گفت و گو با دكتر حسن بلخاري محقق و مدرس در فلسفه هنر به مناسبت روز جهاني مسجد (واپسين بخش)
محراب در سوره آل عمران نوعي پناهگاه معرفي شده است و قوس و مقرنس آن آرام آرام ما را از آن حدود مادي جدا و وارد يك قلمرو معنوي مي كند. اين دوار بودن گنبد و مقرنس ها و قوس محراب ما را از آن محدوديت به يك استعلاي روحي مي كشاند
دو عامل ازنظر معنوي بر معماري ما تاثير گذاشت. يكي نص قرآن بود، كه معماران مساجد را مومنان به خدا و روز قيامت و برپادارندگان نماز و دهندگان زكات مي دانست و دوم عرفان اسلامي بود كه مثلا در مقرنس ها جلوه گر شد
ياسر هدايتي
مسجد در دوره صدر اسلام به عنوان جايگاه عبادت و نيز حل و فصل كليه مسائل اجتماعي و سياسي مطرح بود. اين كاربرد چند جانبه مسجد در دوره هاي بعد با گسترده شدن امور تا حد بسيار زيادي از بين رفت. از اين رو معماري ويژه مسجد به مكان هاي درگيري از جمله مدارس، بازارها و ... انتقال يافت، تا يادآور فضاي روحاني و معنوي مسجد در اين اماكن باشد. اينها خلاصه بحث هايي بود كه در قسمت اول گفت و گوي حاضر از نظرتان گذشت. واپسين بخش اين گفت و گو كه به رابطه فيزيكي و متافيزيكي معماري مقدس و بنيان هاي تأويلي آن و نيز رابطه معمار مدرن و معماري مسجد پرداخته شده از نظرتان خواهد گذشت ، توضيح اين كه كاخ الحمراء كه در قسمت اول اين مطلب به آن اشاره شده است در غرناطه اسپانيا واقع است .
* پس اينجا به رابطه فيزيك و متافيزيكي معماري مقدس مي رسيم؟
- بله، بر اين اساس ما معماري مقدس داريم. معماري اي كه فيزيكي را بنا مي كند كه جلوه هاي متافيزيكي دارد. در فلسفه معماري براي بنا سه ساحت در نظر گرفته مي شود: سرپناه، ساختمان و معماري، در فلسفه معماري، معماري را آن ساحت سومي مي دانيم كه همراه با مصالح مادي و كالبد ساختماني، اصول زيبايي شناختي و معنوي نيز در آن حضور دارد.
پس بين سرپناه ،ساختمان و معماري يك تفاوت مطلق وجود دارد.سرپناه بنايي است كه ما را از گزند عوامل طبيعي مصون مي دارد. ساختمان بنايي است كه صرفاً كاربردي است. امادر معماري بجاي خطوط مستقيم، از قوس استفاده مي كنيم: چرا كه اصولاً خود قوس يك مفهوم زيبايي شناختي دارد. معماري در عرف ما و تاريخ هنر به آن فضاي كالبدي گفته مي شود كه مفاهيم متافيزيكي و معنوي آن مقدم بر مفاهيم فيزيكي و مادي آن است.
اين مسئله را ما نه تنها از تاريخ هنر مقدس اديان مي توانيم بفهميم، بلكه از تبارشناسي واژه انگليسي architecture نيز اين مطلب برمي آيد.
واژه archi از لحاظ زبان شناسي نوين، معادل واژه آرك در زبان پهلوي و عرش در زبان عربي است.
از لحاظ زبان شناسي نوين اين چند واژه در زبان هاي مختلف با يكديگر، هم عرضند. در هر سه زبان اين واژه به معناي قوس است، كه شكلي زيباست. در فرهنگ معماري قوس به آن خطوط منحني گفته مي شود كه تمثيلي براي دايره است و دايره تمثيلي براي تماميت و كمال است. وقتي معماري مسجد را ملاحظه مي كنيد، متوجه مي شويد كه خطوط ، مستقيم نيستند.
در معماري هر چه خطوط مستقيم باشد، استحكام و ثبات را تداعي مي كند و هر چه قدر منحني باشد زيبايي را متجلي مي كند.بنابراين هيچ معماري قدس اي پيدا نمي شود كه در آن از قوس استفاده نشده باشد.مقرنس، ايوان و گنبد مسجد مبتني بر قوس هستند.جزء دوم
tecture ,architecture
است، كه معادل تخنه است تخنه در زبان يوناني معادل هنر است و در عربي به فن ترجمه شده است.
به تعبير فلوطين، تخنه يعني تقليد از صور ازلي، اين ارتباطات خيلي لطيف است و همه بيانگر اين است كه اين معماري مقدس است. معماري مقدس در تمدن اسلامي كعبه بود.
كعبه مبتني بر دو شكل هندسي است، (هندسه مقدس)، اين دو شكل يكي مكعب و ديگري دايره است كه نماد تجسم، عرض، ماده و ماديت است، اما اين كعبه وقتي مناسكش كامل مي شود كه به دور آن طواف شود.
طواف دوار است، در حالي كه خود مكعب برآمده است. طواف يك سطح است. اين نماد دوار كه جزء ذاتي معماري كعبه محسوب مي شد، در معماري مسجد تبديل به گنبد مي شود. معماري مسجد مبتني بر چهار گوشه است. يعني بنيان ها بر چهار جهت است، اما ساختار فضايي را به شكل گنبد داريد. اگر دقت كنيد همه مساجد چهار وجهي، شش وجهي و يا هشت وجهي هستند. اما روي همه اينها گنبد قرار دارد. آن چهار وجهي نماد مربع، مكعب و در حقيقت محصور بودن ما در عالم ماده است.اين بنيان تأويلي مسجد است، چنانكه وقتي وارد مسجد مي شويم، اين چهار چهت و اين محدوديت به ما القا مي كند كه دو سه روزي قفسي ساخته اند از بدنم؛ اما وقتي سر به طرف بالا مي بريم و به محراب نگاه مي كنيم، كه در سوره آل عمران نوعي پناهگاه معرفي شده است قوس و مقرنس آن آرام آرام ما را از آن حدود مادي جدا و وارد يك قلمرو معنوي مي كند.
من معتقدم اين دوار بودن گنبد و مقرنس ها و قوس محراب ما را از آن محدوديت به يك استعلاي روحي مي كشاند.
* آقاي دكتر اين تأويل و تفسير شما بر چه بنيان معرفتي مبتني است؟
- در حديثي پيامبر (ص) مي گويد؛ هنگامي كه در معراج سير مي كردم گنبد عظيمي را ديدم كه كاملاً سفيد بود و به صورت دوار بر چهار پايه قرار داشت و روي هر پايه چهار كلام اول سوره فاتحه الكتاب يعني بسم، الله، الرحمن و الرحيم نوشته شده بود. پس معماري مسجد يك صورت تأويلي در عرش دارد.در (من لايحضرالفقيه) نيز حديثي از امام جعفر صادق (ع) است كه مي فرمايند: مربع بودن كعبه به دليل محاذات بودن كعبه با بيت معمور است. مربع بودن بيت معمور نيز به دليل محاذات بودن با عرش است و مربع بودن عرش به اين خاطر است كه اسلام بر چهار ركن بنا شده است و آن تسبيحات اربعه است (سبحان الله و الحمد لله و لااله الاالله و الله اكبر) و يا اينكه در جايي ديگر آمده؛ خداوند عرش را از انوار چهارگانه سرخ، سبز، زرد و سفيد خلق كرد.
از طرفي ديگر، مسجد از لحاظ لغوي يعني محل سجده كردن. پس مسجد سجده گاه شما در برابر خداوند است. سجده يعني گزاردن هفت موضع بر زمين اگر گذاشتن اين هفت موضع را بر زمين از نظر فضايي در ذهنتان ترسيم كنيد، تصويري شبيه محراب به دست مي دهد.اين هفت موضع عبارتند از، پيشاني، دو كف دست، دو زانو و دو نوك انگشت پا، اينها را اگر ترسيم كنيد دقيقاً شبيه همان قوس درون محراب مي شود.
پس بين حالت من و محرابي كه نماز مي خوانم يك نوع همساني وجود دارد. از طرفي هفت نيز عدد مقدسي است. اين هفت در اسلام مقدس است چون اساس قرآن سوره حمد است و آن سبع المثاني است. هفت آسمان، هفت مقام و منزل در عرفان همه از اين دست است. اينها همه نشان دهنده آن است كه شما در معماري مسجد بنيان هاي تأويلي مقدسي داريد. كه در اينجا من فقط به نمونه هاي مختصري اشاره كردم و باز يعني در معماري مسجد رمز و رازهايي نهفته است.
* آيا تفكر پنهان و انديشه تنيده شده در پشت ادوار مختلف معماري اسلامي ، تأثيرات خاصي را نيز در نوع معماري مسجد گذاشته است؟ و اينكه آيا معنويت حاصل از معماري مساجد در هنر حكمي معماري ايران تاثير داشته است؟
- اگر دورهاي معماري را در تاريخ اسلام بررسي كنيم مي بينيم ظهور معماري ما دو منشاء و الگوي اصلي دارد. يكي از آنها كعبه است.
براي معمار مسلمان طواف دوار و مكعب و مجسم بودن كعبه يك سري معاني خاصي را در معماري اسلامي ايجاد كرد كه در معماري به «ماندالا» انجاميد و بسط آن مجال ديگري مي خواهد. الگوي ديگر مسجد پيامبر (ص) بود. در اثر مرور زمان يك سري اضافاتي را در معماري مسجد داشتيم. مثل مقصوره كه به مسجد اضافه شد تا محراب را از بقيه فضاها جدا كند. همچنين گنبد و مقرنس اضافه شد. فضاهاي مساجد چهار ايواني شد كه نمونه بارز آن را در مسجد امام اصفهان داريم. اين چهار ايواني شدن را از يك طرف از بنيان مقدس عدد چهار گرفته بوديم و از سويي ديگر چهار ايواني معماري اشكانيان را نيز مدنظر قرار داشتيم.
خود وجود منازه كه بهتر است ماذنه بگوييم براي اين است كه مادر معماري مسجد به يك محل بلندي نياز داشتيم كه ديگر در محوطه خود مسجد نمي توانست باشد. دو عامل در طول تاريخ روي ساختار معماري مسجد تاثير گذاشت. اول، افزايش كاربردهاي معنوي مسجد؛ مانند اذان گفتن، يا اينكه، مسجد المتوكل در نزديكي سامرا با اينكه حدود هزار و چند سال پيش ساخته شده اما تقريبا صدهزار نفر را در خود جاي مي دهد، چراكه نياز به فضايي داشته تا جمعيت عظيمي را در نماز جمعه در خود جاي بدهد.
همچنين معماري مسجد يك معماري مقدس مبتني بر رياضياتي شد كه يونانيان در ساختن تاترهاي خود از آن استفاده مي كردند.
در تئاتر يونان، تئاترهايي طراحي شد كه وقتي بازيگران روي سن صحبت مي كردند در تمامي پلكان هاي اطراف صدا شنيده مي شد.يك نوع ساختار هندسي بسيار خاص كه صدا را نه تنها در يك جهت خاص پخش مي كرد، بلكه تن صدا را نيز بالا مي برد.نمونه معماري مقدس اين ساختار هندسي در مسجد امام اصفهان است.در زير گنبد اصلي اين مسجد منبر را قرار مي دادند تا صدا رساتر شود.
بنابراين يك سري كاركردهاي جديد براي مسجد به وجود آمد كه اين كاركردها در معماري آن نيز تاثير گذاشت.اما نقش دوم، گسترش مباني عرفاني در اسلام بود.اين مباني عرفاني، معماراني را به وجود آورد كه اين معماران فتوت نامه هايي دارند. در اين فتوت نامه ها آمده است؛ معمار بايد با وضو سركار برود، بايد اهل سير و سلوك باشد، با نماز وارد فضاي كار مسجد شود و...
چهارصد سال پيش در اصفهان مسجدي ساخته شد، اين مسجد هنگاهي كه چهل درصد كارش تمام شده بود به دستور كارفرما، ويران شد. چراكه يك روز كارفرما در هنگام كار ديده بود، حيواناتي كه مصالح كار را مي آورند، براي تندتر حركت كردن مورد ضرب و شتم قرار مي گيرند و بعضا نحيف نيز هستند، چراكه غذاي كافي داده نمي شوند. كارفرما مسجد را خراب كرد و گفت: مسجدي كه بر پايه ظلم حتي برحيوان ساخته شود، نمي شود در آن نماز خواند، بعد دستور داد در مسير اين حمارها يونجه بريزند و اگر در هنگام باربري سرشان به خوردن يونجه ها مشغول شد، جلويشان را نگيرند.
ازطرفي وقتي فتوت نامه هاي معماران را بررسي مي كردم، متوجه شدم اصلا معماري شغل مقدسي است، چراكه قرآن فرموده بود؛ «انما يعمرالمساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخره»
بنابراين معماري كه مومن باشد و به روز قيامت اعتقاد داشته باشد قطعا معماري اش يك معنويت و رنگ و بوي ديگري دارد.پس دو عامل ازنظر معنوي بر معماري ما تاثير گذاشت. يك نص قرآن بود، كه معماران مسجد را مومنان به خدا و روز قيامت و برپادارندگان نماز و دهندگان زكات مي دانست و دوم عرفان اسلامي بود كه مثلا در مقرنس ها جلوه گر شد.
* اين عرفان آيا در مقرنس هاي دوره هاي بعد هم تاثير داشت؟
- ابتدا مقرنس براساس آيه «الله نور السموات و الارض مثل نوري كمشكوه...» ساخته شد. قرآن در سوره نور گويي تصويري معمارگونه رسم مي كند. اما مقرنس در جغرافياي مختلف تجليات مختلف پيدا كرد و جنبه هاي زيبايي شناختي آن در دوره هاي مختلف يا سرزمين هاي مختلف، افزون تر شد.اما ماهيت آن همان ماهيت آيه نور در قرآن است كه به نوعي خداوند نور را در آنجا با تشبيهات مختلف ،مشكك ساخته است.
* هنر معاصر وارد يك مرحله مدرن شده است بالتبع معماري معاصر نيز درحال گذار از اين مرحله است. معماري مدرن چه تناسبي با مسجد امروز دارد. به نظر مي رسد مسجد دنياي امروز به خاطر اينكه محل عبادت انسان امروز است ديگر نمي توان همان نگاه سنتي را داشته باشد؟
- من معتقدم كه شما همزمان با تحولات زمان ضرورت ندارد با همه جنبه ها متحول بشويد. باتوجه به اينكه روح تحول را نبايد در زمان ناديده گرفت در مقابل آن ايستادگي نيز نمي توان كرد. اما در همه موارد نيز لازم نيست كه با آن هماهنگ شويم.
مثلا اكنون در اندونزي، مالزي، حتي تهران مساجدي را مي بينيم كه دارد از آن روح سنتي خود فاصله مي گيرد ولي مصلاي امام خميني همچنان به قوس، مقرنس و روح معنوي مقرنس وفادار مانده؛ چراكه سيستمي كه سعي دارد روح معنوي گذشته را حفظ كند، بر آن نظارت دارد.
* آيا با اين حساب ما منكر دگرگوني هاي كاربرد مسجد در دنياي معاصر نمي شويم؟
- اساس مسجد صرفا در كاربرد آن نيست. من مسجد را يك فضايي مي دانم كه در اين حال كه كاربردي است، يك فضايي معنوي نيز است. همچنين كاربردي كه شما در اداره داريد همان كاربرد در مسجد نيست.
فضاي مسجد بايد فضايي متفاوت از فضاي اجتماعي ما با شد چراكه در اين مكان مقدس درحال ارتباط برقراركردن با خداي خود هستيد.
* اينجا يك بحث معرفتي پيش مي آيد. چراكه دينداري انسان معاصر نيز متفاوت است.؟
- بله، در اينجا ما وارد يك فاز ديگري مي شويم، يعني اگر شما بگوييد؛ يك معرفت شناسي نويني دارد به وجود مي آيد، مي گويم بله، اين معرفت شناسي نوين، معماري نويني را طلب مي كند.
براي همين من در ابتدا موضع خود را مشخص كردم.نبايد در همه جا ،هم پاي زمان شد. اما با زمان هم نجنگيم. سنت روح ما و مدرنيته كالبد ماست. ما مي توانيم مساجد مدرني داشته باشيم كه روح سنتي داشته باشند و آن كاربرد را هم داشته باشد و اين برمي گردد به آن كه فتوت نامه هاي معماري مدرن را داشته باشيم. درست است كه فضا مدرن شده، اما به هرحال انسان در خلوت هاي خودش همان انسان است.
ما نمي توانيم روح انسان را از انسان جدا كنيم.مدرنيته نمي تواند ماهيت انسان را از انسان جدا كند. پس بايد اين روح انساني در برخي از فضاها تجلي داشته باشد.