نادر شاكرين - با آغاز پاييز هوا رفته رفته خنك شده است و ديگر آفتاب آنقدرها هم آزاردهنده نيست. جمعيت زيادي روي پل رودخانه يانگ تسه به اين سو و آن سو مي روند و تعدادي هم به ديواره هاي پل تكيه زده اند تا منظره دلنشين رودخانه را كه به خاطر گل زياد همچون نهري از قهوه است، تماشا كنند. اتوبوسي كنار پل توقف مي كند و تعداد زيادي جهانگرد از آن پياده مي شوند. به نظر مي آيد همه آنها سالهاست كه رسيدن چنين لحظه اي را به انتظار نشسته اند. توريست ها شادمان روي پل پراكنده مي شوند و هر يك به طريقي فرهنگ اژدهاي خفته را از نزديك لمس مي كنند. در بين جمعيت جوانكي بيست و خرده اي ساله به چشم مي خورد. او لباسي سفيد بر تن كرده است و شلوار جين آبي  گشادي پوشيده. از چهره آشفته اين پسر به نظر مي رسد كه اكنون مدت هاست حتي خود را در آينه نگاه نكرده است. پسرك دست در جيب روي پل قدم مي زند و به اتفاقات هفته قبل فكر مي كند. نامزد پسرك او را به خاطر بيكاري ترك كرده و همه چيز بين آنها تمام شده است. پسرك به جز نامزدش هيچ كس را در دنيا دوست نداشت و اكنون كه ديگر هيچ نقطه روشني در زندگي خود نمي بيند به اينجا آمده است تا براي هميشه مثل دانه هاي شكر در ميان نهر قهوه حل شود. او در كنار ديواره ايستاده است و از آن بالا به امواج خروشان مي نگرد. امواجي كه تا لحظاتي ديگر او را با خود خواهند برد. پسرك پاچه هاي شلوار خود را بالا مي زند تا بتواند از ديوار بالا رود. او هنوز پايش را از زمين جدا نكرده است كه برخورد دستي با شانه اش تمام افكارش را به هم مي ريزد. مردي ميانسال با عينكي آفتابي و يك كلاه لبه دار، پهلوي او ايستاده است. چهره مرد، دوست داشتني به نظر مي آيد، ولي شكوفه لبخندي بر صورت غريبه ديده نمي  شود. مدتي مرد در چشمان پسرك مي نگرد، گويي دارد افكار او را از پس نگاه بي احساسش مي خواند. مرد مي گويد: من چن هستم، چن سي جوانك باتعجب به او مي نگرد. او قبلا اين اسم را جايي شنيده است، اما حافظه اش هيچ كمكي به او نمي كند. مرد مي گويد: جوان! مي دانم در چه فكري هستي و خوب مي دانم كه چرا. پسرك زير گريه مي زند. اين اولين باري بود كه كسي با او همدردي مي كند و احوالش را جويا مي شود. مرد، جوان را در آغوش مي گيرد و او را نوازش مي كند. گاهي شانه غريبه ها براي گريستن راحت تر است. مدتي سيل اشك ها ادامه مي  يابد و بالاخره آرام مي گيرد. مرد دست جوان را مي گيرد و با خود به يك رستوران مي برد تا كمي با او گپ بزند.
آقاي چن مردي است كه تنها در گوشه اي از پل يانگ تسه مي ايستد و با دقت به مردم نگاه مي كند. او هر يكشنبه صبح به آنجا مي رود و به انتظار لحظه اي غير قابل پيش بيني مي نشيند تا شخصي كه قصد خودكشي دارد را شناسايي كند. او هميشه يك فلاسك چاي به همراه مي برد و به هزاران نفري كه روي پل قدم مي زنند نگاه مي كند. آقاي چن كه اكنون در ميانه هاي دهه سوم زندگي است از يكسال قبل كه اين كار را آغاز كرد جان 42 نفر را نجات داده است. گاهي او مجبور مي شود علاوه بر صحبت كردن، با فرد نااميد كشتي بگيرد! تا او را از ديواره پل به پايين آورد. در يكي از همين درگيري ها، پاي آقاي چن به شدت زخمي شد و يادگار اين كار را براي هميشه بر پيكرش نقش كرد. او به خاطر مي آورد كه پنج بار هنگام پريدن دست قرباني را در هوا گرفته بود اما به خاطر سنگيني زياد نتوانسته بود او را بالا بكشد. دست قرباني رها شده بود و ... اقتضاي كار اين مرد آن است كه با نگاهي كارآگاهي همه را زيرنظر بگيرد و از دور روح مردم را ببيند! او هميشه با عينكي آفتابي و يك كلاه لب دار در انتهاي جنوبي پل مي ايستد و بدون لبخند يا پرحرفي به دنبال شكار خود مي گردد. به نظر او تشخيص افرادي كه قصد خودكشي دارند بسيار ساده است. آنها معمولا تنها قدم مي زنند و در اين دنيا نيستند! بيشتر اين افراد بين 15 تا 34 سال سن دارند و به خاطر ورشكستگي يا از دست دادن نامزد ومسايل مشابه تصميم چنين كاري را مي گيرند. پل يانگ تسه محل بسيار مناسبي براي انجام مراسم خودكشي است! زيرا احتمال مرگ كمي بيش از 100 درصد است! اشخاصي مشابه آقاي چن اكنون سال هاست كه روي پل هاي ايالات متحده مراقب مردم هستند اما آقاي چن اولين داوطلب در چين است. البته كنترل تمام پل كاري ناشدني است، زيرا طول آن نزديك به 5/1 كيلومتر است و حتي عقاب هم نمي تواند سرتاسر اين محوطه را هر لحظه تحت نظر داشته باشد. آقاي چن يك همسر و يك دختر جوان دارد و در يك آپارتمان معمولي زندگي مي كند. او يك روز وقتي از خواندن آمار خودكشي كلافه شده بود تصميم گرفت كاري براي اين موضوع بكند و جالب اينكه برخلاف خيلي از تصميم هاي مشابه كه هرگز عملي نمي شود، او اين كار را كرد. او پل يانگ تسه را انتخاب كرد زيرا از سال 1968، زمان افتتاح آن دست كم هزار نفر خود را از بالاي پل پرت كرده اند و البته به رحمت ايزدي پيوسته اند! آقاي چن مي گويد: ما بايد به مردم عشق به زندگي و گنج هاي گرانبهاي زندگي را آموزش دهيم. او كه براي امرار معاش چند تابلوي تبيلغاتي اجاره مي دهد هر يكشنبه ساعت 7:30 صبح با اتوبوس شهري خود را به پل مي رساند و از اين لحظه به بعد كسي حتي فكر خودكشي را به سر راه نمي دهد! پس از ماه ها تلاش اكنون تعدادي از دانشجويان هم به ارتش آقاي چن پيوسته اند و او را در كارش ياري مي دهند. يكي از نكات جالب اين مرد آن است كه هميشه پس از منصرف كردن موقتي نااميدان آنها را به رستوران مي برد تا براي هميشه ذهن آنها از اين فكر سرطاني پاك كند. خب، اگر فكر مي كنيد كار اين مرد هم راحت است و هم دلنشين بايد بدانيد كه او در همين يك سال به صورت پيوسته سيگار مي كشد و گاهي چنان از انرژي تهي مي شود كه نمي تواند پاسخ تلفن هاي افراد غمگين را بدهد. او مي گويد: مردم زيادي از سراسر چين با من تماس مي گيرند ولي من نمي توانم به آنها كمك كنم. البته محاسبه فشار وارد بر اين مرد كار مشكلي نيست. با جمعيت يك ميلياردي چين اگر هر سال از بين هر يك ميليون يكي با آقاي چن تماس بگيرد نتيجه چيزي نيست جز يكهزار تلفن در سال، يعني چيزي بيش از دو تلفن در روز. به نظر مي رسد اگر شما هم هر روز دو تلفن خودكشي داشتيد حال و روزتان بهتر از آقاي چن نمي شد.

دانشگاه ميشيگان مركزي - دانشجوي 20 ساله اي در دانشگاه ميشيگان بعد از شكستن ليوان در محل غذاخوري، در يك اقدام جنون آميز با ضربات چنگال به جمجه اش قصد داشت تا خودش را بكشد. پليس در حال بررسي اين موضوع است تا مشخص شود كه آيا اين اقدام جنون آميز بر اثر استفاده از مشروبات الكلي و مواد مخدر بوده است يا خير؟

موجودي پمپ بنزين شركت شل توسط مردي كه صورت خود را با ماسك بن لادن پنهان كرده بود، به سرقت رفت. اين مرد در ساعت۵۵ :4 بامداد با تهديد كردن كارمند پمپ بنزين، با يك چاقو، موجودي ناچيز پمپ بنزين را به سرقت برد. به هر حال دنياست ديگر!

لندن- كوين اسپيسيبازيگر مشهور آمريكايي گفت: تماشاچيان بايد آداب تئاتر رفتن را رعايت كنند. به نظر او كساني كه اين آداب را رعايت نكنند نبايد به سالن هاي تئاتر بيايند. كوين مي گويد: تماشاچيان نبايد درهنگام اجرا تئاتر تلفن همراه خود را روشن بگذارند تا زنگ آن به صدا دربيايد.
يا آنكه با باز كردن كيسه تنقلات سر و صدا كنند. كوين مي گويد:بعضي فكر مي كنند اگر آرام اين كيسه ها را باز كنند، صدا كمتر توليد مي شود، در صورتي كه صدا چه كم و چه زيادش اصلا خوب نيست. كوين مي گويد: كسي كه اين مسايل را رعايت نكند، جايش در سالن تئاتر نيست.

قضاوت اينكه التون جان بي ادب است يا عكاسان تايواني برعهده خودتان. التون، خواننده معروف انگليسي كه ترانه هاي او، مانند موسيقي فيلم كارتوني شاه شير جاودانه شده است، هفته قبل به تايوان وارد شد تا براي طرفدارانش كنسرت بدهد. در فرودگاه تايپه عكاسان زيادي به دور خواننده حلقه زدند تا از او عكس بگيرند. او كه خسته بود از آنها خواست كنار بروند، اما فلاش  عكاسان همچون نيزه اي در چشم التون فرو مي  رفت. او عكاسان را بي ادب و خوك هاي پست خطاب كرد. يكي از عكاسان هم كه از بقيه پرروتر بود، پرسيد: شما اصلا چرا تايوان را ترك نمي كنيد؟! التون در جواب اين مرد گفت: اگر تايوان پر از آدم هايي مثل شما باشد، حتما اين كار را مي كنم. و سپس آنها را مجددا خوك خطاب كرد. التون  جان در آغاز كنسرتش از عكاسان فرودگاه به عنوان بي ادب  ترين افرادي كه تا به حال ديده است ياد كرد وگفت تك تك كلماتي كه بر زبان آورده است، حقيقت محض است.

دكتر سيليويا گنزالز، انسان شناس دانشگاه مورس اعلام كرده است كه مدارك قوي در اختيار دارد كه نشان مي دهد بوميان استراليا سال ها پيش از بوميان آمريكا، در سواحل اقيانوس آرام آمريكا ساكن شده بودند. تحقيقات نشان مي دهد كه بوميان آمريكا 15 هزار سال پيش به آلاسكا وارد شدند، دكتر گنزالز بر اين باور است كه بوميان استراليا، 30 هزار سال پيش به سواحل اقيانوس آرام آمريكاي كنوني پا گذاشتند. يكي از مدارك دكتر گنزالز، جمجمه يك انسان است كه به نظر مي رسد از ساكنان جنوبي قاره آسيا بوده است. با آزمايش هاي انجام شده روي اين جمجمه نشان داده شده است كه اين جمجمه 2 هزار و 500 سال قديمي تر از جمجمه هاي بوميان آمريكا است.

دالاس - لامپي كه فقط با چند سنت خريداري شده بود، 96 سال است كه يك سره كار مي كند. اين لامپ كه براي اولين بار در 21 سپتامبر 1908 روشن شده بود، نزديك به 96 سال است كه هنوز روشنايي دارد. اين لامپ 40 واتي كه در يك موزه روشن است، برق مخصوص به خود را دارد و در زير آن نوشته شده است كه هيچ وقت خاموش نشود. اهالي محل تصميم دارند تا جشن 96 سالگي اين لامپ را كه يكسره روشن بوده است، برگزار كنند. هرچند كه اين لامپ مدت زيادي را روشن بوده، اما لامپي ديگر در ايالت كاليفرنيا نام خود رادر كتاب ركورد هاي گينس به عنوان پركارترين لامپ ثبت كرده است؛ اين لامپ از سال 1901 تاكنون روشن بوده است و 4 وات دارد.

حتما مي دانيد كه سيگار چقدر مضر و زيان آور است. علاوه بر آنكه پول شما را هدر مي دهد، ريه شما را نيز از كار مي اندازد و موجبات مرگي دردناك توام با سكته را فراهم مي كند. اما بشنويد از مرگ شخصي سيگاري كه نه بر اثر سرطان ريه يا سكته بلكه بر اثر خسيسي يا
يك دندگي جان خود را از دست داد. ريكاردو ليون كه مشتري دايمي يك كافه بود بر اثر يك نزاع جان خود را از دست داد. اين نزاع هنگامي شروع شد كه شخصي از ريكاردو خواست تا يك سيگار به او دهد، اما ريكاردو اين كار را نكرد و نزاع شروع شد. درگيري كه به خيابان كشيده شده بود با مرگ ريكاردو پايان يافت. صحنه هايي از درگيري توسط دوربين فيلمبرداري يك رهگذر ضبط شده است. پليس يك زن و مرد را در اين باره دستگير كرده است.

بيش از نيمي از استفاده كنندگان تلفن همراه در اروپا، از هزينه اي كه بابت تماس هاي تلفني مي پردازند، ناراضي اند. طبق تحقيقي كه در اين زمينه انجام شد، مشخص شد كه بسياري از استفاده كنندگان تلفن همراه، در صورتي كه با كاهش قيمت ها رو به رو شوند، ديگر با خطوط ثابت تلفن تماس نمي  گيرند. طبق 
نظر سنجي كه از 1216 مشتري خطوط تلفن همراه انجام شد، مشخص شد كه نيمي از اين افراد از قيمت ها دل خوشي ندارند، 44 درصد هم اعلام كرده اند كه از استفاده خدمات ويژه جهت كاهش قيمت ها صرفنظر مي كنند و 79 درصد نيز اعلام كرده اند در صورتي كه قيمت ها كاهش يابد استفاده از تلفن همراه را افزايش مي دهند. 74 درصد استفاده كنندگان تلفن همراه اظهار كرده اند در صورتي كه كيفيت آنتن ها بهتر شود، استفاده از تلفن همراه را افزايش مي دهند. اميدواريم اين مطلب بهانه دست كسي ندهد! قابل توجه شركت مخابرات!

اگر از رنو 5 و پيكان جوانان بگذريم، مرسدس۲۴۰D هم ماشين خوبي است! گرگوريوس ساخيندس يك راننده قديمي تاكسي در يونان است. شايد تا يك هفته قبل خودروي اين راننده  آنقدرها مشهور نبود اما از وقتي كه او تصميم گرفت مرسدس خود را براي شركت در نمايشگاه بنز به اشتوتگارت آلمان بفرستد، توجه همگان به اين تاكسي جلب شد. اين راننده تاكسي خود را در سال 1981 از نمايندگي بنز خريداري كرد و از آن زمان تا همين هفته قبل، با آن حدود۲‎/۸ميليون كيلومتر رانندگي كرد. اين مسافت برابر است با شش بار رفت و برگشت تا ماه يا 82 بار چرخيدن به دور زمين البته روي خط استوا. گرگوريوس در خيابان هاي تسالونيكي مسافركشي مي  كند و در زمان جنگ بالكان صدها بار براي رساندن دارو به بلگراد مسافرت كرده بود. اين خودرو از جمعه به نمايش عموم در آمده و علاقه مندان زيادي را به خود جلب كرده است.

به دكه مطبوعات بين المللي خوش  آمديد. گردش امروز مربوط به جرايد جمعه 24 سپتامبر است. بد نيست ابتدا سري به آن سوي دنيا بزنيم و به روزنامه آمريكايي سان نگاهي بيندازيم. گزارش اول اين روزنامه به مسايل حكومتي عراق معطوف شده است. رهبر عراق قول داده است كه انتخابات را به موقع برگزار كند. جريده سان فرانسيسكو كرونيكل هم در مطلب يك خود به همين موضوع پرداخته است. در روزنامه الاتحاد چاپ امارات متحده عربي، تيتر بوش و علا وي بر از بين رفتن وحشت و برقراري دموكراسي با عكس رئيس جمهور ايالات متحده و رهبر دولت عراق كه هر دو به يك شكل ايستاده اند جلب توجه مي  كند. صفحه نخست روزنامه مسكو نيوز چاپ روسيه هم در سه گزارش جداگانه به مسايل امنيتي و تروريستي اخير روسيه پرداخته است. عنوان شميل را بكشيد عمق نفرت مردم روسيه و نيز مانور دادن دولت اين كشور را روي اين موضوع ياد آوري مي  كند.

دانشجو، غم مخور!
با شروع سال تحصيلي مژده، مژده. دانشجويان مشكل كمبود كتاب هاي درسي نخواهند داشت. گرچه پيش از اين هم به ندرت اين مشكل را داشتند.
مركز نشر دانشگاهي و انتشارات سمت در سال تحصيلي جديد با توزيع به موقع كتاب هاي درسي، مشكل كمبود كتب دروس عمومي دانشجويان را برطرف مي كنند. نيكويي، مديرروابط عمومي مركز نشر دانشگاهي با اشاره به چاپ 17 عنوان كتاب جديد در اين مركز گفت: 35 عنوان كتاب تجديد چاپ شده است كه گزيده متون ادب فارسي و تاريخ تحليلي اسلام با 30 هزار نسخه بالاترين شمار را در اين بين دارند.
در عين حال انتشارات سمت 30 كتاب را به چاپ دوباره فرستاده كه كتاب هاي انگليسي فني مهندسي با تيرا ژ 30 هزار و كتاب آمار و كاربرد آن در مديريت با تيرا ژ 15 هزار بالاترين سهم را به خود اختصاص داده اند.
خريد و ورق زدن آن كار لذتبخشي است. اميدواريم خواندن آن نيز همان قدر جذاب باشد.

شجاع كوچولو
چوپان رومانيايي كه در حين مراقبت از گوسفندان با حمله ناگهاني يك خرس روبه رو شده بود، با شجاعت و زيركي سگ كوچولويش جان سالم به در برد.
پيتر پردا تعريف مي كند: تو خيال خودم بودم كه يك دفعه يك خرس به من حمله كرد، او مي خواست تكه پاره  ام كند. پيتر كه ناگهان به خود آمده بود، در حال فرار از دست خرس، به زمين خورد و پاي راستش شكست. تا مي توانستم سريع دويدم، اما پام پيچ خورد و شكست، فقط خدا خدا مي كردم، لحظه هاي آخر عمرم بود.
در اين هنگام سگ كوچولو به صحنه آمد، اين سگ هديه همسر پيتر به او بوده است تا وي را در كوه و دشت حفظ كند. پيتر تعريف مي كند: اصلا ياد سگ نبودم، يك لحظه متوجه شدم كه اين سگ من است كه دارد به خرس حمله مي كند و حواس خرس را پرت مي كند. پيتر هم از فرصت استفاده كرد و خود را از ديد خرس پنهان كرد، چند لحظه بعد هم سگ شجاع سالم به نزد صاحبش بازگشت.

سقوط از ارتفاع 152 متري
زني كه همراه شوهرش مشغول قدم زدن و گردش در جاده اي واقع در پارك ملي گراند كنيون بود، بيوه شد.
شوهر اين زن كه چند متر عقب تر از او در حال حركت بود، از ارتفاع 152 متري سقوط كرد و جان سپرد. دليل سقوط اين مرد هنوز مشخص نشده است. وزش بادهاي شديد مانع از انتقال جسد او به كمك هلي كوپتر شده است. لطفا هميشه زير پايتان را نگاه كنيد، مواظب شوهران خود نيز باشيد. قابل توجه خانم ها!

موتورسوار ديوانه!
آمريكا- موتورسواري در مينسوتا به خاطر داشتن سرعت غير مجاز دستگير شد.
اين موتورسوار كه با سرعتي برابر 328 كيلومتر در ساعت درحركت بود توسط هواپيماي پليس شناسايي شد. خلبان اين هواپيما بيان كرده كه اين موتور سوار دوبرابر سرعت هواپيما، سرعت داشته است. راكب اين موتور كه در حال مسابقه دادن با موتور سوار ديگري بوده به جرم نداشتن گواهينامه موتورسواري و داشتن سرعت غير مجاز دستگير شده است. موتورسوار ديگر دستگير نشد. لازم به ذكر است كه اين وسيله موتورگازي نبوده است!