|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
جدال و مرگ: يك صحنه از هزاران صحنه
رقص مرگ
هر روز در طبيعت هزاران صحنه مشابه آنچه اين عكاسان طبيعت ثبت كرده اند اتفاق مي افتد تا زنجيره بقا استوار بماند و نگسلد.آيا بشر بايد در ساز و كار طبيعت دخالت كند؟ تا چه حد و چگونه؟
حيواني به واسطه ضعف يا زخمي شدن، درحال مرگ است! در چنين شرايطي چرا مسوولان منطقه دخالت نمي كنند و مثلاً با يك گلوله موجود بيچاره را راحت نمي سازند؟
حميد ذاكري
بوي خون و عفونت همراه با سروصداي كلاغ ها، سرانجام پاي چند خرس گريزلي را نيز به محل واقعه مي كشد تا براي به زيركشيدن موس زخمي و مريض با شش گرگ كه از پيش او را دوره كرده اند، به رقابت پردازند. يك گريزلي ماده به موس نزديك مي شود، اما وقتي گرگ ها توله هايش را تهديد مي كنند، از خير موس مي گذرد و به دفاع از فرزندان مي پردازد.
صحنه غريبي است، همه در تب و تاب اند؛ مي دوند، مي جهند، پنجه مي كشند، از هم سبقت مي گيرند، مي غرند، دندان نشان مي دهند - همه چنان به هيجان آمده و برانگيخته اند كه هر آن ممكن است يكي، ديگري را بكشد. حتي موس زخمي، اين گوزن بزرگ شمال آمريكا كه اكنون نيمه جان و درحال فروافتادن است نيز خطرناك مي نمايد. شاخ مي زند و لگد مي پراند و هر ضربه اش اگر به جاي حساس بگيرد، ممكن است حيواني را بيندازد اما گرگ ها و خرس ها به اين انبوه گوشت و امعا و احشاء براي بقا نيازمندند و برآنند از اين همه كالري، ويتامين، چربي و مغز استخوان براي زمستان گذراني بهره گيرند - قانون بقا.
اين صحنه در پارك ملي دنالي آلاسكا اتفاق افتاده و دو عكاس معروف حيات وحش، يوا موماتيوك و جان ايست كات، لحظه لحظه آن را ثبت كرده اند. نحوه شكار دسته هاي گرگ (گرگ ها معمولاً به صورت گروهي، در دسته هاي كوچك، زندگي و شكار مي كنند) بدين ترتيب است: معمولاً يك گرگ با تجربه، پس از اينكه دسته گرگ ها مدتي شكار را دوره و خسته كردند، روي پشت حيوان مي پرد و با نيش هاي نيرومند خود ران و كفل او را مي درد. گرگ ديگري از فرصت استفاده مي كند و دندان هاي خود را در بيني و پوز شتر مانند موس فرو مي برد. در اين حال بقيه اعضاي گروه بيكار نمي مانند و هر يك به فراخور حال، به قسمتي از بدن حيوان هجوم مي برند و مي درند، به بهانه اين عكس و مطلب بد نيست به موضوعي كه تاكنون چندين بار توسط خوانندگان ما مطرح شده اشاره كنيم و آن، چرايي عدم دخالت مسوولان پارك ها و مناطق حفاظت شده در مواردي شبيه مورد فوق است. حيواني به واسطه ضعف يا زخمي شدن، درحال مرگ است! در چنين شرايطي چرا مسوولان منطقه دخالت نمي كنند و مثلاً با يك گلوله موجود بيچاره را راحت نمي سازند؟ چرا اجازه مي دهند حيوان به چنين سرنوشتي دچار آيد و توسط گرگ ها و خرس ها دريده شود؟
در اين رابطه بحث هاي فراواني مطرح شده و در طول زمان - لااقل از زماني كه بشر تصميم به دخالت در طبيعت و حفاظت از آن گرفته و به دنبال آن ديدگاه هاي مختلف حفاظت و رفتار با طبيعت و حيات وحش پديد آمده - پاسخ هاي گوناگوني به اين سوال كلي كه «آيا بايد در روند حوادث در طبيعت اثر گذاشت يا نه؟» داده شده است.
آنچه گروهي از دانشمندان و دست اندركاران حفاظت درباره وقايعي مشابه آنچه ذكر آن رفت مطرح مي كنند چنين است: در سراسر جهان، در طبيعت مناظري از اين قبيل مرتباً اتفاق مي افتد و اين جزو سرشت طبيعت است. درواقع طبيعت دو چهره دارد؛ يكي لطيف و زيبا و ديگري خشن و نادلپذير و ما گاهي موفق مي شويم به تصادف، روي خشن طبيعت را ببينيم و به محض مشاهده، آه و فغان كنيم كه: «اين چه ظلمي است كه بر موجودي نگون بخت مي رود.» اين واقعه در كنار جاده اي درون پارك ملي دنالي روي داده و علاوه بر دو عكاس حرفه اي، گروهي از بازديدكنندگان پارك نيز شاهد آن بوده اند، اما در همان لحظه، شايد در همان پارك و ده ها و صدها نقطه ديگر در آسيا و آفريقا و استراليا و ديگر نقاط جهان، وقايعي به مراتب خشن تر از اين اتفاق افتاده كه نه عكاسي بوده تا آن را ثبت كند و نه گذرنده اي حتي كه آن را ببيند. با اين حساب، به صرف ديدن يك واقعه طبيعي نمي توان به دخالت در آن نظر داد.
اين دانشمندان هرگونه دخالت در شرايطي از اين نوع را غيرضروري و مضر مي دانند و استدلال مي كنند كه اگر كاركنان پارك اقدام به كشتن اين موس زخمي مي كردند، در روند طبيعي حيات وحش اختلال ايجاد مي شد. موس كه قبلاً به شدت زخمي شده بود،در جريان طبيعت بايد از ميان مي رفت - اين قانون وحش است، اما طبيعت از رهگذر مرگ اين حيوان، بهره هايي مي برد كه بعضي از آنها بر ما آشكار و بسياري بر ما ناشناخته است.
ازجمله، با عدم دخالت انسان، گرگ ها فرصت يافتند به طور طبيعي به شكار بپردازند و قابليت هاي طبيعي خود را حفظ كنند. گرگ بايد از طريق شكار زندگي كند و هرچه در اين امر ماهرتر باشد به طبيعت نزديك تر و بي شك در جايگاه طبيعي خويش مفيدتر است. براي اينكه گرگ به جايگاه طبيعي خود نزديك و نزديكتر شود، بايد فرصت هاي لازم دراختيارش قرار گيرد. موس چنين فرصتي را به دسته گرگ ها داد؛ بالغ ها ظرفيت هاي خود را بيشتر كردند و جوانترها راه و رسم شكار و زندگي در وحش را فرا گرفتند. توله هاي آنها نيز در لانه سهم خود را گرفتند. خرس هاي گريزلي نيز به همچنين، آنها نيز در اين شكار سهيم شدند. همين طور كلاغ ها كه از ابتدا تا انتهاي ماجرا در صحنه حضور داشتند.
بدانيم، آنچه در طبيعت روي مي دهد، ضرورت بقاست. چيزها در عرصه طبيعت حضور پيدا مي كنند، نقش خود را مي گذارند و از صحنه كنار مي روند. اين مجموعه، دور تسلسلي خود را طي مي كند، مي چرخد، پيش مي رود و هستي را زنده و پايدار نگه مي دارد. احساس بشري صرفا برگرفته از نحوه درك ناطقه اوست، دركي كه الزاماً اصيل و طبيعي نيست و ممكن است در پوششي ضخيم از دانسته ها و القائات گوناگون فرورفته و با منطق حاكم بر طبيعت بسي فاصله داشته باشد. مثلاً، آيا تابه حال فكر كرده ايم نگاه و برخورد ما با وحش تا چه حد صحيح و منطقي است؟ آيا احساس علاقه يا تنفر ما نسبت به بعضي از گونه هاي وحش مي تواند د رست باشد؟ آيا روباه واقعاً موجود مكار و بدي است؟ گرگ يا ببر حيواناتي خونخوار و شايسته كشتن هستند؟ يا كركس، لاشخوري بدجنس و بي حياست كه به جنازه نيز رحم نمي كند و سزاوار هرگونه ناسزاست؟!
طبيعت، فراتر از همه اين نگرش ها و استنباط ها، به راه خويش مي رود و هر جانور و گياه در آن، لازم و بجا، چون حلقه هاي زنجير، زنجيره حيات و تداوم آن را مستحكم مي سازد.
|
|
|
دره اي با ۲۰ ميليون پرنده
۵۰۰ هزار درنا در سفر بهاره
|
|
بزرگترين تجمع درناها در جهان در اين مكان به چشم مي خورد و ۶ هفته ادامه مي يابد
درناها از پرندگان شگفتي هستند كه بعضي از انواع آن، همچون درناي سيبري، جزو گونه هاي كمياب و در معرض خطر جهان به شمار مي آيند. تاكنون در اين صفحه راجع به درناي سيبري سخن گفته ايم و اهميت حفاظت از آن را مطرح ساخته ايم.
درناهاي مهاجر مسيرهايي طولاني را از اين سو به آن سوي جهان مي پيمايند تا خود را به سرزمين هاي مطلوب براي زيست برسانند. از آن جمله درناهاي خاكستري رنگ، معروف به «درناي تپه شني» است كه انبوه ترين اجتماع درناها در سطح جهان را همه ساله بهار در نبراسكا پديد مي آورند. اين درناها به مدت شش هفته در ماه هاي فوريه و آوريل در سواحل دره رودخانه پلات فرود مي آيند تا براي سفر به زادگاه اصلي شان، قطب شمال، خود را آماده كنند. بد نيست بدانيد تعداد اين درناها در اين ناحيه به نيم ميليون قطعه مي رسد.
پل تبل، مدير «پناهگاه حيات وحش روو» نبراسكا مي گويد: «به هر طرف كه نگاه كنيد، درناها ديده مي شوند. آسمان از درنا سياه است.»
اين درناها يكي از قديمي ترين پرندگان روي كره زمين اند و با پيكر ظريف و زيبا وسرهاي قرمز خود، بيش از ۹ ميليون سال است كه به جزيي از چشم انداز نبراسكا تبديل شده اند. درناهاي تپه شنيGrus canadensis ضمن مهاجرت، در رودخانه پلات استراحت كرده و خستگي راه طولاني زيستگاه هاي زمستاني شان در نيومكزيكو، تگزاس و شمال مكزيكو تا زيستگاه تابستاني شان در قطب شمال را در اينجا از پروبال فرو مي گيرند. اين درناها همه چيز خوارند. روزها وقت خود را در زمين هاي زراعتي و علفزارهاي خيس اطراف رودخانه مي گذرانند و از دانه ها و گياهان تغذيه مي كنند. خوردن حشرات و دانه هاي ذرت و غلات ديگر آنها را نيرومند ساخته و وزنشان از يك كيلوگرم رو به فزوني گذارده و به ۶ تا ۱۲ پاوند (۳ تا ۵/۵ كيلوگرم) مي رسد. در اين حال، درناها به زيباترين شكل و جلوه خود دست مي يابند و قدشان به يك متر و فاصله دوسر بالشان به دو متر افزايش مي يابد. اين ذخيره غذايي، انرژي كافي براي ادامه حيات و توليدمثل در مقصد يعني كانادا، آلاسكا و سيبري را برايشان فراهم مي كند.
جالب است بدانيم اين دره محل توقف ۲۰ ميليون پرنده مهاجر ديگر نيز هست كه در ميان آنها گونه هاي در معرض خطري چون درناي فريادكش، نوعي مرغ باران و نيز نوعي پرستوي دريايي كمياب وجود دارد.۱۵ نوع درنا در جهان زيست مي كنند كه درناي تپه شني فراوان ترين و پرتعدادترين آنهاست. ۹ گونه درنا نيز در ليست پرندگان در معرض نابودي قرار دارند.
|
|
|
ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
قسمت بيست وهفتم
|
|
دكتر ريموند ديتمارس
شيطان هاي تاسماني تنها حيوانات عجيبي نبودند كه در افق زندگي من پديدار شدند. هرچه بيشتر دركسب و كار حيوانات پيش مي رفتم با شگفتي هاي تازه اي مواجه مي شدم.
سفرهاي متعددي كه به اقصي نقاط جهان براي جمع آوري نمونه هاي حيوانات انجام مي دادم وسوسه مداوم و روز افزون براي تماشاي وحش و مطالعه نمونه هاي كوچكتر در لابراتوار خانگي ام، انبوهي از يادداشت هاي علمي پديد آورد كه نشان مي داد كه بسا حقيقت مي تواند بسيار عجيب تر از باورهاي نادرست عمومي درباره حيوانات باشد براي مثال، من دريافتم كه نوعي ماهي هست كه عملا از درخت بالا مي رود؛ قورباغه اي كه چنان بزرگ است كه مي تواند يك موش صحرايي را ببلعد، ماري كه مثل پرندگان پرواز مي كند؛مورچه اي كه مغازه لبنياتي دارد، حيواني كه هميشه سرازير گام برمي دارد و...
ماهي هاي پرنده
چندين گونه ماهي در جهان وجود دارند كه مي توانند از آب خارج شوند. يكي از اين ماهي ها گرنارد(Gurnard) نام دارد كه در آب هاي شيرين هند شرقي، هند و چين و جزاير آن زندگي مي كند و شكل و قيافه ماهي اسكالپين(۱) كوچك را دارد. اين ماهي سه زايده شبيه انگشت در باله هاي سينه ا ي اش دارد كه مي تواند بدن او را - البته به سختي - به جلو بكشد.
حركت باله ها متناوب (يكي پس از ديگري) است و بدين جهت ماهي قرص و محكم گام برمي دارد، مثل پيرمردي كه نمي خواهد مقهور سن وسال شود. اين ماهي هاي بالارونده بي هيچ ترس و ترديدي از آب خارج مي شوند و دوروبر شاخه هاي خشك كه در ساحل رودخانه افتاده اند مي پلكند. بدين طريق آنها مي توانند از يك خوضچه يا رودخانه به ديگري بروند و محيط زندگي خود را عوض كنند.
گونه ديگري از اين خانواده كه خيلي حيرت انگيز است «ماهي تيرانداز» نام دارد. روشي كه او براي شكار استفاده مي كند شبيه كارهايي است كه بچه هاي شيطان براي اذيت كردن دوستانشان هنگام شنا در حوضچه هاي طبيعي مي كنند: دهانش را پر آب مي كند و با يك هدف گيري دقيق و پرزور آب را به طرف هدف مي پراند. مهارت او در تيراندازي چنان است كه با يك شليك، پشه ها و ديگر حشرات را كه روي برگ هاي سبز نشسته و حمام آفتاب گرفته اند فرو مي اندازد و نوش جان مي كند. ماهي تيرانداز مي تواند حتي يك عنكبوت را از درون تارهايش از فاصله چندين فوتي (بيش از ۵/۱ متر) بالاي آب به زير آورد.
بيشتر مردم به يك ماهي كوچك به چشم موجودي نادان و بي دفاع كه كاملاً در چنگ ماهيگير اسير است، نگاه مي كنند، اما هميشه اينطور نيست. نمي دانم نام ماهي پيرانا(Pirahna) را شنيده ايد. پيرانا ماهي كوچكي است كه طول آن حداكثر به ۱۸ اينچ (۴۵ سانتيمتر) مي رسد.
همين ماهي كوچك كه در آمازون و اورينوكو زيست مي كند، چنان سبع و درنده است كه يك گربه وحشي - مثل شير يا پلنگ - در برابر او به حيواني رام و دست آموز مي ماند. كشتار اين ماهي از گله هاي گاو كه در فصل تابستان از رودخانه عبور مي كنند، فجيع و مثال زدني است.
پي نوشت:
(1Sculpin: ( در آمريكا به عقرب ماهيScorpion fish كه در ساحل جنوب كاليفرنيا زيست مي كند و خوراكي است اطلاق مي شود. همچنين به ماهياني كه داراي باله هاي خاردار و دهان گشادي هستند و معمولا بدون فلس و كم گوشت اند نيز مي گويند-مترجم.
|
|
|
حيات وحش ايران
قوچ ارمني
گونهOvis orientalis gmelini:
خانواده:گاوسانانBOVIDAE
راسته: زوج سمانARTIODACTYLA
رده : پستاندارانMammalia
قوچ ارمني در واقع نقطه مقابل قوچ اوريال است. اين زيرگونه با ۵۴كروموزوم در بخش شمال شرقي كشور پراكندگي دارد. در اين قوچ، شاخ ها از قوچ اوريال كوتاه تر است و به ندرت از ۸۵ سانتي متر تجاوز مي كند. خميدگي شاخ ها برخلاف ساير قوچ ها به طرف بالاي گردن است.
قسمت جلويي شاخ ها نيز فاقد زواياي تند است، به طوري كه مقطع عرضي آن كمي بيضي شكل به نظر مي رسد.
ماده ها فاقد شاخ اند يا شاخ هاي بسيار كوچكي دارند. در ناحيه گلو و سينه، ريش و موهاي بلند سفيد وجود ندارد، ولي به جاي آن موهاي زبر و كوتاه، به رنگ قهوه اي تا سياه از زير گردن تا سينه روئيده است كه در فصل زمستان كاملا مشخص اند. قوچ هاي ارمني در ناحيه كمر لكه سفيد و زينتي شكل دارند (كه در اصطلاح محلي اين قوچ ها را آلاكمر مي گويند). طول سر و تنه حدود ۱۴۰ سانتي متر و وزن آن بين ۲۰ تا ۶۵ كيلوگرم است.
زيستگاهش تپه ماهورها و دامنه كوهستان هاست و در ايران از مناطق مرزي آذربايجان تا زنجان، همدان، كردستان، ايلام و شمال غربي خوزستان گزارش شده است. به دليل شكار بي رويه در وضعيت خوبي قرار ندارد.
|
|
|
ربع الخالي ديگر خالي نيست
اين صحرا ديگر چنين خالي نخواهد ماند. اينجا ربع الخالي، صحراي بزرگ و مشهور عربستان است كه پس از ساليان دراز، دوباره به اوريكس هاي زيبا خوش آمد گفته است.
روزگاري تعداد زيادي اوريكس در اين منطقه زندگي مي كردند و به تدريج در اثر شكار بي رويه، نسل آنان رو به نابودي گذاشت تا اينكه در آغاز دهه ۱۹۴۰ نسل اين گونه در وحش به كلي نابود شد.از آن پس دولت عربستان شروع به نگهداري اوريكس در اسارت كرد و از سال ۱۹۹۵ شروع به آزادسازي تدريجي آنها در ربع الخالي كرد. در اين سال ۱۲۵ اوريكس، ۲۷۰ غزال شني و حدود ۱۰۰ غزال كوهستاني در صحرا رها شدند. دولت عربستان منطقه اي به مساحت ۴۶۰۰ مايل مربع را به عنوان «پناهگاه» در اختيار اينگونه ها قرار داده است.
با برنامه هايي كه در دست انجام است چيزي نخواهد گذشت كه ربع الخالي ديگر خالي نخواهد بود.
|
|
|
كرم هاي كشتارگر
|
|
اين كرم مي خزد، آهسته پيش مي رود، استتار مي كند، فريب مي دهد و سرانجام با قدرت بر سر شكار خود فرود مي آيد و مي كشد - كرم گوشتخوار
سپر، زره، بوهاي اغواگر، استتار هنرمندانه - اينها بخشي از ابزار فيزيكي و رفتاري است كه كرم هاي كاترپيلار گوشتخوار به كار مي گيرند. در هاوايي ممكن است آنها را به شكل تكه اي پوست درخت ببينيد كه به شكار طعمه مي پردازند. در دانمارك، بعضي از اين كرم ها زير زمين زندگي مي كنند و توسط مورچه ها تيمار مي شوند. يك گونه كاترپيلار به درختان سبز و لانه هاي روي آنها حمله مي برد و تخم ها و جوجه ها را غارت مي كند. اين اشتياق براي شكار بسياري غيرمعمولي است: از ۱۶۰هزار نوع پروانه و بيد شناخته شده در جهان، كمتر از يك درصد گوشتخوارند و معمولا از حشرات نرم تن و عنكبوت ها تغذيه مي كنند. بعضي از آنها گياه خاصي را براي خوردن انتخاب مي كنند، سپس به خوردن گونه خاصي از حشرات روي مي آورند. اين سيكل هاي پيچيده زندگي باعث شده پيدا كردن اين گوشتخواران به شدت مشكل و نسل آنان در برابر آسيب ها ضعيف باشد.
همه ۲۰گونه شناخته شده كرم كاترپيلارEupithecia به تدريج با محيط پيرامون خود تركيب مي شوند. بعضي از آنها دقيقا مثل لكه هاي روي برگ، گلسنگ يا خزه به نظر مي آيند. صدها گونه از اين كرم در سراسر جهان وجود دارد كه اغلب آنها از گل ها و ميوه ها تغذيه مي كنند. هاوايي تنها جايي است كه اين كرم ها به صورت گوشتخوار ديده مي شوند- جلوه اي چشمگير از تكامل.در عكس، كاترپيلار در حال خوردن حشره ديده مي شود.
|
|
|
توقيف معامله اراضي حاشيه جنگل
در پي رونق يافتن بازار خريد و فروش اراضي و املاك در شمال كشور، سازمان جنگل ها و مراتع كشور به منظور صيانت از جنگل ها و جلوگيري از ساخت و ساز در حاشيه جنگل، معامله كليه اراضي و املاك حاشيه جنگل را توقيف كرده است. در اين ميان تنها به املاكي كه قبل از سال ۱۳۴۲ (اصلاحات اراضي) وجود داشته اند و در نقشه هوايي ديده مي شوند اجازه خريد و فروش داده مي شود و به املاك و اراضي كه بعد از آن توسط افراد محلي با قطع درختان و پاك تراشي به وجود آمده اند، اجازه هيچگونه خريد و فروشي داده نمي شود. اين امر گرچه با نارضايتي مالكان و افراد محلي روبه رو شده است اما به راستي حفظ تنها ريه ايران بسيار مهمتر است.
|
|
|
مترو و محيط زيست
«ضربدر قرمز، يك هشدار زيست محيطي است.»
در روند اشاعه فرهنگ محيط زيست شركت مترو تهران نيز گامي نو آغاز كرده است. با مجهز شدن ايستگاه هاي مترو به تلويزيون هايLCD با صفحه نمايش بزرگ، برنامه هاي متنوعي براي مسافران به نمايش درمي آيد؛ در اين ميان پخش برنامه هاي «هشدارهاي زيست محيطي» در جهت حفظ بهداشت محيط شهري بسيار قابل توجه است. نكوهش انداختن زباله در معابر و خيابان ها، راه رفتن روي چمن و عدم توجه به سلامت خودروها از سري هشدارهاي زيست محيطي است كه از طريق تلويزيون هاي نصب شده در ايستگاه هاي مترو در جهت تنوير افكار عمومي پخش مي شود.
|
|
|
پمپ گازها، افزايش مي يابند
شركت ملي نفت و فرآورده هاي نفتي در ادامه فعاليت هاي خود در روند كاهش آلودگي هوا، به منظور تشويق دارندگان خودروهاي بنزين سوز در تبديل سيستم سوختي به گازسوز و كاهش نارضايتي دارندگان خودروهاي گازسوز اقدام به احداث تعدادي پمپ گاز در نقاط مركزي شهر كرده است. چندي پيش در پي گزارشات تهيه شده عمده دارندگان خودروهاي گازسوز از اندك و طولاني بودن صف پمپ هاي گاز شكايت داشتند و همين امر را عدم استقبال ساير تاكسي داران به گازسوز كردن خودروهاي خود برمي شمردند. خودروهاي گازسوز به ميزان قابل توجهي در كاهش آلودگي هوا موثرند.
|
|
|