بچه هاي بم ،ميهمان شهرداري تهران
تنها با خدا
|
|
گزارش :عباس اسدي
عكس : مسعود خامسي پور
هنوز براي او اين پرسش جلوه گري مي كند كه چرا؟ و اين چراي او دو زاويه دارد، چراي اول پس از هفت ماه هنوز در آرزوي دريافت كانكس و يافتن سرپناه و پوشاكي كه خود را با آن بپوشاند و چراي دوم تفاوت تهران تا بم را در آن مي بيند، آنجا بي مهري و كم توجهي و رهايي و اينجا بازي و تفريح و نوازش و كوشش براي آنكه شاد باشد و زندگي دوباره آغاز كند، آنجا تبعيض و انتظار و اعتراض. اينجا دريافت شاخه گل و كلام شاد و رهايي از دنياي سخت و عبوس و گداخته.
آنجا حسرت قدم زدن در يك بوستان و لختي به فراموشي سپردن آوار. اينجا بازگشت به دنياي كودكي و گوش سپردن به حركت آرام آب و سوار بر چرخ فلك زندگي. آنجا درد و اينجا نوش، آنجا خدا و اينجا نيز خدا. و او تنها با خدا روزها را سپري مي كند و شب ها را نيز.
مي پرسد پس آن همه كمك هاي داخلي و خارجي كجا رفت؟ وعده هاي ساخت بم كي اجرا مي شود؟ درهاي مدرسه چگونه به رويش گشوده مي شود؟ و او براي آنكه بخواند و بداند درچه فضايي بايد آموختن آغاز كند. هنوز از ديروز تا امروز انتظار توجه مي كشد و كمتر نگاهي او را همراهي مي كند. اگرچه امروز در تهران پذيراي او شده اند و هفته اي شادماني و شادكامي را به اردوي رخوت زده و ياس انگيز او هديه مي كنند، اما با رفتن از تهران ديگر هفته ها را چگونه بايد از سر بگذراند و غم جانكاه مرگ پدر، مادر، خواهر، برادر، عمو، دايي، عمه و خاله را از ذهن به در كند. تنهايي اش را با خدا سپري مي كند و فقط دل به او بسته و از او مي خواهد و مي گويد: در مزار او آبادي كمتر جلوه گري دارد و شهر او از تپش باز ايستاده است
۸۰ تن از دختران بي سرپرست بم يك هفته ميهمان شهرداري تهران و فرهنگسراي اشراق «طبيعت »در شمال شرق تهران بودند، سازمان فرهنگي - هنري و معاونت اجتماعي شهرداري منطقه چهار تهران براي آنكه كودكان بي سرپرست بم را از حال و هواي زلزله و گرفتاري روحي و رواني ناشي از آن دور كند، مصمم شده است ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر از كودكان بم را در قالب اردوهاي تابستاني در تهران و مراكز تفريحي، سياحتي و زيارتي ميزباني كند.
نخستين گروه از آنها چهارشنبه ۲۱ مرداد از طريق راه آهن جمهوري اسلامي ايران به تهران آمده بود و در ضلع شمالي فرهنگسراي اشراق (طبيعت) اسكان يافتند، آنها دوشنبه ۲۶ مرداد راهي بم شدند تا پس از يك هفته دوري از درد و رنج ناشي از زلزله بار ديگر به سرزميني پا بگذارند كه روزي وقتي از سفر بازمي گشتند آغوش پر مهر مادر و پدر به روي آنها گشوده بود.
با بچه هاي بم
دانش آموزان بم يك هفته در تهران ماندند و بزودي پس از بازگشت آنها ،گروهي ديگر به ميزباني شهرداري منطقه چهار به تهران مي آيند. طي مدت اقامت آنها در تهران شماري از مديران به ديدار آنها رفتند، شماري از شهروندان داوطلبانه امكانات تفريحي براي آنها مهيا كردند، انسانهاي نوعدوست و دگرخواه فضاي روحي و رواني مساعدي براي كودكان بم تدارك كردند، اما آنچه دانش آموزان شركت كننده در اردوي بم از آن گله مند بودند و با انتقاد از آن ياد مي كردند كم توجهي و در مواردي بي توجهي به مشكلات در محل استقرار آنها در شهرستان بم بود. خبرنگار همشهري فرصت و مجال يافت ساعاتي را با كودكان بم سپري كند و ديدگاه هاي آنها را درباره سفر تفريحي و مسائل و مشكلات آنها در شهرستان بم جويا شود.
علي كرمعلي دانش آموز پيش دانشگاهي شهر بم مي گويد: آمدن به تهران براي ما بسيار ضروري و شايد هم يك نعمت بود. چرا كه براي چند روز خود را از آن فضاي غم انگيز و دردآور شهر زلزله زده بم خارج كرديم، در تهران خيلي به ما خوش گذشت، اما لحظه اي نمي توانيم از بازسازي بم بي تفاوت بگذريم .از مسئولان مي خواهم به وعده اي كه نسبت به بازسازي بم داده اند وفادار باشند و براي آنكه از غم جانكاه مرگ عزيزانمان قدري كاسته شود بم را زيباتر از گذشته بسازند.
وي مي افزايد: از دانش آموزان هم سن و سال خود تقاضا مي كنم درس بخوانند و مصيبت بزرگ بم را به فراموشي بسپارند، نه اينكه از ياد آنها برود، بلكه منظورم اين است كه زلزله بم را مصيبت عظما ندانند، بلكه تقدير فرض كنند و با تلاش و كوشش و جديت كاري كنند تا بم مانند گذشته ساخته و آباد شود.
بانو شمس الديني از مددكاران ستاد مداخلات رواني اجتماعي وزارت بهداشت همراه كودكان و دانش آموزان بم مي گويد: طي اين چند روز به بچه ها خيلي خوش گذشته است و من كه از نزديك روحيه بچه ها را قبل و بعد از سفر ديده ام مي توانم تفاوت آن را كاملا حس كنم، به طوري كه روحيه بچه ها بسيار شاداب و جست و خيز آنها مرا نيز به وجد مي آورد.
وي مي افزايد: اگر مسئولان تدبير كنند و چنين اردوهايي را تداوم ببخشند فكر مي كنم خدمت بسيار بزرگي به بچه هاي بم كرده اند. فقط يك پرسش دارم و آن اينكه چرا اين همه تفاوت. چرا در بم اين همه بي مهري و ناسپاسي مي بينيم و در تهران هر كجا كه بچه ها را مي بريم با گل و شيريني و شادي از آنها استقبال مي كنند. باور كنيد هنوز در جمع همين اردوي دانش آموزي كساني هستند كه كانكس «سرپناه »نگرفته اند و شايد هم چون كسي را ندارند كه دنبال كار آنها باشد، بدون كمترين خدمات اوليه روزگار مي گذرانند.
وي مي افزايد: من به عنوان يك مددكار انتظار ندارم به بچه هاي بي سرپرست چيزي اضافه بدهند، ولي حداقل آنچه را به بقيه مي دهند به آنها نيز بدهند .تعدادي از اين بچه ها همه بستگان خود را از دست داده اند و كسي را ندارند كه دنبال كار آنها برود، مسئولان بايد براي توزيع خدمات ،بچه هاي بي سرپرست را در اولويت قرار دهند و سپس به سراغ بقيه بروند.
اين بانوي مددكار همچنين مي گويد: بچه اي كه هفت سال سن دارد، هيچ منبع درآمدي ندارد و در تامين نياز اوليه گير افتاده است چگونه براي بهره مندي از وام ساخت مسكن تلاش كند، يا اگر هم موفق شد اين وام را بگيرد به چه طريقي اقساط آن را تهيه و پرداخت كند.
وي مي افزايد: روزهاي اول زلزله همه نوع خدمات بود، و همه به بم سر مي زدند اما اكنون خدمات خيلي كم شده است، و به نظر مي رسد مسئولان در كنار ساخت بم بايد فكري هم براي بهسازي و ساماندهي مسائل روحي و رواني بچه هاي بم بكنند.
رقيه بهشتي از دانش آموزاني كه قبل از وقوع زلزله ترك تحصيل كرده است مي گويد: قبل از زلزله در رشته ورزش تكواندو كار مي كردم ولي اكنون نه تنها هيچ انگيزه اي براي ادامه ورزش ندارم، بلكه همه دغدغه ذهني من نگهداري و سرپرستي خواهر ۱۰ ساله ام زهراست، او در تمام اين عالم به جز خدا و من هيچكس ديگري را ندارد. براي چند روز سفر به تهران توانستم فضاي ذهني او را از آوار و زلزله و بدبختي و گرفتاري رهايي دهم .اما نگرانم و ناراحت كه با رفتنش به بم بار ديگر غصه هاي او و من آغاز خواهد شد.
وي درباره امكانات موجود در بم مي گويد: اگر باور نداريد سري به بم بزنيد تا بفهميد آنچه مي گويم عين واقعيت است. بهداشت در بم بسيار بغرنج و دردآور است و من هميشه از خود مي پرسم پس اين همه بودجه و اعتباري كه از داخل و خارج به بم اختصاص داده اند كجا رفته است؟ چرا مسئولان كاري نمي كنند .من چگونه ماهي ۳۰ هزار تومان قسط ساخت مسكن بدهم، حال آنكه در تامين خورد و خوراك خودم و خواهرم درمانده ام، هرچه به اطراف خود نگاه مي كنم امكاناتي نمي بينم اما در اخبار مي شنويم كه قرار است بم بهتر از گذشته و زيباتر از هميشه ساخته شود. كي؟ كجا؟ ما كه نديديم شما به بم بياييد، شايد ببينيد!
امير عباس زاده دانش آموز سال اول دبيرستان از شهرستان بم مي گويد: گرچه خانواده ام را از دست داده ام ولي بنا دارم با جديت و تلاش درسم را بخوانم و كاري كنم كه روح پدر و مادرم كه در خاك آرميده اند از من راضي و خشنود باشد.
با همه گرفتاري ها، ناملايمات، نارسايي ها و بي مهري ها مي سازم اما از درس خواندن و تلاش و فعاليت در راه ساختن بم دست نمي كشم. زلزله بم براي من يك امتحان بوده است، امتحان سختي ها، گرفتاري ها و ناملايمات و من بايد بتوانم به عنوان سرپرست خانواده از اين امتحان موفق و سربلند بيرون بيايم.
وي مي افزايد: عزم خود را جزم كرده ام و از هيچ چيز جز خدا هراس ندارم و تلاش مي كنم تا به قله هاي موفقيت دست پيدا كنم، چرا كه زندگي يعني تكاپو و فعاليت و مقاومت و من تا آخر ايستاده ام و ناراحتي ها نمي تواند در من اثر كند.
چه كرده اند؟
بمي ها همه دست به دست هم داده و تلاش دارند اگر نه شهر بم دست كم روحيه افسرده و پريشان بچه هاي بم و آينده سازان اين سرزمين كويري را بسازند .آنها هر كدام گوشه اي از كار را گرفته اند تا به بچه هاي بم خوش بگذرد. حميد رضا ميراسدي از دانش آموختگان دانشگاه، ساكن تهران و اهل بم كه در زلزله پنجم ديماه سال گذشته همه بستگان خود را از دست داده است داوطلبانه اردوي دانش آموزان بم را همراهي مي كند و بر اين باور است ما درس خوانده ايم تا نوعدوستي و دگر خواهي را تمرين كنيم و ماجراي زلزله بم عبرت و پندي براي شهر بزرگ تهران است كه به انتظار زلزله نشسته است.
وي درباره مسائل و مشكلات بچه هاي بم مي گويد: از زمان وقوع زلزله در بم شايد بيش از همه بازماندگان بم دچار مشكلات و مسائل بغرنج شدند و بچه هاي بم به ويژه آنهايي كه سرپرست خود را از دست دادند بيش از سايرين در غم و اندوه فرو رفتند. اما من به عنوان يك بمي مي خواهم از مسئولان بپرسم پس از هفت ماه نه براي بم بلكه براي بچه هاي بم چه كرده اند؟
خبرگان، كارشناسان و خبرنگاران به بم بروند و پاسخ اين سئوال را بيابند. اعتبارات اختصاص يافته به بم كي هزينه مي شود؟ يك ماه به بازگشايي مدارس باقي مانده است براي تحصيل بچه هاي بم چه كرده ايم؟
جامعه شناسان جامع نگر بررسي كنند چرا بچه هاي بم در كانكس ها مستقر نمي شوند؟
وي مي افزايد: براي بچه هاي بم تنها و تنها چيزي كه لبخند را بر چهره آنها نشانده و رضايت نسبي را در پي آورده است همين شركت در اردوي يك هفته اي تهران است. اما در بم برنامه ريزي رواني و اجتماعي و بهداشت روحي و فردي قابل توجهي صورت نگرفته است. و اگر نيازهاي روحي و رواني بچه هاي بم پاسخ داده نشود و در اين كار سرعت عمل وجود نداشته باشد مطمئن باشيد در درازمدت ناهنجاريهاي اجتماعي بروز خواهد كرد.
ميراسدي همچنين مي گويد: در بم آنچه اكنون خودنمايي مي كند و ضرورت دارد به صورت ويژه به آن توجه شود مساله تحصيل بچه هاست. شماري از معلمان بم ساكن نقاط ديگري از كشور هستند و با اين امكانات شايد كمتر حاضر شوند در بم بمانند و از هم اكنون بايد براي اسكان معلمان و كلاس هاي درس در شهر بم چاره اساسي انديشيده شود.
وي مي افزايد: داستان بم تجربه گرانقدري است كه بايد از آن براي ساير نقاط كشور هم كه زلزله خيز است بهره گيريم و اين حادثه تلخ را روزنه اميدي ببينيم كه بتواند چراغ راه ما براي برنامه ريزي درست و بهينه در برابر چنين حوادث تلخي باشد. حادثه بم نشان داد كه برنامه ريزي در كشور براي ساماندهي اوضاع بحراني بسيار ضعيف و ناكارآمد و در صورت تكرار در شهر بزرگي چون تهران اين ناكارآمدي آشكارتر جلوه خواهد كرد.
اين دانش آموخته دانشگاه مي افزايد: مسئولان بلندپايه كشور يك بار ديگر سخنان خود را در باره بازسازي بم، توجه به بم و رفع نگراني ها و نارسايي ها مرور كنند و بعد نتيجه آن را به صورت عملي در بم ببينند، اگر كاري شده بود به محقق كننده آن گفته ها جايزه بدهند و اگر هم كوتاهي و قصوري صورت گرفته است، با خاطيان برخورد كنند.
وي مي افزايد: ميان آنچه در خبرها و وعده و وعيدها مي شنويم با آنچه در عمل اتفاق مي افتد اختلاف فاحش و معني داري را شاهد هستيم.
يك نفر بيايد و اين حلقه گمشده را بيابد كه چگونه اين همه از امكانات و خدمات در بم سخن مي رود اما در ميدان عمل اتفاقي نيفتاده است، باور كنيد هنور شماري از بچه هاي بم حتي كفش ندارند .يك نفر جوابگو باشد.
آخر سخن
از زلزله بم با ۴۰ هزار قرباني هفت ماه مي گذرد، از زلزله مازندران و تكان شديد و هراس انگيز تهران نزديك به ۹۰ روز نيز سپري مي شود .تكان ها و لرزه هاي زلزله بم تا آن سوي مرزها رفت و بازتاب آن كمك هاي انسان دوستانه آدمياني بود كه بي هيچ شائبه اي كمكها را روانه منطقه زلزله زده بم كردند.
در داخل مردم سر از پا نشناختند. آنچه اندوخته بودند بي هيچ مضايقه اي در اختيار آسيب ديدگان قرار دادند، ماجراي زلزله بم كم كم مي رفت كه از اذهان پاك شود و تهراني ها را آسوده خاطر سازد كه به يكباره زلزله مازندران، ريزش صخره ها در جاده و تكان هاي رعب آور بار ديگر آنها را از پوسته شان خارج كرد و ناخواسته توجهشان به زلزله و پيامدهاي پس از آن را افزون كرد.
خدايا بس است، به تكان ديگري نياز نداريم تا به خود آييم، تحمل آن را هم نداريم، شايد هم حتي فرصت عبرت آموزي و پندگيري نداشته باشيم. همين كودكان بم كه قرار است تا پايان تابستان ميهمان ما تهراني ها باشند بهترين تكان ها و لرزه هاي مقدس اند، با آنها همراه مي شويم، درد آنها را يك بار ديگر مي شنويم، خود را جاي آنها مي گذاريم و همه تلاش مي كنيم آنچه را حقشان است، به آنها بدهيم. خدايا ديگر بس است، قول مي دهيم.
|