پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۴۵
نسبت عقل و فقه (بخش پاياني)
ضرورت فقه
004689.jpg

سيدمحمد روحاني
در شماره نخست مقاله حاضر، نويسنده نقطه عزيمت در مسئله فقه و فقاهت را برخورد با پاره اي از دستورات مشخص ديني در متن قرآن عنوان و مطرح كرد كه فقه و التزام به فقه نه تنها منافاتي با عقلانيت ندارد بلكه عين پاي بندي به عقل و منطق است. بنابراين فقه به وجود آمده تا براساس يك متدلوژي عقلاني و معتبر، التزام ما را به دين در تمامي اعمال زندگي تأمين كند. براي اين منظور نويسنده ۳ دليل در خصوص ماهيت و ضرورت شكل گيري فقه اقامه مي كند كه نخستين دليل يعني پيچيدگي وجود انسان از نظرتان گذشت، اينك مابقيه دلايل از نظرتان مي گذرد:
زير ذره بين
اساساً ماهيت فقه روش است. يعني فقه روشي است معتبر و عقلاني كه بر اساس آن براي هر عملي كه قرار است از ما سر بزند، يك بار دستورات و اوامر ديني مورد ملاحظه قرار گرفته و موضع دين را نسبت به عمل مورد نظر ما روشن مي كند. بنابراين براي يك ديندار، چنانچه بخواهد با التزام به دينش زندگي كند، راهي جز اين وجود ندارد كه براي كليه اعمال خود، نظر دين را جويا شود.
دومين دليلي كه درباره ضرورت داشتن دانشي از نوع فقه ارائه شده، بر تحليل فلسفي ماهيت افعال و اراده انساني و آثار آن بر وجود انسان مبتني است. از نقطه نظر ديني، لازم است ميان افعال گوناگون انسان تفاوت هاي ظريفي را قائل شد. گاهي از اوقات، انسان عملي را انجام داده و انگيزه و دليل او براي انجام آن عمل اين است كه آن عمل برايش مطلوب بوده و داراي فايده و منفعتي مي باشد. پاره اي ديگر از اوقات، انجام يك عمل با اين انگيزه صورت مي گيرد كه آدمي علاوه بر اين كه گمان مي كند اين عمل برايش مفيد و مطلوب است، در عين حال اعتقاد دارد كه خداوند عالم هم انجام اين عمل را از طريق دستورات ديني از او خواسته است و بالاخره در پاره اي از موارد انسان كاري را انجام مي دهد، صرفاً با اين نيت و با اين انگيزه كه خداوند عالم به او دستور داده كه اين عمل را انجام دهد. از آن جا كه دست كم يكي از اجزاء مهم در هر عمل ارادي انسان، انگيزه ها و نيت هاي دروني اوست، مي توان تصور كرد كه پاره اي از افعال انسان به رغم ظاهري كاملاً يكسان، ماهيتاً با هم تفاوت داشته باشند.
به عنوان مثال، فرض كنيد انساني به انسان ديگري پولي قرض مي دهد. ممكن است انگيزه اصلي فاعل اين عمل براي انجام آن، اين باشد كه قرض دادن اين پول كاري است كه نهايتاً براي من فوايدي در بر دارد. همچنين ممكن است انگيزه اصلي او اين باشد كه در عين اين بود كه اين كار فوايدي براي من دارد، خداوند هم انجام اين كار را از من خواسته است و بالاخره ممكن است انگيزه اصلي شخص از قرض دادن اين پول تنها همين نكته باشد كه خداوند از انجام اين كار راضي است. در تمام اين حالات، اگر چه ظاهر عمل هيچ تفاوتي نداشته و فاعل عمل پولي را در اختيار شخص ديگري قرار مي دهد، ولي اگر انگيزه را هم مد نظر قرار دهيم، آن گاه بايد گفت كه اين سه عمل ماهيتاً با يكديگر متفاوت بوده و در نتيجه انجام آنها سه اثر متفاوت بر وجود انسان باقي مي گذارد. فعلاً كاري به اين نداريم كه اين آثار چگونه بوده و آيا آثار خوبي محسوب مي شوند يا خير. اما اين قدر هست كه اين آثار با يكديگر تفاوت خواهند داشت.
بنابراين صرف انجام يك عمل با اين نيت و انگيزه كه خداوند آن را از ما خواسته، از نقطه نظر آثار وجودي آن براي ما، و در نتيجه شكل گيري سعادت يا شقاوت ما، حائز كمال اهميت مي باشد. اين است كه براي هر انساني كه به اين دين معتقد است، فهميدن اين موضوع كه خداوند چه كارهايي را از ما خواسته و از چه كارهايي ما را منع كرده است، مستقل از منفعت يا ضرر آن كار، اهميت ذاتي دارد. پس طبيعي است كه در ميان دينداران دانشي فراهم شود كه غرض اصلي آن مشخص كردن نظر دين در خصوص افعال آدمي باشد. اين دانش همان فقه است و به روشني پيداست كه انتظار اصلي ما از فقه اين است كه با دلايلي معتبر، نظرگاه دين را در خصوص يكايك اعمال آدمي بيان دارد و براي اين منظور ارائه دلايل در مقام اثبات، وجهه اصلي فقه خواهد بود.
و بالاخره سومين و مهم ترين دليلي كه براي اثبات ضرورت دانشي از نوع فقه بيان شده بر اين نكته استوار است كه التزام داشتن به دين و دستورات ديني، منطقاً مستلزم داشتن يك متدلوژي براي هر گونه تصميم گيري در زندگي است. اساساً داشتن يك متدلوژي تصميم گيري زماني براي انسان ضرورت پيدا مي كند كه اولاً براي انسان گريزي از انتخاب عملي در ميان چند عمل وجود نداشته باشد و ثانياً هيچ استدلال قاطع و يقين آوري هم براي تعيين عمل درست و مناسب در دست نباشد. در چنين حالتي انسان ناچار است كه به جاي تعيين عمل درست (چون بنا به فرض تعيين قاطعانه آن امكان پذير نيست) روشي را براي اتخاذ تصميمات خود برگزيند كه پاي بندي به آن روش، از نظر عقلي و منطقي صحيح باشد. در اين صورت هر چند نمي توان مطمئن شد كه آيا عمل ما عمل درستي هست يا نه، ولي مي توان با اطمينان ادعا كرد كه اين منطقي ترين و عاقلانه ترين عملي است كه مي توانسته از ما سر بزند.
در جاي خود نشان داده ام كه اساساً ماهيت فقه روش است. يعني فقه روشي است معتبر و عقلاني كه بر اساس آن براي هر عملي كه قرار است از ما سر بزند، يك بار دستورات و اوامر ديني مورد ملاحظه قرار گرفته و موضع دين را نسبت به عمل مورد نظر ما روشن مي كند. بنابراين براي يك ديندار، چنانچه بخواهد با التزام به دينش زندگي كند، راهي جز اين وجود ندارد كه براي كليه اعمال خود، نظر دين را جويا شود. حتي اگر بپذيريم كه دين در مورد بعضي از اعمال ما هيچ نظري ندارد، باز هم صورت منطقي قضيه هيچ تفاوتي نخواهد كرد. چرا كه وقتي مي خواهيم فلان كار را- مثلاً- انجام دهيم، باز هم پيش از آن كه از خود دين سؤال كرده باشيم، نمي توانيم مطمئن شويم كه دين درباره آن نظري ندارد. پس به هر حال گريزي از التزام به متدلوژي فقه براي تمامي تصميمات كوچك و بزرگمان در زندگي وجود ندارد.
وقتي پذيرفته باشيم كه فقه ماهيتاً از نوع يك متدلوژي تصميم گيري است، آن گاه خودبه خود پذيرفته ايم كه فقه به هيچ روي متضمن بيان دلايل احكام در مقام ثبوت نخواهد بود. چرا كه متدلوژي زماني به كار مي آيد كه راهي براي تعيين قاطعانه تصميم صحيح وجود ندارد و پايبندي به متدلوژي هم به معناي انتخاب بهترين روش تصميم گيري است نه لزوماً اتخاذ بهترين تصميم. پس فقه چگونه مي تواند براي احكامي كه هيچ اطمينان قاطعانه اي نسبت به درستي آنها وجود ندارد، دلايل در مقام ثبوت ارائه كند؟
اين نكته را ناگفته نگذاريم كه گاه در درون خود منابع فقهي، مطالبي وجود دارد كه ممكن است براي يك فقيه متبحر به معني كشف دلايل واقعي احكام و يا به اصطلاح فقهي همان ملاكات احكام شرعي باشد. يعني مي توان تصور كرد كه خود دين در پاره اي از موارد دلايل در مقام ثبوت بعضي از احكامش را براي ما بيان كرده باشد.
به عنوان مثال، در ميان بسياري از فقها فتوايي وجود دارد مبني بر حرمت يا كراهت خريد و فروش آب در مدينه. مرحوم شهيد محمدباقرصدر، به عنوان يك مجتهد مبرز، بر اساس مطالعات تاريخي و فقهي خود به اين نتيجه رسيده اند كه ريشه  چنين فتوايي در ميان فقها، مطلبي بوده كه در زمان پيامبر اتفاق افتاده است و آن اين كه در مدينه زمان پيامبر، چاه هاي آب را- كه طبيعتاً از ارزش حياتي و اقتصادي بسيار بالايي برخوردار بوده- عمدتاً يهوديان مدينه در اختيار گرفته بودند. از اين رو پيامبر تصميم گرفتند براي خارج كردن اين منبع حياتي اقتصادي از انحصار يهود، خريد و فروش آب را در مدينه محدود سازند. لذا دستور مي دهند كه هرگونه خريد و فروش آب در مدينه ممنوع است. آن گاه چنين دستوري در سنت پيامبر، باعث شده تا فقهاي مسلمان در طول تاريخ به حرمت يا كراهت خريد و فروش آب در مدينه فتوا دهند. در حالي كه ممكن است بسياري از فقها متوجه ريشه تاريخي اين دستور ديني نباشند، مرحوم شهيد صدر به اين نتيجه رسيده اند كه اساساً دليل اين دستور همين وضعيت تاريخي بوده است و بس. بنابر اين مي توان گفت كه از نظر ايشان دليل در مقام ثبوت چنين دستوري از خود منابع ديني قابل استنباط است. به هر صورت، دليلي وجود ندارد كه منكر وجود چنين مطالبي در منابع ديني خود باشيم. و بدون شك نگاه به متون ديني با چنين رهيافتي مي تواند خيلي هم آموزنده و كارساز باشد. اما بايد توجه داشت كه براي بسياري از دستورات ديني- شايد اغلب آنها- راهي جهت اين گونه استنباط ها وجود نداشته و حتي در مواردي كه چنين استنباط هايي امكان پذير مي نمايد، به سختي بتوان مطمئن شد كه فلسفه احكام را كشف كرده ايم و به دلايل در مقام ثبوت راه پيدا نموده ايم.
004692.jpg

در همين مثال حاضر، به فرض كه تمام تحقيقات تاريخي آن شهيد بزرگوار درست باشد، از كجا مي توان با اطمينان اعلام كرد كه اين وضعيت تاريخي، يگانه دليل صدور چنين دستوري از جانب پيامبر اكرم(ص) بوده است؟ شايد دلايل ديگري هم در كار بوده و ما از آن مطلع نيستيم. شايد پيامبر با اين دستور خواسته باشند با يك تير دو نشان را هدف قرار دهند. يعني علاوه بر خارج كردن آب از دست يهوديان دليل ديگري هم براي صدور اين دستور وجود داشته است. پس چگونه مي توان اطمينان حاصل كرد كه اين وضعيت تاريخي، دليل در مقام ثبوت اين حكم بوده است؟
من نمي خواهم لزوماً با اين فتواي شهيد صدر مخالفت نمايم و اساساً در مقام چنين جسارتي هم نيستم. تنها مي خواهم نشان دهم كه پي بردن به دلايل و فلسفه احكام از طريق خود متون ديني، اگر چه غيرممكن نيست، اما به اين آساني ها هم به دست نمي آيد.

ياد
ارمغان معرفتي ملاصدرا براي جهان
004686.jpg

خسروقاسميان
محمد بن ابراهيم يحيي قوامي شيرازي ملقب به صدرالدين و ملاصدرا و معروف به صدرالمتألهين در سال ۹۷۹- ۹۸۰ ه.ق يعني ۴۴۴ سال پيش در شيراز و در خانواده اي با نفوذ و معروف چشم به جهان گشود. پدرش حاكم ايالت فارس بود. ملاصدرا تنها فرزند پسر خانواده اي ثروتمند بود كه مدت ها براي پسردار شدن دعا مي كردند. بنابراين در بهترين وضعيت ممكن رشد و تعليم و تربيت وي را پيش گرفتند.
ملاصدرا كودكي بود جلوتر از سن خود كه مي توانست به سرعت بر آنچه به وي تدريس مي شد احاطه پيدا كند. از همان سال هاي نخست زندگي گرايش به دين هماره با هوش سرشار در وي نمايان بود. او به زودي توانست با شناخت دقيق خود از زبان فارسي و عربي بر علوم مختلف عقلي و نقلي و قرآن و حديث تسلط پيدا كند. پس از بهره گيري از محضر استادان خود در شيراز عازم كانون ديگري از علم و فلسفه يعني اصفهان شد و در آنجا محضر استادان عالي قدري مانند ميرداماد و شيخ  بهاءالدين عاملي و هم احتمالاً ميرفندرسكي را درك كرد و به زودي از استادان خود جلو افتاد.
ميرداماد سرشناس ترين معلم وي در علوم عقلي بنيانگذار مكتب فلسفي و حكمي است و ملاصدرا در آن پرورش يافت. ميرداماد عالمي منطق دان و عارف و شاعري بزرگ بود. نوشته هايش سنگين و دشوار و بر عكس، نوشته هاي شاگردش ملاصدرا روان و روشن بود. شيخ  بهاء الدين عاملي، متكلم، فقيه، رياضي دان، معمار، فيلسوف و صاحب علوم غريبه، همكار و دوست صميمي ميرداماد و مانند وي از شهرت چشمگير برخوردار بود.
ملاصدرا در علوم عقلي بيشتر جذب ميرداماد شده بود و در علوم نقلي به شيخ  بهايي گرايش داشت. ملاصدرا پس از كسب معرفت هاي عقلي و نقلي در اصفهان براي رسيدن به معرفت اشراقي و شهودي و تلطيف قيل و قال مدرسه به قريه كوچك و دور افتاده «كهك» در حوالي قم رفت و به سلوك روحي و عرفاني پرداخت.
اين سفر كه مدت آن را از هفت تا پانزده سال نوشته اند در شكل گيري شخصيت عرفاني ملاصدرا و جمع شدن فراست و طريقت دروني مهم بوده است.
به هر حال شاه عباس دوم از ملاصدرا خواست تا دوباره به تدريس بپردازد و الله وردي خان در شيراز بناي مسجد مدرسه اي را آغاز كرد كه به دست پسرش تكميل و ملاصدرا براي تدريس به آنجا دعوت شد و صدرالدين به درخواست شاه به زادگاهش برگشت تا به تعليم و تدريس بپردازد. شخصيت ملاصدرا چنان جذاب بود كه طلاب را از دور و نزديك به دارالعلم شيراز جذب مي كرد و شيراز و مدرسه خان چنان مشهور شد كه حتي توجه مسافران و جهانگردان را به خود جلب مي كرد.
توماس هربرت كه در قرن پانزده هجري قمري و در زمان حيات ملاصدرا از شيراز ديدن كرده است، مي نويسد كه در واقع شيراز دانشكده اي دارد كه در آن فلسفه، نجوم، فيزيك، شيمي و مابعدالطبيعه تدريس مي شود؛ به طوري كه در سراسر ايران بسيار مشهور است.
آثار ملاصدرا
004680.jpg

عده  اي آثار ملاصدرا را به دو بخش علوم نقلي و علوم عقلي تقسيم كرده اند و عده اي هم اين تقسيم بندي را درست نمي دانند.
پروفسور سيد حسين نصر بيش از ۵۰ فقره از آثار ملاصدرا را بر شمرده و ياد كرده است. از ميان آثار ملاصدرا مي توان به مشهورترين آنها يعني «حكمت متعاليه»، «اتحاد عاقل و معقول»، «التفسير»، «الحكمه العرشيه»، «المبدأ و المعاد»، «المشاعر»، «مفاتيح الغيب»، «شرح اصول الكافي» و رساله سه اصل به فارسي اشاره كرد.
با اين حال مهمترين و مشهورترين اثر جاوداني ملاصدرا «الحكمت المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه» است كه از آن به اسفار ياد مي كند.
اسفار جمع سفر به معناي مسافرت كردن است و نبايد با اسفار جمع سفر و به معناي كتاب- كه واژه اي عربي است- اشتباه شود.
هانري كربن پس از سال ها مطالعه در فلسفه اسلامي راجع به اسفار ملاصدرا نوشت: اين كتاب اثر عظيم ملاصدرا و جامع فلسفه ايران شيعي است.
اسفار شامل تقريباً همه معضلات و دشواري هايي است كه در مكاتب متقدم كلام، فلسفه و عرفان اسلامي مورد بحث واقع شده و در واقع براي فهم كامل آن خواننده به شناختي از همه اين مكاتب نياز دارد.
اين اثر تا امروز در ايران در بالاترين رده در حكمت اسلامي در ميان طلاب و براي شناخت كلام و فلسفه مشايي و اشراق مطرح بوده است.
ملاصدرا در مقدمه اسفار ياد آور مي شود كه عرفان متضمن چهار سفر است؛ اما وي بيان نمادين سفر را براي توصيف فرآيند عقلي اي به كار مي گيرد كه انسان از طريق آن معرفت كاملي به دست مي آورد. اين سفرها البته بيانگر سفرهاي روحاني است كه انسان براي رسيدن به كمال نيازمند آنهاست.
سفر اول سفر از خلق به سوي حق و سفر دوم سفر از حق است به سوي حق و سفر سوم سفر از حق است به سوي خلق و سفر چهار سفر از خلق است به سوي حق.
البته بزرگترين ارمغان فكري و معرفتي ملاصدرا براي جهان انديشه نظريه حركت جوهري است كه براي پرهيز از طولاني شدن كلام، از ورود به آن خودداري مي كنيم و علاقه مندان را به كتاب هاي نوشته شده در اين مورد ارجاع مي دهيم.
منبع: صدرالمتألهين شيرازي و حكمت متعاليه، نوشته سيد حسين نصر

تازه هاي انديشه
از جادو درمانگران تا اسلام
004683.jpg
كتاب «از جادو درمانگران تا اسلام» نوشته و تحقيق اسطوره شناس و دين شناس تطبيقي رومانيايي ميرچا الياده منتشر شد.
اين كتاب از سوي انتشارات ورجاوند و با ترجمه ماني صالحي علامه وارد بازار كتاب شده است.
كتاب «از جادو درمانگران تا اسلام» كتابي است درباره متون اصيل اديان مختلف.
اين اديان در واقع از نخستين اساطير تا اديان متاخري چون اسلام، بوديسم متاخر و ذن را در برمي گيرد.
ميرچا الياده، اسطوره شناس رومانيايي درباره علت تاليف اين كتاب در مقدمه  آورده است: «انگيزه اوليه تاليف اين منتخب متون ديني، در سال هاي ابتدايي تدريس تاريخ اديان در دانشگاه شيكاگو در من ايجاد شد. هنگام بحث درباره مسائل مذهبي، انتظار داشتم دانشجويانم حداقل منابع اصيل و اساسي را مطالعه كنند.
اما به زودي دريافتم كه هيچ كتاب واحدي را نمي توانم به آنها معرفي كنم كه حاوي تعدادي از متون اصلي و شامل موضوعاتي از قبيل خدايان اوليه، اساطير كيهان شناسي، عقايد مختلف درباره زندگي پس از مرگ و غيره باشد».
اين كتب برخلاف بسياري از منابع طوري نوشته شده است كه خواننده بايد نخست آن را از اول تا آخر بخواند و سپس بخش هاي مورد نظر را به صورت مجزا مطالعه كند و داراي اين فصول است: متخصصان مراسم تقدس و انديشه هايي درباره انسان و خدا.
به جز اين ،كتاب داراي سرفصل هايي چون: شمن ها و جادو درمانگران، شخصيت هاي مقدس، انواع رياضت، پيامبران و بنيانگذاران اديان، روشهاي روحي و تجربيات عرفاني،فروتني، خرد و تسامح، انديشه هايي درباره خدايان،نفس و خداست.
روش كار در اين كتاب بدين ترتيب است كه هر اصطلاح كه توضيح آن ضروري به نظر برسد، با ريشه يابي آن، شرح و بسط داده مي شود. نمونه هاي آن در دنيا شناسايي مي شود و در صورت لزوم از وقايع تجربي مثال آورده مي شود.
در كتاب حاضر بخش هايي از قرآن، اوستا، دائو دجينگ، تعليمات براي شاه مري - كا - رع و... ترجمه شده است.
كتاب حاضر در ۲۸۶ صفحه و بهاي ۲۶۰۰ تومان در دسترس پژوهشگران حوزه اديان، اساطير و مردم شناسي است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |