سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۸
خبرسازان
Front Page

آواز مه، پنجره اي به جهان ليالستاني
012057.jpg
ماني راد-بي  ترديد تلويزيون گستره مناسبي براي جولان هنرمندان آثار هنري به شمار نمي  رود. اين رسانه كه در عميق ترين لايه هاي اجتماعي نفوذ كرده است، شايد بيش از هر چيز، اين تسخير بي  چون  و چرايش را مديون آثاري باشد كه عمده توجهشان به عوام بوده و فارغ از هر گونه نگاه هنري، تنها به ارايه مفاهيم ساده، با ابزاري ساده و صريح اهميت مي  دهند؛ آثاري كه قابليت بازخواني ندارند و اگر محبوبيتي هم دارند تنها در زمان و مكان خاص خود است. سريال ها و مجموعه هاي گوناگوني كه تنها قابليت شان سرگرم كنندگي است و فراتر از آن معنايي برنمي انگيزند اما هر گاه كه تلويزيون رويكرد رسانه اي خود را به كناري گذارده و آثار هنري توليد كرده، حرف ها و حديث هاي بسياري برانگيخته. شايد اين آثار به دليل ايجاد رويكردي جديد در اين عرصه ترس همگان را برانگيزد و همه را بر آن دارد تاگامي جديدتربه سوي شناخت مخاطباني تازه تر بردارد، اما واقعيت چيز ديگري است.
آواز مه» عنوان سريالي است از «حسينعلي ليالستاني»؛ كارگرداني كه در شناساندن آثارش به مخاطبان تا به امروز، اگرچه تا حدي ناموفق بوده- به دليل عدم اكران آثار سينمايي اش- اما هرگاه كه در پشت دوربين قرار گرفته، همواره بحث هاي بسياري برانگيخته است. ليالستاني تا به حال سه فيلم سينمايي در كارنامه دارد: «بلنديهاي صفر»، «مصائب عاشق فقير» و «تابلويي براي عشق». او در اين آثار بلند سينمايي خود جهاني ويژه و كاملا شخصي را پيش رو مي گذارد، دنيايي كه اصلا موافق منطق بسياري از فيلم فارسي هاي رايج نيست و راه به جايي ديگر مي برد. در واقع ليالستاني تا به حال درآثار سينمايي اش، توجه عمده اي به تصوير و زيباشناسي خاص خود در سينما داشته و كمتر موافق قوانين رايج در سينماي روبه افول فيلم فارسي مابانه گام برداشته است. نقطه اتكاي او در آثارش بيش از هر چيز، سينماست. او با خلق داستاني هايي ويژه خود- كه نمي   توان نام هايي چون فراذهني، سوررئاليسم، جادويي و... را بر آنها نهاد- سعي دارد جهاني جديد با قوانين جديد را بيان كند ودر اين راه از زيباشناسي سينما، بهره اي كافي و وافي مي  برد.
«آوازمه» هم از اين رويكرد او چندان خالي نيست. او در اين سريال همانگونه كه در آثار سينمايي اش بوده، نگاه خود را عرضه مي  كند؛ جهاني متفاوت و تازه. او رانمي توان كارگردان سكانس هاي شكوهمند دانست. او كارگرداني است كه به نما توجهي ويژه دارد. اين رويكرد را در بسياري از فيلمسازان بزرگ جهان مي توان سراغ گرفت. مشهور است كه سينما كلاسيك، سينما سكانس است و سينماي مدرن، سينماي نما و اين ويژگي آثار ليالستاني است. آواز مه داستاني معمولي دارد، يك داستان تك خطي. ايليا يك معلم مدرسه كه سال ها در روستايش مانده، پس از مدت ها ميزبان يكي از اقوام ودوست صميمي دوران تحصيل است كه تازه از اروپا به ايران آمده. ايليا او را به روستاي زادگاهش مي برد و در اين زمان است خلا‡يي كه همواه در درونش بوده، بروز مي   كند. دوستاني كه در جريان دفاع مقدس شهيد شده اند. در حالي كه دكتر- ميهمان از فرنگ رسيده- به وضعيت اجتماعي و معيشتي مردم روستايش توجه دارد، ايليا در روياهايش دوستان شهيداش را بازمي   يابد كه او را فرامي خوانند و....
اما ليالستاني با اتكا به قوانين لو رفته فرمي به سراغ اين داستان نيامده است. او با تكيه بر بينش سينمايي اش كه همواره در آثار بلند سينمايي بر آنها تاكيد داشته، اين داستان را به تصوير مي  كشد. ليالستاني دنيايي وهم آلود با آدم هايي وهم آلود را به مخاطبانش عرضه مي  كند. او از عناصر تصوير سينمايي بهره مي  گيرد. تاكيد او بر پلان سكانس ها با ميزانسن هاي چندلايه و استفاده از كاريوگرافي تصوير شايد به نوعي به اين سريال شكوه خاصي بخشيده است. او در اين كار از بازيگران نام آشنايي استفاده كرده. بازيگراني كه هرگاه در قالب تلويزيون ظاهر مي  شدند، هوش ربا بوده و مخاطبان را به وجد مي  آوردند اما همان بازيگران در اين سريال ديگر آنگونه نيستند. شايد قدرت كار ليالستاني اين بوده كه توانسته با اعمال ميزانسن هاي پيچيده و تكيه بر ذات بنيادين تصوير و عناصر آن، اين قالب كليشه اي را به كناري نهاده و فضايي نو را ارايه دهد. ليالستاني، شايد چندان بيراه نرفته باشد كه اين سريال را آنگونه كه مورد نظرش بوده بسازد يا شايد اين تصور بسياري از منتقدان جشنواره اي كه همواره شمشير از پيش آخته براي نوجوياني چون او ساخته اند تا هرگاه كه بخواهند سينه بشكافند و فرياد وانفسا سر دهند كه «چه بر سر تلويزيون آمده» چندان درست نباشد. در واقع ليالستاني در اين كار با اتكا به زيبايي شناسي خاص خود، اثري ساخته كه شايد در نگاه اول چندان موفق به نظر نرسد، اما بي شك مي توان اذعان كرد كه آثاري چون «آواز مه» حتما از سريال هاي خارجي دست چندم كه يا فاقد ارزش هنري اند يا ارزش هنري بسيار نازلي دارند، موفق تر است. فرقي نمي كند اشاره كنيم كه بسياري از توليدات داخلي خودمان هم چندان فرقي با نمونه هاي ذكر شده ندارند. مهم نيست كه از توليدات بسيار سطحي تلويزيون هم نامي ببريم، ولي حتما بسياري از علاقه مندان سينما و تلويزيون از اينكه بالاخره اين رسانه راهي نوپوييده و قدم در راهي نهاده كه ابتدايش «آواز مه» است، حتما خوشحالند.
«آواز مه» حاصل كار يك كارگردان است. يك كارگردان مولف. اگرچه ليالستاني در سنيما آنگونه كه استحقاق داشت، نتوانست چهره اي نشان دهد و خودي بنماياند، اما پس از گذشت چند سال با اين سريال در تلويزيون نشان داد كه همواره مدعي معرفي نگاهي جديد است. او رويكردي ديگر گونه به جهان دارد. رويكردي كه شايد موافق سينماي امروزه نبوده، اما جذاب و بسيار زيباست. «آواز مه» نمونه اي است از آثار به نمايش درنيامده او، شايد پنجره اي كوچك. در حالي كه آثار نازل سينمايي و تلويزيوني در زبان بسياري از منتقدان «جادوي حقيقي سينما» نام مي گيرد، آواز مه به دور از هر جنجال و هياهويي، زيبايي شناسي جديد را فرا روي همگان مي  گذارد. شايد ليالستاني بايد مديون اقبال خوش اش باشد كه به ناگزير از سينما به تلويزيون آمد و در اين گستره توانست مخاطبان گسترده تري بيابد و آنگونه كه مي خواهد به تصوير بكشد هرآنچه را كه مي خواهد.
سال هاست مخاطبان تلويزيون، چشم به اين جعبه جادويي دارند و انبوهي از كارهاي متوسط تلويزيوني را مي بينند. سال هاست كه مردم هر آنچه را كه از تلويزيون برايشان پخش مي شود نظاره مي كنند. در واقع تلويزيون با تهيه خوراك مناسب مي توانسته نگاهي جديد در مردم به وجود آورد. روزي كارل پوپر در نوشته اي به نام «تلويزيون و مردم» نوشت: «تلويزيون ذائقه پرور است ،آن است كه مي تواند مردم را رشد دهد و با دادن كالاهاي خوب فرهنگي موجبات پيشرفت اجتماع را فراهم آورد.» شايد الان تلويزيون با ساختن آثاري چون آواز مه بتواند رويكردي تازه به وجود آورد. رويكردي كه شايد بيش از هرچيز رشد دهنده است، حتي اگر در نگاه اول چندان مورد توجه قرار نگيرد.
آواز مه به مانند تمامي آثار ليالستاني كاملا متكي بر تصوير است. اين مجموعه تمام جذابيتش را مرهون استفاده از ميزانسن هاي پيچيده و حركت دوربين است. اگرچه دراين سريال پلان - سكانس هاي چند دقيقه اي كم نيست، اما ميزانسن پوياي كار، ريتم بسيار دقيقي به وجود مي آورد. اصلا قرار نيست كه همه چيز در چارچوب تصوير بيان شود. ليالستاني با استفاده از كنش هاي پنهان، بسياري از صحنه ها را زيباتر به تصوير مي كشد. بازيگران در اين مجموعه،هنگامي باورپذير مي شوند كه از معناي ارجاعي خود فاصله بگيرند. در اين مجموعه اشخاص بازي، كساني هستند كه در عين سادگي فارغ از محيط و فضايشان، حرف هاي فيلسوفانه مي زنند. آدم ها انساني هايي اند فارغ از جهان طبيعي. آنها هستند كه جهاني ديگر گونه شكل مي دهند. تاكيد ليالستاني در اين مجموعه بر ميزانسن ها و اشخاص آنقدر دقيق هست كه اين مجموعه را مي توان از قوي ترين كارهاي توليدي تلويزيون دانست. شايد بي دليل نباشد كه خسروشكيبايي بازيگر نقش ايليا، در مصاحبه اي گفت: « اين كار پاداش تمام دوران بازيگريم بود.» ليالستاني با اين كار بار ديگر به همگان نشان داد كه هنوز قدرت و توانايي بسياري دارد. او مسلما در روزهايي آفتابي تر، درخشان خواهد بود. دليل اين سخن كارهاي اوست. اگر تلويزيون گام در مسيري بگذارد كه آواز مه را بتوان در آن ديد، شايد، چهره اي فرهنگي تر از آن بتوانيم ببينيم. ليالستاني كارگرداني است با ذوق. با ذوق و بسيار دقيق. نبايد توانايي او را ناديده گرفت.

متهم: شركت پخش  فرآورده هاي نفتي
اديب وحداني 
۱- واضح و مبرهن است كه در فصل تابستان تعداد مسافرت هاي مردم به دليل تعطيلي مدارس بيشتر مي  شود.
۲- باز هم واضح و مبرهن است كه چون در فصل تابستان شاهد وجود امكانات تفريحي- سرگرمي- فرهنگي بسياري فراهم است، عمده پدرها و مادرها به جاي باشگاه، بچه هاشان را به كلاس هاي زبان و كامپيوتر مي  فرستند.
۳- كلاس هاي ذكر شده در بند ۲ در روزهاي عادي هم معمولا تق و لق اند، روزهاي تعطيل كه مسلم است بسته باشند.
۴- عمده آدم هايي كه توان سفر رفتن را دارند به دلايل متعدد، شمال ايران را براي سفر انتخاب مي  كنند.
۵- وقتي شنبه همين هفته در پمپ بنزين نبش خيابان كرمان در بزرگراه رسالت، وقت تعويض شيفت آدم ها (حدودا ساعت ۶ صبح) بايد ربع ساعت معطل شد (بلكه هم بيشتر) اينكه ببينيم در يك پمپ بنزين در قائمشهر افرادي كه در صف بنزين ايستاده بودند (به گفته خودشان) از ساعت ۱۰ صبح تا زمان ديدن گزارشگر ايرانشهر (ساعت۳۰ :۱ بعد از ظهر) معطل بنزين بوده اند، پرتوقعي است كه اعتراض كنيم.
۶- مي گويند از وقتي كه حادثه اتوبوس- تانكر مشهور زاهدان رخ داد، راننده هاي تانكر هاي شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي موظف شده اند فقط روزها حركت كنند و اين ناوگان عظيم با نصف توان كار مي كند. واقعيت ديگر اين است كه از شمال كشور گزارش مي  رسد كه مردم در تعطيلي اواخر مرداد با مشكل هاي زيادي روبه رو شده اند و كمبود بنزين در مناطقي موجب اجبار حضور نيروي انتظامي در پمپ بنزين ها شده  است كه نشانه اي از امكان حادتر شدن مشكل دارد. آنها كه سال هاي اول دهه هفتاد را به مسافرت شمال كشور رفته اند يادشان است كه تهيه مرغ وگوشت و نان و... همه جزو مشكلات مردم بود وصف ها و نام نويسي ها نزديك قصابي ها به يك عادت در ايام نوروز تبديل شده بود، اما همه اين مشكلات با برنامه ريزي و مديريت حل شد، اما يا مسوولان شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي دوست دارند كه ذكرشان در صفحه هاي روزنامه ها و در متن انتقادها بيايد يا غير از اين است، اما انگشت اتهام روبه اين شركت قرار گرفته و تابستان همچنان باقي  است.

|  ايرانشهر  |   محيط زيست  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |
|  زيبـاشـهر  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |