سه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۳
بررسي نظريه نيت مؤلف از ديدگاه هرش
معناي متن
نيت نويسنده ر از لابه لاي خود متن حاصل مي شود، متني كه در واقع مجموعه اي كامل از معناست، بدون نياز به رجوع به پس زمينه هاي نويسنده و حالات ذهني و طرح هاي وي در هنگام نوشتن
مؤلف: دوايت  پوگ ميلر
002379.jpg

ترجمه: مهدي عباس زاده
متني كه از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد، معرفي ديدگاه اصلي يكي از ناقدان هرمنوتيك جديد به نام هرش است. هرش معناي يك متن را آن چيزي مي داند كه در كل يك متن نمايان مي شود. وي با توسل به نظريه نوع ذاتي متن و نظريه معناي ارجاعي متن به نقد تاريخ گرايي افراطي هرمنوتيك جديد مي پردازد. اين نوشتار با طرح سه اعتراض مهم به نظريه هرش و پاسخ آنها پايان مي يابد.
براي فهم معناي مورد نظر نويسنده يك متن، بهتر است ابتدا بفهميم كه اين معنا چه نيست. قبل از هر چيز، بايد گفت كه هرش، نيت نويسنده را مجموعه اي از فرايندهاي ذهني او در هنگام نوشتن نمي داند؛ چرا كه اگر اين گونه باشد، هرگونه كوششي به منظور تعيين معناي عيني، ناممكن است؛ زيرا هرگز نمي توان به درون مغز نويسنده راه يافت تا فرايندهاي فكري وي را مشاهده كرد. درواقع، اين اطلاعات در دسترس نيست تا بتواند در تفسير اثر بگذارد.
هرش اساساً معنا را به آنچه از متن به عنوان يك كليت نمايان مي گردد، محدود مي كند. وي در اين موضع، ازكتاب «قواعد تفسيري شلايرماخر»، نوشته فردريش دانيل ارنست بهره مي گيرد: «در يك متن معين، هر آنچه نيازمند تفسير بيشتري است، بايد انحصاراً از دريچه قلمرو زباني مشترك ميان نويسنده و ملتش توضيح داده و مشخص شود... معناي هر واژه اي در يك عبارت معين، بايد بر طبق هستي مشتركش با ساير كلماتي كه آن را احاطه كرده اند، تعيين شود.»(۱)
اين نكته با مفهوم «نوع ذاتي» متن در ديدگاه هرش قرابت دارد. نوع ذاتي عبارت است از «معنا و مفهوم كليتي كه يك مفسر به واسطه آن مي تواند به درستي مطلب را دريابد.» نوع ذاتي متن، كمكي به خواننده است تا بتواند معناي متن را جزء به جزء معين كند و معناي ناممكن و نامحتمل را كنار نهد. اين واژه همچنين با مفهوم «افق» كه به ما در تعيين مرزهاي يك متن مدد مي رساند، مرتبط است. ليكن مفهوم افق، گويي گامي پيشتر مي نهد و معناي متن را مشخص مي كند، درحالي كه نوع ذاتي صرفاً راهنمايي تقريبي و اجمالي به سوي فهم معناي متن است كه تا اندازه اي به واسطه ظن و گمان علمي حاصل مي شود.
نكته ديگر اينكه، نيت نويسنده نبايد با طرح هاي وي در امر نگاشتن متن، يكي دانسته شود. هرش بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه بسياري از كنش ها و اعمال، ممكن است در نيت نويسنده وجود داشته باشد اما صرفاً براي تعداد اندكي از آنها عملاً برنامه ريزي خاصي صورت مي گيرد. ممكن است قصد داشته باشيم كه با كسي صحبت كنيم، اما اين گونه نيست كه براي هر حركتي كه قرار است در اين فرايند انجام دهيم، برنامه ريزي خاصي داشته باشيم، چرا كه به سادگي آن حركت را بدون برنامه ريزي انجام مي دهيم. طرح ها نمي تواند با نيت نويسنده يكي انگاشته شوند، باز هم به اين دليل كه طرح هاي نگارنده براي نوشتن ضرورتاً آنچه را كه نوشته مي شود، ديكته نمي كنند. اين نكته شايد با مثال شاعر فقيري كه شعري عاشقانه مي سرايد تا ناني به دست آورد، بهتر فهميده شود. طرح غايي آن شاعر در سرودن شعر، زنده ماندن و ادامه حيات است. ليكن اين طرح ضرورتاً در سطور اشعار عاشقانه وي منعكس نخواهد شد. فهم قيود و حدودي كه بر نيت نويسنده جاري است، در كمك به نقد «تاريخ گرايي افراطي هرمنوتيك جديد» مؤثر است.
نظريه معناي مورد نظر نويسنده از ديدگاه هرش، با توسل به اين مفهوم دقيق نيت، معناي لفظي را كنش و عملي از ناحيه اراده و خواست نويسنده مي داند. البته هرش با اين اعتقاد، تعداد نامحدودي از «كنش هاي التفاتي» را كه جملگي به يك معنا منتهي مي شوند، ملحوظ مي دارد. او اين فرايند را براي حصول امكان توليد مجدد معناي يك متن، قطعي و ضروري مي داند. بنابر آنچه گفته شد مفسران مختلف مي توانند مسيرها و راه هاي متفاوتي را براي رسيدن به معناي متن در پيش گيرند و در عين حال به يك نتيجه و فرجام در معناي متن برسند.
002376.jpg

هرش با اتخاذ اين ديدگاه معنايي،  نظريه معناي ارجاعي را مطرح مي كند. وي معناي لفظي را در مقام «يك گونه اراده شده» تعريف مي كند. اين نكته، مفهومي از معنا را آشكار مي سازد كه به گونه اي شخصي بنياد نهاده شده است. فيليپ پاين به گونه اي از معنا سخن مي گويد كه گويي «... هيچ متني مستقل از فهم يك شخص...» وجود ندارد و «... اگر اساساً بايد معنايي وجود داشته باشد، آن معنا بايد ارجاع شخصي را به همراه داشته باشد.»(۲) ضرورت اين مسئله هنگامي آشكار مي شود كه بكوشيم تا جايي براي معنا در درون خود متن، باز كنيم.جي ديويس، نتيجه اين رويكرد را [برخلاف هرشً] چنين توصيف مي كند:
«به محض اينكه چيزي نوشته مي شود، ثباتي معين مي يابد و در همان موقع از نظارت و كنترل نويسنده اش مي گريزد... آن نوشته، ويژگي شئ فرازماني را كه از مهار دوره تاريخي اش رها و آزاد مي شود به خود مي گيرد. آن نوشته به درجه اي از استقلال نايل مي گردد و مي تواند به وسيله هر شخصي در هر زماني خوانده شود. نوشته، رها و آزاد از شرايط اجتماعي و تاريخي پديد آمدنش، در فرايند خواندن و بازخواني، به نسبت وضعيت و شرايط تاريخي خوانندگانش تفسير مي شود.»(۳)
پاسخ هرش به گفته بر ماهيت شخصي و التفاتي معنا تمركز دارد. اگر متن از بند نويسنده آزاد شده، پس مفسر تبديل به نويسنده مي شود. از ديدگاه هرش، معنا به عنوان يك ذات و هويت شخصي نمي تواند مستقل از هستي التفاتي اش باشد. راهي براي حصول معنا بدون حضور نويسنده وجود ندارد. هرش در بيان اين ادعا مؤكداً معناي يك متن را بر نيت نويسنده استوار مي سازد، نويسنده اي كه به حق، تنها فردي است كه مي تواند ادعا كند كه معناي آن متن را بنياد نهاده است. بخشي از نظريه معناي مورد نظر نويسنده از ديدگاه هرش، تمايزي است كه وي ميان معنا و دلالت قائل است. وي خاطرنشان مي سازد كه تمايز ميان اين دو، در نظريه هرمنوتيك جديد، درك نشده و لذا حاصل كار به كنار نهادن نويسنده، با وجود اينكه منشاء و منبع نهايي معناي متن است، منجر شده است. هنگامي كه هواداران هرمنوتيك جديد به معناي متن كه اينك جاي نويسنده را گرفته، اشاره مي كنند، در واقع بيشتر به تغيير نويسنده در واكنش و پاسخ به متن اشاره دارند تا تجديدنظر در متن وي. اين مسأله به وضوح به تفاوت بين «پاسخ و معنا» اشاره دارد. حل اين مشكل، نيازمند لحاظ تفاوت بين معنا (يعني آنچه متن بر روي كاغذ بيان مي كند) و دلالت (يعني ارتباط ميان معنا و تقريباً هر چيزي ديگري) است. عبارت گوتلوب فرگه در اين خصوص، مي تواند اين راه حل را توضيح دهد: «يك اسب تك شاخ در باغ است.» اين عبارت به وضوح در اكثر قريب به اتفاق شرايط، كاذب است. ليكن اگر اين عبارت آنگاه كه واقعاً يك اسب تك شاخ در باغ حضور دارد، بيان شود، در اين صورت صادق خواهد بود، گو اينكه «دلالت» آن تغيير مي يابد. با اين وجود، خواه اين عبارت صادق باشد و خواه كاذب، «معناي» آن يكي است.
مثال ديگري براي فهم نظريه هرش، مثال توپ قرمز است. يك توپ قرمز هنگامي كه از پس زمينه هاي مختلف ديده شود، تغييررنگ مي دهد. با اين وجود، رنگ توپ قرمز در واقع يكي است.
به همين ترتيب، هنگامي كه متني در پس زمينه فرهنگ ها و دوره هاي زماني مختلف تاريخي قرار داده شود ظاهراً تغيير معنا مي يابد؛ اما در واقع اين صرفاً دلالت آن است كه تغيير كرده است، ولي معناي آن ثابت باقي مي ماند.
فهم نظريه معناي مورد نظر نويسنده از ديدگاه هرش، به منظور ارتباط و تبادل افكار، ضروري به نظر مي رسد. اليوت جانسون چنين مي نويسد: «... غايت كلي نيت نويسنده، صرفاً يك غايت عمل گرايانه نيست، بلكه يك غايت ضروري است. اين غايت در واقع به دليل نفس ماهيت ارتباط لفظي، ضروري است. ارتباط لفظي عبارت است از بيان يك پيام به وسيله نويسنده به خواننده، بنابراين كنار گذاردن نويسنده مستلزم ارائه تعريف مجددي از ارتباط است.»(۴)
به اين نظريه هرش چنين اعتراض شده است كه اغلب، به ويژه در مورد متون قديمي، نويسنده متن، تعيين شدني نيست. [پاسخ اين است كه] آنگونه كه قبلاً نشان داده شد، نيت نويسنده در درون خود متن مكشوف مي گردد، نه در اطلاعات بيروني اي كه مربوط است به نويسنده، از قبيل: وضعيت و شرايط ذهني، طرح ها و... متن، آن چيزي است كه بايد تفسير شود. و اين متن است كه خواننده، نيات نويسنده را كه به وضوح طراحي و توصيف شده، در آن مي يابد.
يكي ديگر از اعتراضاتي كه بر نظريه هرش درباره نيت نويسنده وارد شده اين است كه هيچ كس نمي تواند با يقين مطلق به نيت نويسنده متن، آن هنگام كه متن را مي نوشته پي ببرد.
هرش در پاسخ، اظهار مي دارد كه: «اين استدلال نمي تواند به نحو موفقيت آميز پاسخ داده شود، زيرا به گونه اي خود- بديهي، صادق است. من هرگز نمي توانم معناي التفاتي شخص ديگري را با قطعيت و يقين دريابم، زيرا نمي توانم به درون مغز او راه يابم تا معناي مدنظر او را با معنايي كه خودم مي فهمم مقايسه كنم و اين در حالي است كه صرفاً از طريق چنين مقايسه اي است كه مي توانم مطمئن شوم كه معناي او با معناي من، يكي است. اما اين واقعيت آشكار نبايد به اين نتيجه شتابزده منجر شود كه معناي التفاتي نويسنده، غيرقابل دسترسي است و بنابراين يك تلاش من بيهوده است. در هم آميختن امكان فهم يقيني با امكان فهم منطقاً اشتباه است.»(۵)
رودريك چيزوم نيز وضعيت مشابهي را در معقوليت پذيرش اعتبار معنا بيان مي دارد. بدين سان، بايد آگاه باشيم كه قطعيت و يقين كلي در فرايند تفسير هيچ گاه حاصل نمي شود. ليكن اين مسئله به عنوان يك حلقه مفقوده، نبايد منجربه رها كردن كل اين فرايند شود.
يكي ديگر از اعتراضاتي كه به نظريه معناي مورد نظر نويسنده وارد شده، اين است كه گسست هاي تاريخي و هرمنوتيكي كه با كوشش هاي تفسيري مواجه مي شود، عملاً به واسطه اصرار بر معنايي كه در نيت نويسنده قرار دارد، ايجاد مي شود. اين مسئله ما را به آگاهي از فاصله بين ما و نويسنده، به واسطه زمان، فرهنگ و... رهنمون مي شود. به نظر هرش، اين استدلال مبتني بر كج فهمي نيت نويسنده و چگونگي پيدايش آن است. آنگونه كه بيان شد، نيت نويسنده از لابه لاي خود متن حاصل مي شود، متني كه در واقع مجموعه اي كامل از معناست، بدون نياز به رجوع به پس زمينه هاي نويسنده و حالات ذهني و طرح هاي وي در هنگام نوشتن. در حقيقت، نظريه معناي مورد نظر نويسنده، ضرورتاً ريشه در مبناگرايي دارد و ابزاري را براي عبور از هرگونه وضعيت فرهنگي و زماني فراهم مي آورد.

تازه هاي انديشه
شرح حال علماي شيعه
«نجوم السماء في تراجم العلما» (شرح حال علماي شيعه) توسط انتشارات «اميركبير» منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگ و انديشه «ايلنا» كتاب مذكور نوشته «علي آزاد كشميري» است كه توسط «ميرهاشم محدث» تصحيح شده است.
براساس اين گزارش، كتاب شرح حال علماي شيعه يكي از مهمترين كتب مرجع درباره علماي قرون ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ مي باشد كه در سه نجم تأليف شده است.
اين گزارش مي افزايد: نجم اول در احوال ۳۶۹ نفر از عالمان شيعه در قرن ۱۱ هجري، نجم دوم در احوال ۳۸۷ نفر از علماي شيعه در قرن ۱۲ هجري و نجم سوم در احوال ۸۳ تن از عالمان شيعه در قرن ۱۳ هجري است.
«نجوم السماء في تراجم العلما» توسط انتشارات «اميركبير» در ۵۶۸ صفحه و با قيمت ۳۶۰۰ تومان در بازار كتاب موجود است.
مجله افق هاي اسلامي
جديدترين شماره مجله «افق هاي اسلامي» توسط انجمن اسلامي آمريكاي شمالي منتشر شد.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري «مهر»، انجمن اسلامي آمريكاي شمالي براي پيشبرد اهداف اسلام در آمريكا به وجود آمده و سعي دارد به عنوان سازماني نمونه در آمريكاي شمالي محسوب شود و در جهت بهبود وضع جامعه مسلمانان تلاش كند. اين انجمن از سازمان ها و افرادي تشكيل شده كه ديدگاهي مشترك درباره اسلام، حمايت از جوامع مسلمان، گسترش برنامه هاي آموزشي، اجتماعي و ايجاد رابطه اي بهتر با ديگر اديان دارند.
اهداف اين انجمن عبارت است از: آگاهي از تعاليم امامان و رهبري مسلمانان؛ استفاده از جوانان در امور گوناگون؛ بنيان امور مالي سالم؛ ارائه چهره عمومي مناسب از اسلام و گسترش انجمن. انجمن مسلمانان آمريكاي شمالي جديدترين شماره مجله افق هاي اسلامي را در ۶۱ صفحه منتشر كرد.
برخي از مطالب اين شماره عبارتند از: حقوق مدني؛ زكات؛ نزاع بي پايان؛ بنيادهاي مدنيت؛ اسلام در آمريكا: جنبش مناره ها در چيكو؛ قضاوت اسلامي در كانادا؛ دنياي اسلام: موضوع هويت؛ جستجوي كشتي نوح؛ ديدگاه: دانش منجر به ايمان مي شود؛ و غذاي روح.
راهنماي فلسفه دين
كتاب «راهنماي فلسفه دين بلك ول» كه به وسيله پاره اي از معروفترين فيلسوفان دين معاصر نگاشته شده از سوي انتشارات بلك ول روانه بازار نشر شده است.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري «مهر»، از جمله مقاله نويسان اين مجموعه: ليندا زابزسكي، هاگ مك كان، برايان لفتوف، گارت ماتيو، ويليام.ال.راو، اليوت سوبر، درك پربون، الفرد. جي. فردوسو، ويليام پي. الستون، ويليام جي. واين رايت، پيتر وان اين واگن، فيليپ كيتچر و فيليپ كواين هستند.در اين كتاب پار ه اي از مهمترين مسايل فلسفه دين مورد بررسي قرار مي گيرند.
اين كتاب در چهار بخش و چهارده فصل تدوين شده و عناوين تعدادي از فصول اين كتاب از اين قرارند: عقل كل، زمان و آزادي، عمل و قدرت الهي، ازليت و جاودانگي خدا، برهان وجودي، برهان جهان شناختي، برهان نظم، عرفان و آگاهي شهودي، تعارضات ميان علم و دين، الهيات و مباني اخلاق.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
زندگي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |