جستجوي زندگي در لايه هاي مرگ
اشاره: مهدي حيدري خليلي دانشجوي رشته شيمي دانشگاه شريف كه از طبقات خوابگاه پرت شده بود به علت شدت جراحات وارده جان باخت. پيكر اين دانشجو صبح روز چهارشنبه با حضور وكلا و خانواده اش تشييع و سپس به زادگاهش فرستاده شد. اين گزارش زماني در صفحه قرار گرفت كه اين دانشجو هنوز در قيد حيات بود و پزشكان براي نجات جان او تلاش مي كردند.
|
|
مهري ياوري
اتاق ICU و يك دانشجوي ۲۱ ساله، يك مشت لوله تنفسي كه صورت او را پوشانده و يك دستگاه كه با خطوط متحرك خود، نشان مي دهد وي هنوز زنده است.
پنجره كوچك يكي از اتاقك هاي ICU ، تختي را نشان مي دهد كه يك نفر روي آن به خواب عميقي فرو رفته است. وي در اثر سقوط از طبقه دوم خوابگاه دچار مرگ مغزي شده و چند روزي است كه جز نفس كشيدن هيچ علائمي از حيات در او مشاهده نمي شود.
ذهنت ياري نمي كند اين صحنه را تصور كني. چون او را نديده اي. نه بدن لخت اش را كه از زير ملافه اي بيرون زده؛ و نه آن نگاهي كه رويش خم شده بود و آرام صدايش مي كرد تا چشم هايش را باز كند. نگاهي كه شكنجه شده از ديدن اين صحنه، در جستجوي علائمي از زندگي، چهره پسر را مي كاويد.
اگر مجبور باشي جلوي آن پنجره بايستي، احتمالاً آن كسي كه در مقابلت دراز كشيده و با مرگ مبارزه مي كند، ترا به گريه وامي دارد، چون آشنايي است كه براي ديدنش به اتاق ICU آمده اي. اما من اولين بار بود كه ديدمش. رفتم براي ديدن پسري كه شنيده بودم پدرش او را سالم به دانشگاه تحويل داده، رفتم كه خودم از نزديك ببينم و يادم بيايد او اولين كسي نيست كه به شهر ديگري رفته تا درس بخواند و بعد مادر و پدرش، به اين شكل تنها شبه جنازه اي از او را بازپس گرفته اند. ابتداي شب بود. مي گويند ساعت ۸ و ۵۰ دقيقه. عده اي از دانشجويان خوابگاهي در محوطه باز، فوتبال بازي مي كردند. صداي فريادي شنيده مي شود و بعد آنها مشاهده مي كنند، مهدي دانشجوي مهندسي شيمي ورودي ۸۲ روي زمين افتاده است. با پشت سر به زمين برخورد كرده بود. بدنش در آن لحظه مي لرزيده و از گوش هاي او خون بيرون مي آمده. چند ثانيه بعد شروع مي كند به خر خر كردن و يكي از دانشجويان حاضر، سرش را كمي بلند مي كند تا بتواند راحت تر نفس بكشد.
دانشجوياني مي گويند قبل از اين حادثه، عمل تعقيب و گريز- و يا چيزي مثل آن- را از پايين مشاهده كرده اند و بعد كسي كه نقطه مقابل مصدوم بوده (متهم به هل دادن دانشجوي پرت شده)، بدون اين كه دچار التهاب و نگراني بشود، در حالي كه به موهايش دست مي كشيده، قدم زنان صحنه را ترك مي كند.
او كه دانشجوي ورودي ۸۱ رشته مهندسي برق است، به عنوان متهم رديف اول از سوي نيروي انتظامي دستگير شده و هم اكنون تا بررسي هاي كامل و افشاي حقيقت در بازداشت به سر مي برد. اين در حالي است كه افراد ديگري نيز مقصر شناخته شده و به عنوان متهمين رديف هاي بعد معرفي شده اند.
دكتر غلامرضا رفيعي عضو تيم وكلايي كه توسط پدر مهدي، براي رسيدگي به پرونده پسر وي دعوت شده اند، با اشاره به اظهارنظر مسئولين حراست دانشگاه و كسان ديگري كه پرت شدن اين دانشجو را تصادفي و در اثر شوخي دو هم اتاقي و يا دو دوست عنوان كرده اند، اين سخن را به شدت رد كرده و مي گويد: از نظر حقوقي تفاوت هايي بين پرت شدن و پرت كردن وجود دارد و از نظر ما به عنوان وكلاي شاكيان، اين دانشجو از بالكن توسط كسي پرت گرديده و همچنين انتشار اين خبر كه در بعضي خبرگزاري ها به نقل از بعضي مسئولين دانشگاه و وزارتخانه منتشر شده مبني بر اين كه دانشجوي ياد شده در اثر شوخي هم اتاقي اش پرت گرديده، كاملاً كذب محض بوده و مردود است. زيرا هيچ كدام از متهمين كه تاكنون به بازپرسي و اداره آگاهي احضار گرديده اند، هم اتاقي وي نبوده اند و علاوه بر آن دانشجوي مذكور نيز با متهمان رابطه عادي هم نداشته، چه رسد به رابطه دوستانه، چون به گفته متهمين، آنها همديگر را نمي شناختند. وي ادامه داد: بايد اين سؤال را مسئولين حراست پاسخ بدهند، متهم با وجودي كه فاقد كارت تردد به خوابگاه بوده، در اتاق مصدوم و موكل من چه مي كرده است؟
وانتي به شكل آمبولانس
به گفته دكتر رفيعي وكيل خانواده مصدوم؛ اين حادثه در ساعت ۸ و ۵۰ دقيقه رخ داده، در حالي كه مسئولين بيمارستان رسول اكرم(ص) كتباً اظهارنظر كرده اند ساعت ۱۰ و ۲۰ دقيقه شب، مصدوم را در بيمارستان بستري كرده و اولين اقدامات درماني را بر روي وي انجام داده اند؛ يك ساعت و نيم تأخير براي بيماري كه فاصله چنداني تا مرگ ندارد، بدون آن كه كسي بتواند در اين فاصله زماني، امكاناتي چون اكسيژن و غيره را به او برساند.
يكي از دانشجويان خوابگاهي مي گويد: پس از آن كه آمبولانس با تأخير به خوابگاه آمد، علاوه بر آن كه بهياري در آن نبود، برانكارد هم براي برداشتن دوستمان نداشتيم. او را در پتو گذاشتيم تا درون آمبولانس قرار دهيم. هدايت آمبولانس را هم، يك راننده اتوبوس به عهده داشت نه يك فرد متخصص كه بتواند ما را راهنمايي كند.
دكتر رفيعي با اعتراض به عملكرد بهداري دانشگاه مي گويد: آنها مي دانستند يك نفر به اين شكل دچار حادثه شده، چون دانشجويان اطلاع داده بودند، با اين وجود توجهي به اين قضيه نكردند. اگر دانشگاه چيزي به اسم بهداري نداشت، لااقل از بيرون آمبولانس مي آمد و مصدوم را به بيمارستان مي رساند. هنگامي كه فردي در خوابگاه است، مسئولين دانشگاه نسبت به امنيت جاني وي تعهد دارند و بايد در مقابل آن پاسخگو باشند. دكتر رفيعي در پاسخ به اين كه، نوع انتقال اين دانشجو تا چه حد در وخامت حالش تأثير گذاشته، گفت: بهتر است پزشكي قانوني در اين باره اظهارنظر كند.
پاسخي نداد
«اين پرونده يك پرونده كاملاً عادي است و انتخاب تعدادي از وكلا به منظور پيگيري قضايي اتفاق پيش آمده توسط دستگاه قضايي مي باشد.»
دكتر رفيعي با بيان اين مطلب مي افزايد: «با توجه به اين كه بايد تحقيقات جنايي توسط بازپرس و اداره آگاهي، به دور از هرگونه حواشي و قضاوت زودرس انجام شود، كسي حقي نسبت به افشاي تحقيقات ندارد. بنابراين برخي از مسئولين دانشگاه ها هم به جاي اين كه زودتر از دستگاه قضايي به اعلام نظر بپردازند، به حوادث پس از وقوع اين عمل مجرمانه بيانديشند.»
با وجود مطالب بيان شده توسط دكتر رفيعي، عليرغم تمايل بسيار همشهري دانشجو، به گفتگو با مدير حراست دانشگاه شريف، وي علاقه اي به مصاحبه نشان نداد و تماس هاي مكرر روزنامه با دفتر حراست بي نتيجه ماند.
نه اميدي، نه پرسشي
امتحان كنكور امسال؛ هفته پيش تمام شد. سال قبل در چنين روزهايي، مادر مهدي خوشحال بود. پسر او ساكش را بسته تا بيايد تهران و در يكي از بهترين دانشگاه ها درس بخواند.
نپرسيدم برايش جشن گرفته اند يا نه... نمي شد اين را از پدري پرسيد كه مفاتيح به دست، مي لرزيد و جملات را به سختي ادا مي كرد. يا مادري كه هفته ها فرزندش را نديده بود و حالا او را به شهر ديگري خوانده اند تا بيايد بدني را به جاي پسرش تحويل بگيرد كه فقط مي تواند نفس بكشد.
او روي تخت دراز كشيده و به خواب عميقي فرو رفته است. دستمال سبزي كه مادر به مچ دست چپ اش بسته، از زير ملافه بيرون آمده و لاي دستهاي خواهر كه برايش دعا مي خواند و بالاي سرش گريه مي كند، خودش را گم كرده.
مادر مرتب او را صدا مي كند، با لحني آرام: «مهدي! ديگر نگران نباش، من اينجام.»
«از تمام كساني كه مستقيم و غيرمستقيم در اين واقعه دخيل هستند، شكايت داريم. من پسر خودمو سالم تحويل دانشگاه دادم و سالم تحويل مي گيرم.»
|