شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۷۳
خيابان ناصر خسرو، كوچه شهيد بنده لو- انتهاي كوچه بن بست
ما صدايش مي  كنيم يلدا
يك دختر ۲۰ساله است كه مشق مددكاري مي كند، اماموضوع اين است كه بعضي مددجوهايش بزرگتر از خودش هستند
013659.jpg
زرين رستمي وند
يلدا گفت:« ... حداقل توانستم با بچه ها خوب ارتباط بگيرم.
آنها حرف مي زدند و خالي مي شدند، من پر مي شدم و پژمرده تر ...اين همه مشكل؟»

۱
قدش نه بلند است، نه كوتاه. مانتوي سبزش نه گشاد است نه تنگ. كفش هايش اسپرت است، مقنعه اش مشكي. اسمش چيز ديگري است، ما صدايش مي  كنيم «يلدا».
همكارم پرسيد آخر اين آدم معمولي چه دارد كه مي  خواهي بروي سراغش؟ من گفتم: «يك دختر ۲۰ساله است كه مشق مددكاري مي     كند، اماموضوع اين است كه بعضي مددجوهايش بزرگتر از خودش هستند، بعضي  همسن اش هستند و بعضي فقط ۴-۳ سال كوچكترند. اين ۲۰ سالگي واينكه در اين سن يكي مددكار باشد و يكي مددجو برايم جالب است.» من اين را گفتم اما در آن وقت هيچ نمي دانستم وارد ماجرايي مي   شوم كه مدتها ذهنم را مشغول خواهد كرد. ديگر اينكه نمي   دانستم در آخرين روزهاي كار يلدا سراغش رفته ام.
۲
آدرس را مرور مي  كنم:«خيابان ناصرخسرو،كوچه شهيد خدابنده لو، انتهاي كوچه، خانه كودك...» يلدا امروز اينجا بايد باشد.
از تاكسي  كه پياده مي شوم، همان تصوير اول متوقفم مي  كند.
فرض كنيد يك پيرمرد گدا روي جدول كنار خيابان نشسته است و «بك گراند» اين تصوير، تابلوي وزارت اقتصاد و دارايي است.
اين يك عكس مونتا ژشده نيست. يك تصوير واقعي است و اگر در بدو ورود به يك محله با آن مواجه شويد و تازه به نشانه ها هم اعتقاد داشته باشيد، چه برداشتي از آن مي  كنيد؟ مطمئنم در آن لحظه هرگز نمي   توانيد تصور كنيد كوچه اي كه دنبالش مي   گرديد پشت ساختمان هاي همين وزارتخانه است.
۳
يلدا گفت: «وقتي ساعت سه و نيم مي  شود بال بال مي  زنم و دلم مي خواهد اينجا (خانه كودك) بيايم. وقتي مي  رسم سر كوچه صداي آدم ها را مي  شنوم... دارو مي  خواي خانوم؟... تيكه  مي   اندازند، حرف هاي مفت مي زنند. اينجا انواع آدم ها را مي بيني.
از معتاد گرفته تا مردي خسته كه يك گوشه نشسته و مردهايي كه معامله مي  كنند و... زن نمي  بيني. اگر هم باشند گدا هستند. مي  روي داخل كوچه۳،-۲ تا امامزاده  مي  بيني. پيچ كوچه را كه ردمي  كني، بچه ها را مي  بيني، مي دوند طرفت: سلام خانوم. سلام خانوم... »
وارد كوچه مي شويم. كوچه بن بست هست و نيست. ته كوچه در خانه كودك، نيمه باز است به سمت دنيايي جدا از كوچه پس كوچه هاي اطراف.
۴
يلدا گفت: «اول فروردين بود. فرزانه، دوستم به من گفت بيا اينجا، از بچه هاي افغان هستند. اين كار به روحيه تو مي  خورد. گفتم باشد ،آمدم با بچه هاي افغان صحبت كردم. باران مي  باريد. با  آنها فوتبال بازي كردم. بعد گرد نشستيم روي زمين و از آرزوهاي مان گفتيم. يكي مي  گفت مي  خواهم خلبان شوم، يكي مي  گفت مي  خواهم دكتر شوم، يكي مي  گفت... آنها كه رفتند، صبر كردم بچه هاي بعدازظهري را هم ببينم. افغان نبودند. بچه هاي همين محل بودند. سركش تر و بازيگوش تر. عصر، باران شرشر مي  باريد،...»
وارد حياط مي  شويم، خيلي وسيع  نيست. روي ديوارها را نقاشي كرده اند: مربع هاي رنگ رنگ اما رنگ «سياه» اينجا هم فراموش نشده؛ بعضي  خانه ها سياه است. بچه ها روي ديواري با زغال چيزهايي نوشته اند:۴=۲۲x، بابا آب داد، اسكاچ دو تا ۱۰۰تومان...
۵
يلدا گفت: ادعا ندارم كه با فقر و اعتياد و... بيگانه ام، اما به اين صورت نديده بودم... روزهاي چهارشنبه خيرين اينجا غذا مي  دهند. زن، مرد و بچه  مي  آيند اينجا مي  نشينند. خب نياز دارند كه مي  آيند...
گوشه حياط، تابي هست كه تاب ندارد، آن طرف تر گردانه اي هست كه شكسته، توپ پلاستيكي است، زمين آسفالت، پسرهاي بزرگتر فوتبال بازي مي  كنند، دخترها و پسرهاي كوچكتر توي باغچه كنار ديوار... گل مي  كارند يا گل بازي مي  كنند؟ نمي دانم.
۶
وارد دفتر مي  شويم. كيفمان را تحويل مي دهيم. مي  پرسم چرا اجازه مداخله در مسايل را نمي دهيد؟ مي گويند بايد از مسوولانش (مسوولان خانه كودك) بپرسيد. آنها وظايف را تعيين مي كنند. مي  پرسم چرا بچه هاي مددكار زياد اينجا نمي مانند و دايمي نيستند؟ مي گويند ما عادت كرده ايم. اين بچه ها داوطلبانه مي آيند و مي روند. البته اگر ثابت باشند و بمانند بهتر است. ما به يك كادر قوي مددكار ،مشاور و روانشناس نياز داريم، اما...
يلدا گفت: وارد دفتر مي  شوي. خانم ها توي دفتر نشسته اند. با نگاه هايشان مي  گويند يلدا محتاط باش! يلدا حواست را جمع كن. يلدا با پسرهاي بزرگ صحبت نكن. به همه مي  گويم چشم و مي  روم توي حياط كه در ذهن همه آنها يك چيزهايي هست. حتي آنها كه به من كمك كردند. مي پرسند چرا اين دختر اين قدر انرژي مي گذارد؟ مي گويند موفق نمي شود... راست مي گويند. موفق نشدم. توانستم مسعود ۱۶ ساله را كه افسردگي داشت و مدام گوشه اي كز مي كرد و با هيچ كس حرف نمي زد، از لاكش بياورم بيرون. هر چند با وضعيت قبلي اش فاصله گرفته، اما نتيجه بهتري انتظار داشتم...
يلدا گفت:« ... حداقل توانستم با بچه ها خوب ارتباط بگيرم. آنها حرف مي زدند و خالي مي شدند، من پر مي شدم و پژمرده تر ...اين همه مشكل؟»
۷
بچه ها دوره ام مي    كنند. مي گويم هر چه مي خواهيد بگوييد. آنها همه چيز مي خواهند: توپ چهل تكه، استخر، زمين چمن استخر، لباس ورزشي، استخر، يك سالن ورزشي براي ورزش هاي رزمي، استخر، كفش كتاني، استخر، كامپيوتر، استخر و... اينجا همه عاشق شنا هستند و در حسرت استخر ارزان و تميز. سركوچه شان مغازه اي است كه كلر استخر ژاپني اصل مي   فروشد.
۸
يلدا گفت: «يك روز دختري كه تازه نامزد كرده بود به من گفت: خانوم به نامزدم مي  گويم برايم لباس بخر، نمي  خرد. پدر و مادرم هم ندارند. از لباسي كه دارم پيش نامزدم خجالت مي كشم. من چه كنم؟ يك آن خودم را گذاشتم جاي او... ماهي يك جفت كفش مي خريدم. از وقتي به اينجا آمده ام، هيچ چيز نخريده ام. لباس پوشيدنم تغيير كرده. از ديدن دخترها، پسرها و مادرهايي كه دنبال بچه هايشان از اين پاساژ به آن پاساژ مي روند تا يك عروسك فانتزي بخرند احساس ناخوشايندي دارم. دوستانم بهترين امكانات را دارند، اما باز مي گويند ما امكاناتي نداريم. آن وقت آن دختر به من مي گفت...
دوست يلدا را مي بينم. صدايش را از دالان هياهو و شيطنت بچه ها به زحمت مي شنوم: «رسوخ در اين بچه ها سخت است. اغلب ناسازگاري، پرخاشگري و لجباري مي بيني. كار ما داوطلبانه است هرچند تعليمات آكادميك ديده ايم، اما واقعا نياز به نيروي متخصص داريم... همه چيز نسبي است. تاثيرگذاري نسبي است. در اين يك سال از ميزان خشونت كمتر شده. مي توان گفت كارمان بي نتيجه نبوده.»
دوست يلدا يواشكي مي گويد:« فكر مي كنم خود يلدا اينجا دچار مشكل شده، ارتباط قوي با بچه ها برقرار كرد، اما وقتي ديد كار زيادي ازدستش برنمي آيد و واقعا امكان حل بعضي مشكلات وجود ندارد، دچار مشكل شد، يلدا گفت: «غير حرفه اي برخورد كردم، با همه رابطه عاطفي برقرار كردم. بعضي شب ها به خاطر زهره يا پروانه گريه مي كردم. به خودم مي گفتم چرا فكرمي كني فقط بايد مادر اين بچه ها به آنها برسد و مشكلاتشان را حل كند؟ تو هم مسوولي اگر نه، پس چرا اينجايي؟... اينجا بچه هايي هستند كه ممكن است سر خواستن يك مانتوي ۵ هزار توماني كتك بخورند يا براي پول بليت سينما هزار جور دروغ بگويند... حالا كم كم به اين نتيجه رسيده ام كه همه به فكر خودشان هستند، حتي من وگرنه در آن يك هفته اي كه اينجا تعطيل بود ، مي آمدم توي كوچه، بچه ها را جمع مي كردم و با آنها حرف مي زدم.»
۹
رفتار «يلدا» در عرض ۶ ماه تغيير كرده است. مثل هميشه زياد نمي خندد. ستاره هاي چشمهايش پشت غباري از نگراني و اندوه گم و پيدا مي شوند. سر و صداي بچه ها ، چهره هاي شان،  لباس هاي خاكي شان، حرف هايشان و ... هنوز در ذهن من رژه مي رود و اين سوال بزرگ: چرا نمي توان براي بچه هايي كه حسرت استخر دارند، آن وقت سر كوچه شان كلر استخر خارجي مي فروشند، كاري كرد؟ شايد هم كسي پيدا شود دست كم پي كاري اساسي را بگذارد، بقيه هم سر برسند تا كوچه ها ديگر بن بست نباشد.
«يلدا» گفت: «ديگر به اينجا نخواهم آمد، خانواده ام اجازه نمي دهند... خيلي  ها مثل من با عشق به اينجا آمدند، اما نتوانستند ادامه بدهند.
به من گفته اند بايد اين بچه ها را فراموش كنم. سخت است، اما گفته اند بايد فراموش كنم... چطور مي توانم اسم خودم را مددكار بگذارم؟... مي  داني... يك مددكار بيشتر وجود نداشت آن هم حضرت علي (ع) بود.»
يلدا گفت.

برنامه هاي سازمان زيباسازي در گفت وگو با ابوالقاسم وحدتي
ورود ماشين به لا له زارممنوع!
شهر ديگر ظرفيت اين همه اغتشاش را ندارد. خيلي ها فكر مي كنند، مردم به اين زشتي ها عادت كرده اند در حالي كه در درازمدت روي روح و روان شهروندان تاثير منفي مي گذارد و مشكلات عديده اي ايجاد مي كند. مردم ما نسبت به حقوق خود بي تفاوت شده اند، چون سايرين حقوق آنها را رعايت نمي كنند
محمد محمدپور
013656.jpg
سازمان زيبا سازي تصميم دارد با جلوگيري از ورود خودرو به لا له زار اين خيابان فرهنگي و قديمي را احيا كند.

يكي از دلايلي كه ساختمان ها هويتي ندارند، اين است كه از وزارت مسكن وشهرسازي گرفته تا شهرداري، كاري در جهت هويت بخشيدن به ساختمان ها و معماري آنها نشده. الان براي ساختن ساختمان ها بيشتر از الگوي غربي استفاده مي  شود
سازمان زيباسازي، يكي از ۴۲ سازمان و اداره شهرداري است كه در زيرمجموعه معاونت خدمات شهري طبقه بندي مي شود. تا پيش از سال ۱۳۶۹ بحث زيباسازي در فضاي شهري از جايگاهي برخوردار نبود و هيچ طرحي در اين زمينه تا آن زمان در شهر تهران اجرا نشده بود.
آمارها نشان مي دهد كه شهرداري تهران با پيروي از نظر كارشناسي و با بهره بردن از ديدگاه هاي روانشناسي طي ۸سال اخير ۲۵ طرح ساماندهي و بهسازي و زيباسازي فضاهاي شهري را به اجرا درآورده كه ساماندهي و تبديل حمام كوي انصاف به مجموعه فرهنگي، نصب ۵۰۰ تابلو چدني در ميدان هاي تهران، مطالعه و تهيه طرح بهسازي بدنه ساختمان هاي ناصرخسرو و مطالعه و بهسازي برج چندمنظوره تهران از آن جمله اند.
سازمان زيباسازي و واحدهاي زيباسازي مناطق بيست گانه از سال ۶۹ تاكنون همچنين تهيه طرح روشنايي محدوده شهر سالم، مطالعات طرح نوسازي برج طغرل در شهر ري، تهيه نقشه هاي اجرايي زيرگذر مترو و مجموعه فرهنگي ميرزا كوچك خان در ميدان حسن آباد را تدارك ديده و به اجرا درآورده اند.
ساماندهي و تغيير كاربري گورستان ارامنه، بهسازي و بازسازي سراي روشن در ناصرخسرو، طرح ساماندهي آسياب والي در مركز شهر، تهيه تنديس شخصيت هاي سياسي و فرهنگي و نصب آن در شهر تهران و طراحي و اجراي نقاشي هاي ديواري با مضامين مذهبي، فرهنگي و ورزشي از ديگر برنامه هاي سازمان زيباسازي شهر تهران در سال هاي اخير بوده است.
براي آگاهي از برنامه هاي جديد اين سازمان، نياز به انجام مصاحبه اي مفصل بود و بحث درباره علل اغتشاش بصري در شهر تهران، وقت مفصل تري مي طلبيد. مهندس ابوالقاسم وحدتي، رئيس سازمان زيباسازي، به سوالاتي كه ضروري تر بودند، پاسخ داد و بحث مفصل تر را به زمان مناسب تري حواله كرد.
چهره شهر، آقاي مهندس، به نظر شما آزار دهنده نيست؟
بهتر است سوالتان را با سوال ديگري عوض كنم. يك شهروند و يك مالك چقدر در زشت كردن چهره شهر سهم دارد؟ مثالي مي  زنم. از اتوبان مدرس در حال عبور هستيد شهرداري فضاي زيبايي درست كرده و شما لذت مي  بريد، اما در تقاطع مدرس با ميرداماد يك ساختمان آجري، اندود شده با سيمان وجود دارد. دقت كرديد؟
تا حالا نه.
بله، اين ساختمان سال هاست كه به همين شكل باقي مانده و نماي خوشايندي ندارد. ما به عنوان شهرداري حتي براي ساختن انباري در خانه اي بايد مجوز بدهيم، به عبارت ديگر مجوز ما حتي براي ساختن يك انباري لازم است ولي براي نماي عمومي ساختمان ها كه منفعتي عمومي دارد، مجوز ما لزومي ندارد. چرا؟ در شهر هاي تاريخي اروپايي، به يك خانه قرون وسطايي برويد. داخل خانه با مدرن ترين وسايل تجهيز شده، اما نماي آن دست نخورده باقي مانده. چون حق ندارند كه به نماي آن دست بزنند.
يا آن هتل تخريب شده در سيدخندان كه سال هاست همين طور مانده.
در سيدخندان اغتشاش بصري زياد هست. فقط اين هتل نيست. اغتشاش صوتي هم بالاست. طبيعي هم هست، آنجا در واقع يك قطب است و محل تلاقي برخي چيزها با هم. من مي خواهم بگويم، در اين زمينه قانونمند نيستيم. ما نمي توانيم در نماي شهري دخالت كنيم. هركسي هرچيزي كه دلش بخواهد در نماي ساختمان خود به كار مي برد. در خيلي از خيابان هاي اصلي مناظر شهري كه تسكين دهنده باشد، وجود ندارد. ساخت يك ساختمان ۱۰ طبقه كه در طول مدت بالا بردن آن به خيلي چيزها تعرض مي شود و پياده روها اشغال مي شوند، حداقل ۳ سال طول مي كشد. در كنار اين آزارها، نماي اين ساختمان از زمان شروع احداث تا زمان تكميل هم آزار دهنده است. من به عنوان يك شهروند براي اينكه منافع عده اي تامين شود بايد ۳ سال اين نما را تحمل كنم. حالا ممكن است به دلايل اقتصادي احداث اين ساختمان خيلي بيشتر از ۳ سال هم طول بكشد.
گفتيد كه قانوني براي كنترل اين گونه مسايل نيست. چرا اقدامي نمي كنيد؟
ما طرحي را در دست تهيه داريم كه اگر دوستان ما در شوراي شهر آن را تصويب كنند، مي توان اقداماتي كرد. براساس اين طرح هركسي كه مي خواهد ساختماني بسازد و اسكلتش را هم زد، بايد آن را پوشش بدهد. آن هم نه هر پوششي. اول فكر كرديم براي نماي اصلي ساختمان ضوابطي تنظيم كنيم. البته نه همه ساختمان ها، بيشتر ساختمان هايي كه در خيابان هاي اصلي قرار دارند. اين ساختمان ها داراي ارزش اقتصادي هستند و مالكان آن بايد دقت در نما را لحاظ كنند و ضوابط ما گرچه هزينه بر است، اما مالكان بايد اين هزينه را هم جزو هزينه هاي ساختمان به حساب آورند. بعد به اين نتيجه رسيديم كه ممكن است اعتراضاتي بشود...
و طرح را تغيير داديد.
بله، به دنبال آن طرحي تنظيم شد كه نفعي ۳جانبه داشته باشد. مالك يا سازنده پوششي به ساختمان بدهد و بخشي از آن فضا به شركت هاي تبليغاتي اجاره داده شود. در اين فضا هم مي شود پيام هاي فرهنگي داد، هم مي شود براي تبليغات تجاري استفاده كرد و هم مي توان پيام هاي شهري را به اطلاع عموم رساند. ضمن اينكه اين پوشش ها با استفاده از نقاشي ها و رنگ هاي زيبا، از نظر بصري خوشايند خواهند بود و نماي مطلوبي به چهره شهر مي دهند. مجوز آن را هم سازمان زيباسازي مي دهد، شركت هاي تبليغاتي با پرداخت هزينه آن، آن را به صاحبان كالا و خدمات مي دهند و در عوض به سودآوري مي رسند. پيام صاحبان كالا و خدمات هم جاي بيشتري براي عرضه خواهد داشت، ضمن اينكه سازنده ساختمان هم متحمل هزينه هاي آنچناني براي پوشش نما نمي شود، بلكه با پوشش ساده اي كه بتوان اين كارها را روي آن كرد، همه چيز حل است.
اما مساله اصلي همچنان لاينحل است. نمايي كه پس از احداث ساختمان به وجود مي آيد، چه طور؟
نماي ساختمان ها، منفعت عمومي را در بر مي گيرد و نياز به مصوبه مجلس است تا بتوان كاري كرد. اما اين يك پروسه طولاني است. فرهنگ شهروندي هنوز جا نيفتاده، احترام به حقوق شهروندان رعايت نمي  شود. نياز به ميانبرهايي هست و اين كارها در حال انجام شدن است. ما سازندگان را ملزم خواهيم كرد كه نماي ساختمان هاي آنها به هويت شهر كمك كند و حتي نماي شب هم داشته باشد. سيماي شهر در شب هم بايد مورد توجه قرار گيرد. الان سيماي شهر در شب چندان گيرا نيست.
در نماي ساختمان ها، سازندگان را ملزم به استفاده از مواد خاصي مي كنيد؟
نه، بيشتر هويت مدنظرمان است. يكي از دلايلي كه ساختمان ها هويتي ندارند، اين است كه از وزارت مسكن وشهرسازي گرفته تا شهرداري، كاري در جهت هويت بخشيدن به ساختمان ها و معماري آنها نشده. الان براي ساختن ساختمان ها بيشتر از الگوي غربي استفاده مي  شود. خب، اين تكنولوژي با اقليم آنها هماهنگي دارد. ولي اين الگوها با معماري خاص ما همخواني ندارد، ضمن اينكه مواد به كار رفته در آن سازه ها هم با اقليم ما نمي   خواند. معماري ما حالا تحت تاثير مد قرار گرفته و در واقع مدگرا شده است. اين مشكل عمده ماست. مد، در حال تغيير است و فرهنگ مدگرايي در كوتاه مدت دچار اغتشاش مي شود. اين فاقد هويت است و اغتشاش به همراه دارد، اصولا اينجا هر كسي با سليقه خودش ساختمان مي سازد.
براي جلوگيري از اين مساله شما اعمال محدوديت مي كنيد يا بيشتر به اين متكي هستيد كه خود سازندگان هويت شهري را درك كنند و مطابق آن سازه ها را بالا ببرند؟
مطمئنا در بخش هاي قديمي شهر نمي   شود ساختماني با موادي نظير بتون و شيشه بالا برد. اين به بافت تاريخي آنجا صدمه مي  زند. معمارها اگر آدم هاي توانايي هستند، سازه هاي مدرن در بافت هاي تاريخي بسازند كه همان هويت را داشته باشد. فيليپ جانسون آمريكايي در اصفهان كنار پل خواجو ساختماني ساخته كه زانوي ادب به پل خواجو مي  زند و احترام فوق العاده اي به آن مي گذارد، در حاليكه مدرن هم هست. ميدان نقش جهان اصفهان در دوره صفويه حدود ۳۰۰-۲۰۰ سال پيش، نياز زمان خودش بود و آن طور زيبا ساخته شده. حتما هماهنگ با تكنولوژي آن زمان هم بوده. اعتقادم بر اين است كه بايد هويت را شناخت و براساس آن ساختماني را ساخت.
سازمان زيباسازي شهرداري چقدر ضمانت اجرايي دارد؟
به عنوان يكي از متوليان زيباسازي، بيشتر به بحث تبليغات محيطي و مبلمان شهري مي پردازد و جزو وظايف اصلي آن است. از پياده روها و ميادين گرفته تا نماي ساختمان ها.
تعامل شما با ساير سازمان ها و ارگان ها به چه صورت است. به طور مثال در موارد جزيي نظير اينكه شركت پست يا مخابرات مي خواهد باجه اش را فلان جا نصب كند، با سازمان زيباسازي هماهنگ مي كند؟
مشكل خاصي با ادارات نداريم. اگر طرح مشخصي داشته باشيم، بخواهيم كه باجه ها فلان جا نصب بشوند و به آنها اعلام كنيم رعايت مي كنند. نيازشان گذاشتن باجه است و اگر اين رفع شود ديگر مشكلي نيست، حالا بعضي موارد هم هست كه بدون هماهنگي اين كار را انجام مي دهند.
گفتيد يكي از وظايف اصلي شما، تبليغات محيطي است. ازنظر محتوايي چقدر به تبليغاتي كه در سطح شهر مي شود، نظارت مي كنيد؟ چندي پيش تبليغات يك شركت خارجي كه از يك بازيكن مطرح جهان براي تبليغ محصول خود سود مي برد، ممنوع شد.
قبلا به اين صورت بود كه شركت هاي تبليغاتي با ما قرارداد مي بستند و فضا در اختيارشان قرار مي گرفت كه آن را به صاحبان كالا و خدمات اجاره مي دادند. مجوز وزارت ارشاد هم لازم بود و پس از آنكه تصوير تبليغ موردنظر مهر مي خورد ، اكران مي شد. با نارضايتي هايي كه بعضا مشاهده شد، شورايي تشكيل شد كه نمايندگاني از سازمان ها و ارگان هاي مختلف عضو آن هستند. يك نماينده از سازمان زيباسازي، يك نماينده از شوراي شهر ، يك نماينده از سازمان تبليغات اسلامي، يك نماينده ازوزارت ارشاد و يك نماينده از سازمان فرهنگي هنري شهرداري. هر تبليغ قبل از اكران در شورا بررسي و در صورت تاييد اكران مي شود، البته متولي اصلي، سازمان زيباسازي است و فضاي شهري در اختيار شهرداري است.
اين درست كه وزارت ارشاد متولي سياست گذاري فرهنگي در كل كشور به شمار مي آيد، اما وقتي كه به شهر و منطقه اي مي رسد، اين سياست ها بايد بومي شود. در اين شورا هم وزارت ارشاد نماينده دارد و نقش خود را ايفا مي كند. بنابراين اين بحث ها كه يك مدت صدا و سيما آن را دنبال مي كرد و به گفته مجلس به وزارت ارشاد مجوز داده و شهرداري حق دخالت دارند، درست نيست. از وقتي كه برخي تبليغات محيطي صداي مردم را درآورد، تصميم گرفته شد كه به اين شكل عمل شود.
درآمد حاصل از تبليغات محيطي به حساب سازمان زيباسازي واريز مي شود. آماري در اختيار داريد كه ارايه كنيد؟
در سال هاي گذشته تبليغات محيطي رشد چشمگيري نداشت. حالا هم درصد كمي از آنچه كه بايد، به شهرداري و به سازمان زيباسازي مي رسد اين بازار ناشناخته بود و به همين دليل فضاها به اشخاص سپرده شد تا از طريق آنها اجاره داده شود. از نظر قانوني، شهرداري به نمايندگي از مردم صاحب اين فضاهاست. درآمدي هم كه از اين طريق كسب مي شود بايد براي زيباسازي شهر هزينه شود .بنابراين نمي توان از كسب درآمد واقع آن چشمپوشي كرد. شهرداري ضوابط جديدي تنظيم كرده كه اين فضاها را به مزايده بگذارد و به بالاترين پيشنهاد واگذار كند.
به طور موقت؟
بله، در محدوده زماني خاصي. ما حق نداريم فضاهاي تبليغاتي را كه متعلق به مردم است براي هميشه به شركتي واگذار كنيم. حالا مقاومت هايي در حال شكل گرفتن است و مخالفت هايي ابراز شده. قبل از اين شهرداري اين فضاها را در اختيار شركت هايي مي گذاشت كه حق واقعي آن را به شهرداري نمي پرداختند. طبيعي است با ضوابط جديد اين مقاومت ها هم باشد.
به چه صورت مقاومت مي كنند؟
ما را تحريم كنند و در مزايده شركت نكنند. ما مي خواهيم پيكره ها را خودمان بسازيم يا خريداري كنيم و آنها را اجاره بدهيم كه در اين صورت درآمد شهرداري بسيار بهتر خواهد شد. تا حالا درآمد مناسبي از اين طريق نداشتيم. ما حتي آمادگي اين را داريم كه از نظر محتوايي ، سروساماني به وضعيت كنوني بدهيم و از برخي درآمد ها هم فعلا چشمپوشي كنيم.
چطور؟
مزايايي براي صاحبان كالا وخدمات داخلي در نظر بگيريم و تخفيف هايي بدهيم و در مقابل خارجي ها، براي داخلي ها ارجحيت قايل شويم. درمواقع خاص هم تبليغات خاص و فرهنگي بشود. ضمن اينكه براي ساخت پيكره ها اين توان را داريم از آخرين تكنولوژي مربوطه استفاده كرده و در جهت زيبايي هرچه بيشتر حركت كنيم كه باعث بهبود وضعيت مبلمان شهري مي شود.
تابلوهايي هم كه در سطح شهر نصب شده به شدت مغشوش است. جاي نامناسب نصب كه مهمترين معضل آن به شمار مي آيد در كنار مسايلي مثل استفاده از رنگ ، فرم، تصاوير و حتي عبارات... به اين اغتشاش دامن مي زند.
علت عمده اغتشاش بصري، تفكر غلط در زمينه تبليغات است. تهران شهري است كه رشد آن بر اساس مهاجرت شكل گرفته و چون نقطه جذاب اقتصادي بوده از هر جايي به سمت آن هجوم آورده اند. زندگي روستايي هم با زندگي شهري متفاوت است، صدها تابلو كنار هم قرار گرفته اند و هر كسي سعي مي كند تابلوي خودش را طوري قرار دهد كه بيشتر در معرض ديد قرار بگيرد، در حالي كه ممكن است اين تبليغ، تاثير معكوس بگذارد.
شما مي توانيد براي سر و سامان دادن به اين وضعيت وارد عمل شويد. اقداماتي در دست اجرا است؟
مشكل اين است كه هر صنف و سنديكايي خود را محق مي داند كه معرفي شود. درحالي كه اعمال اين روش در كلانشهرها غلط است. به طور مثال سازمان نظام پزشكي تصويب كرده كه هر پزشك مي تواند براي معرفي خود دو تابلوي ۵۰*۷۰ نصب كند. اين مخالف آئين نامه تملك آپارتمان هاست و تضييع حقوق سايرين به شمار مي آيد، اما قانوني است كه وجود دارد.يعني دو قانون، همديگر را نقض مي كنند. شما ناگهان مي بينيد ۱۰تابلو به درختي نصب شده و چهره شهر را زشت كرده.
يعني پزشك ها نبايد خودشان را بشناسانند؟
چرا، اين حق آنهاست ولي روش، روش غلطي است . تابلوهاي اضافه نبايد به سيماي شهر آسيب وارد كند و مبلمان شهري را به هم بريزد، مي توان از دفترچه هايي استفاده كرد كه نام و مشخصات و تخصص تمام پزشكان در آن درج شده باشد، يا از تلفن گويا استفاده كرد. حتما كه نبايد با نصب تابلو اين كارها را انجام داد. اين امور را كيوسك هاي اطلاع رساني شهري هم مي توانند انجام دهند. شهر ديگر ظرفيت اين همه اغتشاش را ندارد. خيلي ها فكر مي كنند، مردم به اين زشتي ها عادت كرده اند در حالي كه در درازمدت روي روح و روان شهروندان تاثير منفي مي گذارد و مشكلات عديده اي ايجاد مي كند. مردم ما نسبت به حقوق خود بي تفاوت شده اند، چون سايرين حقوق آنها را رعايت نمي كنند.
013662.jpg

ما فضايي براي پياده ها تعريف نكرده ايم. همين پياده روها هم كم كم محدود مي شوند. چون اولويت با سواره هاست. بزرگراه ساخته مي شود، خيابان ها عريض مي شود، همين فضاي محدود هم پر از دست انداز و چاله وچوله است.
از اقدام  هايتان مي گفتيد...
ما برنامه هايي به شهرداران مناطق داده ايم، ولي بودجه ها محدود است. شهردارها با اين بودجه ها فقط مي توانند آسفالت خيابان ها را پر كنند يا صرف هزينه هاي روزمره كنند. مي خواهيم با طرح ها و برنامه هايي كه تنظيم شد بودجه بيشتري درخواست كنيم، اما درآمدهاي فعلي شهرداري جوابگوي نيازها نيست. وارد جزئيات نمي شويم ولي كفاف نمي دهد. با ساماندهي درآمدهاي تبليغاتي اميدواريم كه دستمان بازتر شود. در جهت بهبود مبلمان شهري كارهايي دارد مي شود. كف سازي و توجه به نماي ساختمان ها در دستور كار است. تابلوها را مرتب كرديم و در نقاطي از شهر هم رنگ ساختمان هايي كه چندان جالب نبود، گفتيم كه عوض شود. قصدمان اين است كه براي بهبود سيماي شهر الگوسازي كنيم. در فصل بازگشايي مدارس، خيابان هاي اصلي شهر پاكسازي خواهد شد و اگر ساختماني، رنگي نياز دارد يا بايد مرمت بشود، اين كارها صورت خواهد گرفت. مردم هم بايد كمك كنند و حتي به مسايلي نظير ساماندهي سايبان ها توجه نشان دهند.
و نتيجه؟
آرامش چهره شهر.
اميدواريد؟
بله، اميدواريم كه با اين كارها چهره شهر كمي آرام شود و از اين اغتشاش درآيد. با ضوابط جديد تابلوها بايد ساماندهي شوند. سعي مي كنيم در نقاطي كه نياز است پل هاي عابرپياده مناسب نصب كنيم و از خشونت فعلي پل هاي عابر بكاهيم و در نقاط پرتردد هم پل هاي مكانيكي بگذاريم.
مثل هفت تير؟
بله، البته در نقاط و ميادين پرتردد. قراردادهايش بسته شده. يكي اش در ميدان تجريش حدفاصل ميدان قدس، بقيه نقاط هنوز به طور صد درصد مشخص نيست چون سازمان ترافيك بايد نظر بدهد و اين كار با همكاري آنها انجام مي شود.
تا چه حد به كاربرد نور و رنگ در شهر تهران معتقديد؟
خيلي زياد. همانطور كه گفتم شهر در شب سيماي مناسبي ندارد كه مي تواند يكي از مباحث اصلي كاربرد نور در شهر باشد. در كنار پاكسازي مساجد، قصدمان نورسازي هم هست. اگر نور سبز در مساجد باشد، همخواني دارد كه در دستور كار است و در شب هم جلوه خوشايندي دارد. همين طور ساير ساختمان ها تا نورپردازي متناسب با هويت آنها انجام گيرد، تكنولوژي هم به كمك ما خواهد آمد. در جشن ها مي توان با سيستم هاي جديد نورپردازي كرد كه جذابيت بيشتري خواهد داشت.
چندي پيش سازمان زيباسازي، پاكسازي در منازل را از برچسب ها جدي گرفت. سازمان اخطار داد كه از بعد حقوقي هم ماجرا را پيگيري خواهد كرد و نتيجه مطلوب بود و جواب داد. اگر سازمان در موارد ديگر هم ضمانت اجرايي داشته باشد، در مواردي كه به اين سازمان مربوط است، مي تواند جواب بگيرد.
اين هم دنباله همان بحث ناديده گرفتن حقوق مردم است. در و ديوار منازل مردم پر شده بود از برچسب هاي مختلف كه واقعا گريز از قانون بود و احترام نگذاشتن به حقوق شهروندان. زندگي شهري با زندگي روستايي فرق مي كند. تابلوهايي در نقاط مختلف نصب شده كه مختص به همين چيزهاست. البته جدا از آن قضيه بيلبوردها كه براي تبليغ روي آن بايد هزينه اش را پرداخت. اين تابلوها كه نصب آگهي و برچسب روي آن هزينه ندارد، در نقاط مختلف هست. با اين حال وقتي كه كسي باز هم مي آيد با آن وضعيت برچسب ها را روي در و ديوار منازل شهروندان مي چسباند، بايد با آن برخورد شود.
در جلب مشاركت مردم چه فعاليت هايي كرده ايد؟
مي توان سازمان هاي غير دولتي را فعال كرد. به خصوص در محلات. اما هنوز فاصله زيادي تا رسيدن به نقاط مطلوب است، چون هنوز فرهنگش جا نيفتاده.
شوراياري  ها خيلي مي توانست كمك كند، اما جدي گرفته نشد.
بله، جدي گرفته نشد. خيلي جاها مي توان از شهردار محله كمك گرفت. مردم در اداره محله مي توانند به شهرداري كمك كنند. آن هم در تمام زمينه ها. زيباسازي در محله ها توسط خود مردم مي تواند جدي گرفته شود. از حفظ مبلمان شهر گرفته تا جلوگيري از نصب همين برچسب ها يا دقت در نماي ساختمان ها.
يا ساماندهي به جمع آوري زباله...
بله، ولي اين قضيه كم و بيش رعايت مي شود. بيشتر قسمت هاي تجاري هستند كه رعايت نمي كنند و زباله ها را حتي داخل جوي آب مي ريزند. حالا اگر شهرداري طرح مبارزه با موش را داشته باشد و تله بگذارد، موش كه نمي رود آنها را بخورد، مي آيد موز و پيتزاي داخل جوي آب را مي خورد (با خنده). البته بحث زباله ها زياد به ما مربوط نمي شود ولي جزيي از بحث زيباسازي است. چون به هر حال در منظر شهر، تاثير مي گذارد. البته در كنار اين طرح ها، طرح ميان مدت و درازمدت را هم بايد درنظر گرفت. كار كه زياد است، مثلا ساختن مجسمه هاي مشاهير و نصب آن در نقاط مختلف شهر.
مشاهير؟ تنديس چه اشخاصي ساخته شود؟
تنديس شهيد چمران كه در نقاطي قرار مي گيرد. حالا در پارك هنرمندان ۶ مجسمه طراحي شده. خودمان پيشنهاد كرديم در پارك ملت تنديس هايي نصب شود. البته همه اش هم نبايد مشاهير باشد. مي توان مجسمه هايي هم ساخت كه جلوه خاصي به شهر بدهد.
تنديس ورزشكاران و هنرمندان مطرح ايران چطور؟
آن هم مي تواند مدنظر باشد.
براي بهسازي بافت قديمي شهر چه برنامه اي داريد؟
هويت شهر در بافت هاي تاريخي به شدت مورد هجوم قرار گرفته. منطقه ۱۲ كه بافت تاريخي به شمار مي آيد...
محدوده بازار؟
بله، همان محدوده. اقداماتي در جهت احياي بافت هاي قديمي شده كه البته با بافت فرسوده نبايد آن را اشتباه گرفت. بعضا مشاهده شده دوستان بافت فرسوده را با بافت تاريخي اشتباه گرفته اند. خيابان ناصرخسرو به عنوان الگو، مرمت شده و براي برخي از خيابان هاي اصيل هم برنامه هايي هست. پشت باغ سپهسالار، خيابان صف را قصد داريم تبديل به پياده رو كنيم...
يعني عبور و مرور خودرو در آنجا ممنوع مي شود؟
بله. آنجا پر از كفاشي است و فكر مي كنم براي مردم قدم زدن در آن جذاب باشد، يا تبديل خيابان لاله زار به پياده رو از ديگر اقداماتي است كه انجام مي شود. آنجا هم پر از سينماست كه بايد مرمت شوند.
سازمان ميراث فرهنگي كه حالا شده سازمان گردشگري و ميراث فرهنگي همكاري مي كند؟
بله، مشكلي با ميراث فرهنگي نداريم. آنها از اين كارها استقبال مي كنند. به هر حال بار مالي اين قبيل كارها بر دوش خودمان است. ضوابطي هم آنها دارند كه بايد رعايت كرد. مرمت خيابان صف در اولويت قرار دارد كه با همكاري ميراث فرهنگي حتما اين كار را خواهيم كرد. متاسفانه در قوانين موجود، از قوانين وزارت مسكن و شهرسازي گرفته تا ساير ارگان ها و سازمان ها، براي حفظ هويت شهري، چيزي پيش بيني نشده.
اين قبيل كارها فكر كنم در شهرهاي تاريخي نظير رم هم اجرا مي شود. در برخي خيابان هاي تاريخي خودروها حق تردد ندارند.
بله، به هر حال اينها بافت هاي قديمي شهر و هويت شهر هستند و بايد حفظ شوند يا برنامه هايي هم براي احياي محله عودلاجان (حول و حوش ۱۵ خرداد) داريم يا طرح هاي ديگري براي بهبود مبلمان هاي شهري...
كار زياد هست...
بله، شهر، زياد وقت مي برد!

ستون ما
لاله  هاي خودرو
013653.jpg
از ديگر خيابان هاي معروف تهران، خيابان لاله زار بود كه بي  كاره ها طول آن را ۸۰۰ قدم تعيين كرده بودند كه از ميدان توپخانه شروع شده به سه راه لاله زار مي  رسيد.
اين خيابان از آنجا لاله زار نام گرفته بود كه قسمت شرق آن تا فيلخانه و غرب آن يكسره تا خيابان علاالدوله باغ   پردار و درخت  مصفايي بوده كه لاله هاي خودرو در آن مي  روييده و با نرده هاي چوبي اش از جمله تفرجگاه ها به حساب مي  آمده است، تا پس از مراجعت ناصرالدين شاه از سفر اول فرنگ كه در آنجاها خيابان كشي هاي مرتب و ميدان هاي وسيع ديده بوده است خيابان مذكور (لاله زار) را از وسط آن گذرانده، درصدد تشكيل شانزه ليزه اي در پايتخت برمي آيد و جهت اين كار حصار و نرده هاي آن خراب مي  شود و درخت هاي آن افتاده، زير ديگ هاي آشپزخانه ها مي  رود و چون صورت نازيبا پيدا مي  كند، زمين هاي آن ميان اطرافيان او تقسيم مي شود كه قسمت قابل توجهي از آن هم نصيب ميرزاعلي اصغرخان «اتابك» شده (پارك اتابك) و بقيه با ساختمان و بي  ساختمان ميان وراث تصاحب كنندگان اوليه دست به دست مي  شود كه شايد هنوز از قباله هاي يك سهم از يكهزار و ۵۰۰ و ۲ هزار سهم باغ لاله زار در دست ورثه چهارم، پنجم در محاضر معامله مي  شود.
استاد جعفر شهري 
كتاب تهران قديم، جلد اول

در شهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |