سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۸۳
گفت وگو با سردار غلامعلي رشيد جانشين رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح
تجربه ماندگار
003105.jpg
مهدي قمصريان
امروز پس از گذشت ۱۶ سال از پايان جنگ تحميلي - اين حادثه بزرگ ملي- يكي از مواردي كه به شدت به آن احساس نياز مي شود توجه به ابعاد مختلف جنگ تحميلي است كه نقطه عطفي در تاريخ انقلاب اسلامي به شمار مي رود. از سوي ديگر نيز لزوم پاسخگويي به سؤالات جوانان در زمينه جنگ امري است كه براي انتقال پيام ها و مفاهيم آن حادثه عظيم به نسل امروز بسيار ضروري به نظر مي رسد. ما هم در جهت بازشناسي گوشه هايي از اين حادثه عظيم و در آستانه هفته دفاع مقدس گفت وگويي را با سردار سرلشكر غلامعلي رشيد جانشين رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح انجام داده ايم كه از نظرتان مي گذرد.
وي در اين گفت وگو از تجربه ماندگار براي نسل انقلاب ياد كرد. او اين روزها را دوره چالش گرفتن و بازخواني مجدد تحولات سياسي، نظامي جنگ دانست.
* ضرورت برگزاري هفته دفاع مقدس در ۳۱ شهريور چيست؟
- برگزاري هفته دفاع مقدس در ۳۱ شهريور، سالگرد يك تجاوز نيست بلكه بزرگداشت يك حماسه عظيم و بزرگداشت مقاومت مردمي يك ملت است، ملتي كه در اوج سختي ها و در يك جنگ كاملاً نابرابر در مقابل دشمنانش،كه به نيابت از استكبار جهاني به كشورش تهاجم كرده بودند، ايستاد و دفاعي جانانه كرد و شكست و هزيمت و ناكامي را به همه آنان (صدام و حاميان او) تحميل كرد. مفهوم جنگ در اذهان و باور مردم در جامعه ايران در تاريخ چند قرن اخير، يك پديده ثابتي نبوده است، شما مفهوم جنگ را در پايان قرن دوازدهم در مقابل روس ها ببينيد:شكست،حقارت سياسي و اجتماعي و وابستگي به بيگانگان را رژيم نالايق حاكم بر ايران (قاجار) به ارمغان آورد، گرچه ملت ايران در آن جنگ به پشتوانه علماء و روحانيون در مقابل متجاوز ايستادگي كرد،اما رژيم حاكم بر ايران قادر به حمايت و رهبري اين مردم نبود.يا مفهوم جنگ در نسل شهريور ۱۳۲۰ همراه با اشغال، گرسنگي، فقر، فحشا و شكست نيروهاي مسلح ايران از بيگانه است كه با تجاوز و تحقير و وابستگي همراه بود؛ حال آن كه مفهوم جنگ برپايه تجربه جنگ با عراق در نسل انقلاب و جنگ با مفاهيم آرماني، شهادت و عزت و استقلال و بسياري از مفاهيم ارزشمند و غرور آميز توام با سربلندي آميخته است، بنابر اين در چنين ايامي در نيمه هر سال، اين هفته را ملت ايران گرامي مي دارد و بر پايداري و برقراري آن تأكيد مي كند چرا كه اين حادثه بزرگ تاريخي، يك راه نوراني و روشن براي نسل هاي آينده خصوصاً نسل جوان باقي مي گذارد كه هميشه الهام بخش است و در برابر چالش ها و تهديدات براي حفظ استقلال و عزت خود هميشه مي تواند از اين راه روشن و نوراني و پرافتخار گذشته الهام بگيرد.
* به نظر شما آيا ما با پديده جنگ در سال هاي پس از جنگ يكسان برخورد كرده ايم؟ و اساساً كدام ابعاد جنگ را بايد بيشتر مورد توجه قرار داد؟
- با گذشت بيش از دو دهه از زمان تجاوز سراسري و گسترده ارتش متجاوز صدام كه از سوي حاميان منطقه اي و جهاني پشتيباني مي شد (تاريخ ۳۱ شهريور ۵۹) و گذشت بيش از ۱۶ سال از زمان اتمام جنگ و سال آينده كه بيست و پنجمين سال آغاز تجاوز دشمن به ايران اسلامي است، در طي اين ۲۴ سال و مخصوصاً در طي اين ۱۶ سال گذشته، مسأله جنگ و نحوه برخورد با آن و روش هاي احياي ارزش هاي دوران دفاع مقدس يكي از مهم ترين و اساسي ترين مسايل پيش روي جامعه و مردم و انديشمندان سياسي و فرهنگي و نظامي كشور بوده است. جنگ درزمان وقوع به دليل اهدافي كه دشمن تعقيب مي كرد و تبيين دقيق و شفاف و حكيمانه اي كه امام راحل از اهداف دشمن داشتند و احساس خطري كه ملت ايران را كه در وضعيت خاص پس از پيروزي انقلاب اسلامي قرار داشت، عميقاً تحت تأثير قرار مي داد و به دليل حضور گسترده نيروهاي مردمي و طولاني شدن جنگ منشاء تحولات بسياري در زمينه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي و نظامي قرار گرفت.
در طي ۱۶ سال گذشته به لحاظ نحوه برخورد با جنگ ما سه دوره را پشت سر گذاشته ايم: دوره اول غفلت از جنگ و به فراموشي سپردن آن، كه دوره اي است كه بلافاصله پس از جنگ شروع مي شود و تا سال ۷۲ ادامه دارد و دوره دوم دوره رجوع مجدد است و دوره سوم كه در اين سال ها به وجود آمده دوره چالش گرفتن و بازخواني مجدد تحولات سياسي- نظامي جنگ است، البته اين دوره ها قطعاً با سياست هاي دولت هاي ما بي ارتباط نيست و متأثر از نوع سياستگذاري محوري و استراتژي دولت هاي حاكم است، ما اكنون با فاصله گرفتن از جنگ بهتر مي توانيم به ارزيابي مراحل و تحولات سياسي- نظامي جنگ و تأثير و پيامدهاي آن در داخل ايران و در سطح منطقه بپردازيم.
جنگ قلمروهاي متعددي دارد كه بايد با تعادل و تناسب به همه مباحث آن پرداخت. قلمرو اجتماعي- فرهنگي يك بحث است كه در اين قلمرو بيشتر بر ابعاد ديني و حماسي و عاطفي جنگ تكيه مي شود. قلمرو سياسي جنگ نيز به دنبال تبيين پيوستگي جنگ و سياست است و به بحث پيرامون سياست هاي دفاعي- امنيتي ما مي پردازد، قلمرو نظامي جنگ نيز به ابعاد تاكتيكي و ابعاد نظامي- استراتژيك نگاه مي كند. در همه اين قلمروها، وجه عقلاني و مديريتي جنگ بسيار برجسته است چرا كه جنگ ذاتاً امري عقلاني است و برمبناي محاسبات بسيار دقيق با مسايل جنگ برخورد مي شود كه بسياري از اين ابعاد مورد غفلت قرار گرفته و ما بيشتر به بعد حماسي و عاطفي جنگ پرداخته ايم و اين كفايت نمي كند.
003096.jpg
مديريت در جنگ بحث بسيار عميقي است و اين موضوع بايد براي نسل هاي امروز شكافته شود. من معتقدم كه انقلاب اسلامي در يك عرصه به نام عرصه نظامي به طور كامل حضور پيدا كرد و از اين ميدان و آزمون فائق بيرون آمد و در ساير عرصه ها هنوز هم ما شاهد ناكارآمدي هاي زيادي هستيم، موفقيت در اين آزمون نيز متعلق به فرماندهان جوان و ژنرال هاي جواني بود كه كمتر از ۳۰ سال سن داشتند و قهرمانان ملي اين كشور در جنگ بودند و اين فرماندهان جوان و قهرمانان ملي بعد از يك دوره ناكامي و شكست از سوي كساني كه بر ميدان جنگ مدير و فرمانده بودند، مستوليت را عهده دار شدند. همان طور كه مي دانيد يك سال از جنگ (سال اول) مديريت و فرماندهي برعهده بني صدر و ليبرال ها بود كه شعارها و ادعاهاي فراواني داشتند ولي در عمل ناكام شدند و هيچ توفيقي به دست نياوردند، البته اين دولت قبل از جنگ هم مسئول بود (دولت موقت و دولت بني صدر) و ناتواني در عدم ايجاد بازدارندگي در برابر دشمن برعهده آنهاست و در سال دوم جنگ ما مي بينيم كه با سپرده شدن جنگ به فرماندهان و ژنرال هاي جوان در ارتش و سپاه به دوره پيروزي و غلبه بر دشمن تبديل مي شود. صحنه جنگ عرصه رويارويي استراتژي هاست، در دو سوي ميدان، جنگ علاوه بر فيزيك جنگ كه شامل يگان ها، ابزار و تسليحات است تفكر و انديشه اي حاكم است، پيروزي و يا شكست متعلق به فرماندهان و مديراني است كه با فكر و انديشه به طرح ريزي و اجراي طرح  هاي خود اقدام مي كنند. ملت ايران به خوبي صاحبان صحنه جنگ خود را در سال اول مي شناسد كه چقدر بي كفايت بودند و نيز به خوبي با صاحبان و فرماندهان و قهرمانان خود در سال دوم جنگ به بعد آشناست. عقلانيت، محاسبه ، فكر، انديشه و پرهيز از كار هيأتي و تكيه بر سازماندهي و شناسايي دشمن و كار جمعي و گروهي و آموزشي و مديريت قوي و توانمند مشخصه اين دوره و اين فرماندهان است.
ملت ما با چهره شهيد باكري ها،شهيد باقري ها، شهيد همت و شهيد خرازي و شهيد صيادها، آشناست و همين طور ملت ايران مي داند شخصيت هاي برجسته و فرماندهاني كه اكنون در قيد حيات هستند و در مسند اموري از كشور هستند در آن زمان بار اصلي جنگ بر دوش آنها بود و در هركجا اين مديران توانمند، چه در عرصه امنيت (در نيروي انتظامي) و چه در عرصه دفاع (در نيروهاي مسلح) و عرصه هاي نهضتي و عمراني و خدماتي (شهرداري) فرصت حضور پيدا كرده اند لياقت و كارداني و كارآمدي خود را به اثبات رسانده اند. من فكر مي كنم ملت ايران چنانچه سر رشته امور را در عرصه هاي اقتصادي و سياسي و در بالاترين سطح در عرصه يك دولت به اين مديران توانمند بسپارد، قادر به حل معضلات هستند. معضلاتي كه در طي سال هاي پس از جنگ بر زمين مانده و حل نشده اند در حالي كه پس از جنگ از وجود اين مديران استفاده نشده و آن ها را به جرم اين كه نظامي هستند در درون پادگان ها حبس كردند. عجيب است كه ما مدعي هستيم كه از صدر اسلام، انقلاب اسلامي خود را الگو گرفته ايم اما در برخورد با شمشيرزنان عرصه نبرد و جهاد به بدترين شكلي برخورد مي كنيم.
ورود اين مجاهدان و سرداران ملي كشور را به عرصه اقتصاد برنمي تابند، وقتي كه مي بينند اينها مي خواهند از مسير قانوني كشور به نام انتخابات وارد عرصه سياسي شوند، فرياد مي زنند كه صداي پاي بناپارتيسم مي آيد! وقتي كه مي خواهند نماينده قانوني مردم بشوند و مي بينند مردم از آنها استقبال سنگيني مي كنند مي گويند آرپي جي زنان با مجلس شوراي اسلامي نسبتي ندارند و مجلس را با صحنه جنگ اشتباه گرفته اند و ورود اين عزيزان را در ساير عرصه ها به سخره مي گيرند. در كمال بي انصافي نه تنها از اين مديران توانمند و امتحان داده و سخت كوش استقبالي نمي كنند بلكه به تحقير ارزش هاي دفاع مقدس كه در وجود اين عزيزان متبلور است مي پردازند. نمي دانم شايد هم شناخت دقيقي از قدرت مديريت و توانمندي و قاطعيت و استحكام در برخورد اين عزيزان با مشكلات و معضلات و مفاسد و ضد ارزش ها آگاهند و از ورود آنها به عرصه هاي سياسي و اقتصادي وحشت دارند و علم دارند كه اگر اينها از مسير انتخابات و صندوق آراء كه اين همه از آن دم مي زنند، وارد شوند با استقبال عظيم مردم روبه رو مي شوند و آنگاه كه مسئوليت ها را در عرصه هاي دولتي بر عهده گيرند ريشه ناكارآمدي را كه دو دهه است گرفتار آن هستيم از بيخ مي كنند و انحرافات از انقلاب اسلامي را دور مي كنند و به مردم ثابت مي كنند كه پيروان واقعي امام علي(ع) قادر به حل مشكلات و معضلات مردم در زمينه معيشت و فقر و فساد و ايجاد اشتغال و عمران و آبادي كشور و رفاه حال مردم هستند و همچون صحنه نبرد با دشمن، كه خون لازم داشت اينجا با كار فوق العاده و بيشتر و با پرهيز از راحت طلبي و با تعامل تنگاتنگ با مردم در كف خيابان و مسجد و بازار و مزرعه و كارخانه كه روح اصلي مديريت اين عزيزان را تشكيل مي دهد، بر مشكلات و غول بيكاري و فقر و فساد غلبه خواهند كرد و كارنامه درخشاني از كارآمدي و حل مشكلات را عرضه مي دارند. به هر حال هنوز هم دير نشده است؛ ايران اسلامي ۲ ميليون بسيجي رزم ديده و از جنگ گذشته دارد و صدها و هزاران مدير توانمند و چنانچه فرصت حضور به اين عزيزان داده شود قادرند كشور را اداره كنند و نظام اداري و اقتصادي كشور را متحول كنند. در طي اين ۱۶ سال پس از جنگ بسياري از اين عزيزان به مدارج علمي بالايي رسيده اند و علم و تجربه را به هم آميخته دارند.
003099.jpg
بنابراين به اين دو دوره در جنگ(دوره ناكامي در بازپس گيري سرزمين هاي اشغالي و دوره موفقيت و پيروزي و غلبه بر دشمن) بايد بيشتر پرداخته شود و تحولات سياسي- نظامي جنگ را بايد بازخواني كرد تا به نقش و جايگاه شهداي بزرگ و فرماندهان و مديران دوره دوم بيشتر پي برده شود و از تجربه اين دوره(از سال دوم جنگ به بعد) براي حال و آينده مي توان به خوبي كمك گرفت. من معتقدم اليت حاكم بر جنگ در دوره دوم هويت دفاعي جديدي به نيروهاي مسلح ايران مي دهد و باعث ظهور قدرت دفاعي جديد ايران مي شود كه اكنون اين قدرت دفاعي جديد و تجربه هاي ارزشمند آن در اختيار و در دستان نظام جمهوري اسلامي ايران است و اعتماد به نفس حاصله از اين مكتب و انديشه دفاعي است كه ما را قادر مي سازد در برابر دشمنان فعلي و آينده بايستيم. ملت ايران قدر قهرمانان ملي خود را در عرصه دفاع و امنيت مي شناسد.
* سرادر رشيد به اعتقاد شما در جنگ ما چه مراحلي داشتيم؟
- ۸ سال جنگ و ماقبل و مابعد آن از منظرهاي مختلفي قابل تقسيم به دوره ها و مراحل است كه يك نوع تقسيم بندي را من در سؤال قبل اشاره كردم. از زاويه «مديريت و فرماندهي و ناكامي و موفقيت» نوع ديگري از تقسيم بندي كلي در جنگ داريم كه به چهار مرحله قابل تقسيم است: يكي مرحله اول كه قبل از تهاجم دشمن به ايران اسلامي است كه در اين دوره مناسبات ايران و عراق بحراني است. در ابعاد سياسي، امنيتي و نظامي بحراني مي شود و در حقيقت ۶ ماهه قبل از جنگ(۶ ماه اول سال ۵۹) ما نوعي جنگ داريم كه مي توان از اين موضوع به نام جنگ قبل از جنگ ياد  كرد و سؤال محوري كه در اين مرحله وجود دارد اين است كه چرا ما قادر به جلوگيري از تجاوز عراق نيستيم و قادر به بازدارندگي نيستيم؟ كه اينجا بحث اجتناب ناپذيري جنگ پيش مي آيد.
مرحله دوم تهاجم عراق به ايران است كه در اين مرحله مقاومت اوليه مردمي ايران شكل مي گيرد و در سال اول ناكامي هاي زيادي داريم و در سال دوم به بعد همان طور كه عرض كردم موفقيت و پيروزي نصيب ملت ايران مي شود و سؤال محوري ما در اين مرحله اين است كه چگونه ما توانستيم بر ناكامي هاي اوليه كه مسئولش  افراد ديگري بودند و بر پيامدهاي تجاوز به ايران(اشغال بي ثباتي) غلبه كنيم كه اينجا قدرت جديد نظامي ايران شكل مي گيرد كه محور اين قدرت سپاه و بسيج است.
مرحله سوم پس از فتح خرمشهر است كه به علت تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و علت پذيرش قطعنامه پرداخته مي شود و اهداف و استراتژي ايران موضوع اساسي و محوري است كه در اين مرحله نيز متأسفانه برخي از سياسيون قهرمانان ملي و نظامي خود را زير سؤال مي برند. در حالي كه ناكامي هاي اين دوره نيز متعلق به همين سياسيون است كه جنگ را به روزمرگي كشاندند و پيروزي ها متعلق به امام و رزمندگان است كه بر جنگ تا پيروزي تأكيد مي كردند.
مرحله چهارمي نيز قائل هستيم كه به بحث تجاوز صدام و ارتش بعث عراق به كويت اختصاص دارد كه پس از ناكامي و شكست از ملت ايران در اوج استيصال اقدام به تجاوز به كويت مي كند و پيامدهاي اتمام جنگ در اين مرحله مورد توجه است و رفتار عراق كه ريشه هاي تجاوز به كويت را بايد در ناكامي عراق و پيامدهاي جنگ ايران- عراق جستجو كنيم. حالا در هر كدام از اين مراحل بحث هاي فراواني وجود دارد.
* ايران اسلامي متأثر از تحولات پيراموني در طي ۲ سال اخير به اعتقاد شما در چه شرايطي قرار دارد؟
- ايران به طور ناخواسته(خدا خواسته) با دو قدرت مهاركننده در شرق و غرب درگير شد. اين يك نعمت و بركت بود كه خداوند به ما عنايت كرد. اينها دو سد دفاعي بودند؛ هم مقابل ما و هم براي مهار ما. قدرت هاي ديگري كه در امتداد ايران اسلامي بود نيز در انسداد و زندان اين دو قدرت بودند. حالا اينها نابود شده اند و اين اوج برتري ژئوپليتيك ايران اسلامي و يك فرصت تاريخي است براي ما، زيرا موقعيت ژئوپليتيك، به بازيگر قدرت مي دهد و قدرت صرفاً با افزايش توان خودي شكل نمي گيرد. صدام بر اساس همين ادراك در انديشه اشغال كويت برآمد.
003108.jpg
آمريكا بر اساس استراتژي خود(تغيير از درون و فشار از بيرون) و به بهانه حادثه ۱۸ تير در ۲۰ تا ۳۰ خرداد به دنبال ايجاد اغتشاش و آشوب در داخل كشور ما بود ولي ما با تجربه دفاعي- امنيتي حاصل از جنگ و مهار بحران  هاي امنيتي، او را ناكام گذاشتيم و حالا ما به لطف خداوند بزرگ در موقعيت خوب و قدرتمندي هستيم. در دوره پس از جنگ با تدبير و عقلانيت از كنار بحران ها عبور كرديم و از جنگ امتناع كرديم. دشمنان ما صدام و طالبان نابود شدند و امروز هيچ كشوري قادر به جنگ نيابتي از طرف آمريكا با ايران نيست و آمريكا نيز قادر به جنگ با ما نيست. زيرا:
آمريكا در عراق شكست خورد و نشان داد الگوي قدرت نظامي با دكترين جنگ پيشگيرانه براي حل مسائل با تكيه بر قدرت نظامي و گسترش دموكراسي موفق نبوده است. بوش در آخرين اظهارات خود به نيويورك تايمز مي گويد، در محاسبات نسبت به مقاومت مردم عراق اشتباه كرده است. بوش در حقيقت به زبان ديپلماتيك مي گويد: اگر با ايران مدارا مي كنيم و به ديپلماسي تكيه مي كنيم علتش اين است كه در عراق گرفتار هستيم و قدرت ايران تا داخل عراق امتداد دارد. حوادث عراق، نقش شيعيان و حركت علماي شيعه، درك جديدي به آمريكا مي دهد كه قطعاً در برخورد با ايران تأثيرگذار است و قدرت رهبري در ايران را در ابعاد اعتقادي- اجتماعي و سياسي درك خواهند كرد.
اسرائيل نيز گرفتار انتفاضه و قدرت بازدارنده حزب الله لبنان است. قدرت رعب برانگيز اسرائيل حاصل قدرت اطلاعاتي، امنيتي و نظامي اسرائيل بود كه در چالش با قدرت ديني و انقلابي حزب الله(فرزندان روح الله) و همين طور در برابر انتقاضه در هم شكسته شده است. قطعاً در هيچ دوره اي از حيات ننگين اسرائيل اين كشور تا اين اندازه ناتوان، نگران و متشتت نبوده است.
بنابراين با توجه به آمادگي ملي براي مقاومت طولاني و توانايي نيروهاي مسلح براي اقدامات مؤثر تلافي جويانه، در شرايط كنوني هيچ كشوري از جمله آمريكا و اسرائيل، قادر به جنگ با ما نيستند.
* سردار رشيد به اعتقاد جنابعالي سياست دفاعي- امنيتي ما در شرايط كنوني چه مي  تواند باشد؟
- پس از اتمام جنگ با عراق در طول دو دهه گذشته سياست هاي كلان دفاعي- امنيتي ما در دو عرصه نظامي و خارجي، امتناع و اجتناب از جنگ با مديريت بحران هاي مخاطره آميز و تنش زدايي با گسترش مناسبات دوستانه و مسالمت آميز با ساير كشورها بوده است.
تحولات منطقه اي در طول دو دهه گذشته به ويژه ظهور طالبان در افغانستان، سازماندهي القاعده در عرصه بين المللي و منطقه با نماد بن لادن و اشغال كويت توسط عراق و پس از آن حمله آمريكا به عراق سبب شد پس از حادثه ۱۱سپتامبر محيط امنيتي جمهوري اسلامي دستخوش تغييرها شود.
هم اكنون آمريكا و اسرائيل با حضور در محيط امنيتي جمهوري اسلامي ايران دامنه تهديدات خود را براي ايجاد بي ثباتي در داخل كشور و اقدام نظامي عليه مراكز حساس و استراتژيك كشور گسترش داده اند. در چنين شرايطي چه بايد كرد؟
برخي هم چنان تصور مي كنند با سياست صبر و حوصله و ابزار ديپلماسي و خودداري از هرگونه توضيحي در مورد قدرت دفاعي، مي توان تهديدات را برطرف ساخت. اين برداشت بيانگر عدم شناخت ماهيت سياستهاي تجاوزكارانه آمريكا و تجربيات چند سال اخير است.
البته تجربه آمريكا در عراق درس بزرگي براي متجاوزين بود، چنان كه انتفاضه در سرزمينهاي اشغالي و مقاومت حزب الله لبنان، قدرت ارعاب گري آمريكا و اسرائيل را درهم شكسته است و امروز جمهوري اسلامي به دليل نابودي دشمنانش در افغانستان و عراق و باز شدن ژئوپليتيك ايران، در موضع قدرت و برتري قرار دارد. امروز ما به دليل انسجام دروني و قدرت رهبري و مشروعيت نظام براي دفاع در برابر متجاوزين و جمعيت و جغرافياي گسترده ايران و مهمتر از آن تجربه دفاع از انقلاب و نظام در برابر متجاوزين، هيچ گونه نگراني براي تكرار حادثه اي مانند تجاوز عراق به ايران يا شبيه تجاوز آمريكا به عراق و اشغال اين كشور نداريم و دشمنان ايران مي دانند در صورت هرگونه اقدام تهديدآميز و حمله به ايران دچار شكست ذلت بار و هزيمت خواهند شد.
در چنين شرايطي راهبرد دفاعي جمهوري اسلامي ايران در پاسخ به تهديدات «بازدارندگي موثر» است. بدين معنا كه جمهوري اسلامي ايران هرگونه اقدام نظامي را با اقدام تلافي جويانه با تمام موجوديت و با استفاده از همه ابزارها، براي تحميل خسارات جبران ناپذير بر دشمن، پاسخ خواهد داد. اين راهبرد دفاعي ايران برآمده از مباني ديني و اعتقادي و آموزه هاي قرآن است.
تجربه جنگ با عراق، ماهيت تجاوز آمريكا به عراق و طرح هاي توسعه طلبانه آمريكا و اسرائيل در خاورميانه، خليج فارس و منطقه قفقاز و آسياي مركزي نشان مي دهد تنها با قدرت مي  توان قدرت را به چالش گرفت و به بازدارندگي رسيد. مسير استقلال و عزت ايران اسلامي وحدت و انسجام از درون و آ مادگي براي دفاع و مقابله با دشمنان در بيرون از مرزها است.
راهبرد دفاعي جمهوري اسلامي ايران در پاسخ به تهديدات اخير «بازدارندگي موثر» است. بدين معنا كه ايران هرگونه اقدام نظامي را با اقدام تلافي جويانه با تمام موجوديت و با استفاده از همه ابزارها، براي تحميل خسارات جبران ناپذير بر دشمن، پاسخ خواهد داد

نگاه امروز
به مناسبت ميلاد امام سجاد (ع )
چهارمين نشانه

محمد محسني دهكلاني
امروز،پنجم شعبان سالروز تولد سيدالساجدين، زين العابدين، قرار ديده مومنين امام همام علي بن حسين عليه السلام است. از امام سجاد (ع) جز صحيفه سجاديه و رساله حقوق كه مشهورند، سخناني كوتاه مانده است. اين سخنان همچون گفتار ديگر امامان، بليغ، پرمعني، آموزنده و بيشتر در موضوعات اخلاقي و تربيتي است. آنچه در پي مي آيد تلخيص ترجمه مقاله اي است به قلم آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر. ايشان اين مختصر را به انگيزه مقدمه اي بر صحيفه سجاديه در نجف اشرف نگاشته اند. مطابق خبري كه در صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب آمده است امام سجاد يكي از ائمه دوازده گانه اي است كه پيامبر از آمدن آنان خبرداد، در اين روايت گفته شده است: جانشينان بعد از من ۱۲ نفر و همگي آنان از قريشند.
امام علي بن الحسين در سال ۳۸ هجري و به گفته اي يك يا دو سال قبل از آن ديده به جهان گشود و تقريباً ۵۷ سال زيست چند سال از آن را در سايه جدش امام علي عليه السلام به سر برد. سپس در مكتب عمويش امام حسين (نوه  پيامبر) پرورش يافت و از سرچشمه معارف نبوي و منابع اجداد پاكش سيراب شد.امام مالك مي گويد: «به خاطر كثرت عبادتش، زين العابدين(ع) ناميده شده است» و سفيان بن عبينه گفته است: «در بين هاشميان برتر از زين العابدين و داناتر از او نديدم» . امام شافعي علي بن الحسين را «افقه اهل مدينه» شمرده است.
با وجود تمام جوانب اين حقيقت را حتي حكام عصر امام كه از خلفاي بني اميه اند اعتراف كرده اند. عبدالملك بن مروان درباره ايشان گفته است: «تاكنون مانند آنچه كه از علم و دين و ورع به تو داده شده به هيچ كس به جز به آباء و اجداد قبل از تو داده نشده است» . و (نيز) عمربن عبدالعزيز گفته است: «چراغ (روشنايي بخش) دنيا و جمال اسلام زين العابدين(ع) است» .
با وجود اختلاف در گرايش و مذهب، اعتماد مردم به امام زين العابدين منحصر در مباحث فقهي و معنوي صرف نبود بلكه مردم به ايشان به عنوان مرجع، رهبر و پناهگاهي در تمام مشكلات و مسايل زندگي اعتقاد داشتند. همچنان كه ايشان ادامه دهنده راه اجداد پاكش بود. تقدير امام آنگونه بود كه مسئوليت رهبري و معنوي (جامعه را) بعد از شهادت پدرش در طي نيمه دوم قرن اول بپذيرد. اين پذيرش مسئوليت در مرحله اي اتفاق افتاد كه آن مرحله از حساسترين مراحلي بود كه امت در آن وقت از آن عبور كرد. اين مرحله كه در پي موج فتوحات اوليه واقع شده بود با نيروي معنوي و شور نظامي و مكتبي ادامه يافت و پايه هاي سلطنت امپراطوري ايران و روم را متزلزل ساخت.
ملتهاي مختلف و سرزمينهاي وسيعي را با دعوتي جديد به هم پيوند داد و بدين سان مسلمانان رهبري بخش گسترده اي از دنياي متمدن آن روز را در طي نيم قرن عهده دار شدند.گرچه اين رهبري نيروي زيادي را در سطح جهاني از نظر سياسي و نظامي به مسلمين مي بخشيد ولي آنان را _ خارج از چارچوب سياسي و نظامي _ با دو خطر بزرگ مواجه ساخت در نتيجه مي بايست فعاليت سرنوشت سازي براي رويارويي با آن دو خطر انجام مي گرفت.يكي از آن دو، خطري بود كه از آشنايي مسلمين با فرهنگهاي مختلف و آداب و رسوم و اوضاع مختلف اجتماعي ناشي شده بود زيرا بدون شك ملتهايي كه گروه گروه در دين خدا داخل مي شوند با يكديگر آميختگي خواهند داشت.پس به ناچار مي بايست تلاشهايي در سطح علمي واقع شود تا اصالت فكري مسلمانان و شخصيت برجسته مذهبي آنان را كه برگرفته از قرآن و سنت بود تثبيت و حفظ كند.
لذا مي بايست حركت فكري و اجتهادي انجام شود تا افقهاي انديشه را بگشايد و ضامن آن چارچوب باشد تا مسلمانان بتوانند مشعل قرآن و سنت را بوسيله عالمي آگاه، سخت كوش و هوشمند كه مي تواند حكم پديده هاي نوظهوري كه در مسايل زندگي اتفاق مي افتد استنباط كند، حمل كنند.
لذا در آن دوران مي بايست شخصيت اسلامي را نهادينه ساخت و بذرهاي اجتهاد را (در جامعه) كاشت. و اين همان چيزي است كه حضرت علي بن الحسين عليه السلام بدان پرداخت. وي دوره اي از درس و بحث را در مسجد رسول (ص) شروع نمود. افراد مختلفي، انواع معارف اسلامي را شامل تفسير، حديث و فقه بحث مي كردند و ايشان معارف اجداد پاكش را به آنان افاضه مي كرد و از ميان آنها به نخبگان علمي، شيوه تفقه و استنباط (احكام الهي) را آموزش مي داد. تا آنجا كه از اين حلقه، تعداد مهمي از فقهاي مسلمين تربيت شدند و اين حلقه سرآغازي براي رشد بعدي مكاتب فقهي و اساسي براي حركت پويايي آن شد. امام از اين طريق گروه كثيري از قاريان و حاملان قرآن و سنت را جذب نمود تا آنجا كه سعيد بن مسيب مي گويد: «قاريان قرآن از مكه خارج نمي شوند تا آن كه علي بن الحسين (ع)از آنجا رفت و همه (قاريان) به همراه وي در حدود ۱۰۰۰ سواره از مكه خارج شديم.» اما خطر ديگر مربوط به جريان رفاه زدگي است كه در پي آن امتداد جالب توجه (فتوحات اوليه) جامعه اسلامي را فرا گرفت، زيرا موج رفاه، هر جامعه را در معرض خطر روي آوردن به لذت هاي دنيوي و اسراف درمصرف زينت هاي زندگي دنيوي محدود قرار مي دهد و نتيجه آن خاموش شدن احساسات فروزاني است كه از ارزش هاي اخلاقي و از ارتباط روحي و معنوي با خداوند و روز قيامت ناشي شده است (حال آنكه) اين ارتباط معنوي (مي تواند) اهداف بزرگي را در مقابل انسان قرار دهد. و اين مسئله اي بود كه در عمل اتفاق افتاد.
نگاهي گذرا به كتاب الاغاني ابي فرج اصفهاني كافي است تا موضوع ثابت شود. امام علي بن الحسين (ع)اين خطر را احساس نمودند و براي رفع آن دست به كار شدند و دعا را به عنوان شيوه اي براي علاج اين خطر برگزيدند. و صحيفه سجاديه اي كه امروزه در دست ماست از نتايج آن تكاپو مي باشد. اين امام بزرگوار با بلاغت بي نظير و قدرت فوق  العاده در بيان تعابير عربي و انديشه هايي الهي كه به ا و عطا شده بود، توانست جالبترين و دقيق ترين مفاهيم ارتباط انسان با خدايش را پديد آورد. و شوق انسان به آفريدگارش و علقه او به آغاز و انجامش را به تصوير كشد و نيز آنچه كه از آن تعبير به ارزش هاي اخلاقي، حقوق و تكاليف مي شود را تجسم بخشد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |