دوشنبه ۸ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۲۱
هنر
Front Page

تيغ كهنه در گفت وگو با كارگردان
در خدمت زندگي
009750.jpg
نمايش تيغ كهنه به كارگرداني نادر برهاني مرند در سالن چهارسوي تئاتر شهر برصحنه است .به همين مناسبت با كارگردان اين نمايش گفت وگويي انجام داديم كه بخش نخست آن هفته گذشته به چاپ رسيد وبخش پاياني آن اكنون از نظرتان مي گذرد:
* چه چيز مهمي در روح مهر زمان رخ مي دهد كه مي تواند خسرواني را فراموش كند؟
- اتفاقاً اين يكي از ويژگي هاي دوست داشتني متن است كه خيلي آركائيك نيز هست. مهر زمان اصلاً داود را نمي ديد. خود داود هم بعد از ازدواج با مهرزمان، از حسي كه نسبت به خسرواني دارد به نام «كينه عزيز» ياد مي كند.
خوب مهرزمان دختري است تنها و ديگر هيچ ماوايي ندارد و همه اطرافيانش را از دست داده و شايد براي انتقام گرفتن دنبال ماوايي مي گردد كه در نهايت انتقام خود را نيز مي گيرد.
* عشق داود عشق طاهر است يا ظاهر؟
- اينجا اصلاً عشق پليدي وجود ندارد. همه عشق هاي اين نمايش به قول شما عشق طاهرند. حتي خسرواني نيز عاشق است. البته خسرواني از قبل با نقشه مي آيد اما وقتي وارد اين بازي مي شود دچار عشق مي شود. آن هم از نوع اطهرش. اما بين عشق و وظيفه بايد يكي را انتخاب كند كه وظيفه را برمي گزيند. البته به اين هم راضي نمي شود و براي رسيدن به آرمان هايش پاي عشق خود يعني مهرزمان دست به خودكشي مي زند.
* مي شود گفت شما در اين نمايش به مفهوم انساني بودن توجه داريد؟
- بله، همينطور است. اگر همه چيز در خدمت انسانيت باشد، همه چيز تغيير مي كند. شايد اصلاً عملكرد دكتر فرزام هم قابل نقد باشد كه چگونه دختري را كه اين همه نگران آينده اوست به دست كسي مي سپارد كه مي داند آينده روشني در انتظارش نيست. او هم اشتباه كرده است. به عبارتي قصه ما، قصه اشتباهاست. يك جور اشراف به ماجراهايي كه در گذشته ماست و رو به آينده است و ما در دل اين اتفاقات حضور داريم. با قصه خيلي كوچك و ملودراماتيك و عاشقانه.
* مي توانيم بگوييم دكتر فرزام نماد و سمبل عشق و انسانيت است و به همين دليل راضي مي شود كه دخترش را به كسي بدهد كه او عاشقش شده است؟
- بله، ولي قرباني مي شود. مثل همه آدم ها و كسي هم مقصر نيست. خسرواني، داود، ننه ماهي، مهرزمان، هرمز، دكتر فرزام، همه قرباني هستند. مهرزمان قرباني بزرگ قصه است. بايد اين بحث را بررسي كنيم كه چه چيزي باعث مي شود كه همه قرباني شوند؟
* حالا شخصيت هاي نمايش قرباني زمان و يا مكان مي شوند يا سياست خودشان؟
- زمان. نكته قشنگي ست. سياست بخش كوچكي از آن زمان است. زماني كه قرار است در خدمت زندگي باشد اما اين همه قرباني مي گيرد. چرا؟ چون آگاهي نيست؟ چون مفاهيم معلق اند؟ يا مفاهيم درست تعريف نشده اند؟ اين چيزي است كه ما بايد در تاريخ مان جستجو كنيم.
* در اين كار آدم ها قرباني مي شوند يا خودشان را قرباني مي كنند؟
- سئوال قشنگي است. بستگي به ميزان آگاهي و نوع برداشت درست يا نادرست آنها از مفاهيم دارد. مفاهيمي كه قرار است در خدمت زندگي باشند. يا قرباني مي شوند يا خودشان را قرباني مي كنند يا قرباني شان مي كنند.
* پس هميشه دست  هاي نامرئي در كار است؟
- زندگي براي اين است كه نگذارد قرباني بشوي و قربانيت نكنند و بعضي وقت ها در مقاطعي ارزش اين را دارد كه خودت را پاي آرمانت قرباني كني. شايد خسرواني از اين دست باشد.
* و حتي مي توانيم بگوييم مهرزمان و يا داود. داود نيمه قرباني است اما خودش را بيرون مي كشد؟
- درست است. من داود را در حوزه نگاه آدم هاي آگاه نديدم. رنج او رنجي كه زاده آگاهي باشد نيست. اما رنج فراواني از اين دست است. ممكن است داود قرباني شده باشد كه همينطور هم هست. اما جنس قرباني شدن داود با خسرواني از دو جنس متفاوت است.
* مهر زمان كه دانش خاصي نسبت به زندگي ندارد؟
- ولي در يك فرازي به آگاهي و شعور مي رسد. ببينيد در يك بستر سياسي خاص سه اتفاق براي مهرزمان مي افتد. مادرش را به دليل سياسي بودن از دست مي دهد. عشقش را از دست مي دهد و در لحظه هاي آخر كه مي داند اين مفاهيم غلط است و مي خواهد مبارزه كند نمي تواند و پسرش را از دست مي دهد. او در فراز سوم آگاهي را كسب مي كند. اما قدرت مبارزه با آن را ندارد. اين صعوبت سرنوشت است. تراژدي اين زن هم در اينجا اتفاق مي افتد. تراژدي او زماني كه خسرواني را از دست مي دهد اتفاق نمي افتد بلكه زماني است كه نمي تواند جلوي پسرش را بگيرد و مي داند سرانجامش چيست؟
* بيچارگي آدم هاي نمايش را مي شود در يك جمله كوتاه بيان كنيد. يعني تعريف جدايي از اجرا؟
- هر چيز دروغين محكوم به فنا و زوال است. آدم هاي دروغين، آرمان هاي دروغين، مبارزات دروغين و آلوده به ريا و خيلي مفاهيم ضدارزش و ضد انساني ديگر همه چيزهايي است كه آدم را اسير مي كند. اين قصه به راحتي عشق هاي از دست رفته را در سه تا مقطع نشان مي دهد بدون اين كه بخواهد شعار دهد و يا فرماليست بازي در بياورد.
* پس هر داستاني كه بتواند با هر قشر از آدم ها ارتباط برقرار كند را مي پسنديد؟
- به نظر من اين ايده آل است. آدم كار مي كند كه همه اقشار حس هايي را از كار دريافت كنند و هيچ چيزي از ارزش هاي زيبايي  شناسي، هنري، فلسفي و... كار كاسته نشود. اين ايده آل است اگر اتفاق بيفتد. حال اصلاً كاري به مكتب و سبك و فرم و اين چيزها نداريم. اگر كسي بتواند چنين تئاتري را در روزگار ما به روي صحنه بياورد بايد دستش را بوسيد.
* نماد عنوان نمايشنامه «تيغ كهنه» چيست؟
- خيلي به آن فكر نكردم. ولي مي دانم كه پشت آن مفهومي هست. شايد آقاي ياراحمدي براي اين اسم تعابير متفاوتي داشته باشد. شايد آن چيزي است كه سير تاريخي و كهنگي مفاهيمي كه در خدمت زندگي نيستند و نسل به نسل تكرار مي شود، آنقدر كهنه شده كه چيزي كه قرار است ببرد به جاي اين كه وصل كند. شايد آن لبه تيز بحران هاي به شمار صدساله و حتي هزار ساله تاريخ ماست كه هميشه قطع كرده است به جاي اين كه وصل كند.
*  اگر صحبت خاصي داريد بفرمائيد.
- دوست دارم  همه تماشاگران و آنهايي كه تئاتر را دوست   دارند بيايند كار را ببينند و صحبت شان را بشنوم. اميدوارم كه مورد رضايتشان قرار بگيرد.

خبر

رستم و سهراب در جشنواره عروسكي
بهروز غريب پور احتمال داد نمايش «اپراي عروسكي رستم و سهراب» در بخش بين الملل جشنواره عروسكي اجرا شود.
وي در همين باره به خبرنگار ما گفت: از آنجا كه اين نمايش محصول مشترك ايران و اتريش است، در بخش نمايش هاي ايراني اجرا نمي شود و اگر قرار شد در جشنواره شركت كند، احتمالاً در بخش بين الملل حضور خواهد داشت.
غريب پور ادامه داد: عروسك هاي نمايش در اتريش ساخته شده و قرار بود در سفري كه به وين داشتم آنها را با خود به ايران منتقل كنم. اما به دليل مسائل گمركي، انتقال آنها نيازمند زمان بيشتري بود و ترجيح دادم چون فرصت كافي نداشتم بدون عروسك ها به ايران بيايم تا بعد از طي مراحل لازم عروسك ها به ايران منتقل شوند.در بخش نمايش هاي حرفه اي دهمين جشنواره بين الملل نمايش عروسكي، سه نمايش «چه خبره چي شده» (عادل بزدوده)، «پسر و گرگ» (جواد ذوالفقاري) و «قصه هاي بابانمايش» (حسن دادشكر) به روي صحنه مي روند.
بزرگداشت «سركيسيان» در جشن تئاتر
جشن خانه تئاتر در حالي كه جمعيت نسبتاً زيادي در تالار بتهوون حضور يافته بودند، با اجراي قطعاتي نمايشي توسط الهام پاوه نژاد و اصغر همت آغاز شد و پس از آن، دو برنامه موسيقي فولكلور، يك برنامه نقالي و يك برنامه پانتوميم اجرا شد.سپس ايرج راد به بيان پيام روز جهاني تئاتر پرداخت.
در ادامه  اين مراسم كه همراه بود با بزرگداشت شاهين سركيسيان، قسمتي از نمايشنامه «روزنه آبي» نوشته اكبر رادي كه سركيسيان در حسرت اجراي آن  از دنيا رفت، اجرا شد و پس از اجراي اين قطعه كوتاه بود كه اصغر همت گفت: اين نمايشنامه، عجين شده با نام شاهين سركيسيان هنرمندي كه ما هرچه شنيديم، همه از مهجوريت او بود و حال اميدواريم با اين قدم كوچكي كه خانه تئاتر برداشته روح آن مرد بزرگ، شاد شود.در اين هنگام، بخشي از كليپ شاهين سركيسيان پخش شد و بعد از آن الهام پاوه نژاد، ديگر مجري برنامه، حسرت به دل بودن را ويژگي مشترك همه هنرمندان دانست و از علي نصيريان دعوت كرد تا به عنوان يكي از اعضاي گروه سركيسيان، از او بگويد.
علي نصيريان گفت: حضور در خانه هنرمندان حقيقتاً دل انگيز است؛ چرا كه فضاي متفاوتي دارد و آدم در جو ديگري تنفس مي كند.
وي ضمن اظهار تشكر از بانيان  اين برنامه گفت: كسي كه همه ما را در خانه شاهين سركيسيان جمع كرد، فهيمه راستكار بود نه من.
نصيريان بزرگترين فرصت سركيسيان را جمع آوري يك گروه تئاتري دانست و يادآور شد: مهم نبود كه او نمايش اجرا كند يا نه اما گروهي را گرد هم آورد كه هر يك از اعضاي آن، ذره اي را از او در خود داشتند و تأثير او را با خود منتقل كردند.
اين هنرمند پيشكسوت خاطرنشان كرد: اولين كسي كه تئاتر مدرن را   مطرح كرد، سركيسيان بود كه پس از او نيز آربي آوانسيان تئاتر تجربي و نو را در كشور ما مطرح كرد.

سايه روشن هنر
اجراي «در انتظار گودو» در تالار مولوي
009747.jpg

گروه تاترليو از سال ۱۳۷۶ فعاليت خود را در عرصه تئاتر آغاز كرد؛ هر چند كه اعضاي گروه هر كدام پيش از آغاز به كار آن، تجربه هايي را در زمينه بازيگري يا كارگرداني از سر گذرانده بودند. اولين كار گروه با نام در مضار توتون (چخوف) به كارگرداني حسن معجوني به صحنه رفت و پس از آن دو نمايشنامه پاي ديوار بلند شهر (تانكرد دورست) و كلفت ها (ژنه)، با كارگرداني حسن معجوني و محمد عاقبتي به عنوان كارهاي بعدي گروه به صحنه رفت. در انتظار گودو چهارمين كار گروه است كه با كارگرداني علي اكبر عليزاد (و ترجمه خود او) در تالار مولوي از هفتم تيرماه به روي صحنه مي رود. در اين كار، حسن معجوني، سعيد چنگيزيان، رضا بهبودي و خسرو محمودي، به عنوان بازيگر فعاليت مي كنند.
اجراي گروه تاترليو از گودو در واقع تلاشي است براي ره يافتن به دنياي بكت با تمركز شديد بر مايه هاي دوگانه كميك و تراژيك. يان كات، منتقد مشهور لهستاني زماني گفته بود: «تفسير بايد بتواند بدون حذف يك جمله از متن، اجرايي جديد از آن ارائه دهد.» بر همين اساس هدف گروه در اجراي گودو دستيابي به اين هدف مهم بود، در شرايطي كه هرگوئه هتك حرمت به متن و تخريب شاهكارهاي نمايشي در فضاي فعلي تئاتر ايران، برچسب خلاقيت را به خود مي زند، گروه تاترليو، بر آن است تا بدون خدشه به ساختار اصلي متن بكت، اجرايي جديد و متناسب با شرايط فعلي جامعه ايران بدست دهد. بديهي است كه چنين نگاهي، به هيچ وجه در پي تملك و يا تحريف متن نيست، بلكه ديالوگ و گفتگو با متن را به همان تعبيري كه گادامر و ريكور بكار مي برند، ترجيح مي دهد برغم اينكه لباس و برخي عناصر ديگر اجرا امروزي شده اند، آنچه كه گروه تاترليو براي امروزي شدن اجرا انجام داده است، در وهله اول به تفسير و تحليل متن برمي گردد، تنها تغييرات متن، در اجراي گروه ليو، در ابتدا و انتهاي نمايشنامه رخ داده است. دوگانگي و عدم قطعيت متن بكت به گروه امكان داده است تا همزمان   معاني مختلف و ژانرهاي مختلف را در اجراي خود دخيل كند. اين عدم قطعيت در طراحي صحنه كار هم كه حسن معجوني آن را برعهده داشته است، خود را نشان داده است. علي اكبر عليزاد كه كارگرداني اين كار را برعهده دارد، فارغ التحصيل تئاتر از دانشكده سينما و تئاتر است و قبلاً به مدت ۱۰ سال عضو گروه تئاتر آيين بوده است و در چند اجراي اين گروه، دستياري داود دانشور را برعهده داشته است. وي علاوه بر اين، ترجمه برخي از متون تئاتري و سينمايي را عهده دار بوده است، كه از جمله آنها مي توان به ترجمه كتاب كارگرداني نمايشنامه (انتشارات سمت)، يادداشتهايي در باب سينماتوگرافي (نشر ماكان) و... اشاره كرد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   ايران  |   سياست  |   علم  |
|  ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |