سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۳۶
خبرسازان
Front Page

عكاسي با چشمان بسته
اجراي اضطراب يا مضطرب اجرا كردن؟
دفعه قبل درست وسط تابستان يك دفعه باران گرفت و اسم نمايشگاه، «باران مي بارد در تابستان» بود. خيلي ها گفتند اتفاقي است، اما شنبه شب (۲۰ تيرماه) در گالري باران بوديم كه ناگهان باران گرفت!
011370.jpg
اديب وحداني 
بيشتر از يك دهه كار جدي عكاسي كه بيشتر آنها هم، كار بود روي طبيعت بي جان و همه سياه و سفيد و فقط سه نمايشگاه خيلي مختصر؟ نمايشگاه اول جاويد رمضاني عكس هاي آكادميك با كادربندي هاي خيلي دقيق بود و يك تابلو از آن آثار را (در كنار تابلوهاي متعدد ازنمايشگاه دوم) مي شود ديد. اما كارهاي نمايشگاه دوم كه تعداد بيشتري اند و جدي تر و البته نامفهوم تر، اما در عين حال قشنگ تر. آثاري كه در لحظه اول جذب مي كردند و بعد، فكر را به كار مي انداختند.
طبيعت بكر اطراف اصفهان را با شم قوي عكاسي كنار هم بگذاريد و دقت و جسارت دركار كردن و البته زمانه دوربين هاي نگاتيو و تاثيرگذاري هاي جدي تكنيك هاي چاپ در ريخت اثر. در نمايشگاه اول چنين مجموعه اي با دقتي در خور، كنار هم آمده بود و نتيجه اي درخور توجه (در حد چندين نقد مطبوعاتي) برانگيخت.
رمضاني در نمايشگاه دوم به سراغ چيزهاي غريب يا غريب نمايي چيزهاي آشنا رفته بود. بازهم تكنيك چاپ در خدمت استراتژي رمضاني قرار گرفته بود، آن استراتژي هر چه بود بماند، اما نوعي يك دستي و هدفمندي در تك تك اثرها و در مجموعه آنها ديده مي شد كه چيز كميابي درنمايشگاه هاي مرسوم در ايران امروز است. در نمايشگاه سوم گزيده اي از آثار دو نمايشگاه اول به اضافه چند عكس جديد ديده مي شود و تصميم گيري براي نام گذاري اين آثار به «عكس» يا «كولاژ» كار خيلي آساني نيست.
فضاي عكس ها به نحوي غيراتفاقي، اتفاقا فضاي گالري باران است كه پيشتر «اثر» نام داشت. عكس ها از يك سوژه جاندار (و البته يك نفر ديگر) گرفته شده بود و كادرها طوري كنار هم گذاشته شده است و عكس ها طوري بريده شده اند كه در جاهايي حكايت از يك تلاش براي رسيدن به يگانگي دارند. برش هاي معوج از عكس هاي اصلي (كه هيچ كدام به تنهايي و كامل روي ديوار نيستند) و اندازه هاي استانداردشده اي هم نداشتند، كوچك و بزرگ كنار هم چسبانده شده اند تا احتمالا فضاي سياه و مضطربي را القا كنند. (كشف سياه بودن عكس ها با توجه به ضدنور بودن آنها كار سختي نيست و كشف مضطرب بودن آنها هم هكذا. آيا اندازه هاي متفاوت و برش هاي تند و تيز جز از اضطراب از چيز ديگري حكايت دارند؟) افسردگي و اضطراب از حس هاي متعارف بشرند و به همراه وسواس، سه بيماري رايج اصلي انسان ها را - هميشه - تشكيل مي دهند. اجراي اين دو هم كه از رسومي است كه مدام روش هاي جديدي پيدا مي كند، اما اين خيلي درست نيست كه عكس ها قدري بي هدف و قدري با هدف كنار هم قرار بگيرند و موادي باشند كه بي نظم و قدري شلخته در جهت صرف اجراي يك ايده بزرگتر مورد سوءاستفاده واقع شوند. نتيجه، تبديل هنر به تعدادي تكنيك و استراتژي است كه شايد خيلي هم قشنگ نباشد. توجه به اينكه اجراي اضطراب، با مضطرب اجرا كردن تفاوت دارد، براي جاويد رمضاني لازم است، چرا كه نمايشگاه سومش هم بويي از آنچه مي دهد كه در بروشور نمايشگاه از آن ياد كرده است:
«امروز زمان با سرعت زياد در محور خودپرستي، روح و جسم را از هم جدا مي كند، مانند لايه هاي آبليمو و روغن زيتون.»

كوهنوردي كه از ديوار منتقدان بالا مي رود
بحران براي مسنر تمامي ندارد
011373.jpg
اتوپوهل
برگردان: فرهاد فرجاد
«آن كوه را آنجا مي بيني؟»
رينهولد مسنر، ضمن اشاره به يك قله يخچالي از رشته كوه هاي دولوميت آلپ ادامه داد: هميشه در ذهنم، يك رشته كوه فرض مي   كنم، بعد تصوير پروژكتوري آنها را روي ديوار مي  اندازم، آنگاه از آنها بالا مي روم.
مسنر، اهل گزافه گويي نيست. او يكي از بزرگترين كوهنوردان نسل خود به شمار مي رود و هماني است كه براي نخستين بار در تاريخ اين ورزش فلسفي، بدون كپسول اكسيژن، آن هم به تنهايي به اورست صعود كرد. وي به هر ۱۴ قله بالاي ۸ هزار متر جهان صعود كرده است. جان كراكوئر، نويسنده كتاب پرفروش «به درون هواي رقيق»، رينهولد مسنر را به مايكل جردن بسكتباليست تشبيه كرده و مدعي شده است: مسنر، همانند جردن در رشته خود به مرحله اي از تكامل رسيده كه پيش از آن تصوري هم برايش نبود.
اما امروز، وارد شدنش بر ۶۰ سالگي از يك سو و مغلوب ساختن تمام كوه هاي سخت و خشن از ديگر سو، باعث شده تا او قدري آرام گيرد، دست از تقابل و نزاع چند ساله با طبيعت بردارد و اندكي هم به انسان هاي پيرامونش بنگرد. شايد اين بار نوبت به انسان ها رسيده باشد تا رودرروي او قرار گيرند. مسنر، به تازگي وارد چند دعواي حقوقي عليه دو نفر از كوهنوردان و همراهان سابق خود شده است. اينان، دو كتاب نوشته و منتشر كرده اند كه به عقيده مسنر، بر شهرت او خدشه وارد مي كند.
ماجراي اين دو كتاب به صعود آنها به كوه ۲۶هزار و ۶۶۰ پايي نانگا پاربات (پاكستان) در سال ۱۹۷۰ باز مي گردد. رينهولد و برادرش گونتر كه در تمام صعودهاي دشوار همراه او بود، در گروه صعود به اين كوه حضور داشتند، اما اندكي مانده به قله، از گروه جدا شدند و جداگانه به ديواره ممنوع جنوبي حمله كردند. آنچه پس از اين جدايي اتفاق افتاد، مرموز و مبهم است. فقط نتيجه آشكار است كه در مرگ يكي از دو برادر خلاصه مي شود. گونتر هرگز بازنگشت. در دو كتاب ياد شده، اعضاي ديگر تيم صعود كه تصميم نابخردانه رينهولد را مبني بر جدايي از گروه و تكروي او هيچگاه نبخشيدند، انتقادات شديدي را ابراز كرده اند.
اما خود رينهولد درتمام اين سال ها گفت كه در پي رسيدن آنها به قله در ۲۷ ژوئن ۱۹۷۰، برادرش دچار ارتفاع زدگي و افت فشار شد. با وخيم تر شدن حال او، تصميم به بازگشت گرفتند، اما در راه بازگشت، در ديواره غربي برادرش اسير بهمن شده و زير صدها تن برف مدفون شد.
رينهولد در بازگشت، با اعتراض گسترده كوهنوردان از سراسر جهان مواجه شد، نه فقط به خاطر صعود به ديواره جنوبي نانگا پاربات - كه ممنوع است - بلكه به خاطر سرپيچي از قوانين بين المللي كوهنوردي مبني بر صعود از يك جناح و بازگشت ازجناحي ديگر.
مكس فان كاينلين، يكي از اعضاي تيم صعود به نانگا پاربات، اكنون ادعا مي كند كه مسنر هنوز ناگفته هاي بسياري از آن صعود لعنتي دارد.
كاينلين در يادداشت هاي روزانه خود، به گفته هاي مسنر از قصدش به صعود به قله اشاره كرده و نوشته است: «او همچنين قصد دارد از جبهه مخالف پايين بيايد، اما نگران است مبادا برادر ضعيف ترش از سرعت صعود او بكاهد و دست و پاگير شود. براي همين تصميم گرفته در بازگشت برادرش را به ديواره جنوبي هدايت كند و خود از ديواره غربي پايين بيايد. مسنر، اين ادعا را رد كرده و دروغ خوانده است. اما كارشناسان خط نگاري، با مقايسه دستخط كاينلين در اين يادداشت ها با ديگر نوشته هاي او در سال ۱۹۷۰به اين نتيجه رسيده اند كه متن ياد شده دقيقا متعلق به سال ۱۹۷۰ است و در فضاي كوهستان نگاشته شده.
در عين حال افتخارات مسنر در عرصه كوهنوردي آنقدر پرشمار و شگفت آور است كه قدرت ادعاهايي از اين دست را بكاهد و از واكنش شديد عليه مسنر جلوگيري كند؛ بالاترين اين افتخارات صعود انفرادي به اورست، بدون كپسول اكسيژن، آن هم در فصل بارندگي و بادهاي موسمي است.
در تمامي نواحي آلپ، از ايتاليا گرفته تا اتريش و آلمان او را به عنوان اسطوره كوهنوردي مي شناسند كه تاكنون سوژه يك دوجين كتاب و فيلم تلويزيوني بوده است. مسنر حتي در يك نشست مطبوعاتي در سال ۲۰۰۱، ديگر اعضاي گروه صعود كذايي را متهم به كم كاري و كوتاهي در جست وجوي برادرش كرد و گفت: آنها هيچ تلاشي براي يافتن گونتر نكردند.
در ادامه، ماجرا پيچيده تر شد. رينهولد مدتي بعد اعلام كرد: در صعود دوباره به ديواره غربي، قطعه استخواني را يافته كه حدس مي زند متعلق به برادرش است و نشان مي دهد او گونتر را تنها نگذاشته. تحقيقات آزمايشگاهي روي DNA استخوان بلافاصله آغاز و اعلام شد استخوان متعلق به گونتر است، اما منتقدان ادعا كردند كه رينهولد به تيم كارشناسي DNA رشوه داده و آنها را خريده است. اين موضوع نيز كماكان وهم آلود است كه چرا منتقدان تمام اين سال ها را سكوت كرده اند و اكنون در اوج محبوبيت و شهرت مسنر، او را متهم مي كنند. شايد فعاليت هاي سياسي او در موضوع دخيل باشد. ۵ سال پيش مسنر به عنوان عضو ايتاليايي «حزب سبز» در انتخابات پارلمان اروپا برگزيده شد. البته نمايندگي او تا آخر جولاي به پايان مي رسد، اما خود او معتقد است تمام اين اتهامات در جهت مخدوش ساختن وجهه اش شكل گرفته اند. هرچند حقيقت هنوز از پس دادگاه هاي مستمر و شكوائيه هاي ريز و درشت و البته دفاعيات وكلاي قدرتمند مسنر، چهره خود را عيان نساخته است.

اولين شيميست  باستانشناس
اينكه آدم دانش آموخته رشته شيمي باستانشناسي باشد هم براي خودش افتخاري است، به خصوص كه اولين ايراني فارغ التحصيل اين رشته باشد. بانويي به نام فريبا موسي پور كه به گفته نماينده فرهنگي ايران در بريتانيا از دانشكده برادفورد فارغ التحصيل شده است.
خانم موسي پور ليسانس خود را از دانشكده پيام نور زاهدان دريافت كرده و پس از سفر به انگليس براي ادامه تحصيل، اين رشته عجيب را انتخاب كرده است.
وي درباره رشته شيمي باستانشناسي گفت: در حالي كه رشته باستانشناسي در ايران همچنان مبتني بر تئوري و توصيف اشيا و پديده هاي باستاني است در غرب به ويژه آمريكا و انگليس تحول شگرفي در چند دهه گذشته در اين رشته ايجاد شده است.
وي افزود: از دهه ۶۰ و ۷۰ ميلادي در كشورهايي چون انگليس از علوم شيمي، فيزيك و زمين شناسي در باستانشناسي كمك گرفته شده و باستانشناسي از حالت توصيفي صرف به يك رشته توضيحي تبديل شده كه در آن چرايي و چگونگي پديده هاي باستاني مورد توجه قرار مي گيرد.

شهر دوقلو ها
آستارا شهري است در شمال ايران كه تا اسمش مي آيد ياد بازار و باران مي  افتيم، اما باخبري كه هم اينك به دست ما رسيد يك مورد ديگر هم به ويژگي هاي اين شهر اضافه شده، «دوقلوزايي!»
معصومه يكتا،مسوول زايشگاه بيمارستان دكتر بهشتي، به ايرنا گفت: «۸ مورد از ۳۹۷ زايمان بهار   آستارا دوقلو بود. يعني هر ۱۱ روز يك دوقلو داشتيم.!»
گرچه در خبر اصلي به دلايل احتمالي شيوع دوقلوزايي اشاره اي نشده، چون ممكن است بدآموزي داشته باشد!

سلسله اشتباهات سيا در عراق
گزارش سناي آمريكا، سيا را به بي دقتي در امور اطلاعاتي در عراق متهم كرد
يك گزارش كميته اطلاعاتي سناي آمريكا كه روز جمعه انتشار يافت به انتقاد تندي ازناكامي هاي سازمان سيا در كار اطلاعاتي قبل از جنگ در عراق تخصيص يافته است. مسوولان سيا در اين گزارش متهم شده اند كه با بي توجهي به اطلاعات و تكيه بر تحليل ها از خطراتي كه در عراق قبل از جنگ وجود داشت، غافل ماندند. حتي قبل از مطرح شدن اين گزارش نيز به نظر مي آمد كه انتقادات به كاخ سفيد افزايش يابد، انتقاداتي كه عمده آنها به سلسله اشتباهات سيا در عراق بر مي گردد كه در واقع به خاطر تكيه بر تحليل ها در مقابل اطلاعات موجود درباره عراق است كه منتهي به تشخيص اشتباه در مشخص سازي اطلاعات در تحليل ميزان و اطلاعات درباره سلاح هاي عراق شد.
به گزارش ان. بي .  سي در اين گزارش مديران سيا به خصوص جورج تنت مورد انتقاد واقع شده اند و برخي از تحليل گران زمان عرضه اين گزارش را به زمان انتخاب مجدد وي (در روز يكشنبه) بي ربط نمي دانند. به نوشته اين گزارش، سيا در چند موقعيت حياتي از يگانه بودن خود در جامعه اطلاعاتي از طريق سهيم نكردن ديگران در اطلاعات سوءاستفاده كرده است. به عنوان مثال از موضوعات مورد انتقاد مي توان به اشتباهات جورج بوش در سخنراني سال ۲۰۰۳ در كنگره اشاره كرد كه به نوشته گزارش ياد شده، بايد از طرف جورج تنت خوانده مي شد تا از اشتباهات رئيس جمهوري آمريكا جلوگيري شود.
سناتور كارل لوين در يك بيانيه در پنج شنبه گذشته گفت كه گزارش كميته امنيتي، دقيق، با ارزش و كوبنده سازمان سيا است، اما در مورد سوال بسيار حساس «گزارش ندادن سيا درباره رابطه القاعده با دولت قبل از جنگ عراق» چيزي در آن گزارش نوشته نشده است. به گفته لوين مثال ديگر از نقص هاي گزارش درباره رابطه با ديداري است كه به گزارش سازمان سيا بين يك افسر امنيتي عراق و محمد عطا، يكي از هواپيما ربايان حادثه ۱۱ سپتامبر در جمهوري چك رخ داده است و در هفته گذشته به گزارش همان سازمان چنين ديداري به كل زير سوال رفته است. گزارش اين ديدار خيالي حتي مورد استناد ديك چني نيز قرار گرفته بود.

وقتي احتمال يك در ۱۳۵ ميليون برنده مي شود
011376.jpg
يك لحظه تمركز كنيد و اين فرض را مجسم سازيد: عمري را به سرايداري گذرانده ايد، ديگران روي سراميك هاي گرانقيمت راه رفته اند و شما به دنبال آنها، رد پايشان را تميز كرده ايد يك سال، ۱۵ سال۲۰، سال، ناگهان يك روز خبر مي رسد بليت بخت آزمايي شما ۲۹۴ ميليون دلار برده است.
چه احساسي پيدا مي كنيد؟ زنده مي مانيد؟ اصلا مي دانيد چند اسكناس ۱۰۰ دلاري را بايد كنار هم چيد تا بشود ۲۹۴ ميليون دلار ؟
جرالدين جري ويليامز، زن ۶۷ ساله اي كه از سرايداري بازنشسته شده بود، اكنون اين فرصت را دارد تا بنشيند و ۲۹۴ ميليون دلار را از اول تا آخر بشمارد. چون او برنده بزرگترين جايزه بخت آزمايي در تاريخ ايالت ماساچوست شده است. جرالدين آنگاه كه چك خود را از دست مسوولان بخت آزمايي گرفت، فقط توانست گريه كند. مثل ابر بهاري اشك مي ريخت. فقط پس از چند دقيقه بود كه توانست به خود مسلط شود و بگويد: نمي دانم پولدار بودن چگونه است فقط اميدوارم پول مرا عوض نكند.
او كه سه فرزند و هشت نوه دارد، همچنين گفت: اين پول را صرف خانواده، كلاس تعليم گلف و مسافرت خواهد كرد. وقتي خبرنگارها از او پرسيدند كجا را براي مسافرت بيشتر مي پسندد، گفت: نمي دانم، اصلا نمي دانم.
جرالدين كه كوچكترين فرزند در خانواده ۱۱ نفره خود بوده، در شهري معدني از پنسيلوانياي جنوبي متولد شده و به مدت ۴۰ سال در لاول ايالت ماساچوست به سر برده است. وي ۱۵ سال به سرايداري دانشگاه ماساچوست اشتغال داشته و چهار سال پيش بازنشسته شده است.
مسوولان برگزاري بخت آزمايي اين ايالت مي گويند: بخت جرالدين براي تصاحب اين مبلغ، يك در ۱۳۵ ميليون بوده است. به هر حال او آنقدر خوش شانس بوده تا بالاترين جايزه در ماساچوست و دومين جايزه در سراسر آمريكاي شمالي را از آن خود سازد.
نفر اول در نيمه شمالي آمريكا، جك ويتاكر از ويرجينياي غربي بود كه در دسامبر ۲۰۰۲، ۳۱۵ ميليون دلار برد.

مولن روژ
حربه اي عليه دموكرات ها
011382.jpg

به نظر مي رسد جمهوريخواهان آمريكا هم براي مقابله با حريف به سينما روي آورده اند. «بيا فرانك را بگيريم» عنوان مستندي است كه توسط بارت اورلي كارگرداني شده و در شانزدهم جولاي در آمريكا به اكران در مي آيد تا حربه اي باشد عليه دموكرات هاي دور گرفته. اين فيلم مستند، به ماجراي رسوايي اخلاقي بارني فرانك، سناتور محافظه كار و دموكرات ماساچوست مي پردازد. او كه در جريان جنجال كلينتون ومونيكا لوينسكي، از حاميان پروپا قرص كلينتون بود، خود درگير يك رسوايي اخلاقي شد. در اين فيلم به چهره هاي ديگري چون كنت استار، هنري هايد و ترنت لات نيز اشاره مي شود.
011385.jpg

مستندي از زندگي هاوارد زين 
امسال سال مستندهاي گردن كلفت است. بعد از فارنهايت ۱۱/۹ كه هنوز هم پرفروش است، نوبت به اكران چند مستند ديگر رسيده كه مهمترين آنها، فيلمي است درباره هاوارد زين. اين فيلم به كارگرداني مشترك دنيس مولر و دب اليس ساخته شده و عنوان آن كمي طولاني است: «هاوارد زين: نمي تواني در قطار در حال حركت خنثي باشي» هاوارد زين، دنيل السبرگ، آليس واكر، ماريان رايت ادلمن، نوام چامسكي و تام هايدن در اين مستند ۷۸ دقيقه اي كه ۲۳ جولاي اكران مي شود حضور دارند. فيلم با نگاهي به زندگينامه هاوارد زين، مضموني اجتماعي، تاريخي و سياسي دارد.
011388.jpg

اسپايك لي و كمدي جديد
اسپايك لي يك كمدي درام با عنوان «او از من متنفر است» (She hates me) با بازي كري واشينگتن و آنتوني مك كي ساخته كه از ۲۸ جولاي روانه پرده سينماهاي آمريكا مي شود.داستان روي يك كارشناس تكنولوژي زيستي متمركز است كه شغلش را از دست مي دهد. اما به لحاظ خصوصيات رواني خاص خود، امكان اشتغال به هر كاري را ندارد و مجبور مي شود دست به كارهاي عجيب و غريبي بزند كه مجموعه ماجراهاي كمدي و نشاط آور داستان را تشكيل مي دهند. علاوه بر واشينگتن و مك كي، الن باركين، مونيكا بلوچي، اسي ديويس، جيم براون وجان تورتورو نيز در فيلم حضور دارند.
011379.jpg

راديكال هاي آزاد
راديكال هاي آزاد عنوان فيلمي به كارگرداني باربارا آلبرت و محصول مشترك سوئيس و اتريش است كه از ۲۳ جولاي به نمايش در مي آيد و بازيگراني چون مارتين برامباخ، جورج فردريش، ماريون ميترهامر، كاترين ريستاريس و ارسلا اشتراوس در آن حضور دارند.
داستان فيلم البته در ايتاليا مي گذرد و به ماجراي دراماتيك زن جواني مي پردازد كه زندگي عادي دارد؛ يك شوهر، دو فرزند، يك شغل وتوانايي كيك پختن! اما با آشنايي يك جنتلمن پير با اين خانواده، ديدگاه زن پيرامون زندگي متحول مي شود.

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |
|  سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |