سه شنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - شماره۳۴۹۵
برخورد با شير از نوع سوم
015705.jpg
به طور معمول در تمامي سرويس هاي بهداشتي جهان براي شست وشوي دست و صورت حداقل يك شير آب وجود دارد. سرويس هايي كه كمي پيشرفته تر هستند هم شير آب سرد دارند و هم شير آب گرم. اما در نيامهونگا شهري در زيمبابوه در سرويس ها عمومي يك شير اضافي هم پيدا مي شود. البته اين شير از آن شيرها نيست كه آلودگي هاي دست را بشويد بلكه زمين را از شر انسان ها خلاص مي كند! روز جمعه 3 شير وحشي به شهر نيامهونگا سري زده بودند و به شدت مورد استقبال گرم مردم با پاره هاي سنگ قرار گرفتند. اين سلاطين جنگل وحشت زده براي رهايي از دست پادشاه مخلوقات به درون يك سرويس بهداشتي عمومي پناه بردند.
مردم هم بلافاصله ماموران جنگلباني را خبر كردند تا شيرها را به محل اصلي زندگيشان بازگردانند. بدين ترتيب زيمبابوه اولين كشوري است كه در سرويس هاي بهداشتي اش براي رفاه حال مردم! 3 شير وجود دارد.

روحيات خانواده هاي قرباني ها
اخيرا روزنامه نيويورك تايمز نتايج نظرسنجي از خانواده هاي 339 قرباني 11 سپتامبر را منتشر كرد: نصف بازمانده ها براي درست خوابيدن مشكل دارند. بعضي اصلا سوار هواپيما نمي شوند، يك سوم يا كار كردن را كنار گذاشته اند يا شغلشان را عوض كرده اند. يك پنجم آنها محل زندگي شان را عوض كرده اند و يك پنجم ديگر اگر مي توانستند، جاي ديگري زندگي مي كردند. بسياري از آنها بعد از 11 سپتامبر مذهبي شدند. يك پنجم اين خانواده ها در اجراي مراسم مذهبي جدي تر شدند. سه چهارم خانواده ها خودشان را مشغول به دغدغه واقعه يازده سپتامبر توصيف كردند كه البته دغدغه دو سوم مردم نيويورك است. ديگران هم مي گويند كه اخبار مربوط به ترور به جاي القاي حس امنيت آنها را عصبي مي كند. 51 درصد اهالي اين ابرشهر اعتقاد دارند امكان كافي براي برخورد با تكرار چنين حادثه اي وجود ندارد. بدترين نكته هم به قول برخي مصاحبه كنندگان ايرانشهر اين است كه خانواده هاي قربانيان عموما ازسوي عموم عده اي مولتي ميلياردر پنداشته مي شوند.
محمدعطا مظنون به تروريسم نبود
پدر محمدعطا كه در يك فيلم ويديوئي از سوي بن لادن به عنوان رهبر حمله كنندگان به ساختمان هاي آمريكا در روز 11 سپتامبر معرفي شد در قاهره به گفت وگو با آسوشيتدپرس نشست. او در اين گفت وگو توطئه يهودي ها را باعث معرفي محمدعطا به عنوان تروريست عنوان و تاكيد كرد كه پسر او اين كار را انجام نداده است. او كه يك وكيل بازنشسته است عكس بزرگي از پسرش را به ديوار زده و حمله ها را نقشه سازمان امنيت اسرائيل مي داند، اما در عين حال ايالات متحده را به خاطر سياست هاي ضد عرب آن كشور شايسته اين حملات دانست. عطا كه مدعي بود روز بعد از حادثه تلفني با پسرش صحبت كرده، ديگر نمي گويد محمدعطا زنده است، اما درباره عكس روي ديوار گفت: فرزندان عزيزند. با توجه به سياست هاي سختگيرانه دولت مصر درمورد تروريسم، محمد عطا هيچ وقت مظنون به تروريسم نبوده است، اما وقتي عطا براي ادامه تحصيل به آلمان رفت، آشنايان آلماني او را به عنوان يك جوان بسيار باهوش با عقايد اسلامي جدي توصيف مي كردند. اين امر نشان مي دهد كه عطا با گذشت زمان ظاهرا مذهبي تر شده بود.

دكه
015699.jpg
015708.jpg
015750.jpg
015747.jpg
امروز هم گشتي در روزنامه هاي 11 سپتامبر جهان بزنيد. در مطبوعات آمريكايي مطابق معمول اخبار رقابت هاي انتخاباتي بوش و كري به چشم مي  خورد. گزارش هاي مربوط به توفان هاي فرانسس و ايوان نيز همچنان تيتر اول چندين روزنامه آمريكايي را به خود اختصاص داده است. افشاي كمك تسليحاتي دلالان فرانسوي به رژيم بعث عراق يكي از موضوعاتي است كه روزنامه واشنگتن تايمز به آن پرداخته است.
روزنامه آفريقاي جنوبي هم به جز موضوعات داخلي، گروگانگيري هفته گذشته در روسيه را مورد بحث قرار داده است. در بين روزنامه هاي آسيايي، هندوستان تايمز به پيشواز يازدهم سپتامبر رفته است و صفحه اول خود را به اين موضوع اختصاص داده است. به نظر مي  رسد هر كشوري به وضعيت خطرناك تروريستي رقيب خود توجه دارد و هيچ يك از اين جرايد به بازتاب مسايل امنيتي دروني علاقه اي ندارند. كاريكاتور امروز كه به فاجعه روسيه مربوط مي  شود، از گيگل فري است.

اونيل چند ساعت قبل از انفجار برج هاي دوقلو گفته بود:
امشب كارشان را تمام مي كنند
015702.jpg
اديب وحداني / علي ترابي-تا الان آنقدر حرف هاي حساب و غيره براي بررسي دلايل و نتايج و كاركردها و غيره 11 سپتامبر نوشته  شده  كه شايد ديگر چندان حوصله نداشته باشيد خيلي سراغ اين موضوع برويد و موضوعات و غيره اي را بخوانيد كه كوتاه وجذاب و سرگرم كننده و آموزنده باشند. اين يك روز را هم به حساب همان خبرها بگذاريد، چون بحث درباره كسي است كه به آمريكا هشدار داده بود و بوش هنوز مورد انتقاد است كه چرا هشدارهاي او را جدي نگرفته  بود البته به آمريكا خيلي ها از قبل هشدار داده بودند، مثلا فرنك زپا را در نظر بگيريد كه داد مي      زد:آقاي آمريكا سعي كن تهي بودن درونت را پنهان كني يا جان لنون و آواز فرصتي به صلح بدهيد اش را يا لشكرهاي درخشان ضد جنگ هاي هيپي مآب ديگر را كه همه هشدار مي  دادند و فيلسوف ها و روزنامه نگارها و هنرمندها و هنردوست ها و خلاصه آدم ها ... اما جان پي اونيل كسي بود كه هشدار داد و اسم خطر را هم برد. در محافل امنيتي آمريكا پيگيرترين القاعده شناس، جان پي اونيل بود.
اونيل در سال 1952 به دنيا آمد، مادرش در موسسه كرايه اتوموبيل پدرش راننده تاكسي بود. او در كودكي با ديدن يك مجموعه تلويزيوني به اسم اف بي آي از طرفداران جدي پليس شد و پيگيري اش به آنجا انجاميد كه توانست به عنوان كارمند اداره انگشت نگاري، كاري در اف بي آي پيدا كند و تحصيل در كالج را هم ادامه دهد. ظاهرا ازدواج دانشجويي اونيل و پدر شدنش در 20 سالگي باعث نشد كه او نتواند به تحصيلاتش ادامه دهد و اونيل در سال 1976 فوق ليسانس علوم قضائي گرفت. بعد از گذراندن چندين سال خدمت كه قسمتي از آن به تحقيق در مورد خشونت عليه پزشكان فعال در زمينه سقط جنين بود، در سال 1995 رئيس بخش ضد تروريسم در اف بي آي شد.
اولين كار اصلي اونيل به نتيجه رساندن تحقيقات در مورد يوسف رمزي بود. از زماني كه گزارش حضور رمزي در پاكستان روي ميز اونيل قرار گرفت تا وقت دستگيري او، 4 روز بيشتر طول نكشيد. اين امكان وجود داشت كه يوسف رمزي متهم به بمبگذاري در مركز تجارت جهاني در سال 1994 به افغانستان فرار كند ولي سرعت عمل اونيل عالي بود.
توانايي اونيل عمدتا به دليل كار گسترده اي بود كه در زمينه ضد تروريسم از سال 1986 انجام داده بود. بر خلاف عمده نيروهاي امنيتي آمريكا كه تروريست ها را دست كم مي  گرفتند، اونيل و بعضي از همكاران آنها را خيلي جدي مي  دانستند و منتظر بودند كه آسيب، روزي به آمريكا برسد. در بررسي بمبگذاري مركز تجارت جهاني مشخص شده بود كه فردي به اسم بن لادن به سازمان خيريه كه متهم به بمبگذاري بود، پرداخت هايي داشته است همچنين در قسمت هايي از بازجويي ها از شخصي به نام شيخ اسامه ياد شده بود. در بررسي هاي تكميلي معلوم شد كه بن لادن نه تنها حامي مالي گروه، بلكه رهبر يك شبكه بسيار گسترده، قدرتمند و بالقوه خطرناك است.
بعد از انفجار آوريل 1995 در اوكلاهما با همكاري سيا و اف بي آي يك گروه جديد براي برخورد با تروريسم داخلي تاسيس شد كه در واقع فقط تجديد سازمان همان اداره هاي فعال قديمي ضد تروريسم بود.
در ابتداي سال 1996، اونيل پايگاهي با اسم رمز آلكس را در سيا تاسيس كرد كه فقط يك هدف مشخص داشت: تمركز روي زير ساختار تشكيلات بن لادن. وظيفه آلكس پاسخ دادن به چند سوال بود: منابع مالي بن لادن و القاعده كجاست؟ پايگاه هاي عملياتي و مراكز آموزشي نيروهاي القاعده كجاست؟ مكانيسم انتخاب نيروي آنها چگونه است؟ و سوال هاي مشابه.
موفقيت آلكس به توانايي هاي مديريتي و قدرت اش در كار كشيدن از مديران اف بي آي و سيا به طور همزمان بود. او سختگير و بي گذشت اصلا از عملكرد غيرقابل قبول زيردستان صرف نظر نمي كرد و همينطور از بالا دستان. البته او يك خصيصه خيلي بد هم داشت كه سوء استفاده از هوشش براي تحقير ديگران بود. او نيروهاي قدرتمند را براي همكاري انتخاب مي          كرد و شاهزاده تاريكي و شيطان فقط دو لقب از القابي بودند كه كارمندانش به خاطر زيادي كار كشيدن اونيل از آنها براي او انتخاب كرده بودند. در عوض اين همه سختگيري او با پليس هاي خارجي خيلي خوش اخلاق بود و تا آنجا كه مي     توانست به هر روش ممكن خريدن هدايا و... با پليس سراسر دنيا رابطه خوبي برقرار مي   كرد.
اونيل در سال 1998 در دفتر نيويورك اف بي آي هم يك بخش ويژه القاعده را راه اندازي كرد و پس از بمبگذاري ها در مراكز آمريكايي در كنيا و تانزانيا، اونيل توانست پيگيري پرونده ها را به عهده بگيرد.
اونيل در مكاتبات خود حتي هيچ وقت مرگ اسامه بن لادن را هم تمام كننده قضيه القاعده نمي  دانست و معتقد بود كه بايد پيگيري پرونده اين سازمان تا آخر ادامه پيدا كند، اما مشكل اصلي در اينجا بود كه اونيل هيچ وقت مستندات كافي را براي متقاعد كردن قضات آمريكايي و مقامات بالاتر در مورد القاعده وادامه دادن تحقيقات خود در دست نداشت. از طرف ديگر بعد از انفجار بمب در يك مركز آموزش نظامي آمريكا در رياض كه بهترين فرصت براي اونيل بود، قبل از رسيدن مسوولان آمريكايي براي ادامه تحقيق هر 4 نفر مظنون از سوي دولت عربستان گردن زده شدند و آخرين فرصت براي ادامه تحقيقات هم از بين رفت. در سال 96 اونيل توانست در سومالي، جمال احمدالفضل را دستگير كند و با تخليه اطلاعاتي او، به بسياري از ارتباطات مالي- تشكيلاتي القاعده پي برد. اما اونيل با همه اين اطلاعات نتوانست وزارت امور خارجه آمريكا را متقاعد كند كه القاعده را به عنوان يك گروهك تروريستي معرفي كنند.
حتي انفجار پايگاه الخبر هم نتوانست اونيل را كه با همتايان خود در سازمان سيا پيگير القاعده بودند به يك سر نخ اصلي برساند. عدم همكاري مقامات عربستان سعودي در اين زمينه باز هم در مسير تحقيقات سنگ اندازي مي  كرد.
015687.jpg
تا اينكه پس از چاپ گزارش عليه او در تايمز او درخواست بازنشستگي كرد. بعد از بازنشستگي، اونيل مسوول حراست برج هاي تجارت جهاني شد. از يك همكار اونيل نقل شده بود كه اونيل در پاسخ به شوخي همكاران كه گفته بودند: القاعده كه به برج ها كاري ندارد با لحن جدي گفته اس ت : فكر مي  كنم كارشان را تمام كنند. شب 10 سپتامبر اونيل با دو دوست امنيتي اش شام مي  خورد و مي  گويد: من احساس مي  كنم اتفاق مهمي مي  افتد. دوستانش منتظر توضيح او مي  شوند، اما او براي كاري رستوران را ترك مي  كند و آنها به خانه مي  روند.
اونيل بعد از حمله به برج ها با همسر و پسرش و يكي از دوستانش صحبت كرد. به همسرش گفت كه داخل برج ها مي  رود تا خسارت ها را برآوردكند اما بعد از آن صدايي از اونيل شنيده نشد. مامور امنيتي نمي  دانست امكان دارد ساختمان نيمه خراب، خراب شود... و امروز همه از خود مي پرسند چرا هيچكس اونيل را جدي نگرفت؟

پدردنباله دارها به آسمان بازگشت
015693.jpg
نادر شاكرين-هوا تاريك است و روستاي رداوك در سكوت به خواب رفته است. تنها چراغ يك خانه روشن است، خانه ويپل ها. پدر بسيار مضطرب است و در اتاق پذيرايي از اين ور به آن ور قدم مي زند. در اتاق كناري همسر اين مرد از شدت درد مي گريد و مي خروشد. ماما كه قبلا بارها اين صحنه را ديده است آرام و مطمئن دست زن را در دست گرفته است و به او دلداري مي دهد. صداي آه و ناله بالا مي گيرد و چند لحظه بعد نوزادي از آسمانها به زمين مي آيد. مادر ديگر فرياد نمي زند و آرام از ته دل مي گريد، زيرا كودكي كه ماه ها در انتظار ديدنش بود، اكنون كنارش آراميده است. پدر خوشحال در كنار تخت روي زمين نشسته است و با پسر كوچولوي خودش احوالپرسي مي كند. مادر رو به پدر مي كند و مي گويد: نامش را چه بگذاريم؟ پدر كمي فكر مي  كند و پاسخ مي دهد فرد.
فرد ال ويپل در سال 1906 ميلادي در آمريكا متولد شد. او در دوران كودكي بسيار باهوش بود و در درس هاي مدرسه موفق بود. البته فرد از آن بچه هايي نبود كه فقط كتاب مي خوانند و هميشه درباره مسايل بزرگ صحبت مي كنند. او به ورزش علاقه زيادي داشت و آرزو داشت در بزرگسالي تنيس باز حرفه اي شود. فرد براي تحصيل در رشته رياضيات وارد كالج باختري لس آنجلس شد اما يك سال بعد خود را به دانشگاه لس آنجلس كاليفرنيا UCLA منتقل كرد. او همچنان در آرزوي قهرمان تنيس شدن بود، اما پس از ابتلا به فلج اطفال براي هميشه با اين خواسته خود وداع كرد. فرد براي ادامه تحصيل رشته ستاره شناسي را انتخاب كرد و در بهار سال 1931 از دانشگاه بركلي كاليفرنيا مدرك دكترايش را گرفت و از 20 شهريور همان سال به عنوان استاد در دانشگاه هاروارد مشغول به تدريس شد. يكي از بزرگترين اختراعات اين دانشمند طراحي دستگاهي بود كه ورقه هاي نازك آلومينيوم را به قطعات كوچكي تقسيم مي كرد. خلبانان متفقين از اين قطعات در جنگ جهاني دوم بسيار استفاده كردند. آنها برفراز آلمان قطعات آلومينيومي را رها مي كردند كه موجب ايجاد اختلال در سيستم هاي راداري مي شد. هنوز هم در برخي جنگنده هاي امروزي از اين خرده هاي فلزي براي از كار انداختن رادار موشك هاي رهياب موشك هايي كه با حسگرهاي خود محل هواپيما را در آسمان پيدا كرده و آن را تعقيب مي كنند استفاده مي شود. دكتر ويپل در سال 1946 نوعي پوسته خارجي نازك براي بدنه سفينه ها طراحي كرد كه به سپر ويپل يا سپر شهاب سنگي مشهور است. اجسام خارجي كه با سرعت بالايي به سوي سفينه حركت مي كنند پس از برخورد با سپر متلاشي مي شوند و خسارت زيادي به بدنه وارد نمي كنند. اين فن آوري همچنان در سفينه ها مورد استفاده قرار مي گيرد.
اين مرد بزرگ در سال 1950 نظريه جديدي درباره دنباله دارها ارايه داد كه مسايل حل نشده قبلي را به راحتي پاسخگو بود. نظريه گلوله برفي آلوده بر اين اساس است كه دنباله دارها از توده هاي سنگ و يخ تشكيل شده اند. او نشان داد كه دنباله دارها در زمان نزديك شدن به خورشيد ذوب مي شوند و گاز توليد شده همچون موتور جت به آنها شتاب مي دهد. پيش از ارايه اين نظريه باور بر اين بود كه دنباله دارها از توده هاي شني تشكيل شده اند و توسط نيروي جاذبه دروني، در كنار هم نگه داشته مي شوند. اين باور قديمي در توجيه زمان رويت دنباله دارها و شكل دنباله ناكارآمد بود. 36 سال بعد تصاوير دقيق دنباله دار هالي كه توسط سفينه آژانس فضايي اروپا برداشته شده بود، نظريه گلوله هاي برفي آلوده را تاييد كرد. دكتر ويپل از سال 1955 مديريت رصد خانه اسميتسونيون كمبريج را بر عهده گرفت و تا 1973 در اين سمت باقي ماند. در دوران رياست اين مرد رصد خانه كمبريج و رصدخانه  هاروارد يكي شدند و نام جديد مركز فيزيكي ستاره اي هاروارد - اسميتسونيون را به خود گرفتند. مركزي كه در آغاز كار تعداد انگشت شماري پژوهشگر داشت. اما هم اكنون پاتق چند صد ستاره شناس است. دكتر ويپل در سال 1977 خود را از تدريس در هاروارد بازنشسته كرد. انرژي اين مرد باور نكردني بود، زيرا او هر هفته شش روز با دوچرخه از خانه به مركز مي رفت و اين كار را تا سن 90 سالگي هم ادامه مي داد. بد نيست بدانيد كه در ايالات متحده افراد مي توانند با پرداخت پولي نسبتا زياد پلاك خصوصي خودرو خود را با اسمي مشخص ثبت كنند.
دكتر ويپل نام دنباله دار را براي پلاك خودرواش برگزيد و آن زمان هم كه صاحب دو خودرو بود نام ديگري را سياره نهاد.
دكتر فردال ويپل به خاطر خدمات فراوان انسان دوستانه اش مدال افتخار را از دست رئيس جمهوري آمريكا دريافت كرد. او درشهريور همين سال پس از 97 سال زندگي تشنگان علم و فن را تنها گذاشت و به آسمان بازگشت.

زيتون به جاي آنتي بيوتيك
015684.jpg
به پيرزن بيماري در يكي از بيمارستان  هاي اتريش روغن زيتون تزريق شد. قرار بود به اين زن 79 ساله بعد از عمل آپانديس آنتي بيوتيك تزريق شود، اما انسان ممكن الخطا است و بر اثر اشتباه دكتر اتفاق فوق پيش آمد .
دكتر به سادگي شيشه اي حاوي محلولي از روغن زيتون ، روغن گل رز و ديگر روغن ها را كه براي ماساژ دادن بيمار ديگري در نظرگرفته شده بود،  اشتباهي به جاي شيشه حاوي محلول آنتي بيوتيك كه در كنار هم بودند برداشت. اين پيرزن بعد از تزريق روغن زيتون با مشكلات تنفسي رو به روشد و پزشكان او را به محل مراقبت هاي ويژه انتقال دادند. مسوول بيمارستان دراين باره مي گويد: چشمان اين پزشك حتما براي يك لحظه سياهي رفت. او مرتكب اشتباه بزرگي شده است. وي همچنين گفت كه بيمار هرگز با خطري در اين باره رو به رو نشده است. پزشك خطاكار نيز به كميته انضباطي فراخوانده شد.

وفاداري، پاسخ خيانت
015681.jpg
برخي بر اين باورند كه عشق چشم آدم ها را باز مي كند و گروه ديگر معتقدند كه عشق انسان را نابينا مي كند، ولي به احتمال زياد طرفدار هريك از نظرات بالا كه باشيد با خواندن اين خبر نظرتان عوض مي شود!
ايگور لنتسوف يك بازرگان موفق روس است كه از سال 2002، آناستازيا ناسينوسكايا، بانوي زيباي روسيه را به نامزدي خود برگزيد. اما پس از گذشت يك سال علاقه آناستازيا به ايگور كاهش يافت. چندي پيش آن دو با هم بر سر مساله اي به شدت مجادله كردند و ميانشان شكر آب شد. آناستازيا كه به شدت از دست نامزدش ناراحت بود، قاتلي را استخدام كرد تا او را به قتل برساند. اما اين آدمكش كه از شهرت ايگور ترسيده بود، خود را به پليس معرفي كرد. نيروي پليس با يك عمليات ضربتي آناستازيا را دستگير كرد و او را براي محاكمه به مقامات قضائي تحويل داد. وقتي ايگور از توطئه سوءقصد آگاه شد نه تنها با پليس همكاري نكرد، بلكه براي دفاع از نامزدش يكي از بهترين وكلا را استخدام كرد. حالا ديگر قضاوت با خودتان .

جن و جن گير
015696.jpg
پليس هند در شهر سيليگوري بنگال غربي اخيرا مردي را كه ادعا مي كرد روح خبيث را از افرادي كه گرفتار آن شده اند دور مي كند، دستگير كرد.
شيوه جناب آمبيكا راي در جلب مشتري چنين بوده است: او با پوشيدن لباس كاملا سياه در شب به سراغ سوژه هاي خود رفته و آنها را با شيوه خاص خود مي ترساند، سپس در قالب جن گير به سراغ همان افراد مي رفت و با گرفتن مبالغ هنگفت و خواندن وردهاي مخصوص و اجراي آداب و رسوم جن گيري! آن افراد را از شر روح خبيث نجات مي داد. اما اين كاسبي براي او زماني به پايان رسيد كه شخصي با تلفن به پليس گزارش داد كه روح سياهي مزاحمش شده است! روح سياه كه از دست پليس و مردم محلي فرار مي كرد، دستگير شد و اعتراف كرد كه تمام اين مدت نقش روح و جن گير را خود برعهده داشته است. جن گير قلابي در بازجويي هايي كه پليس از او انجام داد اعتراف كرد كه از قربانيان مبالغ هنگفت و هداياي گرانقيمت اخذ مي كرده است تا روح خبيث را خشنود و راضي سازد. شايد بهتر باشد تا هندي ها در ارتباط با ارواح و جن گيرها تجديدنظر كلي كنند تا گرفتار شياداني از اين قبيل نشوند.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |