سه نماي كوچولو از گذشته و حال نمايشگاه كتاب
ماجراي كارت مشهور
چند روز ديگر كه صبر كنيد،يعني دقيقا تا روز ۱۴ ارديبهشت، بار ديگر نمايشگاه كتاب و ماجراهاي جالبش از راه مي رسند؛ از كارت هاي مشهور، شلوغي غرفه ها، گم شدن بچه ها و كباب هاي حاشيه نمايشگاه
|
|
امير مهنا
نمايشگاه كتاب امسال هم مثل هميشه حرف و حديث هايي دارد كه از همين الان شروع شده. اين جشن كتاب بزرگ با تمام محسناتش در بعضي موارد ريز كمي آزاردهنده است. يكي از همين موارد ريز، تهيه كارت براي خريد كتاب هاي خارجي است. معلوم نيست اين مشكل در صف ايستادن و عرق ريختن براي تهيه اين كارت مشهور تا كي بايد ادامه داشته باشد. هر مسوولي در وزارت ارشاد هر سال قول مي دهد كه سال آينده ديگر مشكل حل است. ولي هفده سال گذشته و اين مساله به قوت خودش باقي است.
طفلكي آنهايي كه به گونه اي به كتاب هاي خارجي نياز دارند بايد چه دردسرهايي بكشند. هيچ كس نيست جواب بدهد كه فلسفه وجودي اين كارت مشهور چيست؟ شما تصور كنيد يك آدم برود توي خيابان ظهيرالاسلام و چند مسوول را ببيند و مثلا موفق شود كارت بخرد، بعدش هم بيايد توي نمايشگاه با قيمتي سرسام آور و بدون تخفيف كتاب مورد نظرش را بخرد. بالاخره معلوم نشده اين كارت عزيز چه نقشي در اين ميان بازي مي كند. خيلي ها معتقدند كه اين كار ارشاد همچين يك كمي حالت سركاري دارد تا مثلا بگويد: «ما هم بعله.»
طفلكي بچه ها
حتما شما هم الحمدالله صاحب يك بچه كنجكاو و اهل مطالعه و خوره كتاب هستيد. بچه اي كه دلش مي خواهد تمام كتاب هاي غرفه كودكان را بخرد. آخرالامر هم شما به محض خروج از سالن مربوطه متوجه مي شويد كه اي دل غافل حقوق يك ماهه تان تبديل شده به چند كتاب كه در يك پاكت با آرم فلان ناشر قرار گرفته و بچه شما هنوز نگاهش به اطراف دودو مي زند و با حسرت به كتاب هاي رنگارنگ ديگران نگاه مي كند. ماشاءالله اين نمايشگاه كتاب از نظر گراني سرسام آور كتاب هاي مخصوص به كودكان سير صعودي را طي مي كند. شايد دوستان اهل فرهنگ با اين كار مي خواهند همه بچه هاي ايران را به كتاب و كتابخواني تشويق كنند! يادتان باشد اين بار كه به نمايشگاه رفتيد حتما مواظب سلامت بچه هايتان باشيد. چون تنها چيزي كه در غرفه هاي پرغلغله مخصوص كودكان رعايت نمي شود حق و حقوق كودكان است. معلوم نيست، شايد هم غرفه داران عزيز با اين كار مي خواهند حس استقلال و اعتماد به نفس را در بچه ها ايجاد كنند! حتما شما هم بارها و بارها بچه تان را روي دوشتان گذاشته ايد تا حداقل بتواند از بالاي سر آن همه آدم بزرگ كه معلوم نيست براي چه آمده اند با نگاهش كتاب ها را نوازش كند. حتما امسال هم اين كار را بكنيد. بي خيال حس استقلال و اعتماد به نفس و اين جور حرف ها. بچه استقلال نداشته باشد بهتر است يا تلف شود؟
كباب و كتاب
يكي از صحنه هاي محشري كه حتما همه ما ديده ايم كار و بار كباب فروشي و ديگر اغذيه جات است. خودمانيم چه دود و دم و بويي راه مي اندازند. آدم دل ضعفه مي گيرد. يكهو حس مي كند كه صد سال است چيزي نخورده. چشم حسود كور ولي من شنيده ام هر كدام از اين دكه ها توي همين ده روز سه چهار برابر حقوق يك كارمند اجاره مي دهند. البته منظوري ندارم فقط مي خواهم بگويم اجاره بالاست وگرنه به من چه كه مثلا اين دوستان چقدر درآمد دارند؟ خيلي از دوستان را ديده ام كه با هزار اميد و آرزو و دوان دوان خودشان را به نيت خريد كتاب به نمايشگاه مي رسانند ولي تا سر از كار در مي آورند مي بينند اي دل غافل همه پولشان خرج كباب و سيب زميني سرخ كرده و ذرت و ... شده است. البته ناراحتي ندارد. چون مردم ما با آن سطح مطالعاتي بالا بايد گاه گاهي يك علت بازدارنده در خريد كتاب داشته باشند. بالاخره چشم و چال آدم هم يك حق و حقوقي دارند. نمي شود كه آدم از تمام نيروهاي خدادادي اش در جهت كسب علم و كمالات استفاده كند. فرق كتاب و كباب فقط يك نقطه است كه چيز زيادي نيست.
|