شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۳
خيابان قزوين، پلاك ۴۲
پستوي بيغوله هاي پنهان
كوچه يميني نژاد خيابان تيموري در حوزه استحفاظي شهرداري منطقه ۱۰ واقع شده است. اهالي كوچه يك بار نيز با برنامه در شهر تماس گرفتند، اما تنها يك جواب داشتند.ما فقط براي سوژه هاي اضطراري مي آييم.
علي رضا كيواني نژاد
008646.jpg
خانه شماره ۴۲ هر بيننده را حداقل براي چند ثانيه مجذوب خودش مي كند مثل ماشين خيالي «مشتي ممدلي» اين خانه نه در دارد و نه پنجره. البته يكي دو سال است كه همسايه هاي يمين و يسار، خودشان اين در و پنجره را كندند تا كمي ازمشكلاتشان كاسته شود. مشكلي كه از يك ناودان شروع شد.
عكس: هادي مختاريان 

آدرسش سرراست بود. خيابان قزوين، خيابان تيموري، كوچه يميني نژاد، پلاك ۴۲، ماشين توي اين كوچه تردد ندارد. معضل اهالي كوچه اما خانه متروكي است كه صاحبش آن را به حال خودش رها كرده، خانه اي كه مي گويند مار دارد. و بي شباهت به قصر ارواح نيست.
خانه توي يك كوچه تنگ و ترش واقع شده است، بدون هرگونه زيبايي و طراوت طبيعي. نه درختي نه سبزه اي كه بگويي زندگي درآن جاري و ساري است، تو گويي زندگي هرگز به اين خانه سركشي نكرده است. انگار وسط كوچه جوي آبي است گل آلود بازي مي كنند در آن بچه هاي كوچك، بي خيال به اواسط راه كه مي رسيد كوچه انگار آغوشش را باز مي كند. اين حاصل عقب نشيني ساختمان هاي نوساز است. كمي آن طرف تر از خانه مذكور، مردي ميانسال، بساطش را پهن كرده و مشغول رديف كردن كارهاست هاج و واج مانده ميان رفتن و ماندن. برود ساير وسايل رابيارد يا شاگردش مي آورد.
زود باش. مردم كار دارند
با اين جمله نگاهش را به سوي شاگرد نشانه مي رود او هم دستپاچه مي شود و مابقي وسايل رامي زند زير بغل و از جلوي خانه متروك عبور مي كند، پايش توي همان جوي آب مي رود و كمي تعادلش به هم مي خورد. خودش را زود جمع وجور مي كند و وسايل را به اوستاي خودش مي رساند. اهالي كوچه وقتي از جلوي خانه رد مي شوند،  بد وبيراه مي گويند به صاحبش. صاحبي كه هيچ كس آن را نمي شناسد و نديده. فقط مي گويند:« خيلي پولدار است. شنيديم چند تا خانه دارد ولي اين خانه را سوهان روح ما كرده و رفته پي كارش.»
008709.jpg

خانه شماره ۴۲ هر بيننده را حداقل براي چند ثانيه مجذوب خودش مي كند مثل ماشين خيالي «مشتي ممدلي» اين خانه نه در دارد و نه پنجره. البته يكي دو سال است كه همسايه هاي يمين و يسار، خودشان اين در و پنجره را كندند تا كمي ازمشكلاتشان كاسته شود. مشكلي كه از يك ناودان شروع شد.
خانم شريف، همسايه يمين اين خانه است .پلاك خانه اش هست يك مميز چهل و چهار. در خانه اش كوچك است و چارچوبش مثل چار چوب در زورخانه ها كوتاه. گوشه سمت چپ در، زنگ سفيد رنگي است. صدايش به زنگ دوچرخه مي ماند.
سلام. شمااطلاعاتي درباره اين خانه داريد؟
اين را كه مي پرسيد، انگار زخم كهنه اي سرباز مي كند. آرام چادرش را درست مي كند و پسرش را صدا مي زند. مي گويد:۲۰ « سال است كه اين خانه راهمين طور رها كرده و رفته، صاحبش را مي گويم. كاري هم به كار ما ندارد.» از چارچوب دركه مي خواهد خارج شود اندكي سرش را پايين مي آورد. چارچوب كوچك است و كوتاه مي گويد:« به اين خانه نگاه كنيد. آن ناودان لعنتي كه حالا قسمت هاي پاييني اش نيست. مشكل ما از آنجا شروع شد هر چه معتاد است و خلافكار مي آمد اينجا و ناودان را مي گرفت و مي رفت بالا. زدند شيشه ها را   شكستند و از پنجره راحت رفتند داخل.» پسر خانم شريف با قدي بالاي يك مترو نود، ساكت و آرام ايستاده و حرف ها را گوش مي كند انگار سكوتش مهر تاييدي است بر حرف هاي مادر.
دست هايش را از جيبش در ميآورد و روي ديوار جايي را نشان مي دهد. مربعي تو خالي به اضلاع حدودا ۵ سانتي متر. بعد در ادامه حرف هاي مادرش مي گويد: «اينجا، مواد مخدر مي گذاشتند و بعد مي رفتند. كسي هم نمي ديد يا اصلا توجه نمي كرد. وقتي مي خواستند از ديوار بالا بروند آن را بر مي داشتند. اگر دوست داريد بياييد از داخل خانه ما به حياط اين خانه نگاه كنيد.»
وارد خانه مي شويم. يكي پس از ديگري مي رويم توي حياط. از پله هاي يك نردبان آهني مي رويم روي سقف كاذب انباري كه مشرف است به حياط بغلي. به خانه كه نگاه مي كرديد ياد «كاسپر»، روح سرگردان اما مهربان مي افتاديد. «كاسپر»ي كه توي همچين خانه اي زندگي مي كرد.
توي حياطش تلي از خاك است. پسر خانم شريف مي گويد: «اينجا آشپزخانه خانه بود. چند ماه پيش سقفش فرو ريخت و به تلي از خاك تبديل شد.» هر سه نفر مشغول نگاه كردن به داخل خانه ايم. درخت مويي كه ريشه دوانده، با برگ هاي پير و پهن، ديد را تا حدي مسدود كرده. مثل مرداب هاي فيلم هايي كه جنگ ويتنام را تصوير مي كنند، بايد برگ ها را قطع كنيم. روي شاخه نزديك راننده ماشين،بزمجه بزرگ جا خوش كرده است. با خال هاي سياه. همين كافي است كه راننده اگر يك درصد قصد پايين رفتن داشت، منصرف شود. روي زمين، پلاستيك هاي سفيدي ريخته، كوچك و شفاف. اما نه پلاستيك نيست. سرنگ است. خانم شريف قبلا نويد ديدن اين سرنگ ها را داده بود: «بالاي سقف كه برويد، حياط پر شده از سرنگ. آنها اينجا تزريق مي كردند. وسايلشان كافي و تكميل بود. حتي يك علاءالدين هم داشتند كه هنوز هم توي اتاق بالايي خانه قرار دارد و كسي به آن دست نزده است.»
علاءالدين هم رويت مي شود. افتاده البته توي حياط. آبي رنگ است و نسبتا بزرگ. پسر خانم شريف باز هم مي گويد: «اينها وسايل آشپزخانه هستند كه حالا افتاده اند داخل حياط.» از روي سقف پايين مي رويم.بزمجه همچنان روي همان شاخه، بي حركت ايستاده و نظاره گر ماجراست.
008715.jpg

باور كنيد هر كاري كه مي توانستيم كرديم. هر سوراخ سنبه اي را با سيمان مي گيريم ولي فردا باز بزمجه از آن مي آيد. تازه من شانس آوردم كه مار توي خانه من پيدا نشده وگرنه نمي دانستم چه كاري بايد بكنم.
اينها جملات پاياني خانم شريف است. پسر اما ما را مي برد به خانه همسايه ديگر اين خانه. منزل خانم سادات. آپارتمان خانم سادات با روكار آجر سه سانت تزيين شده و به نظر نوساز مي آيد. قبل از هر كاري، خانم سادات كارت شناسايي را نگاه مي كند تا خيالش راحت شود. بعد با عجله در آپارتمانش را باز مي كند و ما را يك راست مي برد جلوي پريز برق. مي گويد: «آوردمتان جلوي پريز برق تا چيزي را نشانتان بدهم. لطفا دستتان را بگيريد جلوي پريز.»
اين كار را مي كنيم. دستمان بي اختيار سرد مي شود. انگار پشت اين پريز، كولر نصب شده باشد. باد ملايمي از آن مي وزد. خانم سادات مي گويد: «تمام پريزهاي خانه، اين طوري است. چون تيغه هاي خانه متروك و نازك است. اين مهم نيست. از توي اين پريزها جانور مي آيد.» برايش توضيح مي دهيم كه تقريبا امكان ندارد، اما روي حرفش پافشاري مي كند و ما را به اتاق ديگري مي برد. درز كنار پريز برق را با گچ، گرفته اند. آن را نشان مي دهد، درز، مثل خطوطي روي صورت دزدان دريايي فيلم هاست. بعد مي گويد: «چند شب پيش،صدايي شبيه نشت كردن لوله آب مي آمد. وقتي بلند شدم و نگاه كردم ديدم سر يك مار كوچك بيرون آمده. انگار توي ديوار گير كرده باشد. همسرم را خبر كردم و به هر زحمتي بود، مار را گرفتيم.» از همان اتاق ما را به حياط راهنمايي مي كند. ديوار حياطشان را با «ايرانيت» حصاركشي كرده اند. خانم سادات اما مي گويد: «اين حصاركشي هيچ فايده  اي نداشت. از كوچه پشتي مي آمدند و از روي اين حصارها رد مي شدند، مي رفتند توي حياط، نه آسايش داشتيم و نه امنيت.حالا كه آن خانه را ساخته اند. ديگر نمي توانند بيايند، ولي از دست موش، بزمجه و سوسك و هزارپا، آسايشمان به صفر رسيده. جرات نمي كنيم حتي زير كابينت ها را تميز كنيم. از ترس جانورهاي موذي.»
كوچه يميني نژاد خيابان تيموري در حوزه استحفاظي شهرداري منطقه ۱۰ واقع شده است. اهالي كوچه يك بار نيز با برنامه در شهر تماس گرفتند، اما تنها يك جواب داشتند.
008706.jpg

-ما فقط براي سوژه هاي اضطراري مي آييم.
فقط همين جواب.
خانم سادات تا دم در دوباره ما را بدرقه مي كند. باز هم جلوي خانه متروك مي ايستيم. دوباره شكوه مي كند: «اگر مي بينيد اينجا در و پنجره ندارد، تعجب نكنيد. اين خانه جنوبي است. راحت مي توان وارد آن شد. شوهرم با همسر خانم شريف در و پنجره را كندند تا كسي وارد خانه نشود و جاي آنها را تيغه كردند. فقط مي خواهم بدانم نمي توان اين خانه را حداقل خراب كرد و يك زمين صاف به جاي گذاشت تا اين همه دردسر براي ما درست نشود؟!»
درزهاي روي ديوار را نشان مي دهد و تاكيد مي كند كه از اين درزها، بزمجه بيرون مي آيد. هر چند روز يكبار بايد آن را سيمان كرد تا مثلا جلوي هجوم اين جانوران گرفته شود، اما فايده اي ندارد.
بچه ها هنوز هم توي همان جوي آب بازي مي كنند و چند تا از خرت و پرت هاي مرد بساط فروش، فروش رفته. شاگردش هم كنارش ايستاده و مشغول سر و كله زدن با خانم هاست. خانه متروك، اما سر جايش است. خانه شماره ۴۲ كوچه يميني نژاد.

دو رگه ايراني -هلندي خوش بو
008712.jpg
نگاه كردن به گوشه و كنار شهر مثلا همين سر چهارراه ها كافي است تا متوجه شويد توليد گل در ايران از وضعيت خوبي برخوردار است. البته مثل خيلي چيزهاي ديگر، استفاده نكردن از روش هاي پيشرفته و علمي، به اين صنعت پردرآمد ضربه زده است. ولي كم كم مثل اينكه قرار است اتفاق هايي بيفتد و يكي از آنها، صادرات هفتگي ۱۰ هزار شاخه گل رز هلندي از ايران به امارات است. گل هاي رز هلندي با همكاري شركت هلندي «مورهايم» در نقاط مختلف كشور توليد مي شود. طبق گفته نماينده شركت مورهايم، تاكنون ۲۰ گلخانه توليد رز هلندي در ۱۰ استان كشور ايجاد شده است. اولين جرقه اين كار در سال ۱۳۷۸ در نمايشگاه گل و گياه اصفهان، زده شد و زمينه همكاري هلند با بخش خصوصي ايران فراهم شد.
از آن هنگام تاكنون بيش از ۱۵ هكتار فضاي گلخانه اي در استان هاي مختلف كشور ايجاد شده كه بر اساس استانداردهاي اروپايي، اين گل ها را توليد مي كنند. مدير صادرات شركت مورهايم، ايران را كشوري توصيف كرده كه شرايط برتري براي توليد گل نسبت به برخي از نقاط دنيا دارد و حتي ميزان نور در ايران در فصل زمستان از كشور هلند هم بيشتر است. «ايران در شرايطي قرار دارد كه مي تواند گل هاي توليدي خود را علاوه بر بازار داخلي به كشورهاي منطقه و حتي بازارهاي بين المللي صادر كند.»
پروژه هاي شركت مورهايم در ايران از پشتوانه فني كارشناسان برخوردار است و طي بازديدهاي دوره اي كارشناسان هلندي از پروژه هاي ايران، اين خدمات ارايه مي شود تا توليدكنندگان گل از نظر پشتوانه علمي و دانش فني، مشكلي نداشته باشند.
همه اين اقدامات باعث شده، شركت مورهايم گل هاي توليدي ايراني را بخرد و بخشي از آن را به كشورهاي هلند و امارات صادر كند. البته مدير صادرات مورهايم تاكيد كرد توليدكنندگان ايراني علاوه بر افزايش كيفيت گل هاي رز، بايد كميت توليدات خود را نيز افزايش دهند. افزايش سطح زير كشت گل و ارتقاي كيفيت توليدات، سبب مي شود توليدكنندگان ايراني بتوانند به شكل حرفه اي به بازار جهاني راه پيدا كنند.
شركت مورهايم قرار است پس از مطالعه درباره سرمايه گذاري در زيرساخت هاي توليد گل رز، براي ورود گل ايران به بازار اروپا، اقدامات جدي تري انجام دهد.
همه اينها يعني فضا براي مطرح شدن گل ايران در سطح جهان آماده است و تنها مي توان با برنامه ريزي و سرمايه گذاري، سهم خوبي در صادرات گل جهان، به ايران اختصاص داد. خلاصه حواستان باشد تا مدتي ديگر شايد گلفروش ها سر چهارراه ها هم گل رز هلندي، صادراتي بفروشند. شايد هم بر عكس، همين گلفروش هاي خياباني بي خيال فروش در خيابان هاي تهران شوند و به فكر صادرات به كشورهاي ديگر بيفتند.

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
كانون فيلم جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران امروز هم در تالار ناصرخسرو سه تا فيلم نمايش مي دهد. اولي كه ساعت ۱۴ نمايش داده مي شود مارني است. يكي از فيلم هاي نسبتا مشهور آلفرد هيچكاك كه در آن تيپي هدرن و شان كانري بازي مي كنند. داستان فيلم درباره دختر جواني است كه دزدي مي كند اما يكبار در يكي از دزدي ها كانري مچش را مي گيرد و... هيچكاك اين فيلم را سال ۱۹۶۴ ساخته و در ضمن فيلم به فارسي دوبله نشده است.
ساعت ۱۶ نوبت به يكي از خاطره انگيزترين فيلم هاي عاشقانه كلاسيك مي رسد كه ويليام وايلر سال ۱۹۵۳ آن را ساخته. نام فيلم (اگر تا حالا حدس نزده باشيد) تعطيلات رمي است. ادري هپبورن و گرگوري پك در نقش هاي اصلي اين درام عاشقانه بازي كرده اند و داستان هم درباره يك پرنسس است كه حوصله اش از دست اطرافيان و اشراف سر رفته و مي خواهد كمي «زندگي» كند بنابراين از قصر فرار مي كند و با يك خبرنگار برخورد مي كند كه همان گرگوري پك باشد.
ساعت ۱۸ مي توانيد داگ ويل را ببينيد كه ظاهرا در ايران خيلي مورد توجه واقع شدهCD فيلم دست به دست بين دوستان و آشنايان مي گردد. اين فيلم را لارس فون تريه كارگردان دانماركي ساخته و داستانش درباره گريس، يك دختر تازه وارد و زيبا به شهر داگ ويل است و اتفاقاتي كه حضور او در اين شهر باعث مي شود. مشهورترين بازيگر فيلم نيكول كيدمن (در نقش گريس) است.
كتاب 
پنجاه و يكمين شماره فصلمنامه فارابي منتشر شده است. اين شماره به طور كامل اختصاص دارد به ژانر جاده و فيلم ها و داستان هاي اين ژانر. درباره فيلم هاي جاده اي مي توانيد مقاله هايي از نويسنده هاي مطرح نظير جولين استرينجر، مارك آلوي، باربارا كلينگر، نبت شابر و ... بخوانيد. همين طور بخشي از رمان در راه اثر بك كرواك و يك داستان كوتاه از جويس كرول اوتس. سه فيلمنامه هم كه طبيعتا از آثار مطرح ژانر جاده محسوب مي شوند، به طور كامل در اين ويژه نامه آمده اند: «از ته دل وحشي» (ديويد لينچ)، «پنج قطعه آسان (كرول استيمن) و ايزي رايدر (پيترفاندا، دنيس هاپر و تري ساوترن)، اين شماره از فصلنامه فارابي ۲۹۸ صفحه و قيمت اش ۱۴۰۰ تومان است.
سايت 
درست است كه سايت آمازونon.comzAma) )كه بهشت كتاب خوان هاست ،براي ما چندان قابل استفاده نيست و فقط مي توانيم فهرست و مشخصات كتاب هاي مورد علاقه مان را تويش تماشا كنيم، اما يك سايت ايراني به نامIranbin.com) )ايران بين هست كه مي تواند كمي آلام  ما را تسكين دهد و برايمان كتاب تهيه كند. كافي است عضو سايت شويد (عضويت رايگان است) و بعد با توجه به راهنمايي هاي موجود كارت اعتباري كتاب خريداري كنيد. بعد از آن ديگر مي توانيد كتاب (هم ايراني و هم خارجي) سفارش دهيد و دم د ر خانه آن را تحويل بگيريد. ايران بين امكانات ديگري هم در اختيارتان مي گذارد. مثلا اگر دوست داشته باشيد مشخصات كتاب هاي تازه منتشر شده را به آدرس اي ميل تان مي فرستد تا در جريان كتاب هاي روز قرار بگيريد. اگر سري به اين سايت بزنيد خودتان با خدمات مفيد آن بيشتر آشنا مي شويد.
فرهنگسرا
در فرهنگسراي سالمند امروز از ساعت ۱۷ تا ۱۹ كانون شعرخواني جوانان تشكيل مي شود. در ضمن مسابقه ۵ حديث از امام حسن عسگري تا آخر خردادماه ادامه دارد و تا آن موقع فرصت داريد پنج تا از احاديث اين امام را انتخاب كنيد و به دفتر فرهنگسرا بفرستيد. فرهنگسراي سالمند كلاس هاي آموزش گيتار، گريم سينمايي و تئاتر و همين طور ايروبيك ويوگا هم برگزار مي كند.
فرهنگسراي اقوام به مناسبت وفات حضرت معصومه(س) يك اردوي زيارتي به شهر قم برگزار مي كند. اين اردو كه ويژه خانم هاست روز يكشنبه (فردا) ساعت ۷ صبح به سمت قم حركت خواهد كرد. آنهايي كه هواي زيارت به سرشان زده با اين فرهنگسرا تماس بگيرند. دوشنبه هاي هر هفته هم در فرهنگسراي اقوام جلسات پرسش و پاسخ مذهبي برگزار مي شود. ارتقاي سطح اعتقادي و رفع شبهات ديني جوانان هدف اين جلسات اعلام شده و ساعت ۱۵ با حضور دكتر حسين صاعدي (استاد دانشگاه) برپا مي شود. بالاخره اينكه پنج شنبه ها ساعت ۷ صبح هم در اين فرهنگسرا مراسم زيارت عاشورا برگزار مي شود.
تلويزيون 
شهاب حسيني دارد يكي از بهترين بازي هايش را شنبه شب ها در سريال تب سرد ارايه مي دهد. اگرچه هنوز يخ سريال نشكسته، اما بالاخره دو تا از شخصيت هاي اصلي داستان هفته پيش هم را ملاقات كردند و اين باعث مي شود منتظر اتفاقات بعدي بمانيم. به خصوص كه هر دوي اين شخصيت ها در شرايطي بحراني قرار دارند. تب سرد امشب حدود ساعت ۳۰:۲۰ از شبكه ۳ پخش مي شود.
كارآگاه شمسي و دستيارش مادام را امشب ساعت ۱۹ از شبكه تهران ببينيد. اين سريال دوست داشتني را مرضيه برومند ساخته و توانسته فضاي معمايي و فانتزي دل پذيري خلق كند. اين مجموعه با وجود پخش تكراري همچنان جذاب و ديدني است. ساعت ۲۱ از شبكه ۲ قسمت ديگري از مجموعه مركوري پخش مي شود. اين مجموعه بخشي از پشت صحنه كار مطبوعات و شغل جذاب و كنجكاوي برانگيز خبرنگارها را به تصوير مي كشد. سريال نيمه گم شده را هم مي توانيد ساعت ۱۰:۲۲ از شبكه يك تماشا كنيد. مجموعه اي كه داستانش در ژانر جنگ و دفاع مقدس است و بازيگراني مثل رامبد شكرآبي و محمود مقامي در آن بازي مي كنند.

ستون شما
اعتراض به سالن حجاب 
گوشي را برداشتيم. آقايي كه از فرط عصبانيت يا شايد هم عجله حتي يادش رفت خودش را معرفي كند، به سرعت شروع به گلايه از مسوولان سالن ورزشي حجاب كرد. «همسر من در سالن ورزشي حجاب كار مي كند. مسوولان اين سالن چند وقت است كه اعلام كرده اند قصد كاهش نيرو دارند. حالا اينكه آنها با اين كار موقعيت شغلي افراد را از بين مي برند جاي خود اما اين مسوولان در روند كاهش نيروها، تجربه افراد را در نظر نمي گيرند. مثلا اشخاصي را كه ۱۵ سال  سابقه كار دارند كنار مي گذارند اما افرادي را كه ۴ ماه است به آنجا آمده اند حفظ مي كنند. اين كاهش نيرو بر اساس روابط است نه ضوابط.»
آب ما سالم است 
آقاي خليلي مديرعامل شركت« آتي آب» هستند. اين تماس تلفني مربوط به اعتراض به قسمتي از گزارش صفحه ايرانشهر در مورد وضعيت فعلي خرمشهر است. جايي كه از فعاليت يك شركت توليد آب معدني نوشته شد.
«شما نوشته بوديد كه چون شركت «آتي آب۲۰ » ليتر آب را به قيمت ۲۰۰ تومان مي فروشد، اين آب مشكوك است. من بايد توضيح بدهم كه چرا با اين قيمت آب را در اختيار مردم قرار مي دهيم. اولا قيمت فروش آب در كارخانه ما ۱۲۰ تومان است كه دست فروش ها آن را به قيمت ۲۰۰ تا ۲۵۰ تومان مي فروشند. ما به اين دليل نسبت به شركت هاي ديگر آب را ارزان تر مي فروشيم كه مردم خرمشهر توانايي خريد بالايي ندارند و مسوولان از ما خواستند كه آب را ارزان بفروشيم. دوم اينكه ما پروانه كار داريم و بدون حضور ناظر وزارت بهداشت و تاييد او، آب ما وارد بازار نمي شود. پس آب ما سالم است.»
خوش تيپ باشيد
درست يا غلط، وسواس در آغاز هر كاري در ذات ماست. اين است كه وقتي مي خواهيم براي اول هفته پيشنهادي بدهيم بايد خيلي دقت كنيم. ممكن است اشتباه در انتخاب اول هفته منجر به پاياني خوشايند در انتهاي هفته بشود. ما كه نمي توانيم احتمال را در نظر نگيريم.
براي امروز مي توانستيم تماشاي يك مسابقه فوتبال را پيشنهاد بدهيم. مثلا مسابقه استقلال اهواز و پرسپوليس. اما اين بازي لغو شد و اگر هم لغو نمي شد، احتمالا هواداران پرسپوليس تمايلي به تماشايش نداشتند. اول هفته قيمت بليت سينما هم نصف مي شود اما ما ترجيح مي دهيم براي اول هفته به شما پيشنهاد ندهيم كه روي صندلي سينما بنشيند؛ شايد فيلم مورد نظر ما باعث آغازي تلخ در هفته جاري براي شما شود. در اين چند خط لطفا دنبال پيشنهادي براي لذت از خوردن هم نگرديد. اول هفته كه وقت شكم چراني نيست. پس از فوتبال، سينما، غذا و حتي كتاب هم مي گذريم و پيشنهاد مي دهيم كه اول هفته فقط خوش تيپ باشيد. اول هفته را با خوش تيپي آغاز كنيد. شايد با اين خوش تيپي تا آخر هفته نياز به پيشنهادي تازه نداشته باشيد!
گلايه يك بازنشسته 
«بالاخره بعد از آن همه وعده و وعيد و تصويب مجلس براي برقراري حداقل عدالت و دستور پرداخت از طرف دولت، همه سازمان ها و ارگان ها ۳۵۰ هزار تومان اوليه بازنشستگان قبل از سال ۷۹ را پرداخت كردند. سازمان صداوسيما با بالاترين رقم بودجه سازماني و ميلياردها درآمد جانبي چرا تا امروز حق مسلم ما را پرداخت نمي كند. آيا هيات بازرسي كل كشور مستقر در صداوسيما از اين مساله و مشابه آن خبر دارد؟»
بازنشسته ۷۶ صداوسيما
عوارض 
اين هم نامه اي از آقاي عبدالله رستگار - بازنشسته ۷۰ ساله - كه مثل همه با خانواده اش در يكي از خانه هاي شهر زندگي مي كند. گلايه او از پرداخت عوارض است.
در سال ۷۹ مبلغ ۷ هزار تومان عوارض نوسازي پرداخت كرده ام.در سال ۸۰ مبلغ ۸ هزار تومان، در سال ۸۱ مبلغ ۴۰ هزار تومان (۵ برابر)و در سال ۸۲ مبلغ ۷۰ هزار تومان عوارض پرداخت كرده ام كه شهرداري اعلام كرده ۲۰ هزار تومان ديگر بابت خدمات! بايد بپردازم (۱۱ برابر). يعني در يك سال ۹۰ هزار تومان بابت نمي دانم كدام نوسازي و با حقوق بازنشستگي. دليلش را ابلاغ كرده اند كه مصوبه مجلس ششم و هيات دولت است،اما آيا انصاف است؟ سال هاي بعد نيز اضافه خواهد شد تا به نرخ واقعي! برسد.
هر چه آيد سال نو
گويم دريغ از پارسال 
يك شهروند

كاشان ميزبان فرهنگ يونان
فرهنگ يونان در يك هفته گذشته ميهمان شهر تاريخي كاشان بود. در اين برنامه كه دوسالانه فرهنگ ملل نام داشت، «تئاتر يونان»، «ادبيات يونان»، «سينماي يونان» و «فلسفه يونان» در سلسله نشست هايي بررسي شد.
از ديگر برنامه هاي اين هفته پخش موسيقي ايران و يونان، كارگاه تخصصي، نمايشگاه كتاب و پخش فيلم هاي فيلم سازان يوناني بود. اين مراسم توسط تشكل غيردولتي و با سابقه كانون انديشه جوان سپهري برگزار شد كه تا پيش از اين بزرگداشت سهراب سپهري، نيما يوشيج، جلال آل احمد، دهخدا و بهرام بيضايي را برگزار كرده بود و اجراي برنامه هاي فرهنگي - هنري بسياري را در كارنامه خود داشت.
اولين دوسالانه فرهنگ ملل كه به فرهنگ يونان اختصاص داشت در يكي از خانه هاي تاريخي كاشان به نام خانه احسان برگزار شد.

تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |