چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۹۷
گفت وگو با فروز رجايي فر
فلسطين و وجدان ايراني
007920.jpg
دولت اسراييل با توانايي علمي
و اقتصادي بسيار بالا و توان نظامي
و اطلاعاتي قوي در طرح ريزي
عمليات ها و پشتيباني هاي سياسي قدرت هاي جهاني، اقدام به نابودي
ملتي كرده كه وسيله اي براي دفاع
از خودش در اختيار ندارد. در اينجا
تنها چيزي كه براي فلسطيني باقي مانده جان خودش است و او ديگر از دادن
جان هم نمي ترسد چون جز اين چيزي ندارد كه از دست بدهد!
اشاره: با اوج گيري عمليات هاي فلسطين، هر روز مردان و زنان ديگري به شهادت طلبان يا استشهاديون مي پيوندند. ابعاد انساني غيرقابل انكار اين پديده، قرار است در همايشي غيردولتي با عنوان «پاسداشت استشهاديون» كه امروز سيزدهم خرداد در تهران برگزار مي شود، بررسي گردد. خانم فروز رجايي فر از چهره هاي فرهنگي برگزار كننده اين همايش است كه حتي امكانات شخصي منزل مسكوني خود را براي تبيين هر چه بهتر آن چه «فرهنگ عمليات استشهادي» مي نامد، به كار گرفته است. آن چه مي خوانيد، حاصل گفت وگو با ايشان است كه البته علاوه بر ابعاد سياسي صبغه فرهنگي هم دارد و همزمان با ايام رحلت امام و به عنوان يكي از جهت گيري هاي اصلي انديشه سياسي امام خميني(ره) مورد بررسي قرار گرفته است.
* به نظر مي رسد مردم ايران يك رابطه فرهنگي نسبتاً قوي با مردم فلسطين و مبارزات آنها دارند كه در طول دهه هاي اخير شكل گرفته است.اما با آغاز شدن فاز جديد مبارزه در فلسطين و شروع عمليات هاي استشهادي ديده مي شود كه حتي در كشور ما، افكار عمومي آگاهي كافي و كاملي از انگيزه هاي چنين حركاتي ندارد. ارزيابي شما از گذشته و حال اين ارتباط فرهنگي و نقاط مبهم آن چيست؟
- مردم ما حتي قبل از اعلام موجوديت رژيم صهيونيستي، نيز در جريان آن چه در فلسطين رخ مي داد بودند اگر چه اين آشنايي به صورت يك موج فراگير نبود.
بعد از آن، اعلاميه هاي شديداللحن حضرت امام (ره) درباره تشكيل رژيم صهيونيستي و به آتش كشيدن مسجدالاقصي جايگاه محوري اين مسئله را در مبارزات مردم ما تبيين كرد. اما به هر حال دستگاه تبليغاتي كشور توسط شاه اداره مي شد و مواضع حضرت امام در قالب اطلاعيه هايي در اختيار آن بخش از مردم و آگاهان سياسي قرار مي گرفت كه با امام و روحانيون مبارز در ارتباط بودند.
از سوي ديگر جريان تبليغاتي حاكم بر كشور كه سعي زيادي براي تطهير رژيم صهيونيستي و تبليغ و حمايت از آنها از طريق برانگيختن دلسوزي مردم نسبت به قوم يهود داشت، مانع از يك ارتباط فرهنگي گسترده و مثبت بين ما و فلسطينيان بود.
* براي برانگيختن دلسوزي مردم نسبت به قوم يهود، بيشتر از چه مسائلي استفاده مي شد؟
- اسطوره هايي براي تأسيس دولت اسراييل در نظر گرفته مي شد كه يكي از آنها طرح مظلوميت يهودي ها در جنگ جهاني دوم و كوره هاي آدم سوزي و غيره بود. وقتي كه به يك انسان گفته مي شود چندين هزار نفر انسان را تنها به جرم يهودي بودن در كوره هاي آدم سوزي ريختند، فطرتاً احساسات آنها به جوشش مي آيد و در مقام دفاع از مظلوم برمي آيند. مهمترين اسطوره  اي كه از تشكيل دولت صهيونيستي در فلسطين حمايت مي كرد همين آدم سوزي بود كه بعدها آقاي روژه گارودي به عنوان يك محقق اثبات كرد كه چنين چيزي اصلاً اتفاق نيافتاده و شاهد بوديم كه چه برخورد بدي با ايشان كردند.
اسطوره ديگري كه مطرح مي شد تا تشكيل دولت صهيونيستي را موجه جلوه دهد اين بود كه فلسطين يك سرزمين خالي و بي ملت بود و قوم يهود هم يك ملت بي سرزمين بود كه به اين سرزمين خالي مهاجرت كرد.اين اسطوره سال ها بر اذهان جهانيان حكومت داشته و در زمان طاغوت در ايران نيز تبليغ مي شد. اخيراً بعد از شهادت محمدالدوره در پي بالا گرفتن انتفاضه مردم فلسطين، آقاي گابريل گارسيا ماركز نامه اي را خطاب به جهانيان منتشر كرد و در آن گفته بود كه ما تازه امروز فهميديم كه فلسطين يك سرزمين بي ملت نبوده بلكه ملت آن را به زور از بين برده اند و دارند از بين مي برند.
طرح اسطوره هايي اين چنين باعث مي شد كه علي رغم آشنايي ديرين برخي از مردم ايران با مبارزات فلسطيني ها، بخش ديگري از مردم قرباني تبليغات رژيم شاه در حمايت از رژيم صهيونيستي شدند.
* بعد از پيروزي انقلاب كه مديريت رسانه هاي گروهي در اختيار انقلابيون قرار گرفت چه تغييري در روندهاي تبليغاتي و فرهنگي ايجاد شد؟ ارزيابي شما از جنبه هاي مثبت و منفي فعاليت خبري تبليغاتي در اين سال ها چگونه است؟
- آن چه بعد از انقلاب در عرصه تبليغاتي ما اتفاق افتاد اين بود كه جريان مبارزات مردم فلسطين عليه اسراييل عجين شد با مبارزه ضد امپرياليستي مردم ايران با آمريكا. اما در جريان فعاليت هاي تبليغي ما، آن قدر كه «مبارزه» پررنگ  بود و محوريت داشت، «انگيزه هاي مبارزه» مطرح نشد و تبيين صحيحي نيافت. من در چند سخنراني اخيرم در اين رابطه فهميدم كه عموماً مردم ما چيزي از ماجراي تأسيس رژيم صهيونيستي نمي دانند و اين طور به نظر مي رسد كه كار علمي و تبليغاتي خوبي در اين رابطه انجام نشده است و كارهايي هم كه صورت گرفته نتوانسته است چنان كه بايد با مردم ارتباط برقرار كند و نكات مبهم زيادي در اذهان وجود دارد و به ويژه «انگيزه هاي مبارزه» طرفين به خوبي تبيين نشده است. حتي متأسفانه شاهد هستيم كه غالباً اطلاعاتي را به مردم عرضه مي كنيم كه ترجمه شده متن هاي BBC و ديگر رسانه هاي غربي است و اين كار به ابهامات موجود در افكارعمومي دامن مي زند.
* به عنوان شخصيتي كه براي تبيين هر چه بهتر منطق مبارزاتي مردم فلسطين تلاش هاي فرهنگي انجام داده ايد ريشه اين ابهامات مورد اشاره را در كجا مي دانيد؟
- من فكر مي كنم اگر ابهامي در اين باره و به ويژه در مورد عمليات هاي استشهادي وجود داشته باشد، نتيجه ابهام در مسائل قبلي و زمينه هاي فرهنگي ريشه دارتري است كه به آنها اشاره كردم.
ما اصلاً متوجه نشديم كه جنگ دقيقاً بين چه كساني در حال وقوع است؟ انگيزه هاي طرفين براي آغاز اين نبرد و تداوم آن چيست؟ و كدام يك از طرفين در ادعاي خود ذي حق است؟ اين مثل ساختن يك فيلم سينمايي است كه اگر شخصيت هاي فيلم به خوبي توجيه شوند، بيننده با قهرمان داستان هم ذات پنداري خواهد كرد. در اينجا اگر بتوانيم زمينه هاي مورد اشاره را به خوبي تبيين كنيم، يك جوان ايراني مي تواند به خوبي درك كند كه اگر او هم به جاي جوان فلسطيني بود، همين كار را مي كرد و بدين ترتيب حركت استشهادي به طور زيربنايي و فرهنگي جاي خودش را در افكار عمومي باز خواهد كرد و توجيه شرعي و قانوني و عرفي قابل دفاعي پيدا خواهد كرد.
* به عنوان يك چهره فرهنگي اگر يك جوان ايراني از شما بپرسد كه علت آن چه امروز در فلسطين رخ مي دهد چيست و چرا جوانان فلسطيني به حركت استشهادي روي آورده اند، چه مي گوييد؟
- آن چه امروز در فلسطين رخ مي دهد، اوج گيري يك عزم عمومي در مردم فلسطين است كه به ويژه بعد از گفتگوهاي سازش وارد مرحله جديدي شد. عملاً آن چه اتفاق مي افتد، نشان دهنده رويگرداني مردم از ايدئولوژي هاي غيراسلامي است و تبيين آن نيازمند يك اشاره تاريخي است.در واقع مذاكرات سازش در اسلو و مادريد، زماني آغاز شد كه آقاي عرفات در نتيجه يك سري تصميم گيري هاي غلط سياسي نظير حمايت از صدام در جنگ عليه كويت، حاميان خود را در دولت هاي عرب از دست داد و با از دست دادن پشتيباني هاي مالي و حمايت هاي سياسي دولت هاي عرب، توان اداره مبارزه را نداشت و مجبور شد به مذاكره تن بدهد.
اين اتفاق به مردم فلسطين نشان داد كه اتكا به نيروي بيگانه،  يك خطر و تهديد هميشگي براي تداوم مبارزه است. در چنين شرايطي بود كه انتفاضه دوم شروع شد و اين در حقيقت نشان دهنده آمادگي مردم براي پيگيري مستقلانه مبارزه بود. سازماندهي مردمي، بهره گيري از تاكتيك هاي بومي و طرح ريزي واقع بينانه عمليات ها براساس ارزيابي مجدد توانايي ها و داشته هاي محلي، واقعيت هاي جديد مبارزه در اين فضا بودند. در همين راستا مفاهيم معنوي و الزامات ديني براي زير بار دشمن نرفتن، نقش بيشتري در مبارزه پيدا كردند و رفته رفته «شهادت طلبي» به عنوان يك استراتژي مبارزاتي مورد توجه قرار گرفت.
آمريكايي ها و صهيونيست ها فكر مي كنند با مذاكرات سازش و تشكيل دولت خودگران فلسطيني، ماجراي فلسطين پايان يافته است اما پس از شكست تجربه سازشكارانه عرفات يك باور عمومي در مردم فلسطين شكل گرفت كه مي گفت ما اگر در دفاع و مبارزه متكي به بيگانه باشيم، در صورت سلب اين حمايت ها مجبور به عقب نشيني خواهيم شد و اتفاقي كه افتاد اين بود كه مردم فلسطين روي پاي خودشان ايستادند و با باران سنگ يعني ابتدايي ترين شيوه دفاع از خود، حركتشان را شروع كردند. مبارزه به وسيله سنگ، فراگيرترين شكل مبارزه در فلسطين است اما شكل خاصي از مبارزه هم وجود داشت كه عبارت بود از عمليات محدود نظامي با حداقل امكانات موجود.
فلسطيني ها در برابر حملات همه جانبه نيروهاي مجهز اسراييلي و پشتيباني اطلاعاتي دستگاه هاي قوي امنيتي،  مجبورند با ابتدايي ترين مواد منفجره و كمترين امكانات نظامي به حملات اسراييلي ها پاسخ دهند. اين بسيار طبيعي است كه يك فلسطيني كه امكانات نظامي بسيار اندكي در اختيار دارد تنها راه چاره را در استفاده از جان خود به عنوان تنها دارايي ارزشمندي كه مي تواند پاسخگوي زورگويي طرف مقابل باشد، ببيند.اگر اين قضيه را از منظر «اضطرار فلسطينيان» بنگريم، ابعاد مسئله روشن تر مي شود. اگر حجم آتشي كه توسط اسراييلي ها روي سر مردم فلسطين ريخته مي شود را با پاسخ هاي مبارزان فلسطيني مقايسه كنيم،  ابعاد نابرابر اين نبرد را درك خواهيم كرد.
دولت اسراييل با توانايي علمي و اقتصادي بسيار بالا و توان نظامي و اطلاعاتي قوي در طرح ريزي عمليات ها و پشتيباني هاي سياسي قدرت هاي جهاني، اقدام به نابودي ملتي كرده كه وسيله اي براي دفاع از خودش در اختيار ندارد. در اينجا تنها چيزي كه براي فلسطيني باقي مانده، جان خودش است و او ديگر از دادن جان هم نمي ترسد چون جز اين چيزي ندارد كه از دست بدهد! يك زنداني كه براي هميشه در غل و زنجير گرفتار است چيزي براي از دست دادن ندارد جز زنجير اسارت. به نظر من علت اصلي تشديد كننده اين روند، استيصال افراد فلسطيني و قطع اميد آنها از بهره مندي از يك حيات انساني با حداقل هاي ممكن است.
* نقش و تأثير فرهنگي انقلاب اسلامي در روند فعلي مبارزه فلسطينيان تا چه حد قابل ارزيابي است؟
- به طور كلي جهت گيري اصلي انديشه سياسي امام خميني(ره) يعني نفي حكومت جائران و افراد فاسد بر مردم مسلمان و موجي كه انقلاب اسلامي در منطقه ايجاد كرد يك تحول بزرگ در نگاه مسلمان ها نسبت به حكومتهاي منطقه ايجاد كرد.
همين نگاه در فلسطين هم وجود داشت. با اين تفاوت كه فلسطيني وقتي كه به فاصله بين خودش و حاكمان سرزمينش نگاه مي كرد، اين فاصله را بسيار بيشتر از اين فاصله در ديگر كشورها مي يافت و به همين دليل انگيزه بيشتري براي مبارزه پيدا مي كرد. همچنين روش هاي مبارزاتي در انقلاب ما و در جنگ ما الگوهاي جديد و خلاقانه اي را كه ناشي از ايمان انگيزه هاي عميق ملت ما بود به فلسطيني ها عرضه كرد.
علاوه بر اين با فروپاشي شوروي، سيستم تبليغاتي آمريكا كه مبتني بر فرض وجود يك دشمن مقتدر و خطرناك بود، براي حفظ توازن خودش، اسلام و انقلاب اسلامي را مورد حمله قرار داد و آن را به عنوان يك نيروي ايدئولوژيك، اقتصادي سياسي و نظامي تهديد زا معرفي كرد و همين مسأله موجب توجه بيش از پيش ملت ها به اسلام و تأثير پذيري آنها از انقلاب اسلامي مي شد چون هدف گيري كليت اسلام توسط آمريكا يي ها و واقعيت هاي بي رحمانه اي كه توسط اسراييل رقم مي خورد باعث مي شد كه مردم فلسطين گرايش بيشتري به اسلام و راههاي اسلامي مبارزه نظير «شهادت طلبي» داشته باشند.
* اوج گيري عمليات هاي استشهادي در فلسطين چه تأثيري در فضاي سياسي فلسطين و منطقه داشته است؟ آيا اين استراتژي مبارزاتي توانسته است به نتايجي مثبتي دست يابد؟
- عمليات هاي اخير به دو دليل نشان  دهنده پيروزي مردم فلسطين در ضربه زدن به دشمن است. اول اين كه عمليات هاي موفقيت آميز استشهادي نشان داد كه يك همبستگي شديد در بين مردم و نيروهاي سازماندهي كننده مبارزه شكل گرفته است چون انجام مكرر چنين عمليات هاي پيچيده و مهمي مستلزم جلوگيري از كسب اطلاع نفوذي هاي دشمن است. و اين نيازمند يك همبستگي شديد اجتماعي است و آن چه موجب وحشت اسراييل است همين وحدت و همبستگي مردم و گروههاي فلسطيني در مبارزه است نه كشته شدن يك يا چند صهيونيست. دوم اين كه آرايش جديد نيروهاي مبارزاتي در فلسطين، اسراييل را وادار كرد تا استراتژي هاي نظامي خود را تغيير دهد و به اين ترتيب با سركوب شديد فلسطينيان و ترور آشكار فعالان سياسي در سرزمين هاي اشغالي، چهره جنايتكار خود را بي پرده به نمايش بگذارد. موفقيت هاي اخير از يك سو آسيب پذيري رژيم صهيونيستي را نشان داد و يك موج قوي و يك باور جدي را در بين جوان هاي فلسطيني به وجود آورد كه مي توان با گذشتن از جان و فدا كردن اين جسم زميني با بهره گيري از حداقل امكانات نظامي كه داريم به دشمن ضربه وارد كرد.
از سوي ديگر جنايت هاي رژيم صهيونيستي كه براي كنترل موج عمليات فلسطيني ها طرح ريزي شده بود بيش از پيش موجب رسوايي اسراييل در افكار عمومي جهانيان شد.
* اگر از زاويه ديگري به اين مسأله نگاه كنيم ممكن است چنين گفته شود كه فلسطيني ها با انجام عمليات هاي استشهادي علاوه بر اين كه حمايت خارجي را از دست مي دهند، قدرت سركوب رژيم صهيونيستي را نيز افزايش مي دهند. نظر شما درباره اين تحليل چيست؟
- ارائه چنين تحليلي نمي تواند درست باشد. چون ما مي دانيم آن كسي كه عمليات استشهادي را انجام مي دهد نيز داراي وابستگي هاي عاطفي و علايق و عواطفي است كه هر انسان را به جريان زندگي ملزم مي كند. پس چه چيزي مرد جوان يا زن جوان و حتي يك مادر فلسطيني را مجبور به چنين كاري مي كند؟ آن قدر فشار وارده و حقارت ها و عدم امنيت هايي كه متوجه او شده، محسوس و علني است كه شباهت زيادي به نسل كشي دارد. در چنين شرايطي كه هيچ اميدي براي زندگي خود و خويشان انسان باقي نمانده و حتي مبارزه به وسيله سنگ، با گلوله هاي انفجاري و معلول كننده پاسخ داده مي شود، مبارزه با سنگ ناگزير تبديل به مبارزه محدود مسلحانه مي شود كه با توجه به حداقل هاي امكانات موجود در قالب عمليات استشهادي صورت مي گيرد.
فلسطيني ها از اقدامات قبلي نتيجه اي نگرفتند چون سنگ پراني كافي نيست اما عمليات استشهادي توانسته است با مختل كردن امنيت مهاجران صهيونيست در سرزمين هاي اشغالي پديده ضد مهاجرت را ايجاد كند. چون كسي حاضر نيست در يك كشور فاقد امنيت اقامت كند. اين يك پيروزي بزرگ براي ملت فلسطين است كه روند مهاجرت ها در پي اين عمليات ها به صورت منفي درآمده است.
مردم فلسطين پنجاه سال به جامعه بين المللي فرصت دادند تا اقدامي براي حل اين مشكل كنند اما اين انتظار نتيجه اي نداشت. ما از وقوع عمليات هاي استشهادي مثل شهادت «خانم الرياشي» خوشحال نمي شويم چون به قيمت متلاشي شدن يك خانواده است و نمي توان گفت كه اين كار بهترين كار ممكن براي همه افراد است. اما گريزي از اين حركت نيست چون مردم فلسطين از كمترين حقوق انساني محروم شده اند و در جنگي نابرابر با دشمني جنايتكار كه رسانه هاي خبري را نيز در دست دارد درگير است و جز جان خودش سرمايه اي براي ادامه مبارزه ندارد.
اين مسلم است كه چنين عمليات هايي انگيزه رژيم صهيونيستي را براي سركوب هرچه شديدتر افزايش مي دهد اما در مجموع اين مبارزه ناگزير است و ملت فلسطين حتي با تحمل تلفات و صدمات بيشتر مصمم به ادامه اين راه است چون حتي قبل از شروع اين مبارزه هم مردم مسلمان فلسطين محكوم به مرگ تدريجي بودند و تشديد سركوب از سوي اسراييل فقط تسريع كننده اين مرگ در پيش رو است و فلسطيني ها نه تنها با «شهادت» چيزي را از دست نمي دهند بلكه رضوان الهي و زندگي پرنشاط ابدي را براي خود تأمين مي كنند.
* تا به حال چه استدلال فقهي براي جواز عمليات استشهادي ارائه شده است؟
- من نمي خواهم به ظرافت هاي فقهي اين مسأله بپردازم چون در حوزه صلاحيت من نيست. ما در همايشي كه با عنوان «همايش پاسداشت استشهاديون» عصر روز ۱۳ خرداد ماه در تالار سيدالشهدا واقع در ميدان هفتم تير برگزار خواهيم كرد، بخشي را به بررسي ابعاد فقهي اين مسأله اختصاص داده ايم و از صاحب نظران اين امر دعوت كرده ايم. اما آنچه من مي توانم بگويم اين است كه عمليات استشهادي مصداق اين آيه شريفه قرآن است كه مي فرمايد «قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني و فرادي»
اين آيه خطاب به همه است و گروههاي دو نفره و يك نفره را نيز شامل مي شود. در واقع عمليات استشهادي از مصاديق قيام يك نفره براي خداوند است.
* آينده عمليات هاي استشهادي را چگونه مي بينيد؟
- عمليات هاي استشهادي به دو دليل قطعاً روبه افزايش است:
تأثير شگرف اين عمليات ها در بازسازي روحيه مبارزاتي مردم فلسطين بسيار موفقيت آميز بوده است و استقبال گسترده جوان ها را در پي داشته است. و حتي دختران و مادران فلسطيني هم از اين راه مبارزاتي استقبال كرده اند. در وصيت نامه «خانم الرياشي» آمده است كه من سال ها در انتظار اين فرصت بودم و از زماني كه دانش آموز دبيرستاني بودم براي چنين عملياتي ثبت نام و اعلام آمادگي كرده بودم. از سوي ديگر نگاهي به حركت هاي صد در صد رسواي نظامي اخير رژيم صهيونيستي نشان مي دهد كه اسراييل از اوج گيري عمليات هاي استشهادي نگران است. ترور آشكار شيخ احمد ياسين و دكتر الرنيتسي توسط هليكوپترهاي نظامي نشان مي دهد كه اسراييل سراسيمه مي خواهد روند مبارزاتي اخير را به هر قيمت ممكن متوقف سازد و حتي اگر لازم باشد از ترور چهره هاي سياسي و غيرنظامي هم خودداري نخواهد كرد تا عمليات هاي موفقيت آميز استشهادي را به نحوي متوقف سازد.

نگاه
واقع بيني و روان كاوي مبارزه
محسن حيدري
اريك فروم در كتاب «آناتومي ويرانسازي انسان» راهي را پيموده است كه اين روزها مورد بهره برداري تحليلي- تبليغاتي گسترده رسانه هاي غربي است.
او معتقد است خيزش پرخاشجويي دفاعي، با شستشوي مغزي، تنها در انسان مي تواند روي دهد و براي متقاعد ساختن آدم ها به اين كه تهديد مي شوند، گذشته از هر چيز ميانجي زبان لازم است زيرا بدون اين ميانجي بيشتر القائات غيرممكن خواهد بود. علاوه بر اين او يك ساخت اجتماعي بحران زده كه اساس مناسبي براي شستشوي مغزي باشد را براي اين امر لازم مي داند. او معتقد است كه چنين ساخت اجتماعي در جامعه اي كه شخصيت هايي با قدرت زياد مانند رهبران سياسي و مذهبي دارد مهيا است و القائات اين چنيني به راحتي صورت مي گيرد.
ارائه چنين تحليلي از حركت هاي تدافعي استشهادي موجب شده است كه رسانه هاي غربي بتوانند با متهم كردن «بنيادگرايي ديني» به زمينه سازي براي تشديد خشونت ها، هجمه گسترده اي را عليه دين و كاربست اجتماعي سياسي آن در خاورميانه سامان دهند.
اما ما براي درك مسأله فلسطين و ماهيت عمليات هاي استشهادي در سرزمين هاي اشغالي نياز چنداني به يك نگاه صرفاً علمي نداريم بلكه آن چه لازم است داشتن يك نگاه واقعي است. يك نگاه واقعي و منصفانه به مسايل فلسطين، به راحتي «حركت استشهادي» را به عنوان تنها راه باقي مانده براي فلسطينيان مورد تأكيد قرار خواهد داد.
ما امروز نيازمند نگاه واقعي به مسأله فلسطين هستيم و نبايد فراموش كنيم كه اريك فروم پس از همه تحليل هاي علمي در همان كتاب، تنها راه حل را ايجاد «تغييرات اساسي در ساخت اجتماعي و سياسي به نحوي كه نقش والاي انسان را در جامعه به او بازگرداند» مي داند. او تأكيد مي كند كه «لازم است اوضاعي بيافرينيم كه رشد انسان، هدف والاي هر نظم اجتماعي باشد. استقلال و آزادي حقيقي و پايان همه صورت هاي فرمانروايي بهره كشاند، شرطي براي به حركت درآوردن عشق به زندگي» و توفق پرخاشجويي است.
اما شرايط «واقعي»  زندگي فلسطينيان هيچ يك از اين نشانه ها را دارا نيست و نه تنها «فرمانروايي بهره كشاند» بلكه «حكمراني نسل كشاند» در عينيت جامعه فلسطين موج مي زند و اين، بيش از پيش زمينه ساز طرح «حركت استشهادي» به عنوان  آخرين گزينه فلسطينيان است چرا كه هنوز افسانه ققنوس و حيات دوباره اي كه در پي سوختن ارادي خواهد يافت، يك باور زنده در مشرق زمين است.

نگاه امروز
سه غزل از حضرت امام(ره)
انتظار
از غم دوست، در اين ميكده فرياد كشم
دادرس نيست كه در هجر رخش داد كشم
داد و بيداد، كه در محفل ما، رندي نيست
كه برش شكوه برم، داد زبيداد كشم
شاديم داد، غمم داد و، جفا داد و، وفا
باصفا، منت آن را كه به من داد، كشم
عاشقم، عاشق روي تو، نه چيز دگري
بار هجران و وصالت، به دل شاد كشم
در غمت اي گل وحشي من، اي خسرو من!
جور مجنون ببرم، تيشه فرهاد كشم
مردم از زندگي بي تو كه با من هستي
طرفه سرّ ي است كه بايد بر استاد كشم
سال ها مي گذرد، حادثه ها مي آيد
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم
ميگساران
عاشقان روي او را، خانه و كاشانه نيست
مرغ بال و پر شكسته، فكر باغ و لانه نيست
گر اسير روي اويي، نيست شو، پروانه شو!
پاي بند ملك هستي، در خور پروانه نيست
مي  گساران را، دل از عالم بريدن شيوه است
آن كه رنگ و بوي دارد، لايق ميخانه نيست
راه علم و عقل با ديوانگي از هم جداست
بسته اين دانه ها و اين دامها ديوانه نيست
مست شو، ديوانه شو، از خويشتن بيگانه شو!
آشنا با دوست، راهش غير اين بيگانه نيست
سبوي دوست
عمري گذشت و راه نبرديم به كوي دوست
مجلس تمام گشت و نديديم روي دوست
گلشن معطر است سراپا زبوي يار
گشتيم هركجا، نشنيديم بوي دوست
هرجا كه مي روي، ز رخ يار روشن است
خفاش وار، راه نبرديم سوي دوست
ميخوارگان دلشده ساغر گرفته اند
ما را نهي نصيب نشد از سبوي دوست
گوش من و تو، وصف رخ يار نشنود
ور نه جهان ندارد جز گفت و گوي دوست
با عاقلان بگو كه: رخ يار، ظاهر است
كاوش بس است اين همه، در جستجوي دوست
ساقي ز دست يار به ما باده مي دهد
برگير مي تو نيز ز دست نكوي دوست

سخنراني منتشرنشده يادگار امام در جمع خانواده هاي شهدا
ديپلماسي امام
007917.jpg
اشاره؛ فردا چهاردهم خرداد، سالروز رحلت امام (ره) و پس فردا، پانزده خرداد، سالگرد قيام تاريخي مردم ايران در سال ۱۳۴۲ به رهبري حضرت امام خميني(ره) است. امام، پس از فاجعه كشتار مردم مسلمان ايران در ۱۵ خرداد ۴۲، اين روز را براي هميشه عزاي عمومي اعلام كردند و ۲۶ سال بعد، با رحلت امام در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، اين گفته ايشان، به طور كامل عينيت پيدا كرد.
براي يادآوري اين دو روز بزرگ تاريخي، امروز در صفحات ۵، ۶، ۷ و ۹ مطالبي را تقديم خوانندگان كرده ايم. آن چه در پي مي آيد سخنراني منتشر نشده اي از يادگار حضرت امام مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج احمد خميني است كه در سال ۷۱ در جمع خانواده هاي شهدا ايراد شده است. انتشار اين سخنراني را با توجه به وضعيت فعلي منطقه از جنبه سياسي تقديم خوانندگان عزيز كرده ايم.
امروز آمريكا به هيچ وجه از خشونت و اعمال فشار عليه نظام اسلامي ما، خط
امام و رهبري انقلاب نكاسته است. امروز آمريكا به عنوان قدرت حاكم بر جهان بيشترين ظلمها را به ملتهاي اسلامي مرتكب مي شود. به هر نقطه از دنيا كه منافعش اقتضا كند لشگركشي مي كند.

امروز مواضع امام را رهبري معظم انقلاب هم دارند. ايشان خط و راه امام را به بهترين شكل ممكن دنبال مي كنند. در زمينه خودباختگي در مقابل غرب با طرح هجوم فرهنگي غربي خطوط كلي انقلاب اسلامي را با ارائه شيوه هاي مقابله ترسيم كرده اند
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده سال پيش امام پس از تحمل سالها دوري از وطن، شهادت فرزند و دوستان،  تداوم مبارزات بي امان عليه ترفندهاي دشمنان داخلي و خارجي به كشوري باز مي گشتند كه مردم مصمم آن تمام تلخي ها و سختي ها را تحت رهبري امامشان به خاطر تشكيل حكومت اسلامي پشت سر گذاشته بود.
ديري نپاييد كه مبارزات حق طلبانه ملت ما نتيجه داد و نظام ستمشاهي فرو ريخت و مردم با دست خالي توانستند يكي از قويترين پايگاههاي آمريكا را نابود كنند و نظام اسلامي جايگزين آن گرديد.
چند روزي كه از پيروزي انقلاب گذشت عده اي گمان مي كردند امام تكليف خود را انجام داده اند و براي سازندگي كشور و راه اندازي چرخ هاي اقتصاد بايد همان راهي را كه ساير كشورها طي كرده اند دنبال كنيم. سياستمداران غربي و عوامل داخلي آنان اين گونه تحليل مي كردند كه فشار اقتصادي كشور و سختي هايي كه لازمه هر انقلابي است به امام و كارگزاران نظام نوپاي اسلامي اجازه نخواهد داد كه رهبري انقلاب دنبال كننده آرمانهايي باشد كه در طول مبارزات ترسيم كرده است و به تدريج توان انقلابي و مبارزاتي امام و دوستان و پيروان خط امام سلب خواهد شد.
آنها براي اثبات مدعاي خود به دو دليل استناد مي كردند. نخست آن كه اداره نظام اسلامي و مسائل مبتلابه كشور يك امر ضروري و ارجح است. دومين دليلي كه آنها عنوان مي كردند خستگي رهبر انقلاب بعد از چهارده سال مبارزه و تبعيد بود. گروهي ديگر معتقد بودند كه هدف از انقلاب به دست گرفتن قدرت است و اكنون كه حكومت را امام به دست گرفته اند ديگر مبارزه چه هدفي خواهد داشت؟
در اين ميان كساني كه امام را مي شناختند هدف نهايي ايشان را به خوبي درك مي كردند و مي دانستند كه حركت امام يك حركت مقطعي نيست بلكه ايشان تصميم داشتند مبارزه را تا برپايي يك نظام جهاني اسلامي ادامه دهند و تشكيل حكومت اسلامي در ايران تنها نخستين گام در اين راه بود كه مي بايست تمهيدات لازم را براي حل مسائل اساسي و بنيادي جهان اسلام فراهم آورد. هدف عالي تر امام طرح فرهنگ اسلامي در زمينه هاي گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي و نظامي بود.
ايشان براي تأثير و تكامل فرهنگ اسلامي بر جوامع بشري بخصوص مسلمانان تحت ستم فرهنگ غرب هشدار مي دهند كه بايد ابتدائاً مسلمانان، خويشتن خويش را بيابند تا از خودبيگانگي و استثمار و استعمار رهايي يافته و آزاد شوند. امام مي فرمايند:
« ما با هيچ كدام از ابرقدرتها و قدرتها سر سازش نداريم، ما مي خواهيم زندگي فقيرانه داشته باشيم ولي آزاد و مستقل باشيم. ما اين پيشرفت و تمدني را كه دستمان پيش اجانب دراز باشد را نمي خواهيم. ابرقدرتها مي خواهند كه انسانيت انسانها را تحت سلطه قرار دهند و ما و شما و هر مسلماني مكلف است در مقابل آنها بايستد و سازش نكند.»
امام درباره بازگشت به هويت اصيل انساني و اسلامي مي فرمايند كه:
« ما بالاترين صدمه اي كه از ابرقدرتهاي بزرگ خورده ايم صدمه شخصيت بوده است. آنها (استكبار جهاني) كوشش كرده اند تا شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاي شخصيت ايراني اسلامي يك شخصيت وابسته اروپايي يا شرقي و غربي به جايش بگذارند.»
«همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند كه غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي خودتان به خيال خام خودشان بيرون نبرند آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنها رنجور. هميشه با بصيرت و چشماني باز به دشمنان خيره شويد و آنها را آرام نگذاريد كه اگر آرام بگذاريد، لحظه اي آرامتان نمي گذارند.
از جمله نقشه ها كه مع الاسف تأثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جاي مانده، بيگانه نمودن كشورهاي استعمار زده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است به طوري كه خود را و فرهنگ و قدرت خويش را به هيچ گرفتند و غرب و شرق دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند.
بايد هشيار، بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسه هاي شيطاني شما را به سوي اين چپاولگران بين المللي نكشند و با اراده مصمم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگي ها قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريايي و عرب از نژاد اروپا و آمريكا و شوروي كم ندارد و اگر خودي خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد، در دراز مدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد.»
امام در زمينه خصلت ابرقدرتها براي مسخ هويت ملتها مي فرمايند:
«آري اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام را با دستهاي خود ويران نمايد، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بي فرهنگ به رسميت بشناسند.
ملتي در همان حدي كه آنها آقا باشند و ما نوكر؛ آنها ابرقدرت باشند و ما ضعيف. آنها ولي و قيم باشند و ما جيره خوار و حافظ منافع آنها. نه يك ايران با هويت ايراني اسلامي، بلكه ايراني كه شناسنامه اش را آمريكا و شوروي صادر كند، ايراني كه ارابه سياست آمريكا يا شوروي را بكشد.»
اين نكته اي كه امام مورد توجه قرار داده اند در واقع يكي از مهمترين و به عبارتي قويترين بعد هجوم فرهنگي استكبار است كه رهبر انقلاب حضرت آيت الله العظمي خامنه اي راجع به آن حساسيت و توجه فراواني دارند.
امام همواره اعتقاد داشتند كه عصر كنوني، عصر طرح انديشه ها و آرمانهاي اسلامي در مقابل كفر و شرك و دورويي است و خلاصه شدن در ايران خيانت به آرمانهاي اسلامي است و به همين دليل مي فرمايند:
«امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدي(ص) است و مسلمانان در يك تشكيلات بزرگ اسلامي رونق و زرق و برق كاخهاي سفيد و سرخ را از بين خواهد برد.»
امام به روشني استراتژي حكومت اسلامي را در برابر كفر جهاني ترسيم كردند و فرمودند كه تا شرك و كفر است مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسي دعوا نداريم ما تصميم داريم پرچم لااله الاالله و محمد رسول الله را بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري به اهتزاز در آوريم.
ديدگاههاي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در زمينه تحول در ساختار سياسي حاكم بر جهان و طرح ساختار جديد براي معرفي كردن ايدئولوژي اسلامي قابل توجه است:
«ما بايد بدون توجه به غرب حيله گر و شرق متجاوز فارغ از ديپلماسي حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم.» عده اي بعد از جنگ زمزمه مي كردند كه ديپلماسي ما با آنچه در دنيا رايج است فرق دارد. لذا بايد در يك خانواده بزرگ اعتقادات ديگران را مراعات كرد. در حالي كه امام اعتقاد داشتند مراعات اين ديپلماسي موجب مي شود تا همه هستي خود را ببازيم.
«آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مي كنند كه بايد در سياست و اصول ديپلماسي خود تجديدنظر نماييم و ما خامي كرده ايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعار هاي تند يا جنگ، سبب بدبيني غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً  انزواي كشور شده است و اگر ما واقع گرايانه عمل كنيم آنان با ما برخورد متقابل انساني مي كنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين نمي گذارند.
اين يك نمونه است كه خدا مي خواست پس از انتشار كتاب كفر آميز آيات شيطاني در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياي تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعي خود را در دشمني ديرينه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده انديشي به درآييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوءمديريت و بي تجربگي نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مسأله اشتباه ما نيست؛ بلكه تعمد جهانخواران به نابودي اسلام و مسلمين است والا مسأله فردي سلمان رشدي آنقدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيستها و استكبار پشت سر او قرار بگيرند.
روحانيون و مردم عزيز حزب الله و خانواده هاي محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليل و افكار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است كه تحليلگران امروز، ده سال ديگر بر كرسي قضاوت
007923.jpg
بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواي اسلامي و حكم اعدام سلمان رشدي مطابق اصول و قوانين ديپلماسي بوده است يا خير و نتيجه گيري كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتي داشته است و بازار مشترك و كشورهاي غربي عليه ما موضع  گرفته اند پس بايد خامي كنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم.»
در به هم زدن اين ساختار امام قبل از اين كه دولت موقت بجنبد دستور قطع رابطه با مصر را صادر كردند؛ بدون مشورت با احدي حكم اعدام سلمان رشدي مرتد را صادر نمودند؛ بدون توجه به مسائل سياسي و روابط ديپلماتيكي وزارت امور خارجه دستور مي دهند تمام سفراي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا را فرا بخوانند؛ بدون درنگ دستور انهدام كتابفروشي ها و ناشرين كتاب موهن آيات شيطاني را در سراسر جهان صادر مي كنند؛ بدون معطلي دستور اعدام ناشرين را صادر كردند.
دنياي استكبار هميشه دنبال مواضع امام دوان بود و امام هرگونه كه مي خواستند آنها را تحقير مي كردند. مواضع سازش ناپذير بر صلابت امام در مسأله سلمان رشدي كار را به آنجا كشاند كه «بوش» رئيس جمهور وقت آمريكا براي اولين بار به مسلمانان آمريكا عيد را تبريك گفت؛ «تاچر» از مسلمانان انگليسي به خوبي ياد كرد و علي الظاهر با آنان اعلام همدردي نمود؛ سياست بازان غربي يكي پس از ديگري سفراي خود را با ذلت به تهران فرستادند و عذرخواهي كردند؛ سران كشورهاي اسلامي ناچارا! اين موضوع را محكوم كردند و حكم ارتداد رشدي در نزد افكار عمومي تثبيت شد.
ديپلماسي امام ديپلماسي تهاجم بود امام در تبيين ديپلماسي تهاجم اعتقاد داشتند:
«ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين الملل اسلامي مان بارها اعلام نموده ايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم.
حال اگر نوكران آمريكا نام اين سياست را توسعه طلبي و تفكر تشكيل امپراطوري بزرگ مي دانند از آنها باكي نداريم و استقبال مي كنيم. ما در صدد خشكانيدن ريشه هاي فاسد صهيونيسم سرمايه داري و كمونيسم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم به لطف و عنايت خداوند بزرگ نظام هايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديده اند نابود كنيم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استكبار ترويج نماييم و دير يا زود ملتهاي در بند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج خواهي و مصونيت كارگزاران آمريكايي حتي اگر با مبارزه قهر آميز هم شده باشد جلوگيري مي كنيم.
ان شاءالله ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج اين منبر بزرگي كه بر بلنداي بام انسانيت بايد صداي مظلومان را به همه عالم منعكس سازد و آواي توحيد را طنين اندازد صداي سازش با آمريكا و شوروي و كفر و شرك نواخته شود و از خدا مي خواهيم كه اين قدرت را به ما ارزاني دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين كه از كليساهاي جهان نيز ناقوس مرگ برآمريكا و شوروي را به صدا درآوريم.»
امام نقش علما و مجتهدين در پاسخگويي به نيازهاي متغير جامعه را اين گونه مطرح كرده اند كه:
«ما بايد بدون توجه به غرب و شرق متجاوز و فارغ  از ديپلماسي حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم و مادامي كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند، ضرري متوجه جهانخواران نيست و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد نمي تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براي اداره جامعه كافي نيست.
حوزه  ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه رايج اداره امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كنند. علماء بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براي اين موضوع فكر كنند.»
حضرت امام با تمام وجود از علماي اسلام خواسته اند تا به مسائل و مشكلات جهان اسلام پاسخ داده شود:
«من قبلاً  نيز گفته ام همه توطئه هاي جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر اقتصادي، براي اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوي جامعه است و حتماً  در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم. ما نبايد غفلت بكنيم. در واقع بايد به سمتي حركت نماييم كه ان شاءالله تمام رگه هاي وابستگي كشورمان از چنين دنياي متوحشي قطع شود.»
امام از مردم مي خواهد كه در اجراي احكام خدا و به هم زدن ارزشهاي منحط و پوسيده سياسي حاكم بر جهان كمربندها را محكم ببندد و در همين زمينه در پيامي مي فرمايند:
«آمريكاي جهانخوار بايد بداند كه ملت عزيز و خميني تا نابودي كامل منافعش او را راحت نخواهد گذاشت و تا قطع هر دو دست آن به مبارزه خدايي خود ادامه خواهند داد و ملت ما همان گونه كه نشان داده تحمل تمام كمبودها را براي حفظ شرف و آبروي خويش خواهد نمود.
ملت مقاوم ما از روز اول مبارزه اش مي دانست كه با تمام قدرتها و ابرقدرتها دست به گريبان است و بايد بداند كه تمام ايادي داخلي و خارجي قدرتها و ابرقدرتها خصوصاً  آمريكاي جهانخوار براي شكست ما از تمام امكاناتش استفاده خواهد نمود ولي چاره چيست كه كوه مصيبتها در مقابل حيثيت اسلامي، ايراني ما چون كاهي است و مردم ما بايد خود را آماده اين درگيري حسيني تا پيروزي كامل بنمايند كه مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگي سياه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ايم تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند و بار مسئوليت استقلال واقعي را در تمام ابعادش به دوش كشند و با افتخار پيام رهايي مستضعفين را در جهان سر دهند.»
امروز درست همين مواضع را رهبري معظم انقلاب دارند. ايشان خط و راه امام را به بهترين شكل ممكن دنبال مي كنند. در زمينه خودباختگي در مقابل غرب با طرح هجوم فرهنگي غربي خطوط كلي انقلاب اسلامي را با ارائه شيوه هاي مقابله ترسيم كرده اند. در زمينه پياده كردن احكام خدا گروهي را براي شناخت درست و تطبيق آن بر مسائل سياسي و اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي تعيين كرده اند. در زمينه تهاجم ديپلماسي از طريق وزارت امور خارجه و يا رأساً اقدام لازم را نموده اند.
ما بايد سعي كنيم دستورات و منويات ايشان را اجرا كنيم. امروز آمريكا به هيچ وجه از خشونت و اعمال فشار عليه نظام اسلامي ما، خط امام و رهبري انقلاب نكاسته است. امروز آمريكا به عنوان قدرت حاكم بر جهان بيشترين ظلمها را به ملتهاي اسلامي مرتكب مي شود. به هر نقطه از دنيا كه منافعش اقتضا كند لشگركشي مي كند.
ما همه وظيفه داريم با اتحاد و يكپارچگي در برابر حيله هاي آنان بايستيم و از اسلام عزيز و انقلاب جهاني اسلام دفاع كنيم.
اگر به دستاوردهاي انقلاب جهاني اسلام بنگريم، امروز حركت ملت ايران در عرصه هاي جهاني تداوم دارد و فشارهاي سياسي ، اقتصادي و نظامي نمي تواند ما را از اهدافمان باز دارد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
علم
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |