فيلم آخر مايكل مور باز هم جنجال ساز شد. كمپاني ديزني از پخش اين فيلم در آمريكا جلوگيري كرده است.
مايكل مور را كه مي شناسيد؟ همان فيلمساز تپل دوست داشتني كه كلاه بيسبال بر سرش مي گذارد و با شلوارك و تي شرت در خيابان ها مي گردد و فيلم مستند مي سازد.
فيلم هايي مثل بولينگ براي كلمباين كه سر و صداي زيادي در دنيا به پا كرد و در ايران هم اكران شد و تلويزيون خودمان هم آن را پخش كرد. يك فيلم ضدآمريكايي حول و حوش قتل تعداد زيادي دانش آموز در كلمباين.
مايكل مور با اين فيلم توانست اسكار بهترين فيلم مستند را از آن خود كرد؛ اسكاري كه فرصت خوبي براي او به ارمغان آورد تا يك سخنراني درست و حسابي عليه بوش در مراسم اسكار ترتيب دهد.
«شرم باد بر بوش» او در سراسر جهان انعكاس يافت و چهره او را به عنوان يك مخالف سياست هاي خشن آمريكايي شناساند. مخالفت هاي او با انتشار كتابي مثل سفيدپوست هاي ابله ادامه يافت؛ كتابي كه جزو پرفروش ترين كتاب هاي انگليس قرار گرفت و به كتاب محبوب سال تبديل شد. كتابي كه حسابي به بوش در آن حمله شده بود.
مخالف خواني ها و مصاحبه هاي جنجالي او ادامه يافت تا خبر ساخت فيلم مستند جديد او انعكاس يافت. فيلمي با نام «فارنهايت ۹۱۱» درباره وقايع يازدهم سپتامبر «۹۱۱» يادآور ۱۱/۹ يعني تاريخ حمله بر برج هاي تجارت جهاني بود و فارنهايت هم يادآور فيلم معروف تروفو «فارنهايت »۴۵۱ كه از روي رمان معروفي ساخته شده بود كه به ماجراي كتاب سوزي در آينده مي پرداخت.
با پخش اين خبر همه مطمئن بودند بازهم با فيلم داغ و پر سر و صدايي روبه رو خواهند شد. مايكل مور گفته بود كه اين فيلم به ارتباط جرج بوش پسر با خانواده هاي قدرتمندي در عربستان مي پردازد. خانواده هايي كه يكي از معروف ترين آنها خانواده بن لادن به حساب مي آمد.
با توجه به فيلم قبلي مور، بولينگ براي كلمباين كه پر از اطلاعات دسته اول و پر از جزييات حيرت انگيز و تاثيرگذار بود، مي توان مطمئن بود «فارنهايت »۹۱۱ هم اطلاعات حيرت انگيزي را براي تماشاگران در خود جاي داده بود؛ اطلاعاتي كه كمپاني ديزني را واداشته تا فيلم را توقيف و از پخش آن جلوگيري كند.
نكته جالب، سرمايه گذاري ميراماكس براي اين فيلم بود. ميراماكس از شركت هاي تحت پوشش كمپاني ديزني به حساب مي آيد.
ديزني ده سال پيش ميراماكس را خريد و اين حق را هم براي خودش در نظر گرفت كه از پخش فيلم هايي كه مورد علاقه او نيستند، جلوگيري كند. حقي كه فعلا براي مايكل مور دردسرساز شده و مانع پخش فيلم در آمريكا شده است. مايكل مور اصرار زيادي دارد تا اين فيلم قبلي از انتخابات رياست جمهوري در آمريكا پخش شود تا او بتواند ضربه درست و حسابي به بوش و برنامه هاي انتخاباتي او بزند.
در حالي كه سخنگوي ديزني همچنان بر اين تصميم اصرار مي ورزد، ولي مسوولان ميراماكس در مصاحبه با خبرگزاري ها اظهار اميدواري كرده اند اين مشكل حل شود.
اين فيلم در بخش مسابقه كن هم حضور دارد و مطمئنا در فرانسه همه نگاه ها را به سمت خود جلب خواهد كرد، به خصوص در اين زمان كه مايكل مور حسابي از دست كمپاني ديزني عصباني است و مطمئنا مصاحبه هاي او در فرانسه، سوژه هاي زيادي را به دست خبرنگاران مي دهد.
به جز جشنواره كن، فيلم در انگليس هم قرار است پخش شود و خود مايكل مور گفته كه هيچ نگراني بابت عدم پخش اين فيلم ندارد: «آمريكايي ها اين فيلم را خواهند ديد.»
بايد منتظر ماند و ديد جنگ بين مايكل مور و ديزني سرانجام به كجا ختم خواهد شد. البته مي توان مطمئن بود هر چه شود مايكل مور بيشترين استفاده تبليغاتي را از آن خود خواهد كرد. او مرد جوسازي و غوغاست.

امير مهنا-حالا ديگر حوزه ادبيات داستاني در دنيا به صورت آكادميك تدريس مي شود. اين ژانر عجيب و تاثيرگذار هم اكنون كارش به جايي رسيده كه بايد طبق فرمول رياضي با آن برخورد كرد. مي شود گفت كه تئوري پردازان ادبيات داستاني در پيشبرد اين هنر دست كمي از خالقان آثار ندارند.
اين گروه خستگي ناپذير از همان بدو تولد داستان كوتاه همه تلاش خود را به كار گرفتند تا اين رشته از حد و حدود اصولي خود بيرون نرود. حالا به دنيا كاري نداريم و فقط مي چسبيم به ايران خودمان. عرض شود خدمتتان كه اينگونه افراد قابل احترام در كشور خودمان هم كم نيستند.
يكي از اين دلسوزان حوزه ادبيات داستان جناب جمال ميرصادقي است، چه شور هايي كه اين مرد براي اين رشته نزده. كتاب پشت كتاب، مقاله پشت مقاله، سخنراني پشت سخنراني. اين جمال نازنين. از همان روزهاي اول با عنصر داستان برخوردي جدي داشته اصلا همه دغدغه اش آموزش داستان به ديگران بوده. خدا مي داند كه چند نفر نويسنده تا حالا از زير دست او بيرون آمده اند.
كتاب مشهور او درباره آموزش داستان نويسي خودش بهترين استاد است براي آناني كه واقعا مي خواهند بنويسند. وقتي كه بحث آموزش داستان نويسي مي شود فورا اسم و تصوير چند نفر جلو چشممان ظاهر مي شود كه يكي از آنها جمال ميرصادقي است. خوشبختانه اين نويسنده و استاد داستان نويسي تا حالا نگذاشته كه انگ عقب ماندن از قافله ادبيات داستاني را به او بچسبانند. هميشه در كارش جلو بوده و ظاهرا قرار است كه حالا حالاها در همان صف اول باشد.
ميرصادقي هفتاد و يك ساله در كنار آموزش فنون داستان نويسي به خلق آثاري دست زده كه جاي خود را در ميان كتابخوان ها باز كرده اند. پس بهتر است كه چهره امروز ما همين آقاجمال باشد. چون به تازگي نوشتن يك رمان را تمام كرده. اسم رمانش هم هست «زندگي را به آواز بخوان» البته خودش اصرار دارد كه اين كتاب رمان - داستان كوتاه است. منظورش هم اين است كه اين كتاب نخستين كتاب رمان - داستان كوتاه است كه در ايران به چاپ مي رسد.
ظاهرا كتاب فوق شامل ۳۵ داستان كوتاه و به هم پيوسته از زندگي يك شخصيت در دوران هاي مختلف زندگي از كودكي تا ميانسالي است.
آنگونه كه پيداست ميرصادقي در اين كتاب هم از آموزش دادن غافل نمانده و مقدمه مفصلي درباره داستان نويسي امروز هم در آن گنجانده. ميرصادقي درباره كتاب آموزشي اولش مي گويد: «پيش از اين كتاب ديگري به نام داستان نويسي نوشته ام كه چاپ شده اما اين كتاب ناقص بود. پس بخش هايي به آن اضافه كرده ام كه به زودي تجديد چاپ مي شود. جمال ميرصادقي همان گونه كه گفته شد از جمله نويسندگاني است كه معتقد هستند كه براي بالا بردن سطح ادبيات داستاني در ايران بايد آموزش تكنيك ها و شيوه هاي نگارش را به صورت علمي آموزش داد. او مي گويد كه در دوره هاي مختلفي با تني چند از نويسندگان ديگر به اين نتيجه رسيده اند كه داستان نويسي هم مثل نقاشي است و بايد از صفر شروع شود. منتظر كار جديد آقاي ميرصادقي هستيم.

حسين رضازاده، همان وزنه بردار سنگين وزن محبوب كه به زعم خودش در بچگي به جاي شير، كباب مي خورده، بعد از رفتن عكسش بر بيلبوردهاي عريض و طويل تبليغاتي، هوس كرده سري هم به دنياي تبليغات انتخاباتي بزند.
عصر روز چهارشنبه هر كس از خيابان هاي مركزي كرج مي گذشت خيال مي كرد يك تيم بدلكار حرفه اي از فرانسه به كرج آمده تا صحنه هايي از فيلم اكشن جديد را فيلمبرداري كند. كارواني متشكل از ماشين و موتورسوارهاي حرفه اي، با سروصداي فراوان، هنرنمايي هاي بي بدليل شان را به رخ نظاره گران مي كشيدند. اما نه خبري از بدل كاران سينمايي بود و نه نشاني از جوانان درگير با بحران بلوغ جواني.
حقيقت اين بود كه يكي از كانديداهاي محترم مجلس در حركتي نمايشي، حسين رضازاده را در كنار دست خود نشانده بود، تك چرخ زن هاي موتوري از پيش و دستي كش هاي سواري از پس، درخواست جلب آراي مردم را داشتند.

آزاده بهشتي-چه فكر كوچك غمگيني كه كرم كوچم ابريشم/ تمام عمر قفس مي بافت ولي به فكر پريدن بود.
حسين منزوي هم رفت. مثل تمام كساني كه پيش از او آمدند بر شعر تاثير گذاشتند و بعد هم رفتند و برايمان غزل و شعر گذاشتند با جاي خالي خودشان. انگار مرگ امسال به سراغ شاعران غزلپرداز كلاسيك آمده است. بعد از عماد خراساني و نصرالله مرداني، منزوي گزينه اي بود كه مرگ آن را برگزيد.
بامداد روز چهارشنبه در حالي كه عارضه قلبي و ايست تنفسي با بيماري كهنه و چند ساله كبد درهم آميخته بود، پايه گذار غزل معاصر ايران، جام شوكران را سر كشيد، غزل خداحافظي را در بيمارستان شهيد رجايي خواند و رفت.
شعرهاي حسين منزوي همدم سكوت و خلوت مردم بود.
منزوي در سال ۱۳۲۴ در زنجان متولد شد، در سال هاي جواني به تهران آمد. چند سال اول دانشجويي را در رشته ادبيات تحصيل كرد، و بعد از رهايي آن به جامعه شناسي گرايش پيدا كرد، هر چند كه منزوي خودش خواست كه منزوي شود اما جامعه نيز در سكوت و انزواي او بي تاثير نبود.
ولي بعد از رها كردن رشته جامعه شناسي به زنجان رفت و تا چند روز پيش از حاد شدن بيماري اش در آنجا ماند. اما در اين سكوت و انزوا، دست از سرايش و انتشار تراوشات روحش برنداشت.
حاصل ۵۹ سال زندگي براي شاعري كه با سهيل محمودي، محمدعلي بهمني، منوچهر آتشي، سيمين بهبهاني و... هم دوره بود، كتاب هاي بيشماري است كه بيشتر آنها به غزلياتش - يكي از ويژه هاي منحصر به فردش- اختصاص يافته است. با عشق در حوالي فاجعه، از ترمه و تغزل، از كهربا و كافور، از شوكران و شكر، با سياوش از آتش، اين كاغذ و اين جامه شامل غزليات او و به همين سادگي يكي از مجموعه هاي شعر سپيدي است كه در سال هاي زندگي منتشر كرد.
روز پنج شنبه بسياري از دوستداران شعر او و هم دوره هايش، پيكر چهره درخشان غزل معاصر را در مقابل بيمارستان تا بهشت زهرا مشايعت كردند و روز جمعه نيز طبق درخواست مادرش، جسد او را در زنجان، زادگاهش به خاك سپردند.
تاثير انديشه و زبان او بر غزل معاصر انكارناپذير است و مرگ او همان طور كه بسياري از هم دوره هايش اذعان كردند، ضايعه جبران ناپذيري بر پيكر غزل معاصر وارد كرده است.

نمايشگاه نقاشي هاي گرهارد ريشتر هنرمند معاصر آلماني از ۲۲ ارديبهشت تا ۱۲ تيرماه در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار مي شود.
اين نمايشگاه دربرگيرنده ۲۶ اثر از دوره هاي مختلف كارهاي اين هنرمند شامل تابلوهاي نقاشي شكل گرا، انتزاعي (آبستره) و نيز آثار چاپ، افست و سيبا كروم است كه با همكاري بنياد آلماني ايفا برپا خواهد شد.
گرهارد ريشتر متولد ۱۹۳۲ آلمان، شايد تاثيرگذارترين نقاش زنده آلمان باشد. وي تابه حال علاوه بر تحصيل در معتبرترين آكادمي هاي آ لمان، اتريش و آمريكا جايزه هاي هنري ارزشمندي از سراسر جهان دريافت نموده و تاليفات متعدد در زمينه تجزيه و تحليل نقاشي انتزاعي منتشر كرده است.
«گرهارد ريشتر» با اجراي پروژه هاي بي شمار و برپايي نمايشگاه هاي پربار در گالري ها و موزه هاي شهرهاي مختلف جهان در رديف يكي از مهم ترين هنرمندان معاصر جهان قرار گرفته است. درنظر او هنر انتزاعي در وهله اول الگويي اجتماعي است كه در آن تقابل شرايط اجتماعي در سايه آزادي و اجتماع شكل مي گيرد.

آنگونه كه پيداست رمان مشهور «دن آرام» نوشته جناب ميخائيل شولوخوف يكي از پرفروش هاي نمايشگاه تا الان بوده.
اين اثر سترگ حوزه ادبيات داستاني كه ريشه اي مستند از وقايع زندگي قزاق ها در آغاز انقلاب سرخ شوروي دارد تا كنون به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شده است.
شولوخوف در اين اثر كه در دوران خفقان حكومت كمونيستي نوشته شده به عمق فجايع مربوط به كشورش رفته است. شايد راز ماندگاري اين اثر ريشه در همان دلالت هاي واقعي داشته باشد.
البته در اين مساله كه دوران رمان هايي چون دن آرام ديگر به سر رسيده شكي نيست. اما گر بخواهيم از زاويه ساخت و ساز اصولي و ماندگار براي آيندگان به آن نگاه كنيم به شدت اميدواركننده است. شايد اهل ادبيات امروز دن آرام را نپسندند و خرده هاي تكنيكي از آن بگيرند. اما بايد گفت كه هر اثر را بايد با توجه به دوران خودش سنجيد. دنياي ادبيات حالا ديگر فهميده كه تعلق جايزه اي چون «نوبل» به يك اثر، زياد هم ربطي به ذات عنصر ادبيات ندارد.
بسياري از نويسندگان برجسته اين جايزه را جايزه اي سياسي قلمداد مي كنند كه مي تواند شامل هر رشته اي بشود. اما آنقدر هست كه نام و آوازه يك نويسنده، پژوهشگر يا... را براي مدتي سر زبان ها بيندازد. البته بي انصافي است اگر اعتبار دن آرام را در سايه جايزه نوبل بدانيم. اين اثر قابليت هاي قابل توجهي دارد كه تقريبا ضعف هاي ديگر را تحت الشعاع قرار مي دهد.
دن آرام را احمد شاملو ترجمه كرده كه داوري درباره خوبي و بدي اش را بايد به زمان موكول كرد.

ژاپني ها مردمي هستند مبادي آداب و حافظ قانون. رعايت نظم، اصول، مقررات و آداب اجتماعي از مشخصه هاي بارز يك انسان ژاپني است. حتي اگر اين ژاپني سياستمداري قدرتمند در حد دبير و سخنگوي ارشد دولت ژاپن باشد.
آقاي ياسائو فوكودا، از جمله هفت عضو كابينه ژاپن است كه اخيرا فاش شده در گذشته بخشي از حق بيمه ملي خود را نپرداخته است. به تعبيري از موقعيت شغلي و اجتماعي اش حسابي سوء استفاده كرده است. او پس از اين ماجرا به خبرنگاران گفت كه اعتماد عمومي به دليل عدم پرداخت حق بيمه ملي مخدوش شده است و به همين دليل او از پست خود استعفا مي دهد.اين حركت فوكودا، آدم را ياد هاراگيري سامورايي هاي ژاپني مي اندازد. هنگامي كه يك سامورايي شرافت و فضيلتش لكه دار مي شد دست به هاراگيري مي زد. به نظر مي رسد استعفاي فوكودا نوعي هاراگيري سياسي بوده است.
فوكودا در مجموع ۳۷ ماه حق بيمه اش را پرداخت نكرده بود. به گفته بسياري از تحليل گران سياسي، فوكودا جانشين احتمالي كويزومي نخست وزير فعلي ژاپن بود. اما با اين رسوايي بايد خواب نخست وزيري را ببيند.

كيت بكينسيل، بازيگر جوان و آتيه دار اعلام كرده است كه در برابر بازي در فيلم هاي اكشن احساس ضعف مي كند. آخرين فيلم بكينسيل، «ون هلسنيگ» فيلمي ترسناك است كه از روز جمعه در سينماهاي آمريكا بر روي پرده رفت.
در اين فيلم بكينسيل در نقش يك شاهزاده كولي ظاهر مي شود كه نقش مقابل او را هيوجكمن بازي مي كند. جكمن در نقش يك شكارچي خون آشام ظاهر مي شود. بكينسيل اعلام كرده كه «جان سخت» فيلم محبوب اوست و از اينكه در سال هاي اخير بانوان نيز توانسته اند در نقش هاي اكشن ظاهر شوند احساس خوشحالي مي كند.

مراسم  بزرگداشت  پايان  جنگ  جهاني  دوم  روز شنبه  با حضور ژاك  شيراك  رئيس جمهوري  و اعضاي  هيأت  دولت  فرانسه  در پاريس  برگزار شد.
مراسم  بزرگداشت  پايان  جنگ  جهاني  دوم  در فرانسه  و شكست  آلمان  نازي  دراين  جنگ ، همه  ساله  در هشتم  ماه  مه  در محل  ميدان  شارل  دوگل  يا «طاق  نصرت پيروزي » در برابر خيابان  شانزه ليزه  پاريس  و با حضور مقامهاي  عالي  رتبه  سياسي  و نظامي  فرانسه  برگزار مي شود.
جنگ  جهاني  دوم  در روز هشتم  ماه  مه  سال  ۱۹۴۵ و نه  روز پس  از خودكشي  «آدولف  هيتلر» رهبر آلمان  نازي ، با اعلام  تسليم  بدون  قيد و شرط آلمان  ازسوي  درياسالار «دونتيز» رهبر موقت  اين  كشور پايان  يافت .
در روز ۸ مه  ۱۹۴۵ در ساعت  يك  و چهل  و پنج  دقيقه  صبح  در محل  دبيرستان نوين  شهر «رمس» واقع  در شرق  فرانسه  ژنرال  «الفرد ديول » از سوي  فرماندهي كل  ارتش  آلمان  متن  تسليم  نيروهاي  آلماني  به  متفقين  را امضا كرد.
راديو آلمان  در ساعت  ۲۳ به  وقت  گرينويچ  تسليم  عمومي  نيروهاي  آلمان  را پخش  كرد و بدين  ترتيب  روز هشتم  ماه  مه  ۱۹۴۵ رايش  سوم  فروريخت  و جنگ  در اروپا پايان  يافت .
هيتلر يكي از پيچيده ترين شخصيت هاي تاريخ به شمار مي رود. نا او مترادف با جنايت و نسل كشي است. جالب است كه بدانيد او با حفظ سمت به عنوان يك نژادپرست خون ريز، به نقاشي و موسيقي علاقه بسيار داشت و ضمناً براي پرهيز از رسوب تمايلات خشونت آميز در وجودش، گياهخوار بود و هرگز گوشت نمي خورد!

استيوي واندر، خواننده سياهپوست و نابيناي آمريكايي كه به اخلاق گرايي و رعايت اصول اخلاقي مشهور است پس از حدود ۱۰ سال آلبوم تازه اي روانه بازار مي كند. نام آلبوم A Time 2 Love نام دارد و قرار است در هفته هاي آتي روانه بازار شود. قرار است واندر، در چند هفته آينده و همزمان با پخش آلبوم جديدش بيشتر در انظار عمومي ظاهر شود. از جمله حضور در برنامه اپراوينفري برنامه بسيار محبوب و پرطرفدار تلويزيوني است.
واندر از خوانندگان مشهور و متمايزي است كه مضامين اخلاقي در ترانه هايش جايگاه ويژه دارند