كنترل جمعيت؛ شرط داشتن شهر سالم
باور كردني نيست كه در حال حاضر از هر پنج ايراني يك نفر در تهران بزرگ ساكن باشد
|
|
سيد عليرضا قهاري
تصادفي نبود كه آقا محمدخان قاجار، تهران را به عنوان محل تاجگذاري و بعد از آن مركز دارالخلافه ، انتخاب كرد. مورخان اين انتخاب را نهايت بصيرت و زيركي سرسلسله قاجار براي تعيين مركز حكومت نوپا و استيلاي سياسي و نظامي بر ابعاد گسترده سرزميني پهناور و ملوك الطوايفي مي دانند. انتخابي كه هنوز هم جانشين ندارد.
تاريخ ايران نشان مي دهد كه هر سلسله و تبار با نزديك شدن به قدرت به تغيير پايتخت و مركز حكومت دست زده است. اما بعد از قاجار حكومت هاي بعدي نيز، انتخاب بهتري براي مركزيت كشور نداشته اند و بحث هاي تغيير پايتخت كه در اواخر دوره پهلوي و نيز اخيرا پس از وقوع زلزله در شهرستان بمكرمان و تشديد نگراني از اتفاق مشابه در تهران مطرح بود، هرگز از حيطه نظريه بيرون نرفت.
در سه دهه اخير، اهميت استراتژيك شهر تهران بيش از پيش شناخته شده و به دنبال آن لزوم برنامه ريزي همه جانبه براي ابقاي اين ارزش و حفظ موقعيت آن پديدار شده است. تهران لجام گسيخته امروز، تشابهي با تهران محصور در باغ هاي قرن سيزدهم هجري ندارد، پس از گذشت 200 سال حتي تهران را نمي توان الگوي موفق شهرسازي كشور به حساب آورد. ولي به هر حال امروزه همه راه ها به همين شهر ختم مي شود و پايه گذاري آن به عنوان پايتخت، در فاصله دو قرن آن را به يكي از بزرگترين شهرهاي كره مسكون مبدل ساخت و دلمشغولي دايمي براي حكومت ها جهت پيرايش و صيانت اين شهر به وجود آورد.
امروزه تضعيف يا تغيير تهران به عنوان مركز سياسي كشور اگر هم به واقعيت به پيوندد نخواهد توانست از اهميت اين شهر در آينده نزديك بكاهد و تهران به عنوان مركز پرقدرت اقتصادي، اجتماعي كشور تا سال ها به حيات خود ادامه خواهد داد.
تهران، قرباني سياست گذاري هاي غلط
تغييرات كالبدي تهران تا اواخر دوره قاجار بسيار بطئي و كند صورت پذيرفت و در فاصله سال هاي 1301-1270، شهر به همان خندق و باروي اطراف آن محصور بود. معهذا در دوره حكومت رضاشاه و به مدد مستشاران اروپايي، شهر دچار تحول عمده شد. ديوارها و برج و باروي قديمي فرو ريخت و در امتداد آنها، خيابان هاي كمربندي جديد احداث شد و شبكه شطرنجي آمد و شد، اساس كار منطقه بندي شهر به جاي محله هاي قديمي قرار گرفت. اين تغييرات كه بدون برنامه ريزي و ناهماهنگ با رشد صنعتي و توليدي صورت پذيرفت، بافت شهر را بيش از آنكه هويت تازه دهد، دچار هرج و مرج و از هم گسيختگي كرد. بي نظمي در ساخت و ساز اراضي شهر نيز كه بلافاصله بعد از سقوط رضاشاه سرعت يافت، زمينه ساز توسعه اي شد كه در تمامي دوران پهلوي دوم چه در اشغال اراضي داخلي و حاشيه شهر و چه در سبك و اصول معماري شهري، هرگونه برنامه ريزي و تفكر معقول در روند رشد تهران را عقيم گذاشت. كارشناسان بسياري از معضلات و مشكلات پايتخت را ناشي از اعمال سياست هاي سوداگرانه عصر پهلوي مي دانند، ولي نمي توان تغييرات سياسي و اقتصادي و دگرگوني هاي جمعيتي را نيز كه به طور منظم وهمواره وجود داشته و تبعات آن اغتشاش در فضايابي و كاربري اراضي شهري است ناديده گرفت. قدر مسلم آن است كه رشد موزون شهر به دلايل مختلف هيچگاه عملي نشد و تهران، با وجود جذب بيشترين سهم از سرمايه هاي ملي، قرباني سياست گذاري هاي غلط اجتماعي واقتصادي ادوار مختلف شد.
باور كردني نيست كه در حال حاضر از هر پنج ايراني يك نفر در تهران بزرگ ساكن باشد، دلايلي هم وجود دارد كه رشد جمعيت اين شهر وحومه آن تا دو دهه آينده همچنان سير صعودي خواهد داشت و در سال 1400 هجري شمسي، قريب 22 ميليون نفر از جمعيت شهر نشين كشور در آن ساكن خواهند بود.
دولتمردان ديگر از اين طرز فكر كه رشد جمعيت شهر بي ارتباط با برنامه هاي توسعه آن است، رويگردان شده اند. چه حتي براي تامين نيازهاي جمعيت كنوني، انبوهي از مشكلات وجود دارد كه مساله مسكن، كار و بهداشت در صدر آن قرار گرفته است.
براي رسيدن به يك الگوي مناسب ومتوازن در همه زمينه ها، مي بايست به محدود كردن رشد جمعيت شهر، توجه بيشتر شود و قبل از اينكه مجبور شويم، بهاي گزافي براي بي اعتنايي ها پرداخت كنيم به يك توافق همه جانبه درجهت كنترل اين رشد دست يابيم. تهران هم اينك به دلايل عنوان شده، دچار معضلات عديده در زمينه محيط زيست، عدم توسعه يكنواخت، ناهنجاري در آمد و شد، اضمحلال بافت هاي اصلي كالبدي، نابرابري هاي فرهنگي ، اجتماعي و اقتصادي و به طور كامل عدم توازن محيط است. همه اشتباه ها در زمان هاي مختلف اتفاق افتاده، معهذا صدمات و آلودگي هاي ناشي از آن سالها دامنگير شهر و ساكنان آن خواهد ماند. از ميان راه حل هاي متعدد كنترل رشد جمعيتي شهر كه بسياري از آنها مكمل يكديگرند مي بايست آنهايي انتخاب و اجرا شوند كه درنهايت توازن منطقه شهري را نيز حفظ كنند اگر چه سرعت روند اتمام هر طرحي كه امروز شروع شود، هيچ كدام به پاي روند رشد ا ين جمعيت نمي رسد. به علاوه بازتاب مشكلات بيكاري و مسايل فقر و اختلاف طبقاتي، افزايش هزينه مسكن و خوراك وآنچه كه بايد براي نيازمندي ها پرداخت، همه در ايجاد فرهنگي منعكس مي شود كه ارزش هاي معنوي در جامعه را دير يا زود بر هم خواهد زد. همچنانكه از نظر اقتصادي نيز ترسيم سياستي براي توسعه شهر كه متضمن تحولي مطلوب در جهت كنترل رشد جمعيت آن باشد بدون توجه به تحول اجتماعي در سطح كلان، امكان پذير نخواهد بود.
|