عبدالحسين خسروپناه
در بخش پيشين، مولف به تعريف علم كلام پرداخت و آن را دانشي از رشته هاي دين پژوهي دانست كه به استنباط گزاره هاي اعتقادي از منابع ديني و تنظيم و تبيين و اثبات آنها به وسيله معيار شناخت و شيوه هاي گوناگون استدلال و توجيه مي پردازد وبه شبهات مخالفان ديني پاسخ مي دهد و از تمام گزاره هاي ديني دفاع معقولانه مي نمايد. در اين بخش، ضمن شرح اجمالي و تفصيلي تعريف علم كلام، توصيفي از مقولاتي از قبيل دين پژوهي، دين و گزاره هاي ديني و نهايتا منابع ديني كه در تعريف پيش گفته گنجانده شده بود، بيان شد و نهايتا سه منبع قطعي دين اسلام (قرآن، سنت و عقل) تعريف گرديد.در واپسين بخش مباحثي از قبيل روش هاي استدلال، ورود به مباحث كلام جديد و مهمترين مسايل آن و نهايتا ضرورت آشنايي با علم كلام، مطرح مي شود؛ باهم مي خوانيم.
روش ها و شيوه هاي استدلال
متكلمان در مقام اثبات گزاره هاي اعتقادي ، دفاع از آنها و نقد شبهات از روش هاي گوناگون بهره مي گيرند. روش نقلي و تمسك به قرآن و سنت يك مدل از روش اثبات و دفاع است، به ويژه آنگاه كه با فرقه هاي اسلامي روبه رو گردد. روش عقلي و استدلال منطقي و تمسك به بديهيات براي مخالفان اسلام روش مؤثري است. در برابر كساني كه شبهات ديني را به روش هاي تاريخي ، شهودي و تجربي مستند مي سازند، اين گونه روش ها در وظيفه دفاع متكلمان كارساز است. بنابراين، متكلم در عرصه كلام و وظايف پيش گفته تنها از نقل قرآني و روايتي و عقل استدلالي بهره نمي گيرد و گاهي از مسلمات رقيب و مواردي در شبهات جديد كلامي از روش هاي هرمنوتيكي، (۱۲) استقرايي، تجربي، تاريخي، تحليلي و ... نيز استفاده مي كند.
عقل، قرآن و سنت: منابع دين اسلام
الف- آموزه هاي توصيفي
۱- گزاره هاي اعتقادي عبارتند از: استخراج، تنظيم، تبيين، اثبات و دفاع.
روش ها و شيوه هاي استدلال در اثبات و دفاع:
روش نقلي قرآني، روش نقلي روايي، روش نقلي تاريخي، روش جدلي و مسلمات رقيب، روش هرمنوتيكي، روش استقرايي، تجربي و روش تحليلي.
۲- تاريخي ۳- جهان شناختي ۴- طبيعت شناختي
۵- انسان شناختي
ب- آموزه هاي توصيه اي
۱- اخلاقي ۲- فقهي و حقوقي
چيستي كلام جديد
اصطلاح كلام جديد براي نخستين بار توسط شبلي نعماني (۱۳۳۲ ق) با نگارش تاريخ كلام جديد در فرهنگ اسلامي مطرح گرديد. سپس استاد مطهري، اين عنوان را در بحث آزاد خود در دانشگاه تهران رواج داد و در دهه۷۰ با تعاريف گوناگون توسعه پيدا كرد. عده اي از نويسندگان بر تفاوت جوهري و گوهري ميان كلام قديم و جديد اصرار مي ورزند و مباني ، روش ها ، مبادي ، پرسش ها ، تفسيرها و جواب هاي كلام قديم با كلام جديد را متباين مي دانند. خدا، انسان، وحي، نبوت و معاد در كلام جديد معناي ديگري پيدا مي كنند.(۱۳) اين ديدگاه از برخي مكاتب جديد مغرب زمين زاده شده و البته براساس مباني شكاكيت يا نسبي گرايي جديد كه هرگونه معيار تشخيص معرفت صحيح و سقيم را نمي پذيرد و بديهيات و قرآن و سنت را انكار مي كند، هر آموزه كلامي با كلام مكتب جديد نه كلام اسلامي مطابقت دارد و كلام جديد به معناي كلام مكاتب فلسفه غرب تلقي مي شود. ساير نويسندگان به تفاوت جوهري كلام قديم و كلام جديد اعتقاد ندارند و كلام جديد را ادامه دهنده كلام قديم مي دانند. لكن در زمينه وصف جديد و كشف موصوف آن ، رويكردهاي گوناگوني عرضه كرده اند. عده اي، واژه جديد در عنوان كلام جديد را وصف شبهات دانسته اند. يعني كلام جديد عبارت است از مسايل و شبهات جديد كلامي كه در گذشته مطرح نبوده است.(۱۴)
دسته اي بر اين باورند كه كلام سنتي تنها به برخي از گزاره هاي ديني ناظر به واقع يعني خداشناسي، راهنماشناسي و معادشناسي پرداخته و تنها به تبيين و دفع شبهات آنها اقدام نموده است. ولي كلام جديد به گزاره هاي ناظر به ارزش يعني گزاره هاي اخلاقي و حقوقي نيز توجه دارد.(۱۵)
ديدگاه ديگر، وصف جديد را به شبهات و ابزار تعميم مي دهد؛ يعني ضمن اينكه تمايز جوهري ميان كلام قديم و جديد را نمي پذيرد و كلام جديد را دنباله كلام قديم معرفي مي كند، بر اين باور است كه دفع شبهات از مهم ترين وظايف كلام است و مرتباً در بستر زمان، شبهات نو و به تبع آن، علم كلام، نو و ابزار و سلاح هاي جديد براي پاسخ به شبهات جديد ظاهر مي گردند. پس كلام جديد عبارت است از شبهات و ابزار جديد كلامي.(۱۶)
ديدگاه برگزيده از تعريف پيش گفته كلام اسلامي روشن مي گردد، زيرا در آن تعريف بيان شد كه:
اولاً، وظيفه كلام و متكلمان اعم از استنباط، تنظيم، تبيين، اثبات و دفاع است.
دوم، موضوع آن منحصر به گزاره هاي اعتقادي نيست و در مقام دفاع به همه گزاره هاي ديني مي پردازد.
سوم، روش ها و شيوه هاي اثبات و دفاع اعم از روش عقلي، نقلي، جدلي، تحليلي، هرمنوتيكي و ... است.
چهارم، به تمام شبهات مخالفان ديني پاسخ مي دهد.
و پنجم، منابع دين اعم از قرآن و سنت و عقل است.
اين تعريف بر علم كلام انطباق دارد و تفاوتي كه متكلمان در مباحث كلام سنتي با كلام جديد دارند در اين است كه اولاً در كلام سنتي تنها به اثبات و دفاع از گزاره هاي اعتقادي عنايت بود، در حالي كه در كلام جديد به گزاره هاي اخلاقي، حقوقي، تاريخي و ... در قلمرو اسلام پرداخته مي شود.
دوم متكلمان در كلام سنتي عمدتاً دغدغه اثبات و دفاع را داشتند ولي تبيين در كلام جديد از جايگاه ويژه اي برخوردار است.
سوم، روش هاي كلام قديم، عقلي، نقلي و جدلي بوده است، لكن در كلام جديد از روش هاي تحليلي، هرمنوتيكي، تاريخي و تجربي نيز بهره گرفته مي شود.
چهارم كلام جديد دربردارنده شبهات جديدي است كه از تحولات علمي ، فلسفي و اجتماعي پديد آمده اند.
پس كلام جديد، ادامه و تكميل كلام قديم است و با حفظ اعتقادات پيشين كه برگرفته از عقل ، قرآن و سنت است به مباحث جديد مي پردازد.
مسايل كلام جديد
مهم ترين مسايل كلام جديد كه در كلام سنتي يافت نمي شود عبارتند از:
نقد، بررسي و تحليل تعاريف گوناگون دين، تحقق پذيري گزاره هاي ديني، انتظارات بشر از دين، منشأ دين ، تجربه ديني، گوهر و صدف دين ،پلوراليسم ديني، قرائت هاي مختلف از دين، روش شناسي معرفت ديني ، قلمرو دين،دين و سكولاريسم ، عقل و دين، علم و دين، دينداري و مدرنيسم، دينداري و پست مدرنيسم، دين و آزادي، دين و دموكراسي ، دين و ليبراليسم، دين و فمينيسم، دين و حقوق بشر، دين و اخلاق.
ضرورت آشنايي با علم كلام
آگاهي از دانش كلام با گستره وسيع و مباحث پيشيني و نوين آن بر دينداران به اندازه ظرفيت و توانايي خود ضرورت دارد. ما در اين نوشتار به سه شاخص آن مي پردازيم:
الف- دينداري در يك طبقه بندي كلان به دو دسته دينداري معلل و دينداري مدلل تقسيم پذير است. دينداري مدلل و استدلالي بر پايه برهان و منطق استوار است، همچنانكه ديندار معلل، زاييده علل و عوامل خانوادگي، فرهنگي، اجتماعي و ... بوده و با تغيير و تحول در اين عوامل، دينداري آدميان قبض، بسط، ظهور و كمون پيدا مي كند. دينداران بايد در باورهاي اعتقادي كه به مثابه ريشه درخت ايمان و دينداري است، معرفت مدللانه و استدلالي يابند تا به سادگي تزلزل و اعوجاج پيدا نكنند. دانش كلام با تعريف پيش گفته، زمينه ساز اين مدل از دينداري است. البته دينداران نبايد از نقش عمل صالح در تقويت ايمان غفلت كنند و گمان برند كه معرفت ديني مستدل در پيدايش و استمرار دينداري بسنده است.
نكته قابل توجه اينكه تقليد از فقيه اعلم در احكام شرعي از سنخ دينداري مدلل- نه معلل- است، زيرا تقليد شخص غيرآگاه از كارشناس و متخصص، پشتوانه عقلاني و استدلالي دارد. برخلاف تقليد جاهلانه و كوركورانه انسان جاهل از جاهل ديگر. رجوع دانش آموزان و دانشجويان به معلمان و اساتيد، بيماران به پزشكان و غيرفقها به فقهاي جامع الشرايط جملگي از نوع تقليد معقولانه اند. برخلاف تقليد مشركان از آباء و اجداد خود كه از نوع تقليد كوركورانه است.
ب- دينداران نيز به دو دسته انشعاب مي يابند. پاره اي از دينداران، دينداري دغدغه مندانه دارند، احساس مسئوليت مي كنند و تا زماني كه نفس مي كشند از رسالت و دين پيامبر(ص)حمايت مي نمايند و ضعف و نفي دين از جامعه براي آنها دردناك است.
چنين دينداراني بايد مرتب آسيب شناسي و سپس شبهه زدايي كنند و از مباحث كلامي و مباني معرفتي و اعتقادي آگاهي و اطلاع لازم داشته باشند تا بتوانند به ريشه هاي ايمان مردم بپردازند، علاوه بر اينكه درك مشكلات فكري و رفتاري نسل معاصر و حضور اجتماعي آنها از ضرورت هاي مقدماتي اين روحيه است. دسته دوم، دينداران بي خيال و بي احساس اند و چندان به آسيب هاي ديني وفرهنگي و درمان آنها كار ندارند. البته هر انسان مؤمني، لااقل نسبت به حفظ ايمان فرزندان خود بايد دغدغه داشته باشد و در آسيب زدايي و دفاع از باورهاي ديني او بكوشد. دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم، پر از شبهات فلسفي، اجتماعي و فرهنگي است كه از كانال هاي گوناگون به آيين و مرام جامعه اسلامي ما نفوذ مي كنند و هر چند نسبت به دينداري خود و ديگران بي خيال باشيم بايد بدانيم كه دشمن فرهنگي ما بي خيال و بي احساس نيست.
ج- مباحث اعتقادي و كلامي براي انسان ها چارچوب و پارادايمي فكري ايجاد مي كند كه طبق ديدگاه فيلسوفان علوم طبيعي و اجتماعي معاصر بر همه انديشه هاي جهان شناسانه و طبيعت شناسانه انسان اثر مي گذارد، علاوه بر اينكه بر انديشه و رفتار فقهي، حقوقي و اخلاقي نيز تأثيرگذار است.
آيا بدون اعتقاد و معرفت به خداوند سبحان و حيات پس از مرگ و آگاهي از علم الهي نسبت به مصالح و مفاسد واقعي مِي توان به احكام فقهي و اخلاقي پايبند بود؟ اگر دانشمنداني نگاه مكانيك وار به جهان طبيعت دارند و نقش تدبيرگري حق تعالي را نفي و صرفا به خالقيت او اعتراف مي نمايند و يا تعبير خداي رخنه پوش را مطرح مي سازند، از آن رو است كه باورهاي اعتقادي خاصي بر طبيعت شناسي آنها اثر گذاشته است.۱۷
پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.