پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۷۷
كشورهاي اسلامي؛ پنج چالش پيش رو
006723.jpg

محمدحسين باقري خوزاني
جهاني شدن ناظر به جرياني از فشردگي فزاينده زمان و فضا در جهان است كه به واسطه آن مردم دنيا به صورتي كم و بيش آگاهانه در جامعه واحد جهاني ادغام مي شوند. جهاني شدن در حوزه اقتصاد با افزايش تجارت جهاني، گسترش ميزان سرمايه گذاري خارجي، سيال شدن سرمايه، نيروي كار و وابستگي متقابل اقتصادي شناخته مي شود. تعلق خاطر به محيط فراملي، تأثيرپذيري از تحولات جهاني و تبادلات مادي و غيرمادي جهاني و افزايش مهاجرت نيز باعث كاهش قدرت دولت ها بر شهروندان مي شود. ناتواني نظام هاي سياسي در كنترل اين جريان ها باعث مي شود دولت ها در عرصه هويت سازي ملي دچار مشكل شوند. در حوزه فرهنگ نيز به مدد ماهواره ها و اينترنت، صنايع فرهنگي غربي بر شبكه هاي جهاني مسلط مي شوند و به ترويج فرهنگ مصرفي و ارزش هاي آمريكايي مي پردازند. جهاني شدن به مثابه جرياني عظيم از تحولات گسترده و عميق كشورهاي اسلامي رانيز در بر خواهد گرفت و متفكران مسلمان همچون بسياري از محققان حوزه هاي علوم اجتماعي و سياسي مغرب زمين به بررسي چيستي اين فرايند و چگونگي تأثيرات آن مي پردازند. در اين نوشتار چكيده اي از ديدگاه هاي يكي از محققان مسلمان در اين حوزه معرفي شده است.
كتاب «Globalization and the muslim world» نوشته امير الرباعي نويسنده مالزيايي است كه در سال ۲۰۰۲ ميلادي در كوالالامپور مالزي به چاپ رسيده است. اين كتاب در ۹ فصل و يك نتيجه به همراه يك مقدمه تدوين شده است. نويسنده درآغاز موضوع مطالعه خود را شناخت بعضي از چالش ها و چشم اندازهايي مي داند كه كشورهاي غيرصنعتي در جريان جهاني شدن با آن مواجه مي شوند. گفتماني كه سطح وسيعي از مخاطبان را در حوزه افراد، گروه ها، نهادها و ملت ها متأثر مي سازد. جهاني شدن به دليل اهداف و قلمرو مبهم آن تمامي ملت ها را با چالش مواجه مي كند و فشار قابل ملاحظه اي بر تمام صور زندگي انسان وارد مي كند بخصوص با وقوع انقلاب در تكنولوژي ارتباطي، درك انسان از آينده به لحاظ ساكن شدن در دهكده جهاني واحد تغيير مي كند و عمل يك فرد در يك ناحيه جغرافيايي خاص تأثيرات متفاوتي بر تمام نقاط جهان مي گذارد. جهاني شدن در كشورهاي مسلمان باعث تشديد شكاف نسل ها، هويت هاي منقطع، اختلاف طبقات اجتماعي و تجزيه يا فروپاشي فرهنگي مي شود. بنابر اين براي كاهش عوارض منفي اين فرايند بايد آن را در سطح جهاني مديريت كرد.(۱) الرباعي در كتاب خود به تحليل گزارش توسعه جهاني بانك جهاني د ر سال ۲۰۰۲ ميلادي مي پردازد و مي نويسد: در اين سال براساس آمار جهاني، ميانگين درآمد هر مسلمان يك دلار و ۱۵ سنت است كه دقيقاً پنج برابر كمتر از ميانگين جهاني و ۲۷ برابر كمتر از ميانگين كشورهاي با درآمد بالا محسوب مي شود. در بين سالهاي ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ ميلادي درآمد جهاني در حدود ۴۵% افزايش يافت و اين در حالي بود كه درآمد كشورهاي اسلامي چيزي در حدود ۲۰% يعني نصف ميزان جهاني رشد كرده بود. در واقع فاصله درآمدي كشورهاي اسلامي چيزي در حدود ۲۰% يعني نصف ميزان جهاني رشد كرده بود و فاصله درآمدي كشورهاي توسعه يافته با كشورهاي اسلامي در طول اين دهه بيشتر شد.(۲) جمعيت مسلمانان در سال ۱۹۹۱ ميلادي ۱۳۶۰ ميليون نفر و به عبارتي ۵/۲۲% از كل جمعيت دنيا بود در حالي كه GNP يا توليد ناخالص ملي مسلمانان جهان ۴/۴% از كل جهان بود. از سوي ديگر جمعيت كشورهاي با درآمد بالا در همان سال ۹۰۳ ميليون نفر بود كه ۸۰% توليد ناخالص ملي جهاني را در اختيار داشتند. براساس اين آمار اكثريت مسلمانان جهان براساس معيارهاي جهاني زيرخط فقر زندگي مي كنند و از حداقل امكانات لازم براي زندگي برخوردار نيستند. لازم به ذكر است كه ميانگين درآمدي مسلمانان در مقايسه با سال ۱۹۷۵ طي اين دوران- جهاني شده- كاهش يافته است. بنابراين در اقتصاد جهاني جديد كشورهاي اسلامي بايد تجارت، صنعت، تكنولوژي و... خود را تقويت كنند و به استانداردهاي جهاني نزديك شوند. اما اين كشورها با مشكلات ساختاري مواجه هستند كه طي آن موج جهاني شدن اقتصاد هر روز آنها را هرچه بيشتر در حاشيه قرار مي دهد. براساس آمار بانك جهاني(۳) ميزان كل صادرات مسلمانان درسال ۱۹۹۸ ، ۶% از كل صادرات جهاني بود، در همين سال ميزان سرمايه گذاري مستقيم خارجي در جهان اسلام ۳% كل سرمايه گذاري هاي مستقيم خارجي انجام شده در كل جهان بود. الرباعي در ادامه با بررسي وضعيت منابع انرژي خاورميانه و مسلمانان معتقد است مسلمانان مي توانند با كنترل بيشتر بر منابع انرژي خود، نقش مهم تري هم در روند تجارت جهاني و هم در توسعه كشورهاي اسلامي و هم در مديريت نظام  اقتصاد جهاني ايفا كنند.(۴)
الرباعي چالش هاي پيش روي مسلمانان در فرايند جهاني شدن را به ۵ دسته تقسيم مي كند:(۵) ۱- چالش سياسي ۲- چالش روشنفكرانه ۳- چالش اقتصادي ۴- چالش جهاني ۵- چالش اخلاقي.
006726.jpg

چالش سياسي از ديد او عبارتست از فشارهايي كه براي دموكراتيزه كردن نظام هاي سياسي مسلمانان در داخل و خارج ايجاد مي شود. از طرفي دولت هاي اسلامي براي احقاق حقوق مسلمانان در سطح جهاني نيازمند همكاري و هماهنگي بيشتري در تصميم سازي ها و موضع گيري ها هستند. چالش روشنفكرانه بدين معني است كه مسلمانان به صورت بالقوه توانايي خلق آثار در حوزه هاي علمي و هنري و زيرشاخه هاي آن را دارا هستند ولي در حال حاضر از حداقل توانايي هاي خود استفاده مي كنند. به عنوان مثال جهان اسلامي ۵/۰ درصد توليد ناخالص ملي خود را صرف تحقيقات مي كند در حالي كه كشورهاي توسعه يافته ۵% آن را هزينه مي كنند. با توجه به اين كه طي فرايند جهاني شدن، جامعه تبديل به جامعه اطلاعاتي مي شود، كشورهاي مسلمان براي رقابت در عرصه بين المللي و حتي حفظ هويت اسلامي خود نيازمند فراگيري علوم و فنون در سطوح عالي هستند. از طرفي منابع ديني ما مملو از توصيه به علم آموزي است و به طور مثال واژه علم و مشتقات آن ۸۸۰ بار در قرآن به كار رفته است.(۶) بنابر اين مي توان با تكيه بر فرهنگ اسلامي چالش هاي توليد شده در حوزه هاي روشنفكري و علم را برطرف كرد. از نظر نويسنده چالش اقتصادي احتمالاً بزرگترين چالش پيش روي مسلمانان خواهد بود. او با تأسي به نظرات استاد خويش پروفسور سيدمحمد نقيب العطاس حدنهايي توسعه در اسلام را رسيدن به سعادت از طريق ايجاد تعادل در نيازهاي مادي و معنوي مي داند. از اين نظر از آنجا كه در صورت غفلت از شرايط امروز جهان، جهان اسلام فقير و فقيرتر مي شود لازم است كشورهاي اسلامي هرچه سريع تر توان توليدي خود را با كيفيت هاي برتر افزايش دهند و در تحقيقات، تجارت، امور مالي و كشاورزي تلاش هاي بيشتري بكنند چون اين تلاش ها در راستاي سعادت مسلمانان خواهد بود و يك وظيفه ديني محسوب مي شود.
006729.jpg

چالش جهاني نيز به مشكلاتي مي پردازد كه در اثر وابستگي متقابل كشورها و ظهور نهادهاي بين المللي مؤثر بوجود مي آيد. او براي حل اين مشكل جذب سرمايه گذاري خارجي بيشتر و سازماندهي دروني كشورهاي اسلامي را پيشنهاد مي كند. در بخش چالش اخلاقي نويسنده ابتدا اصول اساسي اسلام را عدالت، آزادي و برابري برمي شمارد كه متأسفانه مسلمانان براي تحقق آنها در جامعه تلاش و تمرين نكرده اند. از نظر او اسلام به مثابه منبعي براي پاسخ به نيازهاي مادي و معنوي زندگي انسان با مباني سكولاريسم كه طي فرايند جهاني شدن ترويج مي شود تناقض دارد. بنابراين چالش اساسي در اين فرايند مبارزه با سكولاريسم و ارزش هاي غربي مغاير با اسلام خواهد بود.(۷)
GNP به ازاي هر نفر
درصد GNP نسبت
درآمد ناخالص ملي (GNP) بر مبناي ميليون دلار
درصد جمعيت
جمعيت
بر مبناي دلار
به كل جهان
به نسبت كل جمعيت جهان
(ميليون) ۱۹۹۹
ناحيه
۵۱۵۰
-
۱۷۱/۳۱
_
۰۵۴/۶
جهان
۴۲۰
۳/۳
۶/۱۰۲۹
۶/۴۰
۴۵۹/۲
درآمد پايين
۱۹۷۰
۱۷
۷/۵۳۰۷
۹/۴۴
۶۹۳/۲
درآمد متوسط
۲۷۵۱۰
۸۰
۸/۲۴۸۲۸
۹/۱۴
۹۰۳
درآمد بالا
۲۰۴۰
۹/۱
۶۰۲
۹/۴
۲۹۶
خاورميانه و شمال آفريقا
۸۸۲
۷/۰
۴/۲۰۶
۹/۳
۲۳۴
آسياي جنوب شرقي*
۴۴۲
۴/۰
۱۳۰
۹/۴
۲۹۴
جنوب آسيا* *
۶۸۸
۲/۰
۱/۴۴
۱/۱
۶۴
آسياي مركزي* * *
۴۸۰
۱
۳۱۳
۹/۱۰
۶۵۹
كشورهاي صحراي آفريقا
۱- Amer-AL-Roubaie.(2002), globalization and muslim world,
۲-kualalumpur, malitajaga press, p57pp.1-6
۳- world bank, world development report 2001-2002, at AL- roubaie, pp 63-64
۴- Amer-AL- Roubaie, op.cit,pp 66-67
۵- p.90
۶- pp 91-92
۷- pp 93-95

رويداد انديشه
جريان بزرگ فلسفي
پيام دكتر سيد حسين نصر به مناسبت تشكيل همايش مكتب فلسفي شيراز
006714.jpg

تشكيل همايش مربوط به حوزه فلسفي شيراز را به بانيان اين امر تبريك مي گويم.
اين جمله از پيام دكتر سيدحسين نصر به كنگره بين المللي مكتب فلسفي شيراز است كه توسط غلامرضا اعواني ـ رييس پژوهشكده حكمت و فلسفه ـ امروز در نخستين روز برگزاري اين همايش دوروزه خوانده شد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در اين پيام همچنين آمده است: دهه هاي ۳۰ و ۴۰ مرحوم كربن و اينجانب موفق شديم نام مكتب اصفهان را براي دوره فعاليت حيرت آور فلسفي در اصفهان در آغاز عصر صفوي به جامعه علمي غربي بقبولانيم و حتي در خود ايران نيز اين نام اشتهار فراوان يافت و در سال هاي اخير توجه زيادي به آثار بزرگان اين مكتب مخصوصا ميرداماد و ملاصدرا مبذول شده است. ليكن تا كنون كمتر به زمينه اي كه اين جريان بزرگ فلسفي از آن برخاست توجه شده است، انگار كه نظام هاي بزرگ فلسفي قرن دهم و يازدهم از خلاء پديد آمده يا بازگشتي است به دوران شناخته شده قرن هفتم كه به دنبال آن فترتي طولاني در سير انديشه فلسفي در ايران رخ داده است، ليكن حقيقت غير از اين است و مكتب اصفهان دوران جديدي از حيات تفكر فلسفي مكتبي است كه به درستي مي توان آن را مكتب شيراز خواند، مكتبي كه مركز جغرافيايي آن شهر زيبا و دارالعلم مشهور شيراز بوده و حدود تاريخي آن بين دو شيرازي معروف، يعني قطب الدين و صدرالدين شيرازي است.
او در ادامه پيام عنوان كرده است: در چند قرني كه اين دو شخصيت بزرگ فلسفي را از هم جدا مي كند، شيراز مركز مهم فلسفه شد و بسياري از مشاهير مانند سيد شريف جرجاني، از راه دور براي تلمذ به آن ديار مي آمدند. در اين شهر بود كه خاندان دشتكي مخصوصا صدرالدين و غياث الدين علم فلسفه اي را كه آميخته با اشراق و عرفان و كلام بوده و پيش درآمدي بود براي ظهور حكمت متعاليه ملاصدرا، برافراشتند و مدرسه منصوريه را بنا كردند كه شهرتش در جهان اسلام اشاعه يافت. از شيراز بود كه ملا جلال دواني با متكلمان و حكماي عثماني تماس داشت و با آنان در حال رقابت بود و رسايلش مورد توجه و بحث همگان قرار داشت. نيز در شيراز بود كه مشعل حكمت توسط بزرگاني همچون شمس الدين خفري از گزند حوادث مصون نگاه داشته شد تا با وحدت دوباره ايران در عصر صفويه به اصفهان انتقال يابد. اين ناشناخته ترين دوران تاريخي فلسفي كشورمان يعني از قرن هشتم تا دهم، با نام شيراز عجين است و تحقيق و تفحص در آن نه تنها براي روشن ساختن يك دوره بسيار سازنده در تاريخ انديشه در ايران، به همت فراوان نياز دارد، بلكه براي شناخت سير تاريخ فلسفه اسلامي در شبه قاره هند و تا حدي عثماني نيز، بسيار مهم است. چه كسي از فتح الله شيرازي در سير تفكر اسلامي در هند قبل از شاه ولي الله دهلوي، مهم تر است؟ در واقع نفوذ مكتب شيراز از هند تا حجاز ديده مي شود و اهميت آن در تقريبا تمام جوانب انديشه فلسفي قرون بعدي در ايران و هند مشهود است. به علاوه، مكتب شيراز از خصوصيتي خاص برخوردار بوده كه بايد در آينده توجه بيشتري به آن بشود و آن فعاليت مهم علمي مخصوصا در زمينه نجوم و رياضيات توام با فلسفه بود و حكماي اين مكتب مانند دشتكي  و خفري، علماي مهمي نيز در رشته نجوم و رياضيات و غيره بودند و از اين جهت بيشتر به خواجه نصيرو قطب الدين شيرازي شباهت داشتند تا به حكماي مكتب اصفهان كه در فلسفه دنباله روي مكتب شيراز و در عين حال ايجاد كننده نظريات جديد فلسفي بودند. ولي بر عكس اسلاف خود در شيراز توجهي چندان به علوم نداشتند، به استثناي شيخ بهائي كه اتفاقا او بيشتر فقيه و صوفي بود تا فيلسوف.
006717.jpg

سيدحسين نصر در پايان عنوان كرده است: به هر حال مكتب شيراز هم از لحاظ تاريخ فلسفه و هم تاريخ علوم اسلامي، از نهايت اهميت برخوردار است. از درگاه احديت مسالت دارم كه اين همايش با تاييدات او به بهترين وجه انجام گيرد. با عرض تبريك و دعاي توفيق براي آنان كه اين مجلس را به پا كرده اند و مخصوصا دانشمند محترم آقاي دكتر قاسم كاكايي، سخن را با اين كلام ختم مي كنم كه گرچه سعادت حضور جسماني در اين همايش را ندارم، روحا خود را در اين مجمع حاضر مي دانم و مشتاقانه منتظر نشر سخنراني هاي اين همايش هستم.

ديدگاه
ضعف تحليل در پژوهش هاي مردم شناختي
006720.jpg
سال گذشته كتابي از يك فولكلور شناس تاجيكي در انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، به عنوان كتاب برگزيده انتخاب شد. در حالي كه محققان ايراني در اين زمينه تحصيلات دانشگاهي ندارند؛ ولي پژوهش هاي ارزنده اي در اين زمينه انجام داده اند. حميد سفيدگر- محقق آداب و رسوم مردم آذربايجان- اين مطلب را در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران، بيان كرد و افزود: دانش فولكلور در ايران، برخلاف كشورهاي اروپايي، آمريكايي و كشورهاي همسايه مانند تركيه، آذربايجان و تاجيكستان، هنوز در قالب رشته دانشگاهي تدريس نمي شود. در ايران به فولكلور به عنوان بخش كوچكي از مردم شناسي نگاه مي شود؛ در حالي كه در ساير كشورها گرايش هاي مختلف آن وجود دارد و تا سطح دكتري نيز تدريس مي شود. وي در پاسخ به اين پرسش كه مردم شناسي چه تفاوتي با تحقيقات فولكلور دارد؟ گفت: مردم شناسي بيشتر به جنبه هاي مادي مسايل نگاه مي كند و فولكلور به بخش هاي معنوي. مثلاً در موضوعي مانند خانه سازي، قصه ها و ترانه هايي كه در رابطه با آن وجود دارد، در حوزه فولكلور و نوع معماري بنا و مواد سازنده آن در حوزه مردم شناسي دسته بندي مي شود. علاوه بر اين رشته انسان شناسي هم وجود دارد كه در باره فلسفه وجودي انسان بحث مي كند.
سفيدگر در پاسخ به پرسشي در مورد دليل ايجاد نشدن رشته فولكلور در ايران اظهار داشت: اين مسأله به افرادي مربوط است كه در وزارت علوم تصميم گيري مي كنند و آنها بايد در اين باره توضيح دهند. مجموعاً چون در ايران كار دانشگاهي در زمينه فولكلور نمي شود، پژوهشگران و مردم شناسان ما هم نمي توانند با ديد علمي كافي مسايل را بررسي كنند. لذا مي بينيم كه فقط به شكل ساده مطالب را جمع آوري مي كنند و هيچ كار تحليلي  روي آنها انجام نمي دهند. در دانش فولكلور، تحليل، بخش مهمي را شامل مي شود. وي اضافه كرد: اكنون در دنيا مكاتب بزرگي در زمينه فولكلور تشكيل شده است؛ مانند مكتب اسطوره شناسي يا مكتب تاريخ- جغرافي كه در ايران مخلوطي از اين مكاتب در كار پژوهشگران ديده مي شود و دليل اين آشفتگي نيز به نبود دانش دانشگاهي در ميان محققان ايراني مربوط است. به عنوان مثال، تحقيق در باره افسانه با قصه تفاوت مي كند و اينها بايد جدا از يكديگر بررسي شوند.

تازه هاي انديشه
در محفل فيلسوفان خاموش
006711.jpg
دكتر كوروش صفوي مترجم كتاب «محفل فيلسوفان خاموش» در گفت وگو با خبرگزاري «مهر» از انتشار قريب الوقوع فرهنگ توصيفي معني شناسي خبر داد.
وي در اين باره گفت: در ترجمه اين اثر با تجربه اي كه از «دنياي سوفي» داشتم راحت تر بودم. ترجمه اين اثر يك سال به طول انجاميد، شش ماه حروفچيني و ۸ ماه بازخواني آن زمان برد.
صفوي افزود: ارزش اين كتاب در اين است كه علاوه بر فيلسوفان اروپايي تعدادي از فيلسوفان ايراني و چيني نيز حضور دارند، در حالي كه در كتاب «دنياي سوفي» كه پيش از اين ترجمه كرده ام تنها فيلسوفان اروپايي حضور دارند. كتاب «محفل فيلسوفان خاموش» نوشته پروفسور «هوسله» آلماني است كه در سال ۱۹۹۸ به زبان آلماني منتشر شده و از كتابهاي پرفروش به شمار مي رود. تا آنجا كه من اطلاع دارم به غير از زبان فارسي به زبانهاي ديگر ترجمه نشده است و اين به خاطر وجود فيلسوفان ايراني و چيني آن است. كارشناسان خارجي وقتي براي ترجمه سراغ كتاب مي روند، مي بينند نمي توانند آن را به خوبي به زبان خودشان ترجمه كنند، اما خوشبختانه در فارسي مي توان ترجمه كرد چون با فرهنگ ايراني هماهنگ است و ساده ترين بخش براي ايرانيان است.
وي در مورد داستان «محفل فيلسوفان خاموش» گفت: داستان اين كتاب به اين گونه است كه پروفسور هوسله دانشجويي دارد كه مادر يك فرزند است. فرزند اين مادر از وي سؤالاتي مي پرسد كه وي نمي تواند آنها را پاسخ دهد. او فرزند خود را به استادش معرفي مي كند. استاد در مكاتباتي كه با كودك انجام مي دهد به سؤالات او پاسخ مي دهد. گفت وگوها در اين كتاب بر خلاف كتاب «دنياي سوفي» تخيلي نيست و به صورت واقعي اتفاق مي افتد. در اين اثر، پروفسور براي اين كه بتواند ماجرا را به اين كودك بفهماند، دست به كار جالبي مي زند. او محفلي را راه مي اندازد، مثلاً  مي گويد من ديروز داشتم از كوچه اي عبور مي كردم، قهوه خانه اي ديدم و وارد آنجا شدم. ديدم افلاطون، ملاصدرا و تعدادي ديگر كنار هم نشسته اند. من سؤال تو را براي آنها مطرح كردم و آنها پس از بحث با يكديگر سؤال تو را اين گونه پاسخ دادند. در اين كتاب از فيلسوفان بزرگ ايران مانند ابن سينا، ميرداماد و ملاصدرا ياد شده است.
صفوي در ادامه گفت وگو خبر از تأليف «دانشنامه ادب فارسي» داد و گفت: در اين دانشنامه اطلاعات مربوط به زبان فارسي اعم از تاريخ زبان فارسي از گذشته تاكنون، كاربرد آن در نقاط مختلف و نحوه بيان آن در راديو و تلويزيون هايي كه به زبان فارسي صحبت مي كنند و بسياري ديگر از مباحث گردآوري مي شوند. اين اثر تأليفي است و نگرش من در آن يك نگرش زبان شناختي است.
وي در مورد همكاران خود در اين اثر گفت: تاكنون اين كار را به تنهايي انجام داده ام، اما، اين كار يك نفر نيست. البته چند نفر از دوستان و همكاران در دانشگاه علامه طباطبايي قرار است مدخلهايي از اين كار را به عهده بگيرند و انجام دهند و در صورت همكاري و همت دانشگاه علامه، اين دانشنامه توسط انتشارات دانشگاه علامه منتشر مي شود. تقسيم بندي اين دانشنامه به صورت موضوعي است و فكر مي كنم حجم آن در حدود چهار هزار صفحه شود.
صفوي در پايان، خبر از انتشار قريب الوقوع كتاب «فرهنگ توصيفي معني شناسي» داد و گفت: در اين كتاب اصطلاحات «معني شناسي» را گردآوري كرده و در مورد آنها توضيح داده  ام.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |