يكشنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۵۹
زيبـاشـهر
Front Page

تبليغات متفاوت در مطبوعات و شهر
اشطباح ننويسيد و روي فن كويل ننشينيد!
اولين بار، شايد، عباس كيا رستمي بود كه مي خواست چاپ «كتاب اول» را تبديل به واقعه اي غير معمول كند و با بيلبوردهاي تبليغاتي عجيب كتاب اول بر در و ديوار شهر اين اتفاق افتاد... گرچه اين طرح نيمه كاره ماند اما نشان داد كه استفاده از عناصر غير متعارف تا چه حد تاثير گذار است
در تبليغات خارجي گرافيست ها به فضاي سفيد اهميت بسياري مي دهند، اما اين نكته اي است كه طراحان ايران توجه چنداني به آن ندارند... با اين حال كارهاي متفاوتي هم هست
005790.jpg
همانطور كه يكي از طراحان اين گونه تبليغات اشاره مي كند همه چيز حاصل يك «جرقه» است. جرقه اي درذهن زده مي شود و بعد... جذاب ترين ها را مي توانيد ببينيد و لذت ببريد.
ُمحمد محمد پور
تصويرها، سه آسمان خراش را نشان مي دادند كه سقفشان معلوم بود: روي سقف اولي، سه نفر مشغول ماهيگيري در درياچه اي بودند؛ روي سقف دومي، جزيره اي وسط اقيانوس به چشم مي آمد و روي سقف سومي، چند نفر پارو مي زدند. تيتر بزرگ «همانطور كه مي بينيد به هيچ وجه چكه نمي كند!» مشخص مي كرد داستان از چه قرار است. بله، همانطور كه حدس زديد اين تبليغ يك شركت توليدي عايق پشت بام ساختمان ها بود كه در روزنامه ها منتشر شد. در واقع بخش تبليغات اين شركت كمي به ذهن خود فشار آورد و ايده اي متفاوت را پيدا كرد. جاي تعجبي نداشت كه اين تبليغ مورد توجه قرار بگيرد.
در ميان ده ها و شايد صدها تبليغ و آگهي جورواجوري كه در مطبوعات منتشر مي شود، چند تاي آنها واقعا جالب و قابل توجه هستند. گرچه هنوز بيشتر شركت هاي تجاري و يا توليدي مايل هستند از همان روش خشك و رسمي به معرفي كالاها و يا خدمات خود بپردازند، اما بسياري از شركت ها نيز دريافته اند كه در اين فضاي سنگين رقابتي بايد ابتدا توجه مشتري را به نام شركت خود جلب كنند و از آنجايي كه با عامه مردم سر و كار دارند، رو به تبليغات «عامه پسند» و گاه «فانتزي» آورده اند. بايد گفت برخي از آنها، واقعا موفق بوده اند.
«اين يكي را هر چقدر مي خواهيد بساييد!» براي معرفي نوعي از ظروف آشپزخانه شركتي به كار رفت كه به ادعاي آن شركت ظروف توليد ي اش روكش يا رنگ ندارد كه با ساييدن از بين برود و خب جمله زيبايي بود و توجه هر كسي را جلب مي كرد.
حيوانكي، «زرافه» گردنش را پايين آورده بود تا از باد پنكه مصون بماند اما پنكه هاي قابل تنظيم شركت... اين اجازه را به او نمي داد! تازه اگر زرافه در حالت عادي اش هم قرار مي گرفت پنكه بالاتر مي رفت و باز هم خنكش مي كرد: «بالابري، پايين بياي، پنكه ما باهات مياد» طبعا در اين شرايط، زرافه چاره اي جز تسليم نداشت.
اشطباح ننويسيد
تصوير يك خودروي خراب شده و صاحب مستاصلش نشان مي داد كه طرف «لنگ» شده! «با مانيتور... هيچ وقت لنگ نمي شي» صاحب مونيتورهاي اين شركت اگر مانند مالك آن خودرو، با خرابي مونيتورها روبه رو مي شد كارش لنگ نمي ماند، چرا كه اين كمپاني تا هنگام تعمير مونيتور خراب، مونيتور جايگزين به او مي داد. البته در اين آگهي مشخص نشده بود اگر مونيتور جايگزين هم خراب مي شد، آن وقت چه اتفاقي مي افتد.
همانطور كه مي دانيد، سگ ها حيواناتي هستند كه مي توانند دزدها را بگيرند. بنابراين مدير تبليغات شركتي از اين حيوان «دزدگير» استفاده كرد، او را بالاي اتومبيلي نشاند تا فروش دزدگيرهاي اتومبيل شركت متبوع را به اطلاع عموم برساند. جكوزي شركت... هم آنقدر لذت بخش بود كه آقايي كت و شلواري (طبعا مدير شركتي) با همان وضعيت، بدون اينكه لباس هايش را در بياورد، بپرد داخل آن و حتي كيف حاوي مداركش را نيز با خود همراه داشته باشد.
بارها پيرمردهاي دوست داشتني كارتون ها را ديده ايد كه روي صندلي نشسته اند (از اين صندلي ها كه جلو و عقب مي روند) و احساس راحتي مي كنند و اين احساس را به شما نيز انتقال مي دهند. خب، اگر از اين صندلي ها در دسترس نبود، چه؟ شركت... توليدكننده ياتاقان با شعار «بعضي چيزها براي آدم راحتي مي آرن» اين مشكل را حل كرده است. كافي است تا يك صندلي ثابت را روي ياتاقان قرار دهيد و به جلو و عقب تاب بخوريد.
يك كمپاني توليدكننده گوشي هاي همراه براي اينكه سبكي گوشي هاي توليدي اش را نشان دهد وزن آن را با وزن يك عدد تخم مرغ مقايسه كرده است: گوشي شركت مذكور با وزن ۷۷ گرم تنها دو گرم از وزن تخم مرغ انتخابي مدير تبليغات آن شركت بيشتر دارد. صرف نظر از اينكه تخم مرغ مربوطه كمي كوچك بوده و علتش را بايد از خانم مرغ پرسيد، بعدها شركت ديگري آمد كه گوشي توليدي اش حدود ۶۸ گرم وزن داشت و حتي از تخم مرغ سبك تر بود.
اما اگر با ماژيك هاي وايت برد «اشطباح نوشتيد، راهي هست كه آن را اصلاح كنيد؟ البته! اگر با ماژيك هاي وايت برد... اشطباح نوشتيد، مهم نيست، پاك كنيد و دوباره اشتباه بنويسيد. كه آگهي ساختار شكني بود از كمپاني معروف فرانسوي. آگهي بعدي كمپاني البته بر پايه آگهي قبلي اش بود: «تازه اگر باز هم اشطباح نوشتيد، مهم نيست، لاك بگيريد و دوباره اشتباه بنويسيد. با لاك غلط گير... هر اشطباحي را درست كنيد.» آنچه تيتر درشت شد كلمه «اشطباح» بود كه همه را براي لحظاتي ميخكوب مي كرد.
مدير بخش تبليغات اين شركت مي گويد: «به اين نتيجه رسيده بوديم كه تبليغات متفاوتي ارايه بدهيم. تاكيد خاصي هم داشتيم كه كنار جدول روزنامه ها منتشر شود.» تحريريان كه نام وي به شدت به نام شركتي كه در آن شاغل است، مي آيد ادامه مي دهد: «آن تبليغ با آن گرافيكش بازخورد زيادي داشت. هرجا كه مي رفتيم و دوستان صاحب نظري بودند، تعريف مي كردند. در نظرسنجي هم متوجه شديم كه مردم از اين تبليغ خيلي خوششان آمده» شركت مذكور البته نان اين نوآوري اش را هم خورد. به گفته مدير تبليغات اين شركت، ميزان فروش محصولات پس از مدتي به نحو غيرمنتظره اي بالا رفت.
«او گفت ترن هوايي يك بازي معمولي است... اما حالت صورتش چيز ديگري را نشان مي داد.» برادر كوچك تر با دوربين هاي فيلمبرداري شركت... توانسته بود مچ برادر خالي بندش را بگيرد: «گرفتن تصوير ترس روي صورت برادرم خيلي جالب بود. به لطف دوربين... من خاطره آن را براي يك عمر زنده نگه مي دارم.» و تصوير بهت زده برادر بزرگ داخل ترن هوايي روي صفحه نمايشگر دوربين... طبعا آگهي جالبي است.
روي فن كويل ننشينيد
اگر يك كمپاني توليد كننده موتور سيكلت با استفاده از چهره هاي آشناي فوتبال نظير زرينچه، استيلي، باهنرو... توانست تا حدودي نام خودش را بر سر زبان ها بيندازد، يك كمپاني رقيب دست به ابتكار جالب تري زد و آگهي هاي زنجيره اي خود را براي روزنامه ها فرستاد. در آگهي اول، فلفل قرمزي بالاي موتور سيكلت نقاشي شده بود كه نشان مي داد اين موتور به اندازه فلفل قرمز «تند وتيز» است. در آگهي بعدي،  يك مرد تركه اي بشقابي دستش گرفته بود كه غذاي كمي داخل آن به چشم مي خورد. مخاطب با تيتر « كم مصرف » دستگيرش مي شد كه اين موتور هم به اندازه همان رفيق لاغر انداممان غذا مي خواهد. اين موتور «با يك اشاره روشن مي شود» درست مانند «فندك». بالاي موتور و بالاخره درآگهي آخر پيرمرد مو سفيدي توپ را زير پايش نگه داشته بود. شركت مذكور با اين تصوير به آنهايي كه تمايل دارند موتوري بخرند فهماند كه موتورهاي توليدي اش يك عمر سر حال هستند درست مثل آن پيرمرد فوتباليست!
طراح تبليغات اين شركت مي گويد: «آن روزها تب موتور تازه بالا گرفته بود. شركت هاي رقيب از راديو و تلويزيون محصولاتشان را تبليغ مي كردند. ما بايد تبليغات مطبوعاتي خود را طوري طراحي مي كرديم كه جذاب باشد. ابتدا نظر به انتشار آگهي هايي مستقل بود و بعد به اين نتيجه رسيديم كه آگهي هاي سريالي مي تواند جذاب تر باشد. مي توانستيم ايده هاي ديگري پياده كنيم ولي خب اينها براي عامه بيشتر قابل درك بود.
تصاوير بالاي موتورها هركدامشان نماد يك چيزي هستند. فلفل نماد تند و تيزي و ...»
برخلاف ساير موارد، ظاهراً اين تبليغات چندان موثر نبود چراكه در تماس تازه اي با اين شركت مشخص شد كه در شرف تعطيلي است!
يك شركت صوتي و تصويري بسيار معروف به جاي استفاده از تصاوير فانتزي نيز سعي مي كند از جملات جالب توجه استفاده كند كه ترجمه شعارهاي تبليغاتي اوريژينال است:... سرزده از راه مي رسد «زيرا زندگي دكمه بازگشت ندارد» كه معرفي دوربين هاي فيلمبرداري اش است ويا «هنگامي كه فكر مي كنيد همه چيز را شنيده ايد» براي دستگاه هاي صوتي و تصويري اش.
در ميان اين همه مشكلات ريز و درشت، گاهي براي رفع خستگي، آدم ها مي نشينند، روي صندلي، روي ميز، پله، روي زمين و حتي روي فن كويل. شركت توليد كننده ... كه فن كويل مي سازد زياد خوشش نمي آيد كه از محصولاتش براي نشستن استفاده شود. با شعار « فن كويل صندلي نيست» اين شركت فن كويل هايي ساخته كه شيب دار هستند:« نمي شود كتاب و پرونده و گلدان روي آن گذاشت، همچنين شيب آن مانع نشستن مي شود» تصوير اين آگهي آقايي بود كه با خيال راحت روي فن كويل لم داده بود، غافل از اينكه فن كويل هاي جديد براي گرفتن راحتي اش ، شيب دار ساخته شده  اند.
راننده  اي ليواني در دست گرفته و با انگشت كوچك دستش در حال دنده عوض كردن است. توليد كننده كلاچ و ديسك... معتقد است محصولاتش آنقدر با كيفيت و انعطاف پذيرند كه آقاي راننده « مثل آب خوردن» قادر خواهد بود دنده عوض كند.
يك شركت هواپيمايي هم زمين فوتبالي طراحي كرده كه شهرهاي اروپا، بازيكنان حاضر در زمين هستند كه در دو طرف زمين آرايش يافته اند، شعار اين شركت هواپيمايي اين است:« اروپا، زمين بازي هواپيمايي ...» البته هر چقدر شمرديم بازيكنان (شهرها ) دوتيم ۱۱ نفر نمي شدند. يك تيم چهار تا ( سه بازيكن و يك دروازه بان) و تيم ديگر سه تا ( دو بازيكن و يك دروازه بان) كم داشتند. آيا داور آنها را از زمين اخراج كرده بود؟
درست انتخاب كنيد
پسرك عاشق فوتبال است و دخترك يك هوادار دو آتشه، پسرك شورت و پيراهن پوشيده ، توپ را جلوي پايش كاشته و منتظر سوت داور است تا ضربه ايستگاهي بزند. دخترك شيپوري برداشته و تشويق مي كند.
چه چيزي كم است؟ «همخانه خودتان را با دقت انتخاب كنيد» يك كمپاني براي تبليغ تلويزيون هاي خود از اين تصاوير استفاده كرده ومدعي است كه تلويزيون همخانه آدمهاست. خب، تصوير تلويزيون چيست؟ بازيكناني كه صف كشيده اند تا جلوي ضربه ايستگاهي پسرك را بگيرند.
صرف نظر از آگهي هاي اخير، يك توليد كننده صندلي كه حسابي ساختار شكن است و جملاتش را دايره وار مي نويسد كه براي خواندن آن يا بايد خودت بچرخي و يا روزنامه را بچرخاني. آگهي هاي يك شركت توليد كننده مونيتور نيز حرف هايي براي گفتن دارد.
با شعار « چه مي كنه اين ...» ابتدا به ياد حمله معروف گزارشگر بازي هاي فوتبال، عادل فردوسي پور مي افتي. بعد، در آگهي هاي اخير، اين كمپاني نقشه هاي ديگري تدارك ديده: عكس آلفرد هيچكاك با تيتر يك سناريوي ترسناك. » داستان از اين قرار است كه شما در هنگام خريد كامپيوترهاي متفرقه با چندين گارانتي مختلف روبه رو مي شويد، اين ترسناك است اما گارانتي كامپيوترهاي... شامل تمامي قطعات بوده و باقي ماجرا...
و يا عكس «آلبرت اينشتين» با تيتر « مقاوم بودن نسبي است» كه مقاومت كامپيوترهاي اين شركت در برابر نوسانات برق را توضيح مي دهد، دستپخت ديگري است از مدير تبليغات اين كمپاني.
خب، ظاهرا كافي است. شركت ها مي دانند كه در مطبوعات نمي توانند از آگهي هاي موزيكال نظير آنچه در صدا و سيما پخش مي شود، استفاده كنند. بهره گيري از صداهاي جذاب نيز كمكي نمي كند، پس براي جذاب كردن آگهي هاي خود در مطبوعات راه هاي ديگري مي يابند: آنها حاضرند دست به هر كاري بزنند و محصولاتشان را توي دل شما جاي بدهند... كاري كه گرافيست ها و طراحان تبليغات خارجي بي وقفه انجام مي دهند.

نگاهي به چالشهاي ماههاي اخير پيرامون برجي به نام آزادي
هياهوي بسيار براي هيچ...
مسوولان بنياد رودكي مي گويند: برج در حال تخريب نيست و هيچ احتمالي هم در اين باره وجود ندارد؛ نظراتي كه در اين باره ارائه شده غير كارشناسانه است
005787.jpg
بهرام هوشيار يوسفي 
ام البنين ديوسالار

اولين خبر هاي جدي مبني بر تخريب برج آزادي را از اواسط سال۱۳۸۲ و عمدتا از پايگاه اينترنتي سازمان ميراث فرهنگي (ميراث خبر) ، شنيديم؛ پس از آن همين پايگاه و البته برخي از روزنامه هاي كثيرالانتشار در اين باره گزارش هايي ارائه دادند كه بيشتر آنها به خطر تخريبي كه برج آزادي را تهديد مي كند اشاره داشتند و با تيتر هايي چون «برج آزادي به زانو در آمد»، « برج آزادي فرو مي ريزد»، « برج آزادي سرگردان در ميان مناسبات اداري » و... اما آيا واقعا برج آزادي در خطر است؟
در بين اخبار آنچه بيش از هر چيز جالب توجه به نظر مي رسيد اظهار نظر افرادي در اين مورد بود كه هر يك نوعا افرادي تاثير گزار و مطلع از زير و بم مسائل فني هستند؛ به عنوان مثال: مهندس «محمد حسن محبعلي»، معاون حفظ و احياي سازمان ميراث فرهنگي كشور، مهندس ادب، عضو كميسيون عمران مجلس و رييس سازمان نظام مهندسي استان تهران، محمد سعيد رنجبران، مدير وقت مجموعه فرهنگي آزادي، ناصر پازوكي، مدير كل ميراث فرهنگي استان تهران، دكتر «بيت الله ستاريان»، عضو هيات علمي دانشگاه تهران؛ مهندس «اسكندر مختاري» معاون حفظ و احياي ميراث فرهنگي استان تهران و... و تعداد ديگري از اساتيد فن كه همگي در زمينه تاييد گزارش هاي تخريب و فرسايش تدريجي برج آزادي متفق القول بوده اند. اتفاق آرا در اين باب به حدي مشهود است كه در يك كلام مي توان آنرا اجماع مديران، متخصصين، و صاحب نظران در زمينه وجود پاره اي از مشكلات و نياز به رسيدگي بنيادي به وضعيت اين بنا را، لحاظ كرد... .
برجي كه فرو خواهد ريخت اما...
شايد«محمد سعيد رنجبران»، آخرين مدير مجموعه فرهنگي آزادي، مي توانست يكي از بهترين كساني باشد كه درباره برج نظر بدهد اما، اظهار نظر هاي وي در حد همان چيزي كه در ميراث خبر آمده بود باقي ماند، چرا كه رنجبران از بهمن ماه سال۱۳۸۲ به بعد مديريت برج آزادي را بر عهده ندارد و تلاشهاي ما براي دستيابي به وي و تاييد گفته هايش مبني بر اين كه« ...برج آزادي بايد به سازمان ميراث فرهنگي سپرده شود ...» و يا  « برج آزادي وضعيت اسفناكي دارد...»، به سرانجامي نرسيد؛ از معاون وي ( محمد علي ابراهيمي نژاد،متولي فعلي و قانوني برج آزادي) كه بنا به گفته بنياد رودكي، همچنان اداره امور مجموعه فرهنگي آزادي را بر عهده دارد، در اين باره سخني نشنيديم، در زمان پي گيري اين مسئله از كارمندان مجموعه شنيديم كه وي از نوزدهم فروردين ۱۳۸۳ ديگر عهده دار اين سمت نبوده است!
از آنجايي كه عموم خبر هاي مربوط به تخريب برج آزادي، در ميراث خبر منتشر شده بود، با «ناصر پازوكي» رئيس سازمان ميراث فرهنگي استان تهران، درباره وضعيت فعلي برج گفت و گويي داشتيم. پازوكي در باره برج آزادي مي گويد: »درباره برج آزادي نظر ها و ايده هاي متفاوتي در رسانه ها، روزنامه ها و يا حتي ميراث خبر كه آن هم به دور از جريان سازي هاي ژورناليستي نيست، ارائه شده، اما ما معتقديم اين بنا كه از بنا هاي ارزشمند تاريخي شهر تهران است از سوي چند عامل تهديد مي شود: يكي آلودگي شديد هوا كه ناشي از تردد وسايل نقليه و بخصوص وسايل نقليه غير استاندارد ايجاد مي شود، ذرات سرب و ديگر آلاينده ها روي بنا مي نشينند و در اثر بارندگي به لاي سنگهاي آن نفوذ مي كنند، اين مسئله عوارض شيميايي مخربي براي بنا به دنبال خواهد داشت؛ بارش نزولات آسماني و آبياري فضاي سبز اطراف برج هم عامل دومي است كه به برج صدمه مي زند؛ همچنين مي دانيم كه همه چيز در اثر گذشت زمان رو به زوال و نابودي ميروند حتي كوه ها(!)، اما اين به اين معنا نيست كه برج آزادي فرو خواهد ريخت و اگر الا ن به آن نرسيم تخريب مي شود؛ اين برج استحكام خوبي دارد و مي تواند سالهاي سال باقي بماند، اما خسارت هاي جزيي به بنا وارد شده كه اگر از پيشرفت آنها جلوگيري نكنيم قطعا در آينده اي نه چندان دور نياز به هزينه هاي قابل توجهي براي تعمير آن خواهيم داشت؛ سي سال از عمر اين بنا گذشته و نياز به مراقبت دارد، آسيب هايي ديده اما اصل بنا در معرض تخريب نيست، پيش بيني مي كنيم حالا با دويست تا سيصد ميليون تومان اعتبار بشود اين خسارتها را جبران كرد«.
اما مهندس«بهاء الدين ادب»، رئيس كميسيون عمران مجلس شوراي اسلامي، در اين باره نظر ديگري دارد. وي مي گويد: »هنوز گزارش مستندي درباره برج آزادي دريافت نكرده ايم، البته وزارت ارشاد يا سازمان ميراث فرهنگي يا... در اين باره وظيفه اي هم ندارند؛ اما به عنوان يك مهندس فكر مي كنم احتمال تخريب برج آزادي زياد است، متاسفانه در قسمت هاي غربي و جنوب شهر تهران قنات هاي متروكه اي داريم كه باعث ايجاد گرفتاري هم مي شوند، مثل اتفاقي كه در ميدان تره بار مركزي تهران رخ داد؛ همچنين زمين تهران آبرفتي است و هر چه به سمت جنوب مي رويم مقاومت زمين كاهش مي يابد، بنابراين در اثر نشست آب به زير اين برج و شست و شوي زمين آبرفتي احتمال وقوع چنين اتفاقي هست«.
مسئولان بنياد رودكي كه متولي اصلي (تنها متولي فعلي) برج آزادي است، درباره امكان فرو ريختن برج مي گويند: »برج در حال تخريب نيست و هيچ احتمالي هم در اين باره وجود ندارد؛ نظراتي كه در اين باره ارائه شده غير كارشناسانه است؛ در حال حاضر فقط سنگهاي ورودي نمايشگاه خرد شده و شكسته اند و آب لاي درز هاي آن نفوذ مي كند، همچنين سنكهاي كف ورودي نمايشگاه نيز مشكل دارند كه بايد تعمير شوند«.
با اين وجود شايد براي حصول اطمينان از اين كه آيا برج آزادي فرو خواهد ريخت يا خير، بايد تا زمان فرو ريختن آن (؟)  صبر كنيم!
برجي كه متولي ندارد اما ...
يكي از مواردي كه در خبرهاي مربوط به برج آزادي همواره به آن اشاره مي شده، نبود يك متولي براي اداره برج آزادي و يا سرگرداني اين برج در مناسبات اداري سازمانها و نهاد هاي ذيربط و بالطبع كندي رسيدگي به وضعيت برج بوده است؛ اين در حالي است كه در همين خبر ها آمده: » ... سازمان ميراث فرهنگي در صورت تخصيص بودجه لازم آمادگي مرمت برج را دارد« اگر به راستي وضعيت برج آنچنان كه از برخي منابع به گوش مي رسد وخيم و اسفناك باشد، اين سازمان مي توانست با ارائه گزارش هايي (به عنوان يك مورد خاص) از طريق دولت به صورت لايحه اي حتي فوريتي، بودجه را از مجلس و كميسيون عمران دريافت كند.
از سويي در پايگاه اينترنتي مذكور و برخي روزنامه ها ذكر شده بود كه شهرداري تهران اعلام كرده در صورت تحويل برج به شهرداري هزينه هاي تعمير و بازسازي آن را بر عهده خواهد گرفت؛ هرچند «مهدي مسعود شاهي» و معاونين وي در بنياد رودكي، چنين پيشنهادي را دريافت نكرده اند.
«ناصر پازوكي» درباره تمايل اين سازمان براي در اختيار گرفتن و مرمت اين برج مي گويد: » وظيفه تعمير برج را آنهايي بر عهده دارند كه از آن بهره برداري مي كنند و آنها هم در اين باره قولهايي داده اند، متولي برج هر كسي يا هر مجموعه اي مي تواند باشد، ما فقط وظيفه مراقبت، حفظ و كنترل وضعيت بنا را داريم و متولي آن بايد طبق اصول فني نگهداري اين گونه بنا ها، بهره برداري اش را طوري هماهنگ كند كه به بنا صدمه اي وارد نشود؛ متوليان برج هر تصميمي مي توانند براي آن بگيرند، تا زماني كه در مرحله بحث و گفت وگو بر مبناي مناسبات اداري باشند، ما حساسيتي براي اطلاع از تصميمات نشان نمي دهيم، اما اگر قرار باشد يك ميخ روي بنا بكوبند ما مداخله خواهيم كرد ».
«سيد ابراهيمي» يكي از معاونين «مهدي مسعود شاهي» مدير عامل بنياد رودكي، درباره وضعيت و چگونگي اداره برج مي گويد: » برج آزادي متولي دارد و متولي آن هم بنياد است و از زماني كه برج به بنياد واگذار شده اشكالات فعلي وجود داشته اند، در حال حاضر هم منتظريم هزينه هاي آن تامين شود تا اشكالات را رفع كنيم، آن زمان خواهيد ديد كه برج متولي خوبي هم دارد. گزارش هايي به وزارت ارشاد ارائه كرده ايم، تصميم نهايي هم با آنهاست ».
مسئولان وزارت ارشاد همه چيز درباره برج آزادي (حتي پاسخگويي به پژوهشگران حوزه شهري را) را به بنياد رودكي محول كرده اند، اين بنياد نه تنها در انديشه مرمت و بازسازي اين بنا است بلكه برنامه هايي نيز براي آن دارد.
بنياد رودكي ضمن اعلام خبري درباره ساخت يك مجموعه فرهنگي براي ارائه ونمايش آثار به جا مانده از انقلاب و تبديل مجموعه آزادي به مركز فزهنگي انقلاب، هزينه هاي مرمت و ساخت اين مركز را هفت ميليارد ريال پيش بيني كرده است كه يك سوم اين مبلغ صرف مرمت برج آزادي خواهد شد.
اما رئيس عضو كميسيون عمران مجلس مهندس « ادب»، وظيفه نگهداري و تعمير برج آزادي را بر عهده يك نهاد يا يك وزارتخانه يا سازمان خاص نمي داند. وي در اين باره مي گويد: » سازمان ميراث فرهنگي به لحاظ حفظ آثار فرهنگي مسئول اول است؛ سازمانهاي ديگر هم در حفظ و نگهداري آثار فرهنگي، مثل برج آزادي، ذي نفع و ذي مدخل هستند و در راس آنها شهرداري تهران.شهرداري تهران هم بايد از اين سمبل شهر تهران و از ميراث فرهنگي شهر حمايت كند«.
برجي كه نبايد نگرانش بود اما ...
در جلسه اي مشترك كه با حضور شهردار تهران، مسئولان شهرداري منطقه ۹، بنياد رودكي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و ... برگزار شد طرح نجات، مرمت و احياي برج آزادي مورد توافق قرار گرفت و قرار بر اين شد كه تا يك ماه ديگر براي سامان دهي اين برج طرح مذكور به شوراي شهر ارائه شود.
اما آيا برج آزادي نسبت به ساختمان دانشگاه تهران، راه آهن تهران، بيمارستان امام ، مجموعه بازار و ... كه همه در فهرست آثار ملي ثبت شده اند چقدر متفاوت تر است؟
و آيا اين بنا ويژگي هاي لازم براي تبديل به مجموعه فرهنگي گوياي روحيات فعلي جامعه ما را دارد؟ بد نيست بار ديگر به خاستگاه تاريخي و اجتماعي زمان ساخت اين برج و موقعيت نماد پردازانه آن بنگريم ...

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |