سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
انديشه
Front Page

ديدار دوم
حجة الاسلام دكتر محمد جواد رودگر
عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي
003453.jpg
در عرفان اسلامي، سه ديدار براي انسان مطرح است: ديدار اول (يا همان ديدارروز الست)، ديدار دوم (ديدار در دنيا) و ديدار سوم (ديدار روز قيامت). نويسنده در اين نوشتار مي كوشد تا ضمن معرفي سه ديدار يادشده، راههاي نيل به ديدار دوم را با توسل به آيات، روايات و اشعار بزرگان اهل دل، شرح نمايد. در اين بخش از مقاله، چهار مورد از راههاي وصول به ديدار دوم بيان شده است. با هم مي خوانيم:
به راستي آيا مي دانيم «درد» ما چيست؟ چرا ذهن خمود و روح خمول يافته و ايستا، ساكن و متوقف گشته ايم؟ چرا به «مأكولات» انديشيده، برنامه ريزي كرده و در آن غوطه وريم و از «معقولات» مهجور و فاصله گرفته ايم؟ چرا در جستجوي هر چيزي «بيرون» از خويشتن برمي آييم و جستاري در «درون» خويش نداريم؟ چرا با «بودن»، «ماندن»، «درجازدن»، گرد وجود خاكي و طبيعي خود گرديدن و... مأنوس و از شدن، رفتن، پويايي و پايايي، گرد وجود خدايي و طيبه خويش طواف نمودن گريزانيم؟ آيا گرفتار جهل به خويشتن، فلسفه خلقت، حقيقت فطرت نشده و در گرداب ندانستن حقيقت و نخواستن حقيقت غرق نشده ايم؟ چرا به خود وانهاده و برده نفس اماره و سرگشته كوي طبيعت و متحير وادي منيت و انيت شده و با خويشتن خويش نامحرم و با خود طيبه بيگانه و با خود طبيعي يگانه گشته ايم؟... پس بياييم در خود بينديشيم و به دوباره نگري كتاب نفس خويش بپردازيم، دفتر دل را باز شناسيم و حقايق مصور و دقايق منقوش در آن را بازخواني كنيم، به تلاوت آيات تكويني و وجودي خويش بپردازيم و ترتيل، تأني و تدبر كتاب وجود خود را با انس با كتاب تدويني حق و قرائت، تلاوت، ترتيل و تفكر در آيه آيه قرآن مجيد تأمين نمائيم و از شناخت و شهود شريعت به بزم سرشت و ضيافت فطرت برويم تا آنچه را كه «ديروز» ديده ايم، «امروز» ديداري دوباره نماييم يعني چنانچه در عالم الست و عهد «ذر» حقيقت خود و خود حقيقي و جمال دل آراي جميل مطلق يعني خداي رحمان و رحيم را شهود كرده ايم، مشهودي دوباره يا ديداري ديگر نماييم و در حيات طبيعي عالم دنيا به حيات طيبه عالم معنا دست يازيم و «ديدار دوم» را به «ديدار اول» گره بزنيم و «آنجا» (غيب، ملكوت، الست) را در «اينجا» در (شهادت، ملك، ناسوت) متجلي سازيم تا به «تولد ثاني و عقلاني» حيات و بالندگي تا اوج قله كمال نائل آييم.
اين است كه اهل معرفت مي گويند بين شناسائي و ديدار اول و شناسائي و ديدار دوم، حجاب ها و موانع فراوان قرار گرفته است و جهالت، غفلت، نسيان و يا تجاهل، مانع و رادع «ديدار دوم» شده است و تنها در پرتو «ايمان» و «عمل صالح» مي توان صعود تكاملي يافت و حجاب سوزي و مانع زدائي كرد و به «معرفت ناب» و «شهود دوم» دست يافت كه چه نيكو قرآن كريم فرموده است: «اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه»؛ سخن پاك و خوش به سوي او بالا مي رود و كردار نيك است كه آن را بالا مي برد؛ يعني در پرتو انديشه، انگيزه، بينش و عقيده طيب و پاك و الهي و گرايش، كشش و كوشش طيب و نوراني و در مجموع با رنگ و بوي الهي و رحماني مي توان «مواجهه عالم ارواح» را تجديد كرد و «عهد الست» را زنده نمود:
پس در حقيقت سه ديدار خواهد بود: الف) ديدار قبل از دنيا (پيشين) ب) ديدار در دنيا (پسين) ج) ديدار پس از دنيا (واپسين) كه قرآن كريم آياتش ناظر بر هر سه ديدار است، آياتي مثل: «الست بربكم قالوا بلي» (ديدار ديروز و اول)؛ «فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً ولا يشرك بعباده ربه احداً» و «اولم يكف بربك انه علي كل شيٍء شهيد» (ديدار امروز و دوم) و «انك كادح الي ربك كدحاً فملاقيه» و «وجوه يومئذ ناضره الي ربها ناظره» (ديدار فردا و سوم). قرآن امكان ديدار پسين و امروز و دوم و ضرورت و قطعيت ديدار واپسين فردا و سوم را مطرح مي نمايد و راه هاي دستيابي به چنين ديداري را در عالم دنيا نشان مي دهد و شاه كليد اين كمال حقيقي و حقيقت كمال را همانا معرفت به نفس و شناخت شهودي خويشتن مطرح مي نمايد. «يا ايهاالذين امنوا عليكم انفسكم» و مقوله فلاح و صلاح، سعادت و فوز را در تزكيه نفس و تهذيب درون و «خودستاني» قلمداد مي نمايد كه: «قدافلح من زكيها» نه «خودستائي» كه «فلا تزكوا انفسكم» و همه اين كمالات معرفتي و سلوكي را در پرتو شريعت «مااتيكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا» يعني آنچه را رسول اكرم براي شما آورده است به آن عمل كنيد و آنچه را كه شما را از آن نهي كرده است از آن اجتناب كنيد. و در ظل «ولايت» «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» «اطلاعت كنيد از خدا و اطاعت كنيد از رسول خدا و صاحبان امر» را جستجو مي نمايد.
در حديثي از كتاب «توحيد» شيخ صدوق به طور مسند از ابوبصير و او نيز از امام صادق(ع) نقل كرده كه مي گويد: به امام(ع) عرض كردم كه آيا مؤمنان در روز قيامت خدا را خواهند ديد؟ امام فرمود: آري، و به تحقيق قبل از روز قيامت هم ديده اند! پس عرض كردم كي ديده اند؟ فرمود: وقتي كه خداوند به آنان فرمود: «الست بربكم قالوا بلي» آيا من پروردگار تان نيستم؟ گفتند پروردگارمان هستي. سپس حضرت لحظاتي سكوت كرد، آنگاه فرمودند: و به درستي كه اهل ايمان در همين دنيا قبل از برپائي روز قيامت او را مي بينند، آيا تو همين لحظه او را نمي بيني؟... و به تعبير يكي از بزرگان اهل معرفت و معنا: «آنگاه كه ارواح به اين عالم ظلماني آمدند و با اجساد الفت پيدا كردند، به دليل فرورفتگي در جهات مادي، پيمان خويش با پروردگار را فراموش كردند، اما پس از تحمل رياضت شرعي و عمل به تكاليف الهي زنجيرهاي اسارت دنيا را گشودند و عهد سابق را مشاهده كردند. اين شهود دوم را عرفان و معرفت مي نامند.» و چنانچه از علي عليه السلام سؤال شد: «آيا پروردگارت را ديده اي»؟ فرمود: من خدايي را كه نديده باشم عبادت نمي كنم. سؤال شد: چگونه خداوند را ديده اي؟ فرمود: خداوند را قلب ما به نور حقيقت ايمان مي بيند و آن را نمي توان با چشم ظاهري مشاهده كرد. يعني امام مقوله «شهود خدا» را در مقام پرستش او مطرح و فرمودند قلوب به حقيقت ايمان توان ديدار او را دارند چنانكه فرمود: «لا يسعني ارضي و لاسمائي ولكن يسعني قلب عبدي المؤمن» زمين و آسمان، گنجايش مرا ندارند، ليكن قلب بنده مؤمنم جايگاه من است.
آري، با «ظهور تكويني»، «ظهور تكاملي» نيز رخ دادني و ممكن الوقوع است و «نظريه فطرت» اگر درست تصور و تصديق و سپس تفسير و تصوير گردد، حقيقت هستي انسان را در ارتباط با خدا در ساحت بينشي و گرايشي، خداشناسي و خداشهودي نشان مي دهد.
آري، درد انسان، درد با خودبيگانگي، درد فراق و گسست از خويشتن خويش، درد هجران از فطرت، درد خود فراموشي، درد خودزياني، درد خودباختگي و درد جدايي از درون است كه چه زيبا مولانا «درد انسان» را در «نواي ني» روايت كرده است و راه رهايي از «درد فراق» را در «شرح درد اشتياق» با «سينه اي شرحه شرحه از فراق» و آنگاه بازيابي و بازشناسي خويش را در «انسان كامل» نشان داده است: كه «انسان كامل» آئينه دار طلعت دل آراي اوست و تجلي حقيقت ما آدميان مهجور از «خودرحماني» و «دورمانده از اصل خويش» كه او غريو وصل و نداي پايان «فصل» را هماره سر مي دهد و «روزگار وصل» را در صحيفه زندگي ما نشان مي دهد كه تنها با معرفت به خدا، معرفت به خويشتن و طهارت باطن و تهذيب درون و پالايش فطرت و جان خويش و انجام فرايض الهي و ترك محرمات در پرتو شريعت مبين و نوراني «اسلام ناب» توان راه يابي به كوي دوست و قرار گرفتن در «بزم شهود» و «ضيافت رحماني» وجود دارد؛ و چه نغز و پرمغز فرموده اند استاد شهيد مطهري: «درد انسان آن درد خدايي است كه اگر پرده هاي اشتباه از جلوي چشمش كنار رود و معشوق خود را پيدا كند، به صورت همان عبادتهاي عاشقانه اي درمي آيد كه در علي(ع) سراغ داريم.»
انسان در سايه سار شجره پاك  بندگي خدا از فرش تا عرش و از ملك تا ملكوت را مي پيمايد و همه حجابها را كنار مي زند و خدايش را در «خودش» جستجو مي نمايد و به نظاره مي نشيند.
لبيك گويان و استجابت كنندگان نغمه هاي الهي و دعوت هاي غيبي و مشتاقان سروش هدايت نبوي و رسالت محمدي (ص) در پياله نفس خويش و جام جان خود «جمال جانان»  مي بينند و «ديدار دوم»  را در ملكوت و باطن هستي خويش محقق مي سازند و «تجلي تكويني» را به «تجلي تهذيبي» و باده از جام تجلي صفات رحماني به هم گره مي زنند تا نوبت «ديدار سوم»  فرا رسد و «يك ديدار» در سه ديدار ديروز، امروز و فردا به ظهور رسد كه وحدت ديدار در كثرت ديدار و كثرت ديدار در وحدت ديدار متبلور خواهد شد:
«يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم و اعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه...» اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا و رسول را هنگامي كه شما را به چيزي كه زندگيتان مي بخشد دعوت مي كنند، اجابت كنيد و بدانيد كه همانا خداوند ميان آدمي و قلبش حايل است. و حيات طيبه و زندگي معقول در شهود آن «مشهود» است.
تا اينجا دانسته شده است كه «يار در خانه و ما گرد جهان مي گرديم»، «آب در كوزه و ما تشنه لبان» مي گرديم و بيدلي هستيم كه «خدا» با ماست و ما «از دور خدايا» مي كنيم و نامحرم با خويشتن خويش و «بيگانه با خود» و ناآشناي با آشناي ديرين و ديروز، امروز و فرداي خود شده ايم.
لذا بيائيم با خويشتن آشتي نمائيم و به «نقد حال خود» و تأويل آئينه وجود خويش بپردازيم و به سئوال چگونه و از چه راهي به «ديدار دوم» نائل گرديم، پاسخ دهيم و با «مخاطب هاي آشنا»، «از كجا آغاز كنيم؟» و «بازگشت به خويشتن» را از افقي ديگر و فرازي نوين و فرازمند جستجو نمائيم تا از «انسان و ايمان»، «انسان در قرآن» به سوي «انسان كامل» رهسپار گرديم و «مصباح  هدايت» را در «صراط مستقيم» و «خلافت و ولايت» در «پرواز به سوي ملكوت» بازيابيم و با سفرنامه سلوكي «رساله الولايه» از «سلوك» به مقام «شهود» بازيابيم و انسان «حي متأله» را از كوي «رساله  انه الحق» به «لقاءرب» دعوت نمائيم؛ و اينك «راه شناسي» ديدار دوم:
الف) خودآگاهي، خوديابي، خودنگهداري و خود نقدي كه در آيه: «يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و لتنظر نفس ما قدمت لغده و اتقوالله ان الله خبير بماتعلمون»؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا بترسيد و هر كس بايد بنگرد براي فردايش چه فرستاده است. از خدا بترسيد كه خدا به كارهايي كه مي كنيد آگاه است. سه مؤلفه بنيادين تكامل وجودي انسان از خود تا خدا ترسيم شده است، يعني معرفت نفس، محاسبت نفس و مراقبت نفس.
003456.jpg
ب) شهود فقر وجودي و معرفت به نياز ذاتي و نفسي خود و نيل به مقام «عدم گردم عدم چون ارغنون» يعني بدانيم و بيابيم كه «هستي و وجود ما» و «كمالات وجودي ما» از خداست و در سايه ظهور اسم رحمان و رحيم به ما عنايت شده است. پس هر گونه مالكيت، اصالت و استقلال وجودي را از خويش سلب نمائيم و خود را عين ربط و تعلق به خدا بيابيم.
و قرآن كريم اين منبع الهام بخش همه معرفت هاي شهودي فرموده: «يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد»؛ اي مردم! شما به خدا نيازمنديد اما او بي نياز و ستودني است و «قل لا املك لنفسي نفعا و لاضراً و لا موتاً و لاحياتاً »بگو من مالك نفع و ضرر خويش و نيز مرگ و حيات خويش نيستيم و «قل اللهم مالك الملك توتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعزمن تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك علي كل شيءقدير»؛ بگو: بارخدايا! تويي دارنده ملك. به هر كه بخواهي ملك مي دهي و از هركه بخواهي ملك مي ستاني. هر كس را بخواهي عزت مي دهي و هركس را بخواهي ذلت. همه نيكي ها به دست توست و تو بر هر كاري توانايي . بسياري از آيات ديگر قرآن به تصريح و تلويح و با دلالت مطابقي و تضمني و التزام هماره رهنمون ما به شناخت فقر و نياز ذاتي ما به سوي خدا از طريق عالم و آدم هستند و انسان سالك رسيده به اين مقام يعني شهود فقر ذاتي و نياز وجودي در جهت ارتباط با خدا و عبوديت الهي و يافتن خود از دست رفته و شناسايي من فراموش شده و يگانگي با «آشناي يگانه» تلاش جدي و مجاهده مضاعف مي نمايد تا در سايه سار «معرفت به خدا» به چشمه زلال شهود جمال دل آراي حق نايل آيد و «انه الحق» را در درون خويشتن جست وجو نمايد كه «سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق او لم يكف بربك انه علي كل شيء شهيد»؛ به زودي آيات خود را در آفاق و انفس آنها، نشان آنها خواهيم داد تا براي آنها آشكار شود كه او حق است. آيا اينكه پروردگار تو بر همه چيزي گواه و حاضر است، كافي نيست. يار بايد از همين رهگذر «سفر سلوكي» خويش را تا كوي دوست و «شهود دلدارش» بر مدار «ولايت» و از «بستر شريعت» فرا چنگ آورد.
ج) بيداري، بينايي، پايداري، پويايي و پايايي در طي منازل كمال و مراحل سلوك و مقامات معنوي يعني از «يقظه» كه برخي آن را اول قدم سلوك الي الله دانسته و برخي آن را مقام و مرحله ندانسته بلكه صفتي و حالتي ضروري در همه مقامات و منازل و متناسب با هر كدام از آنها دانسته اند شروع نمايد تا از خود طبيعي و خاكي رهيده و به خود طيبه و خدايي برسد كه به تعبير علامه طباطبايي نفس مؤمن «صراط» سلوك و راه وصول به خداست و به قول الكسيس كارل: «احساس عرفاني جنبشي است كه از اعماق «فطرت» ما سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصلي است.»
و به تعبيري ديگر از علامه طباطبايي(رض): «غريزه واقع بيني» و «عرفان گرائي» نسبت به حقيقت الحقائق موجب يك رشته درك هاي معنوي در انسان مي گردد ولو اينكه سرگرم حوايج زندگي روزانه است...» پس فطرت مداري و نفس محوري كليد حركت به سوي كمال مطلق و آغاز بيداري و پايداري انسان سالك در رسيدن به مقام ولايت الهي و عبوديت رحماني است.
پس اراده، طلب، همت بلند، رياضت شرعيه، محبت و عشق الهي، عبوديت و بندگي، بازگشت به خويشتن خويش، خودشناسي و خودسازي و... مي خواهد تا انسان به تدريج و آهسته آهسته به مراد خويش كه همانا «ديدار يار» است نائل گردد.
پس «بصيرت»  و «صبر» در اين مرحله سالك را همراهي مي نمايند تا به مقصد اعلي برسد.
د) طلب و تمناي «شهود» در مقام نيايش و رازگويي و نيازخواهي چه اينكه يكي از لطيف ترين عرصه هاي ارتباط «انسان  با خدا» مقام دعا و نيايش است كه «او» دعوت به دعا كرد و ضمانت «استجابت» نيز كه علي(ع) در دعاي كميل فرمودند: «و امرت بدعائك و ضمنت لهم الاجابه» و در قرآن كريم خداي سبحان فرمودند: «ادعوني استجب لكم...»؛ بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را؛ اگرچه سطح و ساحت «دعا» نيز به سطح و ساحت معرفت و سلوك دعاكنندگان و اصحاب نيايش و راز و نياز نيز به شدت وابسته است كه اهل نيايش نيز سه دسته اند: الف) گروهي كه آزادانه و عاشقانه نيايش مي نمايند ب) گروهي كه تاجرانه و كاسبكا رانه در مقام دعا قرار مي گيرند ج) گروهي كه ترسان وبرده وار در برابر خدا به راز و نياز مي ايستند.
به هر تقدير، دعا اوج بندگي و درخواست از خداي سبحان است و خود «عبادت» است و به تعبيري محبوب ترين كارها نزد خداوند متعال در روي زمين «دعا»ست كه امام سجاد(ع) فرمود: «احب الاعمال عندالله تعالي علي وجه الارض الدعا» و دعا اظهار «فقر محض» و انس با «غني مطلق» است و فراز «اغفر لمن لايملك الاالدعا» در حقيقت بيانگر اين نكته است كه بنده در برابر خدا هيچ ندارد جز اين هيچي يعني مالك «بي مالكي» و «فقر و نياز» خود است، پس هيچ مالكيتي ندارد و فقر عين تمام وجودش و حاكم و غالب بر اوست و دعا از بين بردن فاصله از فراق تا وصال، از هجران تا لقاء ، از سلوك تا شهود، از فصل تا وصل، از ظاهر تا باطن، از انا تا هو، از «عندي» تا «عنده» و از خود تا خداست و سالك در هيچ مرتبه از مراتب سلوك بي نياز از دعا و رازونياز با محبوب خويش نيست، بلكه هر چه كمال برتر و بيشتر مي يابد، ناله ها و دردها و مناجاتش بيشتر مي گردد و لذا شدت فراق در رنج و عذاب است و سينه اي مالامال از «درد» و چشمي آكنده از «اشك» و دلي «پرخون» دارد و طلب وصال و تمناي شهودش هماره در ناله ها و اشك هايش متجلي است و به تعبير استاد جوادي آملي «او (بنده) گداي محض است نه گداي زر و زور، يعني گداي لقاي حق است.»
ادامه دارد

رويدادهاي انديشه

منجي، راز نهفته جانها
چهارمين همايش گفتمان انتظار با موضوع «مهدويت و سرابهاي منجي گري» با حضور بيش از ۸۰۰ نفر از طلاب و دانشجويان در محل تالار قدس كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي برگزار شد.
به گزارش گروه دين و انديشه خبرگزاري «مهر»، به نقل از اداره كل روابط عمومي آستان قدس رضوي، در اين همايش اسماعيل شفيعي سروستاني با تأكيد بر اين كه مفهوم انتظار از جان بشر برمي خيزد گفت: «بشر در هر وضعيتي كه قرار بگيرد در جانش يك راز نهفته است و آن راز پنهان ماندگار، منجي اي است كه روزي مي آيد.» شايان ذكر است كه پنجمين حلقه از اين سلسله همايش ها كه به همت مؤسسه خدمات مشاوره اي آستان قدس برپا شده، امروز برگزار مي شود.

همايش شورا و دموكراسي
همايش دموكراسي و نظام شورا، نظريه ها و احتمالات كاربردي در اسلام با حضور محققان برجسته اسلامي، از جمله آيت الله محمد علي تسخيري در اردن برگزار شد.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري مهر، در اين همايش، ۸۰ محقق متفكر و اعضاء دانشگاه هاي مختلف از ۴۰ كشور گرد هم جمع شدند. از ميان شركت كنندگان مي توان به يوسف القرادوي محقق برجسته مسلمان، آيت الله محمد علي تسخيري محقق شيعه و رئيس مركز بين المللي تقريب مذاهب اسلامي، نائب رئيس اتحاديه محققان مسلمان و دكتر محمد سعيد رمضان البوتي، متفكر اسلامي اشاره كرد. موضوعاتي كه در اين همايش مورد بحث قرار گرفت عبارت بودند از: ديدگاه هاي اسلام درباره تكثرگرايي، ابعاد دموكراتيك و مدني قوانين اسلامي و شباهت هاي شورا و نظام فرمانبرداري در تاريخ اسلام.
در طي روز اول همايش، محقق اهل سوريه، محمد الزيهلي مقاله اي را تحت عنوان «قوانين اسلامي، شورا و ضوابط حكمراني» ارائه كرد.
دكتر البوتي مقاله اي را با عنوان «نكات مبهم بين مفهوم شورا در اسلام و دموكراسي در غرب» ارائه كرد. او اظهار داشت: شورا و دموكراسي نكات مشترك بسياري دارند، اما شورا ماهيت الهي داشته و وظيفه همه مردم است، اما دموكراسي چنين نيست.

سمينار «غرب و آخرالزمان»
003462.jpg
فرهنگسراي قانون به مناسبت فرا رسيدن ايام پربركت نيمه شعبان با همكاري مؤسسه موعده سلسله نشست هاي مهدوي را با موضوع «غرب و آخرالزمان» برگزار مي كند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي فرهنگسراي قانون سخنران اين برنامه« فهيم دانش» است. در اين برنامه علاوه بر سخنراني، جلسه پرسش و پاسخ نيز برگزار خواهد شد. علاقه مندان جهت شركت در اين برنامه مي توانند ۱۲ شعبان (امروز) ساعت ۱۶ به نشاني: شهرك قدس، فاز يك، خيابان ايران زمين شمالي مراجعه كنند.

گزارش انديشه
كودكان و پرسش آفريني
گزارشي از كنفرانس «فلسفه با كودكان»
003459.jpg

كنفرانس فلسفه با كودكان كه روز جمعه دهم سپتامبر (۲۰ شهريور) در كالج منسفيلر آكسفور برگزار شده بود، روز يكشنبه ۱۲ سپتامبر (۲۲ شهريور) به كار خود پايان داد.
به گزارش ايلنا، در اين كنفرانس جلساتي با موضوعات مختلف تشكيل شد كه در هر جلسه برخي اساتيد به ارائه سخنراني خود پرداختند. يكي از اين جلسات «داستان ها، روايت ها و تخيل» نام داشت كه «مارك بوبرد» از دانشگاه «اينديانا آمريكا» به ارائه سخنراني خود تحت عنوان «رويكرد فولكلوريك» پرداخت.
وي در سخنراني خود گفت: من سال هاست كه در كار معرفي فلسفه به كودكان از طريق داستان هاي عاميانه هستم و در اين كار بسيار موفق بوده ام. كودكان از طريق داستان هاي عاميانه با فرهنگ هاي مختلف آشنا مي شوند و مستقيماً در مواجهه با طيف وسيعي از سنن فلسفي قرار مي گيرند.
وي افزود: كودكان مشتاقانه و خلاقانه به تجارب فكري پاسخ مي گويند. بخش مهمي از كودكي، پرسيدن واژه «چه مي شد اگر» است. در اين حالت كودكان با به كارگيري تخيل شان ايده ها و سناريوهاي مختلفي خلق مي كنند.
مارك بوبرد افزود: به گمان من بهتر است به جاي اختراع داستان هاي فلسفي، بيشتر بر روي داستان هايي تأكيد كنيم كه از نسلي به نسل ديگر منتقل شده اند؛ زيرا داستان هاي عاميانه به خاطر دارا بودن فرهنگ ها و سنن مختلف، خلاقيت كودكان را بيشتر تحريك مي كنند.
«هينا انوار علي»  از دانشگاه لاهور پاكستان ديگر سخنران كنفرانس فلسفه با كودكان بود. وي گفت: آموزش روندي بسيار مؤثرتر مي داشت، اگر هدفش اين بود كه وقتي دانش آموزان مدرسه را ترك مي كنند، بدانند كه چقدر نمي دانند و آرزوي ابدي شان دانستن بيشتر باشد.
انوار علي افزود: آنچه كه مؤسسات آموزشي به شدت بدان نياز دارند، آزادي انتخاب در زمينه آموزش است.
وي تأكيد كرد:  از آنجايي كه ما موجوداتي سه بعدي هستيم، هر سه بعد جسم، ذهن و روح نياز به پرورش دارد و در صورتي كه هر كدام از اين ابعاد ناديده گرفته شود، ما احساس تكامل يافتگي كمتري خواهيم كرد؛ اما متأسفانه از دهه ۶۰ ميلادي به اين طرف، ارزش هاي معنوي به شدت ناديده گرفته شده و مشكلات بسياري به وجود آمده است.
«واسودوراس» ديگر سخنران اين كنفرانس بود كه از دپارتمان تفكر انتقادي و خلاقانه دانشگاه متفكران آفريقايي نيجريه در اين كنفرانس حضور داشت.
«واسودوراس» در سخنراني خود تحت عنوان «عامل مؤثر در پرسيدن و تحقيق كردن كودكان آفريقايي» اظهار داشت: در قرن ۱۸ ژان ژاك روسو فيلسوف فرانسوي كه از افلاطون تأثير گرفته بود، اعلام كرد كودكان براي اين كه بتوانند استعدادهاي خاص خود را پرورش دهند، بايد در بروز انرژي هايشان آزاد باشند. او معتقد است پرورش بهنجار به بهترين وجه در شرايط غيرمحدود و شرايط حمايت كننده رخ مي دهد.
وي تأكيد كرد: پرسش كه به نوعي ابراز وجود است، حق ابتدايي يك كودك آفريقايي است. اين حق بسيار تحت تأثير عوامل اجتماعي و خانوادگي قرار مي گيرد و بايد بسيار متوجه اين تأثيرات باشيم؛ چرا كه رابطه مستقيمي ميان پرسش و درك كودك از هويت خود و محيطش، بهبود روابط انساني اش و كنترل بر احساساتش وجود دارد.
«آيانادريف» از مركز اوتوپيا در كنفرانس «فلسفه با كودكان» در كالج منسفيلر آكسفور با عنوان «نقصي مهلك: فقدان تفكر فلسفي در كودكان سياهپوست آمريكايي» سخنراني كرد.
دريف گفت: عدم توانايي در تفكر انتقادي يكي از مهلك ترين نقص هاي جامعه سياهپوست آمريكاست.
وي افزود: اين نكته قابل توجه است كه اين ناتواني در تفكر انتقادي به هيچ وجه ذاتي و زيست شناختي نيست، بلكه كاملاً اكتسابي و آموختني است.
دريف تصريح كرد: طي نسل هاي بي شماري، سياهان آمريكا در سيستمي آموزش ديده اند كه آنها را به اطاعت بي چون و چرا تشويق مي كرد، فضايي كه در آن هر متفكر منتقدي مجازات مي شد.
وي گفت: رويكرد آموزش هاي (high/scope) روندي بود كه به كودكان اين جامعه تفكر انتقادي را آموخت و مزاياي بسياري هم براي شخص و هم براي جامعه به بار آورد كه از جمله آنها موفقيت هاي دانشگاهي بيشتر، كاهش جرم و جنايت و افزايش درآمد بود، اما متأسفانه اين رويكرد در جامعه سياهان آمريكا هنجار به حساب نمي آيد. ما بايد اين را بدانيم كه تشويق كودكان به فلسفي فكر كردن، صرفاً يك برنامه فوق العاده و تجملي آموزشي نيست.
دريف در پايان تأكيد كرد: تشويق كودكان به تفكر پيش از عمل و اقدام، امري حياتي براي رشد جامعه ماست.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |