سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۶۸
سياست
Front Page

گذري تحليلي بر اشغال سفارت ايران در لندن در ارديبهشت ۱۳۵۹
پرنسس گيت
006126.jpg

ياسر مرادي
مهدي نوروزي
اشاره:
شش ماه پس از اقدام هوشيارانه دانشجويان در مقابله با توطئه هاي سفارت آمريكا كه انقلاب دوم نام گرفت و فقط شش روز پس از شكست آشكار عمليات نظامي نيروهاي آمريكايي در طبس، عمليات ديگري براي مقابله با انقلاب نوپاي ايران آغاز شد. حادثه اشغال شش روزه سفارت ايران در لندن كه در ارديبهشت ماه ۱۳۵۹ رخ داد، صفحه اي از تاريخ ماست كه آشكارا مي توان هماهنگي و هم آوازي قدرت هاي جهاني آمريكا و انگليس با قدرت هاي منطقه اي عربستان و عراق را در آن ديد. سركار خانم دكتر معتمدي آذر عضو شوراي شهر تهران كه در سال ۱۳۵۹ به عنوان عضو فعال انجمن اسلامي دانشجويان در جريان جزئيات اين حادثه قرار گرفته بودند و در اسفند ماه ۱۳۸۱ در شكل گيري انجمن دفاع از شهدا و آسيب ديدگان سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن سهيم بوده اند، با حضور در تحريريه همشهري، كمك بسياري به تكميل اطلاعات اين نوشتار نمودند كه در صفحه ۶ مي آيد.
گروگانگير ها از كجا آمده  اند؟
يازدهم فروردين ۱۳۵۹، شش جوان عرب با گذرنامه هاي عراقي از فرودگاه بغداد عازم لندن بودند تا پنج روز بحراني را در سفارت ايران بيافرينند. در اين سفر يك افسر عراقي ارتش بعث به نام سامي محمد علي با نام مستعار روباه- آنها را همراهي مي كرد.
در لندن به يك بنگاه مسكن كه توسط «داود عرفات» مرد اردني ۳۵ ساله اداره مي شد رفتند و يك آپارتمان را براي يك هفته اجاره كردند؛ خيابان لكزهام گاردتر، شماره ۱۰۵ قرارداد اجاره را عون امضاء كرد. نام واقعي اش سليم توفيق بود. مرد ۲۷ ساله با قدي بلند، موهاي پرپشت و فرفري و يك سبيل صدامي!
عون رهبري گروه ۶ نفره مردان مسلح را بر عهده داشت و دقيقاً به همين دليل بهترين اتاق خواب را كه مشرف بر باغچه پشت عمارت بود براي خود برگزيد در حالي كه مكي عضو ديگر گروه روي زمين در راهروي كنار حمام مي خوابيد.
به جز عون و مكي، حسن، فيصل، شاعي و علي هم از مسافران عرب پرواز ۱۱ فروردين لندن بودند.
گروگانگيران چه مي كنند؟
سامي محمد علي با صورت گرد و هيكل فربه و سن نزديك به ۳۰ سال چندين بار به ملاقات آنان آمد تا نقشه سفارت ايران را با يكديگر مرور كنند. اين نقشه متعلق به سامي محمد علي بود و هر روز آن را همراه خود مي آورد و مي برد. صبح روز چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت در عرض يك ساعت و نيم، به كمك وابسته نظامي عراق در لندن همه افراد گروه مسلح شدند ۳ قبضه براونينگ اتوماتيك، يك اسلحه كمري كاليبر ۳۸ و دو قبضه مسلسل كوچك ۹ ميليمتري بلژيكي به همراه تعدادي نارنجك دستي.
ساعت يازده و نيم صبح چهارشنبه همگي افراد مقابل سفارت ايران بودند و حمله آغاز شد.
خانم دكتر معتمدي آذر ضمن بيان ارتباط اين جريان با گروگان گيري نيروهاي سفارت آمريكا در ايران چند نكته را در اين جريان تشريح كرد كه دال بر هماهنگي قبلي نيروهاي انگليسي با اين گروگانگيري مي باشد.
اول اينكه پليس دائم سفارت آن روز عوض شده بود پليس كه بايد بيرون از ساختمان سفارت باشد وارد ساختمان شده و حتي وي درب سفارت را براي مهاجمان باز كرده بود و از سوي ديگر در طول يك هفته كه اين جريان طول كشيد حتي اسلحه كمري اين پليس از وي گرفته نشد و وي به راحتي و به خلاف ديگر گروگان ها در بخشهاي مختلف ساختمان سفارت رفت و آمد مي كرد كه نشان دهنده هماهنگي نيروهاي پليس انگليس با اين گروگان گيري بود.
دو تن از مردان مسلح كه سر و صورتشان را با چفيه عربي قرمز و سفيد پوشانده بودند وارد اتاق اصلي گروگان ها شدند و با لحن آمرانه اي هشدار دادند كه «حركت نكنيد، هر كس تكان بخورد بلافاصله كشته مي شود.»
اين جمله كه به زبان فارسي گفته شد، هويت گروگانگيرها را در هاله اي از ابهام فرو برد. آنها كه بودند و براي چه اين عمليات خطرناك را آغاز كرده بودند؟ در دقايق ابتدايي، هيچ كس چيزي نمي دانست.
نيم ساعت بعد، خبرنگار برنامه «راديوي پايتخت» كه خبر از گروگانگيري در سفارت ايران واقع در شماره ۱۶ پرنسس گيت مي داد، به همين جمله اكتفا كرد كه «حدس مي زنم آنها انگليسي نباشند».
آنها چه مي خواهند؟
مردان مسلح ۲۶ گروگان در اختيار داشتند. ۱۷ نفر اعضاي سفارت، ۸ نفر مراجعه كننده و يك نفر هم پليس نگهبان سفارت. آنها در ازاي آزادي اين گروگانها خواسته هايي داشتند كه بايد پذيرفته مي شد. اما آنها دقيقاً نمي دانستند كه چه مي خواهند و در هر لحظه خواسته اي متفاوت از خواست قبلي داشتند.
آنها دائماً دكتر غلامعلي افروز كاردار ايران در لندن را كه بعدها رئيس دانشگاه تهران شد و امروز چهره تلويزيوني در برنامه هاي روانشناسي و تربيتي است تهديد مي كردند از او مي خواستند كه به پليس بگويد كه آنها در پيگيري مطالباتشان جدي هستند.
گروگانگيرها خود را گاه عضو سازمان سياسي خلق عرب خوزستان معرفي مي كردند و گاه مي گفتند ما به جبهه دموكراتيك انقلابي براي آزادي عربستان (خوزستان) تعلق داريم. آنها گروه ۶ نفره خود را الشهيد ناميدند.
اما خواسته هاي اوليه آنها چه بود؟
در يك تماس تلفني با خبر بخش برون مرزي بي بي سي، خواسته هاي اشغالگران چنين اعلام شد: خواسته ما آزادي ۹۱ عرب از زندان هاي عربستان (خوزستان) كه يكي از استان هاي جنوبي ايران است، مي باشد. دولت ايران ۲۴ ساعت مهلت دارد كه اين ۹۱ نفر را آزاد كند و با هواپيما به لندن بياورد. موقعي كه اين هواپيما به لندن رسيد، ما به همراه گروگانها به يك پايتخت عربي در خاورميانه پرواز خواهيم كرد و در آنجا گروگانها آزاد خواهند شد.
آنها همچنين گفتند كه خواستار خودمختاري عربستان و شناسايي آن توسط دولت ايران هستند.
اشغالگران هرگز نام پايتخت عربي مورد نظر خود را نگفتند و زمان هم به آنان فرصت نداد تا در اين باره تصميمي بگيرند.
آنها از چه مي گويند؟
اشغالگران كه در پاسخ خبرنگار بي بي سي خود را وابسته به «سازمان سياسي خلق عرب» معرفي مي كردند، مي دانستند كه احتمالاً سازمان سياسي آنها در انگلستان شناخته شده نيست.
سازمان سياسي خلق عرب كه بعدها پسوند مسلمان يا مسلم را نيز به خود پذيرفت، درو اقع وارث كليه گروههاي سياسي قوم گرا در استان مرزي خوزستان بود. گروههاي سياسي مبارزي كه در دهه ۵۰ براي مبارزه با شاه فعاليت محدودي را سامان دادند و همگي پس از سال ۱۳۵۴ در پي توافق الجزاير پس ايران و عراق و نيز به علت محدوديت هاي امنيتي ساواك از بين رفتند.
چند ماه پس از پيروزي انقلاب يعني در ماههاي آغازين سال ۱۳۵۸ گروهي به نام المنظمه السياسيه الشعب العرب در استان خوزستان و به ويژه خرمشهر و اهواز فعاليت  گسترده اي را آغاز كرد.
اعضاي اين سازمان كه در پي پيروزي انقلاب در برخي ساختمان هاي مستحكم باقي  مانده  از رژيم شاه در خرمشهر مستقر شده بودند به قاچاق اسلحه از مرز عراق اقدام كردند. به دليل اوضاع نابسامان ارتش، مرزداري اين نقاط به شيوخ عشاير سپرده شده بود كه اكثراً از حاميان سازمان خلق عرب بودند.
يك روحاني سرشناس خرمشهري به نام آيت الله شيخ محمد طاهرآل شبير خاقاني- يا آن گونه كه خرمشهري ها مي گفتند شيخ شبير- مواضعي نزديك به خلق عرب داشت به گونه اي كه بعضي نيروهاي انقلابي، او را رهبر خلق عرب مي دانستند زيرا بيت او در خرمشهر هسته سازمان را در خود جاي داده بود. سازمان سياسي خلق عرب- يا آن گونه كه خرمشهري ها مي گفتند خلق عرب- خواهان خروج نيروهاي نظامي از خرمشهر(محمره )و خودمختاري خوزستان (عربستان ) به مركزيت الأحواز بودند. نيروهاي انقلابي شهر در كانون فرهنگي- نظامي انقلابيون مسلمان خرمشهر سازماندهي مي شدند و در آنها چهره هايي وجود داشت كه اكنون براي همه ايراني ها شاخص و متمايزند شهيد محمد جهان آرا كه چندي بعد فرمانده سپاه خرمشهر شد و حجت الاسلام نوري كه امامت جمعه خرمشهر را از ابتدا تا كنون برعهده دارد.
صف بندي خشمگينانه در خرمشهر
در ۲۳ ارديبهشت ۱۳۵۸ كه دو طرف رو در روي يكديگر صف بندي كرده بودند، نيروهاي خلق عرب پس از سخنان تحريك آميز شيخ شبير در مسجد امام صادق(ع) با حمله به ساختمان كانون، آن را به آتش كشيدند و تمامي اعضاي غيرعرب آن- از جمله محمد جهان آرا- را به گروگان گرفتند.
استاندار خوزستان دريادار دكتر احمد مدني كه همزمان فرمانده نيروي دريايي ارتش نيز بود به خرمشهر رفت و مشغول مذاكره با شيخ شبير شد. مذاكره آن دو هنوز ادامه داشت كه با تصرف شهرباني خرمشهر توسط خلق عرب، اوضاع شهر وارد فضاي ديگري شد.
چندي بعد، در پي تسخير سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، دريادار احمد مدني كه كانديداي نخستين دوره رياست جمهوري نيز بود با چالشي مهم روبه رو شد زيرا در ميان اسناد سفارت مداركي يافت شد كه از همكاري و ارتباط او با ماموران اطلاعاتي امريكا خبر مي داد. در پي انتشار اين اسناد آينده سياسي مدني تيره شد و در نهايت از كشور گريخت و در آنجا به مقابله با انقلاب اسلامي ادامه داد و درسال ۱۳۸۲ در پس سازماندهي مجدد جبهه ملي كه پس از مرگ دكتر شاپور بختيار در سال ۱۳۷۵ دچار ضعف و سردرگمي شده بود، به رياست اين جبهه رسيد.
در ۲۲ خرداد همين سال سپاه اهواز با حكم جواد منصوري اولين فرمانده سپاه پاسداران- ستاد مركز- تشكيل شد و علي شمخاني به سرپرستي آن منصوب شد.
بحران نظامي در خرمشهر
در روزهاي ابتداي خرداد ۵۸ مسأله خلع سلاح عمومي و تخليه ساختمان هاي دولتي اشغال شده پس از پيروزي انقلاب مطرح شد كه با مقاومت خلق عرب وارد مرحله خطرناكي شد. تحصن ها و راهپيمايي ها با حمايت شيخ شبير روحاني سرشناس شهر همچنان ادامه داشت و تمديد چند باره مهلت خلع سلاح نيز گرهي از كار نگشود. عاقبت در پي زد و خوردهاي پراكنده كه به شهادت دو پاسدار انجاميد، در روز چهارشنبه ۹ خرداد ۵۸ مهلت مقرر به پايان رسيد و وضع فوق العاده اعلام شد ۶ روز بعد با پايان وضعيت فوق العاده راهپيمايي ها و تيراندازي هاي شبانه و درگيري هاي پراكنده از سرگرفته شد. انفجار در خط آهن خرمشهر- اهواز خشونت ها را دامن زد. به دنبال اين انفجار چندين انبار و اماكن دولتي مورد حمله قرار گرفت و مهاجمين چندين كشتي را در اسكله خرمشهر به آتش كشيدند دوبار به فرودگاه اهواز حمله شد و لوله هاي نفت منفجر گرديد. در ۲۲ خرداد ۵۸ انوشيروان رضايي سرپرست پاسداران اعزامي از خرم آباد به شهادت رسيد و بعد از آن مراسم سومين روز شهادت او كه در مسجد جامع خرمشهر برگزار شده بود ،پرتاب نارنجك و شهادت ۷ تن و جراحت بيش از ۶۰ تن ديگر شعله هاي نبرد شهري با ضد انقلاب را روشن كرد.
سه تن از عوامل انفجار مسجد جامع در همان شب دستگير، محاكمه و اعدام شدند و شيخ شبير به اهواز و پس از آن به قم منتقل شد.طرفين درگيري نيروهاي خود را از اهواز و سوسنگرد و آبادان به ياري خواستند و سرانجام در روز ۲۴ تيرماه ۱۳۵۸ در پي چند روز نبرد خياباني نفس گير، غائله خلق عرب در خرمشهر پايان يافت.
عون سر دسته اشغالگران سفارت ايران در لندن نيز بر همين آمار ساختگي تأكيد مي كند و يك سال پس از آن حادثه، خود را
ادامه دهنده راه كشته شدگان خلق عرب در خرداد ۵۸ معرفي مي كند.
اشغال سفارت ايران و منافع ابرقدرت ها
بحران قومي در خوزستان و آنچه در پي آن رخ داد همواره مورد طمع و توجه قدرت هاي بزرگ جهان و دشمنان انقلاب اسلامي ايران بود.
آمريكا اميدوار بود با تشديد بحران هاي قومي در نقاط مرزي ايران (غائله خلق عرب در خوزستان، تجزيه طلبي در كردستان، آذريابجان غربي، تركمن صحرا و بلوچستان) زمينه براي تضعيف و سرنگوني انقلاب آماده شود. دولت عراق كه همواره چشم طمع به استان نفت خيز جنوبي ايران داشت اگرچه از بحران قومي در كردستان استقبال نمي كرد اما به بحران خوزستان دامن مي زد و از راه هاي مختلف در اين راه مي كوشيد. عاقبت ارتش بعثي عراق پس از چندين ماه توطئه، تحريك و تعرض محدود نظامي در برخي نقاط مرزي، ۴ ماه پس از آن كه گروگانگيري در لندن خاتمه يافت، به خوزستان حمله ور شده تا به زعم خود آن را از خاك ايران جدا نموده و به خلق عرب پيش كش كند و در اين ميان صدام ديكتاتور عراقي كه در آرزوي آن بود كه سردار قادسيه ناميده شود با سوءاستفاده از انگيزه هاي قومي در كشور، يك جنگ هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد.
006129.jpg

دكتر معتمدي آذر ، عضو شوراي شهر تهران ، در تكميل اين گزارش ، اطلاعات قابل توجهي را در اختيار همشهري قرار داد
پايان گروگانگيري پنج روزه
عليرغم تهديد اشغالگران در مورد كشتن گروگان هاي ايراني، وزارت خارجه ايران بر اساس سياست شوراي انقلاب هيچ گونه نرمشي در مواضع اوليه خود نشان نداد و حاضر به معامله با گروگانگيرها نشد. حتي در پاسخ تهديدات مردان مسلح اعلام نمود كه ديپلمات هاي ايراني آماده شهادتند و از مرگ نمي هراسند وهمين نظر فرداي آن روز در ۱۳ ارديبهشت به صورت تيتر اول روزنامه كيهان جلوه نمود كه: «ديپلمات هاي ايراني: ما آماده شهادتيم!»
-دكتر معتمدي آذر با اشاره به زيان هاي وارده و تخريب كامل ساختمان سفارت ايران در اين جريان چنين مي گويد: دكتر افروز دادگر و صمدزاده سه تن از گروگانها در سفارت در جريان درگيري و تيراندازي افراد اشغالگر مجروح شدند كه صمدزاده به علت شدت خونريزي پس از مدتي به شهادت مي رسد. گروگان گيرها همچنين تهديد مي كنند كه در صورت برآورده نشدن خواسته هايشان در هر ساعت يك نفر را خواهند كشت. در پي اين تهديد، عباس لواساني خود را پيش مرگ ديگران كرده وبراي شهادت خود را داوطلب اعلام مي نمايد اشغال گران ابتدا ادعا مي كنند او را كشته اند ولي بار اول صرفا تير هوايي شليك كرده ولي متاسفانه ساعاتي بعد وي را به شهادت رسانده و جنازه اش را به بيرون از سفارت منتقل مي كنند.
جريان گروگان گيري در حالي رخ داد كه نامه اي از سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن به وزارت خارجه انگليس نوشته شده و در آن از دولت انگليس، تامين امنيت سفارت ايران خواسته شده بود و دقيقا دو روز بعد از پاسخ دولت انگليس مبني بر تامين كامل امنيت سفارت ايران، اين حادثه روي مي دهد.
اين عضو انجمن اسلامي دانشگاه لندن عقيده دارد دولتمردان انگليس خواستار فيصله دادن به اين جريان نبودند مثلا در روز پنجم گروگانگيرها اعلام مي كنند اگر روزنامه نگاري از يك روزنامه عربي معين را ببينيم، در ازاي مصاحبه با آن روزنامه، تسليم شده و گروگان ها را آزاد مي كنيم ولي پليس انگليس كه گويي نمي خواست اين جريان به راحتي پايان يابد اصلا اين درخواست را مطرح نكرده و در اين زمينه تعلل مي كند تا كار به درگيري مي انجامد.
البته با نگاهي دقيق به اين جريان مي توان علل تعلل انگليسي ها براي پايان اين جريان را حدس زد اين گروگان گيري ۶ماه بعد از تسخير لانه جاسوسي آمريكا در ايران و ۶ روز بعد از حادثه طبس روي داد و پيشنهاد تبادل گروگان هاي اين جريان با گروگان هاي آمريكايي در ايران به طور جدي مطرح شد به گونه اي كه مقام معظم رهبري در همان روزها در خطبه هاي نمازجمعه مي فرمايند: كساني كه معلوم نيست از كدام مليت مي باشند و معلوم نيست كه واقعا عرب باشند... عده اي با نام عراقي را تحريك مي كنند مي آيند و ديپلمات هاي ما را در سفارت ايران در لندن محاصره مي كنند، گروگان  مي گيرند و بعد مي گويند شرط آزادي اينها اين است كه شما گروگان هاي آمريكايي را در تهران آزاد كنيد، پس واضح شد خودتان، خودتان را رسوا كرديد، پس شما آنجا گروگان گرفتيد براي اينكه در مقابل گروگان  هاي آمريكايي مستقر در ايران مي خواهيد يك عوض درست كنيد، امروز در مقابل اين قدرت عظيم جهاني ما اينجور داريم مي جنگيم.
دولت انگلستان كه درگير جنگي كهنه با استقلال طلبان ايرلند شمالي بود به هيچ وجه نمي خواست تجربه يك عمليات گروگانگيري موفق را در تاريخ اين كشور و اذهان ايرلندي هاي مبارزه جو باقي گذارد براي همين بود كه از هنگ ويژه هوابرد (اس اي اس) خواسته شد تا با يك عمليات رعدآسا به گروگانگيري خاتمه دهد.
اس اي اس كه ابتدا يك نيروي ويژه هوابرد ارتش سلطنتي براي عمليات هاي برون مرزي بود سوابق درخشاني در نبردهاي مالايا، عمان، برونئو، عدن، يمن، عمان و ايرلند داشت. اس اي اس اين عمليات را با موفقيت اما مثل هميشه با خشونت و ويرانگري هرچه تمامتر به پايان رساند. وقتي كه عمليات «پرنسس گيت» به پايان رسيد جنازه ۵ تن از اشغالگران شناسايي شد و نفر ششم كه علي نام داشت و خود را بين گروگان ها پنهان كرده بود دستگير شد و بعدها محاكمه و به حبس ابد محكوم شد. او در دادگاه به قاضي گفت كه در بغداد او را فريب داده اند و اكنون از آنچه كرده پشيمان است. او گفت كه هدايت عمليات در بغداد و سازماندهي گروه در لندن را يك افسر عراقي ارتش بعث به نام سامي محمدعلي- با نام مستعار روباه- برعهده داشته است. مردي كه انگيزه هاي قومي علي را نردباني براي ترقي خود در حزب بعث و فرماندهي ستاد ارتش بعث قرار داد و يك فاجعه را آفريد.
البته دكتر معتمدي آذر به نكات جالبي در جريان درگيري ها و نهايتا محاكمه اين افراد اشاره مي كند. وي مي گويد: پليس لندن دو نفر از گروگان گيرها كه قبل از شروع درگيري اسلحه خود را تحويل داده اند را جلوي چشم گروگان ها با تير خلاص مي كشد و علت اين عمل خود را عدم وجود مجازات اعدام در انگليس اعلام مي كنند. سپس دو نفر ديگر هم در جريان درگيري كشته مي شوند ولي اعلام مي كنند از مجموع شش نفر، پنج نفر كشته شده اند در حاليكه شاهدان فقط جنازه ۴ نفر را ديده  اند و احتمالا به جز علي كه بعدا در دادگاه محاكمه شد، يك نفر ديگر از گروگان گيرها نيز زنده مانده است. علي رغم اينكه دكتر افروز كاردار سفارت و ساير مسئولين خواستار حضور در دادگاه عضو باقي مانده اين گروگان گيري شده بودند ولي دولت انگليس دادگاه را غير علني برگزار كرد و بعدها هم يك سري از صورت جلسه هاي دادگاه ناپديد و حذف شد. بعدها هم حتي معلوم نشد افرادي كه اين افراد را در انگليس پذيرفته و مقدمات كار آنها را فراهم كرده اند چه كساني بوده و چرا محاكمه نشدند.

نگاه امروز
انگيزه قومي در خدمت قدرت حزبي

دهم ارديبهشت ۱۳۵۹ روزي است كه سفارت ايران در لندن به اشغال شش مرد مسلح به اصطلاح عرب درآمد؛ يك گروگانگيري تمام عيار كه پنج روز ادامه داشت و در تمام اين مدت تيتر اول روزنامه هاي چاپ تهران و لندن بود. گروگانگيران عرب كه با اين اقدام نظامي، هدف هاي قومي خود را در استان بحران زده خوزستان پي مي گرفتند، با دامن زدن به بحران هاي قومي در نقاط مرزي كشور، بيش از پيش به تجزيه طلبان، چپ ها و ليبرال هاي مركزنشين فرصت دادند تا بر سر قدرت با انقلاب نوپاي ايران وارد چالش شوند و اين هر دو- بحران قومي در استان هاي مرزي و چانه زني هاي اپوزيسيون در تهران- چنان با منافع بيگانگان همسو بود كه مورد تأييد سياسي قدرت هاي جهان و حمايت نظامي قدرت هاي منطقه قرار گرفت و اين چنين، شعله هاي نيمه فروزان جنگ هشت ساله عراق عليه ايران را برافروخت.
همزمان با ايام سالگرد واقعه «اشغال سفارت ايران در لندن»، به بازخواني اين واقعه پرداخته ايم كه به صورت كامل در گزارش اول امروز ابعاد مختلف آن را تشريح كرده ايم.
نكته مهم و قابل ذكر در اين جريان كه نبايد به فراموشي سپرده شود، حضور فعال حدوداً ۳۰۰ تن از دانشجويان انجمن اسلامي در جلوي سفارت ايران در لندن بود كه نقش موثري در پايان  دادن به اين جريان داشت. آنان در واقع نشان دادند دانشجويان خارج از كشور هم با تصميمات داخلي نظام كه در تهران اتخاذ مي شود موافق و هماهنگ هستند. اين دانشجويان و برخي مسئولان آن زمان امروز كميته دفاع از شهدا و آُسيب ديدگان سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن را در اسفند ۸۱ و به رياست دكتر افروز تشكيل داده و در اين راستا اقدامات قابل توجهي را به انجام رسانده اند.
به هر حال، چنين مي توان نتيجه گرفت كه اين توطئه كه حاصل نيرنگ ابرقدرت هاي جهان و تمسك به جريان دروغين خلق عرب بود با سربلندي ملت ايران به پايان رسيد و اين توطئه نيز براي تحت فشارقراردادن حكومت نوپاي ايران بي نتيجه ماند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |