آموزش زندگي
ترس از شكست را در كودكان كاهش دهيم
|
|
وقتي به كودك مسئوليت خيلي زيادي بدهيد، نگراني او گسترش يافته و اگر مسئوليت خواسته شده از كودك بسيار اندك باشد، كودك وابسته و تابع بار مي آيد. بين اين دو راه يك محوطه وسيع و پهناوري وجود دارد كه كودكان در آن شاد و موفق و آرام هستند. اين همان روابطي است كه والدين بايد براي دست يافتن به آن كوشش كنند والدين در اعمال كنترل و انضباط بايد تا جايي پيش روند كه كودكان اتخاذ تصميم را فرا گيرند و همزمان مسئوليت تميزي، نظافت و نگهداري از وسائل شخصي خود را به عهده بگيرند. و مسئوليت موفقيت در زندگي به طور عمده به عهده خود آنها باشد، ولي هنوز آنها كودكند و نياز به حمايت و پشتيباني هاي از جانب والدين دارند. زيرا نگراني و اضطراب هاي كوچك و غيرمهم ممكن است به صورت جدي و عمده در آينده آنها نقش ايجاد كند.
در اين بين والدين بايد به علائمي كه از ناراحتي كودك خبر مي دهد آگاه باشند، تا صدمات كمتري متوجه كودك گردد. مانند:
۱- تغيير رفتار در نحوه بازي كردن
۲- علائم عصبي بودن و يا ستيزه جويي كودكانه
۳- دوري جستن از خانواده و ديگر افراد
۴- تمايل به فرار و پناه بردن به گوشه هاي خلوت
۵- خشونت نشان دادن و قسم خوردن هاي متعدد
۶- آزار و اذيت كوچكترها به ويژه دور از چشم والدين
۷- احساس نگراني و اضطراب
البته پيدا كردن علت تنش و ناراحتي كودكان آسان نيست. و بايد در كودكان ثبات و پايداري ايجاد كرد. گاهي انضباط ثابت و يكنواخت وجود ندارد. مثلاً (اگر يكي از والدين سخت گيري كند و ديگري نرمش و ملاطفت نشان دهد، كودك تصور مي كند كه انتظار والدينش كه سخت گيرند، بيش از توان و قدرت اوست و اگر نتواند توقعات را برآورد برايش مشكل بزرگي پديد مي آيد اين مسئله در تمام موارد صادق است، چه از نظر رفتار و گفتار و ديد مانند: برخورد با ميهمان.)
والدين با موفقيت اضطراب فرزندان را مي توانند كم كنند، آنها بايد به حرف هاي كودكان گوش فرا دهند و بفهمند درباره خود چه نوع تفكراتي دارند و اين مشكلات از طريق تنبيه حل نمي شود. ولي البته كنترل جدي يكي از عوامل اساسي حل مشكلات است.
ترس مي تواند با يك احساس خنثي كننده و مضر و با يك عامل مزمن باشد كه كودك به سختي از آن آگاه است كه در هر صورت براي سلامتي جسماني و ذهني او ضرر و زياني به همراه دارد. و از عدم موفقيت نيز مي تواند قويتر باشد، و كودك را به شدت مريض كند و يا در صورت خفيف بودن حالتي مانند لرزش و عصبانيت و تب را نيز همراه داشته باشد.
اولين ترس
ترس از شكست به علت فقدان هماهنگي عضلاني است، اگر به دليل عدم رشد هماهنگي عضلاني كودك نتواند در بازي با همسالان شركت نمايد از سعي و كوشش وحشت خواهد داشت. و ساعات تفريح و با ديگران بودن برايش عذاب آور و نامطلوب و رنج آور خواهد بود.
دومين ترس
ترس مزمن از شكست است كه سبب مي شود تا كودك نتواند به ابراز عقيده و بيان در جمع بپردازد و به همين دليل گوشه گيري و دوري از جمع را بر مي گزيند. زيرا دائماً مي ترسد كه موفق نشود تا در بين جمع سخن بگويد، يا از او ايرادهاي گوناگون گرفته شود و او شرمنده شود.
سومين ترس
سومين ترس و مؤثرترين آن، ترس از آزمايش شدن است. كودك با ترس از اينكه ممكن است نتواند در آزمايشات والدين و ديگران سربلند بيرون آيد، يا بر اثر شكست در آزمايش از طرف والدين خود مورد سرزنش و انتقاد قرار گيرد، از آزمايش مي گريزد.
بطور كل والديني كه مايل هستند بر ترس هاي كودكان خود غلبه كنند و آن را از ذهن شان دور كنند بايد از سال هاي اوليه كودكي آغاز كنند به دادن كمك و پشتيباني در تجربيات جديد و توسعه معلومات ذهني كودكان و آشنا ساختن آنها به اطمينان پيدا كردن به خود و توانائي هاي دروني خودشان.
بطور خلاصه مي توان بيان كرد كه:
۱- فقدان هماهنگي عضلاني مي تواند سبب ايجاد ترس از شكست در بازي و ساير مواردبراي كودك باشد.
۲- والدين بايد فرصت هايي براي كودك فراهم آورند كه بدون دستپاچگي و ترس، شكست را تجربه كند.
۳- اعمال پيش بيني شده ترس مزمن را از بين مي برد.
۴- طرح و برنامه براي انجام كارها جايي براي ترس باقي نمي گذارد.
۵- والدين با ايجاد احساس ايمني در كودكان خود به آنها كمك مي كنند تا آينده بدون ترس داشته باشند و بر رفتار و گفتار خود تسلط داشته باشند.
اسماعيل احسان ملكي
|