محمدحسين باقري خوزاني
جهاني شدن ناظر به جرياني از فشردگي فزاينده زمان و فضا در جهان است كه به واسطه آن مردم دنيا به صورتي كم و بيش آگاهانه در جامعه واحد جهاني ادغام مي شوند. جهاني شدن در حوزه اقتصاد با افزايش تجارت جهاني، گسترش ميزان سرمايه گذاري خارجي، سيال شدن سرمايه، نيروي كار و وابستگي متقابل اقتصادي شناخته مي شود. تعلق خاطر به محيط فراملي، تأثيرپذيري از تحولات جهاني و تبادلات مادي و غيرمادي جهاني و افزايش مهاجرت نيز باعث كاهش قدرت دولت ها بر شهروندان مي شود. ناتواني نظام هاي سياسي در كنترل اين جريان ها باعث مي شود دولت ها در عرصه هويت سازي ملي دچار مشكل شوند. در حوزه فرهنگ نيز به مدد ماهواره ها و اينترنت، صنايع فرهنگي غربي بر شبكه هاي جهاني مسلط مي شوند و به ترويج فرهنگ مصرفي و ارزش هاي آمريكايي مي پردازند. جهاني شدن به مثابه جرياني عظيم از تحولات گسترده و عميق كشورهاي اسلامي رانيز در بر خواهد گرفت و متفكران مسلمان همچون بسياري از محققان حوزه هاي علوم اجتماعي و سياسي مغرب زمين به بررسي چيستي اين فرايند و چگونگي تأثيرات آن مي پردازند. در اين نوشتار چكيده اي از ديدگاه هاي يكي از محققان مسلمان در اين حوزه معرفي شده است.
كتاب «Globalization and the muslim world» نوشته امير الرباعي نويسنده مالزيايي است كه در سال ۲۰۰۲ ميلادي در كوالالامپور مالزي به چاپ رسيده است. اين كتاب در ۹ فصل و يك نتيجه به همراه يك مقدمه تدوين شده است. نويسنده درآغاز موضوع مطالعه خود را شناخت بعضي از چالش ها و چشم اندازهايي مي داند كه كشورهاي غيرصنعتي در جريان جهاني شدن با آن مواجه مي شوند. گفتماني كه سطح وسيعي از مخاطبان را در حوزه افراد، گروه ها، نهادها و ملت ها متأثر مي سازد. جهاني شدن به دليل اهداف و قلمرو مبهم آن تمامي ملت ها را با چالش مواجه مي كند و فشار قابل ملاحظه اي بر تمام صور زندگي انسان وارد مي كند بخصوص با وقوع انقلاب در تكنولوژي ارتباطي، درك انسان از آينده به لحاظ ساكن شدن در دهكده جهاني واحد تغيير مي كند و عمل يك فرد در يك ناحيه جغرافيايي خاص تأثيرات متفاوتي بر تمام نقاط جهان مي گذارد. جهاني شدن در كشورهاي مسلمان باعث تشديد شكاف نسل ها، هويت هاي منقطع، اختلاف طبقات اجتماعي و تجزيه يا فروپاشي فرهنگي مي شود. بنابر اين براي كاهش عوارض منفي اين فرايند بايد آن را در سطح جهاني مديريت كرد.(۱) الرباعي در كتاب خود به تحليل گزارش توسعه جهاني بانك جهاني د ر سال ۲۰۰۲ ميلادي مي پردازد و مي نويسد: در اين سال براساس آمار جهاني، ميانگين درآمد هر مسلمان يك دلار و ۱۵ سنت است كه دقيقاً پنج برابر كمتر از ميانگين جهاني و ۲۷ برابر كمتر از ميانگين كشورهاي با درآمد بالا محسوب مي شود. در بين سالهاي ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ ميلادي درآمد جهاني در حدود ۴۵% افزايش يافت و اين در حالي بود كه درآمد كشورهاي اسلامي چيزي در حدود ۲۰% يعني نصف ميزان جهاني رشد كرده بود. در واقع فاصله درآمدي كشورهاي اسلامي چيزي در حدود ۲۰% يعني نصف ميزان جهاني رشد كرده بود و فاصله درآمدي كشورهاي توسعه يافته با كشورهاي اسلامي در طول اين دهه بيشتر شد.(۲) جمعيت مسلمانان در سال ۱۹۹۱ ميلادي ۱۳۶۰ ميليون نفر و به عبارتي ۵/۲۲% از كل جمعيت دنيا بود در حالي كه GNP يا توليد ناخالص ملي مسلمانان جهان ۴/۴% از كل جهان بود. از سوي ديگر جمعيت كشورهاي با درآمد بالا در همان سال ۹۰۳ ميليون نفر بود كه ۸۰% توليد ناخالص ملي جهاني را در اختيار داشتند. براساس اين آمار اكثريت مسلمانان جهان براساس معيارهاي جهاني زيرخط فقر زندگي مي كنند و از حداقل امكانات لازم براي زندگي برخوردار نيستند. لازم به ذكر است كه ميانگين درآمدي مسلمانان در مقايسه با سال ۱۹۷۵ طي اين دوران- جهاني شده- كاهش يافته است. بنابراين در اقتصاد جهاني جديد كشورهاي اسلامي بايد تجارت، صنعت، تكنولوژي و... خود را تقويت كنند و به استانداردهاي جهاني نزديك شوند. اما اين كشورها با مشكلات ساختاري مواجه هستند كه طي آن موج جهاني شدن اقتصاد هر روز آنها را هرچه بيشتر در حاشيه قرار مي دهد. براساس آمار بانك جهاني(۳) ميزان كل صادرات مسلمانان درسال ۱۹۹۸ ، ۶% از كل صادرات جهاني بود، در همين سال ميزان سرمايه گذاري مستقيم خارجي در جهان اسلام ۳% كل سرمايه گذاري هاي مستقيم خارجي انجام شده در كل جهان بود. الرباعي در ادامه با بررسي وضعيت منابع انرژي خاورميانه و مسلمانان معتقد است مسلمانان مي توانند با كنترل بيشتر بر منابع انرژي خود، نقش مهم تري هم در روند تجارت جهاني و هم در توسعه كشورهاي اسلامي و هم در مديريت نظام اقتصاد جهاني ايفا كنند.(۴)
الرباعي چالش هاي پيش روي مسلمانان در فرايند جهاني شدن را به ۵ دسته تقسيم مي كند:(۵) ۱- چالش سياسي ۲- چالش روشنفكرانه ۳- چالش اقتصادي ۴- چالش جهاني ۵- چالش اخلاقي.
|
|
چالش سياسي از ديد او عبارتست از فشارهايي كه براي دموكراتيزه كردن نظام هاي سياسي مسلمانان در داخل و خارج ايجاد مي شود. از طرفي دولت هاي اسلامي براي احقاق حقوق مسلمانان در سطح جهاني نيازمند همكاري و هماهنگي بيشتري در تصميم سازي ها و موضع گيري ها هستند. چالش روشنفكرانه بدين معني است كه مسلمانان به صورت بالقوه توانايي خلق آثار در حوزه هاي علمي و هنري و زيرشاخه هاي آن را دارا هستند ولي در حال حاضر از حداقل توانايي هاي خود استفاده مي كنند. به عنوان مثال جهان اسلامي ۵/۰ درصد توليد ناخالص ملي خود را صرف تحقيقات مي كند در حالي كه كشورهاي توسعه يافته ۵% آن را هزينه مي كنند. با توجه به اين كه طي فرايند جهاني شدن، جامعه تبديل به جامعه اطلاعاتي مي شود، كشورهاي مسلمان براي رقابت در عرصه بين المللي و حتي حفظ هويت اسلامي خود نيازمند فراگيري علوم و فنون در سطوح عالي هستند. از طرفي منابع ديني ما مملو از توصيه به علم آموزي است و به طور مثال واژه علم و مشتقات آن ۸۸۰ بار در قرآن به كار رفته است.(۶) بنابر اين مي توان با تكيه بر فرهنگ اسلامي چالش هاي توليد شده در حوزه هاي روشنفكري و علم را برطرف كرد. از نظر نويسنده چالش اقتصادي احتمالاً بزرگترين چالش پيش روي مسلمانان خواهد بود. او با تأسي به نظرات استاد خويش پروفسور سيدمحمد نقيب العطاس حدنهايي توسعه در اسلام را رسيدن به سعادت از طريق ايجاد تعادل در نيازهاي مادي و معنوي مي داند. از اين نظر از آنجا كه در صورت غفلت از شرايط امروز جهان، جهان اسلام فقير و فقيرتر مي شود لازم است كشورهاي اسلامي هرچه سريع تر توان توليدي خود را با كيفيت هاي برتر افزايش دهند و در تحقيقات، تجارت، امور مالي و كشاورزي تلاش هاي بيشتري بكنند چون اين تلاش ها در راستاي سعادت مسلمانان خواهد بود و يك وظيفه ديني محسوب مي شود.
|
|
چالش جهاني نيز به مشكلاتي مي پردازد كه در اثر وابستگي متقابل كشورها و ظهور نهادهاي بين المللي مؤثر بوجود مي آيد. او براي حل اين مشكل جذب سرمايه گذاري خارجي بيشتر و سازماندهي دروني كشورهاي اسلامي را پيشنهاد مي كند. در بخش چالش اخلاقي نويسنده ابتدا اصول اساسي اسلام را عدالت، آزادي و برابري برمي شمارد كه متأسفانه مسلمانان براي تحقق آنها در جامعه تلاش و تمرين نكرده اند. از نظر او اسلام به مثابه منبعي براي پاسخ به نيازهاي مادي و معنوي زندگي انسان با مباني سكولاريسم كه طي فرايند جهاني شدن ترويج مي شود تناقض دارد. بنابراين چالش اساسي در اين فرايند مبارزه با سكولاريسم و ارزش هاي غربي مغاير با اسلام خواهد بود.(۷)
GNP به ازاي هر نفر
|
درصد GNP نسبت
|
درآمد ناخالص ملي (GNP) بر مبناي ميليون دلار
|
درصد جمعيت
|
جمعيت
|
|
بر مبناي دلار
|
به كل جهان
|
|
به نسبت كل جمعيت جهان
|
(ميليون) ۱۹۹۹
|
ناحيه
|
۵۱۵۰
|
-
|
۱۷۱/۳۱
|
_
|
۰۵۴/۶
|
جهان
|
۴۲۰
|
۳/۳
|
۶/۱۰۲۹
|
۶/۴۰
|
۴۵۹/۲
|
درآمد پايين
|
۱۹۷۰
|
۱۷
|
۷/۵۳۰۷
|
۹/۴۴
|
۶۹۳/۲
|
درآمد متوسط
|
۲۷۵۱۰
|
۸۰
|
۸/۲۴۸۲۸
|
۹/۱۴
|
۹۰۳
|
درآمد بالا
|
۲۰۴۰
|
۹/۱
|
۶۰۲
|
۹/۴
|
۲۹۶
|
خاورميانه و شمال آفريقا
|
۸۸۲
|
۷/۰
|
۴/۲۰۶
|
۹/۳
|
۲۳۴
|
آسياي جنوب شرقي*
|
۴۴۲
|
۴/۰
|
۱۳۰
|
۹/۴
|
۲۹۴
|
جنوب آسيا* *
|
۶۸۸
|
۲/۰
|
۱/۴۴
|
۱/۱
|
۶۴
|
آسياي مركزي* * *
|
۴۸۰
|
۱
|
۳۱۳
|
۹/۱۰
|
۶۵۹
|
كشورهاي صحراي آفريقا
|
|
۱- Amer-AL-Roubaie.(2002), globalization and muslim world,
۲-kualalumpur, malitajaga press, p57pp.1-6
۳- world bank, world development report 2001-2002, at AL- roubaie, pp 63-64
۴- Amer-AL- Roubaie, op.cit,pp 66-67
۵- p.90
۶- pp 91-92
۷- pp 93-95