سه شنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۳
گفت  و گو با سليم الحص نخست وزير پيشين لبنان
لبنان آزادي بسياردموكراسي اندك
002808.jpg
نام سليم الحص با تاريخ معاصر لبنان گره خورده است. او يك بار در كابينه الياس سركيس نخست وزير شد و بار ديگر پس از ترور رشيد كرامي به نخست وزيري رسيد و براي سومين بار در زمان لحود نخست وزير شد.
بزرگترين حادثه تاريخ لبنان يعني آزادي جنوب آن در همين دور سوم نخست وزيري اش صورت گرفت. و نقش بسيار تاريخي او در اداره مذاكرات با طرف هاي بين المللي و منطقه اي چنان روشن و مؤثر بود كه سيدحسن نصرالله رهبر مقاومت بر خود لازم ديد تا براي تشكر به ديدارش برود.
رهبر مقاومت به اين نيز بسنده نكرده و پس از پايان دوران حكومت سليم الحص، فرصت اعلام يكي از بزرگترين دستاوردهاي حزب الله- اسير كردن سرهنگ ارتش احتياط اسرائيلي _ را غنيمت شمرد تا از خدمات سليم الحص و نقش ارزنده اش در حمايت سياسي از مقاومت تجليل كند.
سليم الحص چهره اي آرام دارد و برخلاف همه سياستمداران رسمي لبنان نه مال اندوز است و نه علاقه اي به قدرت دارد. او قدرت را فقط در چارچوب اصول خود مي پذيرد. سليم الحص به عنوان يك شخصيت وطن پرست، ضد اسرائيلي و با مناعت طبع مورداحترام طرف هاي مختلف لبنان است. گرچه او در دوران تقسيم عملي لبنان به عنوان نخست وزير بخش مسلمان نشين در برابر ميشل عون قرار داشت، كه نخست وزير بخش مسيحي نشين لبنان بود، ليكن اكثر مسيحيان لبنان نيز او را محترم مي شمارند.
برخلاف اكثر سياستمداران لبنان كه در برابر بيگانگان موضع منعطفي دارند، سليم الحص همواره به استحكام در مواضع در برابر همه آناني كه قصد دارند منافع ملت لبنان را ناديده انگارند معروف بوده است. با اين حال، وي دوست را از دشمن متمايز دانسته و روابط بسيار دوستانه اي با بسياري از كشورهاي عربي و اسلامي برقراركرده است.
روزنامه همشهري فرصت سفر به لبنان، كه براي انجام مصاحبه با سيد حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان صورت پذيرفته بود را غنيمت شمرد و با حضور در آپارتمان نخست وزير پيشين لبنان، كه هم محل سكونت و هم دفتر كار اوست، با وي به گفت و گو نشست.
* جناب آقاي سليم الحص تاريخ دو دهه اخير لبنان هم براي خاورميانه و هم براي ديگر مناطق جهان خيلي عبرت آموز بوده، از يك طرف يك جنگ طائفه اي بسيار مخرب و از يك طرف هم پيروزي كوچكترين كشور خاورميانه از لحاظ وسعت و جمعيت بر اسرائيل بود، اين موضوع پارادوكسيكال و متناقض به نظر مي آيد. شما چطور آن را تحليل مي كنيد؟
002810.jpg
- بدون شك ميان اين دو، نوعي تداخل وجود دارد. جنگ لبنان كه بيش از ۱۵ سال يعني از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ طول كشيد، تنش هايي را از خود به جاي گذاشت. قبل از آن نيز حوادثي در سال هاي اول دهه هفتاد رخ داد كه اسرائيل در انجام آن بي تقصير نبود. به بيان ديگر اسرائيل همواره به عنوان طرف مستقيم در جنگ داخلي لبنان مطرح بود و نقش اسرائيل در اين موضوع بيشتر از نقش آن در جنوب لبنان، تجلي و نمود داشت. همه مي دانيم كه جنوب لبنان صحنه درگيري جدايي طلبان ارتش لبنان و مزدوران اسرائيل مانند سعد حداد و آنتوان لحد ۲ تن از افسران ارتش لبنان بود. اين دو پس از اينكه به مزدوري اسرائيل درآمدند به هيچ وجه با جنگ داخلي لبنان بيگانه نبودند. ولي رويارويي مستقيم ميان مردم لبنان و اسرائيل هنگامي پيش آمد كه اسرائيل براي نخستين بار جنوب لبنان را در سال ۱۹۷۸ مورد تهاجم قرار داد. بعد از آن نيز در سال ۸۲ حمله جديد و گسترده اي را به لبنان آغاز كرد كه در جريان آن، بيروت پايتخت لبنان پس از ۸ روز محاصره سقوط كرد و به اشغال اسرائيل درآمد. به بيان ديگر در اين مدت رويارويي مردم لبنان نه فقط با مزدوران اسرائيل بلكه در سال ۱۹۸۲ مستقيماً با خود اسرائيل بود.
پس از اشغال بيروت قيام گسترده اي عليه اشغالگران اسرائيلي آغاز شد و تمامي اقشار مردم لبنان در آن شركت داشتند و مقاومت لبنان كه پايه و اساس آن را نيروهاي حزب الله تشكيل مي دادند شكل گرفت و لبنان در دفاع از سرزمين خود قوي و نيرومند ظاهر شد و مردم لبنان در اين راه از خود رشادت هاي فراواني نشان دادند و براي آزادسازي كشور خود شمار زيادي از آنها قرباني شدند.
در پاسخ به سئوال شما بايد گفت كه اولاً اسرائيل حتي در درگيري هايي كه ميان لبناني ها رخ مي داد به عنوان يك طرف مستقيم، دست داشت ولي زماني فرارسيد كه اسرائيل خود را درگير و رويارو با تمامي گروه ها و اقشار لبناني ديد كه در رأس آنها مقاومت لبنان و حزب الله قرار داشت.
بدون شك جنگ لبنان نقطه عطفي در تاريخ ما به شمار مي رود كه بايد از آن پندها بگيريم ولي با اين حال ما مصمم هستيم كه آن را پشت سربگذاريم. ولي مقاومت لبنان فصل نويني براي احياي زندگي و حيات جديد در لبنان بود. ما مقاومت لبنان را جهش و ان شاءالله سرآغاز راه براي احياي آينده اي پراميد در بهبود وضعيت همه اقشار مردم مي دانيم.
* در اين حيات جديدي كه مي فرماييد آيا فكر مي كنيد آن ريشه هاي خطر يعني طائفه گري كه هم همانطور كه گفتيد خود اسرائيل هم آن را تحريك مي كرد آيا اين طائفه گري تمام شده، آيا سند طائف كه آن زمان براي تمام كردن طائفي گري نوشته شد تا چه حد تحقق يافته است؟ ضمن اينكه يك بحثي را بعضي مطرح مي كنند كه الان طائفي گري به صورت مخفي حتي بدتر از گذشته مطرح است.
- من از جمله كساني هستم كه اعتقاد راسخ دارم كه دوره فتنه لبنان تمام شده و برگشت ناپذير است. اختلافات شديدي ميان لبناني ها وجود دارد كه بسياري از اين اختلافات ناشي از دسته بندي هاي طائفه اي  و قومي است. ولي اين به معناي امكان بازگشت و از سرگيري وضعيت انفجارآميز در لبنان نيست.
به نظر من با وجود دسته بندي هاي مختلف در لبنان و نيز با توجه به تداوم اختلافات ميان لبناني ها كه برخي از آنها ناشي از طائفه گري است، اين به معناي بازگشت فتنه و شروع جنگ داخلي ميان لبناني ها نيست. اين دو با يكديگر تفاوت دارند. لبناني ها از بحران ملي بزرگي كه سال ها بر لبنان حكمفرما بود به خوبي درس گرفته اند. لبناني ها از اين موضوع پند گرفته اند كه خشونت وسيله و ابزار مناسبي براي رسيدن به هيچ خواسته اي از خواسته هاي اقشار جامعه نيست. بحران جنگ داخلي لبنان نشان داد كه خشونت تمامي اقشار جامعه لبنان را خرد خواهد كرد و هيچ كس از آسيب آن در امان نخواهد ماند.
اين درس خوبي است كه لبناني ها آن را آموخته اند. بنابراين هر چقدر هم اختلافات بالا گيرد لبناني ها ديگر در هيچ شرايطي حاضر به از سرگيري جنگ هاي داخلي نيستند.
درباره توافقنامه طايف نيز بايد گفت كه اين توافقنامه براي پايان دادن به جنگ داخلي ميان لبناني ها و در پي يافتن راه حلي براي پايان دادن به جنگ داخلي بود. اين راه حل در توافقنامه طائف مطرح شده است. توافقنامه طائف به جنگ داخلي لبنان پايان داد و از سال ۱۹۹۰ ديگر هيچ اعمال قدرتي در لبنان از طريق خشونت انجام نشد. ولي با اين وجود توافقنامه طائف تا كنون در آماده سازي زمينه براي ايجاد وفاق مورد نظر و همه جانبه ناكام بوده است. توافقنامه طائف يك سند آشتي بود و به هيأت هاي شركت كننده اجازه مي داد كه يك ميثاق ملي را امضاء و محقق كنند. ولي متأسفانه لبناني ها هنوز نتوانسته اند وفاق كاملي را بين خود برقرار سازند. توافقنامه طائف تاكنون موفق به برقراري وفاق ميان لبناني ها نشده است. درس ديگري كه ما لبناني ها آموختيم اين بود كه وفاق تنها با امضاء توافقنامه ايجاد نمي شود.
وفاق نيازمند اصلاحات، افزايش آگاهي ملي و توسعه فرهنگي و ملي است. وفاق نيازمند شكل گيري و تحقق مفهوم شهروندي لبناني بر پايه هايي محكم و استوار است. از آنجا كه اينها هنوز شكل نگرفته و يا تكميل نشده است از اين رو دسته بندي هاي طايفه اي وجود دارد.
من به عنوان مؤسس و رئيس «ندوه العمل الوطني» (گردهمايي اقدام ملي) معتقد به اصلاحات هستم. اين «گردهمايي اقدام ملي»خواهان اصلاحات كامل و فراگير و همه جانبه سياسي است و مي گويد كه اصلاحات با گام برداشتن در اين راه آغاز مي شود و اولين گام در اين راه ايجاد وفاق و اصلاحات و تصويب قانون جديد انتخابات است. قانون فعلي انتخابات در لبنان همان قانوني است كه از هنگام پايان يافتن جنگ در كشور جريان دارد. در حال حاضر سيستم انتخاباتي ناسالم است و نبايد ادامه يابد. ما طرح و ايده تازه اي را براي ايجاد يك سيستم انتخاباتي جديد در لبنان در دست داريم و معتقديم كه اين سيستم مي تواند راهي براي ايجاد اصلاحات سياسي باشد. من همواره مي گويم كه اصلاحات بايد فراگير و همه جانبه باشد. به بيان ديگر اصلاحات سياسي بدون اصلاحات اقتصادي و اصلاحات اقتصادي بدون اصلاحات مالي محقق نمي شود. از اين گذشته هيچ اصلاحاتي بدون اصلاحات قضايي صورت نخواهد گرفت. كشور لبنان در حال حاضر نيازمند يك برنامه اصلاحات فراگير و كامل در تمامي زمينه ها اعم از مالي، اقتصادي، سياسي و قضايي است. اين ديدگاه خواست مجلس نمايندگان لبنان كه نمايندگي مردم در آن تبلور و تجلي مي يابد نيز هست. مردم امروزه از طريق نمايندگان خود در مجلس حضور مناسبي دارند. از اين رو خواهان اين هستيم كه نخستين گام را در جهت اصلاحات كه همان تصويب قانون جديد انتخابات است بردارد تا از اين طريق افق هاي اصلاحات در تمامي زمينه ها گشوده شود.
* اين نظريه قانون انتخابي جديد در ميان گروه هاي سياسي چقدر طرفدار دارد؟
- جريان اصلاحات در لبنان در حال توسعه و گسترش است. من در رأس هيأتي از «گردهمايي اقدام ملي » در گفتگو با رفيق الحريري، نبيه بري و اخيراً نيز اميل لحود رئيس جمهور فعلي لبنان اقداماتي را در اين رابطه انجام داديم.
* اين «گردهمايي اقدام ملي» چه نيروهايي را نمايندگي مي كند؟
- در آن مجموعه اي از روشنفكران حضور دارند و اكثر آنان فرهيختگان و جوانان روشنفكر از تمامي اقوام مي باشند. من به عنوان يك مسلمان رياست آن را بر عهده دارم و يك مسيحي ماروني نيز نايب رئيس آن است. به اين معنا كه از تمامي طوايف و اقوام در آن حضور دارند و به طور كامل يك نهاد ملي مي باشد. ما اقدام خود را در اين زمينه آغاز و طرح خود را براي سيستم جديد انتخاباتي پيشنهاد كرده ايم. از يك سال پيش اين طرح را براي مقامات عاليرتبه و نيز وزير كشور به عنوان مسئول مستقيم اين موضوع فرستاديم و اين موضوع را به طور مستقيم مورد بررسي قرار داديم و پاسخ هاي متفاوتي را دريافت كرديم. به اين معنا كه رفيق حريري گفت وگوي باز و مثبتي را در اين باره با ما انجام داد.
برخورد نبيه بري نيز با اين موضوع بسيار مثبت بود و با ايده و پيشنهاد ما برخورد خوبي داشت و چيزهايي را بر آن افزود: اميل لحود رئيس جمهوري كنوني نيز براي اجراي اين طرح بسيار جدي است. از اين گذشته ما با تمامي نيروهاي سياسي موجود در كشور نشست و سمينار داشته ايم و به عنوان يك نهاد با تمامي نيروهاي سياسي موجود نشست داريم و از تفاهم و افزايش درك ملي بيشتر دفاع مي كنيم.
* آيا هدف ،اصلاح قانون انتخابات است يا هدف تغيير آن است؟
- طرح ما مبتني بر افكار نو و جديد است. خلاصه اينكه اين طرح داراي ۲ بخش است. بخش اول و اصلي آن بر انديشه نسبيت يعني نمايندگي نسبي در انتخابات مجلس استوار مي باشد. لبنان امروزه به حوزه هاي مختلف انتخاباتي تقسيم شده است و براي هر يك از حوزه ها ليستي از نامزدها ارائه مي شود كه در رأس آن يكي از رهبران قرار دارد كه در مبارزات انتخاباتي شركت مي كنند و اگر ليست مذكور مثلاً ۶۰ درصد از مجموع آراء حوزه انتخابيه را به دست آورد اين ليست تمامي كرسي هاي آن حوزه را به دست خواهد آورد. در نتيجه ۴۰ درصد نماينده اي در مجلس ندارند و مجلس در واقع۶۰ درصد مردم را نمايندگي مي كند. به دست آوردن۶۰ درصد آراء مردم به اين معناست كه۴۰ درصد ديگر نماينده اي در مجلس ندارند و اين نادرست است. به صرف اينكه ليست يك اكثريت ضعيفي را به دست آورده تمامي كرسي هاي منطقه و حوزه  انتخابيه را تصاحب مي كند و بقيه مردم نماينده اي در مجلس ندارند. به بيان ديگر ليستي كه۶۰ درصد آراء حوزه را به دست آورد۶۰، درصد كرسي هاي نمايندگي حوزه را نيز به دست مي آورد و۴۰ درصد بقيه نماينده اي در مجلس ندارند. ولي در اين سيستمي كه ما مي گوئيم اكثريت، حقوق اقليت را ناديده نمي گيرد. از اين رو ما مي گوئيم كه اين سيستم جديد اجراي بهتر و سالمتري را در رابطه با انتخابات فراهم مي كند. بخش دوم اين طرح ايجاد شرايط مساوي براي نامزدها در انتخابات مجلس است كه از دو جهت فراهم شده است. در حال حاضر كسي كه نسبت به ديگران از سرمايه و امكانات مالي بيشتري برخوردار است مي تواند براي مبارزات هزينه كند و پيروز شود ولي ما در طرح مان مي گوئيم بايد ميزان و حدي براي هزينه كردن در انتخابات تعيين شود تا افراد براساس آن هزينه كنند و هيچ نامزدي نبايد از آن حد تجاوز نمايد و اگر يكي از نامزدها از حد و ميزان تعيين شده تجاوز كرد و در مبارزات انتخابات پيروز شد نمايندگي وي باطل محسوب شود.
چنين سيستمي در فرانسه و انگليس نيز وجود دارد. چندي پيش در فرانسه نمايندگي يكي از نامزدها باطل شد زيرا در بررسي ها ثابت شد كه وي از ميزان تعيين شده براي هزينه كردن در انتخابات تجاوز كرده بود. ويژگي دوم براي ايجاد شرايط مساوي در انتخابات، ايجاد يك سيستم شفاف و روشن براي تبليغات انتخاباتي است. براي مثال در آمريكا اگر به يكي از نامزدها در يكي از شبكه هاي تلويزيوني ۳ دقيقه براي تبليغات وقت داده شود در همان شبكه براي رقيب وي نيز ۳ دقيقه وقت در نظر گرفته مي شود. يعني فرصت هاي برابر و بي طرفي در شبكه هاي تلويزيوني براي همه نامزدها در مبارزات انتخاباتي فراهم است. در طرح جديد قانون انتخابات، تبليغات انتخاباتي به گونه اي تنظيم شده است كه فرصت هاي برابر براي همه نامزدها فراهم خواهد شد و دموكراسي تضمين مي شود.
من بارها گفته ام كه در لبنان آزادي به ميزان بسيار زيادي وجود دارد ولي دموكراسي بسيار اندك است. دموكراسي حقيقي ويژگي هايي دارد كه دست كم يكي از آنها نمايندگي صحيح و درست از سوي مردم است. در لبنان نمايندگي به نيابت از سوي مردم همچنان نادرست و ناتمام است و نظام دمكراتيك نيست. از اين گذشته ويژگي دوم در دموكراسي فعاليت نهادهاي نظارتي و كنترل و وجود مكانيزم هاي نظارتي و كنترل است. ولي در لبنان تقريباً سيستم نظارت و كنترل و دموكراسي گم است. متأسفانه بايد گفت كه نظارت در كليه سطوح آن در لبنان مفقود مي باشد. چرا كه رأي دهنده از نماينده خود حساب نمي كشد. اگر رأي دهندگان در هر منطقه از نمايندگان خود سؤال كنند و به آنها بگويند كه مثلاً چرا در اين زمينه كاري را نكرده ايد روز انتخابات رأي دهنده از انتخاب چنين نماينده اي خودداري مي كند. از اين رو رأي دهنده از نماينده حساب نمي كشد و نماينده نيز ناچار نيست كه از دولت حساب بكشد. در رابطه با جلسات عمومي مجلس كه احياناً بسياري از آنها از طريق تلويزيون پخش مي شود مي شنويم كه نمايندگان، دولت را با بدترين عبارت ها مورد حمله قرار مي دهند ولي وقتي مسأله رأي اعتماد به دولت پيش مي آيد با اين وجود دولت رأي اعتماد اكثر قريب به اتفاق نمايندگان را به دست مي آورد. همه ما از ميزان ناتواني، فساد و بي برنامگي كه امروزه بر دولت لبنان حكمفرماست آگاهيم با اين وجود دولت هيچ تلاشي در جهت اصلاح اين وضعيت نمي كند و حكومت از دولت حساب نمي كشد. به بيان ديگر كشور در حال حاضر فاقد سيستم نظارتي و پرسشگري است در حالي كه تحقق دموكراسي بدون پرسشگري چگونه امكان پذير خواهد بود؟
* از بحث لبنان خارج و وارد اوضاع منطقه شويم، با توجه به حضور فيزيكي و نظامي آمريكا در منطقه جنابعالي آينده منطقه را چگونه تحليل مي كنيد؟
- اوضاع منطقه بي نهايت خطرناك است. ما به عنوان ملتهاي عرب با حوادثي كه در اطرافمان مي گذرد به شدت مخالفيم. همچنين با شرايط ناگوار و مشكلاتي كه در خاك عراق جريان دارد نيز مخالف هستيم. علت اين دو مشكل اساسي نيز اشغال سرزمين هاي فلسطيني از سوي رژيم صهيونيستي و اشغال عراق از سوي آمريكا مي باشد. اگر اين دو منطقه اشغال نشده بود اين دو مشكل اساسي نيز وجود نداشت و ما جداً با اين وضعيت مخالفيم. هنوز مشخص نيست كه مسأله فلسطين و عراق كي و چگونه پايان خواهد يافت. بهتر است بگويم در حال حاضر هيچ چيز روشن نيست.
*نظر شما درباره اين طرح خاورميانه بزرگ با توجه به اين كه آمريكا نيز در توجيه دخالت هايش بحث اصلاحات و مسايلي نظير آن را مطرح مي كند چيست؟
- اولاً من جزو كساني هستم كه معتقدم طرح خاورميانه بزرگ كه آمريكا خواهان آن است يك طرح بسيار شوم است و به اعتقاد من اين موضوع براي خدمت به اسرائيل است. به بيان ديگر هدف اين طرح اين است كه لبنان و اعراب و كليه مسلمانان خاورميانه را تحت يك چارچوب با دولت صهيونيسم و اسرائيل متحد سازد.
اين هرگز پذيرفتني نيست. ما به عنوان اعراب خواهان اين هستيم كه روزي يك اتحاديه عربي مانند اتحاديه اروپا شكل بگيرد. در حال حاضر ما اتحاديه عرب را داريم ولي اين اتحاديه اصلاً كارايي ندارد و ما خواهان اصلاح و تبديل آن به اتحاديه اي مانند اتحاديه اروپا مي باشيم. اين يك طرح تخريبي براي آينده ماست. از اين گذشته هدف از اين طرح همچنين نوعي تحميل عادي سازي روابط ميان اسرائيل و ساير كشورهاي همسايه است. براي مثال مي بينيد كه كشورهايي مثل مصر و اردن گرچه چيزي موسوم به صلح را با اسرائيل امضاء كرده اند ولي با اين وجود مردم اين دو كشور تصميم گرفته اند كه هرگز اقدام به عادي سازي روابط خود با اسرائيل نكنند. شما چهره هيچ جهانگرد اسرائيلي را نمي بينيد كه در قاهره مشغول قدم زدن باشد. حتي قبطي ها نيز بر پيروان خود، سفر به بيت المقدس را براي به جا آوردن مراسم مذهبي (حج) تا زماني كه در اشغال اسرائيل است حرام كرده اند. اين برخورد ملت مصر و ملت اردن با اين موضوع مي باشد؛ هرچند كه دولت مصر و اردن با اسرائيل پيمان صلح امضاء كرده اند. طرح خاورميانه بزرگ طرحي براي تحميل عادي سازي روابط ميان اسرائيل و تمامي كشورهاي همسايه است و ما آن را رد مي كنيم و تا ابد با عادي سازي روابط با اسرائيل مخالفيم. حتي اگر چيزي به نام صلح و آشتي با اسرائيل امضاء شود، ما با عادي سازي روابط با اسرائيل و با هر چيزي به نام طرح خاورميانه بزرگ مخالفيم.

سياست
اقتصاد
انديشه
زندگي
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |