شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
سياست
Front Page

نگاهي به فعاليت سياسي مطبوعات دوم خرداد
جنبشي اجتماعي يا رسانه اي؟
امروز روز خبرنگار است. اين سالها خبرنگاري به شغل مهمي تبديل شده است بسياري حتي به خبرنگار اقتصادي و هنري هم به عنوان يك شخصيت سياسي نگاه مي كنند و اين نشان از سياسي شدن فوق العاده روزنامه نگاري پس از دوم خرداد دارد. در مطلبي كه پيش رو داريد كاركرد سياسي و حزبي مطبوعات نقد شده است و در كنار آن به جايگاه مطبوعات در چند سال اخير در شكل دهي جريانات اجتماعي اشاره اي رفته است.
001131.jpg
ابوالفضل موثقي
مطبوعات جديد در ايران
عرصه مطبوعات ايران پيش از دوم خرداد هم نشاني از تغييرات را بر خود داشت. پس از سالها حاكميت روزنامه هاي اطلاعات و كيهان و جمهوري اسلامي و رسالت بركيوسك ها، مخاطبان در اواسط دهه هفتاد مي توانستند نام هاي جديدي را بر پيشخوان كيوسك ها ببينند.
محمد موسوي خوييني ها عضو شاخص مجمع روحانيون مبارز روزنامه سلام را به نمايندگي چپ ها منتشر مي كرد. سيد محمد صفي زاده مرد فارغ از جناح هاي كشور دست به انتشار كارتل رسانه اي ابرار زده بود تا بتواند با مجموعه مطبوعات خود هم در ورزش و هم در سياست و هم در اقتصاد و پس از آن حتي در ميان كودكان هم مخاطباني داشته باشد و اين راهي بود كه توسط گروه نشريات اخبار هم پيگيري شد. شهرداري تهران در گامي نو اولين روزنامه رنگي و البته پرتيراژ كشور يعني همشهري را در سال ۷۱ با سردبيري احمد ستاري و پس از آن محمد عطريانفر و با همكاري جمعي از نيروهاي سابق روزنامه اطلاعات و كيهان منتشر كرد.
و باز هم يك نهاد دولتي اين بار خبرگزاري جمهوري اسلامي با هدايت فريدون وردي نژاد روزنامه ايران را در سال ۷۵ و با همكاري جمعي از نيروهاي سابق كيهان به ميان مخاطبان كشيد.
پس از دوم خرداد ۷۶
«جامعه» با شعار اولين روزنامه جامعه مدني ايران روي لوگويش چند ماه پس از دوم خرداد ۷۶ با توجه به شعار جدي كانديداي پيروز در انتخابات يعني جامعه مدني به عنوان مهم ترين روزنامه سياسي پس از دوم خرداد حداقل يك سال پيش از مهم ترين حزب سوم خردادي يعني جبهه مشاركت ايران اسلامي قدم به ميدان گذاشت تا نشان دهد كه جريان دوم خرداد بيش از آنكه حركت حزبي باشد از يك پشتوانه رسانه اي بهره مي جويد.
«جامعه» روزنامه اي حرفه اي بود كه بعدها از دل مجموعه نويسندگان اين روزنامه شايد تا ۳۰ روزنامه ديگر بيرون آمد و اين گروه با تمايلات سكولار و جدايي دين از حاكميت سازمان يافتند و انديشه شان منسجم شد و در جهت همين انديشه حركتي را در مطبوعات آغاز كرد كه هر چند به افول رسيده است اما تا امروز هم امتداد دارد و از همه مهم تر «جامعه» سمبل اقدامي بود كه به واسطه آن در جامعه حزب گريز ايران مطبوعات بتوانند كار و بار احزاب را به دوش بكشند و تحميل اين بار به مطبوعات همچنان با انتقاد بسياري مواجه است زيرا وظيفه اصلي رسانه اي چون روزنامه كه اطلاع رساني شفاف است را به زير سؤال برد.
«جامعه» با شكايت هاي مختلف خصوصي و عمومي كارش به تعطيلي كشيد.
خطوط موازي يك جنبش
موتور «جامعه» كه از حركت ايستاد محمد شمس الواعظين عنوان يك روزنامه مشهدي با نام توس و نام مدير مسئول آنرا بر بالاي صفحات خود منتشر كرد و پس از آن نام يك روزنامه فرهنگي - ورزشي و البته با نشاط بر تارك اين صفحات درخشيد. و پس از آن هم غفور گرشاسبي كه از انتشار روزنامه عصر آزادگان ناتوان شده بود لوگويش را تقديم مجموعه جامعه روز كرد. و بدين سان اصطلاح «مطبوعات زنجيره اي» عبارتي هم عرض قتل هاي زنجيره اي معناي مناسبي براي مطبوعات اين جنبش يافت.
اما خطي ديگر از جنبش رسانه اي خط خرداد بود كه پس از انتشار روزنامه فتح به مسئوليت يدا... اسلامي زودتر از بقيه مطبوعات متوقف شد.
اما تيم فعال در روزنامه صبح امروز حتي توانست با شعار «بعد از ظهرها تنها نباشيد» روزنامه آفتاب امروز را هم منتشر كند و پس از مدتي البته اين دو جايشان را به دوران امروز با مشي اي متعادل تر دادند و پس از آن نوبت به انتشار يك روزنامه تمام حرفه اي اما چندين روزه به نام بنيان رسيد.
روزنامه هاي جبهه مشاركت هم مدام از پي هم مي آمدند نوروز ميردامادي، روز نو نعيمي پور، ياس نو و اين اواخر هم وقايع اتفاقيه.
البته گرايش جامعه و توس به سمت اپوزيسيون نظام و حتي ملي گراها بسيار بيشتر از گرايش به عناصر اصول گراي دوم خرداد بود. بابي كه جامعه و پس از آن توس در جنبش رسانه اي دوم خرداد آغاز كردند توسط صبح امروز تكرار شد. جامعه در خبري نوشت: «شنيده ايم كه دكتر سعيد حجاريان از فعالان سياسي و مطبوعاتي، روزنامه صبح امروز را منتشر مي كند» و نام سعيد حجاريان در اواخر سال ۷۶ به هيچ وجه مثل امروز شناخته شده نبود. سعيد حجاريان و عليرضا علوي تبار روزنامه اي را هدايت مي كردند كه شايد هميشه به خاطر استفاده از تيترهاي جهت دار و تندش در تاريخ مطبوعات ايران شناخته شده بماند.
پس از صبح امروز اينبار نوبت عبدا... نوري بود كه پس از كنار رفتن از وزارت كشور و شكست در استيضاح مجلس شانس خود را در افتتاح يك روزنامه امتحان كند. او با سردبيري عمادالدين باقي از تندروهاي اول انقلاب كه اكنون با استحاله فكري به جمع مخالفان حكومت ديني پيوسته بود و علي حكمت انتشار روزنامه خرداد را آغاز كرد تا باب ديگري در اين جنبش رسانه اي افتتاح شود.
سپس نوبت حزب مشاركت بود تا هفته نامه حزبي خود با نام مشاركت را به روزنامه تبديل كند و البته اعلام كند اين روزنامه يك روزنامه حزبي نيست و ارگان حزب مشاركت محسوب نمي شود.
در كنار اين چند خط اصلي رسانه اي البته خطوط فرعي زيادي به وجود آمد كه به زودي نيز به فراموشي سپرده شدند.
مجمع روحانيون مبارز پس از سلام و بيان، آفتاب يزد را به تهران آورد و سپس نسيم صبا را هم منتشر كرد. البته شايد در كنار اين روزنامه ها نام حيات نو را هم بتوان اضافه كرد. روزنامه اي كه در ابتدا با سردبيري احمد صفايي فر قرار بود روزنامه اي تحليلي باشد كه البته جاي خالي دوستان موجب شد با هدايت سيدسراج الدين ميردامادي به روزنامه اي خبري و پر مخاطب تبديل شود. خط روزنامه هاي فمينيستي با انتشار تنها روزنامه  اي به نام «زن» خطي به امتداديك  نقطه بود، البته گويا قرار است انجمن رزا اين نقطه را امتداد دهند.
خط مطبوعاتي بيژن صف سري از روزنامه آزاد به صداي عدالت منتقل شد ولي ديگر امتدادي نيافت.اما در كنار اين خطوط نقاط كمرنگي هم وجود داشت، روزنامه آريا و روزنامه ايرانيان و حتي روزنامه گزارش روز كه توسط گروه طبرزدي منتشر مي شد.
اينها همه خطوطي موازي و در كنار هم و با كمي فاصله موجود بود، كمي آن طرف تر هم اتفاقاتي رخ مي داد، خبرگزاري ها متكثر شدند: ابتدا خبرگزاري دانشجويان با تمايل كمرنگ به همان جريان خبرگزاري كار با تمايل پررنگ تر به ايشان و بالاخره خبرگزاري فارس با گرايش اصول گرايانه به ميدان آمد و همچنين در سوي ديگر جنبش مطبوعات اصول گرايان هم به ميدان آمدند.
كيهان در اين مدت به هيچ وجه  در مقابل جريان هاي سياسي موجود تسليم نشد و حتي به قيمت اينكه براي يك روز توقيف شد ولي كار خود را ادامه داد و بر «مواضع اصول گرايانه» خود در مقابل طيف افراطي دوم خردادي ها تأكيد ورزيد.
روزنامه جمهوري اسلامي كه قبل از سال ۷۶ اصرار بر مواضع مستقل خود از چپ و راست مي ورزيد، به  خاطر دفاع از مواضع اصول گرايان و اينكه برخي از اصول نظام را در حال زير سؤال رفتن مي ديد به طرق مختلف با جريان اصول گرايان همراه شد و حتي ستون «جهت اطلاع» كه در صفحه دوم اين روزنامه چاپ مي شد به يكي از پر خواننده ترين بخش هاي مطبوعات ايران تبديل شد.
رسالت با روشي نو و قطعي نوتر و يادداشت هايي كاملا تحليلي و مؤثر به صبح ها آمد، انتخاب با مشي اي معتدل تر جوان با شعارهايي براي جوانان به قرائت اصول گرايي براي جوانان پرداخت و بعدها روزنامه جوان و سياست روز در جناح هاي مختلف اين طيف قرار گرفتند. البته بالاخره جام جم با صاحب امتيازي صدا و سيما و با مشي غيرسياسي ولي اجتماعي متفاوت از روزنامه هاي سياسي نيز به ميدان آمد كه برخلاف اكثر روزنامه هاي سياسي به تيراژي بسيار زياد دست يافت.
اوج ماجرا
سالهاي ۷۷ و ۷۸ سالهاي شلوغي بود اوجي از تحولات و اخبار كه نه فقط يك مشتاق به اخبار و سياست را كه حتي يك مخاطب عادي را هم نگران و منتظر مي ساخت؛ انتظاري كه هر روز صبح او را به پاي اولين كيوسك مطبوعاتي محله مي كشاند تا با ديدن تيتر اخبار، خبري نو ببيند و بشنود و گاه بر نگراني و اضطرابش بيفزايد. هر هفته براي مطبوعات هفته اي جديد بود با سوژه اي جديد و اين شايد همان معناي بحران هاي نه روزه باشد.
مردم به روزنامه خوانان حرفه اي تبديل شده بودند كه در كنار اخبار صدا و سيما حداقل روزانه اخبار چند روزنامه را هم پيگري مي كردند و اين جمله را هم در نوروز سالهاي ۷۷ و ۷۸ زياد شنيديم «چه خوب شد روزنامه ها تعطيلند» يا اين كه «از آرامش مطبوعات احساس آرامي مي كنيم» به هر حال جنبش به جوش آمده مطبوعات در سال ۷۸ با تيترهايي نظير «كوي دانشگاه به خاك و خون كشيده شد» به مرحله بخار رسيد و درست در خرداد سال ۷۹ بود كه مطبوعات با نواختن نت فالش در سمفوني حركت جامعه، دچار سير نزولي شدند.
و به اين ترتيب سال هايي كه در آن مثلاً خبر يك تجمع به خشونت كشيده شده صد نفره در تيراژ چند ميليوني سراسر كشور را به تشنج مي كشاند به پايان رسيد.
فرود يك جنبش
مخاطبان ديگر اقبالشان را به مطبوعات سياسي از دست داده بودند، فضاي هيجاني در سال ۷۹ به بعد جاي خود را به فضاي عقلاني داد و نقدها در درون جبهه دوم خرداد آغاز شد، كساني شعار عبور از خاتمي و پس از آن خروج از حاكميت را دادند. ابراهيم اصغرزاده خود را رقيب سيدمحمد خاتمي در انتخابات معرفي كرد و جريان رسانه اي توسعه، ملت و بعدها مردمسالاري از او حمايت كرد. شوراي شهر تمام دوم خردادي، به جاي محل گفتگو به ميدان منازعه تبديل شد. و اينها همان دلايل كاهش اقبال مخاطبان هم بودند.
جنبش اجتماعي يا جنبش روزنامه اي
جنبش دوم خرداد، جنبش اصلاحات، جنبش دموكراسي خواهي از جمله نام هايي است كه متفكرين دوم خرداد براي حركت هاي سياسي پس از سال ۷۶ برگزيده اند تا براي خود فراتر از فعاليت  سياسي محملي از نيروهاي اجتماعي را در نظر بگيرند، تا ميدان بازي از عرصه محدودتر سياست به عرصه وسيع تر اجتماع بكشانند و در پس اين تعريف همان پيش فرض دائمي را تكرار كنند كه «اكثريت جامعه طرفدار اصلاحات و تغييرات البته با قرائت دوم خردادي آن هستند.»
اما آيا حركت هاي سياسي پس از دوم خرداد واقعاً يك جنبش اجتماعي بود؟ آيا ويژگي هاي اصلي اي كه در جامعه شناسي سياسي براي جنبش هاي اجتماعي برشمرده مي شود در دوم خرداد وجود داشت؟ جنبش هاي اجتماعي بسياري از مردم را براي حمايت از يك ايدئولوژي و انديشه اجتماعي در برمي گيرند كه اين افراد با اعتقاد به اصول جنبش در فعاليت هاي جنبش مانند نمايش هاي خياباني،  يا حتي اجتماعات آشوب گرايانه حضور مي يابند. جنبش هاي اجتماعي در مقابل احزاب سياسي كه مستقيماً براي كسب يا حفظ قدرت مبارزه مي كنند عملكرد پراكنده تري فقط در جهت انجام تغييرات دارند.
با اين نگاه بايد پرسيد اگر واقعاً حوادث سياسي پس از دوم خرداد حاصل يك جنبش اجتماعي بود حاميان اين جنبش كه بايد اكثريتي را در جامعه نمايش بدهند و در ميدان حاضر باشند درحالي كه تمامي فراخوان هاي اين جناح تا آخرين آنها در زمستان گذشته براي حمايت از تحصن كنندگان در مجلس ششم بود با عدم اقبال عمومي حتي در ميان رأي دهندگان رئيس جمهور و مجلس منتخب جريان دوم خرداد روبه رو شد.
هر بار كه مطبوعات دوم خردادي از جهت تعداد و تيراژ به خللي برخورد مي كردند نمود اين واقعه در كل جريان دوم خرداد ظاهر مي شد. كمااينكه اوج جريان دوم خرداد در سال ۷۷ و ۷۸ همزمان با اوج مطبوعات وابسته به آن بود و افول جريان دوم خرداد هم پس از افول مطبوعات دوم خرداد آغاز شد. با توجه به روند مطبوعاتي كه ذكر آن رفت و درك فهم ناقص مدعيان انديشه جريان دوم خرداد از جنبش اجتماعي ظاهر مي نمود به راحتي اينك قابل فهم است كه جريان دوم خرداد بيشتر يك جنبش رسانه اي بود تا يك جنبش اجتماعي.

با واژه هاي سياسي - ۱۳
سازمان جهاني تجارت

دو هفته قبل رسانه هاي خبري اعلام كردند درخواست عضويت ايران در سازمان جهاني تجارت براي هجدهمين بار رد شد. همچنين هفته گذشته اعلام شد اعضاي سازمان جهاني براي پيشبرد دور جديد مذاكرات به توافق رسيدند.پرسش اين است كه سازمان جهاني تجارت كه ايران متقاضي عضويت درآن است و به يك توافق مهم براي ادامه مذاكرات دست يافته چه نهادي است؟ سازمان جهاني تجارت ترجمه فارسي
World Trade Organization (WTO) است كه به عنوان يك سازمان بين المللي متولي مديريت نظام تجاري چندجانبه جهان عمل مي كند. در حال حاضر، ۱۴۷ كشور جهان به عضويت رسمي اين سازمان پذيرفته شده اند و حدود ۳۰ كشور ديگر نيز فرايند الحاق به آن را طي مي كنند. اين سازمان از ابتداي سال ۱۹۹۵ ميلادي به عنوان جانشين موافقتنامه عمومي تعرفه و تجارت (گات) آغاز به كار كرد و مقرآن هم در شهر ژنو سوئيس است.
پس از جنگ جهاني اول براي پيشگيري از چنين حوادثي رهبران جهان درصدد تأسيس نهادهاي مديريت جهاني برآمدند. در اين مسير در عرصه سياسي جامعه ملل تشكيل شد اما به دليل مشكلات اقتصادي و به ويژه بحران بزرگ اوايل دهه ۳۰ اين تلاش ها در عرصه اقتصادي و تجاري به جايي نرسيد و به دوران پس از جنگ جهاني دوم موكول شد. در دوران پس از جنگ جهاني دوم به موازات تاسيس سازمان ملل متحد براي مديريت مناسبات سياسي و تاسيس صندوق بين المللي پول و بانك جهاني براي مديريت مناسبات مالي و پولي جهان تلاش هايي براي تاسيس يك سازمان بين المللي براي مديريت مناسبات تجاري جهان انجام شد كه سرانجام پس از كش و قوس هاي فراوان در سال ۱۹۴۷ موافقتنامه عمومي تعرفه و تجارت (گات) تاسيس شد. گات براي نيل به اهداف خود كه همان آزادسازي تجاري بود چندين دور مذاكرات برگزار كرد. در مذاكرات دور اروگوئه كه هشتمين دور بود و از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۴ به طول انجاميد اعضاي اين نهاد با امضاي موافقتنامه اي در شهر مراكش كشور مغرب با تشكيل سازمان جهاني تجارت موافقت كردند و اين سازمان از سال ۱۹۹۵ كار خود را آغاز كرد.
اين سازمان براي نيل به اهداف خود بر مبناي اصولي همچون عدم تبعيض، آزادسازي تجاري، تجارت عادلانه، شفافيت، رفتار ويژه و متفاوت با كشورهاي درحال توسعه عمل مي كند. مقرراتي كه اكنون مبناي عمل سازمان جهاني تجارت است شامل موافقتنامه هاي مختلفي همچون موافقتنامه گات ۱۹۴۷، گات ۱۹۹۴ و حدود ۳۰ موافقتنامه وابسته به آن، موافقتنامه مراكش، موافقتنامه جنبه هاي تجاري حقوق مالكيت فكري و موافقتنامه عمومي تجارت خدمات است.همچنين براي تصويب مقررات جديد تجاري در حوزه هاي ديگر كشورهاي عضو سازمان از سال ۲۰۰۱ يك دور مذاكرات موسوم به دور دوحه را آغاز كرده اند كه بايد تا پايان سال ۲۰۰۵ به پايان برسد.ساختار تشكيلاتي سازمان به قرار زير است: كنفرانس وزيران ، شوراي عمومي و ركن حل اختلاف متشكل از هيات هاي رسيدگي بدوي و ركن استيناف كه به دعواهاي تجاري كشورهاي عضو رسيدگي مي كند و چند شوراي بخشي شامل شوراي تجارت كالا، شوراي تجارت خدمات، شوراي جنبه هاي تجاري حقوق مالكيت فكري و تعداد زيادي كميته هاي تخصصي. اداره امور اداري و اجرايي سازمان برعهده دبيرخانه است كه در راس آن مديركل قرار دارد و توسط اعضاي شوراي عمومي انتخاب مي شود. در حال حاضر، مديركل سازمان دكتر سوپاچاي پانيچ پاكدي از تايلند است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |