چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۳
كودتا
«... اجراي يك سلسله عمليات با رمز «بدامن»، از سال ۱۹۴۸ براي مقابله با نفوذ شوروي و حزب توده آغاز شده بود. بدامن، يك برنامه تبليغاتي و سياسي بود، كه از طريق شبكه اي به سرپرستي دو تن ايراني با نام هاي رمز «نرن» و «سيلي» اداره مي شد؛ و ظاهراً سالانه بودجه اي معادل يك ميليون دلار داشت»
  يعقوب توكلي
001725.jpg

كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ يكي از نقاط بسيار مهم تاريخ معاصر ايران است. چرا كه با وقوع اين كودتا و با سرنگوني دولت دكتر مصدق و سركوبي جنبش ملي شدن صنعت نفت استبداد جديد و خشن پهلوي ها به همراه سيطره گسترده آمريكا و انگليس و اسرائيل بر سرنوشت  سياسي و اقتصادي و فرهنگي مردم ايران آغاز شد. اين كودتا با اقدامات گسترده و هماهنگ دولت انگلستان و ايالات متحده و فعاليت هاي فرهنگي و سياسي نيروها و عوامل داخلي آنها با هدايت سازمان هاي جاسوسي و سياسي در ايران به نتيجه رسيد. ضمن آن كه نسل نيروهاي «شاه دوست» كه عمدتاً از ميان نظاميان اراذل و اوباش در اين كودتا به خدمت گرفته شده بودند در سالهاي بعد در زمره تأثيرگذاران سياست داخلي و خارجي ايران بوده اند.
اين مقاله يادداشتي گذراست بر آنچه كه در اين واقعه بر مردم ايران گذشت.
قيام سي تير و پيروزي مجدد نهضت
مجلس هفدهم، و استعفاي دكتر مصدق

با تشكيل مجلس هفدهم، دكتر مصدق، طبق سنت، در برابر مجلس شوراي ملي استعفا داد. مجلس شورا، مجدداً به او «رأي تمايل» داد. اما مجلس سنا، با بي ميلي، موضوع را به رضايت شاه منوط كرد. شاه، نخست وزيري مصدق را پذيرفت. ولي دكتر مصدق، قبل از تعيين هيأت دولت، تقاضاي اختيارات فوق العاده براي قانونگذاري در امور مالي و پولي و سازمان هاي دولتي و قوانين قضايي كرد.
بعضي از نمايندگان، عملي شدن اين درخواست ها را، به منزله تعطيلي مجلس دانستند و در حالي كه همه جا بحث از اعضاي كابينه بود، دكتر مصدق پس از مذاكره اي سه ساعته با شاه در روز ۲۵ تير ۱۳۳۱ استعفا داد. علت استعفا، موافقت نكردن شاه با تصدي وزارت جنگ توسط دكتر مصدق بود.*
بلافاصله پس از استعفاي دكتر مصدق، قوام السلطنه مأمور تشكيل كابينه شد.(۱)
نخست وزيري قوام السلطنه
با پذيرش استعفاي دكتر مصدق از سوي شاه، مجلس به احمد قوام السلطنه كه از يك ماه قبل بحث آمدن او مطرح بود ابراز تمايل كرد؛ و حكم نخست وزيري به نام وي صادر شد.
قوام السلطنه در اولين اقدام خود، بيانيه  شديد اللحني صادر كرد. در آن بيانيه، او به «ارتجاع سرخ و سياه» حمله كرد، و با تهديدي بسيار خشن و وعده اجراي «اعدام هاي دسته جمعي»، وارد ميدان شد.
بخش هايي از بيانيه قوام به اين شرح بود:
«به همان اندازه كه از عوام فريبي در امور سياسي بيزارم، در مسائل مذهبي نيز از ريا و سالوس منزجرم؛ كساني كه به بهانه مبارزه با افراطيون سرخ، «ارتجاعي سياه» را تقويت نموده اند... من ديانت را از سياست دور نگاه خواهم داشت... واي به حال كساني كه در اقدامات مصلحانه من اخلال ايجاد نمايند و در راهي كه در پيش دارم، مانع بتراشند... كه با شديدترين عكس العمل از طرف من روبه رو خواهند شد... تا جايي برسد كه با تصويب پارلمان، دست به تشكيل محاكم انقلابي زده، روزي صدها تبهكار، از هر طبقه را، به موجب حكم خشك و بي شفقت قانون، قرين تيره روزي سازم. و به عموم اخطار مي كنم كه دوره عصيان سپري شده، و روز اطاعت از اوامر و نواهي حكومت فرا رسيده است. كشتنيان را سياستي دگر آمد.»
تيرماه ۱۳۳۱. رئيس الوزرا: قوام السلطنه.
پيام آيت الله كاشاني
پس از اعلاميه  قوام، آيت الله كاشاني طي عكس العملي سريع، در برابر وي ايستاد؛ و تلاش دربار و دوستان قوام، نتوانست او را از دو خواسته اصلي بركناري قوام السلطنه و بازگشت دكتر مصدق، منصرف كند. به دنبال پيام آيت الله كاشاني، مردم به خيابان ها ريختند و با نيروهاي شهرباني(پليس) به زد و خورد پرداختند. با وجود دستور قوام السلطنه مبني بر دستگيري آيت الله كاشاني، به علت حضور گسترده مردم، نيروي شهرباني در منزل وي نتوانستند اين خواسته قوام را عملي كند. در مقابل، آيت الله كاشاني با صدور اعلاميه اي، از ارتش و نيروهاي نظامي دعوت كرد، كه خواست خداوند و ملت را در نظر داشته باشند.
بخشي از متن اعلاميه مزبور به اين شرح بود:
«امروز جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام كه براي جاه طلبي و برگشت انگليسي ها و استعمار است، نبايد به دست شما انجام، و شما را در مقابل خون ها و حق كشي ها، مسئول كند.» سيد ابوالقاسم كاشاني.
در پي اين پيام، او با مصاحبه اي مطبوعاتي در بيست و نهم تير ۱۳۳۱، موجبات قيام سي  تير را مهيا ساخت.(۲)
«اگر قوام نرود اعلام جهاد مي كنم؛ و خودم كفن پوشيده، با ملت، در پيكار شركت مي كنم.»(۳)
با ارسال نامه صريح آيت الله كاشاني به وزير دربار، حسين علا، شاه به شدت احساس خطر كرد.
به عرض اعليحضرت برسانيد: اگر در بازگشت دكتر مصدق تا فردا اقدام نفرماييد، دهانه تير انقلاب را، با جلوداري شخص خودم، متوجه دربار خواهم كرد...»(۴)
001728.jpg

قيام سي  تير
با قيام مردم در سي ام تير و تعطيل بازار، تظاهراتي گسترده به راه افتاد، كه در آن، مردم شعار «مرگ بر قوام»، «زنده باد مصدق» و «زنده باد كاشاني» مي دادند. در «كاروانسراي سنگي» مأموران ژاندارمري با تظاهركنندگان كفن پوش درگير شدند و چند نفر را به قتل رساندند.
با گسترش تظاهرات مردمي، شاه چند تن از نمايندگان طرفدار نهضت ملي در مجلس را خواست. در پي اين ملاقات، قوام السلطنه، در حالي كه در باغ سفارت آلمان بود، خبربركناري خود را شنيد. در سي ويكم تيرماه، حكم نخست وزيري به نام دكتر مصدق صادر شد، و او، به قدرت بازگشت.
دوره دوم: نخست وزيري مصدق
با روي كار آمدن مجدد دكتر مصدق، پيروزي جديدي براي نهضت رقم زده شد. دادگاه لاهه نيز، در مورد شكايت انگليس، در همان شب، به نفع مردم ايران رأي صادر كرد.
مجلس شورا، روز سي ام تير را به عنوان «روز قيام مقدس ملي» شناخت. همچنين، احمد قوام را به علت كشتار مردم و قيام مسلحانه عليه ملت ايران مفسد في الارض معرفي كرد، و كليه اموال او را، مشمول «مصادره» دانست.
سيد حسن امامي، رئيس مجلس، كه طرفدار دربار بود كنار رفت، و آيت الله كاشاني به جاي او انتخاب گرديد و در مجلس، كميسيوني براي تعقيب مسببان كشتار سي تير تشكيل شد.
طي مصوبه اي ديگر، مجلس اختيار هاي قانونگذاري را به دكتر مصدق واگذار كرد. به اين ترتيب، دكتر مصدق، علاوه بر رياست قوه مجريه و ارتش و فرماندهي كل قوا، با گرفتن اختيار تام در قانونگذاري، عملاً در عرصه سياسي كشور، قدرتي بي منازع شد.(۵) از طرف ديگر، شاه به شدت توسط مصدق كنترل مي شد؛ و حتي هزينه هاي دربار، به دقت مورد بررسي قرار مي گرفت. شاه نيز، بدون اجازه مصدق، دست به اقدامي نمي زد.(۶)
در شانزدهم مرداد ماه ۱۳۳۱، مجلس طي «ماده  واحده» اي، استاد خليل طهماسبي(كه به اتهام اعدام انقلابي رزم آرا در زندان بود) را با قيد سه فوريت مشمول تبرئه دانست، و رزم آرا را نسبت به ملت ايران، خائن شناخت.(۷) و اين براي اولين بار بود كه در تاريخ ايران مجلس شوراي ملي ماده  واحده اي را در رفع اتهام از يك شخص به تصويب رساند و خليل طهماسبي  به عنوان قهرمان ملي آزاد شد.
در اواخر مهرماه و در پي تلاش نافرجام وينستون چرچيل، نخست وزير انگليس و هاري ترومن، رئيس جمهور آمريكا، در به نتيجه رساندن گفتگوها براي ورود به عرصه نفت ايران، دولت انگليس قطع رابطه سياسي خود را با ايران، اعلام كرد. به فاصله اي اندك براي اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت، «شركت ملي نفت ايران» تشكيل شد كه گامي موثر در اين راه بود.
شبكه «بدامن» و فعاليت هاي آن
يكي از مسائل اساسي بعد از جنگ بين الملل دوم، گسترش ماركسيسم و حزب هاي كمونيستي در كشورهاي آسيايي و آفريقايي بود. اين مسأله براي جهان سرمايه داري و در رأس آنها،آمريكا، موضوعي بسيار درخور اهميت بود. دو حزب عمده سياسي آن كشور، يعني حزب «جمهوريخواه» و حزب «دموكرات»، هر يك براي مبارزه با گسترش كمونيسم، داراي سياست هاي ويژه اي بودند.
به همين سبب، در دوران رياست جمهوري هاري ترومن، حزب دموكرات، در برابر انگلستان، تا حدودي از دولت مصدق حمايت مي كرد و در قالب «اصل چهار» و كمك هاي آن، در صدد كسب نفوذ و جانشيني آمريكا به جاي انگليس در ايران بود. از طرفي، دكتر مصدق براي آن كه بر ترس آمريكايي ها از كمونيسم بيفزايد و آنان را در حمايت از خود مصمم تر كند، به حزب توده و ساير وابستگان به آنها، اجازه فعاليت علني داده بود.»(۸)
پيرو اين سياست، كه در داخل مورد اعتراض نيروهاي مذهبي و روحانيون نيز بود، سازمان جاسوسي انگلستان توانست در قالب فعاليت هاي كمونيستي، مجموعه اي از اقدام هاي سياسي را عليه دولت مصدق سازماندهي كند.
پيچيدگي اين فعاليت ها در اين بود كه هم از حوزه اشراف گروه هاي كمونيستي و هم دولت خارج بود. اما هر دو، تصور مي كردند كه به نفع سياست هاي آنها صورت مي گيرد. به همين خاطر، عوامل سازمان جاسوسي انگلستان، به جذب عده اي از كمونيست هاي سابق پرداختند و با به خدمت گرفتن آنان، فعاليت هاي مختلفي را در پوشش حزب توده، انجام دادند.
اين گروه كه بعدها در بين مردم به «توده  نفتي» مشهور شدند، با تبليغ عليه مذهب و روحانيون، اين باور را در ميان مردم ايجاد كردند كه دولت مصدق ضد مذهب، و زمينه ساز نفوذ كمونيست هاست.
شبكه هاي تحت هدايت «شاپور جي» و «اسدالله علم»، در اجراي اين سياست، نقشي فعال داشتند. به خصوص علم، با جذب چهره هاي روشنفكر و مطبوعاتي و سياسي، يكي از موثرترين عامل هاي اجراي اين عمليات بود.
مارك گازيورسكي، در پژوهش  درباره كودتاي بيست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ نوشته است:
«... اجراي يك سلسله عمليات با رمز «بدامن»، از سال ۱۹۴۸ براي مقابله با نفوذ شوروي و حزب توده آغاز شده بود. بدامن، يك برنامه تبليغاتي و سياسي بود، كه از طريق شبكه اي به سرپرستي دو تن ايراني با نام هاي رمز «نرن» و «سيلي» اداره مي شد؛ و ظاهراً سالانه بودجه اي معادل يك ميليون دلار داشت.»(۹)
فعاليت  شبكه شاپور جي و اسدالله علم، كه در چارچوب همكاري «اينتليجنس سرويس انگليس» و «سازمان سياي آمريكا»، با استفاده از عامل هاي داخلي و بودجه سيا و حضور اشخاصي چون «ارنست پرون» و «رابين زينر»، بر دو محور متمركز بود: عمليات نفوذي سياسي، و عمليات تبليغي و فرهنگي. عوامل اين شبكه، در حزب توده، جبهه ملي، حزب زحمتكشان، نيروي سوم، حزب ايران و... نفوذ كرده بودند.(۱۰)
همان نويسنده در اين باره مي نويسد:
«در اين ايام «شبكه بدامن» تا سطوح عالي تشكيلات حزب توده رخنه كرده بود و از متن تمام دستورات رهبري حزب به كادرها اطلاع داشت.»(۱۱)
آشوب بيست و سوم تيرماه، همزمان با ورود «اورل هريمن» ،  نماينده مخصوص ترومن (رئيس جمهور آمريكا)، يكي از اقدام هاي شبكه بدامن بوده است.
پيتر آوري،  مورخ انگليسي نوشته است: «اورل هريمن در پانزده ژوئيه ۱۹۵۱ [۲۳ تيرماه ۱۳۳۰] وارد تهران شد. هنگام ورود او به تهران تظاهرات شديدي صورت گرفت كه در نوع خود بي سابقه بود. در زد و خوردي كه ميان اعضاي جبهه ملي [و مأموران شهرباني] در ميدان بهارستان صورت گرفت، بيست نفر كشته و نزديك به سيصد نفر مجروح شدند. مصدق در بيست و دوم ژوئيه (۳۰ تير ۱۳۳۰) متوجه اشتباه رفتار خود شد و رئيس شهرباني كل كشور [سرلشكر بقايي] را به خاطر نشان دادن شدت عمل نسبت به تظاهركنندگان، بركنار كرد.(۱۲)
فعاليت هاي ضد مذهبي شبكه بدامن
در كنار بزرگنمايي خطر كمونيسم عليه اهداف آمريكا، نيروهاي مذهبي نيز هدف اين سياست تحريك و اغفال واقع شدند. آيت الله سيد محمود طالقاني به عنوان يكي از فعالان سياسي مذهبي آن زمان مي گويد: «زمان قبل از ۲۸ مرداد بود، عده اي نويسنده بودند كه به آنها محرر مي گفتند... با جوهر قرمز و با امضاي جعلي حزب توده براي تمام علماي سراسر ايران با پست نامه ارسال مي كردند- ما به زودي شما را با شال هاي سرتان بالاي تيرهاي چراغ برق خيابان به دار خواهيم زد- امضا حزب توده»(۱۳)
در كنار اين تبليغات سياست هاي دكتر مصدق در راستاي تمركز بخشيدن به قدرت خويش و محدودسازي حوزه هاي دخالت آيت الله كاشاني و نيروهاي مذهبي و نفي حضور آنان سبب شد كه دكتر مصدق در ميان مجموعه اي از حوادث تنها بماند. به عنوان نمونه دكتر مصدق سيد مجتبي نواب صفوي رهبر فداييان اسلام را كه مي توانست با نيروهاي فدايي تحت امرش حمايت سياسي و نظامي مناسبي براي حكومت وي در برابر نيروها و اراذل و اوباش و نيروهاي نظامي فراهم آورد، درهمان ماههاي اوليه حكومت خويش به زندان انداخت.(۱۴) به علاوه مجموعه فعاليت هاي ضد ديني گروه هاي سياسي با گرايش انگليسي و يا روسي فضاي رواني اين افتراق را تشديد كرده بود.
آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني در پاسخ اورل هريمن نماينده آمريكا درباره فعاليت توده ايها در ايران چنين توضيح مي دهد:
«حزب توده؟! انگليسي ها در هر موقع كه نفعشان ايجاب مي كند براي فشار آوردن به بعضي مقامات هيأت حاكمه ايران و ترساندن آنها حزب توده را مستقيم يا غيرمستقيم تقويت مي كنند تا بعضي از اعضاء هيأت حاكمه از ترس حزب توده بيش از پيش خود را به دامان سياست استعماري انگلستان بيفكنند. حزب توده در ايران حزب كوچكي است... در اغلب تظاهراتي كه به نام حزب توده صورت مي گيرد، انگشت عمال شركت سابق نفت در كار است. مثلاً مصطفي فاتح كه يكي از رؤساي بزرگ شركت سابق نفت بود در منحرف ساختن عده اي از رهبران توده شركت داشته است.»(۱۵)
كودتاي عليه نهضت ملي
تحول هاي سياسي در آمريكا و انگليس

انگليسي ها توانستند با ترفند بزرگنمايي «خطر كمونيسم»، نظر دولت جديد جمهوريخواه به رهبري ژنرال آيزنهاور را به بازگرداندان استبداد به ايران، جلب كنند، با روي كار آمدن «وينستون چرچيل»، همزمان با پيدايش نهضت مبارزه با كمونيسم در آمريكا (مك كارتيسم) و مرگ استالين در شوروي نيز، شرايط بين المللي لازم براي كودتا عليه دكتر مصدق و نهضت ملي، فراهم آمد.
سرانجام دولت جديد آمريكا به اين نتيجه رسيد كه دولت دكتر مصدق، زمينه ساز صعود كمونيست ها به قدرت در ايران است.(۱۶) به همين سبب، ژنرال آيزنهاور، وزير خارجه اش، جان فاستر دالس، و آلن دالس، رئيس سازمان سيا، به برنامه انگلستان براي اجراي كودتا عليه دولت مصدق پاسخ مساعد دادند و مقدمه هاي اجراي آن را فراهم آوردند.
ادامه دارد
پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.


انديشه
خانواده
زندگي
سياست
علم
فرهنگ
ورزش
|  انديشه  |  خانواده  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |