دوشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۸۱
گفت وگو با حسين پارسايي كارگردان نمايش «سراب»
تبلور حقيقت
006888.jpg

گفت و گو : هوشنگ اميدي
عكس : مسعود پاكدل
«سراب» روايتي تخيلي از واقعه فرات و امان نامه فرمانده (شمر) سپاه عبيدالله بن زياد به «حضرت عباس» (ع) است. شمري هوشمند و داراي منش هاي غير معمول در مقابل سقايي مي ايستد كه سردر حقيقتي برتر دارد. «حسين پارسايي» اعتقاد دارد در حادثه فرات گويي كسي دستي از سقا نمي گيرد بلكه اين سقاست كه دستهاي خود را براي رسيدن به حقيقت مي دهد.
* تكرار بيش از حد ديالوگ ها برمي گردد به سبك نوشتاري متن يا اجراي نمايش؟
- اين تكرارها در واقع تكنيك اجرايي متن است. به دليل اين كه متن حاضر چنين مي طلبد و چون ما درگير شخصيت هايي هستيم كه سقا در ذهنيت خود با آنها در كنكاش است اين مهم هر جا لازم بوده آمده است. به طور كلي شخصيتها تراوش دايره ذهني سقا هستند و در اين دايره حتي او نيز تكرار مي شود. مدام مي گويد بايد راهي به سوي فرات يافت. دغدغه اصلي او همين است و حساسيت موضوع در انتخاب راهي است كه مي خواهد انتخاب كند. اما پيك، اگر تكرار مي شود به خاطر ايجاد حس تعليق مورد نظر است، چرا كه او مظهر جنگ و التهاب است و يك نوع شيپور جنگ. اين تكرارها ناخودآگاه تضاد و تعليق مي آفرينند. بنابراين بخشي از ذهنيت سقاست.
* به نظر مي آيد سقا بيشتر تأمل مي كند تا اقدام، آن هم در لحظه اي كه بايد حركتي كرده باشد.اين همه سكوت براي چيست؟
- بله. در مقابل پيشنهادهايي كه فرمانده با استدلال هاي ظاهرا ً منطقي به سقا مي دهد مخاطب شاهد سكوت اوست. درواقع اين برمي گردد به دور انديشي و شخصيت پردازي اين كاراكتر. نويسنده در اين تلاش بوده كه مبادا تمام اين استدلال هاي شمر بدون پاسخ گذاشته شوند. اينجاست كه با سكوتي قاطع تر از هر ديالوگ  روبه رو مي شويم. سكوت سقا نشاني از حركت و انديشه بزرگي است كه در پيش دارد. به همين دليل سقا ما را دچار تعليق و ترديد نمي كند. در حالي كه فرمانده او را پر از گونه اي حالت ترديد كرده است. او مي انديشد و مي گويد سپاه همان سپاه است و اين فرمانده كسي است كه من او را بهتر از خودش مي شناسم اما چه اتفاقي افتاده كه اينها بيشتر از من به فكر كودكان حسين(ع) هستند. اينها كه راه را بر ما بستند براي چه من و حسين(ع) را از جنگ نهي  كرده و پيشنهادهاي اخلاقي و انساني مي دهند.
بنابراين علي رغم سابقه نادرستي كه از آنها دارد به فكر فرو مي رود و در سكوت خود از باورهايش وام مي گيرد تا راز پيشنهادهاي طرح شده را دريابد.
* نمايشنامه تا چه اندازه برگرفته از واقعه كربلاست؟
- اساساً اين نمايشنامه براساس يك روايت از واقعه كربلا تحت عنوان فرات يا آب است. بستر اصلي قصه در دامنه يك اتفاق حقيقي شكل مي گيرد. امان نامه اي كه به سقا پيشنهاد مي شود. اما تمام قصه تخيل نويسنده است. هيچ كدام از شخصيتهايي كه سقا با آنها روبه رو مي شود سنديت تاريخي ندارند و همگي تراوش ذهني نويسنده و سقا هستند. به همين دليل مخاطب وقتي با فرمانده روبه رو مي شود كسي را مي بيند كه برايش بسيار بديهي است.
نويسنده شخصيتهاي تك بعدي نمايشنامه هاي ديني را كنار گذاشته و آنها را چند بعدي طراحي كرده است. يعني فرمانده، شخصيتي است كه رسالتش كشتن امام حسين(ع) و اهل بيت اوست البته با منطق خودش و با تظاهر و تاكيد بر عواطف خود ولي جالب اين است كه اين بار چند بعد تازه از شخصت شمر ارائه مي شود و در پايان آشكار مي شود كه در پس اين همه عطوفت و مهرباني ظاهري شمر آتشي پنهان از كينه،حسد و شيطنت در زير خاكستر خوابيده است.
* قبول داريد كه شخصيتهاي «سراب» تكراري از آثار كلاسيك و حتي مدرن هستند؟
- نمي توانم به راحتي اين مورد را قبول كنم چرا كه به هيچ وجه در ذهن من نبوده است و اصلاً  به اين موارد فكر نكرده ام ولي به هر جهت در آثار نمايشي گاهي ناخواسته شباهت هايي بوجود مي آيد. اما در مورد شخصيت پيك قبول دارم كه ورود و خروج او شبيه به آثار «پيتر وايس» است.
حضور پيك و رفت و آمدهاي او براي آشكار ساختن زمان، مكان و موقعيت نمايش است. در مجموع سعي كردم به يك هارموني مناسب برسم.
* سبك و سياق اجرا بر گرفته از تعزيه و سيستم فاصله گذاري  است. آيا متن اين چنين مي طلبيد؟
- چون نمايش مذهبي بود در مجموع سعي كردم آن را با سبك و سياق تعزيه اعم از رنگ، موسيقي و فضاسازي اجرا كنم. چيزي كه بايد بگويم اين است كه از نظر اجرا ميان تعزيه و شيوه فاصله گذاري تفاوتي آنچنان وجود ندارد و هدف من از به كار گيري اين دو تعمدي بوده است.
* تلفيق موسيقي عرفاني و مذهبي به چه منظوري است؟
- در اين مورد به دنبال يك موسيقي حماسي بودم، زيرا در موسيقي حماسي هم لحظات روحاني خلق مي شود و هم لحظات مهيج. تلفيق اين موسيقي از سازهاي كوبه اي مثل دمام،  دف، سنج و سازي به عنوان ديوان در كنار آواهايي شكل مي گيرد كه غريب نيست، كليشه اي هم نيست اما در جاي خودش همان حس و حالي را كه ملوديهاي رايج بايد بوجود آورد به مخاطب ارائه مي كند. همه اينها در كنار هم يك موسيقي حماسي بوجود مي آورند. سعي بر اين بوده تا از موسيقي ملهم از لحظات روحاني و مهيج بهره  بگيرم.
006891.jpg

احساس مي كنم هارموني مناسبي است. حتي در لحظات تراژيك نمايش، سكوت را به جاي موسيقي انتخاب كردم. در صورتي كه مي توانستم جايي كه «سقا» دستهايش را مي دهد يك موسيقي آوايي بگذارم اما ديدم تفكر تماشاگر بر احساس مي چربد. اينجا به نظرم بيشتر به تفكر احتياج بود تا تأثر، لذا سكوت محض را انتخاب كردم. براي اين كه حركت سقا ايجاد سؤال مي كند. تازه بعد از اين همه سال متوجه مي شويم كه در اين نمايش فانتزي كسي دستي از كسي قطع نمي كند. دست ها براي تبلور حقيقت داده مي شوند. پس موسيقي را در خدمت اجرا به كار گرفتم.
* روند تئاتر ديني را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- اگر بياييم تمام واقعه كربلا را بررسي كنيم متوجه مي شويم چه عظمتي دارد اما نمايشنامه نويسان مذهبي در اين مورد خاص متأسفانه قصور كرده اند.
چيزي كه احساس مي شود اين است، گويي نويسندگان خود را از نوشتن آثار مذهبي نهي مي كنند و اين شايد به خاطر متون ضعيف دهه گذشته در اين زمينه باشد. متوني كه اساساً  اين مسير را خدشه دار كرده است.
مي بينيم اگر از كسي خواسته مي شود تا در زمينه حادثه كربلا نمايشنامه بنويسد صرفاً به سراغ مصائب اهل بيت مي رود. متأسفانه همين موضوع هم در نمايشنامه هاي دفاع مقدس تكرار مي شود. تا مي گويند تئاتر جنگ ،نويسندگان به بخش فيزيكي دفاع مقدس نگاه مي كنند. در حالي كه اگر بخواهيم به اين دو مقوله ارزشي نگاه كنيم مي بينيم هم دفاع مقدس و هم عاشورا براي ما فرهنگ سازي كرده اند و بر ماست كه به اين دو مقوله از همين ديدگاه بپردازيم.

سايه روشن هنر
۳۷۱ فيلم سال گذشته وارد شبكه ويديويي شد
۱۳۱ عنوان  فيلم  ايراني  به  همراه  ۲۴۰ اثر خارجي  در سال  گذشته  توسط موسسه هاي  ويدئو رسانه  در شبكه  نمايش  خانگي  كشور توزيع  شد.
معاونت امورسينمايي  و سمعي  و بصري  وزارت  فرهنگ  و ارشاد اسلامي  گزارش  داد: موسسه  رسانه هاي  تصويري  با عرضه  ۹۰ عنوان  فيلم  سينمايي  شامل  ۴۱اثرايراني  و ۴۹ فيلم  خارجي  به  عنوان  فعالترين  موسسه  در حوزه  خريد و توزيع فيلم  در سال  ۸۲ محسوب  شده  و بيش  از ۲۴ درصد از مجموع  فيلم هاي  توزيع  شده  در سال  گذشته  را بر عهده  داشته  است .
موسسه  قرن  ۲۱ با عرضه  ۲۵ عنوان  فيلم  ايراني  و ۵۶ عنوان  فيلم  خارجي  و بيش  از ۲۱ درصد از سهم  فيلم هاي  توزيع  شده  سال  ۸۲ را بر عهده  داشت .
همچنين  موسسه  تصوير دنياي  هنر با عرضه  ۳۸ فيلم  ايراني  و ۴۰ فيلم  خارجي ۲۱ درصد از سهم  فيلم هاي  توزيع  شده  را برعهده  داشته  و در جايگاه  بعدي  موسسه هاي  ويديو رسانه  قرار دارد.
از مجموع  فيلم هاي  سينمايي  ارائه  شده  در شبكه  نمايش  خانگي  بيش  از ۳۵درصد متعلق  به  فيلم هاي  ايراني  و بيش  از ۶۴ درصد متعلق  به  فيلم هاي  خارجي بوده  است .
درسال  ۸۲ موسسه هاي  ويدئو رسانه  خصوصي  حدود ۱۲ ميليارد ريال براي  خريد حقوق  ويديوئي  ۹۰ فيلم  سينمايي  ايراني  پرداخته اند كه  بالاترين رقم  مربوط به  فيلم هاي  عروس  خوشقدم  با ۷۲۰ ميليون  ريال ، توكيو بدون  توقف با ۵۵۰ ميليون  ريال ، كلاه  قرمزي  و سروناز با ۴۵۰ ميليون  ريال  و دخترشيريني فروش  با ۳۵۰ ميليون  ريال  است .
قدكچيان، رئيس شوراي صنفي نمايش شد
كامران قدكچيان، رئيس شوراي صنفي نمايش شد.
گرفتاري و مشغله ي فريدون جيراني كه مشغول ساخت «سالاد فصل» است دليل جايگزيني قدكچيان به جاي وي در سمت رئيس شوراي صنفي نمايش عنوان مي شود. كامران قدكچيان كارگردان و تدوينگر، هم اكنون مشغول پيش توليد فيلم جديدش به نام «دروغ» است. فيلم «دروغ» با نام قبلي « آلفرد» اواخر سال گذشته پروانه ساخت گرفته و هم اكنون كامران قدكچيان به دنبال بازيگر نوجوان انگليسي فيلم در مدارس بين المللي و سفارتخانه هاست.
كيارستمي در كن و بلژيك
«نماي نزديك» ساخت عباس كيارستمي كارگردان ايراني در «كاخ هنرهاي زيباي» بروكسل پايتخت بلژيك به نمايش گذاشته شد. نمايش اين فيلم، كه صدها تن از دوستداران سينما آن را به تماشا نشستند، بخشي از برنامه  بزرگداشت سينماي ايران در بلژيك بوده است.
فيلم كوتاه «تعزيه» كيارستمي نيز در بروكسل به نمايش در آمد.«پنج» و «۱۰ روي ده» اين كارگردان ايراني در جشنواره بين المللي فيلم كن فرانسه به نمايش در مي آيد.

يادداشت سفر گروه نمايش «خواب در فنجان خالي» به دهلي
روي نقطه پرتاب
006885.jpg
آزاده سهرابي
خبر بدي بود. درست يك روز قبل از سفر در چهره بچه هاي گروه در بهشت زهرا و در مراسم تدفين مرتضي مسعودي، خبري از شادي رفتن به سرزمين عجايب هفتگانه نبود. مرتضي مسعودي- طراح پوستر و بروشور تئاتر- كه بسيار جوان بود، در حادثه اي جاده اي در تعطيلات نوروزدرگذشت تا تئاتر براي هميشه يكي از هنرمندان خلاقش را از دست بدهد و دوباره جمله معروف بهرام بيضايي در مسافران را به يادمان بياورد كه «لعنت به جاده ها اگر معني شان جدايي است!» و مثل هميشه كاري از دستمان برنمي آمد جز فراموشي اين غم و آماده شدن براي اجراي نمايش «خواب در فنجان خالي» روي صحنه تئاتري در دهلي هندوستان.
جشنواره تئاتر NST از گروه دعوت كرده بود تا ميهمان آنها باشيم در دهلي. مقدمات سفر يك ماهي بود كه همه گروه را به تكاپو انداخته بود: گرفتن پاسپورت در روزهاي شلوغ آخر سال، تهيه بليت، رايزني با اسپانسرهاي احتمالي، اخذ ويزا، گردآوري اكسسوار و لباس هاي نمايش، تمرين دوباره بازيگران براي اجراي نمايشي كه حدود ۹ ماه از اجراي عموميش مي گذشت و بالاخره دريافت اطلاعات از سرزميني كه همچون ايران، تاريخ كهني دارد و فرهنگي كهن تر و البته بسيار دور از فرهنگ مردم سرزمين من. نغمه ثميني (نمايشنامه نويس گروه) طي سال هاي اخير چندين بار تجربه حضوري كوتاه يا بلند را دراين سرزمين هزار اديان داشت كه آخرينش بورسي از يونسكو براي ۳ ماه اقامت در شهر دهلي جهت تحقيق و نگارش نمايشنامه اي بود. پانته آ بهرام، احمد ساعتچيان و پيام فروتن نيز پيش از اين براي اجراي نمايش «افسون معبد سوخته» يك هفته اي حضور در يكي از شهرهاي هند را تجربه كرده بودند. اطلاعات همه تقريباً ما را آماده كرده بود تا با سرزميني وسيع و شلوغ اما در عين حال عجيب و شگفتي آور و زيبا روبه رو شويم. با مردمي به شدت خونسرد. همه اين اطلاعات باعث شد تنها يك ساعت از ديدن اين همه تضاد، تعجب كنيم و به مرور احساس كنيم در خانه خودمان هستيم. به فاصله تنها سه ساعت و نيم.
يك اجراي از ياد نرفتني
«امكان ندارد دكورمان تا فردا آماده شود» .كيومرث مرادي (كارگردان) از همه نگران تر است. نغمه ثميني و سيامك احصايي تلاش مي كنند از مدير فني جشنواره نشانه هايي از اميدواري براي ساخته شدن به موقع دكور دريافت كنند و به گوش مرادي برسانند. آنها (هندي ها) تقريباً به عملكردشان مطمئن هستند و شايد از اين همه نگراني ما متعجب. اما تمام عزمشان را جزم كرده اند تا هرچه اراده مي كنيم، در اختيار مان باشد. پيام فروتن (طراح صحنه) مي گويد: «تمام ابزار آنها ميخ و چكش است.» سيامك احصايي مي گويد: «و البته اره» مي خنديم تا كمي بار استرس هايمان فروكش كند. شب اولي است كه وارد دهلي شده ايم و فردا اجرا داريم. الان ساعت ۳۰/۱۰ شب است. تعدادي از بچه ها در جان پت هتل خستگي سفر را از خود دور مي كنند و عده اي ديگر در مدرسه ملي تئاتر دهلي مشغول نصب دكور نمايش خواب در فنجان خالي هستند. ساعات زيادي از روز يكشنبه نگذشته كه همه مان بدون شرمندگي و با تحسين گروه فني اين جشنواره، حرف اولمان را پس مي گيريم كه «امكان  ندارد دكور تا فردا آماده شود» چون دكور تقريباً تكميل است حتي ساخت پله متحرك نمايش هم با دقت ساخته شده و رفت و آمدش هم به همان راحتي رفت و آمد پله در تهران است. فقط مي ماند بستن نور و تكميل جزئيات دكور كه فردا بعد از ظهر همراه يك اجراي جنرال انجام مي شود.
امروز فرداست و همه روي صحنه هستند. مرادي با همان وسواس اجرا در سالن قشقايي تئاتر شهر همه گروه را به تكاپو انداخته. نغمه ثميني حضور در اتاق نور را تجربه مي كند و ركسانا بهرام (دستيار كارگردان) مثل هميشه عهده دار هماهنگي صدا و موسيقي است. بازيگران يك دور از ابتدا تا انتهاي نمايش را با ميزانسن ها تمرين مي كنند. آوا عربشاهي (طراح لباس) همه لباس ها را چك مي كند و مرتب روي ميله اي آويزان مي كند. بهزاد مرتضوي (دستيار كارگردان) نگران تمام جزئيات اكسسوار است كه به موقع و درست سرجايشان قرار بگيرند. تنها يك ربع تا ساعت ۹ شب كه اجراي ما در جشنواره NST يا همان «بهارات رانگ ماهوتساوا»ست آغاز مي شود مانده و هنوز همه در تكاپو هستند. رأس ساعت ۹ زنگها زده مي شود و اين يعني تازه آغاز ماجرا. تماشاگران ۹۰ درصد سالن بزرگ مدرسه تئاتر دهلي را پر كرده اند. يكي از اعضاي اجرايي جشنواره خلاصه تمام صحنه هاي نمايش را به انگليسي مي خواند. علاوه بر آن جمله هاي كليدي نمايش را همه بازيگران به انگليسي مي گويند تا امكان تعقيب نمايش براي تماشاگران ناآشنا به زبان فارسي كاملاً مهيا باشد و الحق كه هندي ها تماشاگران خوبي هستند و تا انتهاي نمايش همراه ما مي شوند. در سفري به دنيا ديروز و امروز و داستان ماه ليلي و مهتاب و ماهرخ و فرامرز و آقا فرامرزخان.
مطمئناً هيچ كدام از بچه هاي گروه «خواب در فنجان خالي» اجرايشان در دهلي را فراموش نخواهند كرد. خصوصاً آن لحظه اي كه همه گروه روي صحنه آمدند و نغمه ثميني اعضاي گروه را با سمت هايشان معرفي مي كرد و در آخر كيومرث مرادي تنديس يادگاري جشنواره را دريافت كرد.
فرداي آن روز جلسه گفت وشنودي با اعضاي گروه بود كه بيشتر گروه را به هندي ها- و تئاتري هايش- نزديك كرد.
در طي مدتي كه در دهلي بوديم چند اجراي تئاتر ديديم كه جالب ترينش نمايشي بود كه روز آخر حضورمان در دهلي ديديم. در يكي از سالن هاي مهم و خوب دهلي. نمايش رمئو و ژوليت به سبك رقص كاتاك و بدون ديالوگ. نمي توان كتمان كرد كه هندي ها در رقص بسيار تبحر دارند اما در عرصه درام- طبق آنچه مشاهده كرديم- كمتر قابل مقايسه با تئاتر ايران هستند. تئاتر ايران طي سال هاي اخير رشد موفقي در عرصه درام داشته كه خوشبختانه او را به سطح قابل قبولي رسانده است.
شايد جالب ترين نكته در نمايش رمئو و ژوليت حضور زني پنجاه ساله در نقش ژوليت ۱۷ ساله بود كه دقايقي پس از نمايش خود وي اشاره به همين تناقض جالب كرد. او طراح رقص اين نمايش نيز بود و آرزو كرد در سن ۶۰ سالگي هم بتواند نقش ژوليت را ايفا كند.
روي نقطه بازگشت
ديدن تاج محل، قلعه آگرا، قلعه ردفورد، معابد هندوها و بودايي ها و سيك ها، دهلي نو و كهنه، بازارهاي وسوسه انگيز، ريكشوهايي كه فقط بوق مي زدند، راننده هايي كه اصلاً عصباني نمي شدند و اعتراض نمي كردند، پارچه هاي رنگارنگ، موزه ها و پاساژها، خيابان هاي پر درخت و ميمون و سنجاب و سگ و گاو و گاهي خوك، فقر و خونسردي، غذاهاي بي طعم يا تند، عبادت مردم و... تنها خاطره اي شد در ذهن تك تك اعضاي گروه .
«خواب در فنجان خالي» وقتي سوار هواپيما، دهلي را به مقصد تهران ترك مي كرديم و البته يك طعم ناآشنا. دلتنگي براي سرزميني كه از آن تو نيست.
نقطه عطف سفر يك هفته اي گروه به دهلي زماني بود كه در قلعه آگرا حيران از اين همه عظمت و زيبايي كه مخلوق خدا آفريده بود ناگهان رو به روي عمارتي قرار گرفتيم كه دور تادورش شعري به خط فارسي نوشته شده بود. براي لحظاتي به نقطه اي از تاريخ رفتم. آيا آنجايي كه ايستاده بوديم بخشي از سرزمين ما بود؟

هنر
اقتصاد
انديشه
روزنت
سياست
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  روزنت  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |