سه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۳
زندگي
Front Page

گفت وگو با سردار مرتضي طلايي فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ
زبان روز به جاي زبان زور
رويكرد پليس در مسايل اجتماعي رويكرد درك تغييرات اجتماعي توجه به پيچيدگي ها گسترش و شدت آنها است يعني در نظر داشتن مخاطبين، تغييرات اجتماعي و درك شرايط كشور
آريا مستوفي، سيد افشين اميرشاهي
002370.jpg

اشاره: سردار مرتضي طلايي را دوبار به طور اتفاقي ديديم. دو شب طي دو هفته و در يك مكان ورزشي. اولين بار گپي كوتاه با او زديم و دومين بار صحبت مان به درازا كشيد. به همين خاطر شماره تلفن همراه خودش را به ما داد تا ضمن هماهنگي، ادامه گفت وگوهايمان را در دفتر كار فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ دنبال كنيم. وقتي ما را همراه با ضبط صوت و همكار « عكاس» مان را با دوربين ديد، گفت: مثل اين كه قرار بود تنها گفت وگويي مشاوره اي داشته باشيم، ولي با اين استدلال ما كه: «نمي شود به عنوان خبرنگار وارد دفتر فرمانده نيروي انتظامي تهران بشويم و بدون مصاحبه برگرديم»، با انجام مصاحبه كه يك ساعت و نيم به طول انجاميد، موافقت كرد.مرتضي طلايي متولد ۱۳۳۷ سومين سالي است كه فرماندهي نيروي انتظامي تهران را بر عهده دارد. او فرماندهي نيروي انتظامي اصفهان و مازندران را در كارنامه مديريتي خود دارد. سردار طلايي داراي مدرك كارشناسي ارشد است. وي در طول مصاحبه بر يك موضوع تأكيد فراوان داشت :« احترام به قانون از سوي شهروندان براي حفظ سلامتي خودشان» . از نگاه سردار طلايي امنيت حق مردم است و به همين خاطر نبايد با ازمنظري ديگر ديده شود. نگاه پليس به وظيفه اش يك نگاه مبتني بر قانون است بنابراين طرز تلقي هاي سليقه اي و ايدئولوژيك به آن راه ندارد.مشروح گفت وگوي همشهري با سردار مرتضي طلايي در پي مي آيد.
* در اين چند سالي كه جنابعالي تصدي نيروي انتظامي تهران را به عهده گرفتيد مجموعه نيروي انتظامي چه موفقيت هايي داشته است و در چه بخش هايي اين احساس وجود دارد كه نيروي انتظامي در كارش چندان موفق نبوده است و اساساً شاخص هاي موفقيت در فعاليت هاي نيروي انتظامي تهران چيست؟
- اگر بخواهيم به درستي ارزيابي عملكرد داشته باشيم و موفقيت هاي خود را ارزيابي كنيم بايد به نظرات مردم توجه كنيم و ببينيم نظر آنها چيست؟ چون از نگاه مردم است كه مي توانيم بهترين قضاوت ها را به دست آوريم كه آيا موفق بوده ايم يا خير. بنابراين مكانيزم ارزيابي موفقيت ما از طريق نظرسنجي هايي است كه توسط بخش هاي مختلف صورت مي گيرد. اين نظرسنجي ها گاهي توسط ايسپا انجام مي شود و يا توسط نهادهاي دانشگاهي.طبق آخرين نظرسنجي ها كه درخصوص موفقيت هاي نيروي انتظامي در انجام وظايفش در تهران بزرگ صورت گرفته است رقمي معادل ۷۰ درصد پاسخگويان از عملكرد نيروي انتظامي اظهار رضايت كرده اند. يعني ۷۰ تا ۸۰ درصد كارهاي نيروي انتظامي در انجام وظيفه اش موفق ارزيابي شده است. با اين وجود تصور مي كنم مي بايست قضاوت نهايي درباره عملكرد نيروي انتظامي را به مردم محول كنيم. چون آن چيزي كه مردم احساس مي كنند درست است.
* اين رضايتمندي مردم از چه جور فعاليت هاي پليس بوده است؟
- در رابطه با بررسي هايي كه از شهروندان تهراني درباره عملكرد نيروي انتظامي در شهر تهران صورت گرفته يكي از پرسش ها اين بوده كه ميزان موفقيت نيروي انتظامي براي برقراري امنيت تا چه حد بوده است. پرسش ديگر به نحوه برخورد نيروي انتظامي با مردم برمي گردد. پرسش ديگر ميزان حضور نيروي انتظامي در سطح شهر را بررسي كرده است. سؤال ديگر نيز درباره ميزان تأثير حضور نيروي انتظامي در كاهش يا افزايش امنيت بوده است. درواقع پنج پرسش مطرح شده است و در مجموع نظرات مردم در مورد اين پرسش ها مورد بررسي قرار گرفته است كه نسبت هاي متفاوتي نيز داشته است. مجموع آن همين عددي است كه عرض كردم. مثلاً در ميزان تأثير حضور نيروي انتظامي در كاهش يا افزايش امنيت شهر اكثريت پاسخگويان باورشان اين است كه حضور بيشتر نيروي انتظامي در شهر امنيت شهر را افزايش داده است. البته ۱۶ درصد اين نظر را ندارند و ۲۰ درصد هم حضور نيروي انتظامي در شهر براي افزايش امنيت را متوسط ارزيابي كرده اند. بنابراين اگر پاسخ هاي زياد و خيلي و متوسط را كنار هم بگذاريم به رقم ۷۵ درصد مي رسيم. مثلاً مورد ديگر اين كه حضور نيروي انتظامي در سطح شهر نسبت به سال گذشته بيشتر شده است و همچنين درباره نحوه برخورد نيروي انتظامي با مردم حدود ۲/۴۳درصد نحوه برخورد را خوب و خيلي خوب ارزيابي كرده اند و ۹/۲۶درصد هم آن را نه خوب و نه بد بلكه معمولي ارزيابي كرده اند. اگر اين ۳۰ درصد را با آن ۴۳ درصد كنار هم قرار دهيم از خيلي خوب و خوب و معمولي به رقم ۷۵ درصد مي رسيم. اين پژوهش در واقع نظر مردم نسبت به ميزان عملكرد نيروي انتظامي است. اما دو نكته ديگر هم در سؤالتان بود. اگر دوباره بفرماييد.
* در چه زمينه هايي فكر مي كنيد به موفقيت نرسيده ايد و نياز به كار بيشتر داريد و شاخص هاي موفقيت نيروي انتظامي را چه مي دانيد؟
- ببينيد! در شرايطي كه ما در آن قرار داريم امنيت از جنبه هاي عيني به ذهني تبديل شده است. زماني بود كه مردم يك حادثه اي را مي ديدند و بر مبناي آن قضاوت مي كردند كه امنيت در جامعه وجود دارد يا خير، اما امروزه به دليل دسترسي به اطلاعات و گستردگي شبكه هاي اطلاع رساني به مردم، امنيت حالت ذهني پيدا كرده است. به همين خاطر احساس امنيت به مراتب از خود امنيت اهميت بيشتري پيدا كرده است. بنابراين امروز فاصله اي بين احساس امنيت و خود امنيت وجود دارد كه اين به كاركرد رسانه هاي ما و بخش هاي اطلاع رساني برمي گردد. مثلاً زماني گفته مي شد فقر يا غناي اقتصادي، يعني كسي يا فقير است يا غني. اما امروز به جز معناي اقتصادي فقر و غنا، يك جنبه ديگر هم به آن فقر و غنا اضافه شده است كه آن هم فقر و غناي اطلاعاتي است. به اين معنا و مفهوم كه ما ميزان سنجش و ارزيابي مان از فقر اطلاعاتي يا غناي اطلاعاتي را از ابعاد كمي و كيفي اخبار بايد ببينيم. به عنوان مثال اگر شما اين اتاق يا سالن را داشته باشيد كه مملو از سكه هاي يكصد ريالي باشد مي بينيد كه حجم فوق العاده بالايي را گرفته است كه البته وزن فوق العاده زيادي هم دارد اما كسي كه يك چنين اتاقي مملو از سكه هاي يك صد ريالي دارد را قطعاً نمي توانيم ثروتمند قلمداد كنيم. اما فردي كه پنج چك با رقم ميلياردي در جيب خود دارد با وجودي كه هيچ حجم و فضايي را هم نگرفته است و هيچ وزني هم ندارد اما آدم ثروتمندي است. در نظر من امروزه اطلاعات هم يك چنين كاركردي پيدا كرده است. اگر مسير اطلاع رساني رسانه هاي ما به مردم بتواند در جهت افزايش آگاهي و توانايي آنها در تجزيه و تحليل حوادث مثلاً در حوزه عملكرد پليس و امنيت و احساس امنيت باشد و اطلاعات كيفي به مردم داده شود نتيجه مناسبي از جامعه گرفته مي شود، اما وقتي يك قتل در يك نقطه اي از شهر رخ مي دهد تمام روزنامه هاي ما اين قتل را كه در يك گوشه تهران رخ داده است به كل كشور منتقل مي كنند همه آن را مي فهمند بدون اينكه تحليل محتوايي در آن قتل باشد، اين مسئله، احساس ناامني را بالا مي برد و اين همان فاصله اي است كه بين احساس امنيت و امنيت عيني وجود دارد. براساس شاخص هايي كه به طور تقريبي در هر كشور موجود است وضعيت امنيت ما خيلي خوب است. بنابراين مشكل حاد و پيچيده اي در حوزه امنيت عمومي نداريم هر چند ممكن است در موضوع احساس امنيت اين احساس وجود نداشته باشد.
* تصور مي كنم بهتر باشد به اين سؤال اين طور نگاه كنيم. همان طوري كه فرموديد عصر، عصر اطلاعات است. بنابراين اگر اتفاقي رخ دهد نمي توان آن اتفاق را در محدوده اي بسته نگهداري كرد. چون از طريق روزنامه ها، اينترنت و رسانه هاي مختلف گسترش پيدا مي كند و به سطح جامعه مي رسد و اين باعث مي شود كه عدم احساس امنيت هرچند غيرواقعي در سطح جامعه به وجود بيايد. در چنين مواردي وظيفه پليس اين است كه گسترده تر به اين قضايا نگاه كند. يعني وظيفه پليس سنگين تر مي شود. پس نمي شود جلوي رسانه را گرفت و نمي شود جلوي گسترش اطلاعات را گرفت. اين اطلاعات به مردم مي رسد. كافي است يك نفر اطلاعاتي مثلاً در مورد يك قتل داشته باشد و آن را روي اينترنت قرار دهد، هزاران نفر باخبر مي شوند. بنابراين با اين نگاه پليس براي ايجاد امنيت ذهني چه اقداماتي در نظر دارد كه انجام دهد آن هم با توجه به فضاي موجود. چون گفتيد اين فضا خيلي قابل تغيير نيست.
- ما در اين رابطه عقيده داريم بايد به نقش اطلاع رساني به صورت دقيق، صريح و به موقع توجه شود. چرا كه چنين كاري يك كار خبري محسوب مي شود. لذا تلاش ما بر اين بوده كه بتوانيم با اطلاع رساني به موقع، سريع و دقيق به مردم و افكار عمومي درواقع حجم داده هاي اطلاعاتي و اخباري كه به دستشان مي رسد را تنظيم كنيم. اين از نظر ما جزو اساسي ترين كارها محسوب مي شود. لذا اگر شما به روزنامه ها نگاه كنيد مي بينيد كه حجم اطلاع رساني و پاسخگويي به پرسش هاي مردم توسط پليس بالا است و سعي كرده ايم از اين نظر عقب نمانيم و به پرسش هاي مردم پاسخ بدهيم. كار ديگري كه در دستور كار پليس قرار گرفته است حضور فعال در لايه هاي گوناگون اجتماعي است. درواقع تلاش شده است كه با حضور قابل توجه در سطح شهر و در بين مردم آن هم در بخش هايي كه مي توانيم با مردم ارتباط برقرار كنيم حضور پليس در سطح جامعه را نشان دهيم. درواقع از طريق حضور در مكان هايي مانند مساجد، مدارس و دستگاه هاي گوناگوني كه مردم در آنها تجمع دارند مثلاً تجمعات كارگري، كارمندي، آموزشي، فرهنگي، تربيتي با مردم در ارتباط باشيم تا بتوانند به راحتي به پليس دسترسي داشته باشند. كار ديگري كه انجام مي دهيم اين است كه امنيت را از نظر كيفي هم بالا ببريم. يعني تنها به ابعاد كمي موضوع نپردازيم و صرفاً به حركت هاي رواني اكتفا نكرده باشيم بلكه حركت هاي عملي هم انجام دهيم. مثل فراهم كردن بستر مشاركت مردم در افزايش ضريب امنيت عمومي كه نمونه آن نگهبان محلات است. يعني ما به نگهبان محلات به عنوان يكي از نمونه هاي مشاركت مردم در افزايش امنيت عمومي جامعه نگاه مي كنيم و انجام اين مورد را پيگيري مي كنيم. اين موضوعات در كنار يكديگر به نوعي هم پوشاني مي كنند تا در مقابل آن احساس ناامني كه در جامعه وجود دارد اين اقدامات بتواند احساس امنيت را افزايش دهد. كار ديگري هم كه در كنار اين مسايل انجام مي دهيم و فوق العاده اهميت دارد و بايد به عنوان زيرساخت ها و پيش نيازهاي اساسي امنيت عمومي روي آن كار شود، موضوع نظم و انضباط در موضوعات مختلف است. نظم و انضباط ترافيكي، نظم و انضباط اجتماعي و انتظامي كه احتمالاً در سطح شهر مشاهده كرده ايد. از ابتداي امسال در بررسي هايي كه صورت داده ايم مشاهده كرديم كه دسترسي به امنيت عمومي مطلوب داراي پيش نيازي است. لذا طي سال هاي گذشته به دنبال اين بوديم كه شرايط مناسب را براي پرداخت و ورود به حوزه پيش نيازها فراهم كنيم. اعتمادسازي، روابط مردم و پليس را مبتني بر يك تعامل و پايه هاي دوستي قرار دهيم. ذهنيت هاي جامعه را به روز نسبت به پليس تنظيم كنيم و بار مثبت ذهن جامعه را نسبت به پليس افزايش دهيم. اين كارها صورت گرفت و در نتيجه اين كارها، ميزان اثرگذاري و اثر بخشي پليس بر مسايل اجتماعي شرايط بهتري پيدا كرده است. ميزان قانون پذيري و قانون گرايي در سطح جامعه شرايط بهتري پيدا كرد، در همين راستا بود كه از سال ۸۳ به موضوع نظم و انضباط در موضوعات مختلف به عنوان پيش نياز امنيت عمومي پرداختيم. نمونه آن نظم و انضباط ترافيكي بود. وقتي آمديم طرح بزرگراه ها و خطوط ويژه را آغاز كرديم در خطوط ويژه پس از اين كه ما طرح منع تردد خودروهاي غيرامدادي در خطوط ويژه را اجرا كرديم نتيجه اين شد كه تصادفات منجر به فوت موتور سيكلت سوارها در خطوط ويژه به صفر رسيد. حالا ببينيد به صفر رسيدن تصادفات منجر به فوت موتورسيكلت سوارها در خطوط ويژه چه نتايجي در حوزه مسايل اجتماعي دارد. چون با فوت يك موتورسوار يك خانواده بي سرپرست مي شود بنابر اين پس از كاهش مرگ موتورسواران ديگر هزينه هاي فراوان به اين خانواده تحميل نمي شود. بار مشكلات اقتصادي ودرماني به جامعه وارد نمي شود و اين مسأله آسايش و آرامشي را به دنبال خود به وجود آورده است. به نحوي كه در چهار ماه نخست سال ۸۳ تصادفات موتور سيكلت سوار هاي كشور كه سهم آن از كل تصادف ها در سال ۸۲ معادل ۵/۵ درصد بود را به ۴ درصد كاهش داديم يعني ۵/۱ درصد كاهش، در صورتي كه اين ۵/۵ علي القاعده بايد به۷ درصد افزايش پيدا مي كرد. يعني به جز متوقف كردن رشد اين تصادفات، آن را كاهش ۵/۱ درصدي هم داده ايم. موضوع ديگر بستن كمربند ايمني در بزرگراهها و تردد ميان خطوط، عدم سرعت و سبقت غيرمجاز، استفاده نكردن از تلفن همراه و عدم تجاوز به گذرگاه هاي عابر پياده در معابر شهري است. نتيجه اجراي اين طرح ها اين شده است كه رشد تصادفاتي كه سالانه بالغ بر ۲۰ درصد بوده است را امسال كند كرده ايم و آن را به ۱۵ درصد رسانده ايم. در بحث حمل و نقل عمومي متأثر از انضباط ترافيكي نيز پيش از آن سرعت تردد اتوبوس ها در خطوط ويژه حدود ۱۶ كيلومتر در ساعت بوده است در حالي كه پس از اجراي انضباط ترافيكي سرعت اتوبوس ها به حدود ۲۶ كيلومتر در ساعت افزايش پيدا كرده است.
از سوي ديگر پس از اين كه توانستيم موتور سواران را ساماندهي كنيم ۲۷ درصد كيف قاپي ها در سطح شهر تهران كاهش پيدا كرده است. اين موضوع انضباط ترافيكي و نظم بخشي به تردد موتورسواران بود كه انجام شده است ولي ۲۷ درصد سرقت و كيف قاپي پايين آورده است. از زماني كه ما تردد و توقف موتورسواران را در پياده روهاي سطح شهر كنترل و جلوگيري كرديم، نزاع ها و درگيري ها و مسايل از اين دست در مناطقي كه طرح اجرا شده، كاهش پيدا كرده است. يعني درگيري و نزاع در سطح معابر كاهش يافته است. اين مسايل نمونه هايي از كارهايي است كه ما به عنوان پيش نياز براي ترافيك انجام داده ايم. در حوزه انتظامي هم كارهايي را انجام داديم كه مستحضريد. مثلاً ساماندهي بعضي از مناطق تهران مثل ميدان امام حسين(ع) و بازار آن، يا ميدان حضرت امام(ره) و پشت شهرداري يا بازار تهران مناطقي مثل سيداسماعيل و مولوي و از اين قبيل.
002382.jpg

با انضباط اجتماعي كه در ميدان امام حسين(ع) يا ميدان حضرت امام(ره) يا ميدان تجريش و حتي فلكه اول و دوم صادقيه انجام شده است و با همكاري شهرداري انجام مي دهيم توانستيم بسياري از انحرافات اجتماعي مثل جيب بري ها را كاهش دهيم.
* بحثي كه اينجا مطرح مي شود تداوم اين اقدامات است. هميشه اين بحث مطرح بوده كه كاري براي يك مدت كوتاه اجرا مي شود و پس از مدتي اجراي آن به فراموشي سپرده مي شود. شايد بحث تردد موتورسواران در خطوط ويژه و كلاه ايمني آنها، بستن كمربند ايمني كه نيازمند نظارت دائم است از نظر مردم يك كار موقتي باشد. يعني كاري كه مدتي انجام مي شود و سپس فراموش خواهد شد. شما برنامه اي براي تداوم اين رفتار داريد و اصلاً امكانات تداوم اين كار وجود دارد.
- تغيير رفتار كار سختي است و به راحتي نمي توانيم در جامعه تغيير رفتار ايجاد كنيم. انجام اين كارها به نوعي تغيير رفتار تلقي مي شود. طبيعي است كه مقاومت هايي نيز براي اجراي اين كارها صورت پذيرد ولي ما با دو زاويه اين طرح ها را جلو مي بريم. يكي اين كه اين تغيير رفتارها به سمت قانون گرايي، تقيدپذيري و احترام به حقوق شهروندان و رعايت حقوق شهروندي تا به عنوان ارزش هاي اجتماعي جامعه جا بيفتد. يعني از اين منظر بتوانيم پشتيباني مردم را و انجام اين اقدامات توسط مردم را به خودشان بسپاريم به عنوان نمونه موضوع كمربند ايمني در تهران جا افتاده است و خيلي با آن مشكل نداريم. اين مسأله را اين طور توضيح مي دهم، اگر يك هرم را در نظر بگيريم رأس هرم جامعه محصول ارزش ها است. يعني اگر رأس هرم ارزش هاي اجتماعي را ببينيد، زير مجموعه ارزش هاي اجتماعي، ارزش ها و ضد ارزش ها است و در يك طرف ديگر جامعه خروجي ارزش هاي اجتماعي در رفتارها ظاهر مي شود. حالا وقتي در زير مجموعه رفتارها را بخواهيم ببينيم ،هنجارها و ناهنجاري ها است. اتفاقي كه در جامعه افتاده و همه بايد دست به دست هم بدهيم تا اصلاحش كنيم اين است كه آنجايي كه ضد ارزش ها با ناهنجاري ها همخواني دارد مشكلي نداريم. مثل موضوع اعتياد چون اعتياد هم به جهت ارزش هاي اجتماعي، يك ضدارزش تلقي مي شود هم به جهت هنجاري نيز يك مسأله نابهنجار تلقي مي شود. از اين رو افكار عمومي در هر دو حالت آن را نفي مي كند و ما مشكلي در اين باره نداريم. آنجايي كه ارزش ها و هنجارها نيز باهم تلاقي پيدا مي كنند بازهم مشكلي نداريم، مثل مهرورزي. مثل احترام و رعايت حقوق شهروندي. اين مفاهيم به لحاظ ارزش ها جزو ارزش هاي اجتماعي ما تلقي مي شود و به جهت هنجاري نيز هنجار اجتماعي تلقي مي شود، لذا اينجا نيز مشكلي نداريم. مشكل ما آنجايي شروع مي شود كه برخي از ناهنجاري ها به دليل يك نوع عادت زدگي در جامعه و استمرار در جامعه به يك هنجار تبديل مي شود. يعني مشكل ما از آن جايي شروع مي شود كه يك ناهنجاري به هنجار تبديل شده است. يعني برخي از ضدارزش ها در جامعه به دليل استمرار آن به يك ارزش تبديل شده است. مثلاً بستن كمربند ايمني در جامعه كه بايد يك ارزش اجتماعي تلقي شود و به طور قطع مي بايست به يك هنجار هم تبديل شود. بعضي ها در زماني كه ما مي خواستيم الزامي كردن استفاده از كمربند ايمني را آغاز كنيم كمربندشان را مي بستند و افرادي نمي بستند، آن افرادي كه مي بستند با يك نگاه خاص روبه رو مي شدند كه نوعي احساس حقارت در آن بود. در حالي كه يك عمل با ارزش را انجام داده است كه يك هنجار هم محسوب مي شده است، ولي نگاه عمومي جامعه به او اين بود كه مثلاًً مي خواهد خودش را متمدن نشان دهد. ولي امروز بستن كمربند ايمني، معادله را عوض كرده است و كسي كه كمربند ايمني نبندد ديگران به او يك نگاه منفي خواهند داشت.
* اينجا سؤال ديگري پيش مي آيد كساني كه كمربند ايمني را مي بندند و يا با موتور وارد خط ويژه نمي شوند اين عمل شان را تا كي ادامه مي دهند. آيا اگر همين فردا حضور پليس در خيابان ها كم رنگ شود آيا باز هم شاهد رعايت اين موارد خواهيم بود؟
- همين را مي خواهم بگويم. ما اين فرايند را در كمربند ايمني طي كرديم. يعني حدود پنج سال است كه درخصوص كمربند ايمني كار مي كنيم. از صفر شروع كرديم و توانستيم تغيير رفتار را در رانندگان ايجاد كنيم كه «راننده گرامي بستن كمربند ايمني يك ارزش اجتماعي است.» يعني يك نشانه از شخصيت نشانه اي از رعايت قانون و مقررات است. يعني يكي از نشانه هاي فرهيختگي و فرهنگي بودن يك شهروند به شمار مي رود. اين فرايند طي شد و از يك تغيير رفتار منفي به يك تغيير رفتار مثبت رسيديم. در اين دوره توانستيم اين مسئله را استمرار بدهيم و تا امروز نهايتاً به جايي رسيده ايم كه تقريباً بالغ بر ۹۵ درصد از رانندگان كمربند ايمني مي بندند. بنابراين مي توانيم بگوييم كه بستن كمربند ايمني نيازي به اقدام پليس ندارد. طي اين پنج سال دو كار انجام داديم: از يك طرف به رفتارسازي و فرهنگ سازي آن پرداختيم و از طرف ديگر سلسله اقداماتي مي بايست از سوي پليس انجام مي شد تا آن رفتار نهادينه شود و در نهايت به يك عادت تبديل شود. حالا اين مسئله را براي بقيه طرح ها نيز داريم و همين نمونه ها را اجرا مي كنيم. از يك طرف دنبال اين هستيم كه بتوانيم اين كارهايي را كه در جامعه بايد هنجار تلقي شود دروني كنيم. يعني به فرض بگوييم كه سد معبر نكنيد، حقوق شهروندي را رعايت كنيد، چون جزو ارزش هاي اجتماعي محسوب مي شود و مصاديق آن را نيز درموضوع هايي چون ترافيك مي بينيم و يا اين مسئله كه وقتي در يك پارك راه مي رويد،در مسير تردد بازي نكنيد، چون بازي نكردن در مسيرهاي دسترسي مردم به خيابان هاي پارك و معابر پارك يك ارزش و هنجار است. مثلاً اين كه كسي در خيابان هاي پارك واليبال يا بسكتبال بازي كند و يا در خيابان اسكيت بازي مي كند. اين مسئله ارزش نيست، بلكه يك ضد ارزش است. اين مسئله را بايد از منظر اجتماعي دنبال كنيم. طبيعي است كه در اين بخش مردم، رسانه ها، بخش هاي فرهنگي، آموزشي، تربيتي و همه جامعه بايد به ما كمك كنند. اما در كنار آن، به عنوان پليس براي اجراي هر طرحي كه از سال ۸۳ آغاز كرده ايم برنامه اي داريم تا بتوانيم به موازات آن اقدامات در نهايت همراهي و همگامي مردم را داشته باشيم. درعين حال اقدامات انتظامي خودمان را هم داشته باشيم و آن را رها نكنيم. اگر ميدان امام حسين(ع) را ببينيد متوجه خواهيد شد كه ما مانور نكرديم كه يك نوع پاكسازي كنيم و برويم بلكه لباس فروشندگان ميوه را هم در بازار شهرستاني عوض كرديم. آمديم در محيط و فضا هم تغييري ايجاد كرده ايم. يعني جغرافياي آنجا را از وضعيت گذشته با همكاري شهرداري تغيير داديم و برايشان سايه بان زده ايم. فروشگاه ها را شماره گذاري كرده ايم و لباس متحد الشكل براي آنها در نظر گرفته ايم تا نتيجه بدهد. همچنين درخصوص رانندگان تاكسي خطي، براي اينكه بتوانيم از ناهنجاري هاي حاشيه اي كه در ايستگاه هاي خطي وجود داشت جلوگيري كنيم، براي رانندگان تاكسي لباس متحد الشكل، تابلوي روي تاكسي، نصب مشخصات در داخل تاكسي را در نظر گرفته ايم. يعني تلاش شده كه اصلاحات ساختاري انجام دهيم. تفاوت اساسي اقداماتي كه الان داريم انجام مي دهيم و مي تواند ضامن استمرار و اثربخشي آن در مسايل اجتماعي باشد، اين است كه تلاش مي كنيم ساختار را اصلاح كنيم.
* اين ۷۰ تا ۸۰ درصد موفقيت در چه حوزه هايي بوده است؟
- كلي بوده يعني رضايتمندي مردم از عملكرد پليس بوده است.
* بحث را به احساس امنيت برگردانم. الان مثالي زديد در مورد پارك ها. اينكه جوان هايي مي آيند و سد معبر مي كنند اما بايد اين مسئله را در نظر بگيريم كه مردم تفاوت هايي با هم دارند يعني از نظر نوع رفتار، حرف زدن، پوشش، جنس و سن و سال تفاوت دارند، طبيعي است الگويي كه براي هر گروه سني اجرا مي شود بايد متفاوت باشد ولي در حال حاضر الگويي كه اجرا مي شود براي همه يكسان است. آيا يكسان بودن نوع برخورد اين احساس امنيت را در جوان ها به وجود مي آورد؟
- قانون و مقررات يك ميثاق اجتماعي است. بنابراين نمي توانيم وارد يك سري مسايل خصوصي شويم. بلكه بايد بگوييم كه يك كار جزو حوزه عمومي است و يا در حوزه خصوصي قرار مي گيرد. در حوزه عمومي آن چيزي كه قانونگذار به عنوان قانون و مقررات وضع مي كند، بايد مورد توجه قرار گيرد. لذا اين قوانين بايد از طريق نهادهاي ذيربط، يعني نهاد خانواده ، نهادهاي آموزشي، تربيتي، در جامعه تبديل به هنجار و ارزش بشود. در نهايت نمي توانيم اسكيت بازي وسط خيابان را براي يك بچه پانزده ساله آزاد بگذاريم و بگوييم جوان و احساسي است اما براي بزرگسالان آن را منع كنيم. اين وظيفه من نيست كه به جوان اسكيت بازي نكردن را در معابر به عنوان يك هنجار و ارزش آموزش بدهم. اين وظيفه ديگران است كه بايد اين كار را انجام دهند. ما به عنوان پليس، ناظم جامعه هستيم. ناظم بر حفظ و نگهداشت و رعايت هنجارها و مقررات و ارزش ها حول محور قانون و فرهنگ عمومي جامعه هستيم كه جامعه آنها را پذيرفته است و قبول دارد. مثال روشن تري مي زنم: زماني مي خواستيم طرح پليس كوهستاني را طراحي كنيم. رفتيم كوهستان. بالغ بر ۹۰ درصد كساني كه به كوه مي آيند جوان ها هستند. كساني كه ويژگي جواني خودشان را دارند، شادي و نشاط حق آنها است. اما وقتي رفتيم كوه، شاهد برخي ناهنجاري  ها بوديم. مثلاً از هر پنج جوان يكي دو نفر انواع راديو پخش هاي كوچك و بزرگ دستشان بود و با خودشان بالا  بردند. حتي برخي ها البته به نسبت كمتر، انواع حيوانات را همراه خودشان به كوه مي بردند. حتي در مسير راهپيمايي در كوه، گاه رفتارهايي را از افراد معدودي مشاهده كرديم كه با هنجارهاي اجتماع مطابق نبود. مثل شوخي هاي زننده اي كه انجام مي دادند مثلاً به تجمعات گروهي و اشغال مسير تردد مردم در كوه مي پرداختند. به همين خاطر مسائل كوه را آسيب شناسي كرديم و در نهايت اعلام كرديم كه نبايد در كوه آلودگي صوتي ايجاد كرد، اما مي توانيد واكمن براي خودتان بياوريد و استفاده كنيد.
اين نظر چون باارزش هاي اجتماعي، هنجارهاي اجتماعي، فرهنگ عمومي و با مقررات تطبيق داشت به راحتي جواب داد و الان اگر شما بياييد كوه مي بينيد درصد بسيار بسيار اندكي كه شايد به نسبت جمعيت يك درصد هم نشود ممكن است به صورت موردي اين هنجار ها را رعايت نكنند. اين مسأله نشان مي دهد كه اگر با جوانان و نوجوانان به صورت اقناعي برخورد شود و بگوييم كه اين كار خوب يا بد است يا منطبق با هنجارها يا ناهنجاريها است به آن عمل خواهند كرد. آن كاري را كه ما بايد انجام مي داديم تا اين خواسته عملي بشود اين بود كه با جوان و نوجوان و ميانسال به زبان خودشان حرف زديم و اين طور نبود كه با زبان و ادبيات بزرگسالان با نوجوانان حرف بزنيم بلكه با زبان خود نوجوانان با آنها صحبت كرديم و توانستيم نتيجه بگيريم. رويكرد پليس در مسايل اجتماعي رويكرد درك تغييرات اجتماعي، توجه به پيچيدگي ها، گسترش و شدت آنها است. يعني در نظر داشتن مخاطبين، تغييرات اجتماعي و درك شرايط كشور. اين مسايل را مي بينيم و در نتيجه با زبان مديريت زمان با جامعه گفت  وگو مي كنيم يعني هم به زمان و مديريت زمان توجه داريم و هم از زبان روز استفاده مي كنيم.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |