خط ويژه اتوبوس خيلي خلوت بود.رانندگان اتوبوس ديگر لازم نبود براي رانندگي، حس ششم خود را هم به كار گيرند تا مبادا زير چرخ ها برجستگي نحيفي صدا كند. ولي اين آرامش تا كي ادامه خواهد داشت
شنبه ۱۹ ارديبهشت، ساعت ۹ صبح، دفتر تحريريه: صدايي آن سوي گوشي تلفن: بجنبيد، ضدشورش ها با باتوم دارند موتورسوارها را خفت مي كنند.
ساعت ۱۰، خيابان جمهوري: عجيب بود، در تمام اين سال ها هيچ وقت خيابان جمهوري و خط ويژه اش را اين طور فارغ از زوزه موتورسيكلت ها نديده بودم. در امتداد خط ويژه، فقط اتوبوس پرسه مي زد. كمي جلوتر، تقاطع فلسطين، كفي معروف بود و قربانيان آهني اش، با راكبان شوكه شده، عجز و التماس كنان:
سركار، جان خودم نمي دونستم، حالا راه نداره، فقط اين دفعه رو...
و جواب، چه قاطعانه «نه» بود.
تهيه گزارشي از يك طرح ضربتي نيروي انتظامي، حتي اگر از «همشهري» گسيل شده باشيد، جان شما را مي فرسايد.
تمام آن ويراژها، كيف زني ها، خط و نشان كشيدن ها و البته زير چرخ اتوبوس له شدن هاي موتورسواران تهراني، سرانجام نيروي انتظامي را برآن داشت تا از شنبه با قاطعيت هرچه تمام تر، حتي با بهره گيري از نيروهاي ضدشورش، حكايت قديمي «مشكل موتورسيكلت در تهران» را يكسره كند.
افسر راهنمايي و رانندگي: قبول داريم كه برخوردي اين چنين گسترده و شديد دور از شان شهروندان محترم است، ولي باور كنيد قانون گريزي و بي حرمتي به مقررات آنچنان بر وجود بعضي ها سايه افكنده كه چاره اي جز اين نمي ماند. به نظر مي رسد همين برخورد هم مستلزم هزينه بالا و شكيبايي بيشتر است. متخلفان قانون «ممنوعيت عبور از خط ويژه اتوبوسراني» ابتدا ۱۰ هزار تومان بابت تخلف بايد جريمه بدهند، ۳، ۴ هزار تومان هزينه كفي را پيش رو دارند و در ضمن هزينه پاركينگ بدون سقف سه ماهه را نيز بايد بپردازند. اما يقين دارم خيلي از اينها بلافاصله مي روند و موتور ديگري مي خرند. همين الان هم خيلي هايشان دو كارت موتور در جيب دارند.
ساعت ۳۰/۱۰، خيابان وليعصر، چهارراه اميراكرم:
ماشين نيروي ويژه با شيشه هاي دودي، ميزبان دو موتورسوار نگون بخت است و دوربين عكاسي، طبق معمول توجه برانگيز.
- كي اجازه داد عكس بگيريد؟
قربان، روزنامه همشهري...
- الو، حاجي ميگن از همشهري...، خيلي خوب، ولي ديگه عكس نينداز.
- طرح تا كي ادامه دارد؟
معلوم نيست.
- و واكنش مردم؟
از صبح خيلي ها تشكر كرده اند. ببينيد، خيابان دارد نفس مي كشد.
ساعت ۱۱، خيابان وليعصر، چهارراه طالقاني:
سرهنگ ودود مستوفي با جديت: يادتون نره، اين يكي رو شش ماهه اش كنيد.بجنب، زودتر.
- جناب سرهنگ، در مورد طرح بگوييد.
- طرحي ملي است و بايد انجام شود. همين.
كم كم داشتم از حرف زدن اين چهره هاي عرق كرده زير آفتاب آلوده خيابان نااميد مي شدم. هيچ چيز نمي خواستند بگويند.
اما سرهنگ «حسن- الف» با اصرار بر اينكه نامش درج نشود، بيشتر گفت:
«ديگر داشتند كلافه مان مي كردند. تا كي بايد مي ديديم كه كلاه نيروي راهنمايي و رانندگي را از سرش قاپ مي زنند و در مي روند؟ تا كي بايد مي ديديم كه فلان افسر راهي بيمارستان شد تا پلاتين در پايش بگذارند و فلان مامور رفت درمانگاه تا زخم چاقو بر پشتش مداوا شود؟ اصلا مگر خود شما ننوشتيد كه آن خانم را در خيابان كارگر، اول موتورسوار زد و بعد زير چرخ هاي تريلي رهايش كرد؟شما اين را مي خواهيد؟ كدام يك از ما مي توانيم بپذيريم كه عضو خانواده مان سالم پا از خانه بيرون بگذارد و چنين بلايي سرش بيايد؟»
-جناب سرهنگ، تو رو به خدا، فقط سه متر تو خط ويژه رفتم تا دور بزنم...
-بايد كاري كرد تا احترام به قانون نزد همه مهم جلوه كند. همين امروز ده ها نفر از رهگذران آمده اند جلو و تشكر كرده اند. با اين يكدلي ها است كه شهر آباد مي شود.
-جناب سرهنگ، دو تا موتور را از آسانسور اين مجتمع بردند بالا، چه كنيم...؟
خط ويژه اتوبوس خيلي خلوت بود.رانندگان اتوبوس ديگر لازم نبود براي رانندگي، حس ششم خود را هم به كار گيرند تا مبادا زير چرخ ها برجستگي نحيفي صدا كند. ولي اين آرامش تا كي ادامه خواهد داشت؟
حضور يكپارچه نيروي انتظامي بر سر چهارراه ها و معابر هزار توي تهران، هزينه بر است و خسته كننده. راستي، تا كي ادامه خواهد داشت؟
ساعت ۳۰:۱۱، ميدان هفت تير:
موتورسواري ناگهان از سمت چپ ماشين ظاهر شد، با فاصله اي كمتر از يك سانتي متر، خود را به جلو ما رساند و بعد در حالي كه مشت گره كرده، چشمان سرخ و البته دشنامي پرمايه را نثارمان مي ساخت، به سمت راست منحرف شد.
خط ويژه خيابان وليعصر خلوت بود، اما تهران، همان تهران بود، آب از آب تكان نخورده بود. موتورسوارها هنوز ياغي بودند.