سيامك قليچ خاني
يكي از روياهاي هميشگي باشگاه هاي ورزشي، جذب تماشاگر و سپس تبديل آنها به هواداران است. در مرحله بعد آنان در اين آرزويند كه گستره هواداران خود را چنان افزايش دهند، كه حتي بسياري از كساني كه امكان حضور و همراهي با تيم هاي باشگاه را در ميادين مسابقه ندارند، نيز به جرگه هواداران، آن بپيوندند.
اين آرزو براي تيم هايي نظير منچستر يونايتد به تحقق پيوسته است. باشگاه هايي از اين دست در مرحله ثبت و نگهداري هواداران و گسترش تعداد سمپات ها هستند.
در ايران نيز همه باشگاه هاي ورزشي كه در رشته هاي گوناگون فعاليت مي كنند، آرزوي چنين رخداد شيريني را دارند.
واقعيت اين است كه به دلايل متعدد كه در حوصله اين نوشتار نيست در حال حاضر تنها دو تيم فوتبال استقلال و پرسپوليس داراي چنين پتانسيلي هستند.
اين يادداشت قصد آن ندارد كه در خصوص تبديل علاقه مندان فوتبال به علاقه مندان يك باشگاه نكته يا موضوعاتي بيان دارد بلكه تلاش نگارنده در پاسخ به پرسش ديگر است: چگونه مي توان هواداران را از حالت بالقوه به بالفعل درآورد؟ به عبارت ديگر چطور مي توان هواداران را به تعامل و مشاركت با باشگاه ترغيب كرد.
پيش از پرداختن به مسائلي كه مي تواند در پاسخ به سئوال مذكور مؤثر باشد، بيان نكاتي در خصوص ضرورت جذب هواداران خالي از فايده نخواهد بود.
باشگاه ها با جذب مؤثر هواداران و تبديل هوادار بالقوه- كه قاطبه هواداران فعلي استقلال و پرسپوليس از اين نوع هستند- به هواداران بالفعل، مي توانند گستره وسيعي از امكانات مالي را براي خويش فراهم كنند. جذب هواداران بالفعل مي تواند انبوهي از خلاقيت ها، نوآوري ها و ابتكارات را براي گذران مؤثر باشگاه به ارمغان آورد. مي توان با هدايت و آموزش هواداران، در تلطيف فضاي اجتماعي به ويژه محيط هاي ورزشي اقدام كرد و ....
اما چگونه مي توان هواداران را به باشگاه جذب كرد. يا چگونه مي توان با آنها وارد تعاملي سازنده شد و ارتباطي دو سويه بين باشگاه و هواداران به وجود آورد.
نخستين ضرورت تحقق چنين امري استفاده از تكنيسين هاي اجتماعي در باشگاه هاست. متأ سفانه در ساختار يا چارت مديريتي باشگاه هاي ورزشي در كشور، چنين عنواني ديده نمي شود. تكنيسين هاي اجتماعي قادرند ويژگي هاي رفتارهاي اجتماعي جامعه به ويژه جامعه ورزشي را شناخته و در قالب واقعيت هاي موجود و حاكم بر جامعه به معناي عام و نظام مديريتي ورزشي در باشگاه ها، راهكارهاي مؤثر براي جذب را طراحي كنند.
در خصوص ويژگي هاي تكنيسين هاي اجتماعي در فرصتي ديگر، به تفصيل خواهيم نوشت.
ضرورت دوم، ثبات ساختاري يا مديريت هاي حرفه اي در باشگاه هاست. متأسفانه باشگاه هاي ورزشي ما به مانند ساير نهادها و تشكيلات بزرگ از بيماري تغييرات مداوم رنج مي برند. ماهيت ورزش به ويژه فوتبال به گونه اي است كه عمر مديريتي در آن كوتاه است. از اين روي شنيدن خبر تعويض مربيان يا مديران عامل باشگاه ها در جهان امري طبيعي است. اما اين تغييرات به معناي تغيير بنيادي در مديريت هاي حرفه اي و ساختارهاي مديريتي و نيز تغيير در اهداف و برنامه هاي درازمدت باشگاه نيست.
به عنوان مثال مديران و بازارياب هاي اقتصادي، متخصصان استعداديابي، كارشناسان جذب اسپانسر يا ترانسفر، بازيكنان ، پزشكان و تكنيسين هاي اجتماعي و روانشناسان باشگاه ها مگر به ضرورت تغيير نمي كنند.
ثبات ساختاري باعث مي شود تا اهداف جز به ضرورت غير قابل پيش بيني تغيير نكرده و سيستم، فارغ از تغيير مديران ارشد به حيات خود ادامه دهد. همچنين در اين باشگاه ها حتي تغيير مديران ارشد اعم از مديران عامل يا مربيان نيز تنها به دليل تزريق نوآوري ها صورت مي گيرد.
از سوي ديگر، عليرغم اينكه ظاهراً در جامعه اي مدرن زندگي مي كنيم و حيطه فعاليت در نهادي مدرن (باشگاه هاي ورزشي) است، اما هنوز در كشور ما گزينش هاي ورزشي در باشگاه ها بيشتر قبيله اي و محفلي است، بدين معنا كه مديران به دنبال دوستان متعهد و متخصصان دوست هستند. اين شيوه مديريتي باعث شده تا با تغيير مديران، بدنه تخصصي باشگاه نيز دچار تزلزل شود، اين تزلزل از دو سوي به وجود مي آيد، نخست، با رفتن مدير يا مربي، دوستان هم دچار خلاء عاطفي شده و توان و تحمل ادامه نقش آفريني را از دست مي دهند و دوم آنكه مدير جديد نيز به مانند مديران قبلي به دنبال دوستان متخصص و ياران متعهد ، خويش خواهند رفت.
بدين ترتيب مرحله اول براي جذب منطقي و با ثبات هواداران، سامان دادن تشكيلاتي منسجم و ثابت است.
در صورت تحقق اين امر مي توان به سراغ هواداران رفت. هواداران ورزشي به ويژه فوتبال طيف گسترده اي از اقشار جامعه را در برمي گيرند، به همين جهت تصور اينكه مي توان با يك نسخه ثابت همه اين اقشار را جذب كرد، آرزويي محال است.
هواداران در گروه هاي سني و جنسي مختلف قرار دارند. آنها به لحاظ پايگاه اقتصادي، منزلت اجتماعي و سطح دانش، با يكديگر متفاوتند. توانايي و قابليت هايي كه مي توانند به باشگاه عرضه كنند برحسب زمان فراغت آنها، نوع تخصص و كيفيت قابليت هاي آنها قابل تفكيك است و ...
تكنيسين هاي اجتماعي كه تخصص آنها در حوزه آسيب شناسي اجتماعي، بررسي افكار عمومي، گرايش سنجي و تبليغات است مي توانند با توجه به مؤلفه هاي مختلف مذكور، براي هر قشر، راهكارهاي ويژه خويش را طراحي كنند كه در فرصت هاي ديگر به هر كدام از آنها خواهيم پرداخت.
آنچه مسلم است در حال حاضر به جهت فقدان تمايل دو سويه، ميان باشگاه هاي ورزشي و هواداران، گروه اخير هيچ نوع مسئوليتي در خصوص باشگاه و تيم محبوب خود احساس نمي كنند. آنان غريزي و با توجه به برداشت ها و آرزوهاي خود نسبت به تيم مورد نظر واكنش نشان مي دهند. آنها بي آنكه كسي واقعيت ها و ناگزيرهاي باشگاه را بدانها گفته باشد به بازيكن يا مربي خويش معترض مي شوند. آنها بي آنكه با فاكتورهاي واقعي باشگاه آگاه باشند باعث مي شوند كه توقعاتي افزون بر توان باشگاه از آن طلب شود. اين موضوع به فرسايش رواني باشگاه و ورزشكاران آن منجر مي شود. در شرايطي كه هواداران فاقد هر نوع مكانيزم مشاركت و كنترل دروني هستند. گاه واكنش هاي عاطفي آنها موجب بروز خسارت بر باشگاه شده و جريمه هاي اجتماعي - مالي ناخواسته اي به باشگاه وارد مي آورند.
در حال حاضر هواداران فوتبال به طور عام و باشگاه هاي محبوب در شرايطي قرار دارند كه نه مي توانند به باشگاه كمك كنند و نه باشگاه مي تواند از امكانات و خلاقيت ها و توانايي هاي آنها بهره مند شود. اما از سوي ديگر گاه خطاهاي تعداد معدودي از آنها موجب مي شود كه باشگاه ها به ورطه بحران سقوط كنند.