پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۹
در آستانه فرا رسيدن سال نو:
بچه ها را با هزينه هاي زندگي آشنا كنيم
004092.jpg
اين روزها پدر و مادرها از رفتار فرزندانشان گله مندند كه چرا بچه هاي اين نسل قدر پول و امكاناتي كه برايشان تهيه مي شود، را نمي دانند. هر روز به دنبال خريد يك نوع لباس، كفش، كامپيوتر و لوازم جانبي آن و بسياري از وسايل ديگر هستند و هيچكدام قانعشان نمي كند.
اين پدر و مادرها از وضعيت گذشته خود مي گويند كه چگونه با حداقل وسايل، نياز هايشان را برآورده مي كردند، به كارهايشان نظم مي دادند و در بسياري از مواقع در كارهاي پدر و مادرشان نيز سهيم بودند و با داشتن خانواده هايي پرجمعيت از زندگي لذت مي برند.
به نظر مي رسد، نسل جديد در مواجهه با ره آورد تكنولوژي و تنوع محصولات مصرفي، زندگي را به كام خانواده ها تلخ كرده، عليرغم تلاشي كه همه افراد براي داشتن زندگي بهتر مي كنند و پدر و مادرها از صبح تا شب به دنبال تأمين زندگي دلخواه فرزندانشان هستند، اما ظاهراً نتيجه بر عكس مي شود.
حسرت روزها و سال هاي گذشته، ديدار اعضاي فاميل و همنشيني و هم صحبتي با بستگان نزديك روز به روز براي خانواده ها بيشتر مي شود. فاصله نسل جديد با گذشته هر روز بيشتر مي گردد، پدران و مادران جوان امروزي به والدين خود نزديك ترند تا فرزندانشان ، دنياي مدرن آرامش و آسايش را از خانواده ها سلب كرده است و كمبود وقت و نرسيدن افراد به كارهايشان هر روز بيشتر مي شود. وقتي پاي صحبت بسياري از افراد جامعه مي نشيني، اكثراً از بالا بودن هزينه ها شكايت دارند، از اين كه هر چقدر مي دوند به هيچ جايي نمي رسند، خواسته هاي كودكان زياد شده و با توجه به فضاي جامعه فعلي، نمي توان به خواسته ها و انتظارات آنها بي توجه بود، بي توجهي به انتظارات بچه ها، منجر به احساس حقارت آنها در بين همسن و سالها و حتي فرار از خانه مي شود.
بر اساس تحقيقات و بررسي هايي كه بر روي رفتارهاي كودكان شده است، يكي از علت هاي اصلي چنين رفتارهايي در كودكان، نديدن آموزش براي درك صحيح از هزينه هاي زندگي است. كودكان را بايد از زماني كه در سنين پايين هستند از ارزش پول، نحوه استفاده از آن و چگونگي و نحوه به دست آوردن پول توسط والدين آگاه كرد. به عنوان مثال مي گويند: زماني كه كودكان در سنين هفت  تا نه سالگي هستند بايد به آنها چگونگي دخل و خرج خانه را براي درك قيمت ها آموزش داد. اين فعاليت درك روشن تري از هزينه هاي زندگي و تغييرات آن در طي سالها به بچه ها مي دهد. اين كار همچنين آنها را با دوران كودكي شما آشنا مي كند. براي اين كار به فاكتور خريد خوار بار، صورت حساب هاي جاري و كاغذ و مداد نياز داريد.
با هم چند صورت حساب خانگي را پيدا كنيد. خدمات ارائه شده و هزينه هاي آنها را در فهرستي بنويسيد. نام صورت حساب را در سمت راست كاغذ و هزينه  آن را در سمت چپ بنويسيد. كاغذ را طوري تا كنيد تا قسمت هزينه ها مشخص نباشد و بدين ترتيب اين فعاليت را تبديل به بك بازي كنيد.
از فرزندتان بخواهيد هزينه اي را كه بايد براي هر صورت حساب بپردازيد، پيش بيني كند. حدس او را در كنار نام خدمات بنويسيد. بعد كاغذ را باز كنيد و هزينه هاي واقعي را نشان دهيد. شايد تعجب كنيد كه فرزندتان اطلاع چنداني از هزينه هاي اجاره خانه، خواربار و استفاده از تلفن ندارند.
اگر مالياتي پرداخت مي كنيد، درباره ماليات و استفاده از آن، به كودكتان توضيح دهيد.
درباره اين كه از زمان كودكي شما تا چه حد قيمت ها بالا رفته اند، براي فرزندتان صحبت كنيد. آنچه را به ياد مي آوريد، تعريف كنيد. مثلاً من زماني را كه شكلات بسته اي ۵ ريال بود، به ياد مي آورم تا وقتي من بچه بودم، بليت سينما كمتر از پنج تومان بود.
درباره پولي كه در هنگام كودكي پس انداز كرده بوديد، صحبت كنيد و بگوييد كه با آن چه كرديد. اگر پول توجيبي داشتيد، بگوييد كه چقدر بود. وقتي با فرزندتان به خريد مي رويد، به او بگوييد كه چند سال پيش چطور مي  توانستيد با اين مقدار پول چيزهاي بيشتري بخريد. البته خاطر نشان كنيد كه امروزه حقوق افراد نيز بيشتر شده است. مطرح كردن اين خاطرات، روش خوبي است تا فرزند شما گذشته تان را بهتر بشناسد.
اسفندماه براي ما ايرانيان هميشه ماه شلوغ و پرهزينه اي بوده است، ماهي كه رفت و آمد در آن زياد و خريد خانه و خانواده سرسام آور است و مردم براي استقبال از سال جديد مشغول تدارك و مقدمه چيني هستند.
بايد بدانيم كه همه اين جنب وجوش ها به خاطر شاد كردن ايام سال نو است. اما نه به قيمت فدا كردن آسايش خانواده و قرباني كردن اصل ماجرا به پاي فرعيات. متأسفانه تجمل گرايي، روز به روز در ميان مردم بيشتر مي شود و ميل به تنوع طلبي و عوض  كردن وسايلي كه مي توانند ساليان سال نيازهاي مردم را برطرف كنند شدت مي گيرد.
اين روحيه علاوه بر والدين بر روي فرزندان خانواده نيز تأثيرات خود را دارد. بايد توجه داشته باشيم كه نو كردن وسايل، خريد كفش و لباس هاي زيبا همه و همه باعث بهتر شدن روحيه افراد مي شود. اما نكته مهمي كه بايد به آن توجه داشت، تعادل ميان دخل و خرج است. همه خانواده ها بايد بدانند كه از يك برنامه ريزي دقيق براي خود و فرزندانشان برخوردار باشند. اگر چنانچه فهرستي از لوازم مورد نياز تهيه شود همراه با قيمت هاي متفاوت از آن وسايل و ميزان درآمد خانواده ، به راحتي مي توان با توجه به نياز و هزينه اي كه به آن اختصاص يافته، همه لوازم مورد نياز را تهيه، به خواسته هاي كودكان توجه كرد و از آمدن سال نو براي آنها فضايي شادي بخش فراهم كرد. نه اين كه با دغدغه ها و نياز هاي كاذبي كه بوجود مي آوريم، همه اين ايام را بدويم، بي آن كه به نتيجه مطلوب برسيم.
ليلا خاكسار

جعبه  جادوي نوروز
004086.jpg
اشاره: اگر حوصله نداريد به ديد و بازديد اقوام و آشنايان برويد كمي از تنقلات عيدي را تدارك ببينيد و چشم بدوزيد به جعبه جادو، امسال شبكه هاي ملي براي مخاطبان نوروزي كارهاي متنوعي را در نظر گرفته اند.
ناگفته نماند، در اين نمايش برنامه هاي تلويزيوني، رقابت پنهاني هم بين مديران شبكه ها و برنامه سازان در جريان است معمولا هم كساني از اين رقابت پيروز بيرون مي آيند كه بتوانند بيشترين مخاطب را براي شبكه خود جلب كنند.
***
شبكه هاي ششگانه تلويزيون روزهاي پرشتابي را در پيش دارند، مديران، تهيه كنندگان و عوامل فني اين شبكه ها در تكاپوي آن هستند تا برنامه هاي متنوعي را تدارك ببينند، با توجه به تعطيلي طولاني در عيد نوروز هم شبكه هاي داخلي تلويزيون، بخش زيادي از بودجه خود را به تهيه و توليد برنامه هايي با حال و هواي عيد اختصاص مي دهند.
در اين ماراتن جذب مخاطب، آن گروه از برنامه سازان گوي سبقت را از ديگران مي ربايند كه بتوانند در طول اين روزهاي طولاني ديد و بازديد مخاطبان خرد و كلان را به پاي جعبه جادو بكشانند.
بنابراين اغلب مديران شبكه هاي فراگير تلويزيوني سعي مي كنند بهترين و جذاب ترين برنامه هاي خود را در ساعاتي از شب بگنجانند كه انبوه عظيمي از تماشاگران آن را مشاهده كنند تجربه برنامه تلويزيوني «شب دهم» عيد در سال ۸۱ و «خوش ركاب» در عيد سال ۸۲ نشان داد كه با مجموعه هاي داستاني خوش ساخت مي توان مخاطبان قهر كرده را دوباره با جعبه جادو آشتي داد.
بد نيست به برنامه  هاي توليدي راديو و تلويزيون در عيد نوروز نگاهي بيندازيم.
004095.jpg

برنامه هاي «گلبانگ» و «شباهنگ» در راديو
برنامه هاي «گلبانگ»  و «شباهنگ» در تعطيلات نوروز ۸۳ آهنگ هاي درخواستي شنوندگان راديو را پخش خواهد كرد.
به گزارش (ايسنا) ، «گلبانگ» عنوان برنامه اي از گروه ادب و هنر شبكه سراسري صداست كه بنا به درخواست شنوندگان آهنگ هاي متناسب با بهار و عيد نوروز را پخش خواهد كرد. اين برنامه به سردبيري و تهيه كنندگي معصومه جلالي از نخستين روز فروردين ۸۳ تا ۱۴ فروردين هر روز به مدت ۵۵ و در روزهاي جمعه به مدت ۸۵ دقيقه به سمع شنوندگان خواهد رسيد.
«شباهنگ» ديگر برنامه نوروزي شبكه سراسري صداست كه به پخش اشعار و سرودهاي مرتبط به طبيعت و بهار اختصاص دارد. اين برنامه به تهيه كنندگي و سردبيري موسوي هر شب از ساعت ۱۲‎/۳۰ تا يك بامداد پخش مي شود.
همچنين گروه فرهنگ و ادب و هنر شبكه سراسري صدا در نوروز ۱۳۸۳ مجموعه اي هفت قسمتي باعنوان بهار بهار را به سمع شنوندگان اين شبكه خواهد رسانيد. اين برنامه شامل  آيتم هايي چون گزارش از جاده ها، آب و هوا، مطالب جالب و شنيدني از عيد، بحث هاي كوتاه از شخصيت ها و نمايش كوتاه طنز است.
مهرآسا معصومعلي سردبيري و تهيه كنندگي اين برنامه را بر عهده دارد.
آثار برتر موسيقي جهان در تلويزيون
دو مستند «جهان موسيقي» و «شهر هزار حكيم» در ايام عيد هر روز از شبكه چهار سيما پخش مي شوند.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا «شهر هزار حكيم» عنوان برنامه اي ۱۳ قسمتي است كه در گروه فرهنگ و انديشه ديني ساخته شده است.
«جهان موسيقي» ديگر برنامه مستند شبكه چهار سيما است كه پخش آن در قالب ۲۶ قسمت ۳۰ دقيقه اي از فروردين ۸۳ آغاز مي شود. اين برنامه به تهيه كنندگي محسن معصومي بررسي آثار برتر موسيقي جهان همراه با پخش اثر موسيقي موضوع اين برنامه را تشكيل مي دهد.
شايان ذكر است، برنامه «جهان موسيقي» براي نخستين بار است كه در تلويزيون به بررسي موسيقي كلاسيك مي پردازد.
مستند هاي خارجي و شبكه چهار سيما
004089.jpg

شبكه چهار سيما در ۱۴ روز ابتداي سال ۱۳۸۳ و در ساعت ۱۴‎/۲۰ ، ۱۴ مستند خارجي را نمايش مي دهد.
به گزارش خبرگزاري فارس، مستندهايي كه به ترتيب از روز اول تا هفتم فروردين ماه روي آنتن مي روند عبارتند از:
«به سوي ناشناخته ها»، «زندگي پرندگان»،  «مغز آدمي»، «چرخشگاه هاي تاريخ»، «كره خاكي»، «تمدن هاي فراموش شده» و «ببر».
همچنين «غرب وحش»، «نيروي طوفان»، «نبرد»، «مردم جنگل»، «دنياي شگفت انگيز ادراك»، «زندگي پرندگان» و «سلاح هاي كارساز»، عنوان مستندهاي خارجي ديگري است كه از روز هشتم تا چهاردهم ماه اول سال نو از شبكه چهار سيما پخش مي شود.

با مثبت انديشي به استقبال سال نو برويم
سال نو زندگي نو
اشاره :
تصور منفي از خود و يا برداشت ديگران نسبت به خود، چون ابرهاي تيره زندگي را بر ما تباه مي كند. با زدودن اين تصورات غلط و تلقي مثبت و واقعي از خود و زندگي به استقبال سال نو برويم.
004098.jpg
آن لندرز عزيز! سالهاست كه خوانندگان بار غمهايشان را پيش تو مي آورند حالا نوبت من است .
بيشترين چيزي كه موجب اذيت و آزارم مي شه، اينه كه كسي بهم برسه و بگه «چقدر خسته به نظر مياي» درست مثل اينه كه به آدم بگن «دماغت مثل يك موزه.»
چنين اشخاصي مي خواهند تظاهر كنند كه نگران سلامت شما هستند، و منظورشان اين است كه «خيلي خسته اي، داري از هم واميري؟» اين اظهار دلسوزي متظاهرانه، روح شما را آزرده و روزتان را خراب مي كند و فكر مي كنيد صورتتان چيزي را از شما پنهان مي كند. آيا موافقيد؟
آسوده خاطر: از ديترويت
ديترويتي عزيز: مسلما با تو موافقم «تو چقدر خسته به نظر مياي.» نه تنها شخص را به استراحت ترغيب نمي كند، بلكه او را نگران و پريشان مي سازد.
آن لندرز، ۷ آگوست ۱۹۸۹
به نظر مي رسد كه مشكل آن لندرز و مكاتبه گرش از ديترويت، ابرهاي تيره است. اين مسئله در ميان زن هايي رايج است كه ذهني تيره دارند و اعتماد به نفسشان پايين است.
ارزش هاي والا و دروني چنين زن هايي، با يك انتقاد بي اهميت، يك اشتباه كوچك يا يك نظر ناخوشايند، دچار ضربه اي سهمگين مي شود كه به آساني فراموش نمي شود.
زني در حال پياده روي، دارد از روز قشنگي لذت مي برد. ناگهان پايش در چاله اي گير مي كند. به خود مي گويد: «چقدر دست و پاچلفتي هستي. يكي از اين روزها خودتو به كشتن مي دي.» اين نشانه وجود ابر تيره ذهني است برخورد معمولي با اين قضيه، اين طور است «داشتي مي افتادي، خوبه مواظب جلوي پات باشي.» اين برداشت به ارزش والاي او لطمه نمي زند، و مانع لذت بردن او از يك روز قشنگ نمي شود.
ناچيزترين مسائل مي توانند باعث به وجود آمدن ابرهاي تيره شوند. مثلا وقتي فروشنده اي در جواب، «رنگ قرمز اين جنس رو دارين؟» بگويد: «روي قفسه چيديم، خودت نگاه كن.» زني كه گرايش فكري ابرهاي تيره دارد، اين جواب بد را به حساب بي ارزش بودن خود مي گذارد، دچار پريشاني مي شود. و مي گويد «حتما عيبي در منه، من اصلا ارزش ندارم كه بهم احترام بذارن. نمي دونم چه كار كردم. يا چي گفتم كه فروشنده با من اين جوري رفتار مي كنه. چرا همه با من بدرفتار مي كنند.» مسئوليت اين اتفاق را كه ربطي به او ندارد به گردن خود مي گذارد. آن قدر حرص و جوش مي زند و نگران است كه بي اهميتي موضوع را از ياد مي برد. در فكر او اين رخداد مهمي است. بنابراين به اعتماد به نفس او لطمه زده، و تقريبا آن را نابود مي كند. ابرهاي تيره حتي از اظهار دلسوزي يك دوست و آشنا ايجاد مي شود «امروز چقدر خسته اي، از چيزي ناراحتي؟ اوضاع روبراهه؟» زني با زمينه تيرگي ذهني، اين را به حساب دلسوزي نمي گذارد،بلكه به اين تعبير مي كند كه لابد طرف به كارائي و توانايي اش در انجام وظايف شك دارد.
«لابد چه قيافه زهواردررفته اي دارم، طرف اين طور فكر مي كند كه عرضه ندارم، و هيچ كاري ازم ساخته نيست منو ببين، فكر مي كردم حالم خوبه!» يك دلسوزي دوستانه، تبديل به ضربه به اعتماد به نفس او مي شود. وقتي ابرهاي تيره مثل قارچ فكر زني را مي پوشاند، او خود را كاملا بي ارزش تصور مي كند و به ديگران نيز اين بي ارزشي خود را القا مي كند. چيزي را كه هرگز از آنها انتظار ندارد. يا مي تواند به شكلي قدرتمندانه و با تمام وجود در مقابل حملاتي كه اصولا وجود خارجي ندارند، به دفاع برخيزد و به دليل حساسيت بيش از حد منزوي و تنها باشد. به ندرت زني با ابرهاي سياه ذهني، دنبال اين است كه با در ميان گذاشتن موضوع و برقرار كردن ارتباط ،موضوع را روشن سازد. «منظورت از اين كه همه چيز روبراهه چيه؟» و يا به دوستش بگويد خيلي خوب فهميدي، «آره، من خسته ام، چون نگرانم نكنه، موقتا كارم رو از دست بدم.» مي ترسد كه اگر موضوع را مطرح كند، جواب بشنود كه «اگه راستش رو بخواي، خيلي قيافه ات بهم ريخته، و من ديگه حوصله ديدنتو ندارم.» زني با گرايش ابرهاي تيره، نمي فهمد كه احتمال شنيدن چنين حرفي چقدر كم است.
دليل ديگري كه زن ها درگير ابرهاي تيره ذهني، از طريق سئوال و ارتباط با دوستانشان، موضوع را حل نمي كنند، و يا وضعيت هايي را كه هيچ ارتباطي با شخص آنها ندارد (مانند لحن به فروشنده اي كه شايد از شغلش متنفر است، يا بيمار است، يا اصولا لحن صحبتش با همه به همين شكل است) به خود مي گيرند، اين است كه آنها باور دارند كه مي توانند، ذهن و نيت ديگران را بخوانند. پذيرفته اند كه در درون خود را افرادي خطاكار، بي عرضه، و بي ارزش بدانند، و اين را مسلم پنداشته اند كه احساس ديگران هم به آنها همين است. فكر مي كنند كه مي توانند فكر مردم را بخوانند. نمي دانند كه خيلي از مردم دقيقا چيزي را مي گويند كه فكر مي كنند، و باز غافل اند، از اين كه سايرين اصلا به آنها، فكر نمي كرده اند من براي خانمي كه خيلي به او احترام مي گذاشتم، چند كار ويرايشي و تايپ انجام دادم. بعد از تحويل كار تادو روزي از او خبر نشنيدم. برايم محرز شده  بود كه كارم وحشتناك بوده و خودم را يك احمق واقعي تصور مي كردم. مي گفتم حالا به همه خواهد گفت كه از من كاري برنمي آيد.
دو روز بعد زنگ زد و گفت: كار مرا خوانده و بسيار خوشش آمده، و متأسف بود از اين كه نتوانسته زودتر زنگ بزند. و اين كه سرش چقدر شلوغ است. تا آن موقع فكر نمي كردم، اين زن ممكن است، كارهاي ديگري غير از كار من هم داشته باشد. آن چه فكر مي كردم، كار خودم بود، و اين كه كار من بايد برايش مهم باشد. همه آنچه را فكر مي كردم درباره من گفته، ساخته و پرداخته ذهنم بود. واضح است كه ابرهاي تيره در شخص، خودمحوري ايجاد مي كند، و زن هايي كه به آن دچارند، قضاوت درباره خويش را مهم ترين و بالاترين چيز در زندگي ديگران مي دانند، اين گمان، نه تنها درست نيست، بلكه توانايي زني را كه در فكر پيشبرد ارزش خويش است، محدود مي كند. زيرا دائم نگران قضاوت ديگران نسبت به خود است، و مآلا ساختن دلائلي كه احساس بدي نسبت به خود در او پديد مي آورد. آنها ديگران را در ايجاد حس بي ارزشي خود مقصر دانسته، و به باد سرزنش مي گيرند. ديويد برنز يك درمانگر شناختي تكنيكي به كار مي برد تا به مشتريان خود بفهماند كه احساساتشان، با فكر ديگران كنترل نمي شود.
بايد به خاطر داشته باشيد كه افكار ديگران، كوچك ترين اثري در خلق و خوي شما ندارد. من اين روش را روي بيمارانم اجرا كردم، به آنها گفتم، درباره شان «فكر مي كنم، كه هركدام پانزده ثانيه طول مي كشد. يك بار مثبت، و بار ديگر بي نهايت منفي و توهين آميز. آنها بايد به من بگويند، كه هركدام از افكار من، چه تأثيري رويشان مي گذارد. (چشم هايم را مي بندم و فكر مي كنم) «جكي كه اين جاست آدم خوبي است، و من دوستش دارم.» و بعد فكر مي كنم «جك بدترين آدم در پنسيلوانياست.» از آن جا كه جك نمي داند. افكار من كدام به كدام است اثري در او نمي گذارد!»
نظريات برنز نياز به توضيح بيشتري دارد. نحوه تفكر ديگران روي رفتاري كه با ما دارند، طوري است كه بعضي اوقات دقيقا مي توانيم، احساسشان را درك كنيم. و اين در مورد، نزديكان، بيشتر صادق است. زيرا مي توانيم رنجيدگي شان را از اين كه به ما نگاه نمي كنند، و يا دست هايشان را به هم مي فشرند به خوبي حس مي كنيم، اما گاه ممكن است اين نشانه ها كه حاكي از ناراحتي اوست، ربطي به ما نداشته و از جاي ديگر باشد. اما زن هايي با تيرگي خيال، فكر مي كنند كه بي شك آنها باعث رنجيدگي دوستانشان شده اند، آنقدر به اين موضوع مطمئن هستند كه نمي پرسند چرا ناراحت است. فقط خودشان را سرزنش مي كنند، كه چقدر بد است كه عامل آزردگي دوستشان شده اند. همه سوء تفاهمات و ملالت و ملامت  هاي پي آمد آن، ناشي از همين عدم ارتباط است. مشخصه درهاي تيره اين است «احساس بد او، به من احساس بدي مي دهد.»
افراد كمرو، بيشتر با حدس و گمان بي پايه، به احساس و نحوه فكر ديگران،نسبت به خود، بدبين اند. در يك مهماني كسي براي آشنايي و باز كردن سر صحبت به شما نزديك مي شود. شما با رفتار معمولي و خالي از گشاده رويي و شوخ طبعي با او برخورد مي كنيد. بعد آن شخص براي آشنا شدن با ديگران (چنانكه رسم هر مهماني است) مي رود، و شما فكر مي كنيد، كه خشك بودن و ملال انگيز بودن شما باعث شد كه آن شخص را از خود برانيد. و پس از اين ماجرا با خود مي گوييد، ديدي چه فرصت خوبي براي هم صحبتي را از دست دادي، حالا برو و تنها روي اون صندلي بنشين و تا آخر شب جم نخور.» در اينجا احساس بد زن به دليل قضاوت بي پايه و اساس خود اوست.
زن هايي كه دچار تيرگي خيال هستند، بيش از حد نگران قضاوت ديگران مي شوند و نمي توانند ميان ايراد به بعضي از رفتارهاي خود، و زير سئوال بردن كل شخصيت وجودي شان، تمايز قائل شوند.پيشنهادهاي بالقوه مفيد را ناشنيده مي گيرند. زيرا مقصود نهفته در انتقادات، برايشان چند برابر شده و شكل طبيعي و اصلي خود را از دست مي دهد. وقتي كسي انتقادي را به صورت حمله اي به كل شخصيت وجودي خود تلقي كند اعتماد به نفس او در يك چشم به هم زدن خرد و نابود مي شود، و استعداد بالقوه او براي يادگيري از اشتباهاتش، از بين مي رود. زني كه حاضر نيست، انتقاد بجايي را در مورد خود بشنود، مسلما از قبول آن عاجز است، از آن ياد نمي گيرد، تصور از خويش او ايستا، باقي مي ماند، و به انحراف فكري كشيده مي شود. چراكه درك و تصور وي از هر قصور منجر به از دست دادن جدي و هميشگي اعتماد به نفس او خواهد شد.
نقطه مقابل ابرهاي تيره،ابرهاي نقره اي است و هر دو ماحصل همان گرايش ها هستند. همانطور كه تعبير منفي از جواب ديگران مي تواند روز يك زن را خراب كند، آنچه را به صورت مثبت معني مي كند، نيز مي تواند روز خوبي را براي وي در پي داشته باشد.نه تنها در برابر يك تملق دروغين آسيب پذير مي شود، بلكه اعتماد به نفس او بسته به اين كه در طي روز چه اتفاق و موقعيتي را تجربه كند، در چرخ و فلك قرار مي گيرد.
«رئيس مي داند كه چگونه مرا به كار گيرد و من از اين خشمگين مي شوم. او مي داند من دوست ندارم تا ديروقت كار كنم. وقتي به اين كار نياز پيدا مي كند، تمام روز از من ايراد مي گيرد، تا زماني كه من احساس بي كفايتي كنم. آن وقت در آخر روز وادارم مي كند، تا ديروقت بمانم. من مجبورم براي جبران بي كفايتي كه البته او در من ايجاد كرده، به او گوش دهم. بعد از آن كه او به چيزي كه خواست دست يافت، من بزرگترين دستيار او در دنيا مي شوم. گرچه خنده دار است، ولي اين احساس خوبي در من به وجود مي آورد. به اين شكل ما هر دو به اين بازي ادامه مي دهيم».
اين زن به عنوان يك كارمند خود را دست كم مي گيرد. ارزش هاي او را حرف هاي رئيس او مي سازد. انتقاد رئيس به سرعت در او ايجاد تيرگي خيال مي كند. (هيچ كاري از من ساخته نيست.) و تحسين و تمجيد رئيس به طور ناگهاني در او ابرهاي نقره اي مي سازد. (من بايد كارم را به نحو احسن انجام دهم و آدم شايسته و كارآمدي باشم، چون رئيس از من راضي است.) براي داشتن بينشي واقعي نسبت به خود به جمع بندي نظريات ديگران نيازمنديم. اما بين در نظر گرفتن نظريات ديگران و تابع مطلق آنها بودن تفاوت بسياري وجود دارد. اگر زني بر مبناي تعريف و نظر اغراق شده ديگران نسبت به خود ابرهاي تيره و نقره اي بسازد، به شكلي كه آنها توصيفي از ارزش او باشند، آن وقت آرامش خيال او متزلزل است و هميشه بايد منتظر تعريف و لطف جهت دار، مغرضانه و غيرآگاهانه ديگران باشد. حفظ و تداوم اعتماد به نفس، در چنين شرايطي مشكل و غيرممكن است.
منبع: اعتماد به نفس زنان
نوشته: مري آلن دانون و لينداتي سن فورد
ترجمه: منير تيموري

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |