كالبدشكافي شرايط مالي خانوارها
هر خانواده، سبد خود را دارد
هر خانواده اي رفتار مصرفي ويژه خود را كه با الگوي تعريف شده مصرف فرق دارد،دنبال مي كند و با تهيه و مصرف كالاها و محصولات مختلف احساس رضايت به دست مي آورد
درآمد به دست آمده توسط خانواده براي افراد آن ايجاد مطلوبيت نمي كند بلكه مجموعه كالاها، محصولات و خدماتي كه به وسيله درآمد خانوار به دست مي آيد به ايجاد مطلوبيت منجر مي شود
|
|
(قسمت دوم )
واژه «خط فقر» براي همه آشنا شده، اما چگونه مي توان جايگاه مالي خانواده اي را باتوجه به اين خط تعيين كرد؟
شاخص هاي عددي براي روشن كردن روند برنامه هاي كلان اقتصادي بسيار كارساز است؛ اما آيا براي بازنگري شرايط اقتصادي خانواده در سطح خرد هم جواب مي دهد؟
اين جايگاه متفاوتي به مقوله سطح زندگي و تركيب خانوار براي روشن تر شدن جايگاه مالي خانواده ارائه مي شود.
***
معيارهاي متنوعي براي توصيف فقر خانوارها وجود دارد؛ ولي ويژگي هاي اصلي آن در سه زمينه زير به دست مي آيد:
اول: مصرف سبد تعريف شده اي از كالاها و محصولات
دوم: هزينه كل صرف شده در دل خانواده
سوم: درآمد به دست آمده توسط افراد خانواده
معيار اول به نيازهاي جسمي و ضرورياتي اشاره مي كند كه اگر به صورت نابرابر بين افراد توزيع شود برخي از آن ها را زير خط فقر مي راند. براي مثال اگر خانواده اي مسكن مناسب، جامه اي براي پوشيدن و غذايي براي خوردن نداشته باشد، فقير تلقي مي شود. مي توان اين مجموعه را عناصر «الف» تعريف كرد كه نيازهاي اوليه و اصلي خانوارها را مرتفع مي كنند.
اما در اين زمينه تعداد افراد خانواده هم جلب نظر مي كنند. يعني عناصر «الف» براي هر يك از اعضاي خانواده اهميت دارد و هرچه تعداد افراد خانوار اضافه مي شود «الف» در اين تعداد ضرب مي شود. با همين معيار مي توان تعداد عناصر «الف» را تعيين كرد و سپس ارزش ريالي نيازهاي خانواده را به دست آورد و ضعف يا قدرت مالي هر خانواده را تعيين كرد. اين همان روشي است كه ابتدا سبدي از كالاها و محصولات ضروري خانواده را تعيين كرده و پس از قيمت گذاري آن ها ضعف يا قدرت مالي آن را روشن مي كند.
دو روش براي بررسي شرايط اقتصادي خانواده
براي ترسيم شرايط مالي خانواده دو روش متداول است كه اساس آن ها به قرار زير است:
- هزينه حداقل خانواده براي بقا
- درآمد حداقلي كه خانواده به دست ميآورد
در برخي مطالعات آمار هزينه زندگي يا بقاي خانواده ميزان فقر آن ها را تعيين مي كند؛ اما برخي از كارشناسان معيار سطح زندگي را براي دستيابي به ضعف يا قدرت مالي خانواده مورد بررسي قرار مي دهند. بنابراين وقتي مقوله ضعف يا قدرت مالي خانواده مطرح مي شود نگرش مربوطه اهميت فراواني دارد.
نمونه هايي وجود دارند كه مبناي قضاوت براساس درآمد به جاي هزينه نتايج متفاوتي را پيش رو مي گشايد. براي مثال امكان دارد خانوارهايي از نظر سطح درآمد زير خط فقر قلمداد شوند، ولي با قرض كردن يا فروش برخي از دارايي هاي خود به سرعت بالاي خط فقر تعيين شده قرار بگيرند. مثلا ً اتومبيل خود را تغيير دهند يا خانه خود را با آپارتمان كوچكي عوض كنند و در فاصله كوتاهي داراي پس انداز نقدي قابل توجهي شوند.
مقوله سطح زندگي
مي توان معيارهاي مختلفي را براي اندازه گيري شرايط اقتصادي خانواده ها در نظر گرفت، هم درآمد خانواده را بررسي كرد هم هزينه هاي پرداخت شده را زير ذره بين برد. مي گويند همه اين ها سرانجام بايد به معيار معين پولي يا عددي بدل شود تا مفهوم اقتصادي خط فقر خانواده را روشن كند.
اما مقوله خط فقر موضوع كاملا ً روشن و مشخصي نيست؛ بلكه ديدگاه و سليقه هم در آن مؤثر است. ديدگاه هاي متفاوتي براي انتخاب خط فقر ارائه شده (كه ارائه آن ها مورد نظر اين مقاله نيست)، اما اين نكته مطرح است وقتي از ضعف مالي يك خانواده سخن به ميان مي رود، گفته مي شود اين خانواده زير خط فقر زندگي مي كند، اين مقدار چيست و چه تعداد؟
دكتر جمشيد پژويان، دانشيار دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي در مقاله اش تحت عنوان «فقر، خط فقر و كاهش فقر» مي گويد: «بخش عمده اي از ادبيات فقر متوجه تعداد افراد زير خط فقر است؛ اما چنين روشي براي اندازه گيري نمي تواند عمق و فشردگي فقر را نشان دهد. يك سؤال عمده كه مطرح مي شود اين است؛ فقرا تا چه حد فقير هستند؟ ممكن است گروه فقيري درآمد بسيار نزديك و زير خط فقر داشته باشند، در حالي كه گروه ديگري اساساً صاحب درآمد نباشند.»
بنابراين ضعف مالي خانوارها هم درجه هاي مختلفي دارد و بسنده كردن به زندگي كردن يك قشر زير خط فقر مثلا ً برحسب آن چه در شرايط كنوني ايران شامل درآمدهاي مثلا ً زير ۱۲۰ هزار تومان در ماه مي شود نمايانگر ميزان فشاري كه يك خانواده در مقايسه با خانواده ديگر مي شود نيست.
در اين گونه موارد مقوله «انحراف درآمد» خانوارهاي كم درآمد در مقايسه با خط فقر معيار دستيابي به ميزان ضعف مالي خانواده محسوب مي شود. اصطلا ح فني اين امر «شكاف فقر» است ولي با اين معيار نحوه نابرابر تقسيم درآمد بين خانوارهاي كم درآمد ارائه نمي شود.
تركيب خانوار
نكته كليدي اين است رفاه مالي خانواده فقط به درآمد آن ها بستگي ندارد و تعداد افراد خانواده و تركيب سني و فرهنگي آن ها عوامل تعيين كننده اي به شمار مي روند. درحقيقت هر تركيبي از خانواده به نيازهاي مختلفي منجر شده و توصيف شرايط مالي آن را تغيير مي دهد.
به همين دليل براي اندازه گيري امكانات مالي خانواده ها روش هاي مختلفي وجود دارد. برخي مقياس واحد خانوار را به صورتي مطرح مي كنند كه هزينه مصرفي آن باتوجه به اقلام خاصي كه هر يك از افراد خانواده نياز دارند و يا آن را تهيه مي كنند، تعيين مي شود. در يك الگوي ديگر مقوله «مطلوبيت خانوار» باتوجه به ميزان كالاهايي كه خانوارها باتوجه به قيمت آن ها مصرف مي كنند روشن مي شود.
معمولا ً اكثر روش هايي كه معيار را توزيع مناسب درآمد، تعيين سطح رفاه جامعه يا خط فقر مي كنند مبناي بررسي خود را براساس مطلوبيت كسب شده از مصرف كالاها و خدمات قرار مي دهند. به عبارت ديگر معيار رفاه خانواده مطلوبيتي است كه از مصرف كالاها و خدمات به دست ميآيد.
از آن جا كه مصرف كالاها و استفاده از خدمات به درآمد فرد هم بستگي دارد مي توان اندازه گيري مربوطه را براساس مطلوبيت حاصل از درآمد يا هزينه صرف شده روي تهيه كالاها و محصولات انجام داد. مي توان منحني مطلوبيت حاصل از درآمد متوسط خانواده ها را رسم كرد و در ازاي درآمد هر خانواده روشن كرد اين درآمد زير آن منحني است يا بالاي درآمد آن ها براي پرداخت هزينه هاي متوسط در جامعه اطراف خويش كافي است يا نه.
در توصيف سبد خانواده
در عين حال بايد به اين نكته توجه كرد لزوماً درآمد به دست آمده توسط خانواده براي افراد آن ايجاد مطلوبيت نمي كند. بلكه مجموعه كالاها، محصولات و خدماتي كه به وسيله درآمد خانوار به دست ميآيد به ايجاد مطلوبيت منجر مي شود. چنان كه بارها اشاره شده در روش هاي متداول براي تعيين شرايط اقتصادي خانوارها، نيازهاي اوليه خانواده براساس سبدي از كالاها تعيين مي شوند و اين سبد نقش تعيين كننده اي در شرايط اقتصادي خانواده و تعيين جايگاه آن در بالا و پايين خط فقر دارد.
اين سبد در وهله اول با تعيين مواد خوراكي مورد نياز افراد كه مصرف آن منتهي به كسب مقدار لازم ريزمغذي ها مي شود به علاوه هزينه مسكن، پوشاك و ساير كالاها و خدمات غيرخوراكي تعيين مي شود.
با اين وصف ممكن است هر خانواده اي رفتار مصرفي ويژه خود كه با الگوي تعريف شده مصرف فرق دارد را دنبال كند و با تهيه و مصرف كالاها و محصولات مختلف احساس رضايت كند. اين بدين معني است كه هر خانواده با سبد متفاوتي از كالاهاي خوراكي ويژه خود، مسكن خويش و تركيب كالاها و محصولات غيرخوراكي خود را شكل مي دهد.
|