شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۲۰
وقتي كه بيمارستان همسايه مغضوب محله مي شود
طراوت گم شده نهر كوچه
سكوت ناشي از غيبت بچه ها، اين امكان را مي دهد تا صداي آبي را كه از جوي كوچه به بيمارستان مي ريزد بشنويم. بوي تعفن و زباله ها حضورمان را در آنجا كوتاه مي كند
018468.jpg
به گفته مسوولا ن بيمارستان، فاضلا ب بيمارستان از طريق اين ميله هاي آبي رنگ تصفيه مي شود.اين حوضچه خطرناك نيست.
عكس:گلناز بهشتي
فاضلا ب ها و زباله هاي بيمارستاني و نحوه بازيافت يا دفع آنها نگراني هاي زيادي را براي شهروندان و همسايگانشان به وجود آورده است
آزاد بهشتي
ساعت۱۱:30 صبح. بيمارستان امام حسين ع در خياباني قرار گرفته است كه فضاي دلگير و دودگرفته آن بيشتر به چشم مي آيد. از ضلع غربي كوچه عاشق لر بيمارستان بين درختان تنك و كم پشت حياط ورودي بيشتر نمايان است. ميله هاي سبزتيره و خاك گرفته بيمارستان حصاري است ميان رهگذراني كه از خيابان مي گذرند و آدم هايي كه در آنجا بين بيماري هاي جور واجور گير افتاده اند. ميله ها تنها مي تواند عبور و مرور انسان و اشيا را كنترل كند. به ضلع شمالي محوطه بيمارستان كه برويد بايد كمي خم شويد تا عبور و مرور غير مجازي كه به راحتي از بين ميله هاي سبز رنگ بيمارستان رد مي شوند را ببينيد. ميله ها توان مقابله با اين رهگذران غيرمجاز را ندارند. آب هميشه مايع حيات بوده است، اما اين روزها گذر غير مجاز آن در بيمارستان كه از سمت شمال وارد شده و از سمت شرقي آن دوباره خارج مي شود، سوژه گزارشي خوبي است.
ساختمان بيمارستان مثل جزيره اي تنها بين خانه هاي درهم روييده وكوچه هاي باريك چشم انداز خوبي ندارد. در ضلع شمالي، آن كوچه عاشق لر تنگ و كوچك تر از ساير كوچه هاي اطراف بيمارستان است. گره ماجرا نيز از همين كوچه شروع مي شود. در حالي كه مشكل جمع آوري و دفع زباله ها و پساب هاي بيمارستاني به عنوان يك مساله مهم زيست محيطي در تهران و ديگر شهرهاي كشورمان مطرح شده است، مسوولان بيمارستان امام حسينع مدعي هستند جوي آبي كه از اين كوچه به بيمارستان مي ريزد، مشكل اساسي را براي آنها ايجاد كرده است و اين معضل در اين بيمارستان دو چندان شده است.
پساب هاي مزاحم 
پشت ديوار بلند و ميله هاي بيمارستان، صداي هياهوي بچه ها به گوش نمي رسد. تا خوردن زنگ مدرسه و پر شدن پار ك از صداي فرياد بچه ها ساعت زيادي نمانده است. سكوت ناشي از غيبت بچه ها، اين امكان را مي دهد تا صداي آبي را كه از جوي كوچه به بيمارستان مي ريزد بشنويم. بوي تعفن و زباله ها حضورمان را در آنجا كوتاه مي كند. از پشت ساختمان اداري بيمارستان، لا به لاي علف هاي هرز، آجر و تپه هاي لجن كه در گوشه و كنار ديده مي شوند عبور مي كنيم، به قسمت اصلي و گلوگاهي كه پساب هاي بيمارستاني شروع مي شود، مي رسيم.
سيد مظهر ناصري زاده، مسوول واحد بهداشت و تغذيه بيمارستان امام حسين ع توضيح مي دهد كه لجن هاي كنار جوي آب، لايروبي هايي است كه صورت گرفته. همه چيز براي حضورمان مهيا شده است. از لا به لاي درختان مي گذريم. صداي شر شر آب مي آيد. بوي تعفن چند لحظه اي متوقفمان مي كند. كمي كه جلوتر مي رويم محل پيش تصفيه پساب هاي بيمارستان نمايان مي شود. از بين ميله هايي كه تازه به رنگ آبي درآمده اند عبور مي كنيم و ناصري زاده توضيح مي دهد: پساب ها از قسمت ورودي از طريق اين ميله ها وارد حوضچه شده و عمل تيريتمن روي آنها صورت مي گيرد. پيش از اين اهالي محل و ساكنان خانه هاي اطراف در نامه اي نسبت به بوي بد و ورود اين پساب ها به جوي كوچه به شهرداري اعتراض كرده بودند، اما مسوول تغذيه و بهداشت بيمارستان امام حسين ع بر اين عقيده است كه سيستم سپتيك و عملياتي كه روي اين پساب ها صورت مي گيرد باكتري هاي بيماري زا را از بين برده و اصطلاحا حالت پاتوژن آنها را به حداقل مي رساند. بر اساس ادعاي ناصري زاده، حتي از اين پساب كه از ضلع شرقي بيمارستان به جوي آب خيابان مي ريزد، مي توان براي آبياري گياهان استفاده كرد.
سيستم سپتيك و مرگ باكتري ها
انتهاي بيمارستان امام حسين ع حوضچه 300 متر مكعبي وجود دارد كه به طور تقريبي 200 ليتر آب را تصفيه مي كند. در ابتدا پساب هاي بيمارستاني در چاه منهور جمع شده و زماني كه حد آن به اندازه معين رسيد، پمپ راه افتاده و فاضلاب به سمت حوضچه اصلي سرازير مي شود. در اين حوضچه از طريق عمل هوادهي و سيستم بلور، باكتري هاي بي هوازي از طريق هوادهي از بين مي روند، رشد اين باكتري ها۲، CH و گاز متان كه بوي بد دارند، توليد مي كند.
ناصري زاده مي گويد: اين عمل ترسيب كه در دو استخر صورت مي گيرد، امكان بيماري زا بودن اين پساب ها را از بين مي برد، اما با اين وجود ساكنان محل از بوي بد زباله هاي اين بيمارستان شاكي بوده و از خطرات آن براي خود بيمناك هستند.
شكايت اهالي 
زماني كه از كمال فيروزآبادي، قائم مقام شهردار منطقه 7 تهران در مورد كليت طرح شكايت از بيمارستان امام حسين ع سوال كرديم، كلافه از موضوع كهنه شده فاضلاب بيمارستاني، گفت: اولين شكايت ها از جانب افراد و ساكنان اطراف اين بيمارستان مطرح شد. افراد ساكن در حد فاصل كوچه عاشق لر و بيمارستان امام حسين ع تا خيابان دماوند از بوي بسيار بد و متعفني كه از اين جوي آب به مشام مي رسيد، در عذاب بودند.
او در تكميل صحبت  خود به پوسيدگي و كهنگي لوله هاي فاضلاب اين بيمارستان اشاره كرده و مي گويد: گذشت سالها موجب فرسودگي اين لوله ها شده و پساب بيمارستان وارد جوي داخل كوچه مي شود. از طرفي اين شكايت ها به محيط زيست تهران نيز شده بود. آنها از ما خواستند پيگيري كنيم كه ما نيز اين موضوع را در مراجع ذي صلاح قضائي مطرح كرديم كه در دست بررسي است.
زماني كه موضوع نهر آبي را كه از ضلع شمالي وارد بيمارستان شده مطرح كرديم، اين موضوع را به دليل شيب اين قسمت، كاملا طبيعي عنوان كرده و گفت: اين نهر آب از قبل، از اين قسمت عبور مي كرده، اما شكايتي در ورود آن از سوي مردم به شهرداري مطرح نشده است و شكايات مردم به بوي بدي كه از داخل بيمارستان به مشام مي رسد و احتمال انتقال بيماري را براي آنها بالا مي برد، بود.
018465.jpg
او به مشكلاتي كه پيش از اين در قضيه زندان قصر وجود داشت، اشاره كرده و مي گويد: پساب بيمارستان با وجود تصفيه شدن داراي بوي متعفني است و حداقل بايد براي رها كردن اين پساب  تصفيه شده به جوي كوچه از لوله استفاده كنند در صورتيكه اين كار به صورت سرباز انجام مي شود.
فيروزآبادي با تاكيد بر آمادگي شهرداري براي انجام اين كار و همكاري با بيمارستان مي افزايد: زباله هاي بيمارستاني، زباله هايي خاص هستند كه شهرداري از آنها به عنوان زباله خطرناك ياد مي كند. طي قرارداد اختصاصي كه با تمامي بيمارستان ها صورت گرفته، اين زباله ها به صورت جداگانه جمع آوري مي شوند.
پيش از اين مسوولان بيمارستان نسبت به جمع آوري كلي اين زباله ها اعتراض كرده بودند كه قائم مقام شوراي منطقه 7 در اين خصوص گفت: ما زباله ها را به صورت تفكيك شده جمع آوري نمي كنيم، بلكه با توجه به ويژگي  خاص، به صورت جداگانه از زباله هاي شهري جمع آوري مي كنيم. اما درصورتيكه بيمارستان تشخيص داد مي تواند زباله ها را به صورت تفكيك شده به شهرداري تحويل بدهد.
زباله هاي بي جا و مكان
زباله هاي بيمارستاني نيز مانند بسياري از موضوعات و مشكلات ديگر در كشور نيازمند ايجاد مديريت مستقل و كارآمد در زمينه جمع آوري و انتقال هستند. متاسفانه در اين زمينه نه تنها اعتبار و مديريت يكپارچه وجود ندارد بلكه قانون وشرح وظايف مشخصي براي آنها تدوين نشده است.
بي توجهي به ضرورت تفكيك زباله هاي بيمارستاني از ساير زباله ها و دفع غيربهداشتي آنها اين روزها موضوع را به يك بحران تبديل كرده است. 57 درصد بيمارستان هاي تهران، دولتي و 43 درصد خصوصي است. 80 درصد بيمارستان هاي دولتي و 82 درصد بيمارستان هاي خصوصي فاقد سيستم تصفيه فاضلاب و 95 درصد بيمارستان هاي دولتي و 98 درصد بيمارستان هاي خصوصي فاقد اتاقك مبرد جهت نگهداري زباله هاي بيمارستاني خود هستند. كمبود امكانات دفع بهداشتي زباله و پساب بيمارستاني در ايران يك مساله قديمي است. خطرات و آلودگي هاي ناشي از زباله هاي بيمارستاني به حدي بالاست كه اگر بعد از 50 سال سرپوش خاكي زباله هاي بيمارستاني دفع شده كنار زده شود، ميكرب ها و گازهاي سمي موجود در زباله ها به محض قرار گرفتن در معرض هوا، دوباره فعال مي شوند. در صورتيكه با صرف هزينه اي بالغ بر 7 الي 8 ميليون دلار براي خريد سيستم اتوكلاو - سيستم بي خطر كردن زباله هاي بيمارستاني - خطرات ناشي از 3 هزار كيلو زباله بيمارستاني از بين مي رود.
بالا بودن مصرف آنتي بيوتيك در ايران مخصوصا بعد از عمل هاي جراحي يكي از دلايل مهم و عمده وجود ميكرب ناشي از زباله ها در فضاي بيمارستان است. در حالي كه در كشورهاي اروپايي مصرف آنتي بيوتيك بسيار پايين است.
كمبود امكانات و افزايش هزينه ها
هزينه دفن يك كيلو زباله بيمارستاني چهار برابر زباله هاي معمولي است. شهرداري تهران نيز ساليانه يك و نيم ميليارد تومان براي دفن زباله هاي بيمارستاني هزينه مي كند.
در عين حال سالانه يك ميليارد تومان براي خريد بهترين ماشين آلات مكانيزه براي حمل زباله هاي بيمارستاني صرف مي شود. در حال حاضر تمامي بيمارستان ها و 440 مركز درماني از خدمات حمل و دفن زباله شهرداري تهران بهره مند مي شوند در حاليكه وزارت بهداشت اعتباري براي اين موضوع اختصاص نداده است.
بر اساس اصول علمي در راستاي پيشگيري از بروز هر گونه آلودگي و بيماري زايي زباله هاي بيمارستاني، هماهنگي دقيق سه مرحله توليد، حمل و دفع پسماندهاي بيمارستاني اجتناب ناپذير است. بر اساس يافته هاي علمي، زباله هاي بيمارستاني به چندين زير گروه شامل زباله هاي ناشي از مراقبت تشخيص و درمان بيماران و زباله هاي شبه خانگي تقسيم مي شوند كه در واقع مقصود از زباله هاي بيمارستاني جزء ناچيزي از كل زباله هاي توليد شده در بيمارستان ها است كه به صورت مستقيم از فرآيند هاي مراقبتي يا تشخيص و درمان بيماران حاصل مي شود. استفاده از روش ميكروويو و سوزاندن از جمله روش هاي كاهش بار بيماري زايي زباله هاي بيمارستاني است. همكاري بيمارستان، شهرداري و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي به عنوان سه واحد در توليد، حمل و دفع زباله هاي بيمارستاني اجتناب ناپذير بوده و به نظر مي رسد بهترين راه براي مقابله با اين مشكل است.

فقط به خاطر فرزندانم
زندگي خانوادگي در پياده رو
نزديك ظهر است و سليمه خانم ميان خانه بي  چار ديوارش تنها نشسته. پسرش نيست. به ديدن زيرزميني رفته كه اگر صاحبخانه موافقت كند، مي  تواند خانه بعدي آنها باشد
018462.jpg
پيرزن و پسرش جايي زندگي مي كنند كه چند سال پيش هم آنجا صاحبخانه بودند، پيرزن مي خندد و مي گويد و چشم هايش خيس است.
عكس:گلناز بهشتي
پيرزن۱۰ سال قبل خانه اش- خانه شوهرش- را فروخت تا حق فرزندانش - ورثه  شوهرش -را بدهد و حالا  ...
سهيلا بيگلرخاني 
ميان خنزر، پنزرها نشسته و مي  خندد، كنار ديوار باشگاه ورزشي قائم. تعارف مي  كند، نه ،اصرار مي  كند، حكم مي  دهد،بنشين روي گليمي كه حالا حكم خانه اش را پيدا كرده.
سليمه سه ماه است، روي همين گليم، ميان پارك قائم شهرك ولي عصر شب ها را به روز و روزها را به شب مي  رساند، همراه پسرش مرتضي.
خانه اي را روبه روي پارك نشان مي  دهد:آنجا خانه من بود، 108 متر. حق وارث را دادم، در به در شدم. جايي درست روبه روي خانه 10 سال قبلش را براي سكونت برگزيده.
مي  پرسم از زندگي راضي هستي؟ خنده هاي پي درپي اش وادارم مي   كنداين را بپرسم. كدام زندگي؟ زندگي ندارم. توي پارك؟
چند رختخواب روي هم چيده شده، يك راديو، يك گاز پيك نيكي، يك قليان و يك مشت ظروف پلاستيكي و ملامين، تمام زندگي سليمه است.
يك گاز چهار شعله و يك فرش هم دارم، مانده آبيك.
ميهمان خانه اش كه مي  شوم، پيرزن سفره دلش را باز مي  كند. مي  خواهد سال هاي زندگي سختش را بي  كم و كاست تعريف كند.
من كه حواس ندارم. شايد۲۰ سال قبل بود كه ماشين به شوهرم زد و از بين رفت. بچه ها صغير بودند، بزرگشان كردم. شوهرم روشندل بود. مي   داني روشندل يعني چي؟
چشم راستش نابينا است و زير پلك چشم چپ پي در پي خيس.
چشمم آب مرواريد داشت، عمل كردم. به چشم چپ اشاره مي  كند. لنزش ساييده شده. مجراي اشكم بسته شده. بايد دوباره عمل كنم.
سر و رو و لباس هايش براي زندگي سه ماهه در پارك خيلي تميز است.
دو كيسه كوچك گوشت ميان بند و بساطش خودنمايي مي  كند.گوشت قرباني است. مردم محله برايم آورده اند. مي  گذارم يخچال باشگاه.
پيراهن قرمز گل گلي اش تناسبي با رختخواب هاي رنگ و رورفته ندارد.اين رختخواب ها را هم مردم كمك كردند.
۱۰ سال قبل خانه اش- خانه شوهرش- را فروخت تا حق فرزندانش، ورثه  شوهرش -را بدهد. يك ميليون تومان هم سهم خودش. امان از دست داماد بد.داماد كار نداشت. برايش ماشين خريدم. ولي نمي  توانست كار كند. يك شب مي  رود سمت كرج. دزد بي  همه چيز مي  گويد: افسرم. اين بي  عرضه  هم او را سوار مي  كند. وسط راه ماشين را از او دزديد. فردا پي ماشين رفتيم. دزد را پيدا نكرديم، ولي ماشين را پيدا كرديم. خرد خاكشير شده بود. 3 ميليون تومان رفت. سهم خودم، سهم پسر كوچكم و سهم دامادم...
سليمه و پسر كوچكش مرتضي دراين چند سال. هر سال را يكجا مستاجر بوده اند تا اينكه سه ماه قبل، صاحبخانه كرايه بيشتري از آنها خواست و آخر سر هم ساكن پارك قائم شدند. صاحبخانه به آنها لطف داشته كه گذاشته چند تكه از وسايلش آنجا امانت بماند.
نزديك ظهر است و سليمه ميان خانه بي  چار ديوارش تنها نشسته. پسرش نيست. به ديدن زيرزميني رفته كه اگر صاحبخانه موافقت كند، مي  تواند خانه بعدي آنها باشد.
ان شاءالله اگر جور شود، مي رويم آنجا. تابستان مي توانيم توي پارك بخوابيم، اما زمستان هوا سرد است.
مرتضي 20 ساله مي تواند خرج زندگي خود و مادر پيرش را دربياورد. همسايه ها كمك كردند. اين چرخ را گرفته، بادمجاني، سيب زميني، پيازي، مي آورد ومي فروشد. به چرخ تحافي اشاره مي كند كه روبه روي پارك، پارك شده و رويش را با پارچه اي پوشانده.
انگشت سبابه اش جوهري است. كجا رفته بودي؟ پاي چي انگشت زدي؟
سرش را جلو مي آورد و توضيح مي دهد: چند وقت پيش همسايه ها براي تولد حضرت زهرا، 15 هزار تومان به ما كمك كردند. گلاب به روتون، مي خواستم برم دستشويي، پول اينجا توي وسايلم ماند، دزديدند. چند روز قبل يك آدم خير 20 هزار تومان به ما كمك كرد. گفتم تا گم نشده، ببرم بذارم بانك. بد كردم؟ صبح بانك بودم. پسرش شب ها تا يك ساعت پس از نيمه شب بيدار مي نشيند، تا خيابان ها خلوت شود و آنگاه با خيال راحت كنار مادر به خواب رود. سليمه سر تكان مي دهد: خودم كردم كه... يكي دو تا از همسايه ها جمع شده اند، زن مي گويد: بنده خدا خانه داشت. آن خانه سيماني را مي بينيد، خانه سليمه بود. پسرهايش گفته اند حاضرند به خود او جا بدهند، اما به برادرشان نه...
لبانش باز به خنده باز مي شود: اينجوري از من عكس نگير. بذار لباسم را مرتب كنم. حالا برخاسته، دستي به دامن و شلوارش مي كشد و روسري را روي سرش صاف مي كند.
اين حكايت را شنيدي؟ قصابي گوشت به بهلول دانا داد، ببرد خانه اش. سر ظهر كه به خانه رفت، ديد خبري از غذا و گوشت نيست، زنش گفت، بهلول گوشت به خانه نياورده. از بهلول پرسيد گوشت را كجا بردي؟ گفت: بردم قبرستان. گفت: چرا قبرستان؟ گفت: بردم خانه اصلي تو... دخترم! خانه آخر همه ما آنجاست. من كه رفتنيم، اما پسرم جوان است، مي خواهد ازدواج كند، مسكن ندارد.
چند روز قبل پليس مي آيد سر وقت سليمه كه همسايه ها از تو شكايت دارند. مي گويند، اينجا با پسرت ترياك مي فروشي. با ا ين همه از همسايه ها گله مند نيست. فكر مي كنم آپارتمان هاي روبه رو بوده اند. راست مي گويند، وقت فروش به پليس زنگ بزنند. چرا مي گذارند چند روز بعد؟ اگر من ترياك مي فروختم اينجا مي نشستم؟ باز هم مي خندد. اين بار آنقدر پرطنين كه خشمش لابه هاي قهقهه ها لو مي رود.
نگهبان پارك آمده كنار ما. تابستان صبح و عصر اسباب كشي مي كردند. صبح ها اين طرف سايه است، بعدازظهرها آن طرف.  پيرزن ياد گذشته ها كرده. ياد آن موقع كه شوهرش زنده بود و مخارج خانواده پرجمعيت شان را با سيگار فروشي تامين مي كرد.
يك لقمه نان را با كتك به خوردم مي داد، ولي هيچ وقت نفرينش نكردم. بالاخره چند سر عايله را خرج مي داد، ارزاني بود آن زمان.
هنوز روزهايي را كه براي آزادي همسرش به كلانتري مي رفت، يادش مي آيد. زمان شاه، وقتي براي آن گور به گور شده از آمريكا ميهمان مي آمد، مي گفت: روشندل ها را بيندازيد زندان. مي گفت: شخصيتم مي آيد پايين.
پيرزن و بچه هايش مدتي تحت پوشش كميته امداد بوده اند، اما حالا مدت هاست هيچ پولي از جايي نمي گيرد. با اين همه انتظار كمك هم ندارد. خود را در از دست دادن سرمايه زندگي مقصر مي داند. فقط اگر خانه اي در اختيار او و پسرش بگذارند... خدا بزرگ است،...

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |