پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۸۴
نگاهي به زندگي و مرگ احمد قادر اف رئيس جمهور چچن
قهرمان كرملين
007080.jpg
گرچه به اعتقاد ناظران احتمال عمليات نظامي يا انتقام گيري در داخل چچن چندان پررنگ نيست ولي احتمال مي رود كرملين برخورد سرسختانه تري را با شورشيان در پيش گيردپوتين ساعاتي پس از حادثه انفجار بمب اعلام كرد كه انتقام اجتناب ناپذير است و قسم خورد اين را تلافي خواهد كرد
بحران چچن فقط كابوس رئيس جمهور فعلي روسيه پوتين نيست. از بيش از دويست سال پيش كه تزارها منطقه مسلمان نشين و كوهستاني و دور از دسترس قفقاز شمالي را تصرف كردند، با مقاومت سرسختانه مردم مسلمان سني شافعي و صوفي منش اين منطقه روبرو شدند و با اين مقاومت سرسختانه نام حماسه سازان بزرگ داغستان و چچن چون شيخ شامل و شيخ منصور در تاريخ و فرهنگ مردم قفقاز برجسته شد. پس از حاكم شدن كمونيستها در سومين دهه قرن بيستم مردم اين منطقه فرصت را براي استقلال مناسب ديدند و نبرد بي امان با دولت مسكو را ادامه دادند و با تزارها و بلشويك به يكسان دشمني كردند. در دوران جنگ دوم جهاني و حمله نازيها به شوروي باز هم فرصت ديگري چچن ها را به استقلال خواهي وسوسه كرد اما استالين با اعمال يكي از بزرگترين كشتارها و تبعيدها در دوره حاكميت خود انتقامي سخت از اين مردم كشيد كه كمترين اثر آن آواره شدن حدود يك ميليون چچني بود.
با فروپاشي شوروي سرتيپ هوايي چچن تبار ارتش شوروي جوهردودايف به فكر زنده كردن مبارزات گذشته افتاد و يلتسين را به همان كابوسي دچار كرد كه تزارها و استالين دچار شده بودند. دودايف با وارد آوردن شكست هاي سنگين به ارتش بدون روحيه روسيه در عمل چچن را از روسيه جدا كرد. پس از كشته شدن او و برقراري چند جنگ تمام عيار همراه با عمليات تروريستي در سراسر روسيه بحران چچن يلتسين را به يكي از بدترين مشكلات دوران حكومت خود دچار كرد بطوري كه ناچار شد آبرومندانه كنار رود و حكومت را به پوتين واگذار نمايد. اما پوتين نيز در مرحله نخست وزيري با سناريويي طراحي شده و رهبري عملياتي در سركوب شورشيان چچن در داغستان كه به طرز مشكوكي عمليات تروريستي را انجام داده بودند توانست به راحتي به رياست جمهوري برسد. به عبارت ديگر بحران چچن اين بار بجاي كابوس يكي از دلايل به قدرت رسيدن پوتين شد. وي در اوان رياست جمهوري خود با استفاده از تجربه اطلاعاتي در كا.گ .ب شوروي در كنار عمليات نظامي به شيوه استفاده از چچن ها براي اداره امور اين منطقه دست زد و با گماردن احمد قادراف روحاني باسابقه مبارزاتي بر امور چچن حاكم شد.
اما در جريان خيزش مردم چچن از همان دوران يلتسين علاوه بر انگيزه هاي تاريخي، ملي و مذهبي دو فاكتور جديد و به هم پيوسته نيز پيدا شدند. نخست حمايت غيرمستقيم آمريكا و مستقيم تركيه از چچن ها به منظور داشتن اهرم فشار بر دولت مسكو بود. گرچه يلتسين هماهنگي خوبي براي تأمين منافع واشنگتن به عمل مي آورد اما فشار ملي گرايان روسي و آناني كه همراهي روزافزون مسكو با واشنگتن را منجر به انقياد روسيه مي دانستند سبب مي شد كه گاهي مسكو تا حد دلخواه با واشنگتن همراه نشود و در نتيجه قبلي اهرم فشاري در يك منطقه آسيب پذير براي آمريكا بسيار مغتنم بود. تركيه نيز به دلايل تاريخي كه ريشه در دوران عثماني ها داشت علائقي به قفقاز شمالي داشت و حضورش در اين منطقه تقويت كننده نفوذش در قفقاز جنوبي بود.
عامل دوم حضور بنيادگرايي سني سلفي افراطي استفاده از عربهايي كه در افغانستان جنگيده بودند در چچن و حضور چچن ها در افغانستان در دوره طالبان بود. اين نكته امروز ديگر پوشيده نيست كه در بنيانگذاري اين جريان آمريكا در دهه هفتاد چه نقشي داشت و در اوايل دهه نود چه تعاملاتي بين سيا و اين گروهها بوجود آمده بود.احمد قادرف همانند اكثريت مسلمانان چچن كه داراي تفكرات شافعي و تمايل به صوفيگري هستند گسترش وهابيگري را بيش از خطر سلطه مسكو بر چچن مي دانست. همين انديشه او را كه در زمان دودايف به عنوان مفتي اعظم سابقه مبارزه با مسكو داشت به همكاري با مسكو واداشت و تحركات اين همكاري براي مسكو بسيار پربار بود. گرچه او جان خود را بر سر اين كار گذاشت.
نشان ستاره قهرمان روسيه اكنون از آن احمد قادراف رئيس جمهور مقتول چچن است كه بيستم ارديبهشت در اثر انفجار بمبي در استاديوم دياموند گروزني كشته شد. حادثه كه در مراسم جشن سالگرد پيروزي اتحاد شوروي سابق بر آلمان نازي رخ داد ۳۰ كشته و حدود ۶۰ مجروح بر جاي گذاشت. در ميان اسامي كشته شدگان حسين عيسي يوف رئيس مجلس چچن، ژنرال والري بارانف فرمانده قفقاز شمالي روسيه، علوآلهانف وزير كشور و خبرنگار رويتر هم جاي داشت. خبر كشته شدن قادراف و بارانف با سرعت در خبرگزاري هاي جهان منعكس شد. اين در حالي بود كه رسانه هاي داخلي و وزارت كشور چچن سعي در كتمان و انكار آن داشتند چه مرگ قادراف مي توانست به معناي بازگشت به سرخط داستان چچن باشد. مردي كه سالها به هر ترفندي بر بحران اين جمهوري كوچك سرپوش مي گذاشت. حكايت قادراف و روسها ابتدايش با كين آغاز شده بود و انتهايش به دوستي ختم . خانواده قادراف در سالهاي ۱۹۴۴ در راستاي سياست  جابه جاي قومي استالين رئيس جمهور اتحاد شوروي به سيبري و آسياي ميانه كوچانده شدند و او در شهر قره قند قزاقستان بدنيا آمد و در مدرسه بخاراي  ازبكستان و بعد در انستيتو اسلامي تاشكند درسش را به اتمام رساند. سالهاي ۹۶-۱۹۹۴ اولين نبرد چچن درگرفت و قادراف در كنار نيروهاي جوهر دادايف جنگيد و زماني كه به سال ۹۵ دودايف او را مفتي چچن خواند با اعلام فتواي جهاد عليه روسيه، جهان با نامش آشنا شد. داستان چچن رنگ ديگري گرفته بود اختلاف ميان گروههاي مختلف شدت يافت و وهابيت با سرعت بسياري در ميان چچنيها ريشه دواند و مفتي گروزني به شدت مخالف وهابيت بود و همين آغاز شكاف وي با اصلان مسخدوف رئيس جمهوري چچن شد كه زماني در كنار هم با الكساندر لبد براي سرنوشت چچن به مذاكره نشسته بودند.
گرچه قادراف از حاميان اصلي مسخدوف به شمار مي آمد اما از همان زمان با افراطيهايي مانند شامل باسايف و خطاب مخالف بود و از رئيس جمهوري مي خواست تا مذهب وهابي را غير قانوني اعلام كند كه بهاي آن دوبار ترور ناموفقش بود. تمام اين اختلافها او را هنوز دوست روسها نكرده بود و در كنگره مسلمانان قفقاز شمالي در ۱۹۹۸ مسكو را به حمايت از وهابيون متهم كرد، اما يك سال پس از آن مخالفتش با ورود نيروهاي باسايف و خطاب به داغستان چچن و جنگ عليه روسها، باعث شد تا مسخداف او را از مقام مفتي عزل كند و دشمن شماره يك بخواندش، چه قادراف مدتي بود رهبران چچن را متهم مي كرد كه كشوري اسلامي را در معرض خطر قرار داده اند و از آن پس در صف حاميان برنامه دولت فدرال روسيه در مبارزه با تروريسم جاي گرفت. قادراف شد دوست روسها و وقتي در جنگ دوم چچن در اكتبر واپسين سال دهه نود به شهر گودرمز رفت و ولايتهاي گودرمز و كور چالوي را عاري از وهابيت اعلام كرد نيروهاي روس بدون مواجهه با مقاومتي وارد گودرمز شدند. با ورود ارتش روسيه به گروزني پايتخت چچن در ژوئن ۲۰۰۰ روسها حكومت چچن را پس از بحث و رايزنيهاي فراوان به قادراف سپردند و ولادمير پوتين رئيس جمهوري روسيه او را بر مسند رياست جمهوري چچن نشاند. قادراف همان موقع از تلويزيون دولتي چچن اعلام كرد كه ديگر مفتي اعظم نيست و تنها به اداره كشور خواهد پرداخت. او گفت: «بهترين كار اين است كه استقلال طلبان چچن سلاح برزمين بگذارند و كساني كه جرم سنگين ندارند مطمئنا مورد عفو قرار خواهند گرفت.»
اما مفتي سابق در نقش رئيس جمهور چندان مورد اعتماد عمومي نبود چه او را دست نشانده مسكو مي دانستند گرچه او خود در عين حال از روسها نيز انتقاد مي كرد و از ژانويه سال ۲۰۰۱ تا زمان مرگش پي در پي از كرملين مي خواست تا ارتش روسيه را از چچن خارج كند و پوتين به بهانه حضور تروريستها در آن هرگز حاضر به پذيرش اين درخواست نشد، اما تلاش وي براي كوچك نمايي تحركات شورشيان چچني،  سانسورهاي رسانه اي و ممنوعيت اجتماعات و ميتينگها چهره عمومي اش را خدشه دار كرده بود.
اين در حالي است كه تنها در سال ۲۰۰۳، شورشيان چچن چهار هزار و پانصد سرباز روسي را در عمليات خود به قتل رساندند اما تنها بخش كوچكي از اخبار اين عمليات به دست رسانه ها رسيد. البته قادراف جز مسكو متحد چندان سرسختي در ميان كشورهاي جهان نداشت و انتخاباتي كه پنج اكتبر (سيزدهم مهر) سال گذشته برگزار شد و قادراف با اكثريت قاطع و فاصله فراوان با رقيبانش پيروز ميدان شد نيز با ترديد جهانيان همراه بود چرا كه چهار رقيب جدي يكباره و بدون دليل از انتخابات انصراف دادند و صحنه را براي او خالي گذاردند. اما در هر حال ترور او فصلي تازه را براي چچن و روسيه رقم زده است. از همان لحظه اعلام خبر تحليلهاي ضد و نقيض درباره حادثه شكل گرفت. بسياري از تحليلگران مسكو را به باد انتقاد گرفته وحتي برخي مرگ قادراف را نتيجه ناكارآمدي سياست پوتين در چچن خواندند كه درطول سالهاي حكمراني قادراف با تكيه بر اين مهره همواره سعي در تظاهر به حل معضل چچن داشت .
بارت استينر رئيس كميسيون همكاري روسيه و اتحاديه اروپا حوادث چچن را جنگي فراموش شده خواند و با انتقاد از عملكرد روسيه گفت : « بر خلاف آنچه روسها ادعا مي كنند استقلال و صلح هنوز در چچن برقرار نشده است .» او با بيان اين كه در اين سمت تنها يك بار اجازه ديدار از چچن را در اين سالها داشته اظهار داشت: «پوتين بالاخره بايد متوجه شود كه بدون مذاكره با تمامي طرفهاي دعوا راه حلي براي معضل چچن پيدا نخواهد شد.» استينر نيز معتقد است كه انتخاباتي كه به پيروزي قادراف منجر شده بود تقلبي بوده و اكنون بايد تنها رئيس جمهور منتخب قانوني يعني ماسادف بر مسند رياست جمهوري تكيه زند.
بوريس برزورسكي يكي از چهره هاي شاخص سياست روس كه ناچار به زندگي در انگليس است نيز كشته شدن قادراف را ضعف سياستهاي روسيه خواند و در گفتگو با راديو ليبرال مسكو گفت: «هر اتفاقي كه در چچن بيافتد به زيان روسيه است و سرانجام دير يا زود پوتين ناچار است با استقلال طلبان ديدار كند.»
ايرينا حاكاماداف از سياستمداران ليبرال روسي هم در اين باره معتقد است كه قتل قادراف نشان مي دهد هيچ چيز در اين در بحران چچن عوض نشده است.
روزنامه هاي جهان هم اين را شكست اهداف پوتين و برنامه هايش خواندند و حتي چچن را به عراق روسها تشبيه كردند. برخي تحليلگران اصرار پوتين را در سرباز زدن از نشستن بر ميز مذاكره با شورشيان چچن به سياست مارگارت تاچر نخست وزير سابق انگليس در قبال ارتش ايرلند شمالي ( IRA ) تشبيه مي كنند، تاچر در طول اقتدار خود همواره با تروريست خواندن استقلال طلبان ايرلندي ظاهراً هرگز حاضر به مذاكره با آنها نشد اما بسياري بر اين باورند كه حتي در آن زمان نيز ديدارهايي بين مقامات لندن و شورشيها صورت مي گرفت و اين روند صلح كنوني نيز حاصل آن موقع است. حال پوتين نيز به زعم ناظران چنين الگويي را پيش گرفته ،گرچه برخي شواهد حاكي از آن است كه پيش از واقعه عمليات تروريستي تئاتر مسكو كه توسط شورشيهاي چچن انجام شد روسها و چچنيها نيز با هم ديدارهايي داشتند كه پس از آن رويداد متوقف شد. البته به نظر مي رسد در شرايط كنوني پوتين باز هم به آساني حاضر به مذاكره با شورشيها نخواهد شد چه ساعاتي پس از حادثه انفجار بمب اعلام كرد كه انتقام اجتناب ناپذير است و قسم خورد اين را تلافي خواهد كرد.
گرچه به اعتقاد ناظران احتمال عمليات نظامي يا انتقام گيري در داخل چچن چندان پررنگ نيست ولي احتمال مي رود كرملين برخورد سرسختانه تري را با شورشيان در پيش گيرد. اين نگاه در ميان حزب (رودنيا) ملي گرا و حزب روسيه متحد وجود دارد حتي برخي مقامات دوما معتقدند كه نه تنها جنگ بايد با مبارزان چچن تا شكست شورشيها ادامه يابد كه چچن هم بايد موقتا به روسيه بپيوندد. لييابف سليسكا معاون اول رئيس مجلس دوما فرداي روز فوت قادراف گفت: «بهتر است چچن براي مدتي به روسيه پيوسته و در مرزهاي اين جمهوري با روسيه نيز وضعيت فوق العاده اعلام شود» ديميتري روزاگين رئيس برگزاري انتخابات نيز از اين مصوبه حمايت كرد اين در حالي است كه طبق قوانين اساسي چچن، الحاق اين جمهوري به مسكو ممكن نيست. از ديگر سو مبارزان چچني مانند شاميل باسايف و فرماندهان عرب الاصل شورشيها مخالف صلح با روسيه هستند.
پوتين هم پس از بازگشت از سفر نيم روزه اش به چچن كه دو روز پس از قتل قادراف انجام داد در جمع اعضاي دولت كه فعلاً به صورت فرماليته تا قبل از آغاز دومين دوره رياست جمهوري او استعفا كرده اند به بررسي اوضاع چچن پرداخت و از ضرورت آغاز دور جديد عمليات ضد تروريستي سخن گفت: همان روز وزارت كشور روسيه عمليات ضدتروريسم را با نام طوفان ضد ترور در جنوب اين كشور آغاز كرد و بيش از هزار سرباز ديگر را به جمع سربازان روسي در چچن افزود.
از ديگر معضلاتي كه اكنون پوتين با از دست دادن قادراف با آن مواجه است عدم وجود جانشيني مورد اعتماد در چچن است. سرگئي آبرامف نخست وزير چچن كه پنجمين كابينه دار دوران رياست جمهوري قادراف بوده و روسي يهودي الاصل است پس از ديدار با پوتين در مسكو به عنوان جانشين موقتي انتخاب شد. اما او كه اصالتا چچني نبوده و تا قبل از سال ۲۰۰۰ نيز خارج از چچن مي زيسته طبق قانون اساسي نمي تواند عهده دار رياست جمهوري اين كشور باشد چه اساساً انتصاب وي نيز به سمت نخست وزيري بر مبناي منطق كلاسيك سياست روسيه بود كه اگر رئيس بومي باشد معاونش بايد از ميان روسها انتخاب گردد و به همين دليل نيز در بين بومي ها جايگاه خاصي ندارد.
رمضان قادراف پسر ۲۷ ساله رئيس جمهور مقتول هم نمي تواند جايگزين پدر شود چرا كه مطابق قانون رئيس جمهور نبايد كمتر از ۳۰ سال سن داشته باشد.
به رغم اين رودنيك دودايف رئيس شوراي امنيت ملي چچن اعلام كرده كه انتخابات رياست جمهوري مطابق قانون اساسي جمهوري چچن چندي بعد برگزار خواهدشد و ناظران بر اين باورند كه اين بار روسيه به راحتي نمي تواند مهره خود را وارد بازي كند ،البته اگر بتواند مهره اي بيابد. شايد مسكو راه ديگري را نيز در پيش گيرد و اين سرمايه گذاري تدريجي در چچن براي نفوذ هر چه بيشتر در اين جمهوري است.
بورسيه كردن ۲۰۰ دانشجوي جوان چچني در دانشگاههاي دولتي روسيه و همچنين تشكيل كميته پيگيري مسايل چچن با همكاري تعليم ديدگان خود احتمالاً درهمين راستا است. بزودي نيز قرار است كنسولگري روسيه جنوبي كه قنادي تروشف شهردار سابق گروزني رياستش را عهده دار مي شود باز خواهد شد. اما در هر حال به نظر مي رسد شرايط براي پوتين در آستانه دومين دور سردمداري كرملين چندان آسان نخواهد بود. از يك سو وقايع گرجستان و آبجاريا و از سوي ديگر از دست دادن قادراف در چچن حفظ نفوذش را دراين مناطق با سختي مواجه كرده است. حالا گرچه پوتين قهرماني به نام قادراف در چچن دارد و نشان اين قهرماني را به خانواده او سپرده است اما جايگزيني براي كسي كه باز هم قهرمانش شود ندارد.

نگرشي مجدد به ژئوپولتيك
007218.jpg
مهدي پرويزي امينه *
ترجمه: مهتاب صفرزاده خسروشاهي
ژئوپولتيك معاني مختلفي دارد. براي مثال مي توان آنرا مترادف؛ جغرافياي سياسي يا سياست در ابعاد مختلف و از جنبه هاي مختلف معنا كرد. اما در حقيقت؛ معني اصلي يا بين المللي آن؛ «رقابت بين دولت هاي قدرتمند يا همان ابرقدرت ها براي كسب برتري» . در بعدي كوچكتر؛ ژئوپولتيك به معناي «رقابت» بين دولت هاي كوچك يا ايالت هاي مختلف يك مملكت براي برتري و قدرت است.اما در بحث استراتژيك؛ ژئوپولتيك؛ به حفظ تماميت ارضي كشورها اطلاق مي شود. گاه آنرا مترادف با سياست گذاري بين المللي با تكيه بر توان نظامي درنظر مي گيرند.
گذشته از همه اين تعابير و بر طبق نظر نظريه پردازان قديمي و جديد؛ ژئوپولتيك به معني «رابطه بين المللي بين دولت ها و كشورها» معني مي شود. بر طبق اين نظريه و از اين ديدگاه؛ در دنياي امروز؛ ملتي برتر است كه برداشتي صحيح و دقيق از ژئوپولتيك داشته و براي دستيابي به قدرت و تسلط بر سياست حاكم بر جهان ابرقدرت ها؛ تلاش بيشتري بكند؛ به عبارتي شرط بقاي ملت ها؛ آگهي، تسلط و نفوذ در سياست حاكم بر جهان ابرقدرت هاست.اما؛ امروزه شاهد ظهور ديدگاهي جديد از مساله «ژئوپلتيك» هستيم. در اين نگرش نو؛ تلاش مي شود تا رابطه اي منطقي بين مفاهيم قديمي از ژئوپولتيك و ديدگاهي نو به نام جغرافياي اقتصادي برقرار شود؛ تلفيق اين دو نظريه به «ژئوپولتيك بحراني» معروف است.
مساله ژئوپولتيك بحراني؛ از سال ۱۹۷۰، با تحقيق و توجه عده اي از محققين به مسائلي خاص نظير فقر؛ جبر و زور؛ ناامني و... در بعضي كشورها مطرح شد. اين محققين عقيده داشتند؛ براي آنكه بتوانيم از «ژئوپولتيك» برداشتي صحيح داشته باشيم؛ ابتدا بايد به مساله «امنيت ملي كشورها» توجه كنيم. آنها معتقد بودند پيش از هر اقدامي؛ بايد مسائلي چون فقر و تنگدستي؛ جبر و زور؛ تبعيض ها و... در جوامع مختلف؛  مخصوصا پايين دستي ها؛ حل شده و پس از برقراري «امنيت ملي كشورها»؛ هرچند به طور نسبي؛ به سراغ بحث هايي چون «ژئوپولتيك» رفت.پيشگامان توجه به اين عقايد نو؛ «نئوماركسيست » بودند. اوج توجه به اين عقايد؛ نظريه هاي «تيلور» بود.
پس از اين تحولات و ظهور نظريه اي نو به نام «ژئوپولتيك بحراني» ؛ تعاريف و تعابير مختلفي به بازار سياست وارد شد.
در نظريه «ژئوپولتيك بحراني»، جهان؛ با سلسله مراتبي خاص؛ دولت ها و قدرت هاي خاص؛ رتبه ها: درجه ها؛ تبعيض ها؛ حساسيت ها و... معنا نمي شود؛ در اين ديدگاه «حكومت مركزي» يا «حكومت هاي خودمحور»؛ جايگاهي نداشته و اين يكي از نكات مثبت و جديد اين ديدگاه است. علاوه بر اين؛ اقتصاد و تكنولوژي؛ همپاي سياست ومسائل سياسي مطرح بوده و توجه به رشد و شكوفايي هر سه مقوله (اقتصاد؛ تكنولوژي؛ سياست) مطرح است. موقعيت جغرافيايي؛ در اين نگرش نو؛ عاملي براي برتري نيست و با تغيير ساختارهاي اقتصادي در جوامع؛ قدرت تفويض مي شود. مرزبندي هاي سياسي - جغرافيايي؛ فقط به وسيله دولت ها انجام نمي شود؛ بلكه «ارتباطات بين المللي كشورها»؛ شركت ها و موسسه هاي غيردولتي فعال و ... در اين مرزبندي ها نقشي فعال دارند؛ به عبارتي اقتصاد و تكنولوژي نيز عواملي مهم براي مرزبندي هاي سياسي - جغرافيايي هستند؛ به عبارتي ديگر «خودمحوري»  و «فاعل بودن» بعضي كشورها معنايي نداشته و آنچه تعيين كننده است؛ عوامل اقتصادي - سياسي است.با پايان يافتن دوران «جنگ سرد»؛ اوراسياي مركزي؛ به عنوان قطبي استراتژيك و اقتصادي در جهان سياست؛ مطرح شد. بسياري از كشورهاي اين ناحيه ازنظر سياسي و اقتصادي جزء كشورهاي ضعيف بوده و حمايت خود را ازجهت اقتصادي وابسته به «روسيه» مي دانند. علاوه بر اين كشورهاي اين منطقه (اوراسيا)؛ ازجهت اقتصادي؛ اجتماعي و سياسي؛ درگير كشمكش و رقابت اند.
نظريه پردازان عقيده «ژئوپولتيك بحراني»؛ دليل اين كشمكش ها را دو علت مهم مي دانند: ۱ - اعلام نوعي «ارتباط غيررسمي» بين اين كشورها و ۲ - وجود اعتقادات مذهبي در بعضي از كشورهاي منطقه.آسياي مركزي و قفقاز شمالي بين سلسله كوه هايي محصور شده اند كه اين كوه ها؛ «مجموعه كشورهاي اوراسيا» را از مناطق اطراف جدا كرده و اين كشورها را به مسيري خاص براي نقل و انتقالات و تجارت تبديل كرده است. در گذشته؛ اين منطقه پلي بين آسيا و اروپا بود و راه تاريخي و مهم «ابريشم» از آن مي گذشت.اگرچه منطقه آسياي مركزي و قفقاز؛ تمام منطقه اوراسياي مركزي را دربر نمي گيرد؛ اما تقابل تاريخ و تمدن؛ سواران و چادرنشين ها؛ و كشاورزان و... چهره اي ديدني از آن ساخته كه اقوامي چون عثماني؛ ايراني؛ قفقازي؛ مغول؛ تانگويش و تيبتان را در خود جا داده است. در قلمروي منطقه آسياي داخلي؛ اسلام؛ بودائيسم و شامانيسم و سرزمين هاي تجزيه شده روسيه و عقايد مختلف آنها ديده مي شود.
كاربرد دقيق نظريه «ژئوپولتيك بحراني»؛ دقيقا در اين منطقه نمود مي يابد. چراكه براساس اين ديدگاه نو؛ هرگونه بهره برداري اقتصادي و سود حاصل از اين تجارت؛ بايد بين كشورهاي منطقه و دول خارجي؛ به طور عادلانه تقسيم شده و تمامي كشورهاي منطقه اوراسيا بايد «سودي عادلانه» از اين تجارت ها دريافت كنند. از سوي ديگر؛ كشورهاي واقع در راه تزانزيت بايد از امنيتي مناسب از جهت «تجاري»؛ «اقتصادي» و «اجتماعي» برخوردار باشند. از اين رو؛ برعهده دولت و ملت هاي منطقه اوراسياست كه بازي را به نفع خود تمام كرده و براي دستيابي به ارتباط صحيح و دقيق در زمينه هاي مختلف (اقتصادي؛ سياسي و اجتماعي)؛ تلاش كنند.براساس نظريه «ژئوپولتيك بحراني»؛ بازيگران اصلي براي دستيابي به هدف مطلوب عبارتند از:
۱ - حلقه داخلي يا كشورهاي منطقه داخلي شامل؛ روسيه؛ ايران و تركيه
۲ - حلقه خارجي؛ شامل دو بخش كه عبارتند از: ۱ - كشورهايي كه ازجهت مسافت در فاصله اي دورتر قرار دارند شامل: چين؛ هند؛ پاكستان و افغانستان و ۲ - كشورهايي كه ازجهت مسافت به منطقه نزديكترند چون: روماني؛ اوكراين؛ بلغارستان؛ يونان؛ اسراييل و عربستان سعودي.علاوه بر اين كشورها؛ كه مهره هاي اصلي بازي اند؛ حضور كشورهايي چون ايالت متحده؛ اتحاديه اروپا؛ ژاپن و كشورهاي آسياي شرقي را نيز نبايد ازنظر دور داشت. علاوه بر كشورها و نقش اصلي آنها براي دستيابي به هدف نهايي و برتر؛ عواملي چون تفاوت زنگ و نژاد؛ سازمان هاي مختلف بين المللي؛ شركت هاي دخيل در معامله هاي انرژي و ... را نيز نبايد از نظر دور داشت. همه اين عوامل دست به دست هم داده و منطقه اوراسيا را رهبري كرده و آنرا هر لحظه دستخوش تغيير و تحول مي كنند...
* محقق مؤسسه بين المللي مطالعات آسيايي در دانشگاه آمستردام

سايه روشن سياست
پرونده شلوار در دادگاه اروپا
007215.jpg

گرچه تركيه هنوز وارد اتحاديه اروپا نشده و شايد به اين زودي ها هم آرزويش برآورده نشود اما تركيه اي ها براي هر مساله اي ، در دادگاه حقوق بشر اروپا مي كوبند.چندي پيش هاكان چاغلاي اوكلو يكي از اهالي ازمير به خاطر شلوارش به اين دادگاه مراجعه كرد.
داستان از اين قرار بود كه در سيلاب سال ۲۰۰۱ ازمير شلوار چاغلاي در اثر افتادن در چاله آنقدر كثيف شد كه ديگر قابل استفاده نبود و چون به اعتقاد صاحب دعوي دليل اين اتفاق چاله اي بود كه شهرداري آن را پر نكرده بود همان سال پرونده اي را براي دريافت يك ميليارد ليره ترك غرامت معنوي و ۳۵ ميليون ليره ترك غرامت مادي عليه شهرداري ازمير در دادگاه اداري باز كرد اما دادگاه راي بر برائت شهردار داد.
ولي چاغلاي قصد عقب نشيني از اين دعوي را نداشته و اين بار پرونده را به دادگاه حقوق بشر اروپا كشاند. مراد فاتح اكلو برادو وكيل چاغلاي مي گويد: شلوار فقط يك سمبل است. مساله اصلي گوشزدكردن وظايف به مسئولان است و در هر حال انسانها بايد از حق خود دفاع كنند.
زنها به سنت ها وفادار باشند
007083.jpg

پرنس جوهر بنت ابراهيم البراهيم همسر فهد پادشاه سعودي از زنان عرب خواست كه به سنتهاي خود پايدار مانده و شعارهاي ساختگي و فريبنده مانند آزادي سر ندهند. پرنس اين سخنان را در جشن فارغ التحصيلي دانشجويان دختر دانشكده شاه عبدالعزيز جده گفت و تاكيد كرد كه پروژه احمقانه اي عليه زنان سعودي بويژه در برنامه هاي ماهواره اي آغاز شده است. او ضمن قدرداني از تلاش پادشاهي سعودي براي آموزش زنان اظهار داشت: بهتر است زنها به پروژه هاي غربي ها تن ندهند و به سنتهايشان وفادار بمانند.
هلند به قاضي احمد ويزا نمي دهد
هلند به قاضي حسين احمد رهبر حزب جماعت اسلامي پاكستان ويزا نمي دهد. سياستمدار پاكستاني قرار بود براي شركت در سمينار اعراب و اروپا به هلند برود اما آمستردام به خاطر جلوگيري از به  خطر افتادن امنيت ملي و افكار عمومي از دادن ويزا به او سر باز زد. گفته مي شود وقتي مطرح شد كه قاضي حسين به اين سمينار كه در لاهه برگزار مي شود دعوت شده است لابي هاي يهودي از نفوذ خود استفاده كرده و از دولت هلند خواسته اند كه به اين رهبر پاكستاني اجازه ورود به كشور را ندهند.
صدام وسواسي و ترسو
007086.jpg

ماموران سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) وقتي فهميدند صدام حسين رئيس جمهوري سابق عراق از دشمنان عراقي خود و شكنجه شدن توسط ايشان مي ترسد صدام را تهديد كرده اند كه اگر به سئوالات آنان در طي بازجويي پاسخ  نگويد او را به حكومت جديد عراقي كه قرار است ۳۰ ژوئن بر سركار آيد تسليم خواهند كرد.
روزنامه ديلي تلگراف با اعلام اين خبر نوشت كه ماموران سيا به صدام مي گويند اگر اعتراف كند ديرتر او را به دست عراقي ها  مي سپارند.
همچنين بنا به اين گزارش آمريكايي ها از وسواس صدام در مورد خوراك و بهداشت نيز براي اعتراف گرفتن استفاده مي كنند. صدام كه از زمان دستگيري اش به مدت پنج ماه است لب از لب نمي گشايد ناچار است از غذاهاي سربازان آمريكايي و صابون و دستمال كاغذي آنها استفاده كند و آمريكايي ها به او مي گويند اگر سخن بگويد خوراك و بهداشت بهتري برايش تهيه خواهند كرد.
همه پرسي بر ضد شينگن
اعضاي  گروه  عمليات  براي  سوئيس  مستقل  و بيطرف  مخالفت  خود را با قرارداد شينگن  اعلام  كردند.
روزنامه  سوئيسي  نوسورشر سايتونگ  نوشت اين  گروه    ده  سال  پيش  تاسيس  شد و رياست  آن را بلوخر رهبر جناح  تندروحزب  راستگراي  مردم  بر عهده  داشت .
بر اساس  اين  گزارش  فعاليت  اين  گروه  ، بسيج  مردم  عليه  عضويت  سوئيس  درسازمانهاي  بين المللي  يا اتحاديه  هاي  چند مليتي  است .
پس  از عضويت  بلوخر در سال  گذشته  در دولت  سوئيس  ، وي  از رياست  اين  گروه استعفا كرد.اين  گروه  در برن  جلسه اي  تشكيل  داد تا رئيس  جديدي  براي  خود انتخاب  كند.
اعضاي  اين  گروه  در اين  نشست  همچنين  مخالفت  خود را عليه  پيمان  شينگن كه  يكي  از مواد چهار گانه  قرارداد دو جانبه  دوم  با اتحاديه  اروپا است  ابراز و همزمان  اعلام  كردند كه  عليه  اين  پيمان  اقدام  به  جمع آوري  امضا براي  برگزاري  همه  پرسي  خواهند كرد.
در قطعنامه  اين  گروه  آمده  است  كه  پيمان  شينگن  استقلال  و تماميت  ارضي سوئيس  را زير سئوال  مي برد و اين  پيمان  استعماري  سوئيس  را مجبور مي كندتا قوانين  قضائي  و حقوقي  اتحاديه  اروپايي  را جايگزين  قوانين  قضائي  وحقوقي  خود كند و همزمان  زمينه  را براي  عضويت  سوئيس  در اتحاديه  اروپايي هموار خواهد كرد.

ياد داشت
عبور از دوم خرداد
007089.jpg
محسن حيدري
پس از آن كه مراسم نكوداشت اولين سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران برگزار شد، همگان بر اين گمان بودند كه اين نكوداشت براي هميشه در همين مكان برگزار خواهد شد. اما سير حوادث به گونه ديگري بود و رئيس جمهور ترجيح مي داد سخنراني دومين سالگرد دوم خرداد را نه در دانشگاه تهران و در جمعي كه فضاي دانشجويي برآن غلبه داشت بلكه در جمع منتخبان نخستين دوره شوراهاي شهر و روستا و در فضايي باز و به دور از هيجان يعني ورزشگاه آزادي ايراد كند.
اين كنش خاتمي، آغاز سلسله كنش هايي بود كه زمينه ساز واكنشي سخت از سوي چهره هاي راديكال جبهه دوم خرداد و نيز جريان هاي آوانگارد دانشجويي شد. به تدريج و در ظرف چند ماه، شعار «عبور از خاتمي» مطرح شد تا بدين ترتيب دستاوردهاي حركت رئيس جمهور توسط حاميان سابقش انكار شود. ولو به ناتواني در پيگيري اهداف به وجود آورنده واقعه دوم خرداد متهم شود. رئيس جمهور متهم بود چون برخي نويسندگان و سخنگويان راديكال جريان دوم خرداد، حركت او را در راستاي كناره جويي و جدايي از جنبش دانشجويي يا آنگونه كه خود مي ناميدند «خط مقدم مبارزه براي دموكراسي» ارزيابي مي كردند اما آيا آنها درست مي گفتند؟ اكنون پس از گذشت هفت سال از دوم خرداد ۷۶ و چهار سال بعد از مطرح شدن شعار عبور از خاتمي، مي توان ارزيابي بهتري در اين باره داشت و بهترين نقطه شروع، شناخت و تحليل انديشه خاتمي است. مردي كه همه اين گفت وگوها پيرامون او صورت مي گيرد و قبل از آن كه بر كرسي رياست جمهوري بنشيند، گاهي به تدريس انديشه سياسي در دانشگاه و گاه ديگر به مديريت كتابخانه ملي مشغول بود. تقريباً همه براين اعتقادند كه مهمترين انديشه رئيس جمهور، اصلاح طلبي است. او كه در دانشگاه از دربند كردن لوياتان قدرت سخن مي گويد نبايد در فعاليت سياسي خود يعني در روش سياست ورزي، لوياتان را حتي براي اهداف اصلاح طلبانه خود به ياري بطلبد .
احترام به قانون و حركت در چارچوب قانون يك شعار صرفاً سياسي و به دور از تعهدات اخلاقي نيست كه همچون وسيله اي تبليغاتي براي از ميدان به در كردن رقيب و فتح سنگر به سنگر قدرت به كار آيد. آن چنان كه عده اي از حاميان رئيس جمهور مي پنداشتند. به طور طبيعي، انديشه خاتمي سازگاري چنداني با نگاه ابزاري برخي فعالان سياسي عضو جريان دوم خرداد به مقوله قانون و شعار احترام به قانون نداشت.
تأكيد خاتمي بر «نبايست بودن» حركت فراقانوني در عين «توانمندي»، چندان مورد پسند برخي حاميان او و سازگار با مشي سياسي آنها نبود و بدين ترتيب پس از آن كه طرح «عبور از خاتمي» با رأي مردم به رئيس جمهوري دوباره او، جذابيت خود را از دست داد، طرح هاي ديگري از جمله نافرماني مدني پيشنهاد شد كه آن هم توفيق زيادي نيافت.
اكنون در سال پاياني عمر دولت خاتمي به نظر مي رسد فضاي سياسي كشور به گونه اي است كه مي تواند براي طرح پيشنهادي ديگر از سوي لايه هاي راديكال جريان دوم خرداد و منتقدان رئيس جمهور مورد استفاده قرار گيرد. بدين ترتيب، راديكال ها آماده مي شوند متقابلاً با نقد تند عملكرد رئيس جمهور در زمينه پيگيري اهداف دوم خرداد و نيز اعتراض خشن نسبت به ديگر نهادهاي قانوني كشور، زمينه ساز «عبور از آرامش» به عنوان هدف و روش فعاليت سياسي خود شوند. چرا كه پيش بيني هاي آنها حاكي از آن است كه در چنان شرايط بدور از آرامشي، توان مانور سياسي بيشتري براي يكسال باقيمانده تا انتخابات رياست جمهوري خواهند يافت.
اما با توجه به آرامش سياسي به وجود آمده پس از برگزاري انتخابات مجلس هفتم، دعوت مردم به «عبور از آرامش» پاسخ در خوري نخواهد يافت از اين رو راديكال هايي كه سابقاً از حاميان رئيس جمهور بودند مي كوشند تا مجموعه هاي دانشجويي را براي اقدام به اين كار تشويق و تجهيز نمايند. تغييرات خطرناكي كه در چند روز اخير در تركيب مجموعه هاي سياسي دانشجويان وقوع يافتند آشكارترين نشانه از سطحي ترين لايه تغييرات گسترده اي است كه به همين منظور انجام شده اند.
اصرار فراوان برخي چهره هاي راديكال براي تكرار اين راهبرد، بيش از پيش نشان مي دهد كه برخي حاميان سابق رئيس جمهور و برخي مجموعه هاي سياسي دانشجويان، هنوز دريافت صحيحي از انديشه خاتمي ندارند و درس را به تمامي از استاد فرا نگرفتند. كار بزرگ خاتمي، آموختن و آموختن اين نكته بود كه روش فعاليت سياسي ضرورتاً بايد متناسب با هدف مورد نظر باشد و اصلاح طلبي اگر با روش هاي اصلاح طلبانه همراه نشود، چيزي جز خشونت ورزي سياسي با ظاهر اصلاح طلبي نخواهد بود.
حال وقتي نظر رئيس جمهور رسيدن به «جامعه عاري از خشونت» است، روش فعاليت سياسي او جز اين نمي تواند باشد. حتي اگر انديشه و عمل ديگران غرق در اين ناسازگاري تهديد زا بين هدف و روش فعاليت سياسي، مشوق حركات خشن دانشجويي و دعوت كننده به «عبور ازدوم خرداد» باشد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |