دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۶۸
بچه هاي بم در پايتخت
به تهران خوش آمديد
قرار است تا پايان شهريور ماه هزار نوجوان بمي در گروه هاي ۱۰۰ نفره براي گذراندن اوقات فراغت به اينجا بيايند
دهباشي مي گويد: اكثر بچه هايي كه اينجا آمده اند حداقل يكبار دست به خودكشي زده اند. تمام تلاش ما اين است كه اميد به زندگي را دوباره در آنها زنده كنيم
گزارش اول 
013203.jpg
بچه هاي بم آمده اند تهران تا بروند به موزه ، استخر، سونا، پارك چيتگر و ... تا همه چيز را فراموش كنند. مرگ پدر و مادر و همه خانواده شان را! امامگر مي شود ؟

سعيده امين 
عكس:گلناز بهشتي 
يكي يكي از پله هاي قطار پايين آمدند تا شدند ۷۰نفر. از ۴ ساله تا ۲۲ ساله. بيشترشان دختر بودند و جمعا حدود ۱۸ پسر با آنها بود. جاخوردند. قبلا به مددكار گروهشان خانم دكتر دهباشي گفته بودند كه نمي خواهند در ايستگاه راه آهن هيچ خبرنگاري باشد. اما چند فلاش خورد و دوربين هاي عكاسي و تصويربرداري مقابل آنها صف كشيدند.
۷۰ نفر
ولين بار چند نفر از فارغ التحصيلان بمي در تهران به ذهنشان رسيد كه بهترين راه براي تغيير حال و هواي بچه هاي بم و بازشدن يك افق جديد و يك نگاه نو به زندگي اين است كه تعدادي از كودكان و نوجوانان چند روزي را درتهران بگذرانند. يكي از آنها با در دست داشتن يك درخواست نامه به شوراي شهر بم رفت و از قضا مورد استقبال اعضاي شورا قرار گرفت.
كمالي نسب رئيس فرهنگسراي طبيعت مي گويد: «اعضاي شوراي شهر بم احداث يك مكان فرهنگي در بم را مورد بررسي قرار دادند اما امكاناتي در آنجا وجود نداشت، لذا ما پيشنهاد كرديم كه بچه هاي بم از امكانات فرهنگسراي تهران براي اوقات فراغت خود استفاده كنند.»
و چنين شد كه در عرض ۲۰ روز شرايط سفر ۷۰ نوجوان بمي به تهران مهيا شد.
۷۰ نفر از بچه هاي بم بايد انتخاب مي شدند. حالا نوبت ستاد مداخلات رواني اجتماعي وزارت بهداشت بود كه بايد كار گزينش اين بچه ها را انجام مي داد. اين ستاد از بدو وقوع زلزله بم از سوي وزارت بهداشت در بم مستقر بوده و با تشكيل گروه هاي مددكاري و اعزام آنها به اردوگاه ها و كانكس هاي اسكان،  كار مددرساني روحي و رواني را به اين بچه ها انجام مي دادند.
دهباشي مددكار ستاد كه بچه ها را از بم تا تهران در اين مسافرت همراهي كرده است مي گويد: «اميد به زندگي دربين بچه هاي بم به پايين ترين درجه خود رسيده بود. بسياري از اين بچه ها راضي به شركت در اين مسافرت نمي شدند.»
اين ستاد با شناسايي بچه هاي ويژه و كساني كه به دليل از دست دادن هر دو والد خود در شرايط روحي بسيار وخيمي قرار گرفته بودند، فرايند گزينش كودكان را اولويت بندي كرد.
دهباشي مي گويد: «آنها راضي به اين سفر نمي شدند. بسياري از آنها از اينكه زنده مانده اند احساس گناه مي كنند. براي راضي كردن بعضي از بچه ها چند روز وقت گذاشتيم تا به اين سفر آمدند.»
آنهايي كه نمي آمدند
بهزاد، جوان ۱۸ ساله اي است كه با اكراه با گروه همراه شده است. او بعد از اصرار فراوان براي سرپرستي گروه پسران و فقط براي اينكه كمكي كرده باشد رضايت داد تا به تهران بيايد.
بهزاد تمام خانواده خود را در زلزله از دست داده و حالا با خواهر و شوهرخواهرش در يك كانكس ۲۴ متري در بم زندگي مي كند.
«پول سفر را نداشتم و نمي خواستم خواهرم را تنها بگذارم. الان هم كه اينجا نشسته ام تمام فكرم پيش خواهرم است. مي ترسم باز هم زلزله بيايد.»
هنوز پس لرزه ها بم را تهديد مي كند. به گفته بهزاد هفته گذشته چنان زلزله اي آمد كه بلوك سيماني زير كانكس ها ترك برداشت. بهزاد تا يك ماه قبل ميلي به زندگي نداشت. او سه بار دست به خودكشي زد اما هر سه بار هم جان سالم به در برد «مثل اينكه خدا نمي خواهد من بميرم.»
بهزاد از زلزله مي گويد: «در اتاق رويم افتاد و بيهوش شدم. وقتي به هوش آمدم صداي ناله پدرم را شنيدم. خواهر و مادرم كنارم ساكت خوابيده بودند، بعد از چند ساعت ديگر صدايي از پدر نشنيدم. چند تيرآهن روي در اتاق افتاده بود و من با يك دستم كه آزاد بود در را شكستم اما خاك ريخت توي حلقم. خواهر دوقلويم مرده. با دست شيشه در اتاق را شكستم و يك تكه از آن را محكم به بالاي زانويم زدم. پاهايم بي حس بود و دردي احساس نكردم بعد پاره آجري كه كنارم بود را آنقدر بر سرم زدم تا بيهوش شدم. ديگر نمي خواستم زنده بمانم. »
بهزاد براي زنده ماندن انتخاب شده بود. وقتي كه فهميد از خانواده ۱۰ نفري اش فقط خواهرش زنده مانده، احساس گناه كرد. هيچ خبري مرا شاد نمي كرد فقط اين چند روز در تهران خيلي به من خوش گذشت.
به محض ورود به تهران بهزاد و دوستانش توافق كردند كه به اتفاق گروه به امامزاده صالح (ع) بروند. و اولين نگاه آنها به ضريح همان و گريه و درد و گله گذاري همان...
از بزرگترها كه بگذريم حال و هواي بچه هاي كوچكتر طور ديگري بود وقتي به حرم امامزاده صالح رسيديم، تنها بزرگترها اجازه ورود به حرم پيدا كردند اما كوچكترها با اصرار خواستند كه به ضريح دست بكشند. خانم دهباشي بچه هاي ۴ تا۱۲ سال را به حرم برد به گفته خودش هرگز چنين صحنه اي را در زندگي نديده بود. «بچه ها تا حرم را ديدند گريه مي كردند و پدر و مادر خود را صدا مي كردند. آنها با خدا صحبت مي كردند و گله مندانه از او مي پرسيدند: گناه ما چه بود؟»
013206.jpg

روز مادر
بچه ها شادي را از ياد برده اند روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا(س) در جشن بزرگداشت روز مادر كه در بم برگزار شد، بيشتر بچه ها آرام دست مي زدند بعضي از آنها هم اصلا دست نمي زدند. سميه مي گويد: «اگر دست مي زدم گريه ام مي گرفت. هر سال با مادر روز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) در مولودي شركت مي كرديم آنجا دست مي زديم.»
سميه شب قبل از آن خواب ديده بود كه مادرش شله زرد پخته و آن را ميان در و همسايه پخش مي كند. سميه هر چه مادرش را صدا مي زند جوابش را نمي شنود «مادربزرگم قول داده كه وقتي از مسافرت برگشتم شله زرد بپزد» سميه با گفتن اين حرف ها تمام مدت گريه مي كرد.
حميده ، شيما، مهسا، رقيه و زهرا دور هم روي يك تخت در محوطه فرهنگسرا نشسته اند. چشمان مهسا كه از همه كوچكتر است پر از اشك شده. آنها عصباني اند از اتفاقي كه همان روز در استخر افتاده. وقتي طبق برنامه وارد سالن استخر بانوان شدند همه نگاه ها به سمت آنها جلب شد. چند نگاه نا آشنا روي صورت هاي تيره و خسته بچه هاي بمي نشست. يكي از آن گوشه گفت:« چرا بمي ها را توي استخر راه دادند!»
آن يكي گفت:« چرا اينقدر اينها سياه هستند» حميده به زور جلوي اشكهايش را گرفت. مي خواستند همان لحظه از استخر بيرون بيايند كه با وساطت مربيان شنا منصرف شدند.
رقيه مي گويد:«وقتي در موزه دارآباد بوديم همه طوري به ما نگاه مي كردند كه انگار از پشت كوه آمده ايم، ما حوصله اين برخوردها را نداريم هيچكس ترحم را دوست ندارد.»
حميده تنها كسي است كه پدرش زنده مانده، اما او از اين مساله خوشحال نيست. «پدرم آن مرد هميشگي نيست. حاضر نيست ما را ببيند و حتي منزل خود را از من جدا كرده است. ساعت ها درخانه  اش مي نشيند و به يك گوشه خيره مي شود.
بيشتر مواقع عصباني است و حتي يكبار به من گفت كه اي كاش تو هم مي مردي.»
رقيه يكبار دست به خود كشي زده است. او حالا هم نمي خواهد زنده باشد. «كافي است يك زلزله ديگر در بم بيايد كار ما هم تمام است.»
شيما در اردوگاه با خواهرش زندگي مي كند. او هم تمام خانواده اش را از دست داده است.
به تهران خوش آمديد
«در بم هر روز زلزله مي آيد و ما به آن عادت كرده ايم. گاهي فكر مي كنم كه اگر يك شب زلزله نيايد خوابم نمي برد. برايم شده مثل يك لالايي». زهرا ساكت تر از همه به مادرش فكر مي كند حاضر نيست زياد صحبت كند، مي گويد: «وقتي كه در قطار بودم تكان هاي شديد قطار دايم مرا ياد آن شب مي انداخت. كوچكترها فكر مي كردند كه باز هم زلزله آمده است.»
مهسا از همه كوچكتر است. چشمان زيبايي دارد كه هر لحظه با اشك زيباتر هم مي شود. او همه خانواده اش را از دست داده، هر وقت به خوابش مي آيند ديواري بين آنهاست و مهسا مي گويد: «هر روز به آنها چنگ مي زند تا آن را خراب كند.» دهباشي مي گويد: « اكثر بچه هايي كه اينجا آمده اند حداقل يكبار دست به خودكشي زده اند. تمام تلاش ما اين است كه اميد به زندگي را دوباره در آنها زنده كنيم.»
دختري گوشه محوطه گريه مي كند. او از ماجرايي كه در استخر اتفاق افتاده بود هنوز ناراحت است، حتي حاضر نيست با كسي صحبت كند. به گفته دهباشي او ناراحت ترين فرد گروه است.
همه آنها حالا عضوي از يك خانواده شده اند. دخترها دوست ندارند به شهر بم بازگردند. «ديگر به كجاي بم بنازيم ديگر نه خانه اي مانده و نه ارگي، نه مدرسه اي و نه بهداشت.»
حميده كه كلاس اول دبيرستان است، مي گويد: «۷ماه است كه ما يك مدرسه واقعي نديديم. صبح كه به مدرسه مي رفتيم بيكار بوديم تا زماني كه به كانكس ها بر مي گشتيم. معلمان مي گفتند كه برويد، خودمان آخر سال به شما نمره قبولي مي دهيم.»
حالا كه درد دل آنها تمام شد، آرام آرام مي خندند و از اتفاقات جالبي كه براي آنها در سفر افتاده مي گويند. از اينكه از دست دوربين تصويربرداران صدا وسيما فرار مي كردند، از اينكه بازديد هايشان از مكان هاي آموزشي مثل آسمان نما و رصدخانه ها بسيار دلچسب بود. رقيه مي گويد:« كوير، آسمان خيلي قشنگي دارد، انگار كه تمام ستار ه هاي دنيا را در آسمان كوير ريخته باشند. كاش بم هم يك رصدخانه داشت.»
شايد حالا همه آنها باز هم بخواهند شانس زنده ماندن را امتحان كنند.
گروه بعدي در راه 
تمام دو رديف از صندلي هاي جلوي يك مراسم شعف آور در فرهنگسراي طبيعت پربود از بچه هايي كه يك كارت شماره گذاري شده با نام بم روي سينه آنها نصب شده بود. چند مسابقه برگزار شد و چند نفر از شركت كنندگان بمي هم در آن برنده شدند.
برنامه هاي آموزشي و توانمندسازي در كنار اردوهاي تفريحي در اولويت كار مديريت فرهنگسرا قرار دارد. كمالي نسب مدير فرهنگسراي طبيعت مي گويد: «قرار است تا آخر شهريور، ۹ گروه ۱۰۰ نفره نيز از بم به اينجا بيايند و چنانچه همكاري موسسات خصوصي و دولتي ادامه پيدا كند قطعا تعداد بچه ها بيشتر از يك هزار نفر خواهد بود.
وي از همكاري داوطلبانه بسياري از موسسات تفريحي خبر داده و مي گويد: «يك رستوران در يك مجموعه تفريحي شهر و شهر بازي مخصوص بچه ها و چند استخر عمومي نيز به صورت رايگان از بچه ها پذيرايي كرده اند. » بچه ها قرا راست امروز به شهر خود بازگردند تا گروه دوم راهي تهران شوند. بچه ها مي روند در حاليكه لبخندي از رضايت و شايد اميد به زندگي در صورتشان نقش بسته است.

ستون ما
رعنا، نخواب
 اكبر هاشمي 
هواپيما از زمين بلند شد، رفتيم بالا، بالا و بالاتر آنقدر كه ديگر بم را نبينيم. توي ابرها مي  چرخيديم اما چشمهامان هنوز تابوت جنازه هايي بود كه در بهشت زهرا رها شده بودند، زير آفتاب كوير.
تنم بوي گند مي  داد. سه روز بود كه نخوابيده بوديم، چشمهايم  را باز نگه داشتم تا تصاوير روي سرم آوار نشود.
تنها صدايي كه مي  شنيدم، صداي گريه، زوزه آمبولانس ها و بگو لااله الالله... انگار باران مي  آمد ولي نه توي بم فقط باد بود و بوي تعفن باران!
يك دختر، ۲۰ يا ۲۲ ساله خسته و رنجور با پوستي تيره مثل پوست بچه هاي كوير مثل بچه هاي بم. هنوز باران مي  آمد، انگار.
- گريه مي  كنيد  آقا
دخترك خيس بود،
- بفرماييد
نگاه مي  كنم يك دستمال سفيد گلدوزي شده با گل هاي ريزگلبهي 
- بفرماييد آقا اشكهاتونو پاك كنيد.
ديگر باران نمي  آيد.
رعنا، اسمش بود. درست حدس زده بودم، بچه بم بوده ، اي كاش نبود! اين راخودش مي  گويد. همه مردن بابا، مامان، خواهرها و برادرم، رعنا چيزي به ياد نمي  آورد جز لحظه اي كه «خوابيديم و من گفتم چراغ را چه كسي خاموش مي  كند؟ خواهرم گفت: من و بيدار شدم وقتي كه يك امدادگر توي دماغم فوت مي  كرد.»
با ما مي  رفت تهران دنبال نامزدش «خدا كند پيداش كنم» رضا تنها اميد رعنا براي ادامه زندگي بود «اگر رضا را پيدا نكنم بدبختم»
حرف مي  زند و خميازه پشت خميازه. خواب امانش را بريده، مي  خواهد كه تا تهران مراقب باشم خوابش نبرد.
«خوابم كه مي  بره كابوسي مي  بينم، خيلي مي  ترسم، نگذار بخوابم»
به صندلي تكيه مي  دهد. لحظه اي بعد پلك ها آوار مي  شوند.
- رعنا نخواب 
چشم هايش را باز مي  كند
- آقا گريه نكنيد
دوباره  پلك ها آوار مي  شوند
- رعنا نخواب 
چشم هايش را باز مي  كند
- آقا گريه نكنيد
دوباره ...

تلفن تحريريه ايرانشهر:
۹۰-۲۰۵۹۳۸۶
(داخلي۵۰۸)
نمابرايرانشهر:
۲۰۵۸۸۱۱

اجراي طرح ظرفيت سازي سازمان هاي غير دولتي
جوانان ماهر از راه مي رسند
013209.jpg
با اجراي طرح جامع ظرفيت سازي سازمان هاي جوانان ايران، ۶۰۰ سازمان غيردولتي جوانان و دو هزارو ۴۰۰ عضو جوان اين سازمان ها طي ۱۷ ماه مهارت هاي مورد نياز را فرا مي گيرند.
عليرضا جلالي، مدير دفتر توسعه مشاركت و سازمان هاي امور جوانان با اعلام اين مطلب گفت: اين پروژه كه بزرگترين طرح توانمندسازي نهادهاي مدني ايران محسوب مي شود، به منظور ايجاد شرايط براي دستيابي به توسعه انساني پايدار در سازمان هاي غيردولتي جوانان از اين ماه رسما آغاز مي شود.
وي با اشاره به وجود بيش از ۲ هزار سازمان غيردولتي جوانان در كشور از فرهنگ سازي براي افزايش ميل جوانان به تاسيس و عضويت در اين سازمان ها و ظرفيت سازي اين سازمان ها بدون مداخله مستقيم در امور مربوط به آنان به عنوان سياست سازمان هاي ملي جوانان نام برد و گفت: طرح جامع ظرفيت سازي سازمان هاي غيردولتي به لحاظ فراگيري در سطح كشور؛ تنوع دوره هاي آموزشي و در دسترس قرار دادن دانش و مهارت در سطح مختلف در كشور و منطقه كم نظير است.
جلالي از تمركز زدايي، مشاركتي بودن مراحل طرح، طراحي پروژه  براساس نيازسنجي از جوانان و ظرفيت سازي فردي،سازماني و اجتماعي كه به توسعه پايدار منتهي مي شود به عنوان ويژگي هاي اين طرح نام برد و افزود: اين آموزش ها ارزان، در دسترس و فراگير هستند و طي اجراي اين پروژه براي نخستين بار از تكنيك هاي «مونيتورينگ» و «راهنمايي هدفمند» استفاده مي شود.
رئيس دفتر توسعه مشاركت و سازماندهي امور جوانان از برگزاري ۱۳۲ كارگاه آموزش عمومي، ۲۰ كارگاه آموش تخصصي و تربيت ۲۵۰ نفر راهنما و ۱۵۰ تسهيل گر جوان طي برگزاري اين دوره خبر داد و افزود: تمام نيروي انساني موثر در اجراي طرح از ميان جوانان انتخاب و آموزش داده مي شوند و اين موضوع به پايداري طرح كمك خواهد كرد.
وي از كارگاه هاي رفتار دموكراتيك، كار در گروه هاي كوچك، سياست گذاري و اداره مطلوب برنامه ريزي راهبردي و عدالت جنسيتي به عنوان آموزش هاي عمومي ارايه شده در اين طرح نام برد و گفت: تقويت و ظرفيت سازي سازماني مديريتي و اجتماعي- ارتباطي ۱۵۰ سازمان غيردولتي جوانان كه نيمي از آنها خارج از استان تهران هستند و «ظرفيت و نياز سنجي» با مشاركت ۲۰۰ تشكل غيردولتي از ديگر بخش هاي طرح جامع ظرفيت سازي نهادهاي مدني جوانان به شمار مي رود.
وي با اشاره به ترتيب ۶۰ جوان به عنوان مربي- تسهيلگر در اين طرح افزود: اين نخستين باري است كه اجراي برنامه هاي ظرفيت سازي براي نهادهاي مدني در قالب يك استراتژي معين و به صورت نظام مند، چند بعدي، مشاركتي و پايدار انجام مي شود و استفاده از سازمان ها و كارشناسان بين المللي، نهادهاي دولتي و بخش غيردولتي در شواي مشورتي طرح از ديگر ويژگي هاي اين پروژه است.
جلالي از تدوين و انتشار ادبيات مدون، مستند و كاربردي براي استفاده سازمان هاي غيردولتي، تبادل تجربيات ملي و بين المللي، بومي شدن منابع آموزشي بر پايه فرهنگ و عقايد و ارزش هاي ملي و رعايت عدالت جنسيتي و تقسيم عادلانه منابع به عنوان دستاوردهاي اجرايي اين طرح نام برد و افزود: پيش بيني مي شود اجراي اين طرح ملي تحولي در ميزان تاثير گذاري سازمان هاي غيردولتي جوانان ايجاد كرده و با بسط فرهنگ مشاركتي به استحكام ساختار جامعه مدني ايران كمك كند.
وي با اشاره به اين كه سازمان ملي جوانان به عنوان مجري، هزينه هاي مربوط به اجراي اين طرح را تامين خواهد كرد، گفت: حمايت سازمان ملي جوانان از تشكل هاي غيردولتي از شكل حمايت مالي مستقيم به حمايت هاي آموزشي و توانمندسازي تغيير يافته است و اين موضوعي است كه پيش از اين در بيانيه پاياني كنگره سازمان هاي غيردولتي جوانان به عنوان يك نياز از سوي تشكل ها مطرح شده بود.
جلالي در پايان با اشاره به اين كه پس از ۶ ماه مطالعه، مراحل مقدماتي طرح از ارديبهشت ماه سال جاري آغاز شده است زمان پايان اين طرح را شهريور ماه ۸۴ عنوان كرد و افزود: سازمان ملي جوانان تلاش دارد سازمانهاي غيردولتي جوانان پايدار شده و جوانان عضو اين تشكل ها به شهرونداني مولد ارتقا يابند.

مسابقه ماهيگيري  بانوان
ممكن است بانوان ما آب گير نياورند اما ماهيگيران قابلي هستند. بانوان جنوبي ما كه آب در دسترس دارند ثابت كردند كه خيلي ماهيگيرند. نخستين مسابقه ماهيگيري بانوان در بندرعباس برگزار شد و ۶۲ بانوي هرمزگاني در سنين مختلف توانايي و مهارت صيادي خود را به نمايش گذاشتند.
در اين مسابقه ورزشي كه به همت هيات ورزش هاي همگاني ويژه بانوان اداره كل تربيت بدني هرمزگان در اسكله منطقه يكم نيروي دريايي ارتش برگزار شد و مناسبت آن نيز بزرگداشت هفته مقام زن بود، حضور يك بانوي سالخورده هرمزگاني با ۶۲ سال سن و صياد اولين ماهي ۵۰۰گرمي و حضور تعدادي دختر ۷ساله و تلاش آنها نيز براي صيد ماهي با وسايل سنتي ماهيگيري از بخش هاي جالب بود.

ما كتاب مي خوانيم
بالاخره معلوم شد كه ايرانيان برعكس تمام تبليغات منفي، خيلي هم اهل مطالعه و كتاب هستند. دليل نمي شود چون سرانه خريد كتاب پايين است بگوييم كه به طور متوسط سالانه هر ايراني فقط۲ دقيقه مطالعه مي كند. همين استنتاجات نادرست است كه خاطر محمدعلي شعاعي معاون امور فرهنگي وزارت ارشاد را مكدر كرده است. وي طي يك آمار جديد اعلام كرده كه ۷۵ درصد از جامعه با سواد ايران كتابخوان هستند. وي مي گويد: متاسفانه عادت كرده ايم كه «كتابخواني را تبليغ كنيم». مبلغان اين موضوع به كدام تحقيق جامع و دقيق استناد مي كنند. وي مي افزايد: ممكن است توزيع كتاب به نحوي كه انتظار مي رود اتفاق نيفتد، ولي نبايد خريد كتاب را معيار كتاب قرارداد، چرا كه روش هاي مختلف ومتنوعي براي خواندن كتاب وجود دارد.

بانك اطلاعاتي جوانان
روز ملي جوانان خيلي اتفاقات مي افتد، البته فقط همين روز.
همه در اين روز از جوانان حرف مي زنند، از آنها تقدير مي كنند، بودجه به آنها اختصاص مي دهند وهمين اواخر نيز يك بانك اطلاعاتي و مطالعاتي براي جوانان راه اندازي كردند.
اين بانك اطلاعاتي كه در روز جهاني جوان به بهره برداري رسيد با هدف جمع آوري ۲۰هزار ركورد اطلاعاتي و سندهاي علمي و طرح هاي پژوهشي و پايان نامه دانشجويي در حوزه جوانان از سوي سازمان ملي جوانان ايجاد شده است. در اين بانك اطلاعاتي كه در آدرس اينترنتي www.ycd.ir در دسترس قرار دارد تاكنون بيش از ۵۰۰ ركورد اطلاعات وارد شده است كه پيش بيني مي شود تا پايان فاز دوم آن در هفته پژوهش به بهره برداري برسد. ۲ هزار پايان نامه تخصصي از تمام دانشگاه هاي كشور با موضوع جوانان دراين بانك قابل دسترسي است.

جشن بزرگ جوان
«فردريك لانيز» نماينده سازمان ملل در تهران پيام كوفي عنان دبير كل سازمان ملل را به مناسبت ۱۲اوت (۲۲مرداد)، روز جهاني جوانان قرائت كرد.
اين پيام در حالي قرائت شد كه همزمان باروز جهاني جوان ۲ هزار جوان ايراني درسالن ميلاد نمايشگاه بين المللي تهران گردهم آمدند تا روز جوانان را جشن بگيرند.
در اين جشن بيش از ۳۰ نفر ازجوانان نمونه كشور كه در يك سال گذشته موفق به كسب افتخارات ملي و بين المللي در رشته هاي قرآني، ورزشي، علمي و پژوهشي شده بودند تقدير شدند و به برترين هاي كنكور سراسري ، نفرات برتر المپيادهاي علمي ومدال آوران جوان رشته هاي ورزشي جوايزي اهدا شد.

طرحي براي باز شدن قفل ترافيك
شايد با اجراي پروژه هاي ترافيكي بتوان قفل ترافيك تهران را اندكي شل كرد. به منظور بهبود وضعيت ترافيك غرب تهران بيش از يكصد پروژه ترافيكي در منطقه در حال انجام است. اجراي راست گرد بزرگراه شهيد چمران به كوي نصر، اجراي راست گردهاي ورودي و خروجي به كوي نصر، بزرگراه شهيد حكيم، طراحي هندسي دور برگردان هاي بزرگراه هاي يادگار امام و شيخ فضل الله و خيابان آزادي در تقاطع استاد معين. ساماندهي ترمينال هاي مسافربري و ايمن سازي ۱۰۰ گذرگاه عابر پياده در سطح منطقه از مهمترين طرح هاي ترافيك شهرداري منطقه ۲ است. در راستاي ايمن سازي معابر نيز طراحي و نصب ۲۵پل عابر پياده در خيابان آزادي و بزرگراه هاي همت، آيت الله حكيم و جلال آل احمد آغاز شده است.

جانبازان بدون مسكن
ظاهرا همه رشادت ها در جنگ تحميلي ايران و عراق فراموش شده است. حتما فراموش شده است كه در حال حاضر بيش از ۵۰هزار جانباز فاقد مسكن در كشور هستند.
۳۸هزار جانباز متعلق به برنامه هاي اول و دوم و۱۵هزار جانباز تعيين درصد شده از سال ۸۲ تاكنون فاقد مسكن هستند.
مهندس نادر كامكار، معاون تامين مسكن سازمان امور جانبازان گفت: از ۱۰۰هزار جانباز تحت پوشش برنامه هاي اول و دوم تامين مسكن سازمان امور جانبازان فقط ۶۲هزار نفرشان از تسهيلات اين بخش استفاده كرده اند. قرار است به جانبازان ۲۵ تا۴۹ درصد براي تامين مسكن علاوه بر وام بانكي، يك ميليون تومان وام موسسه و در صورت شاغل بودن ۵۰۰هزار تومان كمك بلاعوض داده  شود و همچنين به جانبازان ۵۹ تا۶۹ درصد نيز ۲ ميليون تومان وام موسسه و يك ميليون تومان كمك بلاعوض داده خواهد شد.

در شهر
محيط زيست
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
يك شهروند
|  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |