پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۹
هنر
Front Page

نوروز و خنياگران فراموش شده
004146.jpg
محمدجواد بشارتي
مقدمه:
«نوروز» واژه اي فارسي و تركيبي از دو جزء «نو» و «روز» است. در متون مختلف فارسي و عربي، منشأ پيدايش آن بررسي شده است. مؤلف تقويم و تاريخ، از زرتشت و رصد كردن كبيسه، سخن مي گويد و بناي رصد زرتشت را اعتدال بهاري مي داند: «آن نقطه اي كه چون خورشيد به آنجا رسد، طول روز و شب برابر شود.»(۱) همچنين مي توان به روايت نوروز در آثار الباقيه ابوريحان بيروني و نوروز نامه منسوب به خيام اشاره كرد كه مناسبت آن را به جمشيد، چهارمين پادشاه پيشدادي منسوب مي دانند. بحار الانوار علامه مجلسي، روايت هاي مذهبي اين مفهوم را به نقل از امام صادق(ع) نقل مي كند.(۲)
لازم به ذكر آنكه، در بسياري از متون، مطالبي از تأييد و تشريح نوروز آمده و يحيي ذكاء، موارد متعددي را ذكر كرده است.(۳)
در نوروز نامه خيام آمده است: «در اين روز جهان بر جمشيد راست گشت، ديوان را مطيع خويش گردانيد... پس در اين روز، جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود كه هر سال چون فروردين نو شود، آن روز جشن كنند.»
در شاهنامه فردوسي نيز اشاراتي به انتساب نوروز به جمشيد شده است.(۴) مهرداد بهار در كتاب پژوهشي در اساطير ايران، ضمن سخن گفتن از جمشيد و انتساب او به ايزدمهر؛ نوروز و آغاز بهار را با تجديد سلطنت و قدرت جمشيد، مرتبط مي داند.(۵) در ادبيات عاميانه و افسانه هاي اقوام نيز به حكايت ها و روايت هاي مختلفي از نوروز و منشأ آن برمي خوريم. به عنوان نمونه در افسانه هاي كردي، پيروزي كيومرث بر اهرمن- همچنين پيروزي كاوه بر ضحاك- منشأ پيدايش نوروز و جشن مرتبط با آن است.(۶)
به هر روي، پيدايش نوروز هرچه باشد با سنت و فرهنگ ايراني- اسلامي درآميخته است. در بستر اين فرهنگ، آيين ها و جشن هاي متعددي پديد آمده و در حوزه فرهنگ شفاهي، به ويژه موسيقي، آيين نوروز خواني جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده است. ضمن آنكه موسيقي نوروز به شكل هاي متفاوت و گسترده روايت و اجرا مي شود.محمدرضا درويشي موارد متعددي از ارتباط نوروز و موسيقي نقل مي كند:
۱- آيين نوروز خواني، ۲- ترانه هاي نوروزي، ۳- رديف دستگاهي و موسيقي مقامي قديم ايران، ۴- نمايش و خرده نمايش هاي منسوخ شده همراه با موسيقي.(۷) با توجه به تأكيد اين نوشتار به آيين نوروز خواني، به شرح آن اكتفا مي شود.
آيين نوروزخواني:
نوروزخواني، آييني مربوط به نوروز است كه در نواحي مختلف، به شكل هاي گوناگون اجرا مي شود. اين آيين، به خصوص در دو سوي البرز- مازندران، گيلان، كومش و طالقان- به وفور يافت مي شود و در حقيقت، بخش مهمي از موسيقي آييني، مذهبي دو سوي البرز را تشكيل مي دهد.
«نوروز خواني در مناطق مختلف با نامهاي نوروز نو سال، امام خواني، بهار خواني، نوروز نامه و... معروف است.»(۸)
پيشينه و ريشه اين آيين تا دوران قبل از اسلام قابل رديابي است. درويشي به موسيقي مذهبي زرتشتي و قرائت اوستا در نوروز اشاره مي كند.
همچنين از مراسم فردوگ (۱۹ فروردين) و اجراي تك خوان، راوي و هم خواني موبدان، ذكري به ميان مي آورد.(۹)
پس از اسلام، بسياري از آيين ها با روايات و ذكرها و نقل هاي مذهبي اسلامي(به خصوص شيعي) در آميختند و فصلي تازه در اجراي نوروزي ها پديد آمد. اشرفي، كه تحقيقاتي در اين زمينه در دو سوي البرز انجام داده است، ادامه حضور نوروزي ها را تحولات عميق مضموني در بخش هايي از شعر و استفاده از نام و مدح امامان و اولياي شيعه مي داند. وي در ادامه از نحوه شرايط اجراي نوروزخوانها و تطبيق آنها با محيط سخن گفته و مي نويسد: «شايد بتوان گمان داشت كه حرفه اي بودن اين مراسم و ايجاد درآمدي براي بهار خوانها، از علل اصلي تطبيق آنها با شرايط و خواست مذهبي مردم جهت ادامه كار نوروز خوانهاست. از آيين هاي موسيقايي غيرمذهبي كهن ديگر، همچون آرش تيرانداز، تيرما سيزده و ستايش چراغ در شامگاهان كه توسط افراد هر خانواده اجرا مي شد، به دليل غيرحرفه اي بودن و عدم وجود جنبه ها و انگيزه هاي مالي، به فراموشي سپرده شد.»(۱۰) اما در حقيقت منع مذهبي، دليل مقبول تري براي فراموشي آيين هاي غيرمذهبي است و نوروزي ها به دليل استفاده از روايات و نقل مذهبي، ماندگار شدند. مشحون نيز در كتاب تاريخ موسيقي خود مي نويسد:«سرودهاي نوروزي كه با آهنگ مخصوص در مازندران و گرگان، در پيشباز سال نو و نوروز مي خوانند، ظاهراً سابقه بسيار قديمي دارد. اشعار قديمي آن را، ايرانيان پس از اسلام، فراموش كردند و يا دگرگون كردند و اكنون اصل آنها در دسترس نيست. ليكن از مضمون برگردان و موضوع آن مي توان دريافت كه از يادگاري هاي پيش از اسلام است.»(۱۱) نوروز خواني ها، از نظر مضمون و نحوه اجرا، به بخش هاي مختلف قابل تقسيم است.(۱۲)
۱- امام خواني: تقريباً در تمام نمونه هاي شنيده شده، نوروزخوان از مدح معصومين و امامان، كار خود را آغاز مي كند. ذكر ۱۲ امام و خصوصيات آنان، در اغلب نوروزي ها مشاهده مي شود. در ميان برخي از روايتها، ذكر امام حسين(ع) و مصائب او و خاندانش، مفصل تر، تشريح شده است. «در برخي مناطق، در پايان اين بخش از برخي داستانها و روايتها نظير قصه آدم و حوا، حضرت ابراهيم و... نيز استفاده مي شود.» در اين مورد، مؤلف شالوده هاي اساطيري شاهنامه به داستانهاي آفرينش در جشن سال نو، در ايران و بين النهرين، اشاره مي كند.(۱۳)
۲- توصيف خواني: وصف بهار و طبيعت، رستخيز زمين و ستايش پاكي و نيكي، بخش ديگري از آيين نوروز خواني است. معمولاً اين بخش با تغيير ملودي همراه است. ستايش و توصيف بهار و طبيعت، ممكن است توسط ترجيع خوان ها، در ميان بخش هاي ديگر نيز خوانده شود.
۳- مدح خواني، هجوخواني: اين مرحله كه به انعام و خلعت مي انجامد، امكان ادامه طنز، هجو، ستايش و مدح را براي نوروز خوان فراهم مي آورد. دريافت انعام، مدح و عدم آن، هجو و سخره را براي صاحب خانه به دنبال دارد. اين مراحل در تمام نواحي دو سوي البرز رايج است ؛به استثناي هدم مرحله هجو و طنز يك ويژگي محسوب مي شود. در آيين نوروزخواني، مرحله پاياني يعني مدح و ذم، ويژگيهاي قابل توجهي را در آوازهاي مربوط به آن پديد آورده كه قابل بررسي است.
-بداهه پردازي: موقعيت اجرا، شرايط و مكان اجراي آيين و نحوه انعام صاحب خانه، نوروز خوان را در شرايطي قرار مي دهد تا با توجه به موارد ذكر شده، اجراي خود را با شرايط تطبيق دهد. حافظه قوي، توان اجرايي و بداهه سرايي، به خصوص در زمينه خلق شعر مناسب، از ويژگيهاي مهم يك نوروز خوان است.
- انتقال فرهنگ: گرفتن انعام، در برخي مناطق، براي نوروزخوان امري نكوهيده بود؛ پس به مهاجرت مي پرداخت تا در منطقه اي ديگر به انجام آيين بپردازد. تسلط نوروز خوانان كومش به زبان طبري و نوروزخوانان طالقان به گيلكي و طبري، به حضور آنان در گيلان و مازندران، مي انجاميد. اين مسئله سبب انتقال بخشي از فرهنگ شفاهي و سنت هاي موسيقي در دو سوي البرز بوده است.
- گستردگي مضمون: مجالس نوروز خواني، مجموعه اي از عقايد، آداب و رسوم، شادي، انتقاد و اطلاع رساني را در خود جاي داده است. درويشي، مواردي از موضوعات طرح شده در نوروزي ها را ذكر مي كند:
«توصيف و با زگويي احساسات مردم در بازنگري بهار و نوروز، تبليغ افكار آييني و اعتقادات مذهبي، بازگويي وقايع ناگوار سياسي- اجتماعي به شيوه تمثيلي و كنايي و غالباً در قالب طنز و هجو به منظور انتقال اخبار و وقايع از نقطه اي به نقطه اي ديگر.»
- جنبه هاي موسيقايي:(۱۴) گردش ملودي در نوروزي ها، ساده و روان است. راويان اين نوع موسيقي، از ميان مردم عادي برخاسته و موسيقيدان حرفه اي نبودند و اين خود به سادگي اجرا، انجاميده است. هر بخش، از جمله اي كوتاه تشكيل شده كه پريودوار، تكرار مي شود و گاه به خاطر انطباق با شعر، گردش ملودي، مختصر تغييري مي يابد. در هر منطقه، آوازهاي نوروزخوان، از آوازهاي منطقه تأثير پذيرفته است.
دامنه صوتي كوتاه (حدود يك دانگ)* آن را از ساير موسيقي هاي آوازي متمايز مي كند. ضمن آنكه در برخي مناطق، فرم و ساختار اجرا به آن حالتي غيرملوديك مي دهد. استفاده از هم خواني، به صورت سؤال و جواب، ويژگي بسياري از نوروزي هاست. نوروز خواني، كاملاً آوازي بوده و در اجراي آن از هيچ سازي استفاده نمي شود.(۸) مجموعه عوامل فوق، ارتباط آيين را با سنت خنياگري در دوران كهن تشريح مي كند. مزداپور مواردي از آيين نوروزخواني در بين النهرين نقل مي كند.(۱۵)خنياگران مجموعه اي از عوامل را پديد مي آوردند. مؤلف گوسان پارتي و سنت خنياگري، در مورد گوسانها (خنياگران دوره پارتها) مي نويسد: «اودر عزا و بزم حضور مي يافت. نوحه سرا، طنزپرداز، داستان گو، نوازنده، ضابط دستاوردهاي باستان و مفسر وقايع زمان خويش بود.»(۱۶) اين مسئله اهميت و اعتبار يك نوروز خوان را به عنوان بازمانده اي از سنت خنياگري خاطرنشان مي سازد. «به عبارت ديگر، سنت خنياگري، از طرفي با اسطوره ها و آيين ها و از طرف ديگر باشئون مختلف زندگي مردم، پيوند داشته و به همين دليل با آيين و رويداد بزرگي چون نوروز، عجين بوده است. بدين ترتيب، از دير باز شاخه اي از سنت خنياگري، به طور مستقل به نوروز اختصاص داشته است.»(۱۷) امروزه، نوروز خواني، به عنوان آييني كهن و باستاني با مجموعه اي از اعتقادات، اسطوره ها، ادبيات شفاهي و سنت، رو به فراموشي گذارده است. شكل تغييريافته و غيرآييني آن با تغيير حالت و ساختار اجرا، در سالهاي اخير اجرا شده است. اما بيشتر جنبه سرگرمي يافته و گاه كودكان و نوجوانان به قصد درآمدزايي، به آن مي پردازند. با وجود اين، مي توان با اطمينان اذعان كرد كه «ديگر هيچ نوروز خواني آمدن بهار را مژده نمي دهد.»
پي نوشتها:
۱- تقويم و تاريخ (ذبيح بهروز)؛ ۲- نوروز نامه خيام، آثارالباقيه بيروني؛ ۳- نوروز و بنياد نجومي آن(يحيي ذكاء)؛ ۴- شاهنامه فردوسي؛ ۵- پژوهشي در اساطير ايران (مهرداد بهار)؛ ۶- جامعه شناسي و مردم شناسي ايلات و عشاير(حشمت الله طيبي)؛ ۷ ۸، ۹، ۱۲، ۱۴، ۱۷،از ميان سرودها و سكوتها و نوروزخواني (محمدرضا درويشي)؛ ۱۰- كتابچه آلبوم هاي موسيقي البرز و گيلان(جهانگير نصر اشرفي)؛ ۱۱- تاريخ موسيقي (حسن مشحون)؛ ۱۳ و ۱۵- شالوده هاي اساطيري شاهنامه (كتايون مزداپور)؛ ۱۶- دو گفتار درباره خنياگري و گوسان پارتي(مري بويس)
* نمونه هاي شنيداري از مجموعه ضبط هاي محمدرضا درويشي، جهانگير اشرفي و ضبط شخصي بوده است.

شكاريم يكسر همه پيش مرگ
(به ياد استاد مرحوم سبزعلي درويشيان)
004149.jpg

هوشنگ جاويد
باز صداي زنگ تلفن، در غروب شام غريبان و صدايي كه از پشت خط با ناراحتي تمام و بغض در گلو مي گويد: سبزعلي درويشيان شب اول محرم از دنيا رفت و باز بغضي ديگر، گريه  امان نمي دهد. همين چند ماه پيش بود كه او را در هتل ملاقات كردم، به هنگام برگزاري دوازدهمين جشنواره بين المللي نمايش هاي سنتي و آئيني، او از زمان برگزاري جشنواره موسيقي حماسي ديگر به هيچ جشنواره اي دعوت نشده بود. پيرمردي ۶۹ ساله كه از ده سالگي خواندن آواز را شروع كرده بود و عمر خود را به اجراي ترانه ها و آوازها و روايت هاي حماسي و شاهنامه خواني گذرانده بود، او به فنون آوازي منقبت خواني، نظامي خواني، منظومه خواني، ساريخواني، حمله خواني، چمري آوازها و شاهنامه خواني دانا و آشنا بود، حمله خواني را از برادرش مرحوم نورمحمد، كه هفت سال پيش در گذشت ،ياد گرفته بود و شاهنامه خواني را نزد يكي از بهترين استادان مرحوم اين فن، سيد حسن مصطفي فرا گرفته بود. در جواني سي سال باغداري سيد علي عسگر خرم آبادي را به عهده داشت و در همان اوان شغل جولايي را در حرفه مشته بافي تا سال ۵۵ دنبال كرده بود و در اين اواخر يكي از پسران هزينه زندگيش را به عهده گرفته بود و از آن پس اغلب موسيقي ورزان و دست اندركاران موسيقي لري به او مراجعه مي كردند تا از ذخيره هاي ذهني او بهره برگيرند و او از همه بيشتر به فرج علي پور آموخته بود و مي گفت كه فرج موسيقي لري را دوباره زنده كرد، محمدرضا درويشي در ويژه كتاب آئينه و آواز در مورد ارزش هاي هنري او نوشته بود:
در زمان جنگ تحميلي ساريخواني هاي متعدد و غمگنانه  او پرشكوه ترين نواها را نثار شهيدان مي كرد و هيچ مادر شهيدي نبود كه عزيز از دست رفته اش را با صداي او تشييع نكند.(ص ۲۳۶، سال ۷۶)
سبزعلي خودش صادقانه به من گفت: كار من دو قسمتي بود: هم غم خواندن بود، هم حماسه خواندن، شعرها را خودم في البداهه مي گفتم و جاهايي هم از شعر شاعران و ديگران براي ساريخواني استفاده مي كردم، لذت و عقوبت و عشق در مغز من است، در لحظه  خود صداها به مغزم مي آيند و مي گويند كه اينجاي شعر را بايد در آواز تزيين بدهم و آنجا را نه، منظومه خواني حيدربك و صنم بر و فلك ناز را در ماهور مي خوانم، نظامي خواني را بيشتر در شوشتري، من فكر مي كنم چون شوشتر به ما نزديك است در آوازها و آهنگ آنها تأثير به هم داشته ايم، آنها «علي دوسي» ما را مي خوانند ما هم شوشتري آنها را مي خوانيم.
سبزعلي درويشيان در مسابقه شاهنامه خواني مركز فرهنگ مردم كه به همت استاد مرحوم انجوي شيرازي برگزار مي شد، نيز كارش مورد قبول واقع شد و جزو بهترين شاهنامه خوانان كشور شناخته شد و صدايش از راديو براي مردم كشور پخش گرديد و هنگامي كه او را به دوازدهمين جشنواره نمايش هاي سنتي و آييني دعوت كردم تا در بخش «نقل و روايت موسيقيايي» اجراي هنر نظامي خواني و شاهنامه خواني كند، با همه ضعف جسمي اش رنج راه را به جان خريد، آرش اوستا همراه او شد تا پيرمرد در آسايش كار خود را به انجام برساند. مي گفت باور كن جاويد عزيز برارمي، سفر كه مي روم دلتنگم، غريب اگر ميان گنج است، يا امام رضا(ع)، شب كه مي شود آن غريب دلتنگ است، به فضل خدا امتيازها آوردم، اين آخري را در ياسوج به دست آوردم كه تنديس و لوح تقدير به من دادند، اما گاهي براي خودم گريه مي كنم، زندگي من در شغل سختي گذشت، الان سالهاست كه سه تير از تيرهاي سقف چوبي خانه ام شكسته و من نتوانسته ام درستش كنم، هر آن مي ترسم آوار شود روي من و همسر پيرم.
با حسرت از گذشته ياد مي كرد، زماني كه در ميان جامعه بومي هنرهاي آييني ارزش خود را داشت، مي گفت: در قديم اين طور نبود كه هر كسي بتواند خواننده بشود، شاهنامه خواني و نظامي خواني ساده نبود، بايد پيش استاد مرارت ها مي كشيد، تا ياد بگيرد كه چگونه صدا «رام  با» (رام بشود) آخر، صدا مثل اسب است بايد آن را رام كرد كه چپ و راست و بالا و پايين بي مورد و بي موقع نرود، اين گونه بود كه چند تن پير بايد قبول مي كردند و رأي مي دادند كه فرد مورد نظر در سخنداني و سخنوري و حفظ شعر و درست ادا كردن و صحيح خواندن كسري اي ندارد، آواز درست خواندن را اگر از نظر شناخت بخواهيم تقسيم كنيم، چهار دانگش سواد كتاب بود، دو دانگش صدا.
باور كنيد، سبزعلي، راوي حماسه هايي بود كه در عصر رشد موسيقي هاي بي هويت، رنگ باخته اند و روبه اضمحلال مي روند، او دلتنگ زمان خويش بود، نه دلتنگ خويشتن، چرا كه مي دانست هنر نهفته در نزد او چه ارزش گرانبهايي دارد، براي همين بود كه در تنهايي هايش داستان امير گودرز را مي خواند، داستاني مطابق با واقعيت امروز هنر موسيقي مناطق و نواحي ايران، اميرگودرز وقتي كه به هماوند مي رسد متوجه مي شود كه خيلي از جوانان تلف شده اند و فردوسي چنين سروده كه:
شكاريم يكسر همه پيش مرگ
سري زير تاج و سري زير ترك
چو بر كس نماند جهان پايدار
همانا به نيكي بود يادگار
رفتن سبزعلي از ميان جامعه موسيقي آييني لرستان زنگ خطر ديگري را براي هنر آن ديار به صدا در آورد. اميد كه جوانان اين مرز و بوم به هنرهاي كهن و هنرمندان كهنسال اهميت داده و ارج بيش از پيش براي آنان قائل شوند، ضمن آن كه به خانواده آن مرحوم و جامعه هنري لرستان بويژه خرم آباد تسليت مي گويم.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   ايران  |   زندگي  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |