يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۱۴
عكس
017784.jpg
017790.jpg
017778.jpg
جمعيت با چوبدستي هاي خود براي عبور قالي راه باز مي  كنند، چوب ها كه در تابش آفتاب كويري مي  درخشند، موج جمعيت ميليوني را مي  شكافند و از امامزاده به سوي مظهر قنات به پيش مي  روند. اين مردم در طول تاريخ با قالي زاده و باليده اند، بر بستر قالي غنوده و قالي بافته اند. با قالي، خانه بخت خود را آراسته و سرانجام بر تابوتي قاليپوش به ديار باقي شتافته اند؛ پس تقديس و شست وشوي قالي امري طبيعي است.

دومين جمعه مهرماه؛ قالي شويان در مشهد اردهال
آنان روح خويش را مي  شويند
در دست اين خيل جمعيت باورمند، ديگر يك شيء مرده و بي جان و تنيده با تار و پود و گره نيست، بلكه موجودي زنده و هستي دار است؛ داراي رگ و پي و جان 
قالي با زندگي اين مردم بافته و آب با حياتشان سرشته است، قالي شويان، آب و قالي، دو سمبل حيات را در خود دارد
017787.jpg
راضيه رمزي فر
صدها سال است كه در دومين جمعه از مهرماه- در اصل هفدهم ماه مهر از تقويم شمسي- هزاران نفر از اهالي فين و كاشان و روستاهاي اطراف آن در آبادي به نام مشهد اردهال كه آرامگاه شاعر معروف سهراب سپهري نيز آنجاست، گردهم مي  آيند تا مراسم سنتي ويژه اي به نام قالي شويان را اجرا كنند. آنچه در پي مي  آيد نيم نگاهي است به اين مراسم.
از بالاي تپه پشت امامزاده كه چشم مي  اندازي، در پهندشت سوخته از تف بي  آبي، موج عظيم جمعيت رامي بيني كه هزارها هزار روبه سوي جلوه اي از باور خويش دارند. از آبادي هاي دور و نزديك راه افتاده اند. برخي روزهاي قبل به اينجا رسيده اند و بسياري نيز صبح زود راهي شده اند تا خود را به مراسم برسانند. قطره ها كم كم به هم مي  پيوندند و درياي مواج انساني به تلاطم درمي  آيد.
غلغله و انقلاب اصلي درمركز ثقل اين جمعيت عظيم است كه جوانان سياهپوش چوب به دستي هستند كه مسافت 40 كيلومتري فين 1 تا مشهد اردهال را پيموده اند تاصاحب عزاي اصلي باشند و قالي شويان واقعي. فيني هاي چالاك، چوبدستي هاي تراش خورده و بعضا خراطي شده و خوشدست خود را در هوا به طرز ويژه اي حركت مي  دهند و به شيوه جنگاوران قبايل در دوردست هاي تاريخ هروله كنان 2 كلام وردگونه اي را يك دل و يك صدا بر زبان جاري مي  كنند و راه مي  گشايند. گويي آمده اند تا اگر در راه وصال يار ولمس و شست وشوي تمثيلي قالي عزيز، وقفه و مانعي ايجاد شد بجنگند و جانبداري كنند و چوب ها را به همين دليل همراه آورده اند...
تا چشم كار مي  كند موج جمعيت است كه روبه سوي چوبداران معركه گردان فيني دارد. فيني ها حدود ساعت 10 صبح طي مراسمي قالي را از امامزاده سلطانعلي تحويل مي  گيرند. لحظات پرالتهاب آغاز مي شود، تا چشم مشتاقان به قالي مي  افتد غوغايي برپا مي  شود. فرياد و صلوات و عجز و نياز است كه به آسمان برمي خيزد. بخش اصلي نمايش همراه با حركت فيني ها آغاز مي  شود. آنان با چوبدستي هاي خود نمايشي تمثيلي را در مسير ارايه مي  دهند وبراي عبور قالي راه باز مي  كنند. چوب ها كه در تابش آفتاب كويري مي  درخشند وسپيدي شان در سياهي جمعيت جلوه اي گيرا دارد، موج فشرده جمعيت را مي  شكافند و از امامزاده به سوي جوي آب- يا مظهر قنات- در مسيري از پيش آزموده، به پيش مي  روند. دقايقي با سرعت به حركت درمي آيند و آنگاه درنگ مي  كنند، مجتمع مي  شوند و به التهاب و شدت چوب ها را بر هم فرود مي  آورند و صداي غريب و آهنگين كوبيدن هزاران چوبدستي بر يكديگر سمفوني ناشناخته اي درفضا مي  گستراند كه براي گوش ها هيجان انگيز و حيرت افزاست.
با اندكي فاصله از چوب بدستان كه گويي طلايه داران سپاه هستند، حلقه بسيار فشرده اي از جمعيت، قالي مقدس را با تب و تاب فراوان در دست دارند. تمركز و هجوم غريبي كه از اطراف به اين حلقه صورت مي  گيرد چشم هاي همه حضار را كه در فراخناي دشت و تپه هاي اطراف روبه سوي آن نقطه وحلقه دارند، جلب مي  كند. فشردگي و تراكم جمعيت در آن مركز به گونه اي است كه انسان ها همچون توده متورمي در حال غليان به چشم مي  آيند و از يكديگر قابل تميز نيستند. قالي به دستان فيني كه از پس چوبداران به تاني درحركت اند، خود در اوج شور و التهاب  هستند و كيفيت روحي جمعيت ميليوني حاضر را نيز هم آنان مشخص مي  كنند. قالي و حاملان آن در مسير سراشيب به سوي آب در حركت اند. ساعتي مي  گذرد تا به اين ترتيب قالي بر لب آب مي  رسد. البته شست وشويي انجام نمي  گيرد فقط قالي را به آب مي  رسانند. نم آبي بر سروروي قالي مي  افشانند همچنان در اوج شيفتگي و التهاب، گويي عرق اش را مي  گيرند و گردش را مي  زدايند و در واقع غسل اش مي  دهند. اوج تمثيلي مراسم نيز در همين نكته است، قالي به آب مي  رسد و سيراب مي  شود. همين آوردن و بردن و شست وشوي نمادين، جوهره اصلي اين آئين باستاني است. غلغله عجيبي برپاست، ضجه ها دل آسمان را مي شكافد و قلب و سراسر وجود آدمي را به هيجان و تپش درمي آورد. هر كس در صحنه حاضر است نهايت تلاش خود را مي  كند تا به هر طريق ممكن، دست خود را به قالي برساند و آن را لمس كند. پنداري قالي از جهاني برتر آمده و از احترام بسيار برخوردار است.
قالي كه سيراب شد مرحله دوم اين مراسم آغاز مي  شود و چوب بدستان نيرومند وچابك مسير بازگشت را همچنان با توقف و حركت هاي هروله گونه و سعي مانند طي مي  كنند. از مسير سر بالايي، گذر گروه ساعتي به طول مي  انجامد و قالي بار ديگر به جايگاه و آرامشگاه خود باز مي گردد و به امامزاده تحويل مي  شود. سپس مراسم موعظه و بعد آب و شربتي نذري لب تشنگان را سيراب مي  كند و قالي تا يك سال ديگر را به سكوت و آرامش مي  گذراند تا سال ديگر.
در تمامي رفتارها و عوامل و عناصر اين سنت نمايش  شگفت، رازوري و رمزگري موج مي زند. سنتي غريب و خاص است كه نمونه مشابهي در جغرافياي فرهنگي ما - و در ديرگ سرزمين ها هم - ندارد. از همين روي مطالعه و بررسي ريشه هاي اساطيري و خاستگاه تاريخي آن به مراتب پيچيده تر مي شود.
اهالي منطقه، سرآغاز داستان را به شهادت حضرت سلطان علي بن امام محمد باقر ع - برادر امام ششم شيعيان - در سده هاي اوليه اسلامي نسبت مي دهند كه در اين مكان اتفاق افتاده و اهالي فين كه دوستداران آن حضرت بوده اند، پس از شنيدن خبر شهادت، جانفشاني ها كرده و سپس جسم بي جان آن بزرگوار را بر روي همين قالي شست وشو و غسل داده در همين مكان دفن كرده اند، اما ريشه هاي تمثيلي اين آئين را احتمالا مي بايست به صدها و بل هزاران سال پيش تر از واقعه مذكور مربوط دانست، چراكه در منابع ذكري از تاريخ و زمان شهادت آن حضرت نشده است۳ .همچنين هرگز رويدادي مذهبي و اسلامي را بر مبناي تقويم شمسي محاسبه نمي كنند، در حاليكه مراسم قالي شويان اردهال پيوسته هفدهم مهرماه و بر مبناي تقويم و تاريخ شمسي است.
در غالب اديان اوليه تقدس يا احترام قدسي براي برخي اشيا به چشم مي خورد، اما اين كه شيء مذكور قالي باشد به يقين فقط در همين يك مكان است. اما چه زيباست و چه درست و چقدر حقيقي. گويي حقيقت و واقعيت در يك جا با هم جمع شده اند. براي داشتن يك شيء متبرك - يا يك اسطوره -در سرزميني كه مهمترين توليد و سرمايه خود و تاريخ اش قالي بوده و از اصلي ترين و لابد قديمي ترين نقاط توليد قالي در جهان به شمار مي رود، مگر بهتر از قالي چيز ديگري وجود دارد؟
مگر نه اينكه خيل عظيم جميعتي كه در اينجا گرد آمده اند همگي از طريق قالي امرار معاش مي كنند. آنان بر روي قالي از مادر زاده شده و بر روي قالي باليده اند. بر بستر قالي غنوده اند و قالي بافته اند و قالي بافته اند از كودكي تا جواني و تا پيري. با سرمايه قالي خانه بخت خويش را آراسته اند سرمايه شان قالي بوده و با تابوت قالي پوش به ديار باقي بدرقه شان كرده اند از تولد تا مرگ را با قالي زيسته اند. پس تقديس و احترام و شست وشوي آن كاملا طبيعي است، گرچه تماشاكناني كه از ديگر نقاط براي سير اين بوستان به مشهد اردهال مي آيند، به ديده حيرت به اين مراسم تمثيلي نگاه مي كنند. ولي در حقيقت هيچ چيز شگفت آوري نيست و اين آيين در اين مكان و جغرافيا كاملا طبيعي است. اگر اين مراسم در گيلان اجرا مي شد، جاي شگفتي داشت كه نه تشنه كام قطره اي آب است و نه قالي و قالي بافي را در آن ديار رونقي و اعتلايي بوده است.
بازيگر ديگر اين آئين آب است كه در سرزمين كويري و تشنه كامي همچون مشهد اردهال، كيميايي است حيات بخش. اين مايه زندگاني را با قالي آشنا مي كنند. اين دو در كنار يكديگر -قالي به علاوه آب - زندگي را در آن ديدار معني مي كنند.
در دست اين خيل جمعيت باورمند، ديگر يك شيء مرده و بي جان و تنيده با تار و پود و گره نيست، بلكه موجودي زنده و هستي دار است؛ داراي رگ و پي و جان.
قالي كه سيراب شد دوباره به خانه اش بازمي گردانند و منتظر مي مانند تا سال ديگر باز به هنگام آغاز پاييز، كه آغاز فصل كار براي قالي بافان نيز هست، سنت پايدار قالي شويي را تكرار كنند. اين يك سال همچون چشم برهم زدني خواهد گذشت به همين جهت جنگاوران كه قالي را به امامزاده بازگردانده اند، چوبدستي هاي خود را در آب حوض وسط مجموعه بناي مقدس مي اندازند تا خوب خيس بخورد و آماده كوفتن بر سر اهريمن و اهريمناني باشد كه ميان آب و قالي جدايي افكنده بودند. تا آماده فردايي ديگر باشد كه بار ديگر مشهد اردهال پذيراي ده ها هزار دوستدار قالي جهت برگزاري مراسم قالي شويان باشد. پذيراي جمعيتي بزرگ كه گرد هم مي آيند تا عجيب ترين مراسم سنتي را كه شايد باستاني ترين در نوع خود نيز هست، به نظاره بنشينند.
جالب تر آنكه حاضران اصلي اين مراسم يا به بياني ديگر صاحبان اصلي اين عزاداري، قديمي ترين ساكنان اين منطقه يعني فينيها هستند كه در پيرامون تپه پراهميت سيلك زندگي مي كنند و لابد از اخلاف آنان اند و جهانيان خوب مي دانند كه سليك از قديمي ترين زيستگاه هاي تمدن خيز بشريت بوده كه قدمت اش به بيش از هفت هزار سال مي رسد.
پينوشت ها :
۱-امروزه از آبادي هاي شهر كويري كاشان است كه در پيرامون تپه هاي باستاني سيلك قرار دارد. باغ فين كه اميرنشين شهر كاشان بوده از شهرت بسيار برخوردار است.
۲-رفتاري عيان دويدن و رفتن كه در قسمي از مراسم طواف حج مرسوم است. دهخدا ذيل هروله
۳-ارزيابي شتابزده. جلال آل احمد، مقاله مهرگان در مشهد اردهال 1343 ص 197

كمپوست و ضايعات دريايي
017796.jpg
بر اساس پژوهش هاي انجام شده در انگلستان، كودهايي كه از ضايعات ماهي و سخت پوستان
دريايي توليد شده اند مناسب ترين كود براي پرورش گوجه فرنگي و جو هستند.
پس از پاك كردن ماهي قسمتي از اعضا و قطعات بدن آن بدون استفاده باقي مي ماند و دور ريخته مي شود. اين ضايعات توليد شده در منازل يا كارخانه هاي كنسرو ماهي، حاوي املاح معدني ارزشمندي هستند، به طوري كه مي توانند به بهترين نحو در توليد كمپوست استفاده شوند.

عوايد سافاري و مردم محلي
017799.jpg
آمارهاي دولتي زامبيا نشان مي دهد كه سازمان حيات وحش زيمبابوه مبلغ 37 ميليون دلار به 49 جامعه محلي كه در مناطق تحت مديريت شكار GMA زندگي مي كنند پرداخته؛ اين مبلغ عظيم از عوايد حاصل از فروش پروانه به شكارچيان در فصل شكار سال 2003 فراهم آمده است.
پاتريك كاليفونگرا، وزير جهانگردي زامبيا، آشكار ساخت كه اين بودجه ها به جوامع نيازمندي كه در حواشي و بعضا درون شكارگاه ها زندگي مي كنند پرداخت شده و پس از اين نيز درآمدهاي حاصل از فروش پروانه شكار به مشتريان خارجي و داخلي به جوامع سزاوار و واجد شرايطي كه درون مرزهاي مناطق تحت مديريت شكار GMA، مناطق آزاد شكار و ... زندگي مي كنند، تعلق خواهد گرفت. وي آشكار ساخت كه اين فرآيند اثر بسيار مطلوبي بر جوامع محلي و مشاركت آنان در امر حفاظت از منابع طبيعي وحيات وحش خواهد گذاشت.
توجه داشته باشيم كه جوامع محلي بيشترين بار حفاظت از حيات وحش را بر دوش دارند و به ويژه اگر به حضور آنان در مناطق شكارگاه اهميت داده شود،آنها نقش خود را بسيار مثبت و موثر ايفا خواهند كرد.

وقت داريم كمي نفس بكشيم
017802.jpg
تنوع در زندگي لازم است؛ البته نه در انواع آلاينده هاي شهرمان. گاز سمي ازن، يكي از آلاينده هاست كه در اثر گرماي زياد خورشيد در هوا توليد مي شود و در مجاورت اكسيدهاي نيتروژن كه از اگزوز خودروها خارج مي شوند، مه دود فتوشيميايي را تشكيل مي دهد.
تنفس چنين هوايي دشوار است و به دستگاه تنفسي مردم آسيب مي رساند. در روزهاي گرم سال هم اين شرايط در تهران رخ مي دهد. ولي ايجاد چنين هوايي در پاييز و زمستان مضرتر است چون به علت پديده اينورژن وارونگي، آلاينده ها در نزديكي سطح زمين محبوس مي شوند. به هر حال بگذريم. فعلا كه تابستان تمام شده و تا شروع سرماي زمستاني هم به اندازه كافي زمان داريم تا كمي نفس بكشيم.

حيوانات شگفت انگيز زندگي من
017781.jpg
نوشته: دكتر ريموندريتمارس 
قسمت هفتاد و نهم 
يك اورانگوتان ديگر هم خريده بودم كه با قايق به فيلادلفيا حمل شد. اين يكي كوچك تر بود، اما بچه نبود. در واقع اين اورانگ، حيوان دست آموز كاپيتان كشتي بود. اما آنقدر رفتارهاي ناجور و نادرست از خود نشان داده بود كه افسر كشتي مي خواست آن را به پارك ببخشد. او به من در نيويورك تلفن كرد و خواست با اولين قطار، خود را به آنجا برسانم و قبل از اينكه بندر را ترك كند، اورانگ را از او تحويل بگيرم. كاغذبازي ها و تشريفات گمركي به سرعت تمام شد، اما وقتي از كاپيتان خواستم قفس حيوان را بدهد، گفت كه هيچ قفسي در كار نيست و ضمنا مي خواست نيم ساعت بعد حركت كند! اورانگوتان جوان حدود 50 پاوند وزن داشت. وقتي با او حرف زدم فورا دست هاي درازش را دور گردنم انداخت و من او را مثل يك بچه گنده در بغل گرفتم و با خود به ساحل آوردم. يك تاكسي گرفتم و با همين وضعيت به ايستگاه براد استريت رفتم. در ايستگاه، 2 دقيقه طول نكشيد كه جمعيت كثيري دنبالم به راه افتاد. با همان وضع به دكه بليت فروشي رفتم و پرسيدم كه آيا مي توانم بچه ها را با خودم به واگن ويژه سيگاري ها ببرم و بليت نصف بها بخرم - يا اصولا چه كار مي توانم بكنم؟ فروشنده بليت چنان گيج شده بود كه يكراست من را به رئيس ايستگاه ارجاع داد. آنها يك بليت به من فروختند و مرا به واگن چمدان ها و بارها هدايت كردند و البته يك صندلي گهواره اي هم براي من به واگن فرستادند.
يك روز صبح يكي از فروشندگان حيوانات به من تلفن زد و با صدايي هيجان آلود راجع به كبراهايش صحبت كرد و گفت كه در جاي خود نيستند و مي خواست كه با عجله خود را به محل برسانم. او دو شاه كبراي بزرگ داشت كه من مي خواستم آنها را بخرم ولي اصلا ميل نداشتم زحمت گرفتن آنها را نيز به عهده بگيرم. بنابراين به اتفاق سرنگهبان به راه افتاديم. شاه كبرا ماري است از جنس كبرا با همان شكل و قيافه ولي با جثه اي بزرگ تر. در هندوستان شاه كبرايي به درازاي 11 متر گزارش شده، اگرچه من شخصا شاه كبراي بزرگ تر از 6 متر نديده ام كه البته همين هم عظيم ترين و هولناك ترين مار روي زمين است. يك كيف بنددار بزرگ با خود برديم كه در آن دو كيسه مخصوص وجود داشت و چوبي كه در سر آن طنابي حلقه اي تعبيه شده بود كه ويژه گرفتن چنين مارهايي بود.
برگردان : حميد ذاكري 

حيوانات وحش ايران
۷۹-موش خاردار
017793.jpg
گونهAcomys cahirinas :
زير خانواده: جربيل هاGERBILLINAE- خانواده: موش هاMURIDAE -
راسته: جوندگانRODENTIA -
رده: پستاندارانMAMMALIA -
از نظر شكل ظاهري شباهت زيادي به موش خانگي دارد، با اين تفاوت كه اين موش، موهاي بلند و خار مانندي در قسمت پشت خود دارد كه موهاي زير را به طور كامل مي پوشاند. چشم ها و گوش ها نسبتا بزرگ هستند. دم تقريبا به اندازه طول سر و تنه است، گاهي موهاي كوتاهي در بين حلقه هاي دم مشاهد مي شود، دم اين حيوان به آساني از بدن كنده مي شود. طول سروتنه از 9 تا 12 سانتيمتر است و وزن آن 40 تا 85 گرم است.
زيستگاهش بيشتر بوته زارهاي مناطق صخره اي و كوهستاني نسبتا گرم و خشك و گاهي مناطق مسكوني است. در ايران، وجود آن تاكنون از جنوب فارس، بوشهر و چابهار گزارش شده است.
در داخل گياهان خشك موجود در شكاف سنگ ها يا سوراخ هايي كه در زير سنگ ها حفر مي كند لانه مي سازد. نسبت به سرما مقاومت كمي دارد، ولي در مقابل گرسنگي مقاوم است، خارهاي پشت وسيله دفاعي خوبي در مقابل دشمنان است و در موقع خطر به حالت سيخ در مي آيند. از دانه، جوانه گياهان، حشرات و مارمولك تغذيه مي كند.
برخلاف اكثر جوندگان، توليد مثل كمي دارد و هر بار يك تا 3 بچه مي زايد.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |