناراحت شدند. بلاشك همه پرسنل شريف راه آهن جمهوري اسلامي با سعي و تلاش خود قصد خدمت به مردم را دارند و تك تك آنان بيش از ديگران از اتفاق صورت گرفته ناراحت و اندوهگين مي باشند و در همين رابطه به عنوان يكي از مديران راه آهن خواهشمند است جهت رعايت حقوق مردم از يكطرف و جلوگيري از بروز چنين سوانحي در آينده، مسوولان محترم بررسي و بازرسي فاجعه به اظهارات بي پايه، سطحي و كلي صورت گرفته كه علت آن را سهل  انگاري پرسنل رده پايين راه آهن دانسته اند اكتفا نكرده، موضوع را به گونه اي خداپسندانه كه باعث كاهش شدت ناراحتي و اندوه بازماندگان آناني كه جانشان گرفته شد و نيز آناني كه خسارات فراوان روحي و رواني و افزاينده اي را تا نسل هاي آتي بايد به دوش بكشند گردد، پيگيري بفرمايند.
قطعا هرگونه اظهارنظر كلي نظير اينكه علت فاجعه سهل انگاري و... بوده جز ناديده گرفتن حقوق مردم مصيبت ديده و نيز مردمي كه تاوان پرداخت خسارت را مي بينند نمي باشد و از اين رو انتظار است مسوولان به طور روشن و صريح جوانب بروز فاجعه را به گونه علمي و تخصصي ارزيابي نمايند تا حداقل، پاسخ روشني به موارد زير داده بشود.
۱- ميزان تخريبي خسارات مادي وارد شده به مردم در منطقه و ميزان خسارات وارد شده به راه آهن.
۲- ميزان خسارات جاني دقيق به تفكيك زن- مرد- كودك و نيز ميزان مجروحان.
۳- ميزان سهل انگاري در تشكيل محموله قطار و رعايت استانداردها و آيين نامه ها (از نظر ايمني آيا دستورالعمل يا آيين نامه اي دال بر بدون ملاحظه واگن هاي متعدد كود، بنزين، مازوت، پنبه و... را كنار هم قرار دادن وجود دارد.)
۴ - ميزان سهل انگاري در سير و حركت قطار با توجه به آيين نامه ها.
۵- ميزان سهل انگاري در فرار قطار در ايستگاه هاي مختلف نيشابور- خيام و...
۶ - ميزان تاثير عوامل فني نظير خرابي لوكوموتيو، واگن ها، خطوط، ايستگاه ها و... با توجه به استانداردها و آيين نامه  ها.
۷ - ميزان تاثير سهل انگاري پرسنلي (كارگران و ماموران فني) كه قطعا در سيستم حمل و نقل امروزي كنترل پذير مي باشد و نبايد به عنوان عامل اصلي تلقي گردد.
۸ - بررسي ميزان سهل انگاري مديران مسوول در رابطه با پيگيري لحظه به لحظه سانحه (مرحله فرار قطار و مرحله بعد از آن، خروج از خط و مرحله نهايي انفجار) و بررسي چگونگي راهكارهاي داده شده جهت كنترل و مديريت سانحه.
۹ - بررسي سهم مديريت كلان در رابطه با زمينه سازي هاي مداوم بروز سانحه (علت بي توجهي مدير عامل راه آهن به مصالح راه آهن و اولويت دادن به روابط شخصي سياسي در انتخاب مديران، عدم قاطعيت با مديران نالايق و رعايت روابط گروهي در اين رابطه، بي توجهي و بي برنامگي چندين ساله مركز تحقيقات راه آهن و ترجيح دادن روابط دوستانه و شخصي در برخورد با مديران مربوطه، عدم استقلال فكري و ملاحظه روابط به جاي ضوابط سازماني و مديريتي و واگذاري امور به نزديكان و خويشاوندان)
۱۰- با توجه به اينكه سانحه فرار قطار و انفجار قبلا در راه آهن ايران تكرار شده بوده است (سانحه مشابه در ايستگاه بن كوه) سهم بي توجهي به تدابير لازم جهت جلوگيري از آن لازم به بررسي است.
۱۱ - نبودن نظارت و كنترل بر فعاليت هاي راه آهن و سطح بسيار پايين انجام امور.
۱۲ - بررسي علت اظهارنظرهايي نظير اينكه عامل فاجعه سهل انگاري يك كارمند است چرا كه اين احتمالا زمينه سازي براي پرده پوشي بر روند ناشايسته مديريت كلان و تبرئه آنان مي باشد.
۱۳- قابل توجه است كه اظهار و معرفي كردن علت سانحه به سهل انگاري يك كارمند يا مدير (و احتمالا همويي كه جان باخته است)، خرد شدن كفشخطهاي ترمز، وزش باد وارتعاش خط، ساده نگري و سهل انگاري اظهاركننده است كه قابل تامل و پيگيري است و وقتي پذيرفتني است كه به روش علمي نفي علل ديگر در مراحل مختلف سانحه (نظير مرحله تشكيل قطار و عدم رعايت نكات ايمني، زمان و موقعيت و چگونگي توقف قطار در ايستگاه، موقعيت سوزنها، علت حركت اوليه قطار و برآورد نيروي اعمالي با توجه به شرايط خطوط فرعي، مديريت كنترل قطار و راهكارهاي اتخاذ شده در ايستگاه هاي متوالي، چگونگي مرحله خروج از خط و سهل انگاري هاي مربوطه، عدم پيشگيري از حضور گسترده مردم، علت بي توجهي در گسترش سانحه اوليه به سانحه اصلي انفجار واگن ها و...) به لحاظ علمي و نه بر اساس گمان و تصور ذهني و اظهارنظر كلي صورت پذيرد.
مهمتر از همه آنكه آيا مقرر ات و شيوه نامه هاي كاري و ايمني راه آهن توسط متخصصان با تجربه بازنگري و اصلاح مي شوند. ظاهرا در مصاحبه ها گفته شده همزماني حمل انواع   مواد محترقه در يك قطار در آئين نامه هاي راه آهن منع نشده است. ان شاء ا... مسوولان محترم با بررسي مستقل و با كارشناسان متعهد و لايق بتوانند با پيگيري موضوع به طور شايسته به تعهد خود در جلب نظر مردم به نظام جمهوري اسلامي و نيز رعايت حقوق هموطنان عزيز جامه عمل بپوشانند. اين باعث رضايت انبوه پرسنل زحمت كش و مديران شايسته و لايق راه آهن نيز خواهد شد.
با تشكر
يكي از مديران راه آهن جمهوري اسلامي ايران

مبادله
نمايشگاهي از آثار عكاسان معاصر ايراني در مينه سوتاي آمريكا برگزار شده كه مورد استقبال خوبي هم قرار گرفته. اين نمايشگاه شامل آثاري از مرحوم كاوه گلستان، بهمن جلالي، محمد فرنود، سعيد صادقي، سيف ا... صمديان، فرشيد مثقالي و تعداد ديگري از عكاسان ايراني است كه از ۱۵ اسفند آغاز شده و تا ۱۹ فروردين ادامه خواهديافت. در اين نمايشگاه علاوه بر عكس ها، دو ويدئو آرت هم از هنرمندان ايراني به نمايش گذاشته مي شود و حميدرضا سوري هم در دانشگاه سانتابارباراي كاليفرنيا در رابطه با عكاسي معاصر ايران سخنراني خواهد كرد. در ازاي برپايي اين نمايشگاه،  نمايشگاه عكسي هم از ۲۰۰ عكاس دانشگاه مينه سوتا در ايران برگزار خواهد شد. ۷۶ عكس از ايران در برابر ۲۰۰ عكاس مينه سوتايي. يك مبادله كالابه كالاي فرهنگي نابرابر!

آدم برفي
۴۰۰ نفر دور هم جمع شدند تا صورت زيباي آدم برفي هايشان را به رخ يكديگر بكشند.همايش و مسابقه ساخت آدم برفي در فريدونشهر برگزار شد. چرا در اين مكان؟ دليل اش ساده است. در شهرستان فريدونشهر به طور ميانگين ساليانه ۶۵۰ ميلي متر باران و ۳۷۰ سانتي متر برف مي بارد. در اين همايش ۱۷ مقاله در مورد بارش برف و مشكلات اش به دبيرخانه همايش رسيده بود كه در نهايت، ۴ مقاله به عنوان آثار برتر شناخته شدند.بخش جذاب اين همايش مربوط به مسابقه ساخت آدم برفي بود. اين مسابقه با حضور ۴۰۰ شركت كننده در محل پيست اسكي فريدونشهر برگزار شد. بين اين ۴۰۰ نفر، تنها ۱۷ نفر بودند كه آدم برفي هايشان لايق دريافت جايزه شناخته شدند.

شمس تنبور
وقتي كه نواي دف و تنبور روي اشعار مولانا مي نشيند، چند هزار سال به عقب باز مي گرديم و عرفان را درك مي كنيم. اين حقيقت بهانه اي براي دعوت از گروه «شمس تنبور» به جشنواره «آداب و سنن صوفيانه بين المللي» بود.اين جشنواره كه در هند برگزار شد تحت تاثير اجراي موسيقي سنتي ايران توسط گروه «شمس تنبور» قرار گرفت. سرپرستي گروه بر عهده «كيخسرو پورناظري» بود. در برنامه «آداب و سنن صوفيانه بين المللي» كه توسط شوراي روابط فرهنگي هند برپا شده، علاوه بر ايران گروه هايي از هند، ازبكستان، مصر و افغانستان هم حضور دارند. گروه موسيقي ايران به سرپرستي كيخسرو پورناظري، قرار است علاوه بر دهلي نو در شهرهاي «جيپور»، «چنديگر» و «لكنهو» هم برنامه هاي مشابهي اجرا  كند.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
درمانگاه
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |