پنجشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۹۱ - Sep 9, 2004
صبح روز گذشته
اعدام سه قاتل در زندان اوين 
000444.jpg
هادي وقتي متوجه شد يك پسر ديگر را به جاي او به عنوان قاتل گرفته اند، به دايره 10 آگاهي رفت و خود را معرفي كرد
آفتاب هنوز طلوع نكرده بود كه سه قاتل كه ازمدت ها قبل جلسات دادرسي بر پرونده جنايت آنان برگزار شده بود و حكم اعدام آنها نيز درديوان عالي كشور به تاييد رسيده بود به پاي چوبه دار رفته و در محوطه زندان اوين اعدام شدند.
قاتل اول 
ساعت۲۳ شامگاه چهارشنبه 21 دي ماه سال۷۹ ماموران انتظامي از وقوع جنايتي در بوستان چهارم خيابان پاسداران مطلع شدند. در صحنه جنايت ماموران با بدن بي جان مردي 76 ساله به نام قدرت الله و همسر 80 ساله وي به نام عفت روبه رو شدند. در تحقيقات پليس كه در اين خصوص در دايره 10 آگاهي مركز صورت گرفت ماموران به اين نتيجه رسيدند كه عامل يا عاملان جنايت به قصد سرقت اموال با ارزش مقتولان وارد منزل آنها شده و هر دو نفر آنها را به قتل رسانده اند.
در تحقيقات بعدي معلوم شد كه در منزل مقتولان سريداري به نام محمدرضا مشغول به كار بوده كه بعد از وقوع دو جنايت مذكور ناپديد شده است. محل اختفاي وي درمنطقه بومهن تهران مورد شناسايي قرار گرفت و وي را كه خودرو مقتولان در حياط منزلش پارك بود دستگير كردند.
محمدرضا مراحل اول بازجويي به ارتكاب دو جنايت فوق اعتراف كرد وگفت: در زمان ارتكاب اولين قتل، عفت همسر قدرت الله در خانه نبود. در يك فرصت مناسب با هاون دو كيلويي ضربه اي محكم به سر وي وارد كردم و پس از مرگ او مشغول جمع آوري وسايل با ارزش خانه بودم كه عفت از راه رسيد. چاره اي جز به قتل رساندن او نداشتم، زيرا او به حتم مرا به ماموران معرفي مي كرد، او را نيز كشتم. محمدرضا بامداد ديروز بعد از آنكه حكم اعدامش در ديوان عالي كشور تاييد شد در محوطه زندان اوين به دار آويخته شد.
قاتل دوم
اواسط سال 80 بود كه ماموران كلانتري 206 بومهن از وقوع يك جنايت در حوزه استحفاظي خود مطلع شدند. قتل در يك كارگاه چوب بري اتفاق افتاده بود كه در پي آن نگهبان آن كارگاه كه حبيب الله نام داشت با چندين ضربه چاقو به قتل رسيد. تحقيقات پليسي ماموران فوق به شناسايي عامل جنايت كه يارمحمد نام داشت منجر شد.
يارمحمد طي يك عمليات پليسي دستگير شد و در جريان بازجويي ها به قتل حبيب الله اعتراف كرد حكم اعدام يارمحمد از سوي قاضي محمدسلطان همتيار صادر شد و بعد از تاييد در ديوان عالي كشور بامداد ديروز به اجرا گذاشته شد.
قاتل سوم
مينا دختر 18 ساله در خانه تنها بود. مادرش به همراه خواهر و برادرنشان به يكي از شهرهاي شمالي كشور رفته بودند تا تداركات عروسي وي را برگزار كنند. پدرش نيز صبح زود زماني كه مينا در خواب بود به سر كار رفته بود. مينا تازه از خواب بلند شده بود كه زنگ تلفن به صدا درآمد. در آن سوي خط يك پسر كه مينا را به خوبي مي شناخت قصد صحبت با او را داشت ولي مينا كه چند روز ديگر عروسي اش با پسر ديگري بود ديگر نمي خواست با او صحبت كند. پسر جوان بي نهايت مينا را دوست داشت. مي خواست دختر مورد علاقه اش را ببيند، به خانه او رفت. مينا در را كه باز كرد، در چهره پسر چيز غريبي را ديد، ولي بي تفاوت پسر را به داخل خانه راه داد. چند دقيقه بعد وقتي مينا به او گفت: ديگر نمي توانم تو را ببينم يا با تو صحبت كنم. پسر نمي توانست اين حرف ها را باور كند، اورا خفه كرد و سپس متواري شد. هادي وقتي متوجه شد يك پسر ديگر را به جاي او به عنوان قاتل گرفته اند، به دايره 10 آگاهي رفت و خود را معرفي كرد. حكم اعدام وي از سوي محمد سلطان همتيار صادر شد و بعد از تاييد در ديوان عالي كشور، صبح ديروز به اجرا گذاشته شد.
بامداد ديروز سه قاچاقچي مواد مخدر نيز كه حكم اعدامشان در ديوان عالي كشور تاييد شده بود ، در زندان اوين به دار آويخته شدند.

جزئيات تازه از جنايت خيابان دربند
جزئيات جديدتري از قتل دختر جواني كه در خانه مسكوني اش در دربند به قتل رسيده بود، با تلاش كارآگاهان جنايي تهران فاش شد.
به گزارش خبرنگار ما، ظهر روز سه شنبه - 17شهريورماه - ازطريق مركز فوريت هاي پليس 110 به بازپرس ويژه قتل - اصغرزاده - اطلاع داده شد كه پيكر بي جان زن جواني در خانه اش پيدا شده است.
بلافاصله ماموران تجسس به همراه بازپرس اصغرزاده در محل حادثه حضور يافتند و در بررسي هاي مقدماتي متوجه شدند كه زن جوان بيتا نام دارد و توسط فرد ناشناس به طرز فجيعي به قتل رسيده است.
پس از بررسي هاي مقدماتي از صحنه جنايت، پيكر بي جان زن جوان براي تحقيقات اوليه و بررسي علت اصلي مرگ به پزشكي قانوني انتقال يافت.
با دستور بازپرس اصغرزاده تيم ويژه اي از كارآگاهان جنايي تهران مامور رسيدگي و تحقيق درخصوص پرونده شدند.
آنان در رديابي هاي اوليه و بازرسي از محل سكونت بيتا دريافتند كه هويت اصلي وي(نيوشا)است و با هويت هايي ازجمله، آزاده، بهار و بيتا با افراد مختلف ارتباط برقرار مي كرده است. ضمن اينكه در خانه اش مقدار زيادي مواد و مشروبات الكلي نيز كشف شده است.
بازپرس اصغرزاده صبح ديروز در گفت وگويي ضمن بيان اين مطلب درباره مرگ اين زن جوان گفت: با توجه به تحقيقات صورت گرفته، مشخص شد كه اين زن ظاهرا با فردي به نام(امير)در ارتباط بوده و از سوي وي چندين بار مورد تهديد قرار گرفته است. از سوي ديگر، در بازرسي از خانه مقتوله مشخص شد احتمالا قاتل با رنگ بر روي ديوار حياط خانه مقتوله جمله هاي تهديدآميزي نوشته است.
به اين ترتيب، شناسايي امير در دستور كار قرار گرفت و محل سكونتش در شهرك غرب شناسايي شد. اما ظاهرا وي پس از ارتكاب جنايت متواري شده و هيچكس از وي اطلاعي ندارد.
بازپرس ويژه قتل در ادامه افزود: اين زن جوان هنگام وقوع قتل كاملا غافلگير شده و ظاهرا با تلفن صحبت مي كرده است.
همچنين در تحقيقات مشخص شده است كه وي چند نامه تهديدآميز نيز از سوي امير داشته است. به همين خاطر حدود يك ماه قبل شكايتي را در دادسراي صادقيه عليه امير كرده است.
برپايه اين گزارش، هم  اكنون رديابي هاي ويژه براي دستگيري امير آغاز شده است.
رابطه شناسنامه دوم و افزايش طلاق 
ايرنا - معاون مجتمع قضائي خانواده شماره يك در رابطه با يكي از علل زيادي حجم پرونده هاي اين مجتمع گفت: سهل انگاري در صدور شناسنامه المثني، باعث افزايش مراجعه مردان به مجتمع هاي قضائي خانواده براي دادخواست طلاق شده است.
ليلا سادات اسدي تاكيدكرد:اگر صدور شناسنامه المثني از طرف ثبت احوال، با تحقيق و دقت بيشتري انجام شود و حتما نام همسر اول و فرزندان قيد شود، كمتر شاهد پرونده هاي ازدواج مجدد با شناسنامه سفيد المثني خواهيم بود.
وي با بيان اينكه بعضا ديده شده است كه …در شناسنامه اي، نام و سن فرد و نام فرزندان قيد نشده است … افزود: تغييرات محتويات شناسنامه، از جمله تغيير سن بيش از پنج سال با نظر دادگاه انجام مي شود، ولي در بعضي موارد وجود اطلاعات ناقص در شناسنامه دوم يا قصور مامور تحقيق، باعث سوء استفاده و ازدواج پنهاني برخي مردان و بروز مشكلات بعدي مي شود.
سادات اسدي اظهار داشت: از ديگر موارد مشكلات خانواده ها و درگير شدن آنها، اين است كه فقط ازدواج دايم ثبت مي شود و عدم ثبت ازدواج موقت، باعث به وجود آمدن يك سري مشكلات در طولاني مدت شده است .
اين مقام قضائي به عنوان نمونه اين مشكلات به دو پرونده و درخواست طلاق زن و پيامدهاي آن اشاره كرد.
معاون مجتمع قضائي خانواده گفت: در پرونده اي …مردي بدون اطلاع زن اول، همسري را اختيار مي كند كه از وجود زن اول بي اطلاع است، در نتيجه زمانيكه هردو از وجود يكديگر با خبر مي شوند، درخواست طلاق كرده و مهريه خود رابه اجرا مي گذارند و اين درحالي است كه اين مرد براي همسر اول خود كه مدت طولاني با وي زندگي كرده۳۰۰،سكه و براي همسر دوم خود يكهزار سكه طلا به علاوه تعدادي از املاك خود را مهر كرده بود”. وي همچنين به پرونده ديگري اشاره كرده و افزود: دختر۱۸ ساله اي نيز كه بي اطلاع از ازدواج اول همسر خود بود، به مدت دو سال با همسرش زندگي مي كند كه پس از اطلاع از اين موضوع، درخواست طلاق مي دهد و اكنون كه از آن مرد جدا شده، خانواده اش ديگر پذيراي وي نيست.

دوقلو ها در آرامگاه
000446.jpg
ساعت 30:6 صبح روز چهارشنبه دوقلوهاي به هم چسبيده مشهدي در بخشICU نوزادان بيمارستان قائم مشهد جان سپردند.
اين دو نوزاد كه علي و اصغر ناميده شده بودند، دو هفته پس از تولدشان بر اثر نارسايي قلبي، تنفسي فوت كردند. به گفته مسوولان بيمارستان قائم مشهد عصر روز سه شنبه شرايط جسمي آنها دچار وضعيت بحراني شد و سرانجام پس از ساعت ها تلاش پزشكان و پرستاران، صبح چهارشنبه نوزادان دچار ايست قلبي شدند.
علي و اصغر داراي دو قلب بودند كه از قسمت آئورت به هم وصل شده بود. آنها به جاي 4 ريه، 3 ريه داشتند كه در واقع يك ريه در بين آن دومشترك بود. در بدن آنها 4 كليه، 2 معده و 2 ستون فقرات وجود داشت. يك دست و يك پاي آنها از يك مغز و دست و پاي ديگر از مغز ديگر تبعيت مي كرد.
به رغم تقاضاي پدر علي و اصغر از مجامع بين المللي براي انتقال فرزندانش به بيمارستاني مجهزتر و اعلام آمادگي كشور انگلستان براي پذيرش اين نوزادان به هم چسبيده، هيچ تغييري در شرايط درمان و نگهداري آن دو ايجاد نشد.
پزشكان بيمارستان قائم مشهد جداسازي نوزادان را غيرممكن دانسته و گفته بودند: وضعيت آنها نه خيلي بد است و نه خيلي خوب. ولي مجبور شديم آنها را به دستگاه تنفس مصنوعي وصل كنيم. آنها چند روز پيش از مرگ اين نوزادان، احتمال مرگشان را پيش بيني كرده و گفته بودند: اين دو هر روز نسبت به روز قبل مشكل قلبي و تنفسي بيشتري پيدا مي كنند. در واقع با گذشت هر روز از زندگيشان، مشكلات آنها خود را بيشتر نشان مي دهد. در هر حال با مرگ اين دو قلوي به هم چسبيده، تحقيقات بر روي جسد آنها كه در سردخانه بيمارستان قائم نگهداري مي شود، ادامه خواهد داشت.
ورود به منطقه ممنوعه حادثه آفريد
دست يكي از كارگران شركت ايران خودرو در زير دستگاه پرس ماند و قطع شد.
ورق آهن زير دستگاه، فرم بدي گرفت و حسينعلي خواست تا آن را با دستش درست كند.
عبور ازمنطقه ممنوعه همان و ماندن دست او در زير دستگاه همان. دستگاهي كه آهن را در چند صدم ثانيه فرم مي دهد دست حسينعلي را قطع كرد. مسوولان او را به سرعت به بيمارستان رساندند. به دليل اينكه دكتر متخصص پيوند اعضاي بيمارستان خاتم الانبيا در همان موقع مشغول مداواي فرد ديگري بود، مسوولان مجبور شدند او را به بيمارستان حضرت زهرا(س) بفرستند.
اين حادثه در ساعت 10 صبح اتفاق افتاد و چند ساعت بعد دست حسينعلي پيوند خورد. دو تيم جراحي كه بر روي دست او كار مي كردند عمل او را موفقيت آميز دانستند. دكتر علوي مدير پيشگيري درمان و رفاه كارگران ايران خودرو مي گويد دستگاه پرس آهن، تمام اتوماتيك است و براي ايمني كارگران محدوده اي به نام(منطقه ممنوعه)دارد. دور اين منطقه حفاظي كشيده شده است، حسينعلي به خاطر اينكه ورق درست در جايش قرار نگرفته بود خواست با دستش آن را درست كند كه دستش قطع شد. او همه دوره هاي آموزشي را ديده بود. فوق ديپلم فني دارد و در دوره هاي آموزشي ما لوح تقدير بهترين كارگر را گرفته است.
حسينعلي 25 ساله، 3 سال سابقه كار در ايران خودرو و كار با دستگاه پرس را دارد.
ديروز مسوول بخش مددكار ايران خودرو خبر داد كه حسينعلي از بيمارستان مرخص شده است. او كارگر شركت پيمانكاري)جلانوين)است.

آتش سوزي ديگر در بازار تهران
000442.jpg
قسمتي از با زار تهران باز هم در آتش سوخت .
ساعت 15:12 دقبقه ديروز ماموران آتش نشاني براي اطفاي حريق يك انبار پوشاك راهي محل حادثه شدند . به گفته ماموران آتش نشاني۲۰ درصد اجناس اين انبار پوشاك در آتش سوخت .
هنوز از علت اصلي اين آتش سوزي خبر دقيقي به دست نيامده است . خوشبختانه با حضور به موقع ماموران آتش نشاني، وقوع اين حادثه كه در نزديكي بازار آهنگران رخ داد باعث سرايت آتش به مغازه هاي اطراف نشد .
از سوي ديگر به دليل ترافيك موجود در بازار و توقف نامناسب موتور سيكلت ها و گاري هاي دستي، ماموران در هنگام انجام وظيفه با مشكل روبه رو شدند.

اينجا
مرگ در اثر سقوط مصالح 
پليس - ريزش مصالح ساختماني بر سر عابر جواني در اصفهان منجر به نزاع و قتل كارگر ساختماني شد.
جواني به نام(بهروز -الف)۱۸ ساله، اهل و ساكن شهرستان فريدن، هفته گذشته زماني كه از كنار ساختمان نيمه كاره اي واقع در خيابان هفتون شهرستان اصفهان عبور مي كرد مقداري مصالح ساختماني بر سرش ريخت.
او كه به شدت عصباني شده بود با اعتراض واردساختمان شده و طبقه ششم با يكي از كارگران به نام(عبدالمقتدر-ر)۲۰ ساله درگير و او را از ناحيه كتف با چاقو مجروح مي كند. اين گزارش حاكي است، با مجروح شدن عبدالمقتدر درگيري بالا گرفته و نامبرده از ساختمان سقوط و در دم جان مي بازد.
پليس با حضور در محل(بهروز)را بازداشت و با پرونده متشكله وي را تحويل مقامات قضائي داد.
دستگيري مردي يكسال پس از قتل
پليس- يك مرد بوشهري كه سال گذشته همسرش را به قتل رسانده بود در شيراز به دام افتاد.
ماموران آگاهي فارس عصر ديروز به يك دستگاه پرايد در شيراز مظنون شده و آن را متوقف كردند. راننده خودرو، خود را(علي ملكي)معرفي كرد. ولي پس از انتقال او به اداره آگاهي مشخص شد نام اصلي او( قاسم.ب)است.
براساس اين گزارش ، پليس دريافت، نامبرده به اتهام قتل همسرش از سال گذشته تحت تعقيب ماموران انتظامي بوشهر بوده است.
متهم نيز در بازجويي اعتراف كرد سال پيش همسرش معصومه را به قتل رسانده و متواري شده است.
قاسم پس از اعتراف به قتل با تشكيل پرونده به مقامات قضائي بوشهر تحويل داده شد.
باز هم توفان در زابل 
وزش توفان همراه با شن بار ديگر شهرستان زابل در شمال سيستان و بلوچستان را درنورديد. اداره هواشناسي زابل سرعت وزش توفان چهارشنبه در اين شهرستان را 88 كيلومتر در ساعت اعلام كرد.
براساس اين اعلام، وزش توفان قدرت ديد را در منطقه فرودگاهي شهرستان زابل اكنون به كمتر از 800 متر كاهش داده است.
گرد و غبار معلق در هوا، براي ساكنان شهرها و روستاهاي شهرستان زابل مشكلات تنفسي ايجاد كرده است.
معاون بهداشتي دانشكده علوم پزشكي زابل گفت: مردم اين شهرستان به هنگام وزش توفان همراه با شن، براي پيشگيري از ابتلا به بيماري هاي ريوي و چشمي حتي الامكان از منازل خود خارج نشوند. دكتر غلامرضا باقري افزود: مردم بايد در چنين روزهايي حتما از ماسك، چفيه و پارچه نمدار استفاده كنند.
سرباز مجروح در بيمارستان 
سرباز جواني كه در زمان تحويل اسلحه از شيفت قبلي خود در مقابل بيمارستان مدائن تهران، مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، در بيمارستان شماره يك ناجا بستري است. محسن، سرباز جوان، ساعت 8 شب براي تحويل گرفتن پست كشيك به مقابل بيمارستان مدائن آمد. سعيد همكار او كه شيفت عصر را برعهده داشت، قبل از تحويل اسلحه كنترل نهايي را انجام مي داد كه ناگهان گلوله اي از سلاح او شليك شد و محسن كه در فاصله نزديكي از سعيد قرار داشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
پس از وقوع حادثه، محسن بلافاصله به بيمارستان شماره يك ناجا انتقال يافت. پزشكان پس از انجام اقدامات اوليه اعلام كردند محسن احتمالا دچار مرگ مغزي شده است. در همين حال اعلام اميدواري كردند كه طي 72 ساعت پس از وقوع حادثه، محسن بتواند زمان بحراني را گذرانده و به هوش آيد.
بررسي هاي قضائي ،انتظامي درخصوص اين پرونده همچنان ادامه دارد.

توصيه هاي مرد رمال دختر را از خانه فراري داد
دختر جواني كه پس از آشنايي با يك مرد رمال از خانه فرار كرده بود، پس از ماه ها آوارگي خود را به ماموران انتظامي معرفي كرد.
اين دختر كه خود را(نازنين.م)معرفي كرد، به بازپرس دادسراي هاشمي گفت: من سه خواهر دارم و خودم از همگي بزرگترم. دو خواهر ديگرم چند سال پيش ازدواج كردند. من اوايل خواستگارهاي خوبي داشتم اما با بهانه هاي پوچ، به آنها پاسخ رد مي دادم، چون دلم مي خواست مرد زندگي ام متفاوت با مردهاي روي زمين باشد. اين وضعيت ادامه داشت و سركوفت هاي والدينم نيز باعث مي شد هميشه مقابل آنان موضعگيري كنم.
او در ادامه افزود: بيشتر اوقات خود را همراه 2 نفر از دوستانم كه بسيار خرافاتي بودند، در خانه رمال ها و فالگيرها مي گذرانديم. يك روز فال قهوه مي گرفتم، روز ديگر از يك رمال مي خواستم برايم دعاي محبت بنويسد و... تا اين كه يك روز وقتي از خانه فالگيري به خانه بازمي گشتم زني كه در اتوبوس كنارم نشسته بود با من سر صحبت را باز كرد و وقتي سفره دلم را باز كردم به من گفت كه دختر او نيز مشكل مشابه من را داشته و به يك فالگير خوب كه در كارش تبحر داشته مراجعه كرده و درعرض چند روز بختش باز شد و يك مهندس پولدار به خواستگاري اش آمد. اين زن از فالگير آنقدر حرف زد تا مشتاق شدم و آدرسش را گرفتم.
دروغ فروشي 
دختر جوان درحالي كه بغض كرده بود ادامه داد: آن شب تا صبح پلك بر هم نزدم و بي صبرانه انتظار مي كشيدم صبح روز بعد به آدرسي كه داشتم مراجعه كردم و مرد رمال را در گوشه اي از يك محله قديمي پيدا كردم. پس از بازكردن يك كتاب قديمي و خواندن آن، رو به من زيرلب گفت: بخت تو را بسته اند و اين كار از سوي يكي از بستگانت كه در كنار تو زندگي مي كند انجام شده و بهترين راه، دوري از آنان است.
وقتي از مرد فالگير خداحافظي كردم، دنيايي از توهم و خيال فكرم را مشغول كرد و سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه بهترين راه  ، فرار از خانه است.
دو روز بعد مقداري پول برداشتم و از خانه بيرون زدم. پس از مدتي آوارگي و سفر به شهرستان هاي مختلف و ارتباط با آدم هايي كه به ظاهر مهربان بودند، يك بار هم ماموران به جرم ولگردي دستگيرم كردند و 3 ماه زندان بودم. اما بعد از آزادي روي بازگشت به خانه را نداشتم و بالاخره به خود آمدم و پس از 8 ماه آوارگي به اين نتيجه رسيدم كه بهترين و امن ترين محل، همان محيط خانواده است.

آنجا
بلاي آسماني
تعطيلات آخرهفته وقت مناسبي است براي رفتن به پيك نيك. خانواده اي اهل گراز اتريش براي پيك نيك به دامن طبيعت رفتند. پدر خانواده بساط كباب را آماده كرد و مادر هم سفره را چيد. كباب ها بر روي آتش بود كه ناگهان صدايي وحشتناك به گوش رسيد و منقل و كباب ها تركيد! علت چيزي نبود جز برخورد يك جسم يخ زده 9 سانتي متري كه از آسمان فرو افتاده بود. تمام افراد خانواده از ديدن اين حادثه شوكه شده بودند. مادر خانواده كه كمي شجاعتر بود جلوتر رفت تا جسم آسماني را بهتر ببيند.
اين شهاب سنگ نما به رنگ قهوه اي و كاملا سفت بود. مادر، توده منجمد را در فويل پيچيد و در جاي خنكي نگهداشت تا بعدا به پليس نشانش دهد. كارشناس پليس تشخيص داد كه اين جسم از يك هواپيما بيرون افتاده و در طول راه به علت سرماي هوا يخ بسته است.
عبور از آتش 
آيا تابه حال افرادي را كه با استفاده از نيروي تمركز از روي ذغال هاي گداخته با پاي برهنه عبور مي كنند ديده ايد؟ خب، در شهر روهرباخ هم سميناري برگزار شد كه هدف آن كمك به افرادي بود كه اعتماد به نفس بالايي ندارند. شعار اين دوره چنين بود:(اگر مي تواني روي ذغال هاي داغ راه بروي، از پس هر كاري برمي آيي.)القصه، در مراسم پاياني اين دوره دانش آموختگان مي بايست روي ذغالهاي گداخته عبور كنند. آنها هم، چنين كردند اما هنوز لحظاتي از عبور شاگردان از آتش نگذشته بود كه درد جانكاهي طاقت افراد را بريد و پاي آنها به شدت دچار سوختگي شد.
در حال حاضر هفت نفر از شركت كنندگان در مراسم به خاطر سوختگي درجه يك در بيمارستان بستري شده اند. خداوند عقلي به اين عزيزان بدهد و مقداري پول به...
بازرس جورجيا!
معمولا باور عمومي درباره افرادي كه روحاني يا مذهبي هستند به نادرست اين است كه به جز عبادت و تفكر نمي توانند كار ديگري انجام دهند. براي رد اين باور ماجراي زير را بخوانيد: خواهر جورجيا و خواهر ايزابل دو راهبه مسيحي هستند كه در بيمارستان سن فرانسيس در شهر برلين كار مي كنند. يك روز آندو هنگام سركشي به نمازخانه بيمارستان متوجه مي شوند كه تابلوي نقاشي آنجا به سرقت رفته است. خواهران، ايزابل و جورجيا موضوع را به پليس اطلاع دادند اما نمي توانستند نسبت به سرقت تابلويي كه هر روز جلويش عبادت مي كردند بي تفاوت باشند. خلاصه اين دو زن در شهر به هر كجا كه فكر مي كردند سرزدند و به دنبال تابلو گشتند.
وقتي راهبه ها از يافتن اثر نقاشي كاملا نااميد شدند، مردي به آنها نزديك شد و تابلو را به مبلغ 500 يورو پيشنهاد داد. آنها هم به بهانه همراه نداشتن پول با پليس تماس گرفتند و ساعتي بعد مرد سارق آب خنك مي خورد!
ابروي داماد افتاد و عروس فرار كرد
تا دامادي استيو سيمپسون 27 ساله تنها يك شب باقي مانده بود. دوستان استيو به خانه اش آماده بودند تا او را براي مراسم فردا آماده كنند. يكي از دوستان خيلي بانمك براي شوخي، با تيغ، ابروي استيو را تراشيد. استيو هم كه نمي توانست بدون ابرو در مراسم شركت كند تصميم گرفت اليافي را از يك جوراب خيلي قديمي اش جدا كند و آن را به صورتش بچسباند. فردا صبح استيو به كليساي شهر شفيلد رفت و آليسون هم به همراه پدرش وارد شد. همه چيز خوب پيش مي رفت اما وقتي استيو شروع به حرف زدن كرد، ناگهان ابرويش كنده شد و زمين افتاد.
آليسون چند لحظه با تعجب به استيو نگريست و بعد درحاليكه مي خواست از شدت ناراحتي داماد را خفه كند، فرياد كشيد و از سالن خارج شد. البته بعد از مراسم اين دو كبوتر جوان كلي به اتفاق تا صبح خنديدند و با هم راهي سفر ماه عسل شدند.

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
بـورس
خارجي
رسانه
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   رسانه   |   سياسي   |   شهري   |  
|  علمي   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |