سه شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۷۵
سيب زميني ، ساندويچ ،مارمولك و...
جذابتر از غرفه هاي كتاب
حاشيه هاي نمايشگاه بيرون از در ورودي تمام نمي شوند. ماجراي اصلي تازه وقتي آغاز مي شود كه در داخل محوطه، آدرس سالن ها و غرفه ها را جست وجو مي كنيد
006894.jpg
مارمولك كنار لوازم آرايش.در حاشيه نمايشگاه هر اتفاقي ممكن است
عكس: هادي مختاريان 
مهدي ياوري
«آزادي، آزادي بيا» حنجره راننده خراش برداشت، اما صندلي هاي ميني بوس پر نشد؛ ساعت ۳۰:۱۴ براي دل كندن از نمايشگاه مناسب نيست. آن پل عابر كه كمي پايين تر از پمپ بنزين نياوران دو طرف پارك وي را به هم مي رساند، مثل سال هاي گذشته در زمان برپايي نمايشگاه كتاب يكطرفه نيست، اما به هر حال باز هم به اندازه كافي شلوغ هست كه مجبور باشيد هنگام عبور از آن حواستان به جلو و عقب باشد.
نيكي كريمي، هديه تهراني و چندچهره سرشناس سينمايي ديگر هم آنجا بودند، البته روي كاغذ و در قالب پوستر. قبل از حضور در نمايشگاه مي توانيد از يك نمايشگاه ديگر لذت ببريد؛ پاتوق دستفروشان تهران.
خدابيامرز ايرج بسطامي هم حالا چهره اي جذاب براي تبديل شدن به پوستر است. در بازار پوستر مي گويند مردم مرده ها را خوب مي خرند. بگذريم. قدم زدن روي پل كه تمام شود و وقتي كه به آنطرف برسيد، دست هايتان از كاغذهايي كه هر يك ناشري را تبليغ مي كنند پر است. دنبال سطل آشغال مي گردي تا مثل ديگران براي ماموران شهرداري كار اضافي درست نكني كه يك نفر فرياد مي زند: «مارمولك، مارمولك.» حالا ديگر خيلي وقت است كه نام فيلم مارمولك در شهر پيچيده و هيچكس با شنيدن اين نام از جا نمي پرد. گرچه هنوز هم بازار مارمولك در بساط دستفروشان داغ است. در اين بازار چيزهاي ديگري هم مي بينيد؛ عجيب تر از مارمولك و پوستر آن شخصيت هاي معروف. آدم وقتي پيش خودش فكر مي كند رابطه اي هر چند ضعف بين سي دي و پوستر با كتاب مي بيند، اما اينكه تيغ، ساعت ديواري، دمپايي، اسباب بازي، لوازم آرايش و زيرپيراهني چه ربطي به نمايشگاه كتاب دارند، سوالي بود كه در ذهن ما بي جواب ماند. البته مي دانيم كه ايراد از ماست؛ به هر حال تيغ، دمپايي، زيرپيراهني و خيلي چيزهاي ديگر كمي قبل يا بعد از مطالعه كتاب مورد استفاده قرار مي گيرند.
حالا به در وردي نمايشگاه نزديك شده ايم. يك نفر فرياد مي زند: «مارمولك، مارمولك ۱۵۰۰تومان ». يك دوربين به سمت بساط سي دي فروش نشانه رفت و با اعتراض روبه رو شد: «آقا عكس نگير، مي گم عكس نگير. اصلا مجوز داري؟» جالب است حالا حتي دست فروشان هم كه بدون مجوز كار مي كنند - البته ما اينطور شنيده ايم- هم براي خبرنگارها و عكاس ها خط و نشان مي كشند و مجوز مي خواهند. اين بحث را پيگيري نكنيم بهتر است؛ شايد منجر به جايي شود كه باور كنيم دستفروشان براي كار مجوز دارند!
... چند قدم پس از در ورودي، سطل آشغالي مي بينيد كه با ژست روشنفكرانه تنها كاغذ مي بلعد و بعد هم نگاهتان به پوسترهاي بزرگي مي افتد كه در دو طرف محل عبور آدم ها نصب شده اند. چند پوستر تبليغاتي، نام اميركبير در ادامه يك موسسه انتشاراتي، عكس رئيس جمهوري محبوب كه در حال نوشتن نامه است؛ نامه اي براي فردا، يك نفر فرياد مي زد: مارمولك، مارمولك.
حاشيه هاي نمايشگاه بيرون از در ورودي تمام نمي شوند. ماجراي اصلي تازه وقتي آغاز مي شود كه در داخل محوطه، آدرس سالن ها و غرفه ها را جست وجو مي كنيد. مردم روي جدول هاي كنار خيابان نشسته اند و كتاب نمي خوانند، سيب زميني مي خورند. غرفه هاي فروش سيب زميني داغ، شلوغ هستند؛ چيزي شبيه به غرفه هاي فروش كتاب، اما اوج استقبال مردم از هفدهمين نمايشگاه كتاب را وقتي درك مي كنيد كه صفي طولاني مقابل يكي از ساندويچ فروشي هاي معروف تهران را ببينيد. اين غرفه كه فقط ساندويچ سرد دارد، صف اش تنها با صفي كه مردم براي تماشاي مارمولك تشكيل مي دهند قابل مقايسه است. ساندويچ فروشي در نمايشگاه كتاب محبوب ترين غرفه است!
هوا گرم است. احتمالا لباس ها زود چرك مي شوند و شستن مداوم دليل آب رفتنشان است! براي اينكه از تماشاي اطراف داغ نكنيد چند قطره آب كافيست. اين زحمت برعهده حوض بزرگ محوطه است كه باد آب فواره اش را به صورت شما مي پاشد.
... نخواهيد كه برايتان از سالن هاي كتاب بنويسيم. آنجا هيچ خبر خاصي نيست؛ محوطه هميشه شلوغ تر از سالن ها است. روي چمن ها، كنار جدول ها، داخل غرفه هاي ساندويچ و سيب زميني و بالاخره آن بيرون، جايي كه همه چيز براي خريد پيدا مي شود. وقتي كه از نمايشگاه بيرون آمديم هنوز خيلي ها فرياد مي زدند: مارمولك، سي دي مارمولك. آنجا نشسته بود، كنار سي دي سخنراني آقايي كه در شبكه ۴ ظاهر مي شود و تكيه داده به يك نوع لوازم آرايش. آنطرف زير پل يكي فرياد مي زد: «آزادي، آزادي.»

اجاره به جاي خريد
وقتي كتاب به خانه شبيه مي شود
006900.jpg
دور از هياهوي بازار كتاب و التهاب ناشران براي چاپ كتاب هاي تازه يا تجديد چاپ كتاب هاي قبلي، مستقل از ازدحام نمايشگاه بين المللي كتاب تهران و حجم رد و بدل شدن آن همه كتاب، بازارهاي كوچك محلي در شهر وجود دارند كه به مشتري هاي اصلي كتاب، يعني خانم هاي خانه دار، دانشجوها و جوان ترها و تمام آدم هاي كتابخوان ولي كم درآمد، كتاب مي فروشند يا اجاره مي دهند. در اين بازار نمي توانيد دنبال آخرين تازه هاي نشر و رمان هايي از نويسندگان امروز جهان بگرديد چون چيزي پيدا نمي كنيد. حجم اصلي كتاب هاي اين بازار را رمان هاي كلاسيك تاريخ ادبيات تشكيل مي دهند. به علاوه داستان هاي عاشقانه و عامه پسند و گاهي هم مجلات قديمي خانوادگي يا سينمايي.
به كوچه و خيابان اصلي محله اي كه در آن زندگي مي كنيد دقت كنيد، شايد يكي از غرفه  هاي اين بازار بزرگ در محله شما هم باشد. اولين مغازه كتابفروشي در خيابان نواب است؛ بالاتر از ميدان جمهوري.
دو تا پارچه سبز رنگ به عرض چهل سانت و به ارتفاع يك متر در گوشه هاي مغازه آويزان كرده اند كه روي يكي از آنها نزديك در ورودي نوشته شده: «كتاب اجاره داده مي شود، فقط رمان. هفته اي ۳۰۰ تومان. خريد و فروش كتاب هاي كمياب رمان و تاريخ قديمي . روانشناسي قديمي» و روي آن يكي كه در گوشه ديگر و در كنار شيشه ويترين قرار دارد با خط درشت نوشته حراج دايمي كتاب ۳۰۰ تومان۱۰۰- تومان. در جلوي ويترين مغازه دوتا كارتن قرار دارد كه در آنها كتاب هايي چيده شده، كتاب هاي داخل هر كدام از اينها قيمتي جدا دارند و در آنها كتاب هاي كمك درسي چند سال قبل،  داستان، علمي،  شعر و انواع و اقسام ديگر كتاب وجود دارد. داخل مغازه كه مي شويد، اولين چيزي كه به چشم مي خورد انبوه اتيكت هاي اطلاع رساني است. كتاب هاي اجاره اي، تاريخي، روانشناسي، اجتماعي، حقوقي، كمك آموزشي، كتاب هاي نو، كتاب هاي دست دوم و... با اين اتيكت ها از همديگر تفكيك شده اند.
دور تا دور اين مغازه  كوچك ده دوازده متري، كتاب چيده شده است. حتي روي زمين هم انبوهي از كتاب قراردارد. صاحب مغازه پيرمردي است با سن حدود ۵۰ سال كه بازنشسته نظامي است و اصرار دارد درجه اش را در گزارش نياوريم. آقاي اميدوار ۹ سال است كه مغازه را باز كرده و مي گويد از اين كار لذت زيادي مي برد.
شيوه اجاره كتاب در مغازه آقاي اميدواربه اين شكل است كه مبلغ دو هزار تومان بابت هر جلد، وديعه پيش او مي  گذاريد و كتاب را تا يك هفته اجاره مي كنيد.
بعد از يك هفته او سيصد تومان از شما كرايه مي گيرد و اگر بخواهيد وديعه را به شما برمي گرداند، اگر نه يك كتاب ديگر براي هفته بعد كرايه مي كنيد.
او فقط رمان اجاره مي دهد و علت اش را تعداد زياد رمان خواهان ها مي داند. استقبال از رمان  طوري است كه گاهي يك كتاب چند برابر قيمت اش سودآوري دارد. گاهي وقت ها هم براي بعضي از رمان ها مشتري ها از قبل وقت رزرو مي كنند كه مبادا كس ديگري آن را ببرد.
روي يكي از اتيكت هاي داخل مغازه نوشته كتابخانه شخصي شما را خريداريم. او توضيح مي دهد «اغلب كتاب ها را از خانه ها مي خريم اشخاصي كه به مسافرت خارج از كشور مي روند و كتاب هايشان را مثل ديگر اجناس تبديل به دلار مي كنند مي آيند پيش ما. يا كتاب هايي مي آورند كه صاحبشان فوت شده ورثه اش مي خواهند آنها را بفروشند، گاهي هم شخصي صد جلد كتاب در كتابخانه شخصي خود دارد و مي خواهد ۶۰ جلد از كتاب هايي را كه خوانده بفروشد و كتاب هاي تازه جانشين آنها كند.
مغازه بعدي جنوب شهر است. خيابان فدائيان اسلام نرسيده به امام زاده عبدا... .
صاحب اين مغازه خود را رضا تختي نيا معرفي مي كند. كسي كه چهار سال است چراغ اينجا را روشن نگه داشته. شيوه اجاره دادن او با ديگران متفاوت است. او كل مبلغ پشت جلد كتاب را از مشتري به عنوان وديعه مي گيرد و بابت هر صد صفحه، بيست و چهار ساعت به مشتري وقت مي دهد. به اين ترتيب براي خواندن يك رمان ۳۶۰ صفحه اي مشتري ۴ روز وقت خواهد داشت. موقع پس گرفتن كتاب، يك پنجم مبلغ كل كتاب را بابت اجاره كتاب از مبلغ وديعه كم مي كند. يعني ۲۰ درصد مبلغ پشت جلد كتاب. مثل بيشتر مغازه هاي فروش و اجاره كتاب، باز هم كتابخوان و مشتري اصلي مغازه، دختر خانم ها و خانم هاي خانه دار هستند. او در بين كتاب هاي مغازه فقط رمان اجاره مي دهد و كتاب هاي ديگر را مي فروشد. رضا درباره مشتري هايش و استقبال آنها مي گويد: «كتاب روز به روز گران مي شود، هر چه قيمت بالاتر مي رود خريدار كمتر مي شود و قدرت خريد قشر اصلي كتابخوان يعني جوان ها، دانش آموزان و دانشجويان پايين مي آيد.» رضا قبل از ورود به اين كار خيلي كم كتاب مي خوانده. هنگام ورود ما به مغازه اش هم برعكس آقاي اميدوار كه كتاب مي خواند مشغول تماشاي تلويزيون بود.
او مي گويد با وجود كار دومي كه دارد و مشقت هاي زندگي باز هم اكثر كتاب هاي مغازه خود را خوانده تا آنجا كه خودش يك رمان نصف و نيمه هم نوشته. رضا اعتقاد كاري جالبي هم دارد. تاكيد مي كند كه در اين شغل بايد يك تز روانشناسي داشته باشي و به مشتري كتابي بدهي كه جذب شود و باز هم كتاب بگيرد. مي گويد يكي از دلايل كم بودن تعداد كتابخوان اين است كه كتابفروش ماهر كم داريم. چرا نبايد مثل كشورهاي خارجي يك كتابفروش با تحصيلات آكادميك كتابداري داشته باشيم؟
مشتري هاي او به غير از اين محله، محله هاي اطراف صفائيه، دولت آباد، شاه عبدالعظيم و مناطق دورتري چون افسريه، ميدان خراسان، ميدان شوش، نازي آباد را كه در دفتر خود نوشته به ما نشان مي دهد.

فرهنگ خوش رنگ پررنگ
006897.jpg
با سرزمين ات كه آشنا نباشي در كادر عكس ها گم مي شوي. چند دقيقه فرصت براي فرار از هياهوي شهر و مشغله هاي كاري، كمي اشتياق و نگاهي دقيق به اطراف، خيلي زود آدم را به اين باور مي رساند كه هنوز فرهنگ ايران را نمي شناسد. فرهنگ ايران زمين خوش رنگ است؛ تماشاي عكس ها باعث مي شوند تا ايران را تنها به همين جمله توصيف كنيم.
چند پله، عبور از بازار فرهنگسراي هنر و ورود به سالني كه در آن اولين جشنواره فرهنگ ايران زمين برپا شده، جشنواره اي كه هدف آن تحكيم مباني وحدت ملي از طريق شناخت اقوام ايراني است.
در فرهنگسراي هنر خيلي زود در رنگ ها گم مي شويد. اين فرهنگ ايران است. عكس هايي كه در نگاه اول شبيه به تصاوير اينترنتي هستند. مي توانيد در فرهنگسراي هنر هياهوي اطراف را فراموش كنيد و با عكس ها به سفر برويد، روستاهاي سرسبز شمال، مراسم عاشورا در شهرهاي مختلف ايران، كشتي باچوخه، سنت هاي جنوب، لباس هاي خوش رنگ عشاير و حتي ملاقاتي با تك ستاره موسيقي بلوچي ايران در راه پله، روي پايه اي كه قاب عكس را نگه داشته.
مسوولان برپايي جشنواره فرهنگ ايران زمين فكر طبيعي شدن فضا را هم كرده اند. وقتي محو تماشاي عكس ها هستيد مرداني را مي بينيد كه با لباس هاي محلي عبور مي كنند. آنجا گاهي موسيقي هم هست، كبوتر هم هست، مرغ عشق هم هست، البته در قفس، گرچه تمام اين حاشيه هاي اطراف در رنگ گم مي شوند. فرهنگ ايران خوش رنگ است، اگر فرصت سفر نداريد با جشنواره فرهنگ ايران زمين به سفر برويد و رنگ ها را درك كنيد. همه جا مثل تهران خاكستري نيست.

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
مارمولك فعلا ركورد فروش را در سينماي ايران شكسته و در هفده روز ۵۵۰ ميليون تومان فروخته و بدين ترتيب ركورد كلاه قرمزي و پسرخاله را زير پا گذاشت. كما هم به فروش بالاي خود ادامه مي دهد و فعلا به ۴۷۶ ميليون تومان رسيده. اگر هنوز موفق به ديدن اين فيلم ها نشده ايد و حوصله صف ايستادن هم نداريد، سانس هاي قبل از عصر سينماها را از دست ندهيد. مارمولك را سينماهاي استقلال، آستارا، فلسطين، صحرا، سپيده، شاهد، كريستال، سعدي، آسيا، ملت، بهمن، توسكا، فرهنگ، اروپا، تهران، گلريز، فردوسي، دهكده، شقايق، مركزي، جوان، پايتخت، ملت، پيروزي، كاروان، فرهنگسراي نياوران و نور نمايش مي دهند. فيلم كما را هم مي توانيد در سينماهاي عصر جديد، فرهنگ، سروش، بهمن، پارس، جمهوري، مراد، پيوند، حافظ، شيرين، آ سمان آبي، سارا، المپيا، پيام انقلاب، جي، ميلاد، فرهنگسراي ابن سينا، بهاران، اشراق و فردوس ببينيد. جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران هم امروز در ساعت ۱۴ اتاق سبز (فرانسواتروفو)، ساعت ۱۶ ناجورهاي (جان هيوستون) و ساعت ۱۸ اژدهاي سرخ (قسمت سوم سكوت بره ها) را نمايش مي دهد.
نگارخانه 
«يه روزهايي، يه لحظه هايي و يه وقت هايي مثل دم دماي صبح ما حتي از آسمون پرآفتاب كنار دريا پاك تريم. توي اون روزها و لحظه ها و اون وقت ها يه فرشته توي وجود ماست و شايد ما توي وجود يه فرشته ايم. اينكه فرشته ها زن هستند يا مرد، سفيد هستند يا سياه، قد بلند هستند يا نيستند، چاق هستند يا لاغر، بال دارند يا ندارند، صداشون لطيف و ملايم هست يا نيست و اينكه اصلا صدا دارند يا نه به ما ربطي ندارد. اما چيزي كه مهمه اينه كه اونها مراقب ما و مراقب همه...» اگر از اين متن خوشتان آمده و دوست داريد مجسمه ها و نقاشي هايي از فرشته ها ببينيد از ۲۴ ارديبهشت تا ۵ خرداد فرصت داريد به نگارخانه سعدآباد سري بزنيد. در اين نمايشگاه حدود ۳۰ اثر مجسمه و نقاشي اساتيدي چون حسين ماهر، ايرج زند، محمدعلي بني اسدي و ... به نمايش گذاشته شده اند. اين نمايشگاه به جز روزهاي تعطيل از ساعت ۱۰ تا ۱ و ۳ تا ۷ باز است.
كتاب 
اگر به داستان هاي كوتاه علاقه داريد، نشر كاروان كتابي را با نام «نقطه سر خط: گزيده داستان هاي كوتاه آلماني و اروپايي» منتشر كرده است.اين كتاب را علي عبداللهي ترجمه كرده و آن را با قيمت ۹۵۰ تومان مي توانيد تهيه كنيد. چاپ هشتم زن زيادي جلال آل احمد هم به بازار آمده. انتشارات فردوس با قيمت ۱۰۰۰ تومان اين كتاب را منتشر كرده. اگر تاكنون از جلال آل احمد چيزي نخوانده ايد، كتاب «زن زيادي» آل احمد كه مجموعه چند داستان كوتاه است شروع بدي نيست.
«هنر سينما» هم نام كتابي است كه چاپ دوم آن را نشر مركز روانه بازار كرده. اين كتاب نوشته ديويد بوردول و كريستين تامسن از افراد صاحب نام سينماست و اگر مي خواهيد از پيچ و خم هنر سينما چيزي دستگيرتان شود، انتخاب خيلي خوبي است. قيمت اين كتاب ۷۹۰۰ تومان است. همه اين كتاب ها را در نمايشگاه كتاب با ۱۰ درصد تخفيف مي توانيد تهيه كنيد.
تئاتر
اگر به نمايش هاي سنتي مثل دو حوضي علاقه داريد، اين روزها در تئاتر سنگلج «سعدي هملت مي شود» را مي توانيد ببينيد. اين نمايش تماشاگران زيادي را جذب خود كرده و در ۱۸ روز ۱۸۳۳ نفر را به طرف سنگلج كشانده. كارگردان اين تئاتر محمود عزيزي است كه حتما او را مي شناسيد. اگر هم بچه هاي داريد و مي خواهيد براي ساعتي سرش را گرم كنيد، مي توانيد به تالار هنر برويد. «شاپرك و رقص برگ ها» اين روزها در اين تالار اجرا مي شود و كودكان و نوجوانان زيادي به نمايش آن رفته اند. در تالار هنر هميشه مي توانيد نمايشي مناسب بچه هاي خود پيدا كنيد. در تالار مولوي هم به جاي نمايش «ب مثل بازيچه»، «بنويس! احمق بنويس» در ساعت ۴۵:۱۷ در حال اجراست.
فرهنگسرا
تا بيست و چهارم ارديبهشت فرصت داريد در مسابقه مقاله نويسي با عنوان «پيامبر مهر و دانايي» در فرهنگسراي دانشجو شركت كنيد. علاقه مندان مي توانند مقاله هاي خود را به فرهنگسراي دانشجو ارسال كنند.
فرهنگسراي خانواده يك دوره آموزش هنرهاي تجسمي را برگزار مي كند. اين هنرها شامل نقاشي، خطاطي، خوشنويسي و ... است . در همين فرهنگسرا، يك دوره آموزشي كامپيوتر هم برقرار است. اين دوره آ موزشي شامل ويندوز، اتوكد، اينترنت و فتوشاپ است.
امروز ۲۵ فيلم كوتاه و بلند جشنواره ايران زمين هم در فرهنگسراي بهمن به نمايش در مي آيد.
«همراه باد در دل تنهايي كوير» منوچهر طياب و «دخمه» بهزاد خداويسي از مهم ترين فيلم هاي امروزي هستند. نمايش اين فيلم ها ازساعت ۱۰ صبح آغاز مي شود و نكته جالب توجه رايگان بودن نمايش فيلم است.
تلويزيون 
«اين راهش نيست» را امروز ساعت ۲۰:۲۰ مي توانيد ببينيد و ماجراهاي فريدون و غلام را پيگيري كنيد و ببينيد سرانجام اين نابغه گل و گياه به وصال مي رسد يا نه. شبكه دو هم ساعت ۲۱ فيلم سينمايي پخش مي كند. نقطه چين مهران مديري كه طبق معمول بعد از اخبار ساعت ۲۲ شبكه ۳ بعد از كلي پيام بازرگاني پخش خواهد شد. اگر هم ديشب فرصت نكرديد مسافر ري و مامورين پرونده هاي راكد را ببينيد، امروز مي توانيد ساعت ۴۰:۱۳ تكرار مامورين را از شبكه ۳ ببينيد و ساعت ۱۵ هم تكرار مسافر ري را از شبكه۱ . راستي سريال پرستاران را هم يادتان نرود، شبكه يك حدود ساعت۲۲ .

ستون شما
سياسي باشيد
همين چند روز پيش بود كه خواننده اي از ما درخواست كرد وارد مسايل سياسي نشويم اما اينبار نامه اي از دكتر عليرضا عاصيان به دستمان رسيد كه تمايل داشت روزنامه وارد جريان سياسي شود.
آقاي عاصيان نوشته اند: «از سال ۷۱ تا ۸۲ به جز مساله رنگي بودن روزنامه چيز ديگري جلب توجه نمي كرد اما با تغيير و تحولات اخير روزنامه همشهري فارغ از جناح بندي هاي سياسي، روند مناسبي را انتخاب كرده و اتفاقات سياسي و اجتماعي را مورد بررسي قرار مي دهد.»
عاقبت ما نفهميديم بايد سياسي باشيم يا نباشيم؟ به هرحال مثل اينكه همين كه فعلاً هستيم براي اغلب مردم مناسب است. ضمن اينكه مي دانيم هيچوقت قادربه راضي نگه داشتن همه نيستيم.
تشكر
يك نامه خيلي كوتاه براي اينكه ثابت كنيم ستون شما تنها جايي براي بازتاب انتقادات نيست.
«از مسوولان محترم شركت واحد واقع در ميدان امام حسين بخاطر هدايت و كنترل صحيح تشكر و سپاسگزاري مي كنيم.»
اين تشكر كوتاه از شركت واحد را طومار قاسمي برايمان فرستاده بود.
امريه
چرا از نقطه چين گزارش تهيه نمي كنيد؟ (هانيه واحدي)
پاسخ: چشم
مارمولك هاي سن سباستين
اينقدر به فيلم مارمولك بند كرده ايد كه آدم تعجب مي كند. مگر چه چيز خاصي در اين فيلم هست؟ شما مي دانيد ايده اين فيلم از روي يك اثر خارجي مربوط به دهه۶۰ با شركت آنتوني كوئين كپي شده.
نكته: در پاسخ اين خواننده نكته سنج گفتيم كه در ويژه نامه جشنواره نوشته بوديم كه شباهت هايي بين فيلمنامه مارمولك و توپ هاي سن سباستين هست. اما از كجا معلوم آنها از روي دست ما كپي نكرده باشند؟!
تلگرافي
مي خواستيم از آقاي فرهنگي بابت گزارش ديوانه ها تشكر كنم. تشريف بياوريد نمايشگاه ببينيمتان.
از آقايي كه مطلب كورنيكو وارا نوشته بود متشكريم.
چرا درباره نمايشگاه كتاب ويژه نامه در نياورديد؟
بعد از جشنواره سينمايي منتظر بوديم.
به آقاي افشين سلام برسانيد و بگوييد منتظر صفحه زيبا شهريم.
حتما برنامه حضورتان در نمايشگاه مطبوعات را اعلام كنيد
آقاي اكبرهاشمي چرا نمي نويسيد؟

يك روزنامه جديد
در روزهايي كه هياهوي نمايشگاه كتاب و مطبوعات رسانه ها را پر كرده، تولد يك روزنامه، شايد چندان به نظر نيايد، اما «جهان صنعت» پا به عرصه گذاشته است. اين خبر وقتي مي تواند نويدبخش باشد كه بدانيم اين روزنامه اولين روزنامه تخصصي در زمينه صنعت است.
جهان صنعت مباحث مختلفي نظير، صنعت بين الملل، اقتصاد بين المللي، انرژي و بازرگاني را مورد توجه قرار داده و با توجه به فعاليت در اين حوزه مي توان انتظار مخاطبان ويژه اي براي آن داشت. صاحب امتياز و مدير مسوول اين روزنامه «محمدرضا سعدي» است.
اين روزنامه مي تواند در حوزه صنعت تاثيرگذار بوده و مسلما متعلق به خانواده صنايع ايران، اعم از مسوولان صنعت يا فعالا ن اين حوزه است. جهان صنعت در ۱۲صفحه و به صورت تمام رنگي منتشر شده و از امروز آن را در روزنامه فروشي ها مي توان يافت. روزنامه «جهان صنعت» در ايام نمايشگاه، به جمع مطبوعات آمده و آنگونه كه انتظار مي رود، مي تواند در عرصه صنعت تاثيرگذار باشد.
اين هم زماني را به فال نيك گرفته و به جهان صنعت خوش آمد مي گوييم.

ذهن زيبا
آرامش، ميوه درخت سكوت است.
ضرب المثل عربي 
اگر مي خواهي بنده كسي نشوي، بنده هيچ چيز مشو.
ژاك دوال 
آنچه مردم را دانشمند مي كند، مطالبي نيست كه مي خوانند بلكه چيزهايي است كه ياد مي گيرند.
فرانسيس بيكن 
آنكه مي تواند، انجام مي دهد، آنكه نمي تواند، انتقاد مي كند.
جرج برناردشاو
نصيحت مانند روغن كرچك است كه دادنش آسان اما خوردنش دشوار است.
ضرب المثل لاتيني 
زماني كه سري را مي برند، ما نبايد به خاطر مو گريه كنيم.
ضرب المثل روسي 
هميشه يك دفترچه يادداشت و يك مداد روي ميز و كنار تختت داشته باش. گاهي اوقات افكاري كه ميليون ها دلار ارزش دارد، ساعت سه نيمه شب به ذهن انسان مي رسند.
جكسون براون 

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |