كودكان از جمله بينندگان جدي برنامه هاي تلويزيوني هستند، از اين رو تأثير برنامه هاي اين رسانه بر جنبه هاي اجتماعي، فرهنگي و رواني كودكان اجتناب ناپذير است. از ديگر سو ، آموزش باورهاي ديني به تنهايي از طريق خانه و مدرسه صورت نمي گيرد، بنابر اين كودكان با نگاه به برنامه هاي متنوع تلويزيون نيز ، آموزه هاي ديني را ياد مي گيرند. عليرغم اين تأثيرگذاري آشكار، هنوز توليد و قالب برنامه هاي ديني در شبكه هاي تلويزيوني متناسب با روانشناسي رشد كودكان نيست. «زينت چناني افشار»، كارشناس ارشد تهيه كنندگي تلويزيون مطلبي را در شماره جديد فصلنامه «پژوهش و سنجش» در اين مورد ارائه كرده است كه بخشي از آن را مي خوانيد:
برنامه هاي تلويزيوني واجد نمونه هاي متعددي از رفتارهاي خوب افراد مهربان و سخاوتمند است از اين رو تصاوير تلويزيوني مي تواند الگوهايي را براي تقليد به كودكان عرضه كند، هر چند تحقيقاتي كه در اين قلمرو انجام شده است در حد پژوهش هاي انجام شده در مورد خشونت و پرخاشگري در تلويزيون نيست و بسياري از آنها، نشان دهنده راه هايي است كه مي تواند تهيه كنندگان را در توليد فيلم هاي مفيد و سازنده براي كودكان ياري دهد.
محققان متعدد ديگري بر توانايي درمانگري فيلم هاي تلويزيوني و به خصوص بر كمك به كودكان در غلبه بر ترس هاي خود تأكيد كرده اند. آنان با نشان دادن فيلم كودكاني كه به سگ ها نزديك مي شدند توانستند ترس كودكان پيش دبستاني را از سگ به طور محسوس كاهش دهند. نشان دادن فيلم هاي مشابهي نيز موجب كاهش ترس كودكان از دندانپزشكي شد.
رفتارهاي دوستانه، محبت آميز و نوع دوستانه كودكان نيز تحت تأثير الگوهاي كساني كه به ديگران كمك مي كنند قرار مي گيرد. براي اثبات اين تأثير، پژوهشگران فيلمي را براي كودكان ۶ تا ۹ ساله به نمايش گذاشتند كه در آن به برندگان يك بازي، هدايايي تعلق مي گرفت. در پاره اي از اين فيلم ها برندگان بخشي از هداياي دريافت شده را به مؤسسات خيريه اهدا مي كردند و در برخي ديگر همه آنها را براي خود نگه مي داشتند. پيش از نمايش اين فيلم ها كودكان را در موقعيت هايي مشابه اما واقعي قرار دادند تا مشخص كنند كه كدام گروه از آنان هداياي خود را به ديگران مي بخشند. نتايج نشان داد كه مشاهده بخشش در فيلم، كودكان را به دادن جوايز خود به ديگران تشويق كرده است، در حالي كه كساني كه فيلم هاي فاقد بخشندگي را ديده بودند همه جوايز را براي خود نگه داشتند. بر اساس پژوهش هاي اين نكته آشكار شد كه اثربخشي چنين برنامه هايي بيش از يك يا دو هفته تداوم نمي يابد.
هر چند به اثبات رسيده است كه برخي از برنامه هاي آموزشي، بهتر مي توانند كودكان را به اتخاذ رفتارهاي دوستانه تر نسبت به همسالان ترغيب كنند، پيام هاي جامعه گرا در برنامه هاي آموزشي باعث افزايش اثربخشي ارزش ها و رفتارهاي مورد نظر در موقعيت هاي مشابه مي شود و مي توان اميدوار بود كه كودك رفتارهايي را كه فرا گرفته است به موقعيت هاي جديد و متفاوت تعميم دهد. حذف رفتارهاي ضد اجتماعي از برنامه ها، گنجاندن رفتارهاي جامعه گرا در چهارچوب برنامه هاي تلويزيوني، ايجاد امكان بحث و بررسي درباره اين رفتارها و به وجود آوردن فرصت انجام آنها در خلال بازي هاي آزاد مسئولان را در تحقق هدف هاي خود ياري خواهد داد.
بر اساس نظر چيكن و ايلگي رسانه هاي نوشتاري براي انتقال اطلاعات دشوار ،پيچيده و انتزاعي مؤثرتر از رسانه هاي ديداري و شنيداري هستند اما از سوي ديگر رسانه هاي ديداري به ويژه در هنگام ارائه صحنه هاي زنده براي قبولاندن يك عقيده، بدون در نظر گرفتن درك و فهم ابعاد شناختي آن، مؤثرتر از رسانه هاي نوشتاري و شنيداري عمل مي كنند.
گاه چنين تصور مي شود كه پذيرش يك عقيده در شرايط عدم توجه و تمركز ارادي از سوي گيرنده پيام غيرممكن است، اما اين امر لزوماً درست نيست. به نظر ولز بروك اگر پيام با نگرش ها و علايق ما رابطه داشته باشد عدم تمركز موجب مي شود كه از درك استدلال هاي تأييدكننده نگرش مورد بحث ناتوان بمانيم. بنابر اين در چنين شرايطي امكان انتقال تفكر از سوي منبع به گيرنده پيام محدود مي شود، اما اگر پيامي با اعتقادات ما در تضاد باشد، تمركز ما را از مقاومت در برابر استدلال هاي ارائه شده درباره پيام باز مي دارد. بنابر اين بخش پيام هاي ساده در مواردي كه كودكان به كارهاي ديگري اشتغال دارند ممكن است در تغيير نگرش آنان بر اساس نظريه بالا مؤثر واقع شود.
علاوه بر موارد ياد شده عوامل ديگري نيز بر اثربخشي پيام مي افزايند. اين عوامل را مي توان به شرح زير خلاصه كرد:
- پيام هايي كه به سهولت درك مي شوند مؤثرتر از پيام هاي پيچيده و انتزاعي هستند.
- بر انگيختن عواطف و احساسات افراد ممكن است در انتقال پيام مؤثرتر واقع شود.
- درك و پذيرش پيام، در صورتي كه نتيجه گيري از مطلب ارائه شده بر عهده گيرنده پيام قرار داده شود، بهتر صورت مي گيرد.
- تكرار پيام انتقال آن را تسهيل مي كند.
- پيام هاي غيرعمدي در شرايط عادي و توجه غيرارادي مؤثرتر از پيام هاي عمدي در شرايط جلب توجه عادي است، البته به شرطي كه محتواي پيام ساده و درخور فهم گيرنده پيام باشد، بر عكس پيام هاي عمدي، كه گيرنده پيام مي داند موقعيت انتقال پيام براي تغيير نگرش او سازماندهي شده است مقاومت او را در برابر پذيرش آن برمي انگيزد.
در ساخت برنامه هاي ديني براي كودك بايد روش هاي ديگري را نيز مد نظر داشت:
- از جمله روش هايي كه كودك رفتارهاي ديني را با استفاده از آن تحت تأثير تجارب مستقيم فرا مي گيرد همانندسازي است و تلويزيون از جمله منابعي است كه كودكان براي همانندسازي از آن استفاده مي كنند. البته بعضي از برنامه ها در اين زمينه مؤثرترند. به عنوان مثال، كارتون ها و شخصيت هاي كارتوني به دليل جذابيت هاي تصويري بيش از برنامه هاي ديگر مي توانند براي همانندسازي كودكان مورد استفاده قرار گيرند. آنان ميان خود و آنچه مي بينند شباهت هايي را مشاهده مي كنند.
به عبارت ديگر، بايد شرايطي فراهم شود تا كودك به ادراك شباهت هايي بين خود و آنچه مي بيند نايل شود اما در بسياري از برنامه ها شرايطي كه براي مخاطبان كودك ترسيم مي شود بسيار ايده آل و غيرواقعي است و اين عملاً امكان همانندسازي را از مخاطب سلب مي كند.
«موضوع يابي» نيز در اين زمينه بسيار مهم است. از اين رو پيشنهاد مي شود:
الف- تهيه كنندگان و دست اندركاران امر برنامه سازي ديني براي كودكان و نوجوانان سعي كنند در برنامه ها شرايط و شخصيت هايي را خلق كنند كه شباهت بسياري با بينندگان آنها داشته باشند. نمايش شرايط ايده آل و غيرواقعي و همچنين شخصيت ها و قهرماناني كه يا اسوه كاملند و يا داراي نقايص بسياري هستند مانع از همذات پنداري كودكان مي شود.
ب- برنامه ها درباره شخصيت ها و موضوع هايي باشد كه بيشتر كودكان با آنها درگير هستند. به تصوير كشيدن مسائلي كه قشر محدودي با آن سر و كار دارند، حتي در صورت موفق بودن تنها مي تواند گروه محدودي را به خود جلب كند.
ج- بر اساس تحقيقات به عمل آمده درك كودكان از محتواي برنامه ها با سن آنان ارتباط دارد. كودكان خردسال تا سن ۵ سالگي نسبت به محرك هاي ادراكي مانند محرك هاي ديداري يا شنيداري بسيار حساسند. با افزايش سن، چنين محرك هايي به منزله بخشي از محتواي برنامه اي در مي آيند كه توجه كودك را جلب كرده است. كودكان كم سن تر بر جنبه هاي عيني برنامه متمركزند در حالي كه كودكان بزرگ تر نسبت به جنبه هاي انتزاعي برنامه ها مانند روابط بين رويدادها و شخصيت ها حساس ترند.
د- علاوه بر موارد فوق اگر ويژگي هايي مانند آواز خواندن، بزرگ نمايي طولاني تصوير، ديالوگ و سطوح ملايمي از حركت در برنامه گنجانده شود توان بيشتري براي انتقال محتوا ايجاد خواهد شد. اين ويژگي ها اگر با تكرار بيشتري در برنامه ها يافت شوند، فرصت هايي براي مرور ذهني و بازبيني محتوا فراهم مي آورند.
قالب هاي مناسب برنامه هاي ديني
از نظر نوع برنامه يافته هاي آماري نشان مي دهد كه علاقه كودكان به بخش هاي مختلف برنامه هاي كودك به يك ميزان نيست. آمار مخاطبان بخش هاي مختلف برنامه كودك، عبارتند از:
- كارتون ها ۹۲ درصد، سريال هاي نمايشي ۸۱ درصد، مسابقات ۶۱ درصد، مجري ۵۱ درصد، گزارش ها ۴۹ درصد، سرود ۳۷ درصد و نمايش عروسكي ۳۷ درصد.
ارقام يادشده نشان مي دهد، درصد بيننده كودك و نوجوان در برنامه هاي كارتوني به سمت برنامه هايي كه كمتر حالت نمايشي دارند، كاهش مي يابد. به عبارت ديگر هر چه برنامه ها به حالت روايتي و گفتگو نزديك مي شوند از ميزان توجه مخاطبان كودك و نوجوان كاسته مي شود.
كارتون ها به دليل قالبي كه دارند بيشتر مورد توجه كودكان هستند، البته همه آنها چنين نيستند بلكه كارتون هايي كه در آنها شخصيت هاي اصلي فعال هستند، صحنه ها زود به زود عوض مي شوند و از جلوه هاي صوتي و تصويري به ميزان زياد استفاده مي شود از اين رو بيشتر توجه كودكان را به خود جلب مي كنند.
پيشنهاد براي آموزش مذهبي
تمام برنامه هاي تلويزيوني اعم از برنامه هاي سرگرم كننده، برنامه هاي آموزش مستقيم يا غيرمستقيم، مسابقات و جز آن بايد در تربيت ديني سهيم باشند. هر برنامه اي كه بتواند رغبت كودك را برانگيزد، معماهايي را كه وي را به تفكر وادار مي دارد طرح كند و به گونه اي فرايند تحول شناختي كودك را تسريع كند، مي تواند با كمك به گذار از دريافت هاي عيني، زمينه را براي درك مفاهيم انتزاعي و متافيزيكي و تحول اخلاق خودپيرو فراهم سازد. بنابر اين، همه برنامه ها به جاي بيان مستقيم اصول دين و مذهب كه تنها نتيجه آن انباشتن حافظه كودكان از انبوهي معلومات ديني است بايد به سوي موضع گيري هاي كانوني تر گام بردارند.
به عبارت ديگر، شكل دهي به پيش نيازهاي مفهومي و مهارتي متناسب با توان ذهني كودكان كه بايد هدف هر برنامه تلويزيوني باشد از راه موعظه و نصيحت و يا ارائه مفاهيم انتزاعي دين امكان پذير نيست. بر اساس آنچه گذشت و با توجه به قدرت تلويزيون از لحاظ شكل و محتوا، براي آن كه برنامه هاي مذهبي و اخلاقي به طور خاص به طراز تحول ذهني كودكان متناسب باشند مي توان قالب هاي زير را در نظر گرفت:
۱- دست اندركاران تهيه و پخش برنامه براي گروه هاي كودك و نوجوان، در وهله نخست بايد تعريف دقيقي از مخاطبان خود داشته باشند، ويژگي هاي شناختي، عاطفي و اجتماعي كودكان سنين مختلف را بشناسند و روند برنامه سازي را با اين ويژگي ها منطبق كنند.
۲- امروزه با گسترش شبكه هاي تلويزيوني، نياز به تخصصي شدن شبكه ها و برنامه ها برحسب ويژگي هاي مخاطب و پرداختن هركدام به موضوع و مقوله اي خاص، ضروري به نظر مي رسد، به عبارت ديگر اين پرسش مطرح مي شود كه چرا به جاي اختصاص دادن ساعاتي به برنامه هاي كودكان و نوجوانان در هر شبكه، شبكه هاي خاصي به آنان اختصاص داده نمي شود؟
۳- در ساخت برنامه بايد از شكل هاي متنوع و شاد كه با رنگ هاي گرم و حداقل خنثي رنگ آميزي شده اند استفاده كرد. موسيقي متن برنامه را بايد به شكل و محتواي برنامه هاي ويژه كودكان متناسب ساخت و از نشان دادن آنچه مي تواند غم انگيز، اضطراب آور يا هراسناك باشد دوري جست.
در نظر گرفتن نكاتي كه در پي مي آيد مي تواند راهگشاي تهيه برنامه هايي باشد كه با هدف اخلاقي و مذهبي تهيه مي شوند:
* طرح مفاهيم مذهبي و اخلاقي در برنامه هاي كودكان بايد به گونه اي باشد كه پويايي، كنجكاوي و خلاقيت را در آنان برانگيزد و حس تعاون، ايثار و تحكيم پيوند با خانواده و اطرافيان را بر اساس ارائه الگوهاي جاذب تقويت كند.
* در بحث خداشناسي، كه سنگ زيربناي ساختار تربيت ديني كودكان محسوب مي شود، خدا به گونه اي معرفي شود كه دوستي و عشق وي در دل كودك مستقر شود، زيرا پايداري رابطه با پروردگار مستلزم عشق به اوست و بر اساس اين عشق است كه انسان خدا را شايسته عبادت مي يابد. بهترين شيوه براي القاي عشق به خداوند اين است كه تصويري از مهرباني بي قيد و شرط خدا ترسيم شود تا رابطه خالق و مخلوق بر مبناي عشق بنا شود و اين رابطه ذهن كودك را از ابهام دور كند.
* براي درك كودك از جهان آخرت، بهتر است كه ياد مرگ، كيفر،عقاب و كوشش گردد در ايجاد زمينه دريافت مفهوم «نتيجه عمل» علاوه بر نتايج آن در زندگي ابدي،در سطح عيني، مادي و مرتبط با تجربه هاي روزمره زندگي كودك نيز كار شود.
* براي انتقال آداب و اخلاق اسلامي و تعبد به دستورات عبادي، بايد توان كودك را در نظر گرفت و كوشش كرد چهارچوب ارائه آنها از چنان جاذبه اي برخوردار باشد كه هيچ نوع زمينه منفي در ذهن كودك ايجاد نكند. تكرار سرودهاي زيباي كودكانه و يا تصاوير جالب بدون توضيح در لابه لاي برنامه هاي سرگرم كننده مي تواند در دستيابي به هدف هاي مورد نظر ياري دهنده باشد.
* براي آشنايي كودك با پيامبران و امامان معصوم به ويژه دوره كودكي ايشان و رفتار آنان با كودكان مي توان نمايش هايي را با مشاركت كودكان تهيه كرد و يا مسابقاتي را براي تدوين فيلم نامه ها در نظر گرفت، به شرطي كه با تحميل قالب هاي خاص و پيش ساخته عرصه بروز خلاقيت كودكان محدود نشود.