شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۳
در برابر نسبي گرايي
دكتر مرتضي فتحي زاده
جريان نسبي گرايي در حوزه معرفت و شناخت بشري، از جريان هاي مهم و تأثيرگذار چه در زمان قديم (به ويژه در يونان پيش از ميلاد) و چه در قرن بيستم و زمان حال است. اين گفتار به عنوان مقدمه اي بر نقد نسبي گرايي، درصدد بيان تاريخي اجمالي از پيدايش سوفسطائيان و ديدگاههاي آنها و دفاع سقراطي از امكان حصول معرفت قطعي، با تكيه بر نظريه تعاريف و كليات است. در واقع مي توان جريان سقراطي را نخستين مقاومت در برابر شكاكيت و نسبي گرايي دانست. با هم مي خوانيم:
002740.jpg

سقراط كه تعاريف و كليات را داراي وجودي جداگانه و متعلق به جهان صور نمي دانست،كوشيد تا معرفت و به ويژه اخلاق و تربيت را بر پايه هاي محكم و استواري بنشاند و آنها را از حملات سهمگين سوفيستها برهاند. او تعاريف و مفاهيم كلي را متعلق واقعي و سنگ بناي معرفت مي دانست
ما معمولاً در زندگي روزمره واژه هاي معرفت، آگاهي، دانستن، خطا، حقيقت، يقين، جهل، شك ومانند آنها را بدون ابهام و آشفتگي به كار مي بريم و در فهم معاني آنها كمترين ترديدي به خود راه نمي دهيم و پيوسته مي كوشيم تا به انگيزه ها و چشمداشت هاي گوناگون نظري و عملي آنچه نمي دانيم آگاه شويم و بر گستره و ژرفاي دانسته هايمان بيفزاييم و بدين سان راه پيشرفتهاي مادي و معنوي خويش را هموارتر سازيم. ترديد و دل نگراني هنگامي رخ مي دهد كه فهم عرفي و معمولي ما از اين واژه ها در پي بروز مسائل و مشكلات فكري و عملي فردي و اجتماعي سخت دچار چالش شود و لزوم بازنگري و بازسازي آنها را پيش آورد. اين بازنگري و بازسازي نيز جز با موشكافيها و نقاديهاي فلسفي به دست نمي آيد،زيرا فرا رفتن از سطح فهم هاي عرفي و عاميانه و تلاش براي دستيابي به فهم هاي بالاتر و بنيادي تر همانا نقطه آغازين و مدخل نخستين ژرفكاوي هاي فلسفي است.
در تاريخ مدون فلسفه غربي، نخستين زمينه هاي بحران معرفتي و توجه جدي به مسأله امكان پذيري دستيابي به معرفت مطلق و ترديد ناپذير در دوره سوفيستها شكل گرفت؛ زيرا فيلسوفان پيش از سوفيستها اساساً به پديده ها و اعيان خارجي نظر داشتند و بر آن بودند تا بنياد و اصل نهايي اشيا را بيابند و به ياري آن از راز تحولات و دگرگونيهاي جهان پرده بردارند. هيچ فيلسوفي در آن دوره هرگز در امكان حصول معرفت و پيشرفت در عرصه پژوهشهاي جهان شناختي به ديده ترديد نمي نگريست. اما چندي پس از پيدايش انديشه هاي متعارض فراوان و ناكامي فيلسوفان در تدوين نظريه هايي توانمند و خرسند كننده براي تفسير جلوه هاي متفاوت هستي، رفته رفته جوانه هاي بي اعتمادي به حقانيت آن جهان شناسي ها در دل برخي انديشمندان روييد و زمينه هاي توجه به ذهن و انسان را فراهم آورد.اين چرخش توجه از عين به ذهن و از طبيعت به انسان نخستين بار در ميان سوفيستها پديد آمد.
افزون بر شك و ترديد هاي حاصل از ورشكستگي اين آرا در رسيدن به يك جهان شناسي خرسند كننده، پاره اي عوامل ديگر همچون آشنايي گسترده يونانيان با مظاهر گوناگون فرهنگ و تمدن اقوام و ملل ديگر به ويژه تمدنهاي ايراني، بابلي و مصري از راه تماس با آن ملل و نيز با ساكنان اسكوتيه و تراكيه سبب طرح پرسشهايي در اذهان متفكران يوناني و در نتيجه موجب توجه بيشتر ايشان به مسائل مربوط به انسان و تمدن و عادات بشر و امكان حصول معرفت يقيني و مطلق گرديد. پرسشهايي همچون: آيا شيوه هاي گوناگون زندگي اعم از ديني و اخلاقي و ملي چيزي جز قراردادهايي بشري اند؟ آيا فرهنگ يوناني ساخته و پرداخته انسان و در نتيجه ناپايدار و تغيير  پذير است  يا ناشي از اقتضاي طبيعت است؟ آيا وضعي است يا طبعي؟ مقدس و برخوردار از تأييد الهي است؟ يا نامقدس و انساني  است و درخور بازنگري و تحول؟
بدين ترتيب، سوفيستها موضوع كاوشهاي فلسفي را بر خلاف فيلسوفان پيشين، از طبيعت يا جهان كبير به انسان يا جهان صغير تغيير دادند و نيز بر شيوه هاي استقرايي و گردآوري اندوخته هاي فراوان از مشاهدات و امور جزئي گوناگون تأكيد ورزيدند. سوفيستها افزون بر اختلاف نظر با گذشتگان درباره موضوع و شيوه هاي كاوشهاي فلسفي و نظري، درباره غايت و هدف آن نيز راهي جداگانه در پيش گرفتند. غايت فلسفه از ديدگاه جهان شناسان قبلي، كشف حقايق ضروري درباره جهان بود؛ در حالي كه سوفيستها دستيابي به معرفت و حقيقت عيني و مطلق را محال مي پنداشتند و همت خويش را مصروف اهداف عملي مي كردند،نه غايات نظري و كشف قوانين ضروري جهان.از اين رو آنان به تعليم و تربيت جوانان دلبستگي بيشتر داشتند و مي كوشيدند هنر زندگي و تدبير آن را به ايشان بياموزند.
بحرانهاي سياسي و اجتماعي پس از جنگهاي ايرانيان و شيوه حيات سياسي و حكومت دموكراسي آتن نيز نيازهاي ديگري علاوه بر لزوم فراگيري فن تربيت براي شهروندان به ويژه رهبران دموكراسي را پديد آورد كه مي خواستند به كارهاي اجتماعي و دولتي مبادرت ورزند. فراگيري دستور زبان، تفسير اشعار، فلسفه اساطير و دين و بالاتر از همه فن سخنوري و مناظره از جمله اين نيازمنديها بود كه آموزش آنها تنها از دست سوفيستهاي خبره برمي آمد. البته اين امور به خودي  خود زيان بخش نبودند؛ اما چون در آن اوضاع نابسامان برخي آنها را غرض ورزانه براي تحميل انديشه ها و نيات سوء خويش به كار مي بستند، مفاسد اخلاقي، سياسي و اجتماعي فراوان به بار مي آورد.
اين موضوع و نيز انتقادهاي سخت و كوبنده سوفيستها نسبت به قواعد اخلاقي و اجتماعي و آداب و سنن ديني جامعه موجبات بدگماني قشر سنتي را به ايشان فراهم آورد و به رغم حمايت پرشور جوانان از آنان، مورد تنفر آن قشر قرار گرفتند. سنت گرايان سوفيستها را كساني مي پنداشتند كه براي دستيابي به منافع مادي، فن پيروزي در مناظرات و دادخواهيها را به افراد بي صلاحيت آموزش مي دادند و آشكارا حقيقت را به بازي مي گرفتند و با انواع ترفندها، باطل را حق جلوه مي دادند. بدين سان، انديشه هاي سوفيستهاي اوليه درباره نسبيت معرفت و حقيقت و اخلاق و تمدن و فرهنگ، سخت تحريف شد و از ترديد هاي افراطي و آشفتگيهاي فكري و سياسي سردرآورد.
باري، اين پيامدها برخي فيلسوفان همچون سقراط را برانگيخت تا چاره اي بجويند. او كه ظاهراً نخست به مطالعه آراي جهان شناختي در فلسفه هاي آرخلائوس، ديوگنس آپولونيايي، امپدكلس و آناكساگوراس پرداخته بود، به زودي دريافت كه اين فلسفه هاي طبيعي سودي جز كسب آرا و انديشه هاي متعارض و آشفته را در پي ندارند. هنگامي كه بيست و چند سالي بيش نداشت، چونان سوفيستها از تفكرات جهان شناختي يونانيان به مسأله انسان بازگشت. البته برخي مورخان فلسفه، انگيزه و علت اين تغيير موضع سقراط را پاي بندي اوليه وي به فلسفه هاي طبيعي موجود و سرخوردگي بعدي از آنها نمي دانند، بلكه حادثه مشهور سروش دلفي را سبب دگرگوني قطعي او به فيلسوف طنزگوي اخلاقي مي پندارند. به هر حال، او پس از اين حادثه رسالت خويش را در يافتن حقيقت ثابت و مطلق، يعني حكمت راستين ديد.
سقراط براي دستيابي به چنين حقيقتي و به منظور رويارويي با نسبيت انديشي سوفيستهاي منكر حقايق ضروري و ثابت، به تعاريف كلي روي آورد و مدعي شد كه هر چند امور جزئي و حسي دگرگون مي شوند و نسبي اند، امور كلي از گزند تغيير بر كنارند و پيوسته ثابت و پايدار مي مانند. البته او تعاريف و كليات را داراي وجودي جداگانه و متعلق به جهان صور نمي دانست. بدين ترتيب، سقراط كوشيد تا معرفت و به ويژه اخلاق و تربيت را بر پايه هاي محكم و استواري بنشاند و آنها را از حملات سهمگين سوفيستها برهاند. او تعاريف و مفاهيم كلي را متعلق واقعي و سنگ بناي معرفت مي دانست و در گفتگوهاي ديالكتيكي اش با مخاطبان پيرامون موضوعات مختلف از ايشان مي خواست نخست از بررسي موارد جزئي آغاز كنند و پاسخهاي موقتي به پرسشهاي وي بدهند و سپس با نقد پاسخهاي پيشنهادي، آنان را به تدريج به سوي تعاريف كلي تر و كامل تر رهنمون مي شد و بدين سان به ايشان مي آموخت كه تعاريف جزئي و آگاهيهاي حسي، نسبي و ناپايدارند و از مصاديق واقعي معرفت به شمار نمي آيند.
002748.jpg

مفاهيم و تعاريف كلي، مانند تعريف انسان به «حيوان ناطق»، از ديدگاه سقراط، صرفاً اموري ذهني نيستند، بلكه از خصيصه اي ثابت و پايدار و غيرذهني حكايت مي كنند و به همين سبب از دنياي جزئيات فاني متمايز و جدا مي شوند. چنان كه اگر همه آدميان از قلمرو هستي محو و نابود شوند، تعريف انسان به عنوان «حيوان ناطق» همچنان ثابت باقي مي ماند. تأكيد سقراط بر مفاهيم و تعاريف كلي برخاسته از دلبستگي وي به رفتار اخلاقي بود. او با توسل به تعاريف كلي مي خواست صخره اي مطمئن بيابد تا در ميان درياي پرجوش و خروش نسبي گرايانه سوفيستها بر آن بايستد و اخلاق را از نسبيت و تزلزل نجات دهد. از ديدگاه اخلاق نسبي، مثلاً عدالت از شهري به شهري ديگر و از جامعه اي به جامعه ديگر متفاوت است و ما هرگز نمي توانيم با كليت و قطعيت بگوييم كه عدالت اين است يا آن و چنين تعريفي نيز براي همه كشورها و افراد معتبر است؛ بلكه فقط مي توانيم بگوييم عدالت فرضاً در آتن اين است و در تراكيه آن. اما از ديدگاه سقراط، اگر ما بتوانيم يك بار و براي هميشه تعريف كلي عدالت كه ماهيت ذاتي آن را بيان مي كند و براي همه آدميان معتبر است را به دست آوريم، در آن صورت تكيه گاه مطمئني يافته ايم و مي توانيم درباره رفتارهاي فردي و نيز مقررات و قواعد اخلاقي كشورهاي مختلف داوري كنيم. بدين سان، سقراط، نخستين گام در رويارويي با نسبيت گرايي و شكاكيت و دفاع از امكان پذيري معرفت را با توسل به نظريه تعاريف و كليات برداشت؛ هرچند گويي امروزه ديگر مفاهيم و تعاريف كلي از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار نيستند.

تازه هاي انديشه
دو هفته نامه گلستان قرآن
002742.jpg

شماره صدونهم دوهفته نامه پژوهشي، تحليلي و خبري گلستان قرآن منتشر شد.در اين شماره گفت وگو با استاد محمدجعفر امامي درباره تجلي آداب اجتماعي در قرآن كريم از تئوري تا عمل را مي توان ملاحظه كرد. همچنين گفت وگويي با علي رضا عيوضي حافظ كل قرآن كريم نيز انجام گرفته است. برخي ديگر از مطالب اين شماره عبارتند از: ضرورت هماهنگي و يكساني رسم الخط قرآن، تفسيري جديد از مثال عنكبوت در قرآن، تكرار در قصه هاي قرآن و عبارت پردازي داستانهاي قرآني.
هشتمين جلد روزشمار انقلاب اسلامي
به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگ و ادب پايداري حوزه هنري هشتمين جلد از مجموعه روزشمار انقلاب اسلامي را منتشر كرد. در هفت جلد قبلي به رويدادهاي انقلاب اسلامي از فروردين ۱۳۵۶ تا آبان ۱۳۵۷ پرداخته است. جلد هشتم اين مجموعه به وقايع آذر ماه ۱۳۵۷ اختصاص دارد .
در مقدمه جلد هشتم آمده است : «آذر سال ۱۳۵۷ كه دهه پرشور محرم نيزرا در خود دارد، يكي از ماههاي پر تحرك و تعيين كننده روند انقلاب اسلامي به سوي پيروزي است. برگزاري تظاهرات عظيم روزهاي عاشورا و تاسوعا، گسترش موج فرار سربازان از پادگان ها، عمليات انقلابي در پادگان لويزان، نااميدي آمريكا از  كارآمدي شاه، بحران اعتصاب در صنعت نفت، هراس كشورهاي حاشيه خليج فارس از امكان گسترش انقلاب ايران به خارج از مرزها، ابراز نگراني اروپا و ژاپن از كاهش چشمگير صدور نفت ايران و سرانجام تصميم جدي غرب براي رها كردن شاه و تلاش براي يافتن جانشين مناسب، از جمله رويداد هايي است كه همه در اين ماه شكل مي گيرد.»
نويسنده - پرويز سعادتي- در اين كتاب براي اينكه بتواند رويدادهاي آذر را بر اساس خطوط مشترك روند وقايع تبيين كند در نظر خود وقايع، حوادث و اتفاقات اين ماه را به دو دسته كلي تقسيم كرده است:يكي عرصه انقلاب، امام و مشاورين ايشان و اهداف مورد تعقيب و ديگري عرصه ضد انقلاب و اقدامات انجام شده در اين جبهه است. وي در پيش فرض خود اهداف عرصه
انقلاب،حضرت امام و مشاورين ايشان را چنين تقسيم كرده است:
۱- تأكيد بر حضور بدون وقفه مردم در صحنه.۲- افزايش فشار براي ايجاد شكاف در ميان نظاميان. ۳- تاكيد بر ادامه اعتصاب در صنايع نفت.۴- ترسيم صورتي متعادل از حكومت آينده ايران .
جلد هشتم روزشمار انقلاب اسلامي كه در ۵۳۹ صفحه در ۱۶۵۰ نسخه توسط انتشارات سوره مهرارائه شده است، شامل مقدمه، نام روز، تاريخ با معادل قمري و ميلادي، خلاصه رويداد هاي آن و سپس متن گزارش و در انتهاي هر روز منابع مورد استفاده است. در پانوشت هاي هر روز نيز به فراخور افراد نامبرده شده در متن گزارش زندگي نامه اي از آنان آمده است. البته اين تنظيم در تمام مجلد ها يكسان است.

رويدادهاي انديشه
همايش بين المللي فلسفه، روانپزشكي و روانشناسي
همايش بين المللي «فلسفه، روانپزشكي و روانشناسي، زمان، حافظه و تاريخ» ۲ تا ۵ مهر توسط گروه روانشناسي دانشگاه هايدلبرگ و انجمن فلسفه و علوم رواني و شبكه بين المللي فلسفه و روانپزشكي در دانشگاه هايدلبرگ آلمان برگزار مي شود.به گزارش خبرگزاري «مهر»، از زمان برگزاري اولين همايش بين المللي در اسپانيا (۱۹۹۵) اين مجموعه همايش ها به سرعت گسترش يافت و در زمينه تحقيق و تدريس اهميت خاصي يافت.
موضوع اصلي اين همايش، زمان، حافظه و تاريخ است و هدف اين همايش تركيب كردن مفاهيم فلسفي زمان و زودگذري آن، رويكردهاي باليني و عصب شناختي به حافظه و بي نظمي آن، و همچنين ابعاد تاريخي بيماري هاي ذهني و شيوه هاي روانپزشكي به عنوان يك رشته است.
موضوعاتي كه در اين همايش مطرح مي شوند عبارتند از: زودگذري و حس آگاهي از زمان؛ زمان و خود؛ حافظه و نقش آن در بيماري هاي ذهني؛ ابعاد موقت بي نظمي هاي روانپزشكي؛ چرخه زندگي، موضوعات زندگي و موارد تاريخي؛ تاريخ روانپزشكي و مفاهيم روانپزشكي؛ حافظه و فرهنگ.
همايش جهاني اتوپيا
انجمن مطالعات مربوط به اتوپيا بيست ونهمين نشست سالانه خود را از ۱۶ تا ۱۹مهرماه امسال در شهر تورنتوي كانادا برگزار مي كند. به گزارش خبرگزاري «مهر»، اين همايش از جنبه هاي گوناگون، اشكال متفاوت اتوپيا را مورد بررسي قرار مي دهد.اين همايش، همايشي ميان رشته اي محسوب مي شود كه مطالعات جامعه شناختي، روان شناختي،تاريخي، هنرشناختي، مهندسي، اقتصادي، زبان شناختي،فلسفه، مطالعات محيطي و اقتصاد را در برمي گيرد.
002738.jpg

لازم به ذكر است كه انجمن مطالعات مربوط به اتوپيا از سال ۱۹۷۵ هر سال به صورت مرتب نشستها و همايشهاي ساليانه خود را برگزار مي كند و مخالفان و موافقان اين مفهوم پر مناقشه، ديدگاههاي خود را در قبال آن به معرض ديد و نظر ديگران قرار مي دهند. اين انجمن همچنين مجله اي را به نام « مطالعات مربوط به اتوپيا» انتشار مي دهد كه مقالات ارايه شده در اين همايشها و ديگر مقالات مرتبط با بحث اتوپيا در آن درج مي شوند.

انديشه
دانشجو
سياست
ورزش
هنر
|  انديشه  |  دانشجو  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |