خسروقاسميان
محمد بن ابراهيم يحيي قوامي شيرازي ملقب به صدرالدين و ملاصدرا و معروف به صدرالمتألهين در سال ۹۷۹- ۹۸۰ ه.ق يعني ۴۴۴ سال پيش در شيراز و در خانواده اي با نفوذ و معروف چشم به جهان گشود. پدرش حاكم ايالت فارس بود. ملاصدرا تنها فرزند پسر خانواده اي ثروتمند بود كه مدت ها براي پسردار شدن دعا مي كردند. بنابراين در بهترين وضعيت ممكن رشد و تعليم و تربيت وي را پيش گرفتند.
ملاصدرا كودكي بود جلوتر از سن خود كه مي توانست به سرعت بر آنچه به وي تدريس مي شد احاطه پيدا كند. از همان سال هاي نخست زندگي گرايش به دين هماره با هوش سرشار در وي نمايان بود. او به زودي توانست با شناخت دقيق خود از زبان فارسي و عربي بر علوم مختلف عقلي و نقلي و قرآن و حديث تسلط پيدا كند. پس از بهره گيري از محضر استادان خود در شيراز عازم كانون ديگري از علم و فلسفه يعني اصفهان شد و در آنجا محضر استادان عالي قدري مانند ميرداماد و شيخ بهاءالدين عاملي و هم احتمالاً ميرفندرسكي را درك كرد و به زودي از استادان خود جلو افتاد.
ميرداماد سرشناس ترين معلم وي در علوم عقلي بنيانگذار مكتب فلسفي و حكمي است و ملاصدرا در آن پرورش يافت. ميرداماد عالمي منطق دان و عارف و شاعري بزرگ بود. نوشته هايش سنگين و دشوار و بر عكس، نوشته هاي شاگردش ملاصدرا روان و روشن بود. شيخ بهاء الدين عاملي، متكلم، فقيه، رياضي دان، معمار، فيلسوف و صاحب علوم غريبه، همكار و دوست صميمي ميرداماد و مانند وي از شهرت چشمگير برخوردار بود.
ملاصدرا در علوم عقلي بيشتر جذب ميرداماد شده بود و در علوم نقلي به شيخ بهايي گرايش داشت. ملاصدرا پس از كسب معرفت هاي عقلي و نقلي در اصفهان براي رسيدن به معرفت اشراقي و شهودي و تلطيف قيل و قال مدرسه به قريه كوچك و دور افتاده «كهك» در حوالي قم رفت و به سلوك روحي و عرفاني پرداخت.
اين سفر كه مدت آن را از هفت تا پانزده سال نوشته اند در شكل گيري شخصيت عرفاني ملاصدرا و جمع شدن فراست و طريقت دروني مهم بوده است.
به هر حال شاه عباس دوم از ملاصدرا خواست تا دوباره به تدريس بپردازد و الله وردي خان در شيراز بناي مسجد مدرسه اي را آغاز كرد كه به دست پسرش تكميل و ملاصدرا براي تدريس به آنجا دعوت شد و صدرالدين به درخواست شاه به زادگاهش برگشت تا به تعليم و تدريس بپردازد. شخصيت ملاصدرا چنان جذاب بود كه طلاب را از دور و نزديك به دارالعلم شيراز جذب مي كرد و شيراز و مدرسه خان چنان مشهور شد كه حتي توجه مسافران و جهانگردان را به خود جلب مي كرد.
توماس هربرت كه در قرن پانزده هجري قمري و در زمان حيات ملاصدرا از شيراز ديدن كرده است، مي نويسد كه در واقع شيراز دانشكده اي دارد كه در آن فلسفه، نجوم، فيزيك، شيمي و مابعدالطبيعه تدريس مي شود؛ به طوري كه در سراسر ايران بسيار مشهور است.
آثار ملاصدرا
عده اي آثار ملاصدرا را به دو بخش علوم نقلي و علوم عقلي تقسيم كرده اند و عده اي هم اين تقسيم بندي را درست نمي دانند.
پروفسور سيد حسين نصر بيش از ۵۰ فقره از آثار ملاصدرا را بر شمرده و ياد كرده است. از ميان آثار ملاصدرا مي توان به مشهورترين آنها يعني «حكمت متعاليه»، «اتحاد عاقل و معقول»، «التفسير»، «الحكمه العرشيه»، «المبدأ و المعاد»، «المشاعر»، «مفاتيح الغيب»، «شرح اصول الكافي» و رساله سه اصل به فارسي اشاره كرد.
با اين حال مهمترين و مشهورترين اثر جاوداني ملاصدرا «الحكمت المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه» است كه از آن به اسفار ياد مي كند.
اسفار جمع سفر به معناي مسافرت كردن است و نبايد با اسفار جمع سفر و به معناي كتاب- كه واژه اي عربي است- اشتباه شود.
هانري كربن پس از سال ها مطالعه در فلسفه اسلامي راجع به اسفار ملاصدرا نوشت: اين كتاب اثر عظيم ملاصدرا و جامع فلسفه ايران شيعي است.
اسفار شامل تقريباً همه معضلات و دشواري هايي است كه در مكاتب متقدم كلام، فلسفه و عرفان اسلامي مورد بحث واقع شده و در واقع براي فهم كامل آن خواننده به شناختي از همه اين مكاتب نياز دارد.
اين اثر تا امروز در ايران در بالاترين رده در حكمت اسلامي در ميان طلاب و براي شناخت كلام و فلسفه مشايي و اشراق مطرح بوده است.
ملاصدرا در مقدمه اسفار ياد آور مي شود كه عرفان متضمن چهار سفر است؛ اما وي بيان نمادين سفر را براي توصيف فرآيند عقلي اي به كار مي گيرد كه انسان از طريق آن معرفت كاملي به دست مي آورد. اين سفرها البته بيانگر سفرهاي روحاني است كه انسان براي رسيدن به كمال نيازمند آنهاست.
سفر اول سفر از خلق به سوي حق و سفر دوم سفر از حق است به سوي حق و سفر سوم سفر از حق است به سوي خلق و سفر چهار سفر از خلق است به سوي حق.
البته بزرگترين ارمغان فكري و معرفتي ملاصدرا براي جهان انديشه نظريه حركت جوهري است كه براي پرهيز از طولاني شدن كلام، از ورود به آن خودداري مي كنيم و علاقه مندان را به كتاب هاي نوشته شده در اين مورد ارجاع مي دهيم.
منبع: صدرالمتألهين شيرازي و حكمت متعاليه، نوشته سيد حسين نصر