لئو اشتراوس نامي است كه با روي كار آمدن نومحافظه كاران در آمريكا بر سر زبانها افتاد به گونه اي كه بسياري گمان مي كنند وي پدر تئوريك اين گروه محسوب مي شود. نويسنده مقاله حاضر بر آن است كه اساساً اشتراوس از نظر مبادي معرفت شناختي راهي جدا از نومحافظه كاران پيموده،هرچند برخي از آنان در حلقه دانشجويان وي بوده باشند. نويسنده سعي دارد بدفهمي ها و سوء تفسيرهاي موجود را با ريشه يابي در تفكرات اين نظريه پرداز و ترجمه هاي به عمل آمده از متون غربي نشان دهد.
دكتر حسين كچويان استاديار جامعه شناسي دانشگاه تهران
حادثه يازدهم سپتامبر پيامدهاي عديده اي بر تاريخ معاصر داشته است. اين پيامدها صرفاً ابعاد عملي نداشته و به سياست يا اقتصاد محدود نمي شود. آثار نظري اين حادثه در حوزه سياست، فرهنگ يا فلسفه نيز آثار كمي نبوده است. يكي از اين آثار كه قطعاً پديده اي منفي است، گسترش و بسط نوعي رويكرد ژورناليستي به يكي از فلاسفه سياسي عمده جهان معاصر است. بعداز اين حادثه با نظر به نقش نو محافظه كاران در اقدامات و سياست هاي تجاوزكارانه آمريكا در جهان كه تحت پوشش مبارزه با تروريزم انجام مي گرفت، رفته رفته نام لئواشتراوس نيز بر سر زبان ها افتاد. مطابق تفسيري كه يكي از منابع اصلي آن چپ ها بودند، اشتراوس پدر فكري نومحافظه كاران آمريكايي يعني طراحان تحريكات خارجي آمريكا بعداز حادثه ۱۱ سپتامبر است.
بعداز مدتي به طور طبيعي اين ديدگاه ها به ايران منتقل شد. جالب اين كه حداقل در اين مورد رويكرد منفي به اشتراوس محدود به جناح خاصي نمي شد (نگاه كنيد به مطلع نشريه پگاه، شماره ۱۰۸، صص ۱۶-۱۴ و همچنين روزنامه ايران، مورخه ۱۸/۹/۱۳۸۲، ص ۱۷). عمده دلايل مطرح شده براي ايجاد پيوند ميان ديدگاه هاي اشتراوس و محافظه كاران جديد اين است كه بعضي از اين محافظه كاران در حلقه شاگردان اشتراوس بوده اند. در حالي كه اين سست ترين دليلي است كه مي توان در مورد نقش و مدخليت افكار يك متفكر در رفتار و آراي ديگر افراد ارائه كرد. جالب اين است كه اين عده اساساً توجه نمي كنند كه در ميان شاگردان اشتراوس افرادي با ديدگاه هاي متفاوت نظير فوكوياما نيز قرار دارند.
نكته عجيب اين است كه براي تخريب اين فيلسوف سياسي بعضاً حتي تا آنجا پيش رفته اند كه به تحريف و وارونه سازي نيز دست بزنند. جالب تر اين كه در اين زمينه بعضي محافل داخلي در اين خصوص دست برتري پيدا كرده اند. براي اين كه اين معنا روشن شود بنده اقدام به مقايسه متني كرده ام كه از روي يك متن ماخوذ از شبكه بين رايانه اي در يكي از روزنامه هاي داخل ايران چاپ شده است. با اين كه هدف من در اين نوشتار پرداخت اجمالي به آراء و ديدگاه هاي اين فيلسوف سياسي است، لازم مي دانم مقايسه انجام شده بين متن اصلي و متن ترجمه شده (روزنامه ايران، همان) را به تفصيل در اينجا بياورم. زيرا اين تحريف ها به خوبي نشان مي دهد كه چگونه تلاش مي شود، از اشتراوس تصويري متفاوت از آنچه هست ارائه شود.
اما به علاوه اين مقايسه، نكات مبهم و ابعادي اساسي از تفكر اشتراوس را مشخص كرده و ما را براي ارائه گزارش اجمالي از افكار او آماده مي سازد.
تحريف ها و سانسورها
۱- در همان بند يا عبارت اول مترجم از نفوذ ي هاي اشتراوس سخن مي گويد كه بار منفي كاملاً مشخصي داشته و كار اشتراوس را بر فرض صحت ديدگاه مقاله اصلي در حد يك بازيگر سياسي يا سياستمداري كه با نقشه و طرح سياسي اين نيروها را وارد ساختار سياسي دولت كنوني آمريكا كرده تنزل مي دهد. صرف نظر از اين كه در همين مقاله تذكر داده شده كه اشتراوس اهل سياست عملي نبوده بلكه از طريق تفكر، نوشتن و پرورش دانشجو در سياست تأثير داشته، ترجمه نفوذ از تعبيرdisciples affiliations ترجمه كاملاً غلطي است. ترجمه درست تر اين تعبير چيزي نظير «پيوندهاي طرفداران وي» يا «روابط حلقه شاگردان او» و يا «نسبت و بستگي هاي حواريون ايشان» است. در هر حال گرچه به اعتبار اين كه در متن گفته مي شود دو روزنامه لوموند و نيويورك تايمز از روزنامه نگاران خواسته اند كه در كارهاي اشتراوس تأمل كرده و رد پيوند هاي هواداران او را پيگيري نمايند، استفاده مترجم از تعبير نفوذي ها بسيار تعبير غلط انداز و گمراه كننده اي است كه اين تصور خطا را ايجاد مي كند كه اشتراوس با طرح و برنامه اين افراد را وارد سازمان ها و دستگاه هاي دولتي كرده است.
|
|
۲- در انتهاي بند اول ترجمه مقاله كه در واقع بند دوم مقاله اصلي مي شود در داخل پرانتز اضافه اي بايد قرار داده مي شد كه حذف شده است. در متن اصلي اين اضافه اين است: (يا ليبرال- در اين خصوص). آوردن اين مطلب اضافه در ترجمه مانع از اين مي شود كه وي به نحو مورد نظر به محافظه كاري مرتبط شود. چون مي گويد كه حساسيت اشتراوس در اين خصوص صرفاً به «محافظه كاري معاصر» مربوط نمي شود و شامل ليبرال ها نيز مي شود. به بيان ديگر اشتراوس وضع يا رويكرد يكساني نسبت به ليبرال ها و محافظه كاران دارد.
۳- خطاي فاحش ديگر در بند بعدي است كه حوزه علاقه و توجه اشتراوس را مشخص مي كند. در حالي كه در متن اصلي به درستي تلاش شده است تا مشخص شود اشتراوس علي رغم اهميت دادن به سياست اهل سياست عملي يا بازيگر سياسي نبود،در ترجمه كاملاً به عكس آن منتقل شده است. در حالي كه متن اصلي مي گويد كه «اشتراوس معتقد بود كل زندگي عملي يا سياسي نسبت به حيات فكري فرودست تر مي باشد» ترجمه مي گويد كه «اشتراوس بر اين امر نيز معترف بود كه زندگي عملي يا سياسي افراد بخش هاي فرودست زندگي انديشمندانه آنها را تشكيل مي دهد»!
بدتر از اين در دنباله در متن اصلي تصريح مي شود كه مشاركت او در سياست تنها از طريق نوشتن كتاب هاي پيچيده و دشوار بوده است نه نوشتن بيانيه هاي سياسي يا تلاش براي دستيابي به قدرت حكومتي. اما در ترجمه عكس آن بيان مي شود. در ترجمه در اين خصوص مي خوانيم كه «او در نبرد انديشه ها نه تنها با انتشار بيانيه هاي سياسي كه با دام گستري جهت كسب قدرت از طريق نوشتن كتاب هاي پيچيده و سخت شركت مي كرد»!!
۴- در بند بعد كه از افراد متأثر از اشتراوس سخن گفته مي شود نيز ترجمه كاملاً غلط و گمراه كننده اي در باب اين شخصيت آمده است. در انتهاي اين بند در متن اصلي آمده است «دولتمردان اشتراوسي بوش شامل مقامات پنتاگون... مي شود». اما در ترجمه مي خوانيم كه «اشتراوسي هاي موجود در دولت بوش عمدتاً در پنتاگون جمع شده اند»! يعني در حالي كه متن اصلي صرفاً مي گويد در وزارت دفاع آمريكا نيز بعضي افراد تحت تأثير اشتراوس هستند ترجمه مي گويد عمده اشتراوسي هاي موجود در حكومت بوش در اين وزارتخانه هستند.
۵- بند بعدي مقاله كه به متفكرين و دانشگاهيان تحت تأثير اشتراوس مي پردازد به شكل بدي مورد سانسور و ترجمه غلط قرار گرفته است. در اين بند در مقاله اصلي به دو نكته مهم در مورد اشتراوس اشاره مي شود. اولين نكته كه در ابتداي اين بند آمده و در ترجمه كاملاً حذف شده اين است كه اشتراوس در ميان دانشگاهيان و متفكرين تعداد كثيري هوادار دارد. اين بخش احتمالاً به اين دليل كه اولاً ماهيت غيرسياسي و ثانياً ماهيت يا كيفيت علمي اشتراوس را بازگو مي كند در ترجمه مورد بي مهري قرار گرفته و حذف شده است. نكته دوم اين حقيقت است كه متفكران متأثر يا طرفدار اشتراوس توافقي در مورد «معناي بنيادين» كارهاي وي ندارند. اين نكته كه حذف شده در شناخت اشتراوس و داوري در مورد رابطه ناخواسته عده اي با وي پس از مرگش (محافظه كاران جديد بوش) اهميت بسياري دارد. معناي آن سخن اين است كه تفكرات اشتراوس مستعد تفسيرهاي متعدد است. زيرا بنيان هاي فكري اش نيز در هاله اي از ابهام فرو رفته است. بنابراين استفاده عده اي از تفكرات و نظريات او مي تواند مبتني بر سوء تفسير يا سوء فهم از آثار او باشد.
|
|
اين نكته نيز در اينجا قابل ذكر است كه مطلبي ديگر از بند بعدي حذف شود كه روش و رويكرد درست به اشتراوس و اصولاً هر متفكر ديگري را بازگو مي كند. آن مطلب اين است كه نويسنده مقاله از خواننده مي خواهد كه بهتر است فراتر از دانشجويان و همراهان وي ،براي داوري به خود او و كارهايش توجه كنيم.
۶- در بند بعدي كه سوابق اشتراوس بيان مي شود بخش مهمي از اشارات به پيشينه ليبراليستي اوليه او در ترجمه حذف شده است. به علاوه اين كه ترجمه هاي غلط نيز مانع از اين شده كه در موارد حذف ناشده نيز اين پيوند و تعلق خاطر ابتدايي به خوبي درك گردد. البته اين ترجمه هاي غلط صرفاً محدود به اين موارد نمي شود بلكه در بند هاي بعدي به ويژه در زمينه بيان ديدگاه هاي فلاسفه كلاسيك ادامه مي يابد.
۷- از جمله موارد حذف شده در ترجمه آن جايي است كه نويسنده مي گويد از نظر اشتراوس، آمريكا بيماري ها و مشكلات مشابهي با شوروي كمونيست دارد. مشخصاً از اين حيث به اين اشاره مي شود كه از نظر اشتراوس اين دو جامعه هر دو ماهيت ماترياليستي واحدي دارند چون رفاه مادي را بر ترويج فضايل اخلاقي ترجيح مي دهند. با اين حال در متن ترجمه هيچ اشاره اي به اين بخش از مقاله نمي شود. نكته جالب تر اين كه مؤلف در جايي كه به تمجيد اشتراوس از حكومت آمريكا اشاره مي كند دليل آن را اين مي داند كه به نظر وي آمريكا (حكومت و قانون اساسي آن) ماهيت برابري طلبانه ندارد. اما در ترجمه اشاره اي به اين نكته نمي شود كه قدرت اجرايي قوي و تا حدي انحصاري دولت، ماهيت نخبه گرايانه آن و ممانعت آن از نقش توده ها در سياست ويژگي هاي حكومت آمريكا از نظر اشتراوس است.
۸- در بند بعدي مقاله مي خوانيم كه گفته مي شود «شاگردان اوليه اشتراوس اغلب نسبت به سياست (عملي) بي تفاوت و عمدتاً به فلسفه علاقه مند بودند». اما اين مطلب به علاوه اشاراتي كه به حضور همزمان اشتراوسي ها و اقتصاددانان ليبرالي نظير ميلتون فريدمن درحزب جمهوري خواه مي شود، اساساً در ترجمه كاملاً حذف شده است. به علاوه به اين نيز اشاره نمي شود كه اشتراوسي ها مخالف اخلاق نسبي گرايانه ليبرال ها هستند. به علاوه موارد ديگر حذف كه اشاره به آنها اين نوشتار را بسيار مطول مي سازد. اين ديدگاه اشتراوس نيز نقل نمي شود كه مي گويد او از «لفظ توطئه براي توصيف تاريخ تفكر غرب استفاده» مي كرد. اين ديدگاه مي گويد كه از نظر اشتراوس انديشه تجدد محصولي طبيعي نبوده است بلكه از خلال توطئه اي سازمان يافته بسط و رشد يافته است.
بخش مهم ديگري كه از متن ترجمه نشده است اشاره مجدد متن اصلي به ابهام موجود در انديشه هاي اشتراوس و ديدگاه ناروشن وي درخصوص دين است. روشن نيست كه اين بخش با توجه به اهميتي كه دارد چرا ترجمه نشده است. اين در حالي است كه بدون اشاره به ابهام موجود در انديشه هاي وي در مورد دين، بخشي از نظرات اشتراوس در مورد دين يا نظرات كساني كه او را ضد دين يا ملحد تصور كرده اند نقل مي شود. در همين زمينه در عين اين كه ترجمه شده است ديدگاه هاي اشتراوس كارايي خوبي براي حزب جمهوري خواه دارد دليل آن اين بيان شده است كه چون «بنياد رهبري آن حزب بيشتر بر پايه سكولاريزم حداقل در شاخه سياست خارجي استوار بود». اين در حالي است كه در متن اصلي دليل آن دو امر ذكر مي شود: اولين آنها اين است كه حزب مذكور در پايه و بدنه اجتماعي خود به طور عمده تعداد زيادي مسيحيان بازمسيحي شده يا آناني كه دوباره به دين برگشته اند دارد. دليل دوم آن «رهبريت نخبگان سكولارتر» ذكر مي شود، نه ترجمه غلطي كه ذكر آن رفت.
۹- بندهاي ديگري از مقاله اصلي كه رد آن به اختلاف هاي ميان اشتراوسي ها در مورد مقولات مهمي نظير دموكراسي، ليبراليزم، آزادي، جمهوري خواهي و نظاير آن اشاره شده نيز در ترجمه حذف گرديده كه احتمالاً بي ارتباط با تلاشي كه شده تا اشتراوس رهبر يا مطابق عنوان مقاله «آبشخور فكري نئومحافظه كاران» نشان داده شود نباشد. اما اگر چنين نيز نبوده و قصدي عمدي در كار باشد مي توان به خوبي درك كرد كه چنين حذف هايي چه پيامدي بر درك افكار اشتراوس و سوء تفسير وي دارد.
اكنون پس از اين مقايسه اجمالي تا حد زيادي ابعاد مهم و حساسيت برانگيز كار اشتراوس روشن شده است. پيش از ورود در بحث اصلي بر دو نكته بايستي تأكيد داشت: اولاً نبايستي به اشتراوس به عنوان يك سياستمدار نگاه كرد. او متفكري است كه حدوداً سي سال قبل از شكل گيري دولت بوش اين جهان را وداع گفته است. بنابراين، پيوند ميان او و محافظه كاران نو بر فرض وجود،پيوندي عملي و مستقيم نيست. هر متفكر عميقي مستعد سوءبرداشت و تفسير كج است. اين به ويژه در مورد اشتراوس درست است كه في نفسه از جهات مختلفي دچار ابهام بوده و نتوانسته يا نخواسته به اين ابهامات در انديشه خود پايان دهد.
زندگي نامه اجمالي
لئواشتراوس از متفكران آلماني الاصل است كه نظير بسياري ديگر از متفكران آلماني چون هابرماس، هانا آرنت، ماركوزه، اريك و گلين و بسياري ديگر پس از روي كار آمدن حزب ناسيونال سوسياليزم در آلمان مجبور به ترك اين كشور و مهاجرت شد. وي در سال ۱۸۹۹ ميلادي در هسه آلمان به دنيا آمد. تحصيلات دانشگاهي وي در دانشگاه هاي هامبورگ و فرايبورگ در حوزه فلسفه بوده است. پيش از مهاجرت نيز در سال هاي ۱۹۳۴-۱۹۳۲ در فرانسه و انگلستان به پژوهش در علوم اجتماعي پرداخته است. علاوه بر اين ها او در آلمان از كلاس هاي ادموند هوسرل و هايدگر استفاده كرد تا اين كه، در سال ۱۹۳۲ آلمان را ترك گفته و پس از اقامتي در فرانسه و انگلستان راهي آمريكا شد. از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۹ در مدرسه جديد پژوهش اجتماعي و از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۷ در دانشگاه شيكاگو و از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹ در كالج كلرمونت و از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ در كالج سن جان به تدريس و تحقيق مشغول بود. سرانجام عمر او در سال ۱۹۷۳ به پايان خود رسيد.
اشتراوس معلمي پرنفوذ و تأثيرگذار بوده است. وي موفق به ايجاد حلقه اي از دانشجوياني شد كه بعدها به بسط ديدگاه هاي او پرداختند. بعضي از اين دانشجويان از صاحب نامان صحنه سياست عملي و نظري شدند. از جمله اين ها تعدادي هستند كه با حضور در جمع محافظه كاران جديد آمريكايي منشأ اتهاماتي عليه وي گرديده اند.
آثار
او كتاب هاي زيادي به زبان انگليسي و آلماني نوشته است. نام اين كتاب ها به ترتيب سال انتشار چنين است:
فلسفه سياسي هابز (سال ۱۹۳۶ م)؛
۲- در باب جباريت (سال ۱۹۴۸ م.)؛
۳- تعقيب و آزار و هنر نويسندگي (سال ۱۹۵۲ م)؛
۴- حق طبيعي و تاريخ (سال ۱۹۵۳ م)؛(به فارسي ترجمه شده است).
۵- انديشه هايي درباره ماكياولي (سال ۱۹۵۸ م)؛
۶- فلسفه سياسي چيست؟ (سال ۱۹۵۹ م)؛(به فارسي ترجمه شده است).
۷- تاريخ فلسفه سياسي (سال ۱۹۶۳)؛
۸- شهر و انسان (سال ۱۹۶۴ م)؛
۹- نقد اسپينوزا بر مذهب (سال ۱۹۶۵ م)؛
۱۰- سقراط و آريستوفان (سال ۱۹۶۶ م)؛
۱۱- ليبراليسم: قديم و جديد(سال ۱۹۶۸ م)؛
۱۲- گفتارهاي سقراطي گزنفون(سال ۱۹۷۰ م)؛
۱۳- سقراط گزنفون(سال ۱۹۷۲م)؛
ادامه دارد